احسان الله خان دوستدار
ماکان ساحلی
.
احسان الله خان دوستدار یکی از چهره های مهم بازیگر در انقلاب مشروطه و جنبش جنگل در گیلان و یکی از بنیان گذاران سوسیال دمکراسی در ایران به سال ۱۲۶۳ خورشیدی در ساری از پدری مازندرانی بنام علی اکبر که مسئول بهداشت منطقه ساری بود و مادری اهل تفرش بنام نشاطیه زاده شد, پدر و مادر هردو بهایی بودند. احسان الله برای تحصیل در دارالفنون به تهران آمده و نزد دایی متمول اش دکتر محمدخان منجم زندگی می کرد. در جوانی علیرغم تمایل والدین و دایی که مخالف فعالیت سیاسی فرزندان بودند به جنبش مشروطیت و انجمن های غیبی سوسیال دمکرات پیوسته و در نشریات مشروطه خواه با نام احسان مقاله می نوشت. بعدها وی در تشکیل حزب عدالت که حزبی سوسیال دمکرات بود به همراه سلطان زاده و حیدر عمو اوغلی شرکت و جزو رهبری آن بود. در جبهه های نبرد در سنگر آزادیخواهان مشروطیت در تهران , همدان و کرمانشاه جنگید. بزودی آزادمنشی, شهامت و جنگندگی وی شهره خاص و عام گشت. بعداز انزوا و تضعیف جناح رادیکال مشروطه خواهان و تسلط جناح محافظه کار و نفوذ روزافزون بزرگ مالکان احسان الله خان به عضویت “کمیته مجازات” درآمد و در جریان ترور سید محسن امام جمعه مسجد شاه تهران دستگیر و بعلت نبود مدارک آزاد گردید
وقتی شکست مشروطه محرز گردید برای ادامه مبارزه به جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی پیوست. میرزا که از شهرت و آوازه احسان الله خان و آزادمنشی و رزمندگی وی با خبر بود به گرمی از وی استقبال نمود, این دوره یعنی زمان همکاری میرزا کوچک خان و احسان الله خان دوره پیشروی و گسترش جنبش جنگل و دوران اوج و فراگیری آن می باشد که منتهی به ایجاد جمهوری گیلان اولین حکومت جمهوری تاریخ ایران می شود. اما این همدلی و اتحاد نیروهای سوسیالیست و ملی که تا آن زمان در تاریخ ایران بی نظیر بوده و تا امروزهم مشابه آن مشاهده نشده بزودی به رقابت, خصومت و سرانجام جدایی کشیده می شود. عوامل زیادی در این جدایی دخیل بودند, از جمله می توان از تندروی های احسان الله خان , مداخلات اتحاد اسلام , کارشکنی های حکومت مرکزی و مهمتر از همه که معمولا کمتر از همه به آن اشاره می شود مداخلات و کارشکنیهای مستقیم استعمار انگلیس و غیر مستقیم عوامل نفوذی انگلیس که در آن دوره بوفور در بین سیاستمداران ایران یافت می شدند نام برد. وقتی انگلیسیها به فکر تغییر حکومت سلسله قاجار افتادند و هنوز قرعه به اسم رضا شاه نیافتاده بود توسط ماموران خود با احسان الله خان تماس گرفته و پیشنهاد زمامداری امور ایران را به او دادند , احسان الله خان جواب می دهد: “ما داریم می جنگیم تا خود زمام امور را بدست گیریم نه اینکه دیگران بدست ما بسپارند”. اما همه که مثل احسان الله خان نبودند. بدیهی است که انگلیسی ها توانستند تعدادی را خریده و جنبش را از درون دچار دودستگی و انشعاب نمایند.
بعداز شکست جنبش جنگل احسان الله خان به شوروی رفته و با همسر زیبا و چشم آبی اش عظمت خانم که از خانواده های معروف گیلانی عضدی ها و منتصری ها بود در باکو زندگی می کند. رضا شاه بعداز تثبیت موقعیت خود چندین بار توسط واسطه ها با احسان الله خان در باکو تماس گرفته و به او وعده جا و مقام در صورت بازگشت به ایران را می دهد که احسان الله خان نمی پذیرد.می گویند تا زمانی که لنین زنده بود وی از احترام خاصی برخوردار بود. اما پس از مرگ وی مورد آزار و اذیت توسط ک.گ.ب و فرقه دمکرات آذربایجان قرار گرفته و بالاخره در جریان ترور و کشتارهای دوران استالین در سال ۱۳۲۰ همچون بسیاری از ایرانیان مهاجر دیگر با وجود اینکه اغلب شان به سیستم استالینیستی حاکم بر شوروی متوهم بودند دستگیر و سر به نیست گردید. اضافه کنم که در سال ۱۳۰۹ فیلمی به نام “گیله زن” درباره یک گیله دختر که نقش فعالی در جریان جنبش انقلابی جنگل داشت در باکو توسط ایرانیان مهاجر ساخته شد که درآن لحظاتی احسان الله خان در نقش خود بازی می کند (این فیلم که به صورت صامت هست به همت آقای خسرو شاکری و دانشگاه پاریس در بهمن ماه سال ۱۳۸۲ در فرانسه به نمایش گذاشته شد)
واژگونه نمایی وقایع تاریخی و نتایج معکوس گرفتن از آنها برای بهره برداری به نفع امیال ناسیونالیستی, قومی, گروهی و شخصی همانطور که دوست گرامی من رضا اشکوری در مقاله “ما آریایی نیستیم” اشاره کردند سابقه ای بس طولانی داشته و برمی گردد به همان نخستین روزهای ظهور و تشکیل جوامع بشری و گذار از دوران منافع صد در صد مشترکی چون رفع نیاز ابتدایی تهیه غذا و دفاع در برابر ددان دردوران غارنشینی به عصر منافع شخصی و قبیله ای و گروهی. بدیهی است که هرچه به دوران معاصر نزدیک تر می شویم به دلیل وجود مدارک و شواهد کتبی و شفاهی این واژگونه نمایی نیز مشکل تر خواهد شد. گرچه قدرتمندان نیز برای واژگونه نمایی حوادث با دراختیار داشتن تقریبا انحصاری وسایل ارتباط جمعی و استفاده از شگردهای جدید اطلاعاتی کماکان می توانند حتی حوادث جاری را کاملا واژگونه در معرض دید عموم قرار دهند
نمونه معروف این واژگونه نمایی تاریخی را می توان در مورد روبسپیر یکی از بازیگران اصلی در انقلاب کبیر فرانسه مشاهده نمود. تمام دستگاههای تبلیغاتی سیستم راهزنانه مسلط جهانی در این ۲۰۰ سال تلاش نموده تا چهره ای خبیث, تروریست و جنایتکار از روبسپیر و فراکسیون تحت رهبری وی یعنی ژاکوبن ها به جهان ارائه دهد. اما با بررسی های بی طرفانه ای که از انقلاب فرانسه صورت گرفته نشان می دهد که بسیاری از مواد مترقی و رادیکال گنجانده شده در قانون اساسی فرانسه که بنفع بی چیزان و تهیدستان جامعه می باشد توسط ژاکوبن ها به جناح محافظه کار تحمیل گردیدند و در سیاست خارجی موقعى که ژاکوبنها در سال ۱۷۹۳ حکومت را به دست گرفتند, عمل درخشانى که انجام دادند این بود که چند اصل مترقى و گرانبها به قانون اساسى فرانسه اضافه کردند که هنوز هم برخى ازکشورهاى جهان نیازمند پذیرفتن و اجراى آن اصول می باشند, از جمله :
ماده ۱۱۸: ملت فرانسه دوست و وفادار و متفق طبیعى کلیه ملل آزاد است
ماده۱۱۹: ملت فرانسه در شئونات داخلى کشورهاى دیگر دخالت نمی کند و هرگز اجازه نمی دهد که دولت دیگرى در امور داخلى اش مداخله کند
ماده۱۲۰: ملت فرانسه از بیگانگانى که به علت مبارزه در راه آزادى به او پناه بیاورند یا به قصد فرانسه تبعید شوند, حسن استقبال می کند, ولى به قلدران و ستمگران پناه نمی دهد
ماده۱۲۱: ملت فرانسه با دشمنى که کشورش را اشغال کند, متارکه جنگ و مسالمت نمی کند
اما دستگاه تبلیغاتی راهزنان مسلط برجهان وقتی از انقلاب فرانسه صحبت می کند این دستاوردها را به حساب خود نوشته و در کارنامه ربسپیر جز ترور و گیوتین چیز دیگری نوشته نمی شود. این همه در بدی و مذمت ترور و گیوتین می گویند و خود در اولین فرصت بدست آمده که توازن نیرو به نفعشان می شود سر ربسپیر و صدها ژاکوبن را با گیوتین جدا می کنند. مصداق این ضرب المثل شمالی که می گوید:” سگه از ناتوونی مهربونه وگرنه سگ کجا و مهربونی” مهربانی ها و دمکرات منشی های بسیاری تنها تا زمانی که در اپوزسیون هستند و از قدرت به دورند گل می کند و چهره کریه و واقعی خود را تنها آن زمان که در قدرتند نمایان می سازند. بسیاری از کسانی که احسان الله خان را به تروریسم متهم کرده و می کنند کارنامه زندگی سیاسی شان پر است از دفاع و مجیز گویی از سیستم های حاکمی که شکنجه , زندان, ترور و اعدام بخشی از موجودیت شان بوده و می باشد
صداقت,پاکی و میهن دوستی میرزا کوچک خان آنقدر شهره آفاق بود که دشمنان قیام جنگل هرگز به خود جرات بدگویی و تهمت مستقیم به او را پیدا نکردند. اما همین دشمنان با تهمت زنی به احسان الله خان در واقع می خواهند غیر مستقیم قیام جنگل را که جنبشی با امیال آزادیخواهانه, عدالتجویانه و ضد استعماری بود را زیر علامت سئوال ببرند. دشمنان استقلال میهن مان با بدنام کردن این مبارز راه آزادی و استقلا ل و بدبین کردن مردم به جنبشی که او بخشی از آن بود متاسفانه توانستند به نفوذ و سلطه استعماری شان در میهن مان ادامه دهند. استعمار انگلیس او را مامور شوروی و استالینیست ها اورا مامور سرویس اطلاعاتی انگلیس یعنی اینتلیجنس سرویس معرفی می کردند .بد نیست به موارد اتهامی که به جرم آنها احسان الله خان بدستور استالین دستگیر و اعدام شد اشاره کنم: “عاملیت سرویسهاى اطلاعاتى بریتانیا و ایران، طرفدارى پروپاقرص از فاشیسم، مبلغ تبلیغات زهرآگین در میان ایرانیان ساکن اتحاد شوروی، عامل تحویل برخى از انقلابیون ایرانى به مقامات ایرانی، عنصرى ضد بلشویک که با سازماندهى یک گروه سى نفره از کارگران حوزههاى نفتى تدارک عملیات تخریب را در حوزه نفتى باکو دیده بود”. باز هم بد نیست اشاره کنم که استالین با اتهاماتی کم و بیش مشابه نه تنها بسیاری از مهاجران ایرانی بلکه تقریبا تمامی رهبران حزب بلشویک را از دم تیغ گذراند.
اتهام تروریسم یکی دیگر از اتهاماتی است که متوجه احسان الله خان می کنند. شخصا با ترور به هر شکلش چه مبارزاتی و چه دولتی مخالفم و اصولا با اعدام و کشتن و گرفتن جان هر انسانی حتی شریرترین و جانی ترین انسان ها مخالفم. اما این مانع از آن نمی شود که شرایط و اوضاعی را که حدود ۹۰ سال پیش منجر به ایجاد گروه معروف به “کمیته مجازات” که احسان الله خان هم مدتی در جوانی عضوش بود را در نظر نگیرم. قحطی و گرسنگی مردم, خلع سلاح مجاهدان مشروطه و مضروب کردن ستارخان, قبضه مشروطه توسط جناح محافظه کار و ملاکان بزرگ و طرفداران اعطای امتیازات به انگلستان و روسیه, بستن و تعطیلی نشریات جناح های پیشرو مشروطه و در مجموع شکست مشروطیت عواملی بودند که عده ای که معروفترین شان منشی زاده, ابوالفتح زاده و مشکوه الممالک بودند را واداشت تا به زعم خود برای نجات ایران دست به ایجاد “کمیته مجازات” بزنند و هدف آن آنطور که خودشان ابراز می کردند سازماندهی جوانان وطن پرست ایرانی برای ترور افرادی است که جزو مزدوران و ایادی بیگانگان به حساب می آمدند بود . و شاخص ترین افرادی را که ترور کردند عبارتند از: اسماعیل خان (رئیس محتکر انبار غله) و متین السلطنه مدیر و نویسنده روزنامه عصر جدید که طرفدار اعطای امتیازات به بیگانگان بود و میرزا محسن مجتهد امام جمعه مسجد شاه تهران. از قضا چهار تن از اعضای کمیته مجازات در زمان صدارت وثوق الدوله به دار آویخته شدند. وثوق الدوله کسی نیست جز همان کسی که که با گرفتن رشوه از انگایس قرارداد ننگین معروف به قرارداد ۱۹۱۹ را که در آن ایران به ملک مایملک انگلستان بدل می شد امضا کرد. محمدرضا آشتیانی زاده در خاطراتش در رابطه با به دار آویختن دو تن از اعضای کمیته مجازات یعنی حسین لله و رشیدالسلطان می گوید: در میدان توپخانه هنگام بر دار زدن آن دو تن حضور داشتم. حسین لله پاى چوبه دار برابر چشم هزاران تماشاچی، طناب دار را به گردن گرفت و بر آن بوسه زد و فریادکنان گفت: “زنده باد آزادى” و بر سر دار شد و رشیدالسلطان نیز همین کار را کرد و او نیز چون حسین لله حلقه طناب را به دست گرفت و چند بار فریادکنان گفت: “زنده باد آزادی، زنده باد آزادى” و بر سر دار شد.”
هیچ انسانی بری از اشتباه نیست, البته بقول معروف به استثنا کسانی که اصلا کاری نمی کنند. یکی از بزرگترین اشتباهات احسان الله خان لشگرکشی وی برای تسخیر تهران بود که بسیار خوشبینانه و بدون در نظر گرفتن توازن نیروها انجام گرفت. گرچه در نبردی مقدماتی در منجیل توانست قوای انگلیس و دولت مرکزی را شکست دهد اما بزودی با تقویت قوای انگلیس و دولت مرکزی ورق برگشت و نیروهای جنگل تار و مار شدند. همچنین می توان از اعلام ملی کردن تولید و تقسیم زمین وبعضی اصلاحات اقتصادی رادیکال دیگر نام برد که گرچه لازم و برای تحول جامعه ایران ضروری بودند اما زمان طرح آنها در آن مقطع موجب وحشت بخشهای وسیعی از پیشه وران و خرده مالکان گشته و به جدایی و گسست بین نیروهای دربرگیرنده جنبش جنگل کمک نمود
برای اینکه رعایت انصاف شود این یادداشت را با اشاره به این موضوع پایان می برم که همه مخالفان سیاسی احسان الله خان در بررسی کارنامه زندگی و مبارزه وی بی انصاف و غرض ورز نبوده و بودند کسانی که درباره میهن دوستی و شجاعت, پاکی , خلوص نیت و صداقت احسان الله خان نوشته اند , نه فقط موافقان طرز تفکر سوسیالیستی او بلکه حتی مخالفان این طرز تفکر چون علی دشتی و سعید نفیسی در نشریه شفق سرخ به مدیریت علی دشتی. و حسین مکی در تاریخ بیست ساله ایران از او به عنوان بنیان گذار سوسیال دمکراسی در ایران نام می برد.
ماکان
منابع : دانشنامهٔ ویکیپدیا, موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران, زندگینامه احسان الله خان دوستدار نوشته کاوس رستم نژاد
منبع: سایت شمالیها
Comments
احسان الله خان دوستدار<br>ماکان ساحلی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>