بیانیه 12 شهریور منشور آزادی برای ثبت در تاریخ نوشته شد
محمد حسین یحیایی
بعد از برکناری « رضا شاه » از قدرت، جنب و جوش بزرگی در آذربایجان شروع شد تا به سال ها تحقیر و ظلم پایان دهد، در اولین فرصت « جمعیت آذربایجان» متشکل از آزادی خواهان شکل گرفت و ارگان خود را با نام « آذربایجان » منتشر کرد تا افکار و اندیشه های آزادی خواهی را به دو زبان فارسی و ترکی منتشر کند. مدیریت آن را « میرزا علی شبستری » و سر دبیری آن را « اسماعیل شمس » بعهده داشتند. روزنامه پایگاه خود را در بین مردم به سرعت پیدا کرد، گاهی مردم در کنار کیوسک های روزنامه فروشی تجمع می کردند و از مردم درخواست می کردند که بخش ترکی آن را که قابل فهم بود برایشان بخوانند، از همان روز های نخست باران تهمت و افترا از سوی ارتجاع و مدافعان آنان در « تهران » باریدن گرفت. تا جائیکه با تهدید و فشار مانع از توزیع آن در کیوسک های روزنامه فروشان در شهر های دیگر بویژه در تهران شدند، در حالیکه هزاران کارگر و زحمتکش آذربایجان که بیشتر آنان در محلات فقیر نشین و حاشیه این شهر ها زندگی می کردند و خواهان دستیابی به این نشریه بودند و می خواستند از تحولات کشور و آذربایجان مطلع شوند. متاسفانه عمر این روزنامه به 6 ماه نکشید و به دستور « فهیمی » استاندار آذربایجان به بهانه های واهی تعطیل شد.
« حزب توده ایران » کمیته ایالتی خود را در فروردین ماه 1321 در تبریز تشکیل داد و از سوی کارگران و دهقانان که به شدت از سوی خوانین و ژاندارم های حامی آنان مورد ظلم و ستم بودند مورد استقبال قرار گرفت، هرچند خوانین با نیرو های مسلح خود همواره آنان را تهدید و مورد آزار قرار می دادند و برای سرکوب بیشتر از ارتجاع منطقه هم مانند « سید احمد میرخاص » و دیگران استفاده می کردند، هیئت دولت و سرلشگر « ارفع » رئیس ستاد ارتش به این سید مرتجع کمک های بی دریغ مالی می کردند، ولی نیرو های مبارز آذربایجاع عقب نشینی نمی کردند و از هر فرصتی استفاده می کردند که ندای آزادی خواهی خود را بگوش مردم آذربایجان و مناطق دیگر ایران برسانند. تنش در آذربایجان رو به فزونی بود، مردم ستم دیده و تحقیر شده آذربایجان، در حال آماده شدن بودند تا به ساختار ارتجاعی و استبداد در منطقه پایان دهند، حزب توده ایران در مرداد ماه 1324 با شرکت تعدادی از نفرات خود که از شهر های گوناگون آذربایجان گرد آمده بودند موضوع انتخاب انجمن های ایالتی و ولایتی را مورد بررسی قرار داد تا در تهران زمینه آن را فراهم آورد ولی ارتجاع حاکم بر تهران به شیوه ها و بهانه های گوناگون از قبول آن سر باز می زد و امتناع می ورزید، در نتیجه آذربایجان تصمیم گرفت راه دیگری برای رسیدن به آزادی انتخاب کند و آن تشکیل « فرقه دمکرات آذربایجان » بود.
فرقه دمکرات آذربایجان یک ضرورت تاریخی برای تحول اجتماعی و شاید هم انفلاب ملی دمکراتیک در منطقه بود، که بتواند انسجام و اتحاد را فراهم آورد و عقب ماندگی های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را به سرعت جبران کند. شرایط هم برای جنبش آماده بود کنسول بریتانیا و ایالات متحده در تبریز هر دو بر این باور بودند که هرگونه جنبشی که خواستار حقوق ملی ( زبان، توسعه اقتصادی، انجمن های ایالتی و ولایتی و… ) باشد از حمایت مردمی برخوردار خواهد بود زیرا مردم آذربایجان به این نتیجه رسیده اند که خود می توانند جامعه خود را بهتر اداره کنند ( یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب ) « پیشه وری » و دیگر فعالان اجتماعی و فرهنگی متوجه این خواسته بحق مردم بودند و از نزدیک با آن ارتباط داشتند، در این راستا نشست هایی با شرکت « صادق پادگان » مسئول حزب توده ایران در تبریز، « علی شبستری » و پیشه وری برگزار شد تا زمینه تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان فراهم شود. پیشه وری دست بکار شد و با انشای بسیار دقیق، زیبا و روان بیانیه 12 شهریور ( شهریورین اون ایکیسی ) را به دو زبان ترکی و فارسی تهیه کرد و به تائید 48 نفر از شخصیت های شناخته شده و مطرح آذربایجان رساند و به این ترتیب مهمترین سند تجدد خواهی و آزادی طلبی خطه آذربایجان بعد از مشروطه بوجود آمد و منتشر شد. بیانیه خود را ادامه دهنده انقلاب مشروطه، جنبش آزادی خواهی « شیخ محمد خیابانی » و دیگر خیزش های مردمی می دانست و از آن رو خود را « مراجعتنامه » می خواند. بیانیه شامل 12 ماده و یک مقدمه بود که نشانگر یک تحول عظیم سیاسی و اجتماعی در منطقه و تمامیت ایران بود، در مقدمه بیانیه آمده بود.« ایران مسکن اقوام و ملل گوناگون است. این اقوام و ملل هر قدر آزادتر زندگی کنند، یگانگی بیشتری خواهند یافت. قانون اساسی ما نیز با تصویب اصل انجمن های ایالتی و ولایتی، کوشیده است که به این وسیله تمام مردم ایران را در تعیین سرنوشت کشور هر چه بیشتر دخالت داده و رفع احتیاجات مخصوص ایالت و ولایات را به خود آنها واگذار کند… حکومت ملی باید از پائین، یعنی از میان خلق و بر اساس احتیاجات توده های وسیع و بر پایه خصوصیات مردمی که در ایالات و ولایات زندگی می کنند بنا نهاده شود… وحدت ملی و واقعی زمانی میسر می شود که تمام مردم با حفظ خصوصیات و آزادی داخلی خود ترقی کرده و از هر لحاظ بتوانند باهم برابری کنند… مردم آذربایجان خواهان حفظ استقلالیت و تمامیت ارضی است ولی می خواهد در امور داخلی خود خود مختار و آزاد باشد، ما در مجلس شورای ملی شرکت خواهیم کرد و زبان فارسی را بعنوان زبان دولتی در مدارس خود توام با زبان آذربایجانی ( ترکی ) تدریس خواهیم کرد.
این سند مهم تاریخی در 12 ماده خود به آزادی، قانون گرایی، پیشرفت های فرهنگی، هنری و اقتصادی پرداخته و نوید می دهد که در مدت کوتاهی عقب ماندگی های اقتصادی و فرهنگی را جبران کند و الگویی برای دیگر ملل باشد تا مسیر آزادی را بگشایند و طی کنند، از آن رو این سند ارتجاع حاکم بر تهران را به وحشت انداخت و سیل ناسزا، تهمت و افترا به راه افتاد، تا جائیکه روشنفکران دیگر مناطق را هم تحت تاثیر و گرفتار کژ فهمی کرد، این سند که پیش از منشور جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های مختلف منتشر شده و از حق و حقوق بشر و حق تعیین سرنوشت دفاع کرده بود با بی مهری روشنفکران، کنشگران اجتماعی و سیاسیون پایتخت نشین روبرو شد، البته اندک صدای نحیفی هم که از سوی برخی بلند شده بود در هیاهوی مشاطه گران استبداد پرست و ارتجاع حامی آنان گم می شد و پژواک نمی یاقت در نتیجه شنیده نمی شد. شگفتا ! این سند با محتوای دمکراتیک آن شامل آزادی زنان، قانون کار مدرن، تاسیس دانشگاه و فلارمونی، نهاد های دمکراتیک و… بود که برای نخستین بار در میهن استبداد زده مطرح می شد از سوی دیگر ملل در گستره ایران به جز کورد ها مورد استقبال قرار نمی گرفت و یا در بهترین حالت روشنفکران زمان نسبت به آن بی تفاوت و سکوت اختیار می کردند. و شوربختانه هنوز هم بعد از گذشت 78 سال از انتشار آن اینگونه روشنفکران با هشیاری و چشم بصیرت به آن نگاه نمی کنند در حالیکه این سند و فرقه دمکرات آذربایجان پیشتاز آزادی و دمکراسی و زمینه ساز تحولات بزرگ اجتماعی و اقتصادی در کشور بود و می توانست مسیر آن را هموار سازد.
هر چند گذشته چراغ راه آینده است ولی ما در زمان حال و در شرایط نوینی زندگی می کنیم، بار دیگر باید مسیر دشوار آزادی را باهم طی کنیم، با درس آموزی دیگری از این اسناد می توان آینده را بنا نهاد. بنابرین با احترام به کوشندگان راه آزادی در گذشته، نیازمند همکاری همه ملل و اقوام ساکن در گستره ایران هستیم، ارتجاع و استبداد بر میهن حاکم است، با هرگونه آزادی خواهی و حق تعیین سرنوشت به شدت مخالفت می کند و به هر جنایتی دست می زند تا مانع سازماندهی و شکلگیری آن شود، راه برون رفت همکاری نزدیک تر و تبادل نظر بیشتر بین نیرو های مترقی بویژه واحد های ملی است، به نظر می رسد راه دمکراسی این بار از پیرامون به مرکز است، باید آن تقویت شود، از آن رو اهمیت بیانیه 12 شهریور و شکل گیری فرقه دمکرات آذربایجان باید مورد بررسی مجدد قرار گیرد….
mhyahyai@yahoo.se
نوع دیگر کامنت قبلی،
الان در ایران روابط اقتصادی فئودالی وجود ندارد و روابط کلا سرمایه داری است.
دو جناح سرمایه داری داریم، سکولار و مذهبی.
سکولار میگوید که جناح مذهبی قوانین مذهبی دارد و باید سرنگون شود تا جناح سکولار قوانین غیر مذهبی را جای آن بگذارد.
برای ما کارگران، قوانین مذهبی و قوانین سکولار بدرد نمیخورند چون هر دو نه برای منافع ما بلکه برای منافع خودشان هست، مخصوصا اینکه هر دو تاکید دارند که قوانین کار مزدی و قوانین مربوط به محرومیت کارگران در مالکیت بر کل وسایل تولید جامعه، نباید دست بخورد
پس ما کارکران میکویم نه به قوانین مذهبی ، نه به قوانین سکولار.
آنارشیست
این مقاله کاملا روشن میکند که سطح فکری شورش زن زندگی ازادی در سطح شورش سرمایه داران سکولار دموکرات جامعه است، یعنی قشر قلیلی از جامعه میخواهد برای 90 درصد جمعیت ایران قانون سکولار درست کند و بهانه اش دیکتاتوری اسلامی رژیم است. ما کارگران کمونیست میگوئیم نه.