آیا بیانیه ۱۲ ماده ای دهها تشکل مدنی ایران(۱) «رفرمیستی» یا «آوانتوریستی» ست؟/ هادی میتروی
مقدمه: در ضرورت بحث
نخستین نکته ای که در برخورد به بیانیه ۱۲ مادهای تشکل های مدنی توجه را بخود جلب می کند تفکیک برخورد دیگر فعالان اجتماعی به دو کمپ متضاد است. بلوکی که از کلیت این کوشش دفاع و حمایت می کند و بلوکی که این کوشش را از بنیان مورد سوال قرار می دهد. نکته قابل توجه و بررسی، ارزیابی دوگانه و متضادی ست که نافیان این بیانیه، از دو دیدگاه متناقض در برخورد به یک بیانیه واحد می کنند. برای درک بهتر این برخورد دوگانه به بیانیه ۱۲ ماده ای، میزگردی که برای بررسی بیانیه ۱۲ مادهای برگزار شده است می تواند روشنگر باشد (۲) و می بینیم جمعی این بیانیه ۱۲ ماده ای را رفرمیستی و راستگرایانه و برخی دیگر همین بیانیه ۱۲ ماده ای را اراده گرایانه و چپ روانه ارزیابی می کنند!
نخستین سوالی که برای بیننده بی طرف مطرح می شود، تناقض ارزیابی سیاسی دو طرف از بیانیه ای واحد است!
این پارادوکس برخورد دوگانه سیاسی در مورد یک بیانیه واحد، تنها با یک منطق قابل توجیه است که:
«هر کسی از ظن خود شد یار بیانیه – از درون بیانیه نجست اسرار بیانیه»!
باری این برخورد متناقض به پدیده ای واحد را تنها با این منطق می توان توضیح داد که ناراضیان از بیانیه از موضع منافع در خطر قرار گرفته خود؛ چه در چپ و چه در راست؛ اعلامیه را برخی «تند روانه» و برخی دیگر «شل روانه» ارزیابی می کنند!
همین ارزیابی متناقض از گوهری واحد می تواند خواننده بیانیه را به این نتیجه مشخص برساند که برعکس ادعاهای مدعیان این اطلاعیه می تواند نزدیکترین درک از موقعیت سیاسی-نظامی حاکمیت از یک سو و از سوی دیگر ظرفیت جامعه مدنی ایران برای تغییر، در این لحظه مشخص باشد!
بعبارت دیگر بیانیه ۱۲ ماده ای، حلقه ای جدید از مبارزات تاریخی ساکنان ایران برای دستیابی به آزادی و امنیت و برابری و رفاه و صلح دایمی ست که در شرایط امروز ایران، مورد بررسی و توافق جمعی قرار گرفته اند. هدف این نوشتار نه تنها دفاع از روش کار جمعی نویسندگان بیانیه، بلکه نشان دادن این حقیقت است که:
۱- مخاطب این بیانیه تاریخی نه فقط بخشی از جامعه ایران، بلکه ارایه حداقلهای لازم جهت تولید جامعه ای مدرن و مشارکت حداکثری ساکنان ایران در سرنوشت خود، به کل جامعه ایران است.
۲- نویسندگان در بند بند ۱۲ ماده، به نکاتی اشاره کرده اند که برای رهایی از دایره معیوب انقلاب و شکست انقلاب مطرح می شوند، تا از دایره معیوب فداکاری های پی در پی در سالهای ۱۹۰۶ و ۱۹۵۲ و ۱۹۷۹ در راه آزادی و برابری و شکست های پی در پی انقلابات قرن گذشته در ایران، رهایی یابیم. از این رو تاکید بر بخشی از مواد بیانیه و اجرای بخشی از ۱۲ ماده و فراموش کردن بخشی دیگر و موکول کردن بخشی از ۱۲ ماده به آینده ای نامعلوم، باعث چرخشی مجدد در آرایش قدرت در ایران خواهد شد و باز هم روز از نو و حاکمیت اقلیت ناچیز حاکمان بر سرنوشت اکثریت عظیم تولیدکنندگان از نو!
۳- این ۱۲ ماده، مجموعه ای حداقلی ست که تنها با اجتماعی شدن و مبارزه روزمره در راه آن، تحقق خواهد یافت.
۴- این بیانیه که در حقیقت بدنبال ایجاد نظمی نوین در قدرت است، روی سخنش با کسانی ست که نیازهای فوق را در زندگی روزمره با پوست و گوشت خود احساس و تجربه می کنند.
۵- نویسندگان این بیانیه حداقلی، خود را از جزیی از ارتش عظیم کار در ایران می دانند و به شکلگیری قدرت کنونی اعتراض دارند.
با توجه به آنچه در ضرورت بحث مطرح شد می توان وارد اصل بحث و پاسخ به برخوردهای خصمانه به بیانیه ۱۲ ماده ای از راست و چپ شویم.
برای ورود به اصل بحث بهتر است نخست «رفرمیسم» را بمثابه انحراف راست در جنبش کارگری و «آوانتوریسم» را بمثابه انحراف چپ برنامه ای، بهتر بشناسیم. رفرمیسم که به زبان دری «اصلاحطلبی» ترجمه شده است، یک مفهوم سیاسی مدرن ست که برای ایجاد تغییر و تحول مثبت در جامعه و ایجاد تغییرات لازم در مناسبات سیاسی و اقتصادی، راه تغییر خشونت پرهیز تدریجی و قانونی در ساختار قدرت و مناسبات اقتصادی را از طریق مشارکت در قدرت، در دستور کار خود قرار می دهد!
اگر این تعریف درست باشد، در مورد مشخص ایران، تشکلهای «خانه کارگر» و «شورای اسلامی کار» و «حزب مشارکت اسلامی» و «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» و «نهضت آزادی» و دیگر کسانی که در ساختار قدرت مشارکت می کنند، رفرمیست بحساب می آیند!
یا مثلاً در همین فرانسه، تمامی اشخاص حقیقی و حقوقی که برغم شعارهای مترقی و حتی انقلابی در انتخابات فرانسه شرکت می کنند، رفرمیست بحساب می آیند!
حال ببینیم آوانتوریسم و ولونتاریسم چه تجربیاتی در تاریخ جنبش کارگری هستند؟
حال با توجه به اینکه اصلاح طلبی و «انقلابی گری» هر دو در عدم تغییر ریشه ای ساختار سیاسی و اقتصادی جامعه از پایین، خود را نشان می دهند، باعث تعجب و حتی نگرانی من نوعی ست که بدنبال بیش از یک قرن مبارزه مدنی برای اصلاحات حیاتی در ساختار سیاسی و اقتصادی جامعه ایران و تدوین جمعبندی این مبارزات در خواست های ۱۲ ماده ای تشکل های مدنی، برخی «انقلابیون» به تعریف و میل و اراده مبارک خود، این نهضت واقعبین رادیکال؛ که بطور ریشه ای و از بتن جامعه خود را در سازماندهی مستقل از بورژوازی؛ جهت تحقق خواست های تاریخی یک جامعه ۱۰۰ میلیونی تعریف می کند؛ را «رفرمیستی» راست و یا «ولونتاریستی» چپ بخوانند!
بی تردید ورود به بحث و نظر تک تک این «اصلاح طلبان و انقلابیون» و کوشش در پاسخ دادن به ادعاهای دو طرف در نفی این کوشش تاریخی، تلف کردن وقت خود و زندگی خواننده است و ره به هیچ جا نخواهد برد!
از این رو نویسنده در ادامه نوشته کوشش خواهد کرد نشان دهد که نقطه عزیمت تدوین کنندگان این بیانیه و امضاکنندگان بیانیه حداقلی، بس متفاوت است.
به درک نویسنده این بیانیه بغایت علمی، عینی و برآمده از شکست ها و تجربیات پرولتاریای ایران و درس آموزی از شکست ها و پیروزیهای پرولتاریای جهانی در قرن گذشته است. بعبارت دیگر این بیانیه حداقلی، کوشش علمی، عینی و جمعی در شناخت هرچه واقعی تر از توازن قدرت در جامعه امروز ایران و سازماندهی مستقل از بورژوازی در راستای تحقق حداقل هایی ست که آزادی و برابری و رفاه و صلح پایدار را به ایران ارمغان می آورد. بواقع این بیانیه نه اصلاح طلبانه و نه ماجراجویانه است و نه نیت سواستفاده از شعار «سرنگونی» برای توجیه حقانیت خود در بررسی واقعی جامعه ایران دارد!
در ادامه کوشش خواهم کرد نشان دهم که رفقای نویسنده بیانیه در این بررسی جمعی، از روش و منطق علمی بهره برده اند و در زنجیره تاریخی کوشش برای «رهایی» انسان از بردگی و بیگانگی با خود، جامعه و طبیعت، حلقه جدیدی از زنجیره راه «رهایی» را در ایران آفریده اند!
از این رو من نوعی که روش آموزگاران بزرگ کمونیسم را در مواجهه با پرودون و باکونین از یک سو و مواجهه این رفقا با امثال کایوتسکی و برنشتین را از سوی دیگر دیده ایم و در سراسر جهان تجربه کرده ایم، نتایج این نوع سیاست ها و روش های بظاهر «انقلابی» را از یک سو و و از سوی دیگر نتیجه سیاست های «اصلاح طلبانه» را چه در ایران و چه در پنج قاره از سوی دیگر بچشم می بینیم، برغم همه تفاوت سلیقه ها؛ چه در شکل و چه در محتوای در حال تکمیل و تدقیق این بیانیه؛ آنرا امضا کرده ایم و از کلیت این بیانیه چه در شکل و چه در روش تدوین و چه محتوای حداقلی آن، دفاع و حمایت می کنیم!
من نوعی که بیانیه ۱۲ مادهای تدوین شده در ایران را امضاء کرده ایم، جهت تدقیق و گسترش و اجتماعی شدن این برنامه حداقلی کوشش می کنیم. کوشش می کنیم تا این حداقل های حیاتی برای ایران و مفید برای منطقه و جهان را تا تحقق بند بند آنها در ایران، گام به گام و با قدم های آرام و محکم، به پیش بریم!
این نوشته، کوتاهترین شکل ممکن جهت پاسخ به کسانی ست که با منطق نارودنیکی و سوسیال رولوسیونری و سوسیالیسم سربازخانه ای «چپ» و یا آرزوهای غالب بر ذهن «روشنفکران» لیبرال راست، به نفی این حرکت جمعی مدنی در داخل ایران می پردازند!
بعبارت دیگر به درک نویسنده این دسته از «روشنفکران» متوهم «چپ و راست» خارج از ایران، از آنجایی که در بیانیه حداقلی ۱۲ مادهای، صحبتی از «کانون های شورشی» و «خانه های جمعی» و تیر و تفنگ و کوکتل مولوتوف و قناسه و آر پی جی و کلاش و آتش زدن های شهری و ترورهای خودی و ناخودی و عشقبازی با دولت های امپریالیستی برای حمله به ایران صحبتی نشده است، این حداقل خواست های بنیادین تاریخی و حیاتی ساکنان ایران را، «رفرمیستی» ارزیابی می کنند!
بواقع این بیانیه کوتاه و مختصر حداقلی، چکیده و فشرده خواستهای تاریخی ساکنان ایران است که با زحمت و در زیر تیغ و پیگرد پلیس سیاسی بیش از یک قرن دیکتاتوری ناشی از کودتاهای در ایران، مورد بررسی و تدوین و توافق جمعی قرار گرفته است!
این کوشش غیرقابل انتظار نویسندگان بیانیه، در دورانی صورت گرفت که آلترناتیوهای بورژوایی در رقابت با یکدیگر؛ از یمین و یسار ، در داخل و خارج کشور؛ چنان گرد و خاکی بپا کرده بودند که چشم چشم را نمی دید و در گرد و خاک ناشی از رقابتها و عدم هماهنگیها و عدم همسازی های بورژوازی در داخل و خارج از کشور، نت ورک های امپریالیستی بر آن شدند تا از میان گرد و خاک و بدور خود چرخیدن ها، نیروهای «خودی» رژیم چینجی را بطور حداکثری، همراه «شاهزاده» در سرکه اندازند تا؛ در صورت بروز موقعیت انقلابی در آینده ایران؛ از آمادگی هرچه بیشتری برای تصاحب قدرت، برخوردار باشند!
مشاهدات نشان می دهد که کوشش غیرقابل انتظار نویسندگان بیانیه ۱۲ ماده ای حداقلی علمی؛ که بی سر و صدا و در بتن جامعه ایران مورد توافق اولیه قرار گرفت و برای تدقیق و تکمیل در اختیار جامعه قرار داده شد؛ بر سر اشخاص حقیقی و حقوقی که برای جایگزینی حاکمیت مذهبی ایران و حفظ و بقای نظام سرمایهداری در ایران گرد و خاک بپا کرده بودند و مورد حمایت های مادی و ارتباطی امپریالیسم جهانی قرار گرفته بودند، همچون صاعقه فرود آمده است!
بی تردید این همه تشبثات بورژوایی راست و بلانکیستی چپ در نفی بیانیه ۱۲ ماده ای، عزم نویسندگان و امضاکنندگان این بیانیه را در دفاع و تدقیق و تکمیل آن، بیشتر جزم خواهد کرد!
رفقای کارگر، کمونیست ها؛
در دفاع و حمایت و تدقیق و تکمیل و گسترش بیانیه ۱۲ ماده ای تشکل های مدنی و در ترویج خواست های تاریخی و حیاتی اکثریت عظیم تولیدکنندگان ایران از پایین و در بطن جامعه کوشا باشیم!
پ.ن:
الف) در پایان این مختصر، ذکر این نکته بی فایده نیست که تحقق خواست های حداقلی تاریخی و حیاتی ساکنان ایران مندرج در بیانیه ۱۲ ماده ای، بمعنای برقراری «سوسیالیسم» نیست!
سوسیالیسم بمثابه یک ساختار پایدار اجتماعی، الزاماتی دارد که چه در زمینه رشد نیروهای مولده و چه فرهنگ برآمده از رشد موزون نیروهای مولده، حداقل در ایران امروز وجود ندارند و حتی در کشورهای امپریالیستی، برای دستیابی به الزامات فرهنگی و شرایط ذهنی سوسیالیستی، «دوران طولانی انتقال به سوسیالیسم» تحت حاکمیت اکثریت عظیم تولیدکنندگان در دستور کار اکثریت عظیم تولیدکنندگان قرار می گیرد!
به درک نویسنده، این بیانیه کوششی در ارایه روشن حداقل های لازم جهت تحقق یک
در راستای تثبیت و تعمیق و گسترش دموکراسی و کنترل تولید و توزیع و خدمات، با تحقق «آلترناتیو کارگری» و حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان و آغاز دوران طولانی انتقال به سوسیالیسم است!
ب) با توجه به انقلاب ارتباطات و دسترسی به دیکسیونرهای متعدد، نویسنده دلیلی بر ترجمه مقولات علمی لاتین به دری نمی بیند و خواننده را تشویق می کند تا واژه های علمی تعریف شده را بطور دقیق بیاموزد و بکار گیرد.
به تجربه نویسنده واژه های علوم اجتماعی قابل ترجمه و حتی توضیح دقیق و کافی در یک عبارت کوتاه نیستند و خواننده برای درک صحت و سقم هر نوشته، بهتر است تاریخ و تعریف دقیق واژه های علمی بکار رفته را در نظر گیرد.
(۱)
زن، زندگی، آزادی
منشور مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران
مردم شریف و آزاده ایران!
در چهل و چهارمین سالروز انقلاب پنجاه و هفت، شیرازه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور به چنان گردابی از بحران و از هم گسیختگی فرو رفته است که هیچ چشمانداز روشن و قابل حصولی را نمیتوان برای پایان دادن به آن در چهارچوب روبنای سیاسی موجود متصور بود. هم ازاین رو است که مردم ستمدیده ایران _ زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب _ با از جان گذشتگی کم نظیری خیابانهای شهرها را در سراسر کشور به مرکز مصافی تاریخی و تعیین کننده برای خاتمه دادن به شرایط ضد انسانی موجود تبدیل کردهاند و از پنج ماه پیش _ به رغم سرکوب خونین حکومت _ لحظهای آرام نگرفتهاند.
پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز بهدست زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران و دادخواهان و هنرمندان، کوئیرها، نویسندگان و عموم مردم ستمدیده ایران در جای جای کشور از کردستان تا سیستان و بلوچستان برافراشته شده و کم سابقهترین حمایتهای بینالمللی را به خود جلب کرده، اعتراضی است علیه زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار، فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، ستم ملی و مذهبی، و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته، بر ما _ عموم مردم ایران _ تحمیل شده است.
این اعتراضات زیر و رو کننده، برآمده از متن جنبشهای بزرگ و مدرن اجتماعی و خیزش نسل شکست ناپذیری است که مصمماند بر تاریخ یکصد سال عقبماندگی و در حاشیه ماندن آرمان بر پایی جامعه ای مدرن و مرفه و آزاد در ایران، نقطه پایانی بگذارند.
پس از دو انقلاب بزرگ در تاریخ معاصر ایران، اینک جنبشهای بزرگ اجتماعی پیشرو_ جنبش کارگری، جنبش معلمان و بازنشستگان، جنبش برابری خواهانه زنان و دانشجویان و جوانان و جنبش علیه اعدام و... _ در ابعادی تودهای و از پایین در موقعیت تاثیر گذاری تاریخی و تعیینکنندهای در شکلدهی به ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور قرار گرفتهاند.
از همین رو، این جنبش برآن است تا برای همیشه به شکلگیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سر آغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد.
ما تشکلها و نهادهای صنفی و مدنی امضا کننده این منشور با تمرکز بر اتحاد و به هم پیوستگی جنبشهای اجتماعی و مطالباتی و تمرکز بر مبارزه برای پایان دادن به وضعیت ضد انسانی و ویرانگر موجود، تحقق خواستهای حداقلی زیر را به مثابه اولین فرامین و نتیجهی اعتراضات بنیادین مردم ایران، یگانه راه پی افکنی ساختمان جامعهای نوین و مدرن و انسانی در کشور میدانیم و از همه انسانهای شریف که دل درگرو آزادی و برابری و رهائی دارند میخواهیم از کارخانه تا دانشگاه و مدارس و محلات تا صحنه جهانی پرچم این مطالبات حداقلی را بر بلندای قله رفیع آزادیخواهی بر افراشته دارند.
۱. آزادی فوری و بیقید و شرط همه زندانیان سیاسی، منع جرم انگاری فعالیت سیاسی و صنفی و مدنی و محاکمه علنی آمرین و عاملین سرکوب اعتراضات مردمی.
۲. آزادی بیقید و شرط عقیده، بیان و اندیشه، مطبوعات، تحزب، تشکلهای محلی و سراسری صنفی و مردمی، اجتماعات، اعتصاب، راهپیمایی، شبکههای اجتماعی و رسانههای صوتی و تصویری.
۳. لغو فوری صدور و اجرای هر نوع مجازات مرگ، اعدام، قصاص و ممنوعیت هر قسم شکنجه روحی و جسمی.
۴. اعلام بلادرنگ برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی، امحا و لغو بی قید و شرط قوانین و فرمهای تبعیض آمیز علیه تعلقات و گرایشهای جنسی و جنسیتی، به رسمیت شناختن جامعهی رنگین کمانیِ “الجیبیتیکیوآیایپلاس”، جرم زدایی از همه تعلقات و گرایشات جنسیتی و پایبندی بدون قید و شرط به تمامی حقوق زنان بر بدن و سرنوشت خود و جلوگیری از اعمال کنترل مردسالارانه.
۵. مذهب امر خصوصی افراد است و نباید در مقدرات و قوانین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور دخالت و حضور داشته باشد.
۶. تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نمایندههای منتخب تشکلهای مستقل و سراسری آنان.
۷. امحا قوانین و هر گونه نگرش مبتنی بر تبعیض و ستم ملی و مذهبی و ایجاد زیر ساختهای مناسب حمایتی و توزیع عادلانه و برابر امکانات دولتی برای رشد فرهنگ و هنر در همه مناطق کشور و فراهم کردن تسهیلات لازم و برابر برای یادگیری و آموزش همه زبانهای رایج در جامعه.
۸. بر چیده شدن ارگانهای سرکوب، محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری. عزل هر مقام دولتی و غیر دولتی توسط انتخاب کنندگان در هر زمانی باید جزو حقوق بنیادین انتخاب کنندگان باشد.
۹. مصادره اموال همه اشخاص حقیقی و حقوقی و نهادهای دولتی و شبه دولتی و خصوصی که با غارت مستقیم و یا رانت حکومتی، اموال و ثروتهای اجتماعی مردم ایران را به یغما بردهاند. ثروت حاصل از این مصادرهها، باید به فوریت صرف مدرن سازی و بازسازی آموزش و پرورش، صندوقهای بازنشستگی، محیط زیست و نیازهای مناطق و اقشاری از مردم ایران شود که در دو حکومت جمهوری اسلامی و رژیم سلطنتی، محروم و از امکانات کمتری برخوردار بودهاند.
۱۰. پایان دادن به تخریبهای زیست محیطی، اجرای سیاستهای بنیادین برای احیای زیرساختهای زیست محیطی که در طول یکصد سال گذشته تخریب شدهاند و مشاع و عمومی کردن آن بخشهایی از طبیعت (همچون مراتع، سواحل، جنگلها و کوهپایهها) که در قالب خصوصی سازی حق عمومی مردم نسبت به آنها سلب شده است.
۱۱. ممنوعیت کار کودکان و تامین زندگی و آموزش آنان جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده. ایجاد رفاه همگانی از طریق بیمه بیکاری و تامین اجتماعی قدرتمند برای همه افراد دارای سن قانونی آماده بهکار و یا فاقد توانایی کار. رایگان سازی آموزش و پرورش و بهداشت و درمان برای همه مردم.
۱۲. عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه
کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.
از نظر ما مطالبات حداقلی فوق با توجه به وجود ثروتهای زیر زمینی بالقوه و بالفعل در کشور و وجود مردمی آگاه و توانمند و نسلی از جوانان و نوجوانانی که دارای انگیزه فراوان برای برخورداری از یک زندگی شاد و آزاد و مرفه هستند، به فوریت قابل تحقق و اجراست.
مطالبات مطروحه در این منشور، محورهای کلی مطالبات ما امضا کنندگان را لحاظ و بدیهیست در تداوم مبارزه و همبستگی خود به صورت ریز و دقیقتری به آنها خواهیم پرداخت.
بیدار زنی
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
اتحادیه آزاد کارگران ایران
اتحادیه تشکلهای دانشجویی دانشجویان متحد
کانون مدافعان حقوق بشر
سندیکای کارگران شرکت نیشکرهفت تپه
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت
خانه فرهنگیان ایران( خافا)
ندای زنان ایران
صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد اهواز
کانون مدافعان حقوق کارگر
انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
اتحاد بازنشستگان
شورای بازنشستگان ایران
تشکل دانشجویان پیشرو
شورای دانش آموزان آزاد اندیش ایران
سندیکای نقاشان استان البرز
کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری ایران
شورای بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی(بستا)
(۲)
بحث آزاد با موضوع: بررسی متن ۱۲ ماده ای مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران – YouTube
زنده باد انقلاب!
برقرار باد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان!
زنده باد کمونیسم!
هادی میتروی
فرانسه، نوروز ۱۴۰۲
درباره این کامنت:
“شاید چپ های آذری خواهان سوسیالیسم بعد از آخوندها باشند …”
چه کار خوبی میکنم که زیر کامنتهایم می نویسم: آناشیست-کمونیست. اگر نمی نوشتم، نمیتواتستیم بفهمیم که نویسنده کامنت نژادپرست است.
آنارشیست-کمونیست،
باز هم
آنارشیست-کمونیست
نه خدا، نه رئیس
نه وطن، نه سرمایه دار
شاید چپ های آذری خواهان سوسیالیسم بعد از آخوندها باشند، یا مثل رضا پهلوی حالا میگویند جمهوری خواه هستند ، ولی بعدا مانند رضاشاه اعلان سلطنت کنند.
مشکل سیاست آنجاست که تنها آنارشیست مجازی مینویسد: در باره آنارشیسم ،چیزی غیر از شورا و مارکسیسم ستیزی هیستریک ،چیزی نمیداند، ولی زیر تمام مقالات زبان بسته دیگران، کلمه آنآرشیست را قرار میدهد.
https://kar-online.com/%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d9%85%d9%88%d8%a7%d8%b6%d8%b9-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c-%da%86%d9%be-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86/
درباره این مقاله آقای فولادی:
غیر سرمایه داری راهبند تکامل
https://www.azadi-b.com/?p=32883
.
از یک طرف میگوید شوروی لنینی سرمایه داری دولتی دیکتاتوری بود و از طرف دیگر میگوید اگر یک کشور دموکراسی نباشد، سرمایه داری نیست:
.
“۱- هر رژیمی که دموکراسی ِ دورانی یعنی دموکراسی ِ بورژوایی نداشته باشد، سرمایه داری نیست.۲- هر رژیمی که با انتخابات ِ رقابتی قدرت ِ سیاسی را کسب نکرده باشد و انتخابات اش فرمایشی و به سود ِ یک دار و دسته ی تمامییت خواه و انحصارطلب برگزار گردد رژیم ِسرمایه داری نیست.۳-هر رژیمی که حکومت ِ فردی- فرقه ای با رهبر ِ فعال ِ مایشاء ِ مادام عمر داشته باشد، سرمایه داری نیست. ”
.
ایشون نمیداند که سرمایه داری بک نظام اقتصادی است و از طریق فرم دولتی نمیتوان آنرا تشخیص داد.
.
شکل دولتی نظام سرمایه داری یک کشور به تکامل خاص جامعه سرمایه داری آن کشور بستگی دارد و دارای شکل عام نیست، مگر اینکه یک امپریالیسم، مثل هیتلر و یا ناتو و آمریکا بخواهند همه را هم شکل کنند که الزاما موفق نخواهند بود.
.
آنارشیست-کمونیست
پاسخ به این کامنت:
“کم بگو سنجیده بگو ! قدما نگفته نگذاشتند …”
چه خود شیفته ای.
آنارشیست-کمونیست
کم بگو سنجیده بگو ! قدما نگفته نگذاشتند.
یک روشنفکر یا مبارز روشنگر یا مدعی آنارشبسم باید “به روز یا بهروز “باشد و یک حداقلی اطلاعات از جامعه خود و جریانات سیاسی اگوزیسیون داشته باشد.
ولی وقتی آنارشیسم شعاری پیشنهادی خود را کاملا نمی شناسد پگونه میتوان انتظار داشت که جامعه رنگین کمان ایرانی را خارج از محدوده اقلیم و اطلاعات ویکیپدیایی بشناسد!؟
چه کسانی را امرزوه میتوان مارکسیبست نامید یا خودشان را مارکسیست می نامند؟ جه مشخصاتی امروزه مدعی مارکسیسم دارد ؟
دولت پرولتری و دیکتاتوری پرولتاریا و اقتصاد برنامه و سیستم تک حزبی و رودررویی نظامی با امپریالیسم و … را بندرت کسی امروزه مصلحت و یا درست میداند.
غالب مارکسیست ها اکنون خواهان نوعی جمهوری سوسیال دمکرات لائیک و سکولار پلورالیستی فدرال با اقتصاد مختلط ؛ و گاهی خواهان عبور از مرحله ملی بورژوایی به سوسیالیسم هستند.
فقر از دولت اسلامی است یا از تحریم:
https://roshangari.info/%d8%a7%d9%85%d9%88%d8%a7%d9%84-%d8%a8%d9%84%d9%88%da%a9%d9%87-%d8%b4%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%da%a9%d8%b4%d9%88%d8%b1%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1-%da%86/
میتوان گفت که فقر سه منبع دارد:
1 – فقر ناشی از استثمار، یعنی خود روابط سرمایه داری بی توجه به نوع دولت آن.
2 – فقر ناشی از تحریم مثل کوبا و ایران و غیره.
3 – فقر ناشی از استعمار و یا نو استعمار.
در ایران هر سه تا با هم جمع شده است اما ایران مستعمره و یا نومستعمره نیست. اقتصاد ایران وابستگی کامل دارد به سرمایه داری انحصاری جهانی. وابستگی اقتصادی الزاما وابستگی سیاسی نمی آورد. وابستگی سیاسی یعنی اینکه سیاستهای داخلی یک کشور در تمام امور تحت کنترل و دستورات یک یا چند دولت خارجی باشد. سیاستهای داخلی ایران کاملا مستقل از دستورات خارجی انجام می شود. شباهتها، مثل سیاستهای نولیبرالی، بعلت هم طبقه بودن است نه نوکری. نوکر نبودن جمهوری اسلامی قطره ای از ارتجاعی بودنش کم نمیکند. چون ارتجاع یعنی سلطه و اشکال عینی اش مثل مردسالاری، بردگی مزدی، تمایلات امپریالیستی و استبداد سلسله مراتب.
فقر ربطی به دموکراسی و دیکتاتوری ندارد. در عربستان دیکتاتوری وجود دارد اما فقر بسیار کم است. همینطور در کشورهای خلیج. در چین هم همینطور. برزیل کشور دموکراتیک است ولی درصد فقیرهای آن بسیار زیاد است. هندوستان دموکراتیک است اما جامعه ای فقیر است. کشورهای دیکتاتوری و دموکراتیک آفریقا هم تابع همین منطق هستند.
آنارشیست-کمونیست
۹۹ درصد تشکلات و شخصیتهای مارکسیستی از منشور مطالبات حداقلی دارند دفاع میکنند و میخواهند برایش تظاهرات هم بگذارند. اعتقاد آنها به ماتربالیسم تاریخی (برخلاف نظر نویسنده این مقاله) نمیتواند این گرایش سیاسی را توضیح بدهد چون نگرش این گروهها در ارتباط با این فرضیه متفاوت و حتی متناقض است. تنها چیزی که میتواند این گرایش را توضیح بدهد، فاصله داشتن آنها از زندگی روزمره طبقه کارگر ایران با زندکی کردن در غرب و فریب ایدئولوژی بورژوا لیبرالهای غربی را خوردن است. آنها با دفاع از منشور مطالبات حداقلی از طبقه کارگر دفاع نمیکنند، آنها دارند میگویند که بورژواهای ایران باید بشوند مثل بورژواهای غرب، یعنی آنها دارند بین دو نوع ارباب یکی را انتخاب میکنند. حال چون شجاعت نظری و سیاسی گفتن آنرا ندارند، میگویند انتخاب سوسیالیستی کرده اند که توجیه علمی ندارد. البته ماتریالیسم تاریخی بنیادهای این فریب خوردگی را بوجود آورده. حال چرا فریب، جون در دموکراسی های غربی چیزی بنام آزادی جز آزادی غیر سیاسی و غیر اقتصادی وجود ندارد ولی این اسارتها را بصورت آزادی اقتصادی سیاسی به جامعه می فروشند و اکثر مارکسیستهای امروزی مقیم غرب خریدار آن هستند. اکر آن مارکسبستها چنین اعتقادی نداشتند در مقابل دعاوی دروغ مارکسستهایی که جامعه غرب را جامعه آزاد جلوه میدهند می ایسنادند.
.
در ارتباط با این موضوع، به چند فاکت و حکم میتوان اشاره کرد.
.
۱ – شکل سیاسی حاکمیت سرمایه داری الزاما نباید دموکراتیک باشد. شکل سیاسی به تاریخ نوع بردگی و انطباق حاکمین با وضعیت رشد ایده های رهائی هر فرهنگ بستگی دارد. در اشکال ماقبل سرمایه داری اقتصاد نیز اسکال بسیار متنوع مدیریت (سیاست) بردگی وجود داشت.
۲ – سرمایه داری واژه ای اقتصادی است نه سیاسی. نمیتوان گفت چون دولت یک کشور مذهبی و یا دموکراتیک و یا دیکتاتوری و فلان و بهمان است آن کشور سرمایه داری نیست. این توجیه بسیار ضد علمی است. در اینجا بحث بر سر وجود است نه نوع وجود. چند مثال بسیار واضح داریم. واتیکان، عربستان و دولت نژادپرست اسرائیل. مثالها بسیار زیادند از جمله کشور چین. اقتصاد سرمایه داری است اما شکل سیاسی یکسان نیست.
۳ – وقتی اقتصاد یک جامعه سرمایه داری باشد، ما بردگی مزدی داریم و رهائی اقتصادی رهایی از سرمایه داری است نه تغییر شکل سیاسی آن.
۴ – سیاست اشکال مدیریت انواع بردگی است و صرفا کوششهائی ست برای مدیریت بصورت پدیده دولت که نهادی درآمیخته با نوع بردگی. دولت ابزار نیست، بر خلاف عقیده مارکس، دولت بخشی ارگانیک از روابط برده داری ست.
۵ – رهائی از سرمایه داری نمیتواند رهائی از اشکال مدیریت بردگی را بهمراه نداشته باشد. برای همین نمیتواند بصورت تغییر انواع دولت بیان شود. انگلس در تناقض افتاد و نمیتوانست بدرستی شکل حاکمیت کمون پاریس را توضیح بدهد و بیخودی گفت سوسیالیستی است یعنی دیکتاتوری پرولتاریای خودش و مارکس در حالیکه دولت کمون پاریس سرمایه داری را الغا نکرده بود و فقط در پائین جامعه گرایشات تعاونی در حال رشد بود. دولت و اقتصاد کمون پاریس سرمایه داری ماند.
۶ – دولت جمهوری اسلامی نوع مذهبی مدیریت بردگی مزدی است و مناسبات تولیدی را بیشتر از دولت بورژواهای دیگر به عقب نبرده است. دلیل وخامت اقتصاد سرمایه داری ایران غیر سرمایه داری بودنددولت اسلامی نیست، بلکه تحریم دموکراسی های امپریالیستی سکولار غربی است.
۷ – چون منشور مطالباتی اصلا سوسیالیستی نیست و بیشتر بصورت اصلاح طلبی سرنگونی طلب شده رژیم است، مثلا در تطابق با مانیفست گنجی، دفاع از آن عملا دفاع از بورژوازی سکولار اصلاح طلب ایران است و همایش ۲۲ آوریل در حقیقت همایش ایدئولوگهای بورژوازی چپ ایران خواهد بود. این همایش مثل انقلاب بورژوا دموکراتیک مائو ست، هیچ ربطی به انقلاب علیه بردگی مزدی ندارد. حال در چین جامعه عمدتا فئودالی بود اما در ایران اقتصاد جامعه کاملا سرمایه داری است.
۸ – چون منشور مطالباتی ماهیت بورژوا لیبرالی دارد، دفاع از آن همکاری با استثمارگران سکولار در ایران است و چون آزادی طبقه کارگر امری جهانی ست، دقاع از استثمارگران غربی هم محسوب می شود. برای همین ماهیت دفاع از منشور در حقیقت همکاری با منشور نویسان دیگر اپوزیسیون از جمله رضا پهلوی می باشد نه ضدیت با آن. در عمل میتوان گفت که چند منشور بصورت پیشنهادات گوناگونی برای مدیریت بردگی مزدی در ایران بجای جمهوری اسلامی ارائه داده شده است که یکی از آنها منشور مطالبات حداقلی است. اعتقاد به بردگی مزدی الزاما نباید فقط دارای یک شکل سیاسی باشد، همانطور که در بند اول گفته شد، منشورها بیان پیشنهادات انطبافی برای مدیریت بهتر بردگی مزدی در ارتباط با درجه و نوع ضدیت بردگان با سیستم بردگی در ایران هستند.
۹ – در تحلیل نهائی، چون مسئله آزادی از بردگی مزدی امری جهانی ست، هواداری از منشور هواداری از رقابت امپریالیستهای غربی علیه امپریالیستهای شرقی است.
۱۰ – در تحلیل نهایی، عمده کردن سرنگونی طلبی و بی توجهی به توضیح واقعیات جامعه بردگی مزدی ایران و جهان توسط اکثر مارکسیستها ایرانی، آنها را به حامیان ارتجاع سرمایه داری غربی تبدیل کرده و متاسفانه توجیه آن در تز مترقی بودن بورژوازی در ماتریالیسم تاریخی مارکس هم موجود است، البته بصورت تفاسیر متناقض و غیر علمی. شکست مارکسیستهای ایرانی باید رد فرضیه ماتریالیسم تاریخی هم باشد و زن و مرد انقلابی (علیه هر گونه سلطه طلبی) مجبور است این حقیقت را بپذیرد تا قدمی برای رهائی خود بردارد.
آنارشیست-کمونیست
در مورد حجاب اسلامی و مقاومت زنان در ایران
منشور حداقل در مورد حجاب چیزی نگفته است و به آزادی زن بطور کلی اشاره کرده در حالیکه در همان زمان نوشتن منشور، زنان و دختران بسیار جوان زیر دست سرکوبگران فاشیست رژیم شهید میشدند.
مسئله حجاب زنان مثل مسئله مزد و نپرداختن مزد و غیره است. همانطور که کارگران خواهان مزد بهتری هستند، بسیاری از زنان نیز خواستار برداشتن اجبار حجاب اسلامی هستند. مزد بیشتر انقلاب نیست، حجاب اسلامی کنار گذاشتن هم انقلاب ضد مردسالاری نیست، اما همانطور که بدون مزد بهتر زندگی بدتر است، با حجاب اسلامی نیز زندگی زنان بدتر است و برای هر دو باید همیشه مبارزه کرد.
تحمیل دین توسط جمهوری اسلامی این رژیم را در در این زمینه هم ردیف رژیم هیتلر قرار میدهد. رژیم بزور میخواهد زنها خودشان را اسلامی نشان بدهند، درست مثل رژیم هیتلر که بزور میخواست یهودیان خود را یهودی نشان بدهند.
هم تحمیل حجاب اسلامی و هم نوع اسلامی حجاب برای رفاه و سلامت جسمی و ذهنی زنان مضر است و نوعی جنایت علیه بشریت محسوب می شود.
تفاوتی در ارزش رهائی زنان از مردسالاری با رهائی کارگران از بردگی مزدی و رهائی از امپریالیسم و استبداد سلسله مراتب وجود ندارد. همه اینها با هم ارزش دارند و با هم هستند رهائی از اقتدارگرائی. اینکه یکی ارزش بیشتر از دیگری دارد، درکی اشتباه و گمراهه است.
آنارشیست-کمونیست
پاسخ به این کامنت:
“واقعن انگار ما از 2 اقلیم و یا از 2 سیاره مختلف با زبان گوناگون هستیم … ”
توانائی من در همان حدی است که نوشتم.
آنارشیست-کمونیست
واقعن انگار ما از 2 اقلیم و یا از 2 سیاره مختلف با زبان گوناگون هستیم !
بازهم جواب ندادی !
محال است بتوانی جواب بدهی چون منکر اندیشه و تفکر و دست آوردهای فکری بشری هستی و فقط ویکی پدیا و شعار شورا و دولت را میشناسی.
آیا آنارشیسم یک مرام ایده آلیستی است ؟ با دین و دولت دینی و آخوندیسم چه مرزبندی دارد ؟ چه تعریفی از اخلاق و حقیقت و حقوق بشر دارد؟
و……………..و……..پلورالیسم . رقابت نظر و عمل. احساس دفاع از وطن …و…..؟ تک همسری یا پلوگامی و چند همسری یا روابط جمعی گله ای ؟ …و….
پاسخ به این کامنت:
“چون آنارشیسم یک طرز فکر التقاتی است که 70 درصد آن از مارکسیسم گرفته و بقیه آن رمانتیسم و اتوپی و شعار و توهم و یا تخریب دیگر جهانبینی ها است”
بسیار عالی،
آیا شما قسمت مارکسیستی اش را قبول دارید؟
اگر قبول دارید، بسیار عالی و من خوشحالم.
اصراری نیست که شما آنارشیست بشوید.
هر کس مختار است ایده های خودش را داشته باشد.
آزادی عقیده و بیان خوب است و می بینید که کامنتهایی که توهین نیست درج می شود.
عقاید خودتان را بنویسید، به آنها خواهم پرداخت.
نظرات من را هم نقد کنید، پاسخ خواهم داد.
جواب توهین و بد و بیراه را نمی دهم چون برای دیالوگ نیست.
اما توهین سیاسی هم میتوانید بکنید. ایرادی ندارد.
در مورد تعریف آنارشیسم، تعریف آنارشیسم من در کامنتهایم هست.
حتی ویکی و سایتهای دیگر هم لازم نیست.
کامنتهایم را خوب مطالعه کنید، نقد کنید، در مورد آنها سئوال کنید، ببینیم که چه می شود.
چطوره ؟
آنارشیست-کمونیست
کسیکه خود را آنارشیست بنامد باید بتواند این مرامنامه را تعربف کند.
چون آنارشیسم یک طرز فکر التقاتی است که 70 درصد آن از مارکسیسم گرفته و بقیه آن رمانتیسم و اتوپی و شعار و توهم و یا تخریب دیگر جهانبینی ها است.
مثلا آنارشیسم با ایده آلیسم و دین و حکومت دینی چه مرزبندی دارد؟
یا اینکه: مراحل تاریخی جامعه بشری مانند کمونهای اولیه/فئودالیسمم/بورژوازی/ سوسیالیسم/ و… را قبول دارد و میتواند توضیح دهد ؟ آیا آنارشیسم یک سیستم فکری دارد یا یک ایدئولوژی است>؟
امید است پاسخگو با زبان و ادبیات اجتماعی سیاسی مارکسیستی قدری آشنا باشد و منظور از واژههای این پرسشها را بفهمد، نه اینکه همچون دفعات پیشین، آدرس لینک های ویکیگدیایی بدهد.
M-L
حال بیانیه:
بند 1 تا 5 یعنی دولت بورژوا لیبرال میخواهیم و یا میخواهیم جمهوری اسلامی بورژوا لیبرال بشود.
بند 6 یعنی اتحادیه کارگری شریک در سلطه سرمایه داری میخواهیم.
بند 7 یعنی فدرالیسم بورژوائی میخواهیم.
بند 8 یعنی شوراها در این بند صرفا سیاسی باشند نه در محل کار. دخالت مستقیم در شیوه حاکمیت است نه شیوه تولید و روابط اقتصادی. در این بند، حاکمیت سرمایه داران تضمین شده است.
بند 9 مصادره محدود است به دادگاهی در آینده که بگوید چه سرمایه دارانی باید خلع مالکیت بشوند و چه سرمایه دارانی نشوند، مثل دوران اولیه جمهوری اسلامی.
بند 10 در این توهم است که با دولتی کردن سرمایه ها میتوان جلوی تخریب محیط زیست را گرفت.
بند 11 هیچ چیز نیست جز روشهائی برای بالا بردن بازدهی تولید ارزش اضافی چون در ارتباط با بردگی مزدی بودن کار چیزی نمی گوید و صرفا تقلید از حاکمیت بورژوا ها در غرب است.
بند 12 این توهم را می آفریند که میتوان با کشورهای امپریالیستی و ارتش شان و پایگاهها و موسسات جاسوسی و غیره شان روابط “عادی” داشت. گوئی اگر جمهوری اسلامی انقلاب صادر نکند، آنها به کار جامعه ایران کاری ندارند. گوئی آنها به مرزهای ما نیامده اند، جمهوری اسلامی از آنها دعوت کرده.
برآورده شدن بندها را از وجود ثروت طبیعی و سواد و انگیزه رفاه میداند نه کنار گذاشتن مناسبات اقتدارگرایانه در اقتصاد و سیاست و کلا فرهنگ جامعه.
کلا،
بیانیه آزادی و اسارت را حقوقی می بیند نه ساختاری، نه در ساختار فرهنگ و صرفا چیزی سیاسی و مربوط به نوع دولت.
بیانیه بعنوان بیانیه کارگران باید اول سلطه طلبی و بردگی مزدی را نقد میکرد و از رژیم تقاضا نمیکرد بلکه از چند ده میلیون قربانی سیستم سرمایه داری اقتدارگرائی حاکم تقاضای تغییر میکرد.
حال چرا برای ما مهم است؟ ما که کارگران خارج هستیم.
برای ما مهم است چون از مبارزه ضد سرمایه داری ما دفاع نمیکند و صرفا میخواهد با دشمنان ما رابطه حسنه برقرار کند:
“عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح …”
آنارشیست-کمونیست
اگر تعرض ذهنی و عملی به عمق مردسالاری، به بردگی مزدی، به امپریالیسم و به استبداد سلسله مراتب باشد، کسی نمیتواند بهانه بگیرد که مخالفین عوامل شرقی و یا غربی هستند چون اینها همه علیه همه انواع ارتجاع است. در بعضی مناطق دنیا، البته، اشکال عینی دیگر اقتدار نیز به لیست اضافه می شود، مثل نژاد پرستی، مثل اروپا و آمریکا.
آنارشیست-کمونیست
احتمالا بیانیه را نزدیکان حزب چپ درایران نوشتند که:
۱ – با رقیبهای هوادار امپریالیستهای غربی در نوکری رقابت کنند، مثل تضاد شاهیون با مجاهدین.
۲ – سوسیالیستهای رادیکال را از میدان بدر کنند.
۳ – توده های شورشی را فریب داده و در کانال سرنگونی بورژوائی قرار بدهند.
آنارشیست-کمونیست
اصلاح کنم:
آن بیانیه در یک شرایط خاص نوشته شد، شرایطی که تفسیر نویسندگان از آن شرایط این بود که سرنگونی و ملحق شدن به امپریالیستهای دموکرات غربی مهمتر است از الغای بردگی مزدی. این فروختن ذهن خود به استثمارگر خود است.
بخش 5:
میخوانیم:
“الف) در پایان این مختصر، ذکر این نکته بی فایده نیست که تحقق خواست های حداقلی تاریخی و حیاتی ساکنان ایران مندرج در بیانیه ۱۲ ماده ای، بمعنای برقراری «سوسیالیسم» نیست!”
پس:
تمام بیانیه بمعنای بوجود آوردن جامعه غیر سوسیالیستی و غیر اسلامی است یعنی جامعه سرمایه داری بورژوا لیبرال سکولار اسلامی.
خب، بحث ما هم از اول همین بوده است.
حال،
بجای توجیه بیانیه و آنرا کارگری و علمی اعلام کردن و بعد پس گرفتن آن، راحت بگوئید که خیر، تفسیر ما از ماتریالیسم تاریخی مارکس این است که انقلاب ایران باید سرمایه داری لیبرال باشد و نمیتواند ضد سرمایه داری باشد و بیانیه کاملا درست است چون اصلا ضد سرمایه داری نیست بلکه کاملا بورژوا لیبرالی است. این مثلا علمی است!!
ادامه،
بر طبق تفسیری دیگر از ماتریالیسم تاریخی مارکس، روابط فئودالی در ایران وجود ندارد و اقتصاد ایران کاملا سرمایه داری است و مهم شکل سیاسی آن نیست چون اقتصاد تعیین کننده است و برای همین انقلاب ایران باید ضد سرمایه داری و برای رهائی کارگران از استثمار کار مزدی باشد. این هم علمی است؟!!
کدام علمی است؟
نارودنیست، والانتاریست و پرودونیست و باکونیستت خواندن مخاطبان بهانه است برای توجیه سوسیال دموکراسی موجود در ذهن نویسنده.
پیشنهاد به نویسنده،
نویسنده به وضعیت طبقه کارگر و وضعیت سرمایه داری در ایران و جهان مراجعه کند تا ذهنش را با واقعیات زندگی هماهنگ کندد. بورژواها در رقابتند و دارند دمار از روزگار کارگران ایرانی و خارجی در می آورند. یک بیانیه کارگری نمیتواند دنبال نظمی باشد که بخشی از بورژواهای بازنده در رقابت خواستارش هستند – در ایران سکولارها. این یک کوشش در ائتلاف از زاویه ضعف است. بورژوا هرگز مواضع کارگری-سوسیالیستی را نمی پذیرند چون تمام زندگی شان تعریف شده در صاحب اتوریته بودن، حکومت کردن، ارباب بودن و استثمار کردن و راحت زندگی کردن از طریق آن. یک کارگر نمیتواند حرف از آزادی و زندگی بهتر بزد (بیانیه) اما از بین بردن نظم سرمایه داران اسلامی و سکولار را نادیده بگیرد. ما کارگران کودک که نیستیم، چند دهه استثمار شده ایم.
آن بیانیه در یک شرایط خاص نوشته شد، شرایطی که تفسیر نویسندگان از آن شرایط این بود که سرنگونی مهمتر است از ملحق شدن به امپریالیستهای دموکرات غربی.
آنارشیست-کمونیست
آنارشیست-کمونیست
بخش 4:
“بعبارت دیگر به درک نویسنده این دسته از «روشنفکران» متوهم «چپ و راست» خارج از ایران، از آنجایی که در بیانیه حداقلی ۱۲ مادهای، صحبتی از «کانون های شورشی» و «خانه های جمعی» و تیر و تفنگ و کوکتل مولوتوف و قناسه و آر پی جی و کلاش و آتش زدن های شهری و ترورهای خودی و ناخودی و عشقبازی با دولت های امپریالیستی برای حمله به ایران صحبتی نشده است، این حداقل خواست های بنیادین تاریخی و حیاتی ساکنان ایران را، «رفرمیستی» ارزیابی می کنند!”
خیر،
این نهایت ناصادقی نویسنده است. خیلی ها به بیانیه انتقادات منطقی کرده اند و بصورت علمی دارند این انتقاد را ادامه میدهند. مثلا نقد من در این صفحه کجایش دعوت از انداختن کوکتل مولوتف است. ده ها مقاله علیه این بیانیه وجود دارد و هیچ کدام چنین حرفهائی که شما میگوئید را نزده اند.
آنارشیست-کمونیست
بخش 3:
میخوانیم:
“بواقع این بیانیه کوتاه و مختصر حداقلی، چکیده و فشرده خواستهای تاریخی ساکنان ایران است که با زحمت و در زیر تیغ و پیگرد پلیس سیاسی بیش از یک قرن دیکتاتوری ناشی از کودتاهای در ایران، مورد بررسی و تدوین و توافق جمعی قرار گرفته است!”
پس،
بیانیه خواست طبقه کارگر نیست، خواست همه اهالی ساکن ایران است، حال چه صاحب اقتدار باشند و چه قربانی آن، چه سرمایه دار باشند چه برده مزدی.
اینکه نشد، قرار بود بحث بر سر جنبش کارگری و انقلاب کارگری باشد.
ذکر کردید که بیانیه علمی است، پس شما هم علمی فکر میکنید. این چه علمی است که تقسیم طبقاتی جامعه را میکنید زیر فرش؟!
کلا اصل نقد امثال من هم این است که این بیانیه میگوید طبقه کارگر ایران باید خواستار نظمی باشد که هم متعلق به بورژواهاست و هم متعلق به کارگران. چنین ایدئولوژی در حقیقت ایدئولوژی بورژواهاست و ربطی به طبقه کارگر ندارد.
آنارشیست-کمونیست
بخش 2:
نوشته اید:
“برای ورود به اصل بحث بهتر است نخست «رفرمیسم» …بشناسیم. رفرمیسم که به زبان دری «اصلاحطلبی» ترجمه شده است، یک مفهوم سیاسی مدرن ست که برای ایجاد تغییر و تحول مثبت در جامعه و ایجاد تغییرات لازم در مناسبات سیاسی و اقتصادی، راه تغییر خشونت پرهیز تدریجی و قانونی در ساختار قدرت و مناسبات اقتصادی را از طریق مشارکت در قدرت، در دستور کار خود قرار می دهد!”
توجه شود که کلمه “مشارکت” در قدرت در اینجا کلیدی است.
بعد میخوانیم:
“اگر این تعریف درست باشد، در مورد مشخص ایران، تشکلهای «خانه کارگر» و «شورای اسلامی کار» و «حزب مشارکت اسلامی» و «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» و «نهضت آزادی» و دیگر کسانی که در ساختار قدرت مشارکت می کنند، رفرمیست بحساب می آیند!
یا مثلاً در همین فرانسه، تمامی اشخاص حقیقی و حقوقی که برغم شعارهای مترقی و حتی انقلابی در انتخابات فرانسه شرکت می کنند، رفرمیست بحساب می آیند!”
خیر،
خانه کارگر و غیره تشکلات رفرمیستی نیستند، تشکلات خود رژیم هستند. آنها را رژیم ابداع کرده است. آنها محصول ابتکار کارگران نیستند. در فرانسه هم، اکثر اتحادیه ها دارای رهبرانی هستند که از خود سرمایه داران و سیاستهای آنها را در حفظ بردگی مزدی دنبال میکنند. آنها مثل مدیران حقوق بگیر ند، جزو طبقه کارگر حساب نمی شوند چون ذهنیتی ندارند که در آن الغای بردگی مزدی هدف است.
رفرمیسم در جنبش ضد بردگی مزدی یعنی محدود کردن مبارزه اقتصادی و سیاسی به گرفتن امتیاز و سازش با استثمارگران از طریق امنتاع از نقد و تعرض به مالکیت سرمایه داران و ارگانهای محافظ آن. در اینجا بحث این نیست که نباید برای گرفتن امتیاز حرکت کرد، در اینجا بحث رفرمیسم این است که به کارگران نگوئیم که روابط سرمایه داری و ارگانهای حفظ آن باید از بین بروند. کلمه “نگوئیم” در جمله ام کلیدی است و فراموش نشود. مسئله امتناع است. مثل یک سوسیال دموکرات میگوید مرحله انقلاب دموکراتیک است، نگوئیم که روابط سرمایه داری باید الغا شود.
آنارشیست-کمونیست
بخش 1:
میخوانیم:
“حال با توجه به اینکه اصلاح طلبی و «انقلابی گری» هر دو در عدم تغییر ریشه ای ساختار سیاسی و اقتصادی جامعه از پایین، خود را نشان می دهند، باعث تعجب و حتی نگرانی من نوعی ست که بدنبال بیش از یک قرن مبارزه مدنی برای اصلاحات حیاتی در ساختار سیاسی و اقتصادی جامعه ایران و تدوین جمعبندی این مبارزات در خواست های ۱۲ ماده ای تشکل های مدنی، برخی «انقلابیون» به تعریف و میل و اراده مبارک خود، این نهضت واقعبین رادیکال؛ که بطور ریشه ای و از بتن جامعه خود را در سازماندهی مستقل از بورژوازی؛ جهت تحقق خواست های تاریخی یک جامعه ۱۰۰ میلیونی تعریف می کند؛ را «رفرمیستی» راست و یا «ولونتاریستی» چپ بخوانند!”
خیر،
شما به میل خود بدون هیچ استدلالی نوشته اید “مستقل از بورژوازی”. منظور شما مستقل از وجود افراد بورژوا (صاحب سرمایه) در نوشتن بیانیه است. این استدلال درست نیست، اگر درست بود رای دهندگان کارگر به هیتلر هم مستقل از بورژوائی مثل هیتلر بودند. شما باید به وجود ایدئولوژی بورژوا در بیانیه اشاره کنید که نکرده اید و مقاله بعد از مقاله دارید آنرا توجیه تئوریکی میکنید که اصلا نه در نظر و نه در عمل با واقعیات جور نیست.
خواسته های “تاریخی” در بیانیه خواسته های تاریخی بورژواهای سکولار برای کارگران است نه خواسته های کارگران برای طبقه خود که هست رهائی از بردگی مزدی. دلیلی اینکه سوسیال دموکراتها و حزبیون از بیانیه دفاع میکنند دقیقا به این علت است که بیانیه خواسته های بورژواهای سکولار برای کارگران است نه بیانیه برای رهائی خودشان. سوسیال دموکراتها، مخصوصا، به آن علاقه دارند چون معتقدند که بورژواهای سکولا باید حکومت کنند و کارگران باید آنها را بپذیرند و بخشی از کارگران هم، آنهائی که بیانیه را نوشته اند، پذیرفته اند و آن بیانیه را داده اند.
آنارشیست-کمونیست