در اولین سالگرد جنبش اجتماعی: نامه ای سرگشاده به دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل / احمد بخردطبع
در اولین سالگرد جنبش اجتماعی: نامه ای سرگشاده به دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل
دانشجویان فرهیخته ی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، درودهای خالصانه ام را از راهی دور پذیرا باشید و نیز درود بر شما که هم به اندیشه های علمی اشتغال دارید و هم به عدالت اجتماعی روی می آورید و با تباهی، تبعیض، ستمگری و تاریک اندیشی مبارزه می نمایید که در خیزش های اجتماعی سال 1401 به ثبوت رساندید و راه پر افتخار شما همراه سایر نیروهای اجتماعی در سراسر کشور تا پیروزی نهایی تداوم خواهد داشت. شما دانشجویان نه بعنوان یک طبقه ، بلکه بمثابه ی سیمای تمام نمای اقشار و طبقات اجتماعی و برخلاف سده های گذشته به دلیل افزایش هر چه بیشتر نرخ استثمار نظام سرماه داری بیش از بیش به لایه های تحتانی جامعه گرایش دارید و حتا پس از سپری ساختن دوره ی دانشجویی و اخذ مدرک تحصیلی، بسیاری از شما به طرف طبقه ی کارگر و بر مبنای منافع سیری ناپذیر کارفرمایان خصوصی و دولتی، در نوسانات ارزش های مصرفی و مبادله ای بازارها قرار می گیرید و دقیقن به این علت است که در خیزش های اجتماعی سال گذشته علیه حکومت سراسر فریب و ریا و آدمکشان مافیای دینی، شما دانشجویان سراسر کشور؛ متشکل ترین ، رزمنده ترین نیروهای اجتماعی بودید و اکنون که اولین سالگرد رزم و خیزش اجتماعی فرا می رسد و اینبار تداوم مبارزاتی که “زن، زندگی، آزادی” نقطه عطف آن محسوب می گردید، باید در مسیر پر تلاطم مبارزه ی طبقاتی صیقل یابد و راه حکومت شورایی و برابری اجتماعی را در اهداف استراتژیک خویش قرار دهد. ولی متاسفانه و بسیار ریاکارانه، رهبران و مسئولین حامی نظم نابرابری و غیر عادلانه اجتماعی، نامی برای دانشگاه صنعتی بابل نتخاب کرده اند که با صلابت و فرهیختگی و رزم شجاعانه شما کاملن بیگانه است. زیرا این نام پادشاهی است که ظلم و ستمگری را به نهایت می رساند و خصمانه و نیزوحشیانه، کشتار شهروندان ایرانی را موجب می گردد. بی رحمی وی برای حفظ جاه و مقام سلطنتی و نابرابری اجتماعی تا به حدی پیش می رود که بسیاری از اعضای خانواده خویش را به قتل می رساند. این قاتل حرفه ای که کشتار دستجمعی مردم بیگناه ایران را موجب شده بود، پادشاه ساسانی، “خسرو انوشیروان” نام دارد. در چنین مسیری می توان گفت که حکومت اسلامی ایران در مقام مقایسه در رابطه با کشتار و بی رحمی، فرزند خلف سیستم نوشیروانی است که از ابتدای به قدرت رسیدن تا به امروز با کشتار مردم عدالت خواه، حکومت پوشالی و ننگین خود را روی پا نگهداشته است و خمینی و نیز علی خامنه ای از جمله جنایت کاران تاریخی جامعه می باشند. علی خامنه ای راست می گوید که رهبر است، ولی او همراه نظام فاسد جمهوری اسلامی، رهبر دزدان، آدمکشان حرفه ای و مافیای ثروت اقتصادی جامعه می باشند که هم کشتار می کنند و هم حاصل کار تولید اجتماعی یا بعبارتی دیگر “درآمد سرانه ی مردم”، یعنی “تولید ناخالص ملی” را به خارج از کشور بدست نیروهایی سرازیر می کنند که همانند خود در فکر انکشاف حکومت دینی می باشند؛ نظیر “حماس” در فلسطین و “حزب اله” در لبنان. از این رو در مقاله ای که به تاریخ 27 آذر 1401 بنام “جنبش سراسر شجاعانه و شکوهمند مردمی، در فقدان آلترناتیو انقلاب اجتماعی” را نگاشتم، با یک بررسی تاریخی عنوان نمودم:
«در تاریخ ایران اگر از جنگ و درگیری های خونین خارجی که بوسیله ی حاکمان سیاسی به مردم تحمیل می گردید بگذریم، در دو دوره با کشتار دست جمعی یعنی نسل کشی گسترده (ژنوسید) روبرو می شویم که اولی در سلسله ی ساسانی و زمان پادشاهی خسرو انوشیروان به وقوع می پیوندد و متعاقب آن در قرن ششم میلادی فقط بین ۲ و ۳ روز، تقریبن هشتاد هزار مزدکیان در سراسر ایران، به دلیل حمایت از عقاید اشتراکی در تولید و توزیع اقتصاد داخلی، قتل عام می گردند که انوشیروان قاتل از طرف حاکمیت، “عادل” شناخته می شود و بر مبنای استمرار نظام پادشاهی در ایران، لقب تقلبی و ضد انسانی یاد شده در تاریخ درونی و در دروس مردمی، حفظ می گردد. همین فاجعه ی هراسناک باعث آن گشت که مردم ایران در این دوره علیه پادشاهی سلسله ی ساسانی، آتش زیر خاکستر شوند و دقیقن در همین قرن، زمانی که اعراب با یاری و مدد تنی چند از عناصر “متفکر” داخلی به ایران حمله ور گشت، مطابق با تحقیقات مورخین متفاوت داخلی و خارجی، یزدگرد سوم پادشاه ساسانی نتوانست از پشتیبانی گسترده ی مردمی برخوردار شود و اکنون نظام جمهوری اسلامی دومین پدیده ای است که در طول ۴۳ سال قتل عام آشکاری را بنام مذهب و نصایح تخیلی آسمانی بر واقعیت زمینی این مرز و بوم مرتکب می گردد و به طور واقعی یک نظام تروریستی است که با وجود ایجاد کشتار و ترور، مرعوب جنبش سراسری و عمیقن شجاعانه ی مردمی گشته است و همین ترس و ارعاب درونی است که بالاخره دیر یا زود، نظام جمهوری اسلامی را همانند نظام پادشاهی گذشته، به زباله دان تاریخ رهسپار خواهد کرد. » (1).
ولی کسانی که جزو اقلیت ناچیزی بشمار میروند و خسرو انوشیروان را در زمره ی شاه دادگر و عادلی که نظم طبقاتی را موجب شده است بررسی می کنند، بسی در اشتباه و در ندانم کاری خویش سیر می کنند، زیرا نظم طبقاتی این قبیل، همان نظمی است که استثمار و ظلم اقتصادی را به اکثزیت نیروهای کار اجتماعی تایید و تحمیل می نمایند. در چنین روندی قصد ندارم با مفاهیم ایدئولوژیک وارد افکار و اندیشه ها گردم، زیرا ایده ها تا زمانی که نشان اثباتی و علمی به خود نمی گیرند، فقط در انتزاع با واقعیت های اجتماعی و در غالب ایده ها باقی خواهند ماند و در فقدان نمودهای علمی و اثباتی، وارنه نگری می کنند. خارج از این دیدگاه، ما باید هدفی را دنبال نماییم که چهره ی جنایتکاران را همراه با سند تاریخی برجسته سازد. در این زمینه تحقیقات ام در رابطه با خسرو انوشیروان از ابتدای قرن بیست و یکم آغاز گشته بود، زیرا پس از اینکه کتاب “فلسفه ستیزی دینی” را به نگارش آوردم (و با آنکه کتاب یاد شده فلسفی و عیر سیاسی است، ولی نمی تواند با نام من در جمهوری اسلامی در ایران انتشار یابد)، که افکار فلسفی ـ اجتماعی اندیشمندی چون “پورسینا” با دیدگاه وارونه نگری “محمد غزالی” است، در تداوم آن کتاب دیگری بنام “غروب آفتاب” یا “زمینه های اولیه تیره اندیشی در ایران” انتشار می یابد که در بخشی از این کتاب درباره “مزدک و مزدکیان” و خسرو انوشیروان تحقیقات خود را به نگارش آوردم و کتابخانه ی دانشگاه سوربن پاریس که دارای کتاب های پر ارزش فرانسه و حتا فارسی در این زمینه بود ، همه روزه مرا جهت دستیابی به حقایق به خود مشغول می نمود و شما عزیزان می توانید در انتهای همین مقاله فایل کتاب “غروب آفتاب” را مشاهده نمایید که در ضمن در بخش “ویژه کتاب ها” در سایت و یا تارنمای “چشم انداز کارگری” (www.chiran-echo.com)، انتشار یافته است. ولی دز این سطور فقط باید یادآوری نمایم که از جمله شما بسیارند که به ظلم و جنایات خسرو انوسیروان واقف اند و تاکید بر این است که چنین اسم ناسالمی از فضای دانشگاه صنعتی بابل حذف شود و روشن است که مبارزه ای مداوم و طولانی مدت را موجب خواهد گشت.
آنچه که همه می دانیم، این است که مزدک از موبدان زرتشتی است با این تفاوت که او اندیشه های اجتماعی موجود را در آن دخالت میداد. زیرا شما به درستی واقف اید که بخشی از آحاد اجتماعی، افکار زرتشت را نه بمثابه ی مذهب، بلکه زمینه هایی برای اندیشیدن و فلسفی می دانند و از این جهت است که در پهنه ی اجتماعی انسان ها (و نه خصوصی؛ بعنوان مثال زرتشت در باره ازدواج دختر خویش می گوید که اوست، شریک زندگی اش را انتخاب می نماید)، دخالت گری مستقیم دارد. ـ البته من زرتشتی نیستم فقط همراه با مدارک و اسناد واقعیت ها را می نویسم ـ بنابراین زوایای زرتشتی مزدک را باید در چنین مسیری تعقیب نماییم. مزدک در جامعه ی طبقاتی آن دوره با مشخصات ویژه خود، مبارزه با بی عدالتی را آغاز نمود. از آنجا که از دوره ی ساسانیان، زرتشت بعنوان مذهب رسمی ایرانیان قلمداد می گردید، افکار مزدک در همه ی نقاط جامعه نفوذ و انتشار یافت. نظام پادشاهی ایران چون همیشه از نظر تاریخی فقط از”الیت ها” و از بخش مالکین و صاحبان ثروت و زمین حمایت می نمود و اکثریت قابل توجه ای از آحاد اجتماعی چون همیشه از زندگی راحت و بی دغدغه محروم بودند. این خود دلیل روشنی است که مزدک بویژه از سال های پس از 520 میلادی، حامیان قابل توجه ای در جامعه می یابد. حتا قباد پادشاه آن دوره ی ساسانی به عنوان یک زرتشت به افکار مزدک احترام قائل بود و غالبن او را به دربار خود جهت مشاوره دعوت می نمود. در چنین عرصه ای از دهه ی سوم قرن مذکور میلادی زمانی که خشک سالی جامعه را فرا می گیرد و بحران های اقتصادی را فراهم می سازد، مزدک اندیشه ی برابری و عدالت اجتماعی در زمینه ی اقتصادی را تبلیغ می کند و متعاقب آن خواهان تقسیم عادلانه ی محصولات بین زارعین و دهقانان می شود. از این نظر است که زارعین با کشت زمین، حاصل کار را به صورت اشتراکی بین خود تقسیم می کنند. مزدک دارای افکاری صلح آمیز و مخالف هر گونه خشونت بود و در تمامی این عرصه ها ، تقسم عادلانه ی صلح آمیز زمین ها را به زارعین متذکر می گردید و در مقابل، قباد پادشاه همان دوره ، به وسیله ی ارتش و سربازان خود، عملیات خشونت باری علیه زارعین انجام نمی دهد. ولی از همان زمان بخش هایی از موبدان زرتشتی که طرفدار مالکیت خصوصی ارضی بودند، علیه افکار مزدک و پیروان بسیار وسیع آن، مخالفت می نمایند و توطئه های متفاوتی را همراه وزرای درباری بر ضد وی عملی می سازند. کاووس فرزند ارشد قباد که باید مطابق سنت خانوادگی پس از پدرش زمام امور را بدست می گرفت، از حامیان مزدک بود. پس از مرگ قباد موبدان زرتشتی همراه با وزرا که دشمن افکار عدالت خواهانه و برابرطلبانه ی مزدک بودند، خسرو انوشیروان را که فرزند سوم قباد و از قبل برای این مجموعه ی “الیت درباری” شناخت و آگاهی ذهنی داشتند به پادشاهی منصوب نمودند و حتا “مهبد” وزیر نخستین، مدرکی را قرائت می کند که در آن قباد، خسرو انوشیروان را به سلطنت منصوب داشته بود. البته در زمان حیات قباد، سند و مدرکی مبنی بر انتخاب انوشیروان موجود نیست و “مهبد” بعنوان بالالترین وزیر، این مدرک را پس از مرگ قباد ارائه می دهد. ما نیز وارد چنین مشاجراتی نمی شویم. آنچه برای ما اهمیت دارد، خسرو انوشیروان در مدت بسیار کوتاه دو روزه ، هشتاد هزار مزدکیان را بطور وحشیانه به قتل می رساند، بطوریکه انسان ها را زنده از سر به داخل خاک می کردند و فقط پاها در هوا قرار می گرفت و اینگونه با شکنجه جان می باختند. تمام این مدارک به وسیله ی مورخین ایرانی، غربی و عربی در کتاب “غروب آفتاب” درج گردیده است.
کسانی از انگشتان دو دست نیز کمتر اند که اشاره ای به مورخی بنام “آرتور امانوئل کریستنسن” می کنند که به نفع حاکمیت خسرو انوشیروان قلم زده است، بدون اینکه سندی ارائه دهند و عنوان سازند که “کریستنسن” در کدامین کتاب خویش ، چنین برداشتی را آورده است.
خسرو انوشیروان حتا برای پاک نمودن افکار مزدک از خانواده ی خود نیز دریغ ننموده و همه ی اعضای آنرا به قتل رسانده است. کاووس فرزند ارشد این خانواده همانند دیگر اعضای خانواده بوسیله ی خسرو انوشیروان جان باخته اند.
در چنین مسیری آیا باید هزاران هزار شهر وند ایرانی با خشونت وصف ناپزیر، یعنی به گونه ای وحشیانه کشته شوند تا عنصر جنایت کاری همانند “خسرو انوشیروان” برای مخفی نمودن سرشت و طبیت جنایت کارانه او در دشمنی با شهروندان ایرانی و نیز جهت پاک نمودن عمل وحشیانه ی کشتار دست جمعی از اذهان ایرانی و جهانی، به مقام “دادگری و عدالت” نائل شود! که امروزه از این جنایتکار در همه جا از جمله دروس های آموزشی بعنوان “انوشیروان عادل” یاد می گردد. میدانم سخت است ولی زندگی مبارزه برای اخذ عدالت اجتماعی است. باید در این مسیر به حقایق روی آورد و بطور همه جانبه افکار عمومی را بدان آشنا نمود که دانشجویان فرهیخته و مبارز “دانشگاه صنعتی … بابل” در صف نخستین آن قرار خواهند گرفت.
احمد بخردطبع؛ فوق لیسانس جامعه شناسی
12 شهریور 1402 ـ 3 سپتامبر 2023
منابع:
1 ـجنبش سراسر شجاعانه و شکوهمند مردمی، در فقدان آلترناتیو انقلاب اجتماعی!
2 ـ غروب آفتاب (زمینه های اولیه تیره اندیشی در ایران) ـ احمد بخردطبع ـ چاپ دوم.
انتشارات:آلفابت ماکسیما
بلاخره در این سایت یک مقاله خوب پیدا شد.
آنارشیست