Comments

دیوانگانی  عاری از هرنوع “اخلاق”،   معمار  نظم جدید جهانی و کرنش  “اروپای متمدن” در برابر شان — 5 دیدگاه

  1. سری به سایتهای فارسی زبان امپریالیستهای غربی بزنید ببینید که چطور با احساس “ پیروزی” جنگ روانی علیه رژیم و ایران دوستان راه انداختند، که شانس موفقیت جبهه شان را صد در صد کنند.
    “قرار” نبود این جماعت مثلا منعکس کننده منافع “مردم” و “ایران” و “حقوق بشر” و “ قوانین” “جامعه مدنی” و م جهانی” باشند؟ چی شد شده اند بلنگوی تبلیغاتی جنگ ناقضین حقوق بشر و بچه کشها در غزه و ایران؟
    تمام اینها را باید زنان و کارگران ایران یادداشت کنند و‌بیاد بیاورند تا در آینده فریب این شیادین را نخورند و هی شعارهای آنها را که بود زن زندگی آزادی تکرار نکنند.
    زن زندگی آزادی شعاری بی معنی و از شعارهای اوجلان بود که روژوای سوریه با جعل آنارشیسم و در خدمت درآوردن آن برای امپریالیستهای غربی اقتباس کرد و عاقبت اش شد نوکری در درگاه امپریالیستهای غربی.
    سایتها:
    ایران اینترنشنال
    ایران گلوبال
    حزب کمونیست کارگری – نه حکمتیستها
    بی بی سی
    رادیو فردا
    دویچه وله فارسی
    رادیو فرانسه

    بگذار هر غلطی که میخواهند با رژیم ارتجاعی بکنند، پاشنه آشیل نظری و عملی آنها اقتدارگرایی آنهاست. نقد و نفی تشکیلاتی اقتدرارگرایی آنها توسط زنان و کارگران در محل کار و زندگی، وجود انگلی آنها را از جامعه انسان پاک میکند.

    آنارشیست

  2. گفته شد امید به چپ مارکسیستی نداشته باشید که درست است،
    اما،
    حتی به آنارشیستهای کمونیست هم امید نداشته باشید.

    گرچه نگرش آنارشیستی کمونیستی سالم ترین نگرش به زندگی و انقلاب است، ما زنان و کارگران باید به خود اتکا کنیم و منتظر قهرمانان نجات دهنده نباشیم.

    با نقد و نفی متشکل ارتجاع در محل کار و زندگی، ما همه اعتماد به نفس پیدا کرده و با اتکا به خود دنیای جدیدی را میتوانیم شکل دهیم. هیچ چیز در طبیعتی که ما هستیم و در آن زندگی میکنیم بدون کار و زحمت، بدون صبر و حوصله، حاصل نمی شود. دشمن اقتدارگرا، در روابط اجتماعی، وقتی سلطه و منافعش موضوع است، بسیار بی منطق و شیاد و بی رحم است، اما بدون نیروی کار و عقل ما هیچ.

    ارتجاعیون که سلطه طلبی خاصیت رفتاری اصلی شان است، آنهم برای استثمار کردن و رفاه و تفنن خودشان، انسانهایی کاملا زبون و پست تر از حیوانات اند، زیرا حیوانات در زندگی فردی و اجتماعی خود تابع منطق نوعی خود هستند نه کشتن و سلطه بر هم نوع خود. حاکمیت اقتدارگرایی در فرهنگ ما، یک بیماری تکاملی نسبت به حیات حیوانات است که با رشد نیروهای مولده اش میتواند مسیر نابودی بخش بزرگی از زنان و کارگران جهان را طی میکند . انقلاب آنارشیستی کمونیستی، انقلابی است تکاملی برای تضمین بقا و رفاه سالم نوعی، نه بقا و رفاه انسان اقتدارگرا. تنها بعد از برقراری روابط آنارشیستی کمونیستی است که زنان و کارگران زندگی ی معقول پیدا کرده و بر سرنوشت نوعی خود حاکم میگردند.

    آنارشیست

  3. به زنان و کارگران ایرانی و خوانندگان روشننگری،

    حملات امپریالیستهای غربی به ایران ادامه خواهد یافت تا یا رژیم نوکری را بپذیرد و یا سرنگون شود و یا آنقدر ناتوان شود که مثل رژیم صدام بعد از جنگ اول عراق، هیچ تاثیری بر منافع امپریالیستهای غربی نداشته باشد. ما نیز فعلا هیچ تاثیر و نقشی در سیاستهای رژیم و دشمنانش نداریم.

    با این بمبارانها ، بسیار ی از ایرانی های غیر آنارشیست احساس حقارت کرده و آنرا به نفرت از امپریالیستهای غربی تبدیل میکنند که اصلا معقول نیست. بجای نفرت باید به ذات معقول خود روی آوریم و جهان ارتجاعی را به جهانی انقلابی تبدیل کنیم.

    وجود جنگ و تکبر و حقارت، در تاریخ بشر مریض از بیماری اقتدارگرایی، تاریخ چندین هزار رساله وشاید چند میلیونی دارد. این چیز جدیدی نیست. بجای نفرت باید در فکر درمان بود و این درمان تنها از طریق انقلاب آنارشیستی کمونیستی ممکن است که روندی تدریجی و دراز مدت است. در این انقلاب، هدف سرنگونی فوری دولتهای ارتجاعی نیست بلکه به چالش گرفتن آنها در محل کار و زندگی در زندگی روزمره است. ارتجاع عمیقا در ذهنیت و روابط عینی ما نفوذ دارد و مبارزه با آن اساسا سیاسی نیست، بلکه اساسا فرهنگی است. مبارزه سیاسی تک بعدی و گمراهه است. سیاست صرفا محصول سلطه گری ست.

    ارتجاع در محل کار با استثمار نیروی کار وسایلی کسب میکند که آنها را هم برای رفاه و تفنن خود و هم برای مهندسی فکری کردن، سرکوب کردن و در اسارت نگه داشتن بکار می برد. آنها در محلهای زندگی هم حاکم هستند و با پلیس و جاسوس و تبهکار این مکانها را کنترل میکنند. ارتجاع وجه ثابت تمام فرماسیونهای فرهنگی تکامل یافته بشر است.

    دولت ارگان متمرکز مدیریت روابط ارتجاعی جامعه است و از این روابط تغذیه میکند و از بین بردن فوری آن اصل انقلاب نیست. اصل انقلاب از بین بردن مناسبات اجتماعی حاکم بر جامعه، یعنی مناسبات روزمره ماست. با نقد و نفی متشکل و کلکتیو- شورایی در محل کار و زندگی، نه تنها ارتجاع رو به نابودی می رود، بلکه اشکال ساختاری مابعد سرنگونی آتی سیاسی ارتجاع در جامعه نیز شکل میگیرد.

    آنارشیست

  4. در ارتباط با حمله آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران،
    این حمله کاملا قابل پیش بینی بود. رژیم آمریکا میخواست رژیم ایران نوکری را بپذیرد و رژیم هم بعلت استقلال سیاسی و نفرت از اسرائیل ، که منطق وجودی اش است، آنرا نپذیرفت. حال هم مجددا تهدید شده که اگر نوکری را نپذیرد، باز هم بمباران خواهد شد که البته زنان و کارگران ایران هم از این بمبارانها آسیب می بینند.

    دلیل اینکه امپریالیستهای غربی از طریق اسرائیل به ایران حمله کردند قبلا ذکر شده بود، حال با اضافه کردن یک علت دیگر، چنین لیست می شود:
    1. ارتجاعی بودن رژیم.
    ۲. سیاست دوگانه رژیم با امپریالیستهای غربی.
    ۳. سرنگونی طلبی توخالی اپوزیسیون ارتجاعی.
    این اضافه شود:
    ۴. هماهنگی و همکاری چین و روسیه با امپریالیستهای غربی.

    در مورد ۴، اینطور حدس بزنیم:
    دلیل این همکاری این است که فعلا چین و روسیه (امپریالیستهای شرقی) حاضر نیستند خود را در وضعیت جنگی در مقابل امپریالیستهای غربی قرار دهند زیرا ارزیابی آنها این است که در حال رشد اقتصادی هستند و امپریالیستهای غربی در حال نزول. آنها رفتارهای رژیم را متناسب با نرم موجود، نرم اقتدارگرایانه ای که فعلا باعث قدرت گرفتن آنها شده، نمی بینند. روسیه نیز با اسرائیل پیوند دارد و همه میدانیم که به آنها برای بمباران مواضع سپاه پاسداران اجازه میداد و هماهنگی داشت.

    حال،
    مجددا، از زبان مکرون شنیدیم که خواست امپریالیستهای غربی از ایران بخشی از همان خواستهای ۱۲ ماده ای آمریکا در دوران ترامپ اول است. این خواسته ها هست:
    توقف غنی سازی
    دست برداشتن از ساختن موشکهای بالستیک
    قطع کردن کمک به نیابتی ها در متطقه.

    رژیم قادر نیست هیچ یک از این خواسته ها را برآورده کند، مگر اینکه استقلال سیاسی خود را از دست بدهد، برای همین تا وقتی که رژیم نوکری را نپذیرفته، اسرائیل و آمریکا بمبارانهای خود را ادامه خواهند داد. مقاومت رژیم هم در مقابل امپریالیستهای غربی به جائی نمی رسد و شکست خوردنش و حتی به احتمالی سرنگونی اش رقم خورده است.
    ارتجاع هست: مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی، تعصبات، تبهکاری و خرافات.
    آنارشیست

  5. امید نویسنده به چپ مستقل خوش خیالی است.
    ۹۹ درصد چپ ایرانی مارکسیستها هستند. مارکسیستها در یک بحران عمیق ایدئولوژیک بسر می برند و تاثیری بر جامعه ندارند و نخواهند داشت. تنها راه مارکسیستها خروج از چسبادن نظری “ایسم” به مارکس ، یعنی اصول دین نکردن افکار مارکس، و مهمتر، نقد اقتدارگرائی و نقد دیدگاه تقدیرگرایانه ماتریالیسم تاریخی است. بعد از پیدایش شوروی و رفتارهای ارتجاعی سوسیال دموکراسی، مارکسیستهای اروپا از بلشویسم و سوسیال دموکراسی فاصله کرفتند و به بینش آنارشیستی نزدیک شدند، اما در زنجیر ماتریالیسم تاریجی گرفتار بودند و بحائی نرسیدند. تغییری که در مارکسیسم در اروپا بوجود آمد، در ایران خیلی دیر بوجود آمد و افراد و گروههای کوچکی هم که سعی کرده اند این تغییر را بپذیرند، در چاله همان مارکسیستهای تجدید نظر طلب هستند. کلا، امید به چپ مارکسیستی نداشته باشید.
    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>