نظرات در مورد مقالات دیگران
برای پرهیز از نوشتن نظرات نامرتبط پای مقالات، به پیشنهاد کابری گرامی و با تشکر از ایشان که نوشتند:
« خوب بود یک جایی داشتیم برای نوشتن نظر در مورد مقالات کمونیستی موجود در اینترنت تا مجبور نباشیم زیر مقالات در مورد مقالات دیگر نظر بنویسیم.
شاید داشتن یک صفحه جدا در روشنگری تحت عنوان “نظرات در مورد مقالات” کمک بود.»
خب، معلوم شد این صفحه در واقع توطئه بود.
حال خلاصه این صفحه از کامنت قدیمی تر به جدیدتر.
– حزب اوجلان کوردهای زن زندکی آزادی عاقبتش نه آنارشیسم بلکه نوکری برای دموکراسی ارتجاعی ترکیه و آمریکا شد، نتیجه پیش بینی شده آنارشیستی.
– تحریم جمهوری اسلامی به بهانه پروژه هسته ای، تحریم امپریالیستی و بخشی از سیاست یا جنگ یا نوکری است. قبلا هم بارها ذکر شده بود. اضافه کنم، جنگ ارتجاعی ایران و عراق هم در همین راستا بود.
-شورش زن زندکی آزادی دارای کیفیت انقلابی نبود و استفاده از آن فرصت طلبی تشکل ها و بیان بی مایه بودنشان است. اضافه شود که چپ دموکراسی خواه چپ توخالی است که ایدئولوژی امپریالیستهای غربی آنرا پر کرده.
– نرگس محمدی و نسرین ستوده، زندانیان سیاسی ایدئولوگهای سرمایه داری امپریالیستی دموکرات غرب هستند. تضاد آنها با رژیم، تضاد ارتجاعی امپریالیستها با رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی است. اضافه شود، هم این زندانی ها باید آزاد شوند هم گروگانهای حماس و هم زنداتیان سیاسی همه دنیا.
– مردسالاری روابط طبقاتی مستقلی از سرمایه داری است و قبل از سرمایه داری وجود داشته. سرمایه داری استفاده از برده داری است، یعنی فقط از آن استفاده میکند.
– رسانه های دموکراسی غربی فاشیسم افکار استعمارگرانه ترامپ را پنهان میکنند که البته کار همیشگی آنها بوده است.
– مارکسیستها کسی را آزاد نمیکنند، خودشان را به مقام حکومتی می رسانند.
– علی رغم ادعا، معلوم نیست ترامپ از جنگ طلبی قبلی آمریکا و اروپا علیه روسیه دست بردارند. اضافه شود، احتمالا ترامپ گزینه دولت سایه آمریکاست در ارتباط با عدم موفقیت علیه روسیه و موفقیت در انداختن اسد.
– ماتریالیسم دیالکتیک فلسفه فرموله شده و معتبری نیست و صرفا عقاید شخصی انگلس بوده است. هر مارکسیستی یک ماتریالیسم دیالکتیک خودش را دارد.
– ماتریالیسم تاریخی مارکس در ضعف فلسفی بافی و شباهت به علم گیر است و فاقد شواهد عینی کامل است.
– مردسالاری تعلق زن به مرد نیست، وجود حق سلطه داشتن بر سرنوشت زن است.
– آثار فلسفی هگل استاندارد فلسفه است و بقیه فلسفه بافی های بعد از او دزدی از او و نام نشان برای خود درست کردن است.
– قطع شدن فعالیت سایت آزادی بیان نتیجه فوت گرداننده آن است، جایش خالی.
آنارشیست
دلیل قطع شدن فعالیت سایت آزادی بیان فوت خالد ظاهری از فعالین کمونیست کرد ایران است:
https://hekmatist.org/archives/13210
ظاهرا ایشون یک تنه این سایت را اداره میکرد چون مرگ او باعث شده که هنوز بعد از چند هفته، سایت فلج بماند.
سایت آزادی بیان نظرات همه را درج میکرد، حتی هواداران مجاهدین و فکر کنم حتی بعضی از سلطنت طلبان.
متاسفانه این سایت جایی برای انعکاس نظرات خوانندگان نداشت.
بهرحال، مرگ ایشون باعث تاسف است و خلا ناشی از فوت ایشون کاملا فابل حس.
آنارشیست
چون این صفحه طولانی شده و تکلیفش روشن نیست، قرار بود کامنتی ننویسم. اما آقای فولادی مقاله اش را ادامه داد. حال پاسخ بسیار کوتاه به او.
درباره این مقاله
انگلس: فیلسوف ِ در سایه! (بخش ۲)
خدامراد فولادی
—-
این مقاله دوم هم اثبات این حکم است که مارکس کتابی درباره ماتریالیسم دیالکتیک ننوشته و هرگز از این اصطلاح استفاده نکرده و در بهترین حالت میتوان گفت ماتریالیسم دیالکتیک فلسفه انگلس است نه مارکس. انگلس هم کتاب جامعی در مورد فلسفه ندارد. کتاب آنتی دورینگ انگلس یک پلمیک است تا توضیح فلسفه دیالکتیک ماتریالیستی. دیالکتیک طبیعت انگلس یادداشتهای پراکنده است. البته مارکس شناسی ایرادی ندارد، اما علم نیست.
در کامنت قبلی توضیح داده شد که برای بوجود آوردن یک فلسفه جدید باید به تمام مسائل فلسفه یکی بعد از دیگری پاسخ داده شود. برای شناخت جامعه وجهان به فلسفه نیازی نیست. منطق و متد علمی کافی است و تمام شواهد تاریخی و دستاوردهای علمی و تکنولوژی این حکم را تائید میکنند. اگر خواستید توضیح خواهم داد که چطور برای هر یک از موضوعات فلسفی پژوهشهای علمی-تجربی وجود دارد.
—-
ماده همان طبیعت است. روح نوعی از وجود طبیعت زنده در انسانها و موجودات زنده دیگر است. ماورالطبیعه تخیلات است و حقیقی نیست.
آنارشیست
به روشنگری و خوانندگان،
این صفحه دارد بزرگ و طولانی میشود. بعد از درج کامنتی که درباره مقاله آقای فولادی نوشته شده، کامنتی نخواهم نوشت .تکلیف طولانی شدن مطالب این صفحه هنوز روشن نیست. کامنتم در باره مقاله آقای فولادی میتواند دو سه روز بماند و بعد کل صفحه پاک شود. گفتنی گفته شد.
آنارشیست
قسمت دوم کامنت قبل
هگل تمام مسائل فلسفی تاریخ فلسفه را جواب داد، مثل نقد جامع کانت، شلینک و حتی فلسفه امپریسم که امروز به پوزیتیپیسم، آنالتیک یا فلسفه تحلیلی تکامل پیدا کرده و در اواسط قرن بیستم توسط یکی از خود آنها برای همیشه رد شد.
اما مارکس کجا هستی را توضیح داده و سعی کرده تزی روشن و ضد بقیه فلاسفه ارائه دهد که ما بگوییم فلان کتاب مارکس را بخوان تا بفهمی فلسفه مارمس چیست؟ هیچ جا. تمام این ماتریالیسم دیالکتیک ایده های کسانی است که میخواهند از پیغمبری که ساخته اند سوء استفاده کنند و قدرت سیاسی بگیرند؟
در حقیقت، مارکس، بدرستی، از فلسفه دوری کرد و وقت خود را روی مسائل اصلی اتقلاب گذاشت که هست توضیح علمی استثمار نیروی کار در جامعه سرمایه داری. فرصیه ماتریالیسم تاریخی مارکس مربوط به علم انسان شناسی است نه فلسفه. در حقیقت در پاراگرافهای اولیه کتاب ایدئولوژی آلمانی و در تزهای فویرباخ، علم را مهمتر از فلسفه میداند و کلا تکیه او روی مسئله پراتیک هیچ چیز نیست جز علمگرایی چون فلسفه متکی به پراتیک نیست، علم متکی به آن است.
آنارشیست
درباره این مقاله
انگلس: فیلسوف ِ در سایه!
خدامراد فولادی
—-
قسمت اول:
این مقاله بیان این حقیقت است که مارکس چیزی بنام فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک ارائه نداده است و این فلسفه متعلق به او نیست. همه میدانند که مارکس از ماتریالیسم و از دیالکتیک گفته اما همه شواهد تاریخی دال بر این است که مارکس اثری فلسفی در فرموله کردن این فلسفه ننوشته و حتی انگلس هم کاری بدرد بخور در این زمینه ندارد.
حال، معنی کار بدرد بخور فلسفی در فلسفه یعنی چه؟ البته منظور این نیست که فلسفه بدرد بخور است.
یک نمونه آثار هگل است. البته ارسطو هم هست. هگل زودتر از موقع از دنیا رفت و دلیلش یک بیماری مسری بود. اما کارهایش به اندازه کافی جامع بود که باختصار در اینجا توضیح میدهم:
۱ – یک فیلسوف باید برای اثبات درستی نظرش تمام فلاسفه تاکنونی را نقد کند. هگل اینکار را کرد. نظرات او در یک مجموعه بنام سخنراتی ها ی آموزشی او درباره تاریخ فلسفه جمع آوری شده است. این سخنرانی ها ویژگی مهمی دارند که موضوع بحث این کامنت نیست و به درازا می کشد.
۲ – دیگاه هگل یک سیستم است که شامل سه بعد از توضیح هستی است، بعد تجریدی ، بعد طبیعی و بعد اجتماعی.
۳ – کتاب فلسفه روح بیان بعد اجتماعی هستی است. کتاب علم منطق درباره بعد تجریدی هستی. در ارتباط با بعد طبیعی، کتاب خاصی مثل دو کتاب فوق ندارد اما بخوبی بیان شده است.
۴ – بعد طبیعی هستی، بین بعد تجریدی و بعد اجتماعی در مجموعه سخنرانی های تدریسی او وجود دارد.
۵ – سخنراتی های او در باره الیهات نشان میدهد که هگل در واقع به مذهب اعتقاد نداشت و دانش فلسفی را اصل دانش بشر میدانست. مذهب برای او بیان سمبولیک حقایق جهان است نه بیان واقعی آن.
۶ – کتاب علم منطق هگل در واقع هست دیالکتیک هستی نه منطق به معنای علمی آن که هست ارزیابی شکل احکام و اعتبار روابط آنها.
—-
ادامه دارد
درباره این مقاله:
تامین امنیت ملی ایران با برکناری و حذف ولی فقیه – احمد هاشمی
—
بحث مقاله این است که ایران نیازمند سرمایه گذاری خارجی (وابستگی اقتصادی)، صلح با امپریالیستها و جنایتکاران ناقض حقوق بشر و روابط حسنه با آنهاست. دلیل اینکه چنین تمایلی در حاکمین ایران وجود ندارد، سیستم ولایت فقیه در ایران است!!
—
باید توجه کرد که مقاله برای زنان و کارگران ایران نوشته نشده. مقاله برای سرمایه داران ایران نوشته شده که بدانند ، از لحاظ او، چه روشی بهترین روش برای استثمارگری است.
نظر او اصلاح جمهوری اسلامی از طریق گرفتن قدرت از ولاینت فقیه است. به عبارت دیگر، تز خمینی برای سرمایه داران ایران مفید نیست. یک پاسخ ممکنه از طرف نظریه پردازانه ولایت فقیه این است که اگر سرمایه داران غربی و اسرائیل اهل صلح و مصالحه و همکاری بودند که اصلا تز ولایت فقیه هم وجود نداشت. حتی پوتین سفید پوست اروپائی سرمایه دار جامعه مسیحی را هم میخواهند نوکر خود کنند!!
حال،
نظر ما زنان و کارگران کمونیست – آنارشیست ایران و جهان این است که ما را از تحریم و جنگ و تهدید نترسانید، ما کار ضد ارتجاعی خود را در محل کار و زندگی ادامه میدهیم تا فرهنگی ضد اقتدار و استثمار شکل بگیرد، تا کسی در انتخابات شرکت نکند، تا احزاب ورشکسته شوند و سیستم حاکم موجود دچار بحران زیستی شود.
آنارشیست
درباره این مقاله:
سرمایه داری سرکوبگر، تندرو های بازاربنیاد و رویای جهانی بدون دموکراسی – رضا فانی یزدی
این کتاب مروری کوتاه بر کتاب اسلوبودیان است که توضیح میدهد سرمایه دارهای بزرگی هستند که به دموکراسی اعتقاد ندارند و عملا این ایده را در کشورهائی مثل چین و امارات و غیره ازمایش کرده اند. در کتاب آمده است که حقوق کارگران معمولاً نادیده گرفته میشود، نابرابری اقتصادی افزایش پیدا میکند و آزادیهای مدنی و سیاسی محدود باقی مانده و یا اساسا سرکوب می شود.
—
“حقوق” کارگران نادیده گرفته می شود؟!!
مقاله و کتاب برای راهنمائی حاکمین نوشته شده. حال ببنیم در ارتباط با منافع زنان و کارگران چگونه میتوان در مورد آن چیزی گفت.
بنظر می رسد که مترجم و نوینسده کتاب تازه دارند از خواب خوش سرمایه داری دموکراتیک بیرون می ایند چون کتاب در حقیقت دارد میگوید که سرمایه داری نیازی به دموکراسی ندارد و میتواند با دیکتاتوری هم رشد و شکوفائی داشته باشد. تعجب کرده اند!! معلوم نیست جناب مترجم کجا بوده که متوجه نشده سرمایه داری بدون دموکراسی وجود داشته (ایران، از زمان مشروطه تا به امروز) و این چیز تازه ای نیست و قرنهاست که همه جا اینطوری است. شکل سیاسی دموکراسی و دیکتاتوری بر اساس ویژگی مبارزه طبقاتی یک جامعه است و ذاتی نظام بردگی خاصی نیست. دولت و ایدئولوژی را اقتصاد تعیین نمیکند، دولت و ایدئولوژی ابداع حاکمین اقتدارگرا برای تحقق ایده های استثمارگرانه شان است. مثلا، آنچه که در فکر رضا شاه بود و یا آنچه که در ذهن خمینی بود. آنها نیامدند که سرمایه داری و یا انواع بردگی را از بین ببرند، آنها آمدند تا حاکم بر سیستم بردگی ی باشند که بنفع خودشان است. درجه موفقیت هر یک نیز بستگی به درجه شکست خوردن مخالفان ارتجاعی و یا انقلابی شان دارد. این روند و منطق در تمام دنیا و تاریخ بشر حاکم بوده است.
سرمایه داری و سایر انواع بردگی، مثل مردسالاری، امپریالیسم و غیره اصلاح ناپذیرند. دموکراسی خودش بخشی از ارتجاع و شامل حل مسئله استثمار و اقتدار است. مشکل نظری و عملی با دموکراسی این است که در دموکراسی در جامعه طبقاتی، در عین حال دیکتاتوری هم هست. در جامعه غیر طبقاتی نه دیکتاتوری داریم نه دموکراسی.
آنارشیست
در ادامه بحث کامنت مربوط به رد تعلق داشتن زن به مرد.
بحث را باید وسعت داد تا خوب فهمیده شود. باید قضیه را از زاویه قربانی بودن بطور کلی هم دید.
گرایش به سلطه داشتن، نیت مشخصی را دنبال میکند که رفاه و آسایش سلطه طلب است. رفاه سلطه طلب یا نتیجه کار خودش است،که سلطه ای در کار نیست، یا نتیجه استثمار نیروی کار دیگری و یا نتیجه هر دو است. سلطه لازم است تا قربانی استثمار شود و مقاومت نکند. شکل وسعت یافته این سلطه روابط طبقاتی است که درست کردن دولت را ضرورت بخشیده. دولت ابزار اجتماعی حفظ سلطه در تمام انواع تحقق یافته اش است. یکی از انواع سازماندهی سلطه خانواده است که هم در خدمت استثمارگران است و هم در خدمت مرد استثمارگر. وجه مشترک اعمال انواع استثمار (بردگی بر اساس نژاد، نداشتن مالکیت بر وسایل تولید، زن بودن، کودک بودن و غیره) این است که باید سلطه وجود داشته باشد. سلطه گرفتن سرنوشت زندگی دیگران و تحمیل رفتار به قربانی است.
پس، روشن است که انقلاب باید عمیقا نه صرفا از بین بردن اشکال استثمار، بلکه باید با نابودی سلطه جویی توام باشد. اگر انقلاب علیه گرایش به سلطه نباشد، استثمار به اشکال گوناگون بازتولید می شود و دوباره تمام ابزارهای اجتماعی لازمه را در اشکال جدیدی می سازد. اشکال کلکتیو و شورایی روابط انقلابی ، نه درست کردن دولت و حزب دموکراتیک، پیروزی انقلاب را ، که هست تغییر رفتار اجتماعی انسان یا به عبارت دیگر تغییر فرهنگ او، تضمین میکند. دولت دموکراتیک، برعکس تصور و توهم موجود در جامعه، برای حفظ سلطه ساخته میشود. نقش دولت دموکراتیک بوجود آوردن این تصور است که قربانیان آزادند. برای همین، شعار دموکراسی خواهی اساسا ارتجاعی است و در عمل می بینیم که در خدمت بقای انگلهای مردسالار، سرمایه دار و امپریالیست قرار دارد.
آنارشیست
درباره این مقاله:
مکثی بر مفاهیم بنیادی در مبارزه زنان برای رهائی – شهاب برهان
—
نویسنده سعی میکند ببیند که چطور میتواند به معماهای موجود در وجود مسئله زن در انقلاب پاسخ گوید و راه حلش این است که بهتر است آزادی زن را از زاویه تعلق زن به مرد ببینیم و خواستار از بین بردن این تعلق باشیم.
این راه حل، کار نمیکند. زنان میتوانند از لحاط تعلق داشتن کاملا آزاد باشند، اما مردسالاری بصورت تبعیض وجود داشته باشد. مثلا، یک زنی که ازدواج نکند و برای امرار معاش مجبور باشد که بعنوان کارگر و یا سرمایه دار کار کند، میتواند بدون اینکه به کسی تعلق داشته باشد، بعلت زن بودن قربانی تبعیض مردسالانه شود، مثلا، حقوق کم و یا فروش جنس گران تر به کاسبی اش.
پس، سیستم مردسالاری بر اساس تعلق نیست، بر اساس تبعیض است.
اما تبعیض از کجاست؟
یک مثال مناسب. تبعیض علیه سیاه پوستان در ایالتهای جنوب آمریکا برای زدن نسل سیاه پوستان نبود، آنها را بعنوان برده دوست داشتند. تبعیض برای جلوگیری از شورش علیه استثمارگری بود. استثمارگری دو وجه بهم وابسته دارد، یکی داشتن اقتدار و دیگری سوء استفاده و استثمار. نژاد پرستی اقتدار را ممکن می ساخت تا کار بردگی تداوم یابد. مردسالاری وجهی از عینیت بخشیدن به استثمار و استفاده از اقتدار برای حفظ آن است. مقاله می نویسد که شاید مارکس گفت زن پرولتاریای مرد است اما این بردگی بدون الغای دولت یعنی خانواده ممکن نیست. استثمار بهره کشی از کسی بدون آگاهی و یا رضایت کامل آن شخص است.
آنارشیست
درباره مطالب این مقاله:
انگلس ؛ تئوریسن سوسیالیسم علمی
آرام بختیاری
—-
مقاله در مورد انگلس توضیحاتی میدهد و او را بهترین فیلسوف میداند. مقاله از ماتریالیسم تاریخی انگلس میگوید و آنرا فلسفه می فهمد نه کوششی در انسان شناسی. بهرحال، امروزه کسی انگلس را فیلسوفی معتبر و یا انسان شناسی معتبر نمی شناسد چون انگلس نه فیلسوف بود و نه انسان شناس و فقط به این مسائل علاقه داشت ولی فعالیت سیاسی داشت و خودش ذکر کرده که مارکسیست است. کتاب منشاء خانواده انگلس بر اساس عقاید مورگان نوشته شده و اکثر عقاید مورگان امروزه رد شده است. انگلس کتابی در مورد دیالکتیک و اصول فلسفه ندارد و کتابی بنام دیالکتیک طبیعت او یادداشتهای پراکنده است.
—-
برای کسانیکه معنقدند جامعه ما انسانها نیازمند انقلاب است، سه پیشنهاد دارم:
۱ – حتما فلسفه مطالعه کنید و حتما به تاریخ آن توجهی خاص داشته باشید و فرقش را با علم بلاخره بفهمید. خواهید فهمید که چیزی بنام ماتریالیسم دیالکتیک در حقیقت مرجع و کتابی ندارد جز کار های متفرقه، نیمه رها شده و پر از تناقض.
۲ – انسان شناسی مطالعه کنید و آنرا با انسان شناسی موجود در عقاید مارکس و انگلس مقایسه کرده کاستی های هر دو را در نظر بگیرید..
۳ – به تبلیغات توخالی مارکسیستها در باره فلسفه و غیره توجه نکنید چون ذهنیت آنها هنوز در عقب افتادگی ذهنیت مارکسیستی شکست خورده زمان شاه است.
آنارشیست
درباره این مقاله:
جنگ در اوکراین: آزمون صلحجویی چپ در وضعیت جدید جهانی
در سایت ارتجاعی اخبار روز
مقاله میگوید که “چپ” (در واقع شیادان پارلمانتاریست) از اول مخالف جنگ بود و حالا هم نظر با ترامپ شده است. چیزی که در مقاله وجود ندارد دلیل قطع کردن جنگ است. دلایل یا هست ضررهای اقتصادی و یا مسائل امنیتی. اصلا مسئله جان سربازان دلیل نیست.
آنارشیست
در ارتباط با این مقاله:
جنگ اوکراین و ایجاد شکاف میان اروپا و آمریکا!
ناصر بابامیری
—
مقاله تضادهای درونی مرتجعین را توضیح میدهد و در انتها میگوید کمونیستها باید رهبری شورش و انقلاب توده ها را در منطقه علیه سرمایه داران بعهده بگیرند.
دو نکته:
1 – معلوم نیست جنگ بین اروپا و آمریکا عمیق است یا نه و برای فریب توده ها نیست. مشاجرات یک چیز است، عمل چیز دیگر. قعلا همان سیستم تضاد بین امپریالیستهای غربی بعلاوه آمریکا علیه امپریالیستهای شرقی قابل مشاهده است تا اینکه ببینیم تغییراتی ماهوی در این روابط قابل مشاهده است. صلح طلبی ترامپ در اوکراین چندان قابل اعتماد نیست چون 1 – موافق حضور سربازان ناتو در اوکراین برای صلح بود و ممکن است هنوز باشد، 2 – کمک به اوکراین را در نظر داشت بشرطی که پولش را اوکراین از طریق واگذاری معادن بدهد.
2 – اگر منظور از کمونیستها، مارکسیستهاست، مارکسیستها امتحانشان را پس داده اند و کسی را آزاد نمیکنند جز خودشان را از مقام هیچکاره بودن به ارباب سرمایه داری دولتی بودن.
آنارشیست
سانسور گفته ترامپ توسط رسانه ها:
Trump Says the ‘People of Gaza’ Will Be ‘Dead’ If Hostages Aren’t Released
در این مقاله میخوانیم که اخطار به اهالی غزه بوده نه حماس.
رسانه ها اخطار ترامپ را اخطار به حماس نوشته اند، اما اخطار در واقع به اهالی غزه است.
آنارشیست
درباره این مقاله در سایت اخبار روز:
هشت مارس و نبرد علیه ستم جنسیتی و طبقاتی – کانی کرمپور
—-
مقاله بدرستی تمام جنبه های زن ستیزی موجود تحت نظام ارتجاع ممذهبی جمهوری اسلامی را بیان میکند ، اما نمیتواند وجه طبقاتی مردسالاری را درست توضیح بدهد. نویسنده فکر میکند که ضدیت با مردسالاری مبارزه طبقاتی نیست و فقط مبارزه با سرمایه داری مبارزه طبقاتی است. کمی توضیح لازم است.
مردسالاری نظامی ارتجاعی ی است که طول عمر هزاران ساله دارد. در این نظام، مردان طبقه حاکم و زنان طبقه استثمارشونده هستند. همانطور که در نظام سرمایه داری، کارگر ارتجاعی داریم که میخواهد سرمایه دار شود و خود را بالا بکشد، در نظام مردسالاری هم زن ارتجاعی داریم که میخواهد خدمتکار مردان باشد.
کلا،
پدیده های اجتماعی ارتجاعی اشکال عینیت یافته اقتدارگرایی در جامعه بشر هستند. اقتدارگرایان بر اساس وضعیت تاریخی و مکانی خود، اشکال گوناگون روابط استثماری بوجود می آورند که همگی متکی به سلطه گری و هیراشی هستند. دولتها ساخته می شوند که این اشکال عینی اقتدار را حفظ کنند. دولتها ابزار مبارزه طبقاتی نیستند. دولتها ابزار حفظ نظامهای طبقاتی هستند.
برای همین است که راه حل آنارشیستی انقلاب تنها راه حل انقلابی است زیرا متکی به اقتدار نیست و همیشه علیه استثمار است. در سیستم مارکسیستی، مبارزه با اقتدار وجود ندارد و ارتجاع بازتولید می شود. مارکسیستها فقط سیاستمداران شارلاتان درست کرده اند.
آنارشیست
درباره این شعر از خدامراد فولادی:
دو زن
—-
وجود زندانی سیاسی بیان وجود ارتجاع در جامعه است و ارتجاع اول همیشه دولت حاکم است. زندانی سیاسی نباید وجود داشته باشد.
اما،
این شعر از عقاید سیاسی نسرین ستوده و نرگس محمدی در مقابل رژیم دفاع میکند که عقایدی انقلابی ندارند. صرفا ضد استبداد بودن انقلابی نیست، خمینی هم ضد استبداد شاه بود. فقط عمل زشت زندانی کردن آنها محکوم است.
اختلافات نظری بین رژیم و این دو زن زندانی، اختلافات درونی ارتجاعیون است. ببینیم چرا.
ارتجاع هست مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی، تعصبات و تبهکاری.
متاسفانه این دو زن زندانی، هوادار سرمایه داری ، نظم امپریالیستهای غربی و سیستم هیراشی مدیریت استثمارشوندگان هستند. رژیم هم هوادار سرمایه داری و ساخت و پاخت با امپزیالیستهاست.
ضد مردسالاری بودن دیدگاه این دو زندانی هم، چندان قابل تائید نیست، چون ضدیت با مردسالاری باید شامل ضدیت با استثمار زنان و نهادی بنام خانواده باشد.
مبارزه با رژیم اگر مبارزه با سیستم هیراشی و استثمار موجود در جامعه نباشد، درد استثمار شوندگان زن و کارگر جامعه را دوا نمیکند و فقط ارباب عوض میکند.
نویسنده شعر فقط دنبال ارباب جدید است نه از بین بردن نظام اقتدار و استثمار در جامعه. آقای فولادی هوادار بردگی مزدی در ایران، دولت اسرائیل و دولتهای امپریالیستی غربی است.
—-
آنچه گفته شد عین واقعیت و بر اساس فاکتهای موجود است.
این صفحه متعلق به همه است، اگر نظری دارید حتما بیان کنید.
آنارشیست
خارج از کشور، دور از توده ای زحمت کش، مارکسیسم بالای شهری، دعوت به سرنگونی میکند:
اطلاعیه شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست: ۸ مارس، نماد رزم زنان برای رهایی!
—
در این اطلاعیه میخواهنیم:
“بویژه تجربه جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» – بار دیگر به تعرض جدیدی علیه نظام زن ستیز جمهوری اسلامی روی آورند و با گردهم آیی ها و تظاهرات در خیابانها و سر دادن مطالباتی که انعکاس تمام خواست های زنان علیه تبعیض و ستم و نابرابری است، ضربه دیگری بر پیکر نحیف و پوسیده جمهوری اسلامی وارد آورند.”
—
چه تجربه ای؟
شورش برای سرنگونی ، با شعارهای امپریالیستهای غربی و حمایت اصلاح طلبان بیرون انداخته شده و هواداری رضا پهلوی و غیره، وقتی که امکان موفقیت صفر است، مثل قبلی، دوباره بریزند تو خیابان؟
برای همین است که این گروهها از لنینمیسم شکست خورده خود هنوز درسی نگرفته اند.
خیر،
زنان و کارگران ایران به عبارت پردازی ها توجه نکنند، در محل کار و زندگی به نقد و نفی ارتجاع و تشکل سازی تدریجی ادامه دهند.
ارتجاع: مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی، تعصبات و تبهکاری.
آنارشیست
کلا خبر سایت ها بیان نظر سایت ها هم هست. ولی در مورد اخبار روز، بصورت مقاله در می آید. تمام سایتهای ارتجاعی، چه فارسی زبان و غیر، اخبارشان نظرات سیاسی هم هست.
سایت ارتجاعی اخبار هم روز نظرات رسمی دارد که بصورت اخبار بیان می شود. برای همین در این صفحه این خبرها (مقالات) را هم ارزیابی خواهیم کرد.
اخبار روز:
کرملین: برنامه هستهای ایران موضوع مذاکرات آینده روسیه و آمریکا خواهد بود
—
فکر کنم مشکل نباشد که بفهمیم مسئله امپریالیستی های غربی پروژه های هسته ای ایران نیست و نبود. مسئله آنها بهانه گیری برای تغییر رفتار رژیم از رفتار تعرضی و ضد آمریکائی و ضد اسرائیلی به نوکری و یا قرار گرفتن در وضعیت سرنگونی شدن به نفع خودشان است.
آنارشیست
به روشنگری،
یک راه حل برای طولانی نشدن این صفحه این است که این صفحه به مقالات منتقل شود و مثل مقالات به پائین برود تا بتدریج از نظر دور شود.البته با مقالات متفاوت خواهد بود، چون مجددا می آید بالای لیست، اما ایندفعه خالی و آماده استفاده مجدد برای همه.
حال سئوال این است که اگر کسی چیزی ننوشت چه می شود؟
هیچی، آزادی داده شده،، اما استفاده نشده، ایرادی نداره!
آنارشیست
ممنون از سایت روشنگری.
امیدوارم خوانندگان و حتی نویسندگان از این صفحه استفاده کنند.
من به سهم خود، دیگر زیر مقالات این سایت ، کامنتی نمیگذارم که مربوط به مقالات نباشد.
آنارشیست
به روشنگری
—-
مجددا، ممنون از درست کردن این صفحه، این صفحه فقط وقتی مفید خواهد بود که خیلی طولانی نشود. مثلا پاک کردن مطالب قدیمی تر از یک یا دو هفته، صفح را کوتاه و مفید نگه میدارد. البته زحمت اصلب با شماست و خود دانید.
—
درباه این بیانیه:
بیانیه کمیته مرکزی کومه له در مورد پیام “آشتی و جامعه دمکراتیک” عبدالله اوجالان
—-
گرچه پیام اوجلان از زندان اعتبار ندارد، چون هیچ پیامی از زندان اعتبار ندارد، چند مطلب گفتنی:
– مبارزه مسلحانه قومی یک ایالات علیه دولت مرکزی آن ایالت فقط وقتی به عقل جور در می آید که آن مبارزه برای جدایی باشد، اما، از آنجا که استثمار شوندگان در جنگهای مابین ارتحاعیون منافع ندارند، کلا مبارزه مسلحانه ملی، جنگ مابین ارتحاعیون است و برای استثمارشوندگان مفید نیست.
– بهترین گزینه برای استثمارشوندگان منطقه، اتحاد علیه ارتجاع موجود در منطقه و جهان در محل کار و زندگی است.
– وجود دیکتاتوری و دموکراسی در نوع حاکمیت، فقط تاکتیکها را تغییر میدهد، اما هدف و استراتژی مبارزه با اقتدارگرایی و استثمارگری را تغییر نمیدهد. در هر شرایطی اصل کار سازماندهی ضد ارتجاع در محل کار و زندگی است. با تسخیر این دو محل در سطح ملی و منطقه ای، ارتجاع تمام توانایی های خود را از دست میدهد.
– مبارزه مسلحانه نکردن به معنای تحویل دادن سلاح نیست. همه استثمارشوندگان باید سلاح داشته باشند و استفاده از آنرا بیاموزند چون زندگی در کنار ارتجاع اصلا امن نیست.
– درباره حقوق دموکراتیک در بیانیه. حق اصلی استثمارشوندگان شورش علیه استثمار و از بین بردن آن است. چون چنین عملی، جامعه بدون استثمارگری و اقتدارگرایی بوجود می آورد، چیزی بنام حق و حقوق، که متعلق احرای آن در دست دولت است، با خود دولت از بین می رود. حقوق دموکراتیک موجود در جوامع امروزی، تا حد آسیب نرسیدن به استثمارگری است و در حقیقت برای نظم استثمارگری ابداع شده و توسط آنها همیشه قابل نقض است. استثمارشوندگان هیچ کاره اند. پس کومله، در حقیقت از نظم استثمارشوندگی دفاع میکند. در کمپ انقلاب، دنبال حقوق بازی و حقوق گرایی رفتن کار درستی نیست، چون به تائید حاکمیت در اذهان منجر می شود. باید اعتصاب و اعتراض کرد، خود مرتجعین تصمیم بگیرند که جه غلطی میخواهند بکنند. همکاری با انها در تدوین قوانین، یرسمیت شناختن حاکمیت آنهاست.
آنارشیست