رفراندوم و گذار مسالمت آمیز و بقیه ی قضایا
(در هفت کلمه، مختصر و مفید)
محمد علی اصفهانی
.
یک
ــــــــــــــــــــ
رفراندوم، برگزار شده است، و ج.ا هم نتایجش را تأیید کرده است. نپذیرفته است، اما تأیید کرده است.
و فرق است میان تأیید کردن و پذیرفتن.
رفراندوم، چند بار تا حالا برگزار شده است. دستکم از خرداد هشتاد و هشت. از شعار مرگ بر دیکتاتور تا شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه.
و تا شعار «اصلاح طلب، اصولگرا ـ تمومه دیگه ماجرا» که جوهر و پیام کیفی قیامی است که در ادامه ی جنبش خرداد هشتاد و هشت، از دی ماه نود و شش شروع به شکل گرفتن کرده است.
اصل ولایت فقیه، اصلی است در قانون اساسی. و چه شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه، معطوف به این اصل باشد، و چه شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه، معطوف به بنیان ولایت فقیه باشد، آنچه نظام متناقضی با نام «جمهوری اسلامی» را معنا می کند و اجزای نامنسجم آن را به یکدیگر پیوند می دهد و برپا نگاه می دارد، و ماهیت ایده ئولوژیک آن را تبیین و تعیین می کند، ولایت فقیه است چه به عنوان قانون اساسی و چه به عنوان یک بنیان مستقل اعتقادی.
دو
ــــــــــــــــــــ
اگر ج.ا نتایج این رفراندوم ها را تأیید نمی کرد، از تکرارشان وحشت نداشت و ـ درست بر عکس ـ خواهان تکرارشان می شد تا به نتیجه یی برسد که باب طبع او باشد.
همین که ج.ا از این که مردم دوباره به خیابان ها بریزند وحشت دارد، دلیلی است بر این که نتایج این رفراندوم ها را تأیید کرده است.
تأیید کرده است، اما نپذیرفته است.
اگر ج.ا نتایج این رفراندوم ها را می پذیرفت، باید کنار می رفت ـ که نرفته است، و نمی خواهد به نتیجه ی این رفراندوم ها تن بدهد و کنار برود.
و همین که ج.ا از پذیرش نتایج این رفراندوم ها که خودش سلامتشان را حتی بدون نیاز به نظارت نهاد های بین المللی تأیید کرده است، سر باز می زند، دلیلی است بر این که ج.ا تا زمانی که توان مقابله با مردم را داشته باشد رأی و نظر مردم را نخواهد پذیرفت.
رفراندوم «مسالمت آمیز» در باره ی این که آیا من بروم و برگردم به شغل کفن دزدی خودم و جایم را به یک «دموکراسى سکولار پارلمانى مبتنى بر آرای آزاد مردم» بدهم یا نه را چه وقت باید به ج.ا تحمیل کرد؟
وقتی که همچنان توان مقابله با مردم را دارد؟
یعنی حالا؟
یا وقتی که توان مقابله با مردم را دیگر ندارد؟
وقتی که ج.ا دیگر توان مقابله با مردم را نداشته باشد، چرا مردم از او بخواهند که رفراندوم برگزار کند؟ جارویش می کنند!
سه
ــــــــــــــــــــ
برگزاری رفراندومی که روحانی می گوید، از برگزاری رفراندومی که بیانیه ی پانزده نفره می گوید، دستکم در تئوری، عملی تر است.
این که در پراتیک، عملی باشد یا نه، بحث دیگری است.
اگر اهل رفراندومِ مسالمت آمیز هستید ـ و این، به ذات خود ندارد عیبی ـ چون رفراندوم مسالمت آمیز در ج.ا برای تغییر نظام، بی معنی است، باید به فکر فراهم آوردن شرایط مناسب برای برگزاری رفراندوم روحانی به منظور تعدیل نظام، و بعد هم احیاناً تغییر آن باشید.
و اگر به تغییر نظام ـ بدون نیاز به عبور از رفراندوم روحانی ـ فکر می کنید، باید از ایده ی تعیّن نیافتنی برگزاری رفراندوم برای تغییر نظام، دل برکنید و به فکر مجلس مؤسسان باشید.
و مجلس مؤسسان البته مال بعد از پایان کار ج.ا است!
حالا، چون شما بچه ی خوبی هستید، من به شما تخفیف می دهم و اگر به همان مرحله ی مقدماتی، یعنی تغییر نظام هم رضایت بدهید ـ که البته می دهید ـ با هم کنار می آییم.
بعداً سر فرصت، فکری برای مجلس مؤسسان خواهیم کرد.
شاید هم تبدیلش کنیم به مجلس خبرگان.
که امام راحل فرمود «خدعه کردم» به فتح عین.
چهار
ــــــــــــــــــــ
مسالمت، بهتر است از خشونت؛ همانطور که علم بهتر است از ثروت.
و یکی از دلایل این که علم بهتر است از ثروت، همچنانکه قبلاً هم نوشته ام این است که اگر یک مرد عالم و یک مرد ثروتمند به حمام بروند و لخت شوند، مرد عالم، علم خودش را با خود دارد ولی مرد ثروتمند ثروت خودش را با خود ندارد.
البته سعید طوسی معتقد است که در آن زمان و در آن مکان، این، موضوع مهمی نیست و مرد ثروتمند و مرد عالم، به لحاظ اصولی فرقی با همدیگر نخواهند داشت و همه چیز به خیر و خوشی، تمام خواهد شد.
تکلیف مسالمت و خشونت را نمی توان مثل تکلیف علم و ثروت، در یک انشاء شسته رفته ی با نمره ی تضمینی تعیین کرد.
باید در جهانِ نسبیت ها، به دنبال تعیین تکلیف با این دو مفهوم بود.
گاهی، معنای مسالمت، تسلیم پذیری است؛ و گاهی معنای مسالمت، خلق و خوی آدمی داشتن و همچون دیو و دد نبودن یا نشدن است.
گاهی، معنای خشونت، همچون دیو و دد بودن است؛ و گاهی معنای خشونت، پنجه در پنجه ی دیو و دد افکندن است.
دفاع از میهن، وقتی که با توپ و تانک و موشک و هواپیما و بمب و خمپاره، آن را می کوبند و پیش می آیند، با توپ و تانک و موشک و هواپیما و بمب و خمپاره، دشمن را کوبیدن و پس راندن است.
این، خشونت است.
خشونت، این نیست؛ این، اما خشونت است.
پنج
ــــــــــــــــــــ
«ما تمایلی به خشونت نداریم، اما این ها خشونت را بر ما تحمیل کرده اند»، می تواند گزاره ی درستی باشد؛ اما در مقام توجیه، استدلال درستی نیست.
وقتی بر ما چیزی را تحمیل می کنند، و ما به آنچه بر ما تحمیل کرده اند تن در می دهیم، با آن ها که آن را بر ما تحمیل کرده اند، مبارزه نکرده ایم، بلکه به خواست شان تسلیم شده ایم!
و «این، خشونت نیست، و دفاع از خود است»، وقتی می تواند رفتار «غیر مسالمت آمیز» ما را توجیه کند که:
ـ مقابله به مثل نباشد. مقابله به مثل، یعنی مثل طرف مقابل شدن. مقابله به مثل، همان قانون قصاص است و چشم درآوردن و دست و پا قطع کردن به ازای چشم و دست و پا.
ـ بازی در زمین طرف مقابل نباشد. این ها همیشه دوست داشته اند و همیشه دوست دارند که ما بی ملاحظه، و بدون سنجش توازن قوا، در زمین خودشان با این ها همان بازی یی را بکنیم که این ها در زمین ما با ما می کنند. و چون نه امکانات این ها را داریم و نه آنکاره ایم که این ها هستند و نه می خواهیم آنکاره باشیم که این ها هستند شکست بخوریم.
ـ تنها راه باقی مانده یا مناسب ترین راه باقی مانده باشد.
ـ به نتیجه ی مطلوب برسد. «مأمور به وظیفه ایم، نه مأمور به نتیجه»، منطق خمینی است در انجام وظیفه ی فتح قدس از طریق کربلا با نتیجه ی حاصل از جنگ هشت ساله.
شش
ــــــــــــــــــــ
در حال حاضر، مبارزه ـ بالقوه یا بالفعل ـ اشکال و ابعاد گسترده ی توده یی یافته است، و عملیات مسلحانه، بدون در نظر گرفتن توازن قوا، نقطه ی پایانی بر این اشکال و ابعاد خواهد بود. چرا که به دلیل ماهیت خود، توده ها را از صحنه بیرون خواهد راند، و صحنه را ـ تازه در صورت تداوم ـ به نیرو ها و افراد مسلح وا خواهد نهاد.
از دوست تادشمن.
و از مردمی تا ضد مردمی.
تکلیف ضد مردمی ها که روشن است.
اما در مورد مردمی ها، و بود یا نبود آن ها، خصوصیات محتمل یا محتوم آن ها، آنچه هستند یا آنچه نیستند، و آنچه فرم و محتوای مبارزه ی مسلحانه و محدودیت هایش از آن هاخواهد ساخت، حرف و سخن، بسیار می توان گفت، و چون و چرا، بسیار می توان کرد.
که فعلاً بماند.
عملیات مسلحانه یی آنچنان ـ چه نامش را عملیات بگذاریم و چه دفاع از خود و چه جنگ و نبرد آزادی بخش و غیره ـ شاید دل آدم را خنک کند؛ شاید غرور زخمخورده ی آدم را ترمیم نماید؛ شاید دفاع از «ناموس» به حساب بیاید؛ شاید یک عکس العمل «طبیعی» در برابر دشمن باشد؛ شاید بشود برایش شعر و حماسه سرود … و شاید و شاید و شاید.
شاید های خوشایند.
اما بیرون این «شاید» های خوشایند، متأسفانه یک «حتماً» ناخوشایند، انتظار ما را می کشد: شکست در معادله و معادلات توازن قوا!
شکستی که نمی توان آن را با «اراده گرایی»، پیروزی فرض کرد و دل به آن خوش داشت.
هفت
ــــــــــــــــــــ
با عملیات مسلحانه، مبارزه، به اشکال و ابعاد گسترده یی که در حال حاضر ـ بالقوه یا بالفعل ـ به آن رسیده است، نمی رسید.
و دیدیم که نرسید.
و نمی شود این ابعاد و اشکال گسترده را با چنان عملیاتی حفظ کرد و گسترده تر ساخت.
دیدیم که چنان عملیاتی، رسیدن به این اشکال و ابعاد گسترده را تا سال های سال به تأخیر انداخت.
این اشکال و ابعاد گسترده را، با چنان عملیاتی اما می توان از میان برد و در آتش سلاحی که در شرایط فعلی، هیچ کارآیی مثبتی ندارد سوزانید و دود کرد.
حالا با هر توجیهی که باشد.
آیا عملیات مسلحانه، در نظام گذشته، به نتیجه یی مطلوب رسید؟
نه، نرسید.
به نتیجه یی و نتایجی نامطلوب رسید.
اما به نتیجه ی مطلوب نرسید.
این، در سه ـ چهار روز آخر عمر نظام پیشین بود که درگیری مسلحانه ی محدود اما تعیین کننده یی مثل فتح بعضی مراکز نظامی و غیر نظامی، توانست نتایج مورد نظر را حاصل کند. اما آن نتایج به چه دلیلی حاصل شدند؟ به این دلیل که دستگاه سرکوب، فروپاشیده شده بود.
این فروپاشیده شدن، به خاطر چندین و چند سال مبارزه ی مسلحانه نبود. بلکه به خاطر چند ماه حضور گسترده ی مردم در کوچه و خیابان، و اعتصابات سراسری بود.
به علاوه ی عوامل دیگر.
طبعاً نظام پیشین و نظام ملایان، و شرایط آن زمان و شرایط این زمان را با نگاه هندسی، و یا در دستگاه منطق «این همانی» با همدیگر مقایسه کردن، راه به بیراهه خواهد برد. اما ترسیم محور مختصات در حجم ـ و نه در خط ـ نهایتاً در جایی، به موقعیتی خواهد رسید مشابه موقعیت سه ـ چهار روز آخرِ منتهی به بیست و دو بهمن پنجاه و هفت.
به بیان دیگر:
به احتمال زیاد، در آخرین روز های عمر این حاکمیتِ در حال اضمحلال، کار به درگیری مسلحانه ی تعیین کننده میان مردم و حاکمیت کشیده خواهد شد.
تعیین کننده و اجتناب ناپذیر.
ولی تا آن زمان چه باید کرد؟
آیا باید تجربه ی سال های مبارزات چریکی علیه نظام پیشین را تکرار کرد؟
آیا باید تجربه ی سال های نخستینِ بعد از سی خرداد شصت را از سر گرفت؟
تا به چه رسید؟
به آنچه آن تجربه ها، به آن رسیدند؟
یعنی به شکستی سنگین با بهایی سنگین تر؟
Comments
رفراندوم و گذار مسالمت آمیز و بقیه ی قضایا<br>(در هفت کلمه، مختصر و مفید)<br>محمد علی اصفهانی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>