جايی که ساختن، ويران کردن است
امروز تنها آن جا نان بساز و بفروش ها در روغن است که نان مردم را آجر می کنند: در ايران، در اروپای شرقی و جمهوری های آسيايی، در کشورهای عقب مانده و در آن جا ها که شهر و تاريخی نداشتند تا بتوان به آن تجاوز کرد.
https://roshangari.info
برای مشاهده ويرانگری لازم نيست به بم رفت و حاصل سوء اداره ی ساز و کار شهری را در پيکره ی ويران شده ی اين شهر قربانی شده مشاهده کرد، کافی است به تهران نگاه کنيم، ودرست جايی که دارند می سازند، تا ببينيم شهرسازی و شهرداری و نوسازی و اداره کشور به سبک مفيد برای نخبگان سياسی و بازاری حاکم، بر سراسر ايران چه می آورد.
تهران مرکز است، نه فقط مرکز سياسی حکومت ايران، بلکه مرکز همه خرابکاری های آن و ازجمله اين نوع ويرانگری و ويرانسازی به نام نوسازی. تهران در طول دهه های متوالی قبل و بعد از انقلاب ، قربانی شهرسازی نوع جهان سومی بود، اما ناگهان مورد تجاوز گروهی و سرآسيمه ی پول سازانی قرار گرفت که پول و “پارتی”کافي، اين يا آن جناحی، داشتند تا سند حق تجاوز بگيرند. و اين فاجعه تا امروز ادامه دارد.
در تهران مساله فقط اين نيست که ساختمان های مقوايی سربه فلک کشيده اند که فنون, سياسی برای پريدن از روی هر نوع قاعده ايمنی و ساختمان سازي، در آن ها هزار بار بيشتر از فن ساختمان سازی به کار رفته است و در نتيجه کمترين تکان و حادثه ای بر سر مردم فرو خواهند ريخت. مساله اين است که قبل از بروز زلزله يا هر نوع حادثه، درست همان هنگام که شهر و ساختمان ساخته می شود، ويرانگری آغاز شده است.
همه جا را بدون توجه به محيط زيست، به قوانين شهرسازي، به حق مردم بر تاريخ شان، به حق مردم برای زندگی سالم و راحت، “می سازند”، تا لب تپه ها، در دل پارک ها، در جايی که برای مردم فضای تنفس عمومی بوجود می آورد، در جايی که ميراث نسل اندر نسل مردم را در خود جايی داده است.
يک مهندس معمار اروپايي، نگران از آتيه شغلی خود بود:
– اين شغل ما آتيه دار نيست.
– چرا نيست؟ با اين پيشرفت فن آوري، با اين پيشرفت هنرمعماري؟
– در کجا ديگر بی حساب اجازه ساختمان می دهند: پاريس؟ لندن؟ رم؟ … همه جا ميراث شهر را حفظ می کنند و هزار شرط برای حفاظت از محيط زيست و ايمنی اجتماعی مردم و سلامت بافت شهری می گذارند و به زحمت اين جا و آن جا اجازه ساختمان داده می شود.
امروز تنها آن جا نان بساز و بفروش ها در روغن است که نان مردم را آجر می کنند. در ايران، در اروپای شرقی و جمهوری های آسيايی، در کشورهای عقب مانده و در آن
جا ها که شهر و تاريخی نداشتند تا بتوان به آن تجاوز کرد، شيوخ که شريک مالداران جهانی اند، در خليج فارس درياها را هم مورد تجاوز قرار داده و در دل درياها سيمان می کارند تا برای عياشان جهان مراکز تفريحی بسازند.
و تازه صدر نشينان جمهوری ولايتی از ساختمان ها ی سربه فلک کشيده و چراغانی شده عکس و فيلم می گيرند و در جهان منتشر می کنند تا ” شاهکارهای ” نوسازی خود را به نمايش بگذارند. آری در ايران فقط به هنگام ويرانی، ويران نمی کنند، فقط فاضل آب ها را به درياها روانه نمی کنند، فقط جنگل ها را نابود نمی کنند، فقط گاز سمی را به هوا پمپاژ نمی کنند، در ايران وقتی هم که می سازند ويران می کنند.
در اين ميان جنگ بر سر شهرسازی و محيط زيست و ميراث ملی راهم مثل همه جنگ های سياسی و اجتماعی ديگر به پاره ی به سختی جدايی پذير جنگ قدرت تبديل کرده اند و از شما دعوت می کنند: بفرماييد با ما باشيد و از تراکم فروشی انتقاد کنيد وگرنه با اصلاح طلبانيد. و آن ديگران دعوت می کنند: بفرماييد با ما باشيد و از خصوصی سا زی در همه جا از ميراث فرهنگی گرفته تاصنعت نفت دفاع کنيد وگرنه از بيت امام آمده ايد.و به قول شادروان غلام حسين ساعدی ” بيرونی ” های اين مرافعه هم به حمايت از يکی از دوسر اژدها- اين “بيرونی” های درون ما- بر می خيزند و به نوبه خود از شما دعوت می کنند: بفرماييد با ما باشيد، وگرنه با رژيم هستند!
و حتی جنبش محيط زيست و بخش بزرگی از ان جی او ها را تبديل کرده اند به بازوی دستگاه های “خودی” خويش در دولت و جامعه و وسيله جنگ برای چنگ اندازی به قدرت و ثروت در ايران .
در اين شرايط بخش بزرگی از نجات کشور منوط به اين است که آيا ان جی او های مستقل می توانند خود را از چنگ اين تاکتيک خانمان برانداز “بامن يا با دشمن من” خلاص کنند و از مردم ايران و حقوق اين مردم و خانه اين مردم و نسل های آينده ايرانی دفاع کنند؟ آيا می توانند خود را به سلاح دانش، واطلاعات واقعی از آن چه در ايران می گذرد مسلح کنند و مطلعين و کارشناسان خود را پرورش دهند و به کمک اين سلاح ها به نقد، افشا، و مقابله با برنامه های مخربی که کشور را به ويرانی می کشد برخيزند؟ چه ايرانی آزاده ای است که به حمايت از آن ها برنخيزد و چند ميليون ايرانی حاضرنيست سرباز چنين جنگ مشروعی باشد؟ و يک جنبش جهانی گسترده در ارتباط با دفاع از زمين، و در ارتباط با حقوق اجتماعی انسان روی کره زمين و در ارتباط با جنبش های فمينيستی هست که در اين رابطه به حمايت از حقوق مردم ايران در برابر ويرانگری های کنونی و برنامه ها ی مخربی که اين يا آن جناح ارائه ميدهند، برخيزد.
صرفنظر از اين که سياست در ايران در کدام مسير جاری شود، دستاورد چنين جنبشی، ميراث ارزشمند و متمدن ساز مردم ايران خواهد بود برای نسل های آينده.
Comments
جايی که ساختن، ويران کردن است — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>