سازمان ملل ابزار صلح يا ابزار جنگ؟
كاريما بنون
https://roshangari.info
من گاهى فكر مى كنم « تله وانجليست ها» حق دارند. ما داريم در آخر زمان زندگى مى كنيم. شب گذشته من به دفتر سازمان ملل در نيويورك دعوت شده بودم تا در مراسم جشن انتشار يك كتاب مهم در رابطه با چگونگى استفاده از سيستم قراردادهاى سازمان ملل در دفاع از حقوق بشر شركت كنم. با رسيدن به مجسمه هاى برنز نفيس كه در 1988 توسط لوكزامبورگ به سازمان ملل هديه شده است، پا به محوطه اين سازمان گذاشتم. قطعه «رويترزوارد»* تفنگى را مجسم مى كند كه طورى گره زده شده كه لوله اش به طرف بالاست، نشانى از آن كه اين يك قطعه فلزى بى مصرف است. اين قطعه يادآور هيجان انگيز هدف پايه اى سازمان ملل است كه در جمله اى در مقدمه منشور آن به اين نحو بيان شده است:«نجات نسل هاى آتى از بلاهاى جنگ…»
وقتى كه به مقر نگهبانى در ساختمان اصلى رسيدم، يك پليس سازمان ملل مرا متوقف كرد. او گفت من نمى توانم با سنجاق كوچك «جنگ نه» كه به يقه كت زمستانى خود نصب كرده ام وارد سالن مقدس شوم. گفت مى توانم مدال را در نگهبانى بگذارم و بروم توى سالنى كه جشن انتشار كتاب حقوق بشر در آن برگزار مى شود شرابم را بخورم. من هم بخاطر اصول و هم به خاطر آن كه جا خورده بودم، حاضر به اين كار نشدم. افسر نگهبان خاطرنشان كرد كه اگر مدال صلح را برندارم، بايد آنجا را ترك كنم. حيرت زده كلماتى از خشم بر زبانم آمد حاكى از آن كه من شهروند يك كشور آزاد هستم و حق دارم نظرم را آزادانه بيان كنم. او، به من گوشزد کرد و بدرستي، كه اين جا كشور من نيست، سازمان ملل است. من استدلال كردم به واقع اين يك دليل بالاتر براى آن كه مدالم را نگه دارم.
ولى حالا در آستانه اين نهاد جهانى دژ نگهبانى سفت و سختى برپا کرده اند. چنين وضعى را پيش از آن هرگز نديده بودم. مى گويند در محوطه سازمان ملل هيچ تظاهراتى نبايد برگزار شود. افسر نگهبان اين امر را به من خاطر نشان كرد. چه طنزآميز است كه از حق تجمع مسالمت آميز، آزادى عقيده، انديشه، بيان و وجدان كه همگى توسط معاهده هاى سازمان ملل تضمين شده است (و كتابى كه من براى جشن انتشار آن آمده بودم روى آنها متمركز شده است) در خودمحوطه ای که تحت کنترل سازمان ملل است نتوان بهره برد. و من حتى براى اعتراض نيامده بودم بلكه براى ديدار دوستانه وكلاى حقوق بشرآمده بودم. از اواسط ژانويه مدال «جنگ نه» هميشه با من بود. اين فقط زينت معنوی كار روزانه من به عنوان پرفسور حقوق بود.
آرايش نظامى نگهبانان سازمان ملل چند دقيقه به طول انجاميد و من از افسر نگهبان درخواست كردم كه با سازمان دهندگان ميهمانى يعنى جمع مشورتى سازمان يهوديان صحبت كنم و به آنها توضيح بدهم كه چرا يكى از ميهمانان آنها، يك پرفسور حقوق بين الملل دانشگاه روتگر در ميهمانى شركت نمى كند. او اين درخواست را رد كرد. آنوقت من اصرار كردم يك سربازرس را ببينم. افسر نگهبان از روى وظيفه به كسى زنگ زد و به او گفت من برايش “مشكل” ايجاد كرده ام. بالاخره يك پليس آفريقايى سازمان ملل آمد و سنجاق خطرزاى مرا بازرسى كرد. اندازه آن بيش از يك اينچ است. او به سرنگهبان تلفن كرد و گفت كه سنجاق كوچك تر از آن است كه مساله اى ايجاد كند. هر چند كارد و چنگال ناهار را كه در ساكم بود گرفتند وتا هنگامى كه محل را ترك کنم در يك پاكت گذاشتند.
ما در زمانى زندگى مى كنيم كه يك نشان كوچك «جنگ نه» در آن تهديد محسوب مى شود، زمانى كه ملت هاى بزرگ مى ترسند مبادا يك آكادميسين دوره گرد در ساختمان سازمان ملل عشق جنايت به سرش بزند، يا با كارد به سفير کشوری حمله ور شود. من بالاخره توانستم درمراسم شركت كنم، ولى بيش از آن از نظر اخلاقى سرخورده بودم كه جشن بگيرم.
صادقانه بگويم، من خود سازمان ملل را سرزنش نمى كنم، اين سازمانى است كه من به دلايل مختلف به آن ا حترام مى گذارم و در باره آن به شاگردانم آموزش مى دهم. هم متاسفانه و هم خوشبختانه سازمان ملل تنها جايى است كه همه در آن يك كرسى دارند (هر چند اندازه صندلى ها متفاوت است). و اين نهاد كارهايى زيادى انجام داده است. براى مثال در مورد حقوق بشر، توسعه، ترويج حقوق بين الملل و نگهبانی از صلح. ولى من فكر مى كنم كه سازمان ملل به نظر مى رسد كه دارد به نفع تعدادی از دولت هاى قدرتمند از مسيرش منحرف مى شود. اين امربه مراتب بدترخواهد شد اگر شوراى امنيت قطعنامه هایی اى را تصويب كند كه مضمون آن تاييد استفاده از زور عليه کشوری باشد، مثل عراق كه سازمان ملل طى ده سال به نحو مضحكى كوشيده بود به آن كمك غذايى بدهد، در حالى كه همزمان آن را با تحريم خود به گرسنگى كشاند.
حال که اين هيروشيماهای ى جديد (به ما مى گويند ولتاژ اين جنگ ها ، هر چند بدون استقاده از سلاح هسته اي، از آن بالاتر است)، با حمايت آشكار يا پنهان سازمان ملل صورت میگيرد، ما بايد گره تفنگ وارونه «رويترزوارد» را باز كنيم. همينطور بايد منشور سازمان ملل را دوباره نويسى كنيم، زبان مزاحم نافذ آن را كه در بالا نقل شد از بين ببريم، همانطور كه شاهكار پيكاسو، گوئرنيكا مخفى شد تا ديپلمات ها مجبور نباشند در مقابل ضربات آزار دهنده قلم موى او ظاهر شوند.
و در ضمن من ديپلمات هاى اكثرا مرد شوراى امنيت را به چالش مى خوانم كه قبل از آن كه تصميم بگيرند آيا سازمان ملل بايد ابزار صلح باشد يا ابزار جنگ يك شب را با كودكانشان در ناحيه اى كه زير بمباران “موشك هاى هوشمند” است سپرى كنند.
كريما بنون وكيل حقوق بشر و استاد حقوق بين الملل دانشگاه روتگر است كه با او مى توان از طريق آدرس زير تماس گرفت.
*-توضيح مجسمه رويترزوارد:
اين مجسمه كه سمبول مبارزه “عليه خشونت” است و يك رولور برنزى بزرگ كاليبر 45 را نشان مى دهد،در سال 1988 توسط دولت لوكزامبورگ به سازمان ملل اهدا شد . اين قطعه هنرى در سال 1980 توسط هنرمند مجسمه ساز كارل فردريك روترزوارد ساخته شد و سنجاق ها و مدال هاى كوچك آن در سراسر جهان در مبارزه عليه خشونت مورد استفاده قرار مى گيرد.
ترجمه زهره سحرخيز
از آرشیو روشنگری
خود سازمان که برای جلوگیری از جنگ و خشونت و بر قراری صلح پایدار در جهان معاصر، ایجاد شده است. یک سازمان خوب و عالی است.
اما کسانی که در آنجا در هر برههای از تاریخ به عنوان نمایندگان کشورهای مختلف مسئولیت دارند، انسان هستند و انسان موجود بسیار پیچیده و خطرناک است.
لذا این انسانها هستند که اهداف یک سازمان را به انحراف میکشند.
در برههای از تاریخ بر اساس شواهد و قرائن اهداف سازمان ملل بیشتر به انحراف کشیده شده است.