با ریزش عناصر و آیادی رژیم چه کنیم؟: مواجه اصولی با ریزش عناصرمهم حاکمیت و اعترافها – تقی روزبه
با ریزش عناصر و آیادی رژیم چه کنیم؟:
مواجه اصولی با ریزش عناصرمهم حاکمیت و اعترافها!
اخیرا افشاگریهای یک مقام سابق دستگاه سرکوب که مسئولیتی چون ریاست زندان و از جمله اوین را، آنهم در دهه کشتارهای دهه ۶۰ را در کارنامه خود داشته است، و مجادلاتی که حول شیوه برخورد با وی از جانب شرکت کنندگان در کلاب هاس صورت گرفت، باردیگر چگونگی برخورداصولی با این نوع عناصر را مطرح ساخت.
واقعیت آن است که ریزش کارچرخانان و ایادی سرکوب و شکنجه و زندان گرچه هنوز گسترده نیست، و آنچه هم هست بیشتر از عناصرقدیمی و دوره های قبل هستند تا اکنون، اما بهرحال از نشانه ها و جوانههای ریزش حاکمیت محسوب می شوند که می توانند راه را برای ریزشهای بیشتر هموارکنند. از همین رو برخوردسنجیده و اصولی با این روند که هم اصول و هم جنبه های تاکتیک و عملی را مدنظرقراربدهد، و منجر به عادی سازی جنایت از یکسو و منجمدکردن ریزش از سوی دیگر نگردد اهمیت زیادی دارد. نکات زیر در این باره حائز اهمیت هستند:
۱- گزاره «نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم» اصل راهنماست. بدیهی است که هرگونه برخورد تاکتیکی نباید و نمی تواند آن را مخدوش کند. برعکس باید در خدمت تسری و همه گیر کردن آن در متن جامعه باشد. در این رابطه اصل مشمول مرورزمان نشدن جنایت و تشکیل دادگاه و محاکمه عادلانه و داشتن حق دفاع، مخالفت با اعدام و شکنجه و خشونت از نکات مهم بشمار می روند.
۲- اما در عین حال نحوه مواجهه باید در همانحال بتواند به اصل تقویت ریزش صفوف رژیم، در چارچوب معادله بالائی ها نتوانند و پائینی ها نخواهند، و لاجرم تجزیه صفوف دشمن دامن بزند. برخوردسکتاریستی و یک جانبه نه فقط به اصول فوق و هدف آن کمک نمی کند بلکه چه بسا موجب انزوا در میان نسلهای جدید و البته اختلال در تقویت حافظه جمعی فراموش نمی کنیم و حتی پیشرفت انقلاب هم بشود. بنابراین هنر تاکتیک و سیاست ورزی درجمع این دو اصلی نهفته است که به شکل سرشتی در برابرهم نیستند. ولی با برخوردهای نسجیده می توانند در تقابل هم قرارگیرند.. چنین رویکردی منجر به یک برخورد ایدئولوژیک و انتزاعی و صرف خالی کردن دق دلی یا تظاهر به رادیکالیسم کاذب می شود. مهم ترکیب اصول و سیاست یا تئوری و عمل است. شکل دادن به یک فرایند انضمامی ملهم از اصول و مقتضیات عمل درهم شکستن صفوف دشمن همان هنرمبارزه هست.
۳- سوای رعایت پیوندآن دو اصل، جوانب فرعی ولی مهمی هم وجوددارند که بسهم خود در شکوفا بخشیدن جنبش و تضعیف رژیم اهمیت دارند:
الف- گرچه ممکن است اعترافات این گونه عناصر بویژه وقتی فردمزبور کارگزار کنونی رژیم هم نباشد کهنه باشند اما نباید فراموش کنیم که همین ها هم گرچه برای نسلهای گذشته و یا مبارزان قدیمی ممکن است تازه نباشند اما برای عموم جامعه و نسل های جدید الزاما چنین نیستند و چه بسا اکنونی کردن آن روایت ها در ریزش پایه های رژیم و تقویت رویکرد جامعه علیه سیستم و البته پیوند دادخواهان و دادخواهی گذشته و امروزی مفیدباشند. بازخوانی گذشته در فضای جدید الزاما بی خاصیت نیست و با ییوند جنایت های گذشته و حال در خدمت تقویت اصل فراموش نمی کنیم هست.
ب- از جنبه دادخواهی این گونه اعترافات توسط این گونه دست اندرکاران به عنوان اسنادزنده و مهمی در محکومت رژیم در افکارعمومی و نیز بویژه در محاکم جهانی محسوب می شوند که برای دادخواهی علیه رژیم و مهرههای آن اهمیت دارند.
ج- این اعترافات برای خط بطلان کشیدن به دوره باصطلاح طلائی امام نیز مفید بوده و در جهت تقویت سرنگونی کلیت رژیم و مقابله با خطر بازسازی نظام توسط این گونه دست اندرکاران منتقد نیز بشمار می رود. گرچه این گونه افراد ممکن است برای حفظ ایمنی خود از جانب حاکمیت در افشای اطلاعات داشته خود امساک ورزند و یا حتی به درجاتی برای عادی سازی جنایت موردسوء استفاده هم قرارگیرند، اما در کلیت خود این مانع از تاکتیک فشار افکارعمومی برای برون افکنی همه اسرار و تبدیل کردن چنین اعترافاتی بسود تقویت صفوف جنبش و تضعیف حاکمان نیست. تقی روزبه ۳۱مای۲۰۲۳
*- در همین رابطه گفتگو:
«اعتراف» رئیس زندان اوین در سال ۶۷: خیلی افراد بیگناه کشته شدند
کارگران باید کاملا به وطن پرستان مشکوک باشند چون هم آنها هوادار بردگی مزدی هستند ، هم اگر به ایران حمله کنند، طرفدار دولت می شوند.
آنارشیست
در کامنت آنارکو-سندیکالیست دزد اسم دیگران میخوانیم:
“هر لحظه ممکن است اینها دوباره به صف دشمن مردم بپیوندند.”
آنهایی که طبقه کارگر را از طبقه سرمایه دار تفکیک نمی کنند و تبلیع وحدت ایندو را میکنند، دشمن طبقه کارگر و هوادار انقلاب جعلی (مخملی) هستند.
آنارشیست.
منطق جامعه اینطور است که هر چه بیشتر علیه آنارشیسم (ضدیت با اقتدار) مبارزه میکنند، بیشتر ضد بشری و ارتجاعی می شوند. بجای مبارزه با مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و سلسله مراتب، تبلیغ دموکراسی خواهی و وطن پرستی و سرمایه داری دوستی میکنند، حتی مارکسیستهایشان هم میشوند هوادار سرمایه داری دولتی.
مبارزه علیه دیکتاتوری رژیم کاملا میتوان مبارزه برای بوجود آوردن استثمارگری دموکراتیک باشد.
آنارشیست-کمونیست
شخصی که کامنتی نوشته تحت نام آنارکو-سندیکالیست، این اسم را از شخصی آنارشیست دزدیده تا آنارشیسم را با افکار فاشیستی ایرانگرایی و ضد زن اش بد نام کند.
از اعترافات و خاطرات آنان استفاده شود . همکارانشان را شناسایی کنند. از باقیمانده نیرویشان در راه سرنگونی استفاده شود. از نفوذشان در میان خودیها ممانعت گردد. به آنان اعتماد صد در صد نشود. یاد ضرب المثل معروف باشید که : توبه گرگ مرگ است. یعنی هر لحظه ممکن است اینها دوباره به صف دشمن مردم بپیوندند.
آنارکو-سندیکالیست