سه هفته از آغاز جنگ گروگان گیری و کشتار و بی خانمانی ملت فلسطین و ساکنان اسراییل می گذرد!
تا این لحظه، کشته های غیرنظامی طرفین درگیر از هفت هزار نفر تجاوز کرده اند. اکثریت غالب قربانیان این جنگ نابرابر، ساکنان غیرنظامی غزه هستند که قربانی آتش ارتش اسرائیل از زمین و هوا شده اند!
برغم خواست وجدان جهانی و میانجیگری دولت های گوناگون برای توقف جنگ، کماکان گروگان ها آزاد نشده اند، آتش در مقیاسی نابرابر از دو طرف همچنان ادامه دارد و آتش بس از دو طرف درگیر پذیرفته نمی شود. تا این لحظه طرفین درگیر همچنان هریک خواستار نابودی دیگری ست و چشم اندازی برای آتش بس، آزادی گروگانها، صلح موقت و توقف کشتار جمعی مردم غزه از زمین و دریا و هوا دیده نمی شود.
تمایل به ادامه جنگ در میان ملت فلسطین و ساکنان اسراییل هردو دیده می شود. بعبارتی هستند کسانی در میان ساکنان اسراییل که خواهان قلع و قمع ملت فلسطین و اشغال خانه و کاشانه فلسطینیان و تصاحب اموال و خانه و کاشانه فلسطینیان بوسیله یهودیان هستند. همچنین در میان ملت فلسطین هم هستند کسانی که بخاطر خشم و نفرت از سیاست و عملکرد بیش از هفت دهه اپارتاید و اشغال و جنگ دولت صهیونیستی، نه تنها خواهان سرنگونی دولت صهیونیستی، بلکه خواهان محو اسراییل هستند!
اگرچه این دو گرایش افراطی در هر دو طرف درگیر وجود دارد، اما این گرایشات افراطی در میان مردم هیچ یک از طرفین درگیر جنگ اجتماعی نیست و اکثریت ملت فلسطین و ساکنان اسراییل خواهان زندگی آزاد هستند و خواهان نابودی طرف دیگر جنگ نیستند!
آنچه به رشد نفرت در دو طرف دامن می زند از یک سو عمل اشغالگرانه، اپارتاید و ماشین نظامی دولت صهیونیستی ست و در سوی دیگر عملکرد سرکوبگرانه و عملیات انفجاری-انتحاری و موشک پرانی نیروهای مسلح حاکم بر نوار غزه به مناطق مسکونی در جنوب اسراییل و اشغال اند روزه این مناطق و گروگان گیری از افراد غیرمسلح است. بواقع عملکرد دولت صهیونیستی و حاکمان مسلح نوار غزه که هریک خواهان نابودی دیگری ست، همچون آبی ست که سنگ آسیاب هر دو طرف درگیر این جنگ نابرابر را به گردش درمی آورد!
برغم اینکه ملل گوناگون هرگز در طول تاریخ با یکدیگر دشمنی نداشته اند، اما در دهکده کوچک جهانی و دوران انقلاب ارتباطات این دو قدرت حاکم بر دو ملت، تنها موتورهای تولید و بازتولید نفرت در میان دو ملت همسایه نیستند. آنهم دو ملت همسایهای که بیش از سه هزار سال درکنار یکدیگر همزیستی و مسالمت داشته اند!
آنچه باعث تداوم درگیری بین دو ملت درگیر است بیش از منافع دو ملت، منافع سرمایههای جهانی و دولت های ارتجاعی منطقه است که از ادامه بحران و جنگ در منطقه نفتخیز خاورنزدیک سودهای کلان بجیب می زنند و در صددند تا با گسترش منطقه نفوذ خود حجم سودهای کلان سرقت شده از ملل منطقه را هرچه بیشتر بجیب مبارک خود سرازیر کنند!
در راس قدرت های امپریالیستی صاحب منافع کلان در منطقه سرمایههای آمریکایی و اروپایی هستند که از دولت صهیونیستی دفاع همه جانبه و نامشروط می کنند!
در طرف دیگر جمهوری اسلامی ایران است که در ضدیت با منافع امپریالیسم آمریکا و منافع آن در منطقه، از جریانات و تشکل های شبه نظامی اسلامی-انفجاری دفاع نامشروط و نامحدود می کند و در حد توان خود به این نیروها کمک اقتصادی و سیاسی و نظامی عرضه می کند!
این همه قابل فهم و از نظر نویسنده طبیعی بحساب می آید چه، منافع مشخص طرفین درگیر را تامین می کند. آنچه برای نویسنده غیرطبیعی ست موضع «روشنفکران» راست و چپی است که تحت تاثیر احساسات و تبلیغات نت ورک سیستم های شرق و غرب، قدرت تجزیه و تحلیل خود را از دست داده اند و بدون جیره و مواجب، یکی نامشروط از دولت صهیونیستی و دیگری نامشروط از گروههای مسلح اسلام انفجاری حمایت می کنند!
این دسته از «روشنفکران» احساساتی نامسلط بر اعصاب و روان خود، در مقطع خونین اخیر در فلسطین، عملاً مفت و مجانی نقش ستون پنجم کشورهای امپریالیستی و دولت های ارتجاعی منطقه را ایفا می کنند.
کارگران، کمونیست ها؛
در چنین شرایطی شرط عقل است که تحت تاثیر احساسات قرار نگیریم و با حفظ آرامش، قدرت تجزیه و تحلیل خود را افزایش دهیم و با درک درست از تضاد منافع ملل قربانی جنگ از یک سو و منافع مشترک دو طرف درگیر و دولت های حامی آنها از سوی دیگر، بر فاصله خود را با دولت ها و نیروهای اجتماعی جنگ طلب، افزایش دهیم. بواقع دولت های سرمایهداری قدرت و امکان نفوذ در صفوف پرولتاریا را ندارند اما «روشنفکران» مدعی سوسیالیسم همچون موریانه وارد صفوف پرولتاریا می شوند و با خوردن استحکامات پرولتری یک به یک دژها را تضعیف، تسخیر و نهایتاً در استان بورژوازی قربانی خواهند کرد!
تجربه انقلاب بهمنماه و نفوذ «روشنفکران» خارج کشور و زندانیان سیاسی در دوران قبل از انقلاب بهمنماه به درون جامعه ایران و حمایت و همکاری «روشنفکران» طرفدار شوروی از خط امام و حمایت و همکاری بخش رقیب طرفدار چین، از بخش بورژوایی حاکمیت اسلامی، عامل اصلی انشقاق در صفوف پرولتاریا و از دست دادن یک به یک سنگرهای مستقل از بورژوازی در انجمن ها و کمیته ها و شوراهای اقتدار پرولتری در سراسر جامعه بود!
رفقای کارگر، کمونیست ها؛
هشیار باشیم، از شکست انقلاب مظلوم بهمن ماه عبرت بگیریم و اجازه ندهیم تا یکبار دیگر نیروهای مدافع این و یا آن دولت بورژوایی در صفوف پرولتاریا رخنه کنند!
زنده باد انقلاب!
برقرار باد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان!
زنده باد کمونیسم!
هادی میتروی
آبانماه ۱۴۰۲ در تبعید
hadi.mitravi@yahoo.com
دست خوش… خوب تحلیلی کردید.