شاید وقتی دیگر!
یادداشت روز، در حاشیه ی پایان کنفرانس ورشو
محمد علی اصفهانی
.
یک
ــــــــــ
در میان کشور های کم و بیش استاندارد خاور میانه ی بزرگ، کشور متفاوتی وجود دارد به نام ایران، با حاکمانی دشمن و در عین حال متحد راست ترین جناح ها در آمریکا و اسراییل.
دشمن، و در عین حال، متحد!
متحد، اما دشمن!
متحد مقطعی وموقتاً مفید آن ها، که برای توجیه رفتار هاشان در منطقه، به این ها نیازمندند.
و دشمن آن ها، به لحاظ ماهوی.
دو
ــــــــــ
دشمنی خمینی و خمینی گرایان با آمریکا و اروپا و کلاً جهان معاصر، ماهیتی ماقبل تاریخی، و مربوط به اعصار مادون سرمایه داری دارد، و چون جهانِ امروز، در پیشرفته ترین عصر سرمایه داری، و حتی در حال عبور از این عصر، و ورود به عصری نوین است، نهایتاً یکی از این دو ـ و معلوم است که کدامیک ـ باید به طور کامل و تمام عیار، مغلوب و یا منهدم شود.
فرهنگ مادون سرمایه داری، و مربوط به اعصار فئودالیسم و ماقبل آن (اگرچه در ظرف سرمایه داری) فرهنگ غالب در ساختار این نظام است، و این نظام را، نه از موضع گرایش فرا امپریالیستی موهوم آن، بلکه از موضع گرایش فرو امپریالیستی واقعی آن، در تضاد با امپریالیسم قرار می دهد.
سه
ــــــــــ
آمریکا، پس از اشغال عراق، آرزوی به گور برده شده ی پطر کبیر را، درست در جهت جغرافیایی معکوس، در سر می پرورانید:
ـ از آب های گرم خلیج فارس، خود را به آن طرف آب های سرد دریای مازندران رسانیدن.
اما این، فقط آرزوی جرج بوش پسر نبود، بلکه می توانست و می تواند جزیی از استراتژی امپریالیسم در منطقه باشد به منظور تسلط بلامنازع بر کل خاورمیانه ی بزرگ، و خلع ید از روسیه و چین به عنوان دو رقیب دیگر.
و البته نه الزاماً از طریق لشگرکشی و اشغال خاک.
چهار
ــــــــــ
در این میان، عمده ترین مانع، چه به لحاظ حغرافیایی و چه به لحاظ استراتژیک، ایران بود و هست با مساحت رسمی و به هم پیوسته ی یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مربع.
بود.
و هست.
ولی این که همچنان خواهد بود، و یا دیگر نخواهد بود، مشروط است به استقرار یا عدم استقرار یک حکومت آزاد، مستقل و غیر وابسته در آن، که قادر به حفظ استقلال و تمامیت ارضی باشد.
همه ی شواهد و قرائن، حکایت از این دارند که حکومت کنونی ایران، به پایان عمر خود رسیده است، و اضمحلال و فروپاشی کامل آن بسیار نزدیک است، و حتی اگر از همه ی موارد دیگر هم صرف نظر کنیم، دیگر قادر به حفظ تمامیت ارضی میهن ما نیست.
پنج
ــــــــــ
سیاست ایران ِ آزاد و آباد فردا، قاعدتاً باید سیاست موازنه ی منفی باشد. سیاستی که مبنای آن را همزیستی مسالمت آمیز با تمام جهان تشکیل می دهد، و نه پناه بردن به بخشی از آن برای مقابله با بخشی دیگر.
سیاست موازنه ی منفی، به ایران اجازه می دهد که فارغ از خواست و اراده ی این بخش و آن بخش جهان، استقلال خود را تثبیت و تحمیل کند.
«ایران آزاد و آباد فردا» اما، تنها در صورتی تحقق خواهد یافت که اضمحلال و فروپاشی محتوم و بسیار نزدیک حکومت کنونی را، نه روند خود به خودی و طبیعی، و نه دست سرنوشت، و نه دست بیگانگان، بلکه دستان خود ما رقم بزند.
و این، شدنی است.
به شرطی که به خود باور داشته باشیم.
و به خود باور نخواهیم داشت اگر نگاهمان به دیگران باشد.
و نگاهمان به دیگران خواهد بود، اگر به خود باور نداشته باشیم!
ققنوس ـ ۲۸ بهمن ۱۳۹۷
Comments
شاید وقتی دیگر!<br> یادداشت روز، در حاشیه ی پایان کنفرانس ورشو<br>محمد علی اصفهانی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>