Comments

لنینیسم: به‌روزسازی مارکسیسم در عصر امپریالیسم <br> سیامک کیانی  — 5 دیدگاه

  1. برای پیروزی انقلاب آنارشیستی-کمونیستی باید علمی و منطقی فکر کرد. سئوال این است که ایا سرمایه داری باعث شده است که زنان و کارگران جهان علمی فکر کنند؟ پاسخ هست خیر.
    صنایع و علوم بسیار پیشرفت داشته است اما حاکمین براحتی اذهان میلیاردها زن و کارگر را خرافی و فاسد میکنند. اگر چنین نبود تا بحال علیه مرتجعین انقلاب شده بود. مطمئنن زنان و بردگان و رعیتهای هزار سال پیش مثل امروز به علم و علوم دسترسی نداشتند اما در کار و اعمال و رفتارهای خود توانائی منطقی و علمی فکر کردن داشتنند. منطقی و علمی فکر کردن خاصیت همه انسانهاست. در حقیقت، عمر علم و منطق در بشر به میلیونها سال می رسد. با اتکا به علم بود که انسان بتدریج زندگی خود را از سایر پرایمیتها و جانوران دیگر جدا کرد. علم یک روش رویکرد به زندگی است. این روش ساده که وقتی ایده ای در ذهن می آفرینی این ایده باید قابل عینیت بخشیدن و یا در خارج از ذهن قابل مشاهده باشد. پیچیده ترین قوانین علمی امروز اساسا متکی به این قاعده ساده هستند.
    مرتجعین از علم استفاده میکنند حتی در روابط میان خود با بردگانشان، اما از آنجا که میخواهند سلطه داشته باشند، وقتی دیالوگ به مسئله سلطه و استثمار می رسد، بجای دیالوگ، شامورتی بازی در می آورند، زور میگویند و به خشونت متوسل می شوند.
    جامعه سرمایه داری چیزی ندارد که بما بگوید بی منطق بودن و علمی نبودن حاکمین در مسئله سلطه و استثمار قاعده ای جدید است و قبل از سرمایه داری وجود نداشته. خیر، قبل از سرمایه داری انسانهای معقول و متمایل به علم در روابط انسانی وجود داشته اند و اقتدارگرایان و استثمارگران آنها را سرکوب میکردند. هیچ قاعده و قانونی هم وجود ندارد که بگوید علم و صنعت موجود باعث میشود که ارتجاعیون شکست بخورند. شکست خوردن مرتجعین در مبارزه علیه ارتجاع، به هوشیاری، رویکرد منطقی و علمی زنان و کارگران انقلابی بستگی دارد.
    ارتجاع هست: مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی، تعصبات و تبهکاری.

    • مگر آنارشیسم «منطقی و عملی» هم داریم؟؟؟؟ ویژگی برجستۀ آنارشیسم همان «غیرمنطقی» و «غیرعملی» بودنش می باشد. وقتی آنارشیستها شعار «مساوات» را می دهند و می خواهند در هر جایی شمار زنان و مردان برابر باشد، این یعنی بسادگی نشان می دهند نه منطق می فهمند، نه ساختار اقتصادی-اجتماعی می فهمند، نه برنامه ریزی می فهمند، نه منطق حالیشان می شود، نه برنامه ریزی می فهمند چیست….
      آنتی آنارشیست

  2. ادامه کامنت قبلی:
    برای مطالعه بیشتر دیدگاه لنین در ارتباط با فئودالیسم و دموکراسی در کشورهای تحت سلطه امپریالیستها میتوانید به این مقاله لنین هم مراجعه کنید:
    https://www.marxists.org/archive/lenin/works/1912/jul/15.htm
    مقاله در سال 1912 نوشته شده است.

    در این مقاله، لنین از دیدگاه سون یات-سن دفاع میکند نه چون او روستائی و دهقان است، بلکه یک بورژوا دموکرات “مترقی” است که میخواهد فئودالیسم را نابود کند و روابط سرمایه داری بوجود بیاورد.

    این یکی از ده ها گفته لنین است که نشان میدهد او محدودیت نظری روستائی و دهقانی نداشت بلکه کاملا علیه فئودالیسم از زاویه بورژوازی شهری بود. مارکس هم همیشه هوادار “انقلاب” بورژوازی علیه فئودالها بود.

    نظر آنارشیستی-کمونیستی،
    نظر انارشیستی کمونیستی این است که از آنجا که مارکسیستها اقتدارگرا هستند، فقط میتوانند روابط ماقبل سرمایه داری را به سرمایه داری دولتی تکامل دهند. در عمل، در مارکسیسم، خاصیت مولد کمونیست وجود ندارد و در نظر، مارکسیسم آلوده به انواع ذهنیگرائی و جبرگرائی غیر علمی است.
    در دیدگاه آنارشیستی کمونیستی، انقلاب آنارشیستی و کمونیستی وابسته با رشد نیروهای مولده نیست. رشد نیروهای مولده نمیتواند بطور خود بخودی کمونیست بوجود بیاورد. برای اینکه کمونیست بوجود بیاید، احتیاج به تعلیم و تربیت است. این احتیاج در عین حال بیان میکند که در هر عصری کمونیسم از طریق تعلیم و تربیت ممکن بود و ممکن خواهد بود. اصل رابطه ارباب با برده در نظامهای طبقاتی تغییر نکرده، شیوه های اعمال تغییر کرده و اصل نفی آنهم نیازمند پیچیدگی نیست.
    اینکه اجتماعی شدن تولید موجب شده که نفی سیستم بردگی مزدی بدون انقلاب کمونیستی یعنی اجتماعی شدن مالکیت بر وسایل تولید، غیر ممکن باشد، یک توهم است. گرچه مثل همیشه، کمونیسم بمعنای از بین بردن استثمار است، با انحصاری شدن کامل بازار سیستم بردگی مزدی که فعلا مسیر اصلی جامعه است و بخش عظیمی از اقتصاد دنیا را در بر گرفته، حاکمین بر جهان، میتوانند تا ابد، بدون بازار خرید و فروش نیروی کار، کاملا بصورت برده داری صنعتی و یا حتی فدودالیسم صنعتی اقتدار داشته باشند. نمونه های نزدیک به برده داری صنعتی را در روش آنها در لباس سازی در آسیای شرقی میتوان دید. نمونه های دیگری هم هست.
    خیر،
    انقلاب نتیجه آگاهی و اراده کمونیستی-آنارشیستی است نه نتیجه رشد نیروهای مولده.
    آنارشیست

    • آنارشیست می گوید: «انقلاب نتیجه آگاهی و اراده کمونیستی-آنارشیستی است نه نتیجه رشد نیروهای مولده»! بدینسان او نشان می دهد، که هیچ درک درستی از ماتریالیسم و ساختار-اقتصادی-اجتماعی ندارد و نمی تواند بفهمد، که انقلاب بورژوایی را نمی شد در جامعۀ برده داری انجام داد؛ انقلاب سوسیالیستی را هم نمی شود در جامعۀ عقب افتاده دهقانی، قبیله ای، شبانی و … در آفریقا، آسیا و … انجام داد. کسی، که این را نمی فهمد، اصولا، هیچ بحث دیگری هم نمی تواند بفهمد.

  3. درباره مقاله آقای خدامراد فولادی در نقد این مقاله از آقای کیانی،

    آقای فولادی معتقد است که لنین مارکسیست نبود. لنین نماینده دهقانان و روستائیان بود. آقای کیانی توده ای – لنینیست است.

    آقای فولادی واژه “توده ای-لنینیست” را اختراع کرده. هدف او از اختراع این واژه همان هدف جنایتکارانه اختراع واژه “منافق” برای توجیه جنایتکاری است. الان هم اسرائیل و آمریکا و دموکراتهای اروپائی از “آنتی سمیتیسم” برای جنایت کردن استفاده میکنند. .

    در ارتباط با لنینیست بودن توده ای ها، قبلا ذکر کرده بودم که لنین ضد آخوندهای هوادار فئودالیسم بود، اما توده ای ها معتقد بودند که میتوان با آخوندها علیه امپریالیستهای غربی متحد شد. پس لنینیسم با آخوندیسم هوادار سیستم ماقبل سرمایه داری جور در نمی آید. بعلاوه، توده ای ها شهری بودند و نه روستایی. حتی مائو از شهر به روستا رفت.

    در ارتباط با روستایی و دهقانی بودن عقیده لنین و بلشویکها، خیلی واضح است که افکار لنین سرمایه داری دولتی بود نه دهقانی. نتایج سیاستهای او و سیاستهای استالین هم دقیقا اثبات این قضیه است. چطور دهقانها علم و دانش را پیشرفت میدهند، صنایع می سازند، به کره ماه می روند و سلاح هسته ای درست میکنند.اگر دهقانها چنین کنند و اینکار را از طریق بردگی مزدی انجام دهند، بورژوا هستند. اگر از طریق بردگی مزدی دولتی انجام دهند، سرمایه دار دولتی هستند.

    در ارتباط با مارکسیست نبودن لنین، ماتریالیسم تاریخی مارکس سوراخ و سمبه های زیادی دارد و نمیتوان گفت تفسیر الف درک مارکس است اما تفسیر ب نیست.
    اما،
    اگر درک لنین این بوده که برای درست کردن استقلال سیاسی استثمارگرانه وطنی، در دفاع از تعرضات سیستماتیک و جنایتکارانه دموکرات های امپریالیست غربی، باید دیکتاتوری سرمایه داری دولتی درست کرد، باید برای نبوغ او واقعا دست زد. به اعتقاد من انارشیست، در حقیقت لنین چنین نابغه ای بود. نابغه در میان مرتجعین چیزی کمیاب نیست.
    و،
    واقعا هم با سیاستهای سرمایه داری دولتی هست که میتواند یک کشور را (نه زنان و کارکران را) از تاراج سرمایه داران مالی غرب نجات داد. بعنوان نمونه، حزب کمونیست چین با سیستم دولتی اقتصاد توانسته تاکنون سرمایه داری دولتی و خصوصی را در خدمت استقلال سیاسی خود قرار دهد و جامعه را تا حدودی از گزند سرمایه مالی انگلی غربی نجات دهند و سیستم بریتون وود (غارت از طریق روابط ارزی) را در خطر فروپاشی قرار دهد.

    آقای فولادی بهتر است وارد مسائل واقعی جامعه بشود.

    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>