چه قدر به بیشتر از هشتاد و نه ثانیه مانده است؟
محمد علی اصفهانی
دانشمندان برجستهیی که در هفتاد و پنج سال اخیر، با محاسبهٔ خطرات تهدید کنندهٔ بقای بشر، فاصلهٔ عقربه ها تا نیمه شب که برای آن ها نماد آخرالزمان است را در ساعت ابداعی خود کم یا زیاد میکنند، اعلام کرده اند که دیگر به نزدیک ترین فاصله تا نیمه شب رسیده ایم:
هشاد و نه ثانیه.
یعنی یک دقیقه و بیست و نه ثانیه.
و چون شما بچهٔ خوبی هستید، من به مسئولیت خودم یک ثانیهٔ اضافی هم به شما فرصت میدهم تا برگردیم به همان یک دقیقه و نیمِ سال قبل.
بیشتر از این جای چانه زدن ندارد، و من مایه کاری حساب کرده ام.
پنجاه ـ شصت سال پیش، یکی پرسیده بود:
آیا میدانید که وقتی که پیشگو ها میگویند که در فلان روزِ همین سال یا سال دیگر، کار دنیا تمام خواهد شد، چرا یک عده به شدت و با تبلیغ و داد و بیدادِ رسانهیی، مخالفت فعال خود با این پیشگویی را اعلام میکنند؟
و خود پاسخی داده بود به این مضمون:
افراد مزبور، پبش خودشان حساب میکنند که از دو حال خارج نیست:
ـ یا در تاریخِ تعیین شده هیچ اتفاقی نمیافتد، و حرف ما درست در میآید و میتوانیم پیشاپیش برای هر جفنگی که در آینده خواهیم گفت کسب اعتبار کنیم.
ـ یا واقعاً در آن تاریخ، دنیا زیر و رو خواهد شد، و دیگر کسی باقی نخواهد ماند تا گریبان ما را بگیرد!
وقتی که هنوز دونالد ترامپ برای بار دوم به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب نشده بود، تعداد قابل توجهی از مردم و تحلیلگران اعلام کرده بودند که اگر ترامپ بیاید، کار آخوند ها ساخته است.
من در همان زمان، در فکر نوشتن مقالهیی در بارهٔ غیر منطقی بودن اینچنین امیدوارییی بودم. اما چون نمیخواستم که به نفرین آن پیشگویان، سوسک شوم دست نگاه داشتم.
اگر آن ها نفرین میکردند و من سوسک میشدم، شما که سهل است، فرانتس کافکا هم نمیتوانست کاری برایم بکند. کما این که برای گرگور سامسا هم نتوانست.
ـــــــــــــــــــــــــ
چند نوع آدم آخرالزمانی داریم:
یک عده از آخرالزمانی ها مثل مایک پنس و مایک پمپئو و اوانجیلیست ها و امثالهم هستند که آخرالزمانی بودنشان دو قبضه و رسمی است.
این نوع آخرالزمانی های دوقبضه و رسمی، در جایی با نوع دیگر و غیر رسمی و اعلام نشدهیی از آخرالزمانی ها، در جماعت نئوکان، برخورد می کنند. یعنی متقاطع می شوند. (اگر پیشاپیش، از آن جماعت نباشند.)
در آن جماعت، تئورییی وجود دارد که به «تئوری هرج و مرج سازنده» معروف شده است، و من هم پیشتر ها، در زمان بیا و برو آن جماعت، در بارهٔ آن تئوری و موارد کاربرد آن نوشته بودم.
نقطهٔ تقاطعِ دو نوع مزبور، شاید جایی در حول و حوش همین تئوری باشد.
حالا، جالب است که بدانیم، یعنی به یاد بیاوریم، که ما خودمان هم آخرالزمانی، کم نداریم؛ و اتفاقاً افراد و جریان های آخرالزمانی ما، در مجموعهٔ حاکمیت ج.ا قدرت بسیاری دارند.
این ها، با تعبیر من درآوردی و مبتذلی از فلسفهٔ غیبت در شیعه، معتقدند که چون موعود شیعه، وقتی ظهور می کند که دنیا را جنایت و شقاوت و ظلم و ستم پر کرده است، پس چه بهتر که برای تعجیل در ظهور او، دست به کار شویم و همه جا را هر چه بیشتر پر از جنایت و شقاوت و ظلم و ستم کنیم، و یا اقلاً در برابر جنایت و شقاوت و ظلم و ستم ساکت بمانیم و به روی خود نیاوریم، و اگر هم ظاهراً اظهار تأسف میکنیم یواشکی دلخوش باشیم که ظهور نزدیک است!
ـــــــــــــــــــــــــ
ترامپ، گرچه مانند جرج بوش پسر، خود را نظر کردهٔ برگزیدهیی می داند که از عالم غیب مبعوث شده است تا آمریکا را (و خوشبختانه، بر خلاف آن یکی، نه جهان را) نجات دهد، نه آخرالزمانی است، نه نئوکان است، و نه معتقد است که راه رستگاری و سعادت نسل بشر از ویرانی هرچه بیشتر می گذرد.
و این، عمدتاً برخاسته از دو ویژگی اوست:
ـ برخورداری از ذهنیت یک «بیزینس من» بزرگ در مرحلهٔ نوین تکامل بورژوازی کلانِ امپریالیستی در جهان گلوبال جدید.
(جهانِ جدید، گلوبال است، و این الزاماً معنایش آنچه گلوبالیسم نامیده می شود نیست.)
ـ و تا حدودی «ضد سیستم» بودن.
اصلاً چندین سال است که در آمریکا و اروپا، دور، دور «ضد سیستم» هاست. تا امروز، ضد سیستم های موفق و پیروز در این کشور ها، ضد سیستم های راست بوده اند، و نه چپ ها و دیگران.
هرچند که برای این که دل خودمان را خوش کنیم هم که باشد، میتوانیم امیدوار باشیم که دائماً یکسان نباشد حال دوران، غم مخور!
ـــــــــــــــــــــــــ
این که ترامپ، برای من و شمای نوعی، مطلقاً آدم درست و حسابییی نیست یک بحث است، و مثلاً این که کار او با ج.ا به کجا خواهد کشید یک بحث دیگر.
ج.ا، دهه هاست که از بار ایده ئولوژیک تهی شده است و فقط به تداوم بقا به هر قیمتی میاندیشد.
حتی خود خمینی هم تصریح میکرد که برای «حفظ اسلام» که همان حفظ نظام را از آن مقصود داشت، نه تنها جایز است، بلکه احیاناً واجب است و اوجبِ واجبات است که نماز و روزه را تعطیل کرد و اقدام به انجامشان را حرام دانست.
آخوندک دون مایه و سالوسی مثل خامنه ای که جای خود دارد.
این جوجه لات ناجوانمرد عربده کش در کوچه های خلوت، که چاقو و قمه اش را برای تن های نحیف مهسا ها و نیکا ها نگاه میدارد، و نرمش قهرمانانه اش را برای ترامپ ها، دیدیم که چگونه با هدف مهار کردن مخالفان مذاکره، و باز گذاشتن دست پزشکیان و ظریف در مذاکرهٔ ذلیلانه با ترامپ، شخصاً به میدان آمد و در سخنرانی چند روز پیش خود، بی هیچ پرده پوشی و ابهامی، مجوز لازم را صادر کرد.
به هارت و پورت های دیروزش توجه نکنید و گمان مدارید که امر مذاکرات به بن بست رسیده است. از این هارت و پورت ها آن روز هم کرده بود. و هم آن روز و هم دیروز برای همزبانی با مخالفان مذاکره، و همدلی با موافقان آن.
ج.ا در ضعیف ترین و شکننده ترین موقعیتِ تمام سال های سلطهٔ خود قرار دارد.
و آمریکای ترامپ، در قوی ترین موقعیتِ تمام سال های خود در برابر ج.ا.
و نتیجهٔ مذاکره هم، در چنین معادله یی، معلوم است.
ـــــــــــــــــــــــــ
احتمال مذاکرهٔ ترامپ و ج.ا، عمدتاً در دل سه دسته، هراس افکنده است:
دستهٔ اول:
ـ «ارزشی» ها، که به دلیل آن که دیگر غیر قابل اعتنا ترین تعداد را دارند، اصلاً به حساب نمیآیند، در کنار و در زیر دست و پای رقبای پزشکیان که نه به خاطر آن ابلهان، بلکه به امید شکست دادن دولت فعلی با این مذاکره مخالفت میکنند.
دستهٔ دوم:
ـ مافیا و مافیا های قدرتمند و پر نفوذی در ج.ا که از فضای به وجود آمده بر اثر تحریم ها، از جمله از دوز و کلک های مربوط به دور زدن تحریم ها، سود های میلیارد در میلیاردی میبرند و به کاسبان تحریم، معروف شده اند.
دستهٔ سوم:
ـ کسانی که برای تمام کردن کار ج.ا، به ترامپ، و یا کلاً آمریکا و اخیراً هم اسراییل، امید بسته بودند و امید بسته اند.
نتانیاهو و شرکا هم که جای خود دارند؛ ولی یک چیز مشخص است:
اسراییل نخواهد توانست بدون موافقت ترامپ، کاری کند که عاقبتش معلوم نیست. کار هایی که عاقبتشان معلوم نیست، اگر بدون موافقت ترامپ انجام شوند، ترامپ را در برابر عملِ انجام شده قرار دادن خواهند بود، و چون ترامپ، بایدن نیست گران تمام خواهند شد.
در هر صورت، نه تنها سرنگونی انقلابی ـ که حسابش جداست ـ بلکه هیچ نوعی از سرنگونی، مشروط به انجام یا به عدم انجام مذاکرات ترامپ و ج.ا نیست، و به عوامل متعدد دیگری بستگی دارد.
اما اگر تحریم های اقتصادی، بر اثر مذاکرات ترامپ و ج.ا محدود تر شوند، سود چنین محدودیتی، بیش از آن که به ج.ا برسد به مردم و مبارزهٔ مردم خواهد رسید.
بحث تحریم های اقتصادی، و چند و چون تأثیر گذاریشان بر روند مبارزات مردمی، بحث حساس و دقیقی است که در مجال این مقاله نمیگنجد.
ولی فعلاً کافی است که با یک نیمنگاه ساده و گذرا به صحنه، از خودمان بپرسیم که:
ـ آیا ج.ا بر اثر تحریم های اقتصادی، از شدت سرکوبگری و جنایات بی حد و حصر و بی حساب و کتابش در حق مردم کاسته است؟
ـ آیا ج.ا بهای این تحریم ها را با کم کردن مخارج مربوط به بقای خود، و یا از جیب دست اندر کاران مفتخوار خود پرداخته است؟ یا از جیب مردم عادی و زحمتکشان و کارگران و «اقشار آسیب پذیر» که اکثریت مطلق بسیار بزرگتر از پیش مردم را تشکیل می دهند؟
ـ آیا تحریم های اقتصادی، باعث توقفی و نقصانی در زندگی مرفه و به قول بچه های این دوره و زمانه، «لاکچری» آقا ها و آقازاده ها و انگل ها و انگل زاده ها شده است و بساط عیش و عشرتشان را به هم ریخته است؟
ـ آیا تحریم های اقتصادی، ارمغانی به جز فقر و فلاکت روزافزون، برای مردم عادی داشته است؟
ـ آیا مردمانی که شبانه روز در پی پاسخ به ابتدایی ترین نیاز های حیاتیِ فقط در حد زنده ماندن خود هستند و در آن فرو مانده اند، توانسته اند یا خواهند توانست بهتر و کارا تر از گذشته مبارزه کنند و بر مبارزهٔ هدف دار و موفق و سنجیده و اندیشیده، و با محاسبات لازم، متمرکز شوند؟
بله، این تحریم ها تأثیر بسیار زیادی در تضعیف ج.ا داشته اند، و اصلاً کاسهٔ گدایی مذاکره با ترامپ را هم ج.ا به همین دلیل در دست گرفته است.در این، شکی نیست.
اما، آنچه مطلوب مردم است، انهدام ج.ا است نه تضعیف آن.
آن هایی که معتقدند (و پنهان میکنند) که باید آن قدر بر مردم فشار بیاید تا هرچه بیشتر به جان بیایند و از فرط استیصال و درماندگی، هر چیزی را به جای ج.ا بپذیرند، دشمنان سوگند خوردهٔ مردم هستند.
و اصلاً چنین منطقی فقط منطق اربابان بی مروت دنیا، و سفلگانی است که به تکدی آیندهٔ نداشتهٔ خودشان، در هر بساطی که آن ها پهن میکنند به نشان دادن جای دوست و دشمن مشغول میشوند.
آنچه مطلوب مردم است، نه تضعیف، بلکه انهدام ج.ا، و استقرار حاکمیت مردمی است.
و در آنچه به ارباب بی مروت دنیا مربوط می شود، هیچ نشانهیی ـ تا حال حاضر و در شرایط فعلی ـ وجود ندارد بر آن که مطلوب آن ها همچنان چیزی باشد به جز حفظ ج.ا تضعیف شدهٔ ناتوان در عرصهٔ بین المللی، و توانمند در ممانعتِ هرچه بیشتر از تحقق یک ایران آباد و آزاد و مستقل و نیرومندِ برآمده از ارادهٔ توده ها که هیچ قدرتی نتواند نادیده اش بگیرد.
به نظر شما، برای تحقق آن اولی، و تسلیم نشدن ناگزیر به این دومی، چه قدر بیشتر از هشتاد و نه ثانیه وقت داریم؟
۱۵ بهمن ۱۴۰۳
ققنوس ـ سیاست انسانگرا
در این مقاله:
https://www.newarab.com/news/kurdish-pyd-leader-urges-israeli-intervention-syria
ذکر شده که الهام احمد که یکی از مقالات بالای دولت روژاوا است، از اسرائیل خواسته که به آنها کمک کند.
نقد آنارشیستی دولت (دولت!) روژاوا که بطور شیادانه ای خود را آنارشیستی معرفی میکرد این است که خزیدن به قدرت سیاسی و درست کردن دولت و کمک گرفتن از صاحبان قدرت اجباری است که باید قبل از تسخیر قدرت سیاسی به آن فکر کرد تا مرتجع نشد. کسی نمی گوید که نیت انقلابیون بد است، بحث این است که نیت کافی نیست. تبدیل نیت خوب به انقلاب فقط با بودن در میان استثمارشوندگان و مبارزه و تشکل سازی علیه اقتدارگرائی ممکن است، نه از طریق دولت سازی مثلا انقلابی که خودش کاری ارتجاعی ست.
انقلاب الکی نیست، انقلاب وقت و کار می برد و صبوری علمی میخواهد.
آنارشیست
– یکی از آخر زمانی ها مارکسیستها هستند. متاسفانه خود مارکس مقصر اصلی است که خیلی مستقیم و پیغمبرمابانه میگفت سرمایه داری به دیکتاتوری پرولتاریا می انجامد و این کشف مهم خود اوست.
.
تحریم اقتصادی بضرر زنان وکارگران ایران است و موجب انقلاب هم نمی شود، شاید شورش درست کند، آنهم شورش بنفع امپریالیستهای غربی، اما صد در صد نیست.
تحریم اقتصادی جامعه ایران را از لحاظ اقتصادی تضعیف و کار حمله نظامی را ساده تر میکند.
.
تحریم اقتصادی میتوانست یک هدیه برای رشد اقتصادی ایران باشد اما نه توسط این رژیم. این رژیم دنبال تقویت اقتصاد متکی به صادرات نفت و پیوستن به بخشهای کناری جریان اصلی سرمایه داری جهانی است. این رژیم مثل یک فوتبالیست کم استعداد است که اصرار داشت مثلا باشگاه بارسلون قبولش کند اما حالا به لیگ دسته سوم هم راضی است.
.
کسانیکه دائم میگویند امپریالیستهای غربی این رژیم را میخواهند در حقیقت امید داشتند که امپریالیستها رژیم سرنگون کنند و حالا مایوس شده اند و ناله میکنند.
سرنگونی رژیمها توسط امپریالیستها فقط یک شکل ندارد. کودتا میکنند، انقلاب مخملی راه میاندازند، تجزیه میکنند و مستقیما تسخیر میکنند و یا سایر کارها. مقصود اصلی، خنثی کردن و یا نوکر کردن است. اگر رژیم باعث شود که جنبش کمونیستی در ایران رشد کند، حتما سرنگونش خواهند کرد.
.
تمام زر زر کردن های ترامپ و عبارت پردازی های جنایتکارانه حاکمین قبلی دموکرات و جمهوری خواه آمریکا، و تمام چرندیات رسانه ای ودولتی حاکمین راست وچپ اروپا و نوکران سرمایه داران بزرگ جهانی شان، از جمله چینی و روسی، برای خفه کردن انقلاب کمونیستی و آنارشیستی است که دشمن اصلی و درجه یک اربابان آنهاست. مارکس در این یکی در خط اول کتاب مانیفست ش کاملا حق داشت. کمونیست مدرن، نه مارکسیسم، با در نظر گرفتن اینکه ماتریالیسم تاریخی مارکسی گنگ و قابل تفسیر و کلا در وضع فعلی اش غلط است، بعلت ضد استثمار بودن و تمایل به علم اجتماع، کابوس روز و شب سرمایه داران بزرگ و کوچک جهان است. بورژوازی حاکم جهان به هر قیمتی که شده سعی دارد توده ها را مایوس، خرافی، احمق، دنباله رو، مطیع و ترسو بار بیاورد.
.
انارشیست
درباره این مقاله از بایز افروزی:
دو دستاورد سترگ و تاریخی انقلاب ۵۷
https://www.azadi-b.com/?p=52509
نظر ایشون این است که سرنگونی شاه که توسط شورش اسلامیون ممکن گشت، انقلاب بود. این انقلاب دو دستاورد داشت، یکی از بین بردن نظام سلطنتی و دیگری نشان دادن این حقیقت که دستگاه روحانیت و اسلام بدرد جامعه ایران نمیخورد.
اول اینکه، اگر تعریف انقلاب از بین بردن ارتجاع است، سرنگونی شاه انقلاب نبود بلکه تعویض ارباب ارتجاع بود.
دوم، این درست است که سلطنت و حاکمیت روحانیون کاملا تضعیف شده، اما باید بدانیمکه هر دو از بین نرفته اند. هم رژیم سلطنتی امکان بازگشت دارد و هم اگر رژیم اسلامی سرنگون شود دوباره در آینده امکان بازگشت خواهد داشت. حال چرا؟ دلیلش این است که سرنگونی بمعنی از بین رفتن ارتجاع نیست و فعلا در تاریخ بصورت تغییر مدیریت ارتجاع بوده است. مثلا، در دوران اروپای مدرن، اروپای سرمایه داری، ابتدا مونارکی ها وجود داشت،بعد دموکراسی ها آمدند،بعد فاشیستها و بعد دوباره دموکراسی ها و بعد حالا دوباره فاشیستها. وقتی ارتجاع از بین نرود و فقط مدیریت آن تغییر کند، بحران سلطه از خودش مخالف انقلابی و مخالف فرصت طلب بوجود می آورد. ارتجاعیون حاکم هم مخالفان ارتجاعی را به انقلابیون ترجیح میدهند. مثلا، لیبرالهای غرب، فاشیستها را به کمونیستها ترجیح میدهند. این باعث میشود که اگر انقلابیون خوب تشکل سازی نکنند و در محل های مناسب مربوط به حیات ارتجاع ، انقلاب را متشکل نکنند، مخالفتها و شورشها ، فقط حاکمیت عوض میکند و ارتجاع می ماند.
آنارشیست