ارزیابی مشترک: ایران، یک سال دیگربر بستر جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»
ارزیابی مشترک
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
ایران، یک سال دیگر بر بستر جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»
الف ـ نافرمانی مدنی قوام می گیرد
۱ـ خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، همچنان تعیین کننده ترین عنصر تاثیرگذار بر تحولات جامعه، سیاست، اجتماع، فرهنگ و اقتصاد کشور است. آن ها که تحولات اجتماعی را به صورت سطحی مورد ارزیابی قرار می دهند، از فروکش جنبش سخن می گویند. اما در جنگ فرسایشی میان مردم و حکومت اسلامی واپسگرا و فاشیستی، این جنبش های پیشرو اجتماعی، فعالین سیاسی و مدنی هستند که دستور صحنه را در عرصه های گوناگون تعیین می کند. در متن پیشروی جنبش انقلابی مردمی، آزادپوشی زنان شجاع کشور به امری تثبیت شده تبدیل شده است. چهرۀ خیابان ها، رستوان ها، پارک ها و شهرهای کشور، سالن های برگزاری مراسم های گوناگون و نشست های فرهنگی و اجتماعی بوی عطر موهای افشان دختران و زنانی را می دهد که همواره خار چشم واپسگرایان تاریک اندیش و زن ستیز بوده اند. تمامی تلاش این قشر عقب مانده و متحجر در یک سال گذشته برای اجرای لایحه “حجاب و عفاف” مصوب مجلس شورای اسلامی به سنگ خورده است. در پایان سال نیز که ۲۰۹ تن از نمایندگان ۴ درصدی مجلس خواهان اجرای این قانون مصوب شده اند، رئیس جمهورشان اعلام کرده که با فضای کنونی جامعه امکان اجرای این قانون وجود ندارد. این بیان، نشاندهنده شکست تمام عیار حاکمیت در عرصه تحمیل حجاب اجباری است. حاکمان جمهوری اسلامی در چهار دهۀ گذشته با پول پاشی در ۲۷ نهاد، بنیاد و سازمان برای تحمیل حجاب اجباری، اکنون با جامعه ای روبرو شده اند که سیاست های آنها را بر نمی تابد و در برابر آن نافرمانی مدنی فراگیری را سازمان داده و به یک شورش مدنی گسترده دست زده اند.
۲ـ این جنبش پایدار و عمیق اجتماعی، تنها در عرصه آزادپوشی متوقف نمانده است. مبارزه کنونی جامعه با پیشتازی زنان، که در چهار دهۀ گذشته هم چون آتشفشانی زیر پای جمهوری اسلامی عمل کرده است، مبارزه با تبعیض های تو در توی تحمیل شده از سوی حاکمیت اسلامی را گسترش داده و هماهنگ کرده است. مبارزه برای برابری حقوقی زنان با مردان در محیط های کار و خانواده، مبارزه علیه تبعیض های ملی، مذهبی، فرهنگی و مبارزه برای حقوق دگرباشان و «ال جی بی تی» ها، یکی دیگر از عرصه های مبارزات اجتماعی است. همبستگی مبارزات ملی ملیت های تحت ستم با مبارزات دیگر بخش های جنبش های اجتماعی به شکل غرورانگیزی گسترش یافته است. فرهنگ اسلامی عزاداری و مناسک های دینی، دیگر حرفی برای گفتن ندارد و اکثریت نسل جوان فرهنگ تحمیلی این رژیم را پس زده اند. فشار حاکمیت بر نام آوران عرصه موسیقی، سینما و هنر، نشانه عمق و گستردگی این جنبش و همبستگی آنهاست. تولید فیلم های اجتماعی و پشت پا زدن به بایدها و نبایدهای ارتجاعی حاکمیت از سوی سینماگران کشور، سند افتخاری برای هنر متعهد و مقاومت تلقی می شود. این هنر متعهد و مردمی در سال گذشته، دستاوردهای درخشانی از خود بر جای گذاشته است. موسیقی ایران نیز در همسوئی با جنبش انقلابی دستاوردهای درخشانی داشته است. چهره های نامدار این عرصه؛ توماج صالحی، مهدی یراحی، پرستو احمدی، هیوا سیفی زاده، بیتا صادقیان و ده ها چهره دیگر، جنبش نافرمانی مدنی را با امواج موسیقی و طنین آواز جاودان کرده اند.
۳ ـ جنبش های پایدار اعتراضی در سال گذشته تنها به آزادیخواهی و دستاوردهای فرهنگی و مدنی بسنده نکرده است. این جنبش به اعماق جامعه رسوخ کرده و به جنبش مطالباتی و طبقاتی رنگ و بوی تازه ای بخشیده است. در تمامی طول سال گذشته شاهد مبارزات گسترده کارگران، معلمان، پرستاران، مالباختگان، بازنشستگان و به حاشیه رانده شدگان بوده ایم. آنچه در این عرصه بیش از پیش می تواند مورد توجه قرار گیرد، روند سازمانیابی و گسترش همبستگی است. واقعیت این است که تشکل های صنفی معلمان علیرغم سرکوب بسیار خشن، علیرغم احضارها، تعلیق ها، زندان ها و تبعیدهای اجباری و ناخواسته فعالان صنفی معلمان، همچنان استوار و متشکل به مبارزات صنفی خود ادامه می دهند. جنبش پرستاران نیز در سال گذشته، تجارب درخشانی از مبارزات سازمانیافته خود بر جای گذاشته و حاکمیت را به پذیرش بخش هایی از خواسته هایش مجبور ساخته است. کارگران بخش های صنعتی و تولیدی نیز علیرغم نگرانی از خطر اخراج در شرایط رکود تولید، برای خواست های خود با رشادت جنگیده اند و به امر سازمانیابی در میان خود توجه داشته اند. این مبارزات سند افتخاری برای جنببش سندیکایی ایران زیر حاکمیت فاشیسم مذهبی است. نکته مهم در مبارزات مطالباتی، رشد همبستگی بخش های گوناگون جنبش کارگری است. عامل اصلی گسترش این همبستگی نقش برجسته زنان در این میان است. در شرایط بیداد فقر در کشور، در شرایطی که حتی اشتغال، راهی برای نجات از فقر نیست، زنان، به عنوان کارگر، معلم، پرستار، بازنشسته، زنان خانه دار ساکن حاشیه شهرها، زنان سرپرست خانوار پرچمدار مبارزات مطالباتی بوده و هستند. بخش گسترده ای از زنان، فقیرترین بخش طبقه کارگر محسوب می شوند که به کارهایی با دستمزد پائین و بدون برخورداری از شمول قانون کار مشغول هستند. همچنین بخش وسیعی از زنان کارگر در محلات حاشیه نشین زندگی می کنند. این زنان هستند که اقتصاد خانواده را مدیریت می کنند و برای اداره زندگی تمامی افراد خانواده، طعم تلخ نداری و فقر را بر دوش می کشند. آن ها هستند که فشار تورم، گرانی، بی ارزش شدن پول ملی را با تمام وجود احساس می کنند. به دیگر سخن جنبش زنان امروز ایران دیگر جنبشی بالاشهری، طبقه متوسطی و لوکس نیست. این جنبش به اعماق جامعه رسوخ کرده و پیکار برای آزادی را با پیکار برای نان گره زده است. این مهم در سال گذشته به شکل درخشانی به نمایش گذاشته شده و از دستاوردهای مهم جنبش انقلابی ژیناست.
۴ ـ سال گذشته را باید سال مقاومت درخشان زنان و مردان مبارزی دانست که در شرایط سرکوب فاشیستی و بی مهار حاکمیت، پرچم مقاومت را در شکنجه گاه ها و زندان های جمهوری اسلامی برافراشته نگه داشته اند. سرکوب فاشیستی، تنها حربه حاکمیت برای مهار جنبشی است که به اعماق جامعه رسوخ کرده است. دستگیری های گسترده از میان فعالان مدافع حقوق زنان، فعالان صنفی کارگری، معلمان و پرستان، کنشگران مدافع محیط زیست، مدافعان حق تعیین سرنوشت ملیت های کشور، دانشجویان آگاه و مبارز، دگراندیشان مذهبی و غیرمذهبی و دگرباشان جنسی و «ال جی بی تی» ها از نتایج این سرکوب مهارگسیخته حاکمیت دینی است. اما علیرغم تلاش حاکمیت برای حاکم کردن ترس بر جامعه و بی سر کردن جنبش های مدنی و اجتماعی، زندان های سراسر کشور به عرصه مقاومت درخشان زندانیان سیاسی و عقیدتی تبدیل شده است. اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در “سه شنبه های نه به اعدام” در بیش از ۳۳ زندان، اعتراضات خانواده های زندانیان آسیب های اجتماعی محکوم به اعدام، اعتراض گسترده زندانیان سیاسی به صدور احکام اعدام علیه ۳ زن و ۵۴ مرد زندانی سیاسی و جنبش قدرتمند جنبش دادخواهی در طول سال گذشته، جنبش “نه به اعدام” و “لغو مجازات اعدام” را به یکی از محورهای جنبش های اعتراضی تبدیل کرده است. سردادن شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» نیز اکنون به یک شعار همیشگی در گردهم آئی های اعتراضی کارگران و بازنشستگان تبدیل شده است.
۵ ـ یکی دیگر از دستاوردهای جنبش مردمی در سال گذشته، گذر از نیروهایی سیاسی اپوزیسیون راست است که ادعای رهبری مردم را مطرح کرده و برای خود حق هدایت دوران گذار را قائل هستند. این وضعیت در سال اول خیزش انقلابی ژینا که رسانه های همگانی امپریالیستی برای آلترناتیوسازی تلاش گسترده ای را سازمان دادند، بسیار پر رنگ بود. این تلاش پر هزینه سلطه جویان با استقبال مردم روبرو نشد. تحولات جهانی در سال گذشته روند رسوایی اپوزیسیون راست و آویزان به قدرت های خارجی را برجسته تر ساخت. در سال گذشته، اپوزیسیون راست، چه سلطنت طلبان و مجاهدین و چه پروژه بگیران رژیم چنجی، با حمایت از جنایات ضد انسانی دولت راست و نژادپرست نتانیاهو در نسل کشی مردم فلسطین و همسوئی با سیاست های دونالد ترامپ در فشار حداکثری و تشدید تحریم های ضدانسانی علیه مردم ایران، نشان دادند در کجای تاریخ ایستاده اند. آنها نشان دادند بیش از آنکه مدافع خواست ها و برنامه های دمکراتیک و آزادی خواهانه و برابری طلبانه مردم در فردای جمهوری اسلامی باشند، به فکر قدرت خود حتی با تحریم های گسترده علیه مردم و بمباران شهرهای ایران هستند. آنها حالا دیگر حتی از شعار «زن، زندگی، آزادی» نه تنها دفاع نمی کنند بلکه برای آن جایگزین های مورد نظر خود را تبلیغ می کنند. سلطنت طلبان حتی شعار مجلس موسسان یعنی حق مردم برای تعیین نوع نظام جایگزین و تدوین قانون اساسی نظام جدید را نیز به کناری گذاشته اند. اپوزیسیون راست میان برنامه های خود و خواست های روشن مردم، هیچ قرابتی مشاهده نمی کنند. آنها نه خواهان آزادی های بی قید شرط سیاسی هستند، نه از دمکراسی فراگیر دفاع می کنند، نه روی خوشی نسبت به شعارهایی همچون آموزش و بهداشت رایگان و تامین اجتماعی فراگیر و همگانی نشان می دهند و نه از حق تعیین سرنوشت ملیت ها و اتحاد داوطلبانه شان در ایران دفاع می کنند. در یک کلام آنها بازوهای بومی قدرت های سلطه جوی خارجی هستند. بی اعتنایی مردم به این نیروها و تاکید بر قدرت خود مردم در تشکل ها و ارگان های توده ای شان یکی از دستاوردهای خیزش انقلابی ژینا در سال گذشته به شمار می رود.
ب ـ حاکمیت در مسیر فروپاشی و استیصال
۱ـ سکانداران قدرت در جمهوری اسلامی با “خالص سازی قدرت” در ۱۴۰۰ بر این نظر بودند که “گام دوم انقلاب اسلامی” را با قدرت برداشته و جامعه را در اختیار گرفته اند. اما خیزش انقلابی ژینا در شهریور۱۴۰۱ و تداوم آن در سال بعد نشان داد که این ارزیابی حاکمیت توهمی بیش نبوده است. نافرمانی مدنی گسترده و مقاومت عمق یابنده، سکانداران اصلی قدرت را بویژه پس از تحریم فراگیر انتخابات مجلس در ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، به شکست سیاست “خالص سازی قدرت” متقاعد کرد. بر پایه این ارزیابی، دستگاه رهبری رژیم در صدد برآمد تا به این سیاست شکست خورده پایان دهد و اپوزیسیون درونی حکومت را با خود همراه سازد. تغییر ریل رهبری نظام اسلامی با تائید صلاحیت مسعود پزشکیان، کاندیدای مورد قبول اصلاح طلبان، اعتدالیون و اصولگرایان معتدل و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری عملی شد. دولت “وفاق حکومتی” میان سکانداران قدرت و اپوزیسیون درونی با هدف ایجاد رضایت در میان بخشی از مردم ناراضی و ایجاد شکاف در جنبش مردمی پا به عرصه وجود گذاشت. آنچه نگرانی حاکمیت را بیش از پیش افزایش داد، تحریم گسترده ای بود که از سوی مردم هم در دور اول و هم دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نشان داده شد. حتی هوادران طیف های حکومتی و اپوزیسیون درون حکومتی هم از سر ناچاری، انفعال و استیصال در انتخابات شرکت کردند. به دیگر سخن، عقب نشینی سکانداران حاکم از “خالص سازی قدرت” و حرکت به سوی “وفاق حکومتی” اساسآ برای مقابله با جنبشی است که به شکل آشکاری سمت و سوی سرنگونی براندازی دارد هر چند بر تاکتیک نافرمانی مدنی استوار است. تمامی اقدامات و تلاش های دولت “وفاق حکومتی” نشان می دهد که این تاکتیک حاکمیت برای ایجاد شکاف در جنبش مردمی، اثرات مورد انتظار آنها را به دنبال نداشته است.
۲ـ حاکمیت جمهوری اسلامی برای نجات خود از اعتراضات و مبارزات انقلابیِ توده های به جان آمده و ناامید از حاکمیت رژیم اسلامی، سیاست عقب نشینی در سیاست خارجی و تشدید سرکوب در داخل کشور را در دستور قرار داده است. حاکمیت امید داشت با کاهش یا لغو تحریم ها، خونی در رگ های اقتصاد ورشکسته جاری سازد و یکی از عوامل خشم و نارضایتی مردم را اندکی کاهش دهد. واقعیت این است که حاکمیت به این نتیجه قطعی رسیده که چون در برابر جنبش های رادیکال اجتماعی و سیاست داخلی توان عقب نشینی ندارد باید در سیاست خارجی دست به عقب نشینی بزند. تشدید سیاست سرکوب خشن داخلی موید این ارزیابی است. اما تحولات منطقه، نتایج معکوسی به دنبال داشت. ” عمق استراتژیکِ” رژیم که سال ها میلیاردها دلار از بیت المال را در آن سرمایه گذاری کرده بود، در یک روند از ۷ اکتبر و حمله سازمان ارتجاعی حماس به بعد به دومینوی شکست حاکمیت اسلامی تبدیل شد. کشتار بیرحمانه حکومت جنایتکار اسرائیل نه تنها مردم بی دفاع فلسطین و لبنان، بلکه شکست سنگین “محور مقاومت” و حزب الله را نیز با خود به دنبال داشت. سید حسن نصرالله دبیر کل و اکثریت فرماندهان حزب الله توسط اسرائیل از میان برداشته شدند و در نهایت مجبور به پذیرش آتش بس با اسرائیل شدند. مضافا این که سقوط دولت بشار اسد در سوریه و فلج شدن حشدالشعبی در عراق زیر فشارهای سیاسی، عملا “محور مقاومت” را در هم شکست. در کنار در هم شکسته شدن “محور مقاومت” جنگ های نیابتی جمهوری اسلامی و اسرائیل به عنوان دو قدرت منطقه ای به جنگ مستقیم و رو در رو تبدیل شد. جنگ در سایه به جنگ در آفتاب مبدل شد. در این رویاروئی، حمایت آشکار آمریکا و متحدان غربی از اسرائیل و جنایات آن، و بی نتیجه بودن نگاه به شرق رژیم، وضعیت جمهوری اسلامی را بیش از پیش تحت تاثیر قرار داده است. امید به گشایش در عرصه سیاست خارجی و آشتی با اروپا و آمریکا با مشکلات جدی روبرو شده است. پیروزی دونالد ترامپ در آمریکا و همسویی آشکار او با سیاست های بنیامین نتانیاهو و فاشیست های نژادپرست و اشغالگر در دولت اسرائیل، عرصه را بر جمهوری اسلامی بیش از پیش سخت کرده است. تهدیدات ترامپ و انتظارات او از رژیم و دوگانه مذاکره یا بمباران، حاکمان اسلامی را در وضعیت دشواری قرار داده است. در نتیجه این وضعیت، دستگاه رهبری جمهوری اسلامی که عقب نشینی در سیاست خارجی در کنار تغییر ریل در برخورد با اپوزیسیون درونی را برای مهار جنبش مردمی در پیش گرفته بود، با شرایط بشدت بغرنجی روبرو شده است. به دیگر سخن، در جنگ فرسایشی مردم و حاکمیت، زمان به نفع مردم و به ضرر حاکمیت است.
۳ ـ رشد و گسترش جنبش های رادیکال اجتماعی و روشن تر شدن خواست های توده های ناراضی در کنار شکست های رژیم اسلامی در سیاست خارجی، هم زمان با ناتوانی حکومت در حل بحران های ریشه دار همچون ورشکستگی رژیم در تامین آب، برق، گاز، هوای سالم، مسکن قابل پرداخت و ناتوانی رژیم در راه اندازی واحدهای تولیدی، بی ارزش شدن پول ملی و رشد لجام گسیخته تورم، ارکان قدرت جمهوری اسلامی را بشدت لرزانده است. این وضعیت، بحران در میان بخش های حکومتی را روز به روز گسترده تر می سازد. ساختار غیردمکراتیک و تضاد روشن میان بخش های انتصابی و بخش های به اصطلاح “انتخابی” و عدم اجرای قانون اساسی خود رژیم در موارد گوناگون، بحران درون ساختار قدرت را گسترده تر ساخته است. بدین ترتیب تمامی تلاش های حاکمیت برای ایجاد “وفاق حکومتی” با سرعت با شکست روبرو می شود. درگیری میان مجلس و دولت، میان باندهای مافیایی و نهادهای دولتی، میان قوه قضائیه با دو قوه دیگر و نقش و وزن دستگاه رهبری در هر مورد روز به روز گسترده تر می شود. یک نوع فروپاشی در سیاست گذاری ها و تصمیم گیری های حکومتی به چشم می خورد. حتی نشانه هایی از شورش باندهای مافیائی به چشم می خورد. بی جهت نیست که علی خامنه ای در طول سال گذشته به صورتی مدام مجبور به حضور در میان هواداران رژیم شده تا خطوط اصلی و سمت و سوی سیاست ها را مشخص سازد و گاه بر آتش درگیری ها آب بپاشد. واقعیت این است که وزن اصولگرایان روز به روز کمرنگ تر شده و وزن هارترین جناح فاشیستی در میان اصولگرایان برجسته تر شده است. در این میان شاهد سیاست های بشدت هار و فاشیستی جناح پایداری، مصباحیون و جلیلیون هستیم که هم با اصلاح طلبان و هم با نواصولگرایان و اصولگرایان سنتی درگیر شده اند. در جبهه مقابل به نظر می رسد وزن اصلاح طلبان نسبت به گذشته پررنگ تر گشته است. بخش رادیکال اصلاح طلب برای گذار آرام از قانون اساسی کنونی جمهوری اسلامی و کنار گذاشتن اصل ولایت فقیه تلاش می کنند. بر متن این تحولات، توان حاکمیت برای پیشبرد سیاست روشن و واحد با مشکلات جدی روبرو می شود.
۴ ـ حاکمیت اسلامی در تمامی سال های گذشته صدها میلیارد دلار هزینه برنامه هسته ای بی ثمر و ماجراجویانه کرده است. کشوری بر دریای نفت و گاز و دارای امکانات گسترده برای گسترش انرژی های پاک و تجدیدپذیر، روی برنامۀ اتمی بی ثمری سرمایه گذاری کرده است. برنامه ای که تاکنون هیچ نفعی برای کشور نداشته است. برنامه ای که عامل اصلی فشارهای بین المللی و تحریم های فلج کننده علیه مردم ایران بوده است. حال با روی کار آمدن دونالد ترامپ باز مسئله هسته ای ایران به موضوع اصلی مناقشه تبدیل شده است. روشن است که سیاست ترامپ در مورد برنامه هسته ای ایران، در همسوئی کامل با سیاست های نتانیاهو قرار دارد. دولت اسرائیل در تلاش است با تبلیغ بر خطر ایران هسته ای، آمریکا را به جنگ با جمهوری اسلامی بکشاند . هدف اسرائیل آن است که ایران را به وضعیتی همچون سوریه یا عراق تبدیل کند. چنین وضعیتی ضربه مهلکی به جنبش سرنگونی انقلابی حاکمیت اسلامی و باقی جنبش های رادیکال اجتماعی و از جمله جنبش «زن، زندگی، آزادی» خواهد زد. اکنون بر متن بحران های درونی حاکمیت و فشار روز افزون جنبش مردمی، جمهوری اسلامی در برابر دوگانه یا مذاکره یا بمباران ترامپ قرار گرفته است. روشن است که سیاست ترامپ در قبال ایران، سیاستی امپریالیستی و زورگویانه است. اما نباید فراموش کنیم نیرویی که این فرصت را به رئیس جمهور فاشیست آمریکا برای این زورگویی داده است، سیاست های ویرانگر، ماجراجویانه و ایدئولوژیک حاکمیت جمهوری اسلامی است. مردمان ایران به شرایطی نیاز دارند که با صلح با مردم دیگر کشورهای جهان در ارتباط قرار گیرند. تحریم های فلج کننده برداشته شود و شرایط عادی در کشور ایجاد گردد. برای رسیدن به چنین وضعیتی، لازم است حاکمیت اسلامی از سیاست های ماجراجویانه و ارتجاعی مذهبی دست بکشد. دولت ایران می تواند و باید با تمامی کشورها روابط دیپلماتیک در چهارچوب منشور سازمان ملل داشته باشد. تنها از این طریق است که می توان سایه جنگ و بمباران را از سر ایران دور کرد و مانع اقدامات ویرانگرانه دولت نژادپرست و اشغالگر تحت رهبری بنیامین نتانیاهو نیز شد.
ج ـ جمعبندی و نتیجه گیری
جنبش های رادیکال اجتماعی ایران، یک جنبش انقلابی است. رویاروئی مردم با رژیم خصلتی کاملآ فرسایشی به خود گرفته است. جنبش های اجتماعی با اقدامات بسیار حساب شده، گاه آرام آرام و گاه سریع به پیشروی خود ادامه می دهند. عرصه مبارزات مردم در گام نخست مبارزاتی فرهنگی، مدنی اجتماعی و اقتصادی است. به دیگر سخن این جنبش در کلیت خود یک جنبش اجتماعی علیه حاکمیت جمهوری اسلامی است. اشکال متفاوت این جنبش ها از طریق مبارزات مدنی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و مطالباتی خود در راستای یک جنبش سیاسی در حال حرکت است. بر متن این شیوه پیشروی، سازمانیابی مردم عمق و گسترش می یابد . حاکمیت اسلامی قادر نیست در برابر این شورش فراگیر اجتماعی که در اثر سرکوب حاکمیت درنده اسلامی مستقیما شعار سرنگونی نمی دهد، اما جوهر این خیزش یک جنبش براندازی آشکار است، کاری انجام دهد. ساختار جمهوری اسلامی وامانده تر از آن است که توان مقابله با چنین شورش فراگیر رادیکال و اجتماعی را داشته باشد. این که هنوز رویارویی فرسایشی مردم به شورش سیاسی آشکار علیه حاکمیت تبدیل نمی شود بدان علت است که هنوز اکثریت مردم آلترناتیو مورد قبول خود را در چشم انداز مشاهده نمی کنند. مردم به شکل روشنی دست رد به آلترناتیوهای راست، سرمایه سالار و آویزان به قدرت های خارجی زده اند. نگاهی به خواست ها و شعارهای مردم ایران در سه سال گذشته نشان می دهد که مردم خواهان یک آلترناتیو متکی بر آزادی های گسترده، دمکراسی فراگیر، تامین کننده نیازهای زندگی شایسته انسانی با تجدید ساختار اقتصاد بر مدار نیازهای اکثریت مردم هستند. چنین. جمهوری اسلامی آینده ای ندارد و در مسیر فروپاشی یا سرنگونی قرار گرفته است. از این رو، مردم ایران با هوشیاری در حال پی ریزی پایه های دمکراسی در جامعه هستند تا در فردای جمهوری اسلامی، جامعه ای مدرن، دمکراتیک ، سکولار، فمنیستی و متکی به ارگان های قدرت مردمی ایجاد کنند.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم
کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
پنج شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۳ برابر با ۱۳ مارس ۲۰۲۵
Comments
ارزیابی مشترک: ایران، یک سال دیگربر بستر جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>