خيانت در خدمت خدا
عيد پاک بزرگ ترين عيد مسيحيان جهان است چون معتقدند در روزهای عيد پاک روح حضرت عيسی که ابتدا به صليب کشيده شد، دوباره به جسمش باز گشت. علاوه بر مراسم مذهبی که پيروان مسيحی در اين روزها به جا مياورند، در بسياری از کشورهای اروپايی در روزهای عيد پاک در ماه های آوريل و مه سنتی هايی که شبيه جشن بهار ما در نوروز است معمول است. از مراسمی شبيه قاشق زنی و رنگ کردن تخم مرغ يا برافروختن آتش و روشن کردن شمع گرفته تا گردش هايی مشابه سيزده بدر در مزارع و فضای باز و شوق و شادی هنگام برآمد آفتاب در روزهايی که شب و روز با هم برابر می شوند. همه اين ها آشکارا نشانه جشن بهار است و پيوند انسان هايی را نشان می دهد از فرهنگ های بسيار متفاوت با عقايد مذهبی گوناگون و در جغرافيا و تاريخ متفاوت که تقريبا شبيه هم به تحولات طبيعت و قوانين آن واکنش نشان ميدهند و از يکديگر نيز ياد می گيرند.
در چنين عيدی صحبت از يهودا و خيانت او به مسيح زياد دلچسب نيست. يهودا بنا بر روايت غالب در ميان پيروان مسيح يکی از 12 شاگرد عيسی مسيح بود که او را با بوسه ای نشان کرد و به ماموران امپراتور روم لو داد و در اثر خيانت او بود که شناخته شده و به صليب کشيده شد. از اين رو نام يهودا در ادبيات جهان وسيعا با خيانت، آن هم در بدترين شکل خود و با فاجعه بارترين عواقب تداعی می شود.
اما چند سال پیش در آستانه عيد پاک، ناگهان نام يهودا به موضوع يک خبر جنجالی در رسانه ها تبديل شد و مقالات و خبرهای متعدد در باره او نوشته شد. ماجرا از اين قرار است که در 6 ششم آوريل ، انجمن ملی جغرافيا National Geographic Society در واشينگتن نسخه انجيل يهودا را به نمايش گذاشت. محققين می گويند اين متن بعد از چند سال تلاش روی نسخه مصری که در حال ويرانی بود سالم سازی شده است. عکسی که در اين صفحه می بينيد در واشينگتن پست چاپ شده و زير آن نوشته شده که اين تصوير توسط National Geographic Society فراهم آمده و نشان ميدهد که قبل از کار روی آن در حال ويرانی بوده است. متن کهن که بعد از 1700 سال پيدا شده شايد پرتو بر روابط عيسی و يهودا شاگردش بيندازد.
ميدانيم از انجيل 4 نسخه متفاوت وجود دارد که متعلق به نزديک ترين حواريون عيسی مسيح است و به نام همان ها نيز شهرت دارد يعنی انجيل های متي، مرقس، لوقا و يوحنا. بنا بر روايت همه اين انجيل ها يهودا همان نقش لو دهنده را ايفا کرده است. اما در نسخه جديد، يهودا روايت ديگری از عمل خود به دست می دهد.
در اين متن يهودا رازی را فاش می کند و می گويد طبق دستور خود حضرت مسيح بود که او را لو داده است. اگر اين روايت را بپذيريم، نه تنها از يهودا اعاده حيثيت می شود بلکه او به مقدس ترين حواری عيسی مسيح تبديل می شود که مسيح ماموريت بزرگ زندگی خود و در واقع بزرگ ترين راز اريکه خدا را به او می سپارد نه به ديگر شاگردان و حواريون خود. بعلاوه معنای ضمنی کشف جديد اين است که هر 4 انجيل که در اين دو هزاره مسيحيان آن را در دعاهای خود و هر يک شنبه خوانده اند در همان قرون اوليه در خدمت قدرت های حاکم دستکاری شده بودند.
انتشار متن بلافاصله دست آويزی شد برای نيروهای پيشرو از آمريکا و اروپا گرفته تا اسرائيل و تعبير جالبی از آن داده شد:ماجرا آشناست. سوء استفاده قدرت های دولتی از مذهب و بدنام کردن يک آدم بی گناه مثل يهودا در خدمت قدرت خودشان. يهودای زمانه هم لوئيس اسکوتر ليبی رئيس دفتر او ست که اعلام کرد طبق دستور خود رئیس جمهور اين اقدام را که قانونا ضد آمريکايی محسوب می شود و لابد بايد مجازات سنگينی در پی داشته باشد مرتکب شده است.
اما يک تعبير ديگر هم ميتوان از کشف جديد به دست داد که بايد آن را با صدای خيلی آهسته به زبان آورد: در واقع حضرت مسيح کشته نشده، بلکه خودکشی کرده است! اما چرااين را بايد آهسته گفت؟ چون ممکن است بلافاصله فرقه ها و سکت های منزوی پيروان خود را وادار کنند از مسيح تقليد کنند. قبلا هم سکت ها به چنين اعمالی دست زده اند. و يا يک سوال : چرا حضرت مسيح شخصا خودش را از جسم خويش رها نکرده و انسان ديگری را وادار به خيانت و جنايت کرده است؟ آيا اين کاری که يهودا در دست نوشته خود به حضرت مسيح نسبت داده، قبح و زشتی خيانت و جنايت را از بين نمی برد؟
اما از تعابير طنز آميز و کنجکاوی های “مزاحم” بگذريم، و به تفاسير و مسايل جدی که در رسانه ها مطرح شده بپردازيم.
بخش هايی از اين متن 24 صفحه ای که در نشريه گاردين آمده است چنين است:
عيسی به يهودا می گويد: «از ديگران فاصله بگير، و من به تو اسرار اريکه را خواهم گفت. تو می توانی به اين اسرار دست يابي، ولی بسيار رنج خواهی برد» . به نوشته گاردين در روايت يهودا، چنين عبارات مهمی را عيسی در روزهای سرنوشت ساز تعطيلات فصح [ روزهايی که يهوديان روزه می گرفتند] به يهودا می گويد. عيسی خطاب به يهودا اضافه می کند: « و تو از همه آن ها پيش خواهی زد. زيرا تو مردی را در لباس من قربانی خواهی کرد و تو را طی نسل ها لعنت خواهند کرد، اما سرانجام حکم تو بر آن ها جاری خواهد شد.»
نويسندگان مقاله گاردين يعنی جوليان برگر و استفان بيتس نيز خاطر نشان می کنند اين عبارت نشان ميدهد عيسی يهودا را برگزيد تا برای رفتن به سوی سرنوشت تعيين شده به او ياری رساند و او را از پيکر زمينی اش رها کند.اين به معنای آن است که يهودا از ديگر شاگران عيسی به او مقرب تر است. ماروين مير يکی از متخصصين مسايل مربوط به مسيحيت از دانشگاه چپمن به گاردين می گويد:« اين در تناقض چشمگير با تصوير منفی رايج يهودا قرار دارد. يهودا اغلب به عنوان يک عنصر شرير يهودی شناخته ميشود که عيسی را تحويل داد تا کشته شود.»
با وجود اين نويسندگان مقاله گاردين ابراز ترديد می کنند که سند مزبور بتواند در
تطهير نام يهودای اسخريوطی خيلی موثر باشد چه برسد در برخورد به فيلم مل گيبسون.
فيلم مل گيبسون تحت عنوان «رنج های مسيح»، علاوه بر محبوبيت در ميان بسياری از مسيحيان معتقد، مورد استقبال محافل ضد يهود نيز قرار گرفته بود از جمله در برخی از محافل جمهوری اسلامی. چون فيلم در مجموع آشکارا نشان ميدهد نه فقط سربازان روم از اعدام عيسی استقبال نمی کردند، بلکه حتی امپراتور نيز نسبت به اعدام او ترديد داشت و تحت فشار فتنه گران که ممکن بود امپراتوری او را تهديد کنند، با اکراه مجبور به اين کار شد.
ماجرای يهودا در دهه های قبلی مورد سوءاستفاده محافل ضد يهود قرار می گرفت تا عنصر يهودی را در به صليب کشيدن عيسی در داستان های مذهبی برجسته کرده و به آزار و تعقيب يهوديان بپردازند.
با اتکاء به متن تازه کشف شده انجيل يهودا، برعکس محافل طرفدار صهيونيسم در صورت تمايل می توانند يک ضد حمله موثر را سازمان بدهند. بويژه که از يک نظر يهودا حتی بر مسيح هم تقدم پيدا می کند، زيرا رنجی را که در راه اجرای دستور خدا تحمل می کند، بالاتر از رنج های خود مسيح است که به هر حال با مرگ او پايان می يابد. در حالی که يهودا نه تنها آواره شده و خودکشی می کند بلکه رنج 2000 سال لعنت و نفرين و بدنامی را به خاطر مسيح تقبل کرد و ميدانيم بنا بر اعتقادات برخی از شاخه های مسيحی همين رنج مسيح است که پايه نجات انسان ها از گناه به شمار می رود.
اين باورنکردنی است که دهه آغاز قرن 21 با فضايی آغاز می شود که در دهه های نخست قرون مسيحی با آن روبرو بوديم و مذهب چنان نفوذی پيدا کرده که نيروهای سياسی واپسگرا از گرايش های مختلف می توانند آن را به عنوان ابزاری برای پيشروی سياست های خود مورد استفاده قرار دهند. باورکردنی نيست ولی منطقی است. زيرا در زمانی زندگی می کنيم که سه دولت فتنه گر در دوران ما يعنی جمهوری اسلامي، و دولت های آمريکا و اسرائيل خود را نماينده وعده های پيغمبران اسلام و مسيحيت و يهودی خوانده و به نام دين از مردم سلب حاکميت می کنند، يا مرز تعيين می کنند، يا جنگ صادر می کنند و در مورد نتايج سياست های خود هم فقط حاضرند به خدا پاسخگو باشند.
در حقيقت ماجرای انجيل يهودا جديدا کشف نشده، بلکه از نو بر سر آن سرو صدا برپا شده است. گاردين نوشته است نسخه يهودا قبل از سال 180 ميلاد مسيح وجود داشت چون در آن زمان اسقف ليون آن را تکفير کرد. وقتی مسيحيان گنوستيک «غنوسی» که به آن معتقد بودند، از بين رفتند، اين متن هم نابود شد. کيش اين گنوستيک ها در اين اواخر به شيوه های مختلف احيا شده و محافل مربوط به آن ها، فعاليت های ” تحقيقی” و “نتايج علمی” عجيب و غريبی هم به دست داده اند که در رسانه های جهان بدون ذکر ماخذ بازتاب يافته است. به هر حال به نوشته گاردين يک نسخه خطی متن يهودا در مصر در 1978 پيدا شد و بين عتيقه فروشان دست به دست گشت تا از لانگ ايلند نيويورک سر در آورد. يک دلال عتيقه سوئيسی آن را در سال 2000 خريد و چون متوجه شد که در حال خراب شدن است به بنيادی در بازل داد که سال بعد به نمايش در آيد. در تحقيقات بعدی معلوم شد متن مصری بين 220 و 340 بعد از ميلاد مسيح نوشته شده است.
تحقيقات بعدی دانشمندان نشان داد متن اصلی منتسب به يهودا حداقل يک قرن بعد از مرگ يهودا نوشته شده است. يعنی چند دهه بعد از آخرين انجيل عهد جديد. بنابر اين اولا آن چه در مورد توطئه کليسا گفته می شود، حداقل به دامن چهار نويسنده اول انجيل ها نمی چسبد، ثانيا آنچه در مورد “اصالت” متن گفته می شود، مربوط به قديمی بودن آن و نگارش در همان قرون اول ميلادی است و نه چيزی بيشتر.
بسياری در مورد انطباق همه متن با واقعيت ترديد دارند و همه شخصيت ها و داستان ها را افسانه ای ميدانند. ترديد در مورد انطباق متن ها با واقعيت فقط مختص بی خدايان يا غيرمسيحی ها نيست. بلکه بسياری از مسيحيان معتقد نيز صحت متن ها را مورد ترديد قرار داده اند. از جمله پروفسور بارت ارمن Bart Ehrman از دپارتمان مذهب شناسی دانشگاه چپمن که از او برای تشخيص «اصالت» پيام يهودا دعوت به عمل آمد و او با خوشحالی صحت آن را تاييد کرد. پروفسور ارمن خود يک اوانجليست است و لااقل تا دهه 80 به محافل معروف اوانجليست محافظه کار آمريکايی رفت و آمد داشت، گرچه اکنون ميگويد که اگنوستيست است. علت خوشحالی او اين بود که نظريه جديد در مورد يهودا با نظريه و کتاب هايی که خود او در مورد چهار انجيل نوشته انطباق دارد. ارمن معتقد است که کتاب ها طی همان قرون اوليه توسط فرقه های مختلف دستکاری شده است و متن اصيلی وجود ندارد.
هرچند منازعه دانشگاهی بر سر يک متن امری پيش پا افتاده است، اما انعکاس وسيع خبر و اهميتی که رسانه ها به آن دادند در خور توجه است. اين سوال به جاست که از نظر اخلاقی آيا کشف دو باره يهودای مقدس را بايد دليلی بر رافت مسيح حتی نسبت به قاتلش به حساب آورد، يا زمينه ای برای ستايش خيانت! از آن جا که در زمانه ای زندگی می کنيم که دولت ها و دولت مداران مذهبی به نام پيامرانشان يا بخش اعظم زندانيان سياسی يک کشور را قتل عام می کنند، يااهالی يک کشور را به بمب می بندند، يا تمام يک ملت اسير و اشغال شده را از گرسنگی می کشند، به نظر نمی رسد تعبير اولی چندان برای آن ها مفيد باشد.
به هر حال بايد به خاطر پيروان بی غل و غش همه اين اديان آرزو کنيم عيد پاک برای هيچيک از اين قدرت های رياکار و ستمکار مبارک نباشد.
اما اين عيد مبارک باشد بر همه مردم مسيحی که مثل بقيه مردم جهان در رواج زور و ستم و رياکاری نفعی ندارند و در خدمت همبستگی و نيک بختی انسان ها ست که از دست زمين به آسمان پناه می برند و مبارک باشد بر همه مردم کشورهای مسيحی که اين عيد را به عنوان سنتی کهن در جهت شادی و مهر جشن می گيرند.
https://www.theguardian.com/science/2006/apr/07/comment.frontpagenews
Comments
خيانت در خدمت خدا — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>