استبداد، استعمار و خاتون زخم خورده ی دریای خزر
سوسن آرام
.
*دکتر مصدق نظام استعماررا به چالش کشید و شیلات را از روس ها و نفت را از انگلیس ها پس گرفت تا آن ها را تحت حاکمیت ملی قرار دهد، چون در داخل ایران هم از حق حاکمیت مردم و دمکراسی در برابر استبداد سلطنتی دفاع می کرد…
آمریکا اعلام کرد از اول سپتامبر واردات خاویار بلوگا به آمریکا ممنوع می شود. دلیل رسمی این تصمیم، جلوگیری از انقراض نسل این ماهی ذکر شد. بی بی سی و رسانه های بزرگ هم همین دلیل را تکرار کردند، رسانه های مقلد فارسی زبان هم که البته در وظیفه ی خود کوتاهی نکردند. آیا این ادعا حقیقت دارد ؟
ریشه کن کردن نسل ماهی های خاوری خزر اکنون بیش از دو دهه است که بی اعتنا به اعتراضات مداوم طرفداران محیط زیست تداوم دارد. حالا کارشناسان می گویند ۹۰ درصد ماهیان استورژنی خزر که خاویار مرغوب جهان را تولید می کنند نابود شده اند. در اول آوریل ۱۹۹۸ یک قرارداد بین المللی به نام سایتس [ the Convention on International Trade in Endangered Species of Wild Fauna and Flora] برای حفاظت نسل تمام ماهی های استورژنی امضا شد، اما نابودی نسل ماهی ها ادامه یافت.
حالا آیا رامبو به نجات این پیر دریای خزر که بیش از دو دهه است شاهد اندوه مردمان ساحل خود و نابودی تدریجی نسل خویش است، آمده است؟ آیا آمریکا به فکر نجات محیط زیست و جانداران خزر است ؟
قتل عام در چارچوب نظام و قانون
عواملی را که به نوعی قتل عام ماهی خاوری ختم شد همه می شناسند:آلوده کردن محیط زیست آن ها و صید بی رویه ی این ماهی ها. هم انقلاب ایران و هم فروپاشی شوروی این هردو را تسریع کرد. البته در هر دو مورد به علت مسیری که این تحولات در پیش گرفت.
نظام تک حزبی و دیکتاتوری شوروی نظام بدی بود، جنگ سرد حتی بدتر از آن. اما نظام جایگزین و روابط جدید بسیار بدتر بود ودر رابطه با موضوع این مقاله آشکارا به انهدام محیط خزر و نابودی حیات درآن کمربست. همانطور که نظام قبل از انقلاب ایران نظام بدی بود، اما نظام بعدی حتی بدتر بود و حیات خزر هم تحت تاثیر آن و سیاست های مخرب آن قرار گرفت.
تاثیر تحولات بر تولید خاویاربه طور خلاصه این بود:با انقلاب ایران. ازبین رفتن انحصار صادرات خاویارایران به آمریکا و ورود رقبای جدید به بازار و همراه با آن از بین رفتن نظارت محدود دولت شاه و شرکای انحصاری اش. و بعدبا فروپاشی شوروی، از بین رفتن نظارت دولت های ایران و شوروی بر خزر، ورود کشورهای تازه استقلال یافته به عرصه بازارنفت و گاز و در کنارآن خاویار، و مخالفت آمریکا با ایجاد یک سیستم نظارت عادلانه برای حفاظت از محیط زیست خزر برای دادن سهم و آزادی عمل هرچه بیشتر به کشورهای جدید آسیایی که آن موقع همه متحدش بودند. نتیجه ی همه این ها رقابت لجام گسیخته ی دولت ها، شرکت ها، آدم ها هم در حوزه انرژی و هم درحوزه صید ماهی و فروش خاویاربود.
نقش چاه زدن ها و لوله ها کشی ها در آلودگی خزر تعیین کننده بود،و هست، و فقط ماهی های خاویاری را در بر نمی گیرد. نسل ۴۰۰ نوع موجود زنده بیولوژیک در خطر است.محیط خزر که قبلا هم به علت بی توجهی دولت شوروی به محیط زیست به اندازه کافی آلوده بود مورد هجوم سازمان یافته و برنامه ریزی شده شرکت های نفتی جهان خوار انرون، یونیکال، شورون، بی پی، اکسون قرار گرفت که شرکت های کوچک تر اروپایی از جمله استات اویل نروژ و انی ایتالیا را هم شریک کردند. رهبری ارکستر را البته دولت آمریکا و شرکت های بزرگ نفتی آن بر عهده داشتند. آمریکایی ها با عاملیت شرکت یونیکال که تحت اداره دیک چنی بود برای کشیدن خط لوله ای که از مسیر افغانستان می گذشت حتی حاضر شدند افغانستان رادر ۱۹۹۶ با دلالی آقای زلمای خلیل زادسفیر بعدی آمریکا در افغانستان و سفیر کنونی آن در عراق به طالبان بسپارند و این کشور را سرانجام به سرزمین سوخته تبدیل کنند، اعتراضات طرفداران محیط زیست و فمینیست ها در همان هنگام هیچ تغییری در سیاست آن ها نداد.[۱] خط لوله ۱۰۰۰ مایلی که از خزر به جیحان کشیده شده در مسیر خود از ۱۵۰۰ رودخانه می گذرد.حفر چاه ها، نقل و انتقال وریختن مواد زاید کارخانه های پتروشیمی آب ها را آلوده می کند، زمین های کشاورزی را می سوزاند، میلیون ها نفر را بیکار می کند، ادامه حیات گونه هایی از ماهی ها، پرندگان و گیاهان را در خطر می اندازد، در مسیر خود از جمله در گرجستان آب های معدنی معروف را نابود می کند.
کشیدن این خط لوله از درون یک آب نسبتا بسته و کم عمق ر همه جای جهان توسط نیروهای مستقل و فعالان محیط زیست یک بمب اکولوژیک خوانده شد. در تابستان سال ۲۰۰۲، ۶۴ ان جی اوی غیر دولتی از ۳۷ کشور جهان به همه سازمان های قدرتمند بین المللی و دولت ها از قبیل بانک جهانی و آمریکا و اتحادیه اروپا مراجعه کردند که جلوی کشیدن خط لوله خزر ? جیحان را بگیرند.[۲] اما به جای صدای آن ها عکس های نمایندگان آمریکا و رهبران دولت های محلی بود که هنگام افتتاح خط لوله به جهان مخابره شد.
این هجوم برنامه ریزی شده و ,قانونی,سرانجام موجب شد یک لایه به ضخامت یک چهارم اینچ روی بخش هایی از آب های خزر تشکیل شود و خزر را برای آبزیان و پرندگان و گیاهان مجاور آن به مخزن سموم تبدیل کند. [۳]
علاوه بر آلودگی محیط زیست، صید بی رویه ماهی عامل دیگر در ریشه کن کردن نسل ماهی های خاویاری بود و بعضی ها هم به این عامل در نسل کشی ماهی اولویت می دهند. علاوه بر روسیه و ایران حالا همه کشورهای تازه وارد میدان شده برای فروش خاویار به بازار جهانی رقابت می کردند. در مورد ایران، چنانکه گفته شد انحصار آمریکا بر خاویار ایران شکسته شده بود، و علاوه بر کورپوراسیون ایگل آمریکایی که قبلا توزیع خاویار ایران در جهان را در اختیار داشت، شرکت های اروپایی و نیز دیگر شرکت های آمریکایی از طریق شاخه های دختر خود در اروپا وارد رقابت شده بودند. در کشورهای تازه استقلال یافته کار صید ماهی های خاویاری به جایی رسید که دیگر نه برای خاویار بلکه برای فروش گوشت آن به بهای ارزان در بازار محلی صید می شد.
این نوع شکارحیوان حتی حشراتی را که صبح به دنیا می آیند و شب میمیرند نابود می کند، چه رسد به ماهی های خاویاری که خصوصیات ویژه ای دارند. مثلا ماهی استورژنی که خاویار بلوگا از آن گرفته می شود را در نظر بگیریم. این ماهی حدود ۱۰۰ سال عمر می کند. در سنین بین ۱۲ تا ۱۸ سال بالغ می شود و میتوان از خاویار آن بهره برداری کرد و با فاصله هر سه سال می تواند دوباره تخم ریزی کند. بقیه انواع ماهی های خاویاری نیز خصوصیاتی کم و بیش مشابه دارند. این نوع ماهی باید صید محدود و قانونمندی داشته باشد که حیات دراز، تخم ریزی متوالی و بازتولید آن را امکان پذیر کند. اما در صید بی رویه آن ها را حتی قبل از آن که به سن بازتولید برسند می کشند.[۴]
تا این جا در چارچوب نظام و قانون بود که حیات خزر مورد تهاجم قرار می گرفت.درنظام قانون، رامبو خودش ,آرتیست بده, است، و اگر میخواهد به نجات خاتون خزر برآید، باید آنقدر دست خود را گاز بگیرد که از آرنج کنده شود، تا یکی از شرایط مهم شکل گیری نظام نظارت عادلانه و تحت کنترل مردم فراهم آید.
محدود کردن تجارت خاویار توسط دولت ها تدبیری است که مسلما باید انجام گیرد و در یک اقدام هماهنگ و بین المللی و بر اساس توافق نامه های بین المللی. در دموکراسی های غربی ازجمله آمریکا، هم جنبش های عمومی دفاع از محیط زیست از پائین فشار می آورند و هم در ادارات دولتی از جمه در اداره حفظ محیط زیست آمریکا مسوولانی هستند که در جهت اهداف اعلام شده ی رسمی برای دفاع از محیط زیست تلاش می کنند.
اما، باید به خاطر داشت همه ی تلاش های این شهروندان در بالا و پائین در آمریکا زیر فشار دولتی است که محیط زیست بشر و جانور و گیاه را نه در منطقه ما بلکه در خود آمریکا هم به خاطر منافع بازار زیر بمباران غیر قابل رویتی قرار میدهد که تلفات و آثار به جای ماندنی آن از عواقب جنگ عراق مخرب تر است. نباید از یادمان برود که دولت بوش تلاش سی ساله شهروندان آمریکا و جهان را در حفظ محیط زیست با نوک یک قلم کان لم یکن کرد و همین تابستان امسال به کمک تونی بلر در اجلاس سران با نمایشات عجیب و غریبی این واقعیت را در سایه قرار داد که حاضر نشده است حتی یک قدم در مورد محیط زیست عقب نشینی کند که هیچ، با مذاکرات قبلی چین و روسیه و هند را نیز با خود هماهنگ کرد. و باز به خاطر داشته باشیم بوش هم اکنون قاضی جان رابرتز را به ریاست دیوان عالی کشور برگزیده است که از نظر طرفداران محیط زیست یک بزهکار واقعی و جرم اصلی اواین است که دفاع از حق شرکت ها برای آلوده کردن محیط زیست را جزء افتخارات خود میداند و قبل از این که دوباره توسط بوش به مشاغل دولتی برگزیده شود، یک دفتر وکالت داشت که همین ماموریت را برای شرکت های بزرگ انجام میداد.[۵]
در رابطه با ممنوعیت صادرات خاویار به آمریکا، یک مقام شیلات به ایسنا[۶]گفت حدود ۵۷ درصد سهمیه صادرات خاوریار دریای خزر متعلق به جمهوری اسلامی است. هرچند او یادآوری کرد بازار اصلی این صادرات اروپاست و برای این کمتر از ۶۰ تن حتما بازار هست.او یادآوری کردکه خاویار ممنوع شده کمتر از ۴ درصد کل سهمیه صادرات خاویار ماهی های در حال انقراض کشورهای حاشیه خزر است، به گفته بی بی سی “کنوانسیون سازمان ملل در مورد تجارت گونه های در حال انقراض، ایران را کشوری معرفی کرده که بیش از دیگر کشورهای کرانه خزر برای حفاظت از ماهی های اوزون برون تلاش کرده است و فعالان محیط زیست عامل اصلی در خطر قرار گرفتن این گونه آبزی را صید قاچاق و بی رویه آن می دانند که از هنگام فروپاشی اتحاد شوروی آغاز شده است.”[۷]
تفسیر این اطلاعات را می توان به خود خواننده واگذار کرد.به هر حال بااجرای تدابیر یک طرفه در مورد کمتر از ۴ درصد صادرات خاویار کاری نمی توان کرد. علت واقعی اقدام آمریکا رابدون اطلاعات نمی توانیم بدانیم. شایدرقابت، شاید فشار، شاید نوعی هشدار به کشورهای نامطلوب صادر کننده از جمله ایران، شاید تبلیغات.اماآنچه مسلم است و با شناختی که از دولت بوش داریم و سوابق عملکرد آمریکا در محیط خزر، ادعای نجات ماهی های خاویاری، فقط خنده دار است و آمریکا برای نجات محیط زیست خزر و ماهی های آن اولین کاری که باید بکند این است که آن خط لوله را که امسال تابستان افتتاح کردند جمع کنند. وگرنه قاتل ماهی و پرنده و چرنده در منطقه خزر چگونه می تواند ناجی آن هم باشد. و آن هایی که تبلیغات این دشمن درجه یک محیط زیست بشر را در مورد نجات ماهی ها پخش می کنند باید وجدان معذبی داشته باشند، چون پرده برخطری می کشند که حتی بیش از جنگ و اسلحه و بمب هسته ای بشر امروز را تهدید می کند.
قتل عام غیر قانونی
سلطه دولت های دیکتاتوری و فاسد در همه کشورهای ساحلی به اضافه ی بازار به اضافه ی منافع خارجی – هم بازاری و هم سیاسی- در ترکیب با هم به چه نتیجه ای منجر می شود به جز قاچاق؟
نگاهی به بهای خاویار قاچاق، قبل از هرچیز وسعت حیرت انگیز و باورنکردنی صید قاچاق این ماهی کمیاب را نشان میدهد. یک مثال در این مورد روشن کننده است.
در کشورهای اروپایی در مغازه های لوکس معمولی، یک قوطی کوچک ۱۰۰ گرمی خاویار شور که در اروپا طرفدار دارد و کمی ارزان تر از خاویار بی نمک است، حدود ۲۵۰ دلار است. محاسبه کرده اند اگریک اروپایی بختیار ? که معمولا این نوع اروپایی ها هستند که تجمل خوردن خاویاراصیل را می توانند به خود روا دارند، به جای خرید یک قوطی کوچک خاویار مرغوب و اصیل ایرانی در یک مغازه کوچک شهرهای مرکزی اروپا، ۲۵۰ دلار را بردارند و یک بلیت دو سره رفت و برگشت به دوبی بخرند و آخر هفته را در لوکس ترین هتل آن مثلا هتل برج العرب بگذرانند، وبرای صبحانه با پرداخت تنها ۴۰ دلار یک قوطی ۱۰۰ گرمی خاویار اصیل توسط واسطه هایی که در هتل می پلکند تهیه کنند و روی قطعه نان صبحانه یا عصرانه گذاشته و میل کنند و به اروپا برگردند، تازه حدود بیست سی دلار هم در جیب شان باقی میماند!
و میدانید چه؟ باورکردنی نیست ولی این واقعیت دارد که بعضی از شرکت های توریستی در اروپا همین مساله را ? البته به شیوه ای که از درزهای قانون عبور کند – برای جلب مشتری در آگهی های تبلیغاتی خود در اینترنت به اطلاع عموم می رسانند!
خاویار قاچاق چقدر باید در بازار فراوان باشد که به قیمتی چنین نازل در دوبی در اختیار مشتری قرار بگیرد؟ و با چنین قیمتی چطور می تواند جیب قاچاقچیان را پرکند؟
در یک گزارش بهای یک کیلو خاویار قاچاق در آمریکا ۳۰۰ دلار برای نوع بی نمک و ۲۵۰ دلار برای نوع نمک زده ذکر شده است. همین گزارش بهای یک کیلو خاویار غیر قاچاق را در باکو ۵۳۰ دلار ذکر می کند.[۸] در خود آمریکا بهای یک کیلو خاویار غیرقاچاق بسته به نوع آن بین ۱۰۰۰ تا ۵۰۰۰ دلار ذکر شده است. این فاصله در قیمت قانونی و قاچاق فقط وجود بازار جذاب ومشتریان مشتاق را نشان میدهد که خود در تامین سود مفید است.
اما فاصله دیگری است که اطلاعات دقیق تری در مورد مقدار سود و جلب تجار ,خوش فکر و با انگیزه , به دست می دهد. دستمزد یک ماهیگیر برای هرکیلو خاویاری که به قاچاقچیان تحویل می دهد، تنها ۵ دلار و برای هرکیلو گوشت ماهی خاویاری فقط و فقط یک دلار است. بعضی از ماهیگیران – بسته به وسایل و مقدار صیدی که با این وسایل می توانند داشته باشند، ماهی ۱۰۰ تا ۲۰۰ دلار از شبکه دریافت می کنند و در واقع به استخدام غیر قانونی آن ها در می آیند. وقتی اوضاع کشورهای ساحلی خزر و وضع معیشت ماهیگیران را در این کشورها بدانیم،. در گزارشی که ارقام فوق داده شده، درآمد متوسط یک ماهیگیر در کشور آذربایجان ماهی ۸ دلار ذکر شده است!.[۹] آیا عجیب است که گوشت ماهی و نه خاویار آن، در اینجا بازار اصلی را تشکیل میدهد!
بااین زمینه می توان نه فقط میزان سود ی را که قاچاقچیان به جیب می زنند و رونق بازار آن ها را برآورد کرد، بلکه بلایی که به جان ماهی های خاویاری خزر افتاده است را ارزیابی نمود. اشک های خاتون خزر در چنین بازار شکوفایی نه فقط مثل اشک های قربانیان فقر یا جنگ در خور اعتنا به شمار نمی آید، بلکه بر رونق بازار می افزاید.
حالا باید دید آیا منع واردات یک نوع خاویار این حیوان بی زبان را از دست قاچاق چیان نجات میدهد یا برعکس؟
محدود وقانونمند کردن تجارت خاویار هرچند ضروری است ، به تنهایی و بدون اقدامات وسیع تکمیلی نه تنها به محدود کردن قاچاق ? قاتل اصلی ماهی های خاویاری ? نمی انجامد بلکه باعث رونق آن نیز می شود. در سال ۲۰۰۲ دادگستری آمریکا، ویکتور تسیمبال یک مافیای ۴۱ ساله روس و رئیس شرکت خاویار بلوگا در فلوریدا را به جرم تشکیل شبکه وسیع قاچاق درآمریکا محکوم کرد. در دادگاه معلوم شد او فعالیت خود را درست بعد از تصویب محدودیت های بین المللی در تجارت خاویار در سال ۱۹۹۸ آغاز کرده بود. او در دادگاه پذیرفت که تنها در سال ۱۹۹۹ برابر با سهمیه کل صادرات روسیه به آمریکا خاویار به بازار آمریکا وارد کرده بود.تنها در جریان تحقیق و دستگیری او ۸۶۰۰۰۰ دلار خاویار تقلبی که مارک تایید شده روی آن جعل شده بود ضبط شد.[۱۰]
قبلا از دوبی نام بردیم ، این نام آدم را فورا به یاد سرداران قاچاقچی سپاه می اندازد. هرچند گزارش ها حاکی است که در ایران برای اجرای مقررات کنوانسیون بیشتر تلاش شده ، اما مگر می شود زیر سایه دولتی غیر پاسخگو مثل جمهوری اسلامی از قاچاق در حوزه ای چنین پر سود خبری نباشد. اگرچه آمار دقیقی از قاچاق خاویار در ایران در دست نیست اما رقمی برابر ۱۵ تا ۲۰ درصد کل تولید را تخمین میزنند. رویتر در یک گزارش از رقمی برابر ۳۰ تن یادکرده است.
و در ایران رهبری شبکه اصلی قاچاق در دست نظامیانی است که اکنون موقعیت خود را در دستگاه قدرت رژیم جمهوری اسلامی جابجا کرده و جای پای شان را در هسته اصلی قدرت محکم کرده اند.این مافیای فساد از محدودیت قانونی صادرات به آمریکا چه ضرری می کنند؟ آن ها هم در قانون و هم در ضد قانون از حکم زور استفاده می کنند و هم از توبره می خورند و هم از آخور. قانون وسیله امتیاز بگیری با زور در بازار است و بی قانونی وسیله رونق بازاری است که مانع را با زور بزهکارانه رفع می کند. همین اخیرا خبر پیچید که یک جنگلبان در شمال که از بریدن چوب جنگل ممانعت می کرد به قتل رسید، قاتلان ۴ نظامی وابسته به سپاه بودند.
شاید هم مقامات مافیای قاچاق در ایران از خدا بخواهند که اروپا هم ازخرید صادرات خاویار خودداری کند. آن ها می توانند کالای جذاب را از طریق دوبی، یا کشورهای ساحلی یا ترکیه ، لهستان، روسیه تا قلب خود نیویورک برسانند و روی میز صبحانه یا بساط ویسکی مشتری خوشبخت و بر عکس دولت آمریکا مهربان خودبگذارند.
رامبو و ,آرتیست بده, در نظام بی قانونی و قاچاق، یار و پشتیبان یکدیگرند.
تاراج منافع ملی ایران در جنگ استبداد واستعمار
برنده ی تشدید مخاصمه و رویارویی رژیم و آمریکا و هرنوع تحریم و فشار اقتصادی، در درجه اول همین مافیای نظامی – اقتصادی رژیم است و این ها در پرونده هسته ای هم بیش از همه عربده کشی می کنند. البته سیاست های بزرگ که باموجودیت رژیم پیوند دارد را با تمایلات مافیا نمی توان توضیح داد و در تازاندن پرونده هسته ای رژیم و ارجاع آن به شورای امنیت این آمریکا ست که نفع می برد، اما این مساله ای است دیگر که موضوع بحث این مقاله نیست. ولی به هر حال مافیای نظامی ? اقتصادی آشکارا از تشدید مخاصمه دفاع می کند. آن ها چه ضرری می کنند؟ پرونده به شورای امنیت برود، تحریم های کوچک و بزرگ تصویب شود،ماهی ها که هیچ، در فروش نفت اختلال ایجاد کنند، آن ها بازار سیاه را رونق میدهند و اموال مردم را به قیمت مفت به چین و هند و دیگران می فروشند و پشت خود را با حساب های بانکی در امارات می بندند و در لحظه مناسب هم به همان جاها می گریزند. هزینه را ملت ایران می پردازد.
تشدید مخاصمه آمریکا و رژیم اسلامی در شرایطی که آن ها بوجود آورده اند و بااهدافی که دنبال می کنند به نفع مردم ایران نیست. همانطور که هدف آمریکا از مخاصمه با جمهوری اسلامی نه آزادی مردم است نه نجات محیط زیست، هدف رژیم اسلامی نیز از به چالش طلبیدن آمریکا، حاکمیت ملی نیست. آن مرغی که انگور می خورد منقارش کج است.با استبداد نمی توان به جنگ استعماررفت. دکتر مصدق نظام استعمار بین المللی را به چالش کشید و هم شیلات را از روس ها و هم نفت را از بریتیش پترولیوم بازگرفت تا آن ها را تحت حاکمیت ملی قرار دهد و افکار عمومی جهان و حکم دادگاه بین المللی را هم به پشتیبانی از حق ملت ایران کشید، چون در داخل ایران هم از حق حاکمیت مردم در برابر استبداد سلطنتی دفاع می کرد. رژیمی که لبه تیز تیغ استبدادش را روی گلوی مردم ایران گذاشته است، اول باید خودش به عنوان غاصب حاکمیت ملی خلع ید شود. خصومت این رژیم با آمریکا فقط دست تطاول استعمار را به روی حق حاکمیت و منافع مردم ایران می گشاید. تاکنون هم دود همه پرچم آتش زدن ها، گروگان گیری ها، جنگ افروزی ها و فحاشی هاچه از طرف رژیم و چه از طرف آمریکا در همه جا از جمله در رابطه با دولت های حوزه های خزر و خلیج و همین ماجرای آلودگی خزر به چشم ملت ایران رفته است و سودش را آمریکا و رژیم اسلامی با هم قسمت کرده اند.
خاویار در کنار فرش و پسته یکی از سه محصول شاخص ایران است و برای ایرانی ها خاویار – حتی وقتی که در سفره خودشان یافت نمی شود – یادآور دلبستگی ملی است. اما برای رژیم درآمد صادرات خاویار رقمی قابل اعتنا نیست و در کشمکش های مهمی که در جریان است، ماهی خاور و صدور و عدم صدور آن مساله ای به شمار نمی آید.
اما همین مساله کوچک مشت است نمونه خروار و بخوبی نشان میدهد که چگونه کشمکش های دو دولت قلدر مآب هستی مردم ایران را به آتش می کشد. خاتون خزر بیش از دو دهه است که با مردم ایران در این مصیبت سهیم است و خود را با تن زخمی به جلو می کشد. ماهی های بیچاره دارند از پا در می آیند، ما باید بایستیم. وبرای این که لنگ نزنیم، باید استبداد و استعمار را با هم به چالش بکشیم.
منابع
[۱]رجوع کنید به مقاله جرج مونبیه در گاردین به آدرس زیر
http://www.guardian.co.uk/Columnists/Column/0,5673,579174,00.html
همچنین این مقاله
http://www.counterpunch.org/tomenron.htm
[۲]
http://www.ens-newswire.com/ens/jun2002/2002-06-27-03.asp
و نیز این مقاله
http://www.hartford-hwp.com/archives/53/046.html
[۳]
http://www.azer.com/aiweb/categories/magazine/23_folder/23_articles/23_caviar.html
[۴]اطلاعات بیشتر به زبان فارسی را می توان در این سایت دید
http://www.aftab.ir/articles/science_education/agriculture_fishery/c3c1122454417p1.php
[۵]
http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20050724235903.html
[۶]
http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20051001183623.html
[۷]
http://www.bbc.co.uk/persian/business/story/2005/09/050930_mf_caviar.shtml
[۸]
http://www.caucaz.com/home_eng/breve_contenu.php?id=131
[۹]منبع ۳
[۱۰]
http://www.findarticles.com/p/articles/mi_pjus/is_200208/ai_3732814912
Comments
استبداد، استعمار و خاتون زخم خورده ی دریای خزر<br> سوسن آرام — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>