Comments

آزادی بیان در هفته‌ای که گذشت — 4 دیدگاه

  1. پاسخ به این:
    .
    ” ایدئولوژ های ایده آلیستی غیرعلمی غیردیاالکتیکی ؛مانند آنارشیسم بی ریشه و ضدملیو بیگانه،…”
    چه خوب که آنارشیسم ضد وطن پرستی است چون وطن هم مثل مذهب خرافات است. اگر در دیالکتیک و ماتریالیسم وطن پرستی وجود داشته باشد، ایده هائی آشغال و خرافی ضد بشری هستند. تا آنجا که ما میدانیم مارکس گفت کارگران جهان متحد شوید نگفت وطنهای جهان متحد شوید. فقط شیادان بی استعداد هستند که مارکس را وطن پرست جلوه میدهند.
    .
    آنارشیسم ایدئولوژی نیست، آنارشیسم ایده الغای بردگی مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و استبداد سلسله است که آدمی مثل تو از آن بسیار وحشت دارد چون نمیتواند توده ها را استثمار کند و به سوء استفاده از زنان ادامه دهد.
    .
    نوشته “منافع ملی زحمتکشان”
    کدام منافع ملی، همانی که هیتلر میگفت؟ هیتلر که با این غلط ها بدرک واصل شد!
    .
    آنارشیست

  2. ادیان پیش از ایدئولوژی های خرده بورژوازی، وعدههای اتوپییستی و رمانتیک به بشر داده اند ،ولی انسان قرن 21 چنان واقعگرا شده که این دوگروه را ابله بشمار می آورد و برایش؛ بقول غربیها : گنجشک کف دست، بیشتر ارزش دارد تا کبوتر لب بام .
    ادیان سعی کردند با تهدید انسان به گناه و به آتش جهنم و وعده هدیه حوریان بهشتی، انسانها را رام کنند و فریب دهند و روحانیون را بر مردم سوار کنند، ایدئولوژ های ایده آلیستی غیرعلمی غیردیاالکتیکی ؛مانند آنارشیسم بی ریشه و ضدملیو بیگانه،
    سعی کردند با شعارهای تفرقه انداز ارتجاعی فریبکارانه: انسان ستیز و مرد ستیز و میهن ستیز و چپ ستیز و فلسه ستیز و دانش ستیز و روشنگری ستیز، میان :زن و مرد، کارگر و کشاورز ،خرده بورژوا و خلقها و کشورها، اختلاف بیندازند؛
    تا منافع ملی وطن زحمتکشان را قربانی :امپریالیسم و کاپیتالیسم و ادیان ارتجاعی و ایذئولوژی های شبه فاشیستی، کنند
    و خودشان در خارج بنشینند و برای چند روشنفکر نمای دیگر هم تیپ خودشان، خزعبلات بنویسند و بحث های آبستراکت و صوری حیدری-نعمتی را ادامه دهند

  3. تنها کسانی این کامنت را خوب می فهمند که آنارشیسم را خوب فهمیده اند و فکر نمی کنند که کامنتهای من چرندیات است. متاسفانه، اپوزیسیون متکبر ما اقتدارگراست و بهمین دلیل گوشهای کر، چشمان کور و دهان حقیقتا دوخته شده دارد.
    .
    اصل جمهوری اسلامی (خمینی و تندروهای واپسگراهای اطرافش) تابحال به چند کودتا دست زده اند:
    کودتای رفراندوم
    کودتای اشغال سفارت امریکا علیه دولت بازرگان
    کودتای سی خرداد علیه بنی صدر و مجاهدین خلق
    کودتای انتخاباتی سال ۸۸
    کودتای انتخابی مجلس و ریاست جمهوری (کودتای حذف هر مخالف واپسگرایی)
    کودتای پارسال، ۱۴۰۱، بعد از شورش علیه ضدیت با آزادی زن.
    تمام این کودتاها بیان سرنگونی های بهم پیوسته نظری -اخلاقی جمهوری اسلامی و کوششی برای آرامش و آسایش روحیه و ذهن پریشان شده در روبرو شدن با اپوزیسیون نیمه منطقی و نیمه علمی و روبرو شدن با واقعیات جامعه بوده است.
    ضدیت با شاه قیام طبیعی زنان و مردان کارگر علیه رژیم شاه بود. شورش خاصی نبود، نارضایتی از سبستم اقتدار همیشه شکل میگیرد و گاهی بصورت شورش پیدایش می یابد. در آن موقع ایران امکان درک اهمیت اقتدارگرایی در فرهنگ حاکم بر جهان وجود نداشت. تمام اپوزیسیون اقتدارگرا بود و چیزی نمی آموخت. آنها صرفا بازنده به دیکتاتوری شاه و آمریکابودند. همه آنها طبیعتی بهتر از آن رژیم نداشتند. استالینیستها، مائوئیستها، تمام مارکسیستها، لیبرالهای سکولار، همه اسلامیون، چه لیبرال چه مجاهد و چه هوادار خمینی، دنیایی بهتر از سلطه یافتن نمی شناختند و اگر هر کدام حاکم میشدند، وضعیت جامعه کم و بیش همینی بود که هست، که البته اینی که الان است، بدترین آنهاست.
    رژیم خمینی از همان روز اول با بحران سلطه جویی روبرو بود و دایم در تمام ابعاد و جوانب به چالش گرفته میشد و در تمام زمینه های اجتماعی غیر از ضدیت سطحی با آمریکا و شاه، بازنده بود. رژیم جدید چاره ای نداشت جز نقشه کشی و دسیسه و توطعه که آنها را بصورت یورشهای وسیع سازمان میداد که شباهت زیادی داشت به کودتا. برای همین است که اعمال مهم آن را بصورت کودتا بیان کردم.
    به احتمال زیاد، جمهوری اسلامی را امروز باید یکدست و پیروز در سرکوب رقبای مثل خودش دانست. ولی مشکل عظیم جمهوری اسلامی امروز این است که بهای این پیروزی بی اعتباری محظ رژیم و بهمین دلیل خراب کردن تمام پلهای پشت سرش بوده است. رژیمهایی مثل آمریکا و انگلیس و فرانسه هم رژیمهایی از لحاظ نظری بازنده و ورشکسته هستند، اما پلهای پشت سر خود را خراب نکرده اند، مگر اینکه با شورشهای مستمر و هوشمندانه ضد بردگی مزدی و ضد امپریالیستی مواجه شوند.
    بنظر من شورش ۱۴۰۱ لطف بزرگ زن و کارگر ایرانی به رژیم بود، آخرین دعوت به اصلاحات. رژیم با سرکوب شورش ۱۴۰۱ تمام پل پشت سر خود را خراب کرد و راه را برای پیوستن به درک فراهم نمود. متاسفانه، بعلت دست نخوردن فرهنگ اقتدارگرایی در جامعه، فعلا نمیتوان گفت که سرنگونی چه فاجعه ای دیگر ببار خواهد آورد، اما میدانیم، هر چه باشد، فاجعه ای بدتر از پیدایش این رژیم نخواهد بود.
    مسئله اصلی جامعه ما و جهان، حداقل اینهاست:
    مردسالاری،
    بردگی مزدی،
    امپریالیسم،
    استبداد سلسله مراتب
    تنها حل این مسائل بیان تکامل انقلابی بشر است، در غیر اینصورت، فاجعه نوعی پرایمیتی بنام انسان ادامه خواهد یافت و زندگی انسانها بدتر از حیوانات خواهد بود. زندگی ببونها و شامپانزه ها که نزدیک به انسانها هستند، بسیار بهتر است از انسانها، مگر اینکه فرهنگ بیمارگونه سلطهگری انسانها برای آنها فاجعه بیاورد.
    آنارشیست

  4. هر چه به مرگ خامنه ای نزدیک تر می شویم، بحران روحی و سیاسی اصل رژیم (جریان تندروی اسلامی شیعه ولایت فقیهی) بیشتر می شود و اصل رژیم سعی میکند با بستن هرچه بیشتر فضای آزادی های فردی و سیاسی، هم نظم استثماری (مردسالاری، بردگی مزدی) خودش را حفظ کند و هم جلوی پیشروی رقیبهای خود را بگیرد. بعلت ماهیت دولت جمهوری اسلامی، که دولتی است بر مبنای آتوریته یک روحانی معتبر، بعد از خامنه ای، شخص معتبری نمیتوان ساخت و بازتولید اصل رژیم غیر ممکن خواهد شد. بحرانهای عمیق و وسیع سیاسی در پیش است. امپریالیستهای شرقی و غربی هم دارند خود را برای این بحران ها آماده میکنند.
    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>