Comments

ایران، کشتارگاه خدا و ملا<br>بهنام چنگائی — 13 دیدگاه

  1. آقای چنگائی
    تا شما وکلا چپ دراینکه مارکس تا کجا حلال وتا کجا حرام است درجا میزنید وتا زمانیکه با چهارتا فحش نخ نما شده به پادشاهی وامپریالیسم دل خوش میدارید وتا زمانیکه در درون ذهنیت خود محبوس و از رویای همبستگی جهانی کارگران نئشه میشوید و لقای دنیای واقعی را به عطایش بخشیده اید همان امپریالیسم با چیدن مهره هایش در دنیای واقعی واتفاقا این بار چیدن از بی مایه ترین وبدنام ترین ولاشی ترین مهره هایش پنجاه وهفتی دیگر را لاکپشت وار پیش میبرد.
    اگر کسی یه سرسوزن بینش سیاسی داشته باشد وبا این بینش به خشم ومطالبات بیکاران وتهی دستان و…نگاهی بیاندازد و نیم نگاهی به قربان صدقه های رضا پهلوی برای سپاه وامنیتی ها و…تاکید بر منحل نشدن آنها آنگاه از سرکوبی که بعد از رژیم اشغالگر از تهی دستان در پیش است بدنش خواهد لرزید.

  2. نوشته:
    “ایران نه کشتارگاه خدا است ونه کشتارگاه ملا.
    این اشتباه محاسبه شما وبسیاری میباشد که جایگاه پیاده نظام وسیاهی لشگر را با بالای هرم اشتباه گرفته و از شعارهای سیاهی لشگربر علیه ملا و…ذوق زده میشوند….”
    نویسنده کامنت هیچ درکی از جامعه، طبقات، استثمار و سرمایه داری ندارد. حتی درکش از ملی هم غلط است و فکر میکند ملی یعنی دفاع از پادشاهان جلادی چون کورش و داریوش.

  3. ایران نه کشتارگاه خدا است ونه کشتارگاه ملا.
    این اشتباه محاسبه شما وبسیاری میباشد که جایگاه پیاده نظام وسیاهی لشگر را با بالای هرم اشتباه گرفته و از شعارهای سیاهی لشگربر علیه ملا و…ذوق زده میشوند.
    جناب این عین حقیقت تلخ است که تا زمانیکه میدان داران دارای تشکیلات وآنهم مسلح از خود نباشند با همه فدا کاری ها وجان بازی ها سیاهی لشگری در خدمت پادوهای ارباب کل میباشند.
    اما این بار پادوها به عمد از بی مایه ترین وآشغال ترین ها انتخاب شده ودر کنار عقب افتاده ای بنام رضا پهلوی چیده شده است.
    تیمی که گماردنش در مرکز نور افکن رسانه های استعماری بعنوان رهبران جنبش! خود بخود توهین به شعور انسانیست.
    تیمی که با همه اختلافات ظاهری و…دارای مخرج مشترک ضد ملی وخاطر خواه غرب میباشد.
    تیمی که عمدا انتخاب شده تا توهین به شعور انسانی وتوهین به زندانیان سیاسی واعدام شدگان و…توهین به فرزندان تهی دست مردم ایران باشد.
    این تیم بر خلاف شوق وذوق نویسنده قرار نیست ریشه آخوند در بیاورد بلکه در پی مستحکم کردن جایگاه روحانیت!است.
    به حرف های واضح رضا پهلوی در خصوص نقش روحانیت!شیعه در حفظ اخلاق جامعه وسخنان آموزگارش امیر طاهری گوش فرا دهید تا دریابید ارباب کل به هیچ عنوان در پی حذف آخوند ونهاد هایش از ایران نیست.
    اگر لیاقت مردم ایران پس از اینهمه سال مبارزه عقب افتاده ای ضد ملی بنام رضا پهلوی ویک هنرپیشه رژیمی ویک خبرنگار دوم خردادی و…باشد بگذار که این بار نیز امریکا بمانند چهل وسه سا پیش تیم خودش را بر خون وفداکاری سیاهی لشگر در میدان سوار نماید.
    اگر این مبارزین سر سوزنی از پنجاه وهفت وتجربه تلخ نشاندن خمینی زیر درخت سیب نیاموخته باشند پس کسی بجز سیاهی لشگر نیست وشما نباید به خواسته سیاهی لشگر در حذف آخوند دلخوش باشید.

  4. دوزاری مارکسیستها تازه افتاده است، خیلی وقت پیش گفته شد که انقلاب همه با همی در کار نیست. حتی در شروع اعتراضات اخیر کسی باور نمیکرد که این خیزشها مخملی است. هنوز بعضی ها میگویند انقلاب! تعجبی نمی گنم. تا وقتی که با ماتریالیسم تاریخی فکر میکنند، گیج و سرگردان هستند و دنباله روی وقایع.

  5. حزبیون و مارکسیستهاشون اول میگویند حکومت کارگری و یا شورائی. بعد که حکومت تک حزبی مطلقه معجزه ماتریالیسم تاریخی شان را درست کردند تا جامعه را تکامل مادی بدهند، در “کرملین” می نشینند و میکویند منظور همین بود، تقصیر ما نبود که تو مارکسیست را نفهمیدی!

  6. بلاخره یاد گرفتید که سرنگونی نباید بی قید و شرط باشد یا نه؟ یا اینکه باید به جاسوس و همکار رژیم متهم کرد؟!

  7. “این در حالیکه چنین شعاری در نوشته ی من موجودنیست و بنابرین جای گفتمان آنهم در اینجا نیست”
    آری شعار شما نیست.
    قسمت کامنت هم فقط متعلق به نویسنده نیست و بنظر من هر کسی هر چه مربوط به واژه های مقاله هست را میتواند به بحث بگذارد و یا در موردش نظر بنویسد.
    چون شما از طبقات و حکومت کارگری نوشتید، منهم نظرم را درباره شعارهای مربوط به آن را نوشتم.

  8. وطن پرستی را اختراع کرده اند که استثمار شوندگان برده بمانند و تحت نام وطن و قوم به جان هم بیافتند. وطن پرستی شعار طبقات حاکم تاریخ، شعار ارباب استثمارگر سرمایه دار است. روابط سرمایه داری را هم بعلت استثمارگرانه بودنش باید از بین برد. مبارزه با استثمارگری به معنای کشتن سرمایه دارها نیست.
    شعار “مرگ به سه فاسد ملا چپول مجاهد” در لیست شعارهای توده ها نیست، اگر هم جائی گفته شده، بیان جهل توده هاست.
    “مرگ بر” ضد بشری است.
    مرگ بر ملا یعنی کشتن روحانیون. این ضد بشری است. با سرمایه داری و تبلیغ و ترویج خرافت مذهبی باید مبارزه شود اما ملا کشی کاری جنایتکارانه است.
    حتی کشتن سرکوبگران رژیم هم فقط در محیط درگیری درست است آنهم بعنوان دفاع از خود.
    مرگ بر مجاهد هم جنایتکارانه است جون مثل ملا، مسئله با مجاهدین خلق شخصی نیست، مسئله ایده و موقعیت اجتماعی است.
    چپ یعنی کمونیست و یا آنارشیست. چپول فحاشی است. هم فحاشی به کسانیکه چشمشان طبیعی نیست و هم فحاشی به کسانی که ایده کمونیستی و یا آنارشیستی دارند. آدمهای جاهل بجای بحث و استدلال و در پیش کرفتن مطالعه و فعالیت علمی، فحاشی میکنند. نقد ایده های کمونیستی و آنارشیستی کار اشتباهی نیست ، فحاشی و شعار “مرگ بر” جنایتکارانه و ارتجاعی است.
    ارتجاع چون سلطه طلب است اهل بحث و استدلال علمی نیست. به زور و تفنگ و فحاشی متوسل میشود.
    ارتجاع در اپوزیسیون امری طبیعی است چون ارتجاع حاکم برای حکومت کردن بخشی از ارتجاعیون دیگر را از حاکمیت کردن محکوم میکند. فریب اپوریسیون ارتجاعی را نباید خورد. ارتجاع یعنی سلطه طلب، ضد شورای کارگری، ضد آزادی زن، ضد آزادی از سرمایه داری، ضد مبارزه با امپریالیستها و ضد وحدت و یگانگی کل بشر و ضد علم و دانش.
    پس، شعار “مرگ به سه فاسد ملا چپول مجاهد”، شعاری ارتجاعی است.

  9. شعار نان، کار، آزادی هم، چه با حکومت شورائی و یا بدون آن، مثل شعار آزادی، برابری، حکومت کارکری، کمونیستی نیست. حکومت شورائی دولت است، مثل دولت حزب بلشویک، که هیچوقت کمونیستی نبود و نشد.
    بعلاوه، خیلی مهم نیست که توده ها چه شعاری میدهند. احزاب سلطه طلب مارکسیست و یا غیر مارکسیست درجه نفوذ و حاکمیت خود بر اذهان کارگران را با شعار کارگران می سنجند. وقتی توده ها شعار آنها را میدهند میگویند آنها شده اند کمونیست و پرولتاریای آگاه، اما این حقیقت ندارد. آنها فقط شعاری که آنها برایشان تعیین کرده اند را میدهند.
    هر یک از احزاب و گروههای مارکسیستی فکر میکنند که نماینده کارگران (پرولتاریا) هستند. مثلا چون پرولتاریا بر اساس فرضیه تاریخی مارکسیستها مقام مقدس رسیدن به جامعه کمونیستی را دارد و اینها نماینده آنها هستند، خوشان مقدس هستند و یا از طریق دولت و سلسله مراتب مقدس می شوند و بقیه باید امر و نهی آنها را گوش کنند.
    کلا مهم نیست که توده های کارگر چه شعاری میدهند، مهم این است که چکار میکنند. اگر تشکل ضد سرمایه داری شورائی درست کنند، محل های کار را اشغال کنند و محلهای زندگی خود را بصورت شورائی اداره کنند، دارند کار کمونیستی انجام میدهند و دارند ذهنیت و فرهنگ کمونیستی بوجود می آورند. ولی، اگر شعارهائی بدهند که احزاب کمونیستی میگویند کارگری است و بعد بروند به احزاب رای بدهند که آن احزاب در پارلمان ها، چه کمونیستی چه غیر کمونیستی، برایشان تصمیم بگیرد، بورژوائی عمل کرده اند، چون در روابط سلسله مراتبی، در روابط ارباب و بنده مزدی، گیر هستند.
    شعار خیلی مهم نیست، عمل مهم است.

  10. پانویس گرامی درود؛

    نوشته اید:

    این شعار شعار درستی نیست: آزادی -برابری حکومت کارگری. این شعار بوروکراتیک و بورژوائی است.

    این در حالیکه چنین شعاری در نوشته ی من موجودنیست و بنابرین جای گفتمان آنهم در اینجا نیست.
    باسپاس

  11. جناب جواد با درود؛

    نوشته اید:

    شما هرچه میخواهید در مدیا فهاشی کنید،ولی مردم به شما بی توجهند،

    در پاسخ به شما باید بگویم که من و همفکران ما دشنامگو و یا بگفته ی شما ” فحاش” نیستم و نیستیم. من ساختارهای شاهی و شیخی را تبهکار و خود آنها را جانی و آدمخوار می دانم. البته بنا بر آنچه که خود آنها در ایران کرده و شیخ امروز همچنان می کند. آیا اینچنین نبوده و نیست؟

  12. این شعار شعار درستی نیست: آزادی -برابری حکومت کارگری. این شعار بوروکراتیک و بورژوائی است.
    به این دلایل:
    + کلمه آزادی زیادی کلی است و هزار تفسیر دارد. ازادی از استثمار نیروی کار هست از بین بردن بردگی مزدی. مسئله آزادی باید بطور مشخص بیان شود. آزادی از اسارت مرد ها بودن هست آزادی از مردسالاری و غیره.
    + برابری اساسا شعار طبقه سرمایه دار است و تنها تحت نظام حقوقی بورژوازی معنی دارد. حتی مارکس خود مارکسیستها هم این شعار بورژوازی را در نقد برنامه گوتا نقد کرده است.
    + حکومت کارگری معنی حزبی-دولتی دارد. این شعار یعنی حکومت مارکسیستها چون ادعا دارند که خودشان نماینده منافع کارگران هستند اما هرگز نبوده اند و دولت سازی در اصل علیه منافع کارگران است چون دولت به ارباب کارگران تبدیل می شود. هیچ نهادی نباید اتوریته بر توده های کارگر داشته لاشد. محلات شعلی و زندگی کارکنان درست است که توسط خودشان و بصورت شورائی اداره شود و اتوریته ی بیرون از محل کار و زندگی وجود نداشته باشد. کار هماهنگی از طریق نهاد شورائی دیگر انجام می شود و خودش نه سلطه دارد و نه تحت سلطه است. کار همانگی مثل یک نهاد خدماتی است.
    امروز شرایط طرح شعارهای کمونیستی در ایران وجود ندارد چون پایه های تشکیلاتی کمونیستی شورایی ریخته نشده و کمونیسم ما ایرانی ها کمونیسم حزبی سیاه لشکر جمع کن بوده است. خیزشها ذهنیت کمونیست ندارند. وضعیت امروز برای کاشتن دانه مناسب است ولی برای درو کردن سالها رشد و نمو لازم است.
    شعارهای کمونیستی باید در خدمت کاشتن باشد نه برداشتن. کمونیستهای مارکسیست باید بپذیرند که هم از لحاظ تاریخی شکست خورده اند و هم در ارتباط با مسئله روز. خیزشهای کنونی تحت تاثیر ایدئولوژی امپریالیستهای غرب است و تغییر آن کار یک روز و دو روز نیست. کمونیستها کار افشای اپوزیسیون ارتجاعی و افشای رژیم و امپریالیستهای غرب و شرق و کارهای آموزشی را بعنوان کار هر روزه و برای اهداف دراز مدت تر درست است که ادامه بدهند. مارکسیسم را باید برداشت اما مارکس و انگلس را نه.‌باید به کمونیسم آنارشیسم متصل شود تا به دست مارکسیستها تکنوکراتیک و بوروکراتیک و در حقیقت ارتجاعی نشود.

  13. شما هرچه میخواهید در مدیا فهاشی کنید،ولی مردم به شما بی توجهند،البته گاهی در شعار هاییشان چیزهایی می گویند،ولی گمانم نباشد منظورشان شماوطن پرستان و بیگانه ستیز باشد.آنان میگویند:مرگ به سه فاسد ملا چپول مجاهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>