آقای شمی صلواتی، تجلیل از هشت مارچ یا آشتی طبقاتی؟ / آناهیتا اردوان
نقدی بر بیان دردهایِ آقای شمی صلواتی، میزبان جشنِ آشتی کنان
با گرایشات بورژوایی، دشمن طبقاتی هشت مارچ روز نمادینِ مبارزۀ متشکل پرولتاریایی
علیه تبعیض جنسیتی که ریشه در تبعیض طبقاتی دارد
هشت مارچ، روز جهانی زنان کارگر به رفیقان و به پرولتاریایِ متشکل و رزمنده
در ایران و جهان فرخنده و خجسته باد
هر کسی اطلاعی از تاریخ داشته باشد می داند که هفده اسفند، «هشت مارچ» دستاورد مبارزۀ پر فراز و فرود طبقۀ کارگر به سازماندهی و رهبریت تشکیلات انقلابی و سوسیالیستی بوده است. هشت مارچ یک پیام کوبنده در جهان دارد و آن هم تحلیل موشکافانۀ تضاد جنسیتی که ریشه در تضاد طبقاتی دارد، نقد عملی سرمایه داری و مبارزه ای منسجم و پیوسته حول ماهیت و شرایط کار و چگونگی تقسیم ارزش مازاد. مبارزۀ زنان و در راس و رهبریت آن پیشتازترین و رزمنده ترین زنان کارگر (پرولتاریا) علیه سرمایه داری دقیقا به توانمندی تشکیلات پرولتاریایی و عالیترین شکل آن حزب طبقۀ کارگر در کشور خود مربوط می شود. جنبش رهایی بخشی زنان به وسیله و از بدو پیدایش جنبش مارکسیستی و سپس لنینیستی، آغاز و رونق و قوام یافت. اسلاف مارکسیست لنینیست ما، مبارزۀ انقلابی برون طبقاتی و درون طبقاتی؛ جنگ با انحلال طلبان و رفرمیستها و انواع و اقسام گرایشات بورژوایی و خرده بورژوایی، سوسیال دمکراسی و — را پیش بردند و نگرشی انقلابی و رادیکال در مبارزه برای رهایی زنان ایجاد کردند. پیشقراولان طبقۀ کارگر اهمیت مبارزه زنان برای برابری جنسیتی را همواره در دستور کار خود قرار دادند. این کار بدون خط کشی اسلاف مارکسیست لنینیست ما در یک حزب سیاسی با گرایشات بورژوایی- خرده بورژوایی و نقد تمام عیار و انقلابی رویکردهای فمینیستی گوناگون ممکن نبود. کلارا زتکین، مبارز سوسیالیست و نستوه و بنیانگذار هشت مارچ، جنبش سوسیالیستی زنان کارگر را در تمامی دوران قبل از جنگ جهانی اول رهبری کرد و درون حزب سوسیالیست آلمان جنگید تا یک چشم انداز انقلابی در زمینۀ مبارزه برای رهایی زنان را رشد و گسترش دهد. هر جای تاریخ که تشکیلات پرولتری قدرتمند بود و زنان پیشقراول طبقۀ کارگر در تشکیلات پرولتری مزبور به قدرت و توان تئوریک و پراتیک خود در عرصه های گوناگون تشکیلاتی اعم از نظامی و سیاسی، ترویج و تبلیغ بودند، دستاوردهای مبارزاتی زنان در مسیر احقاق حقوق انسانی خود در اوج درخشید. هشت مارچ، روز تجدید میثاق با پیکار آشتی ناپذیر زنان و مردان طلایه دار طبقه کارگر علیه سرمایه داری در تاریخ است. مبارزه با جمهوری اسلامی از رادیکالترین وجه مبارزه طبقاتی همانا مبارزه با سرمایه داری است. امروز نیز، نبردِ طبقاتی زنان و مردان سوسیالیست و کمونیست مانند اسلافمان برای جلب اعتراضات غیرقانونی زنان در ایران به چشم انداز رهایی پرولتاریاست.
هر اندازه که معاضیل سیاسی- اقتصادی و فرهنگی منتج از آنتاگونیسم تضاد کار و سرمایه بیشتر فوران کنند، اختلاف منافع طبقاتی اردوی کار و اردوی سرمایه بیشتر نمایان می گردد. تمایزات رویکردها دربارۀ ریشه یابی تبعیض جنسیتی، روشنگری وسیع سیاسی- اقتصادی و راه برون شد که در گرو انقلاب اجتماعی، دیکتاتوری پرولتاریا و رهایی طبقۀ کارگر به مدد و توانایی تشکیلات پیشتاز پرولتری است، بیشتر به عنوان یک ضرورت اهمیت پیدا می کند.
هنوز مدتی از تقلیل رویداد و واقعیت تاریخی هشت مارچ به مثابۀ دستاورد مبارزۀ طبقاتی زنان و مردان پرولتر و متشکل در یک تشکیلات انقلابی، به روز بی حجابی توسط تقوایی نگذشته است که شمی صلواتی از راه می رسد و عجولانه سکولارها، نادانها، امی ها، بورژواها در شکل دمکراتیسم و سکلولاریسم و جمهوری انسانی را به منظور مبارزه با مردسالاری و مذهب زیر بیرق هشت مارچ جمع می کند. به بیان صریحتر، هشت مارچ با ماهیتی ضد سرمایه داری را به اصطبل تلفیق منافع طبقاتی تبدیل کرده و رادیکالیسم نبرد طبقاتی را برای علاج دردهای خود پاک به دست فراموشی می سپارد.
شمی صلواتی در کوتاه نوشته ای مندرج در آزادی بیان مورخ پنج اسفند می گوید : «مهم نیست که عضو چه حزب و گروهی هستیم، عوامیم یا دانا، طرفدار جمهوری انسانی هستیم یا دیکتاتوری پرولتاریا، سکولار یا دمکرات، هرچی هستیم، بگذاريد باشیم. روز هشت مارچ را به روز عشق تبدیل کنیم. روز جنگ با مذهب و روز مبارزه با مرد سالاری، روز عشق، هشت مارچ، این روز، روز بیان دردهاست، متعلق به هیچ فرقه ای نیست.»
آقای شمی صلواتی، از نوشته شما کاملا معلوم است که درد زیادی دارید و هر کسی درد دارد، باید درد خود را بیان کند. اما، یک سری اشتباهات تئوریک در نوشته شما وجود دارند که درد زنان و دختران ما را خلاف افاضات جنابعالی بیشتر می کند.
آیا تا کنون زحمت مطالعۀ تاریخ روز هشت مارچ، روز همبستگی جهانی با پیکار پرولتاریای متشکل علیه تبعیض طبقاتی و جنسیتی به خود داده اید؟ این روز نمادین، روزی ست که کارگران زن و مرد در سراسر تاریخ به رهبری تشکیلات پرولتری از قبل سازماندهی کردند، در کارخانه ها را شکستند و برای خواستهای سیاسی- صنفی به خیابانها آمده اند. این روز صرفا روز بیان دردها نیست، بیان دردها نیز کافی نیست و بیان درد راه برون رفت را نشان نمی دهد. اما، بخشی از گرایشاتی که نام بردید، ایده و نظریۀ شکلگیریِ مافیای قدرت و ثروت و عامل دردها هستند، چاکران منطق شیوۀ سرمایه داری، راه درمان را نیز در اقتصاد کالایی و نگرش کالایی به زنان و دختران می بینند تا جیبشان را از سکه پر کنند. جمهوری انسانی کدامین فاز از رشد تولید سرمایه دارانه است؟ جمهوری انسانی برند جدیدی از بورژوایی جدید (فرقۀ) شماست و قرار است دستمزدهای پایینتری به زنان کارگر پرداخت کند؟ اقای شمی صلواتی نمی داند که سکلولاریسم و دموکراتیسم اشکالی از دولتهای سرمایه داری هستند و دیکتاتوری پرولتاریا برابر نهاد و تنها بدیلِ غیرقابل انکار انواع و اقسام گرایشات بورژوایی و دولتهایشان هستند؟ از تمایزات و تضاد منافع سکلولاریزم، جمهوری، دموکراتها به مثابۀ گرایشات بورژوایی با سوسیالیستها که برای دیکتاتوری پرولتاریا طبق مانیفست حزب کمونیست، عالی ترین شکل دموکراسی- حکومت اکثریت بر اقلیت مبارزه می کنند، آگاه نیست؟ آیا اختلافِ رویکردها و استدلالها و احتجاجات گرایشات بورژوایی پیرامون تبعیض جنسیتی را با سوسیالیستها و کمونیستها که بانی و باعث بنیانگذاری روز هشت مارچ هستند را نمی داند؟ منظورتان از تبدیل روز هشت مارچ به روز عشق، عشق ورزی با گرایشات بورژوایی و خرده بورژوایی به مدد عوام گرایی است؟
ذهنیت خرده بورژوایی شمی صلواتی، گرایشات سکولار و دموکرات و مسلماً دولتهایشان را بر چه اساسی تحلیل می کند که از فهم این ضرورتِ ساده غافل مانده که هر کدام از گرایشات سیاسی که نام می برد بسته کماکان طرفدار نظامی طبقاتی اند و تضاد جنسیتی زیر سایه قدرت سیاسی- اقتصادی شان باید برای کسب سود و سرمایه به قوت خود باقی بماند. تضاد جنسیتی در جامعۀ منقسم، تضادی لاینحل و در گرو حل تضاد کار و سرمایه است. این ذهنیت شمی صلواتی است که گرایشات و متعاقباً، دولتهای این گرایشات را بر اساس شکل سرمایه دارانه مبنای طبقاتی (نه صرفا پایگاه طبقاتی) آن تحلیل نمی کند، در نهایت به چیزی جز تفاوت بین اشکال حکومتها و گرایشات سرمایه داری نمی رسد. به همین دلیل است که شمی صلواتی توسن شهوت خود را در بحبوحه فرارسیدن هشت مارچ به حرکت در آورده است و دموکراسی بورژوایی از سکولاریسم تا دموکراتیسم و جمهوری انسانی که معلوم نیست چیست را زیر پرچم سرخ هشت مارچ جمع کرده است. ایشان برای خالی نبودن عریضه و جلب توجه، دست به دامان پوپولیسم مخرب نیز شده است و سیاهی لشکری از عوام و نادانها را روی کاغذ و در ذهن برای هشت مارچ بسیج کرده است. خصلت تعابیر تصنعی و مبالغه آمیز (مادون) فلسفی اشتیرنر در فراخوان شمی صلواتی موج می زند. فراخوانی ولونتاریستی با مزۀ تند و تیزِ آشتی طبقاتی مطلقا تلنگری بر مناسبت اجتماعی و بنیان اقتصادی موجود و مسلط در ایران که مهمترین عامل تبعیض جنسیتی است حتی در ایده ورزی از آنسوی مرزها نمی زند. علیرغم شعارهای پر آب و تاب و اما- میان تهی در واقع به حفظ مناسبات اجتماعی بورژوایی که منشاء اصلی نابرابری و ستم بر ( اینجا دختران)- یاری می رساند. عبارات بظاهر طرفدار رهایی زنان چنانکه تا اینجا توضیح دادیم، پرده استتاری برای توجیه نظام بورژوایی ست.
زنان و مردان کارگر در ایران زیر فشار عمیقترین بحران ساختاری سیاسی اقتصادی دیگر نمی توانند کمر راست کنند. رکود تورمی شدید هر روز سهم کارگران از محصول تولید شده را بیشتر کاهش می دهد و سفرۀ آنان را کوچکتر می کند. سرکوب دستمزد کارگران، بیکاری فزاینده، ایجاد ارتشی از ذخیرۀ بسیار بزرگی از زنان و مردان کارگر باعث شکاف در طبقۀ کارگر و در یک کلام بی خانمانی بیشتر این طبقه را حاصل شده است. دولت جمهوری اسلامی به عنوان کارفرمای بزرگ که خود را نمایندۀ همگان و مظهر منفعت و مصلحت کل جامعه معرفی می کند نه می تواند و نه می خواهد خاطر بلند همتان بالانشین را به خاطر چندرغاز بیشتر چند ژنده پوش مکدر کند و از حق مسلم خود بر استثمار و چپاول کار پرداخت نشده اندکی کوتاه بیاید. علاوه بر این، همان چندرغاز را با افزایش قیمت کالاهای مورد نیاز و حیاتی کارگران و نرخ مالیات بر ارزش افزوده از جیب آنان بیرون می آورد. در مقابل، تسهیلات هنگفت مالی- بانکی در اختیار سرمایه داران قرار می دهد. زنان کارگر با مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد قربانیان نامرئی ستم طبقاتی و جنسیتی در وضعیت وخیم کاری عاری از تجهیزات ایمنی کارخانجاتی مثل كارخانه مصنوعات چرم نگار شهر خلخال، نزدیک به دو هزار کارگر زن در صنعت معدن در کرمان، اصفهان و خراسان رضوی و سیستان بلوچستان. زنان در مقاطع مختلف تحصیلی در صنعت نفت، گاز و پتروشیمی و زنان کارگر در کارخانه دکتر بن و کارخانجات سراسر کشورند. از سوی دیگر، رسانه های وابسته به سرمایه داری مثل بی بی سی، صدای آمریکا و انترنشنال و اتاق فکرسازی وزارت اطلاعات با قلم به مزدانی مثل حکیمی و بقیه که از شب تا صبح برای مطبوعات جمهوری اسلامی قلم می زنند به تحریف، سرکوب، تخریب و وارونه سازی مارکسیست می پردازند و در مطبوعات جمهوری اسلامی تصور باطل می کنند که می توانند لنینیسم را سکه یک پول کنند. ستم جنسیتیِ زنان به عنوان نخستین شکل تقسیم طبقاتی جوامع بعد از اعتراضات غیرقانونی و شعار زن، زندگی، آزادی که تنها یکی از شعارهای اعتراضات غیرقانونی اخیر بود بیشتر از هر مسئله دیگری مورد جعل و تحریف تاریخی قرار گرفته است. علاوه بر بنگاههای خبرپراکنی و سرمایه گذاری وزارت اطلاعات برای پوزسیون سازی و رهبر سازی با سوء استفاده از این شعار عاری از رویکردی طبقاتی، دشمن درون طبقاتی نیز بیکار ننشسته است و به اسم مارکسیسم بر تحریفات متحجرانه مهر تقدیس زده است تاریخ هشت مارچ، هفده اسفند مظهر تن به تاریخ ساییدن و جنگ پرولتاریای سازمان یافته علیه شیوۀ تولید سرمایه داری به منظور رفع تبعیض جنسیتی- طبقاتی از این تجاهل و غفلت، انحلال طلبی، سفاهت در امان نمانده است.
به دلنوشتۀ یا فراخوان آقای شمی صلواتی، میزبان جشن آشتی کنان با انواع و اقسام گرایشات بورژوایی بازگردیم. شمی صلواتی نمی داند که گرایشاتی که نام برده است را نمی توان در کنار دیکتاتوری پرولتاریا قرار داد؟ نمی داند که سکولاریسم و دموکراتیک و جمهوریت نهایتا همان دموکراسی اقلیت خواهند بود و تنها به نهادینه کردن هر چه بیشتر تضاد طبقاتی – جنسیتی می پردازند. آقای شمی صلواتی، شما نمی دانید که دموکراسی مقوله ای بورژوایی ست و گرایشاتی نام برده است برای دموکراسی بورژوایی سینه چاک می دهند و قابل ترکیب با برابر نهاد خود یعنی دیکتاتوری پرولتاریا نیستند؟ مگر شمی صلواتی نمی داند دموکراسی تمامی اشکال دولتهای سرمایه داری از جمهوریخواهی، پارلمانتاریسم و دموکرات به چه معناست؟ جمهوری اسلامی دموکراسی بورژوایی را به نحو احسنت رعایت می کند. آنارشی یا هرج و مرج در تقسیم کار اجتماعی و استبداد در کارخانه شروط متقابل در جوامع مبتنی بر نظام تولید سرمایه داری و انواع و اقسام دولتهای آنند. به بیان دقیقتر، روابط اجتماعی سرمایه داری در ایران با این دموکراسی که حاوی شکلی دوگانه است؛ «هرج و مرج و استبداد، بین سرمایه های متعدد هرج و مرج وجود دارد و در هر سرمایه یا بنگاه تولیدی استبداد»، گره خورده است. دموکراتیسم در رابطه سرمایه از یک طرف خود را از طریق رقابت بین سرمایه های متعدد نشان می دهد. بنابراین، برای آزاد بودن سرمایه ها در پیگیری اهدافشان در بازار، نوعی هرج و مرج ضرورت پیدا می کند. از دیگر سو، هر سرمایه باید بتواند بنگاه تولیدی خویش را مطابق ایده ها و نیازهای خود ساماندهی کند و در محیط کار تمامی عوامل تولیدی باید گوش به فرمان سرمایه و تحت سلطۀ وی باشند. این دو جنبه با یکدیگر معنای دمکراتیسمی است که شمی صلواتی می خواهد باشد و کسی کاری به آن نداشته باشد. آقای شمی صلواتی هر کسی می تواند هر چیزی باشد، حتی بوقلمون صفتی که یک روز سوسیالیست، یک روز دموکرات، یک روز سکولار، یک روز جمهوریخواه و الی آخر می شود. در مقابل پیشتازان متحد و منسجم درون کشوری نیز تا چرخ سرمایه داری می چرخد، دست بردار نیستند و همانطور که در بیانیه شان از ایران درج شده بود، سنجه ای جز پراتیک ندارند و سر بزنگاه نظرات علفهای هرز بیرون یا درون طبقه کارگر را نقد انقلابی و بیرحمانه می کنند. آقای شمی صلواتی چه دردی دارد که بیان آن را در چارچوب میانجی گری گفتمان بورژوایی و آشتی طبقاتی در روز هشت مارچ عنوان می کند؟. در حالیکه سرمایه در ایران توسط یگانه عامل سوبژکتیو انقلابی در ایران یا حتی نیروی منفردِ ناخودگاه، دختران و زنان دادگاهی می شود و جامعه تا حد نهایت به دو طبقۀ متخاصم بدل گشته است. آقای شمی صلواتی، به چه دلیلی در بحران ساختاری اقتصادی سرمایه داری در ایران و با اختلال در روند بازتولید سرمایه، به گفتمان وحدت با دشمن طبقاتی دامن می زند؟ ایشان تصور می کنند که با یک دلنوشته و هزاران هزار فراخوان دیگر می توانند زنان و دختران کارگر و زحمتکش را مثل صاحبان سرمایه به وحدت با سرمایه مجاب کنند؟ آقای شمی صلواتی، شما که میزبان جشن آشتی کنان با گرایشات بورژوایی شده اید. اما، خط مشی و سیاستها در لفافۀ وحدت و همگرایی با بورژوازی و خرده بورژوازی دیرزمانی است که در مقابل چشم همه در ایران رویه ای نابخردانه، ناعادلانه و کاملا مضحک به خود گرفته است. جمهوری، اسلامی یا انسانی، شکلی دیگر از نظام سرمایه داری ست که هم اکنون در قدرت سیاسی- اقتصادی هستند. سکلولاریزم، دمکراتیسم، جمهوریت از نظر ماهیت هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند و همان جامعۀ نکبتی و کهنۀ طبقاتی اند.
فراخوان به آشتی طبقاتی و وحدت با دشمنان زنان کارگر و زحمتکش به منظور احیاء و تحکیم روابط استثماری سرمایه داری است؟ هیچ نگاه طبقاتی در دلنوشتۀ شمی صلواتی به تبعیض جنسیتی وجود ندارد. لذا، از خط مشی سفت و محکم طبقاتی مبراست. تازه، وحدت با گرایشات بورژوازی را ندا می دهد. آقای شمی صلواتی آن سبو دیرزمانی ست شکسته و آن پیمانه ریخته است. عصر جنبشهای دموکراتیک با پایان دوران شکوفایی سرمایه داری به همان اندازه به پایان رسیده است که استفادۀ طبقۀ کارگر اعم از زن و مرد از سنگرهای بورژوازی. گزارۀ انقلاب دموکرات بورژوایی مقدمه بی میانجی انقلاب پرولتری و دیکتاتوری پرولتاریا که در قرن نوزدهم کارایی داشت. امروز دیگر به هیچ روی به درد نمی خورد و باطل و کهنه اند.
وقتی کمونیستها و سوسیالیستها از هشت مارچ صحبت می کنند که خودشان بنیانگذار هشت مارچ هستند و هیچ نیرویی به اندازه سوسیالیستها و کمونیستها در راه حل غامض طبقات و نمودهای آن از جمله تضاد جنسیتی کوشش نکرده است، آنانی که به گفته نیمای بزرگ، « پر زاغی را به کف دارند و پندارند زیر چتر دم طاووس آرمیدستند» و چنین واقعیتی را انکار می کنند، کافی ست که کمی به نبرد خونبار پیشتازان طبقه کارگر در سراسر جهان و ایران نگاهی بیندازند، لاجرم، احساس شرم کرده و شمشیر زبان در نیام کام فرو خواهند کشید. وانگهی، درباره هشت مارچ، در درجه اول رهبرانِ دختران ناراضی از ستم سرمایه داری در ایران، یعنی پیشتازان سازمانده، زنان و مردان مولد ارزش اضافی و رزمنده را به دلیل جایگاهی که در روابط تولیدی اشغال می کنند را مد نظر دارند. پیشتازان طبقه ای که تنها طبقه ای است که تا آخر انقلابی باقی می ماند و با رهایی خود، کل جامعه سرمایه داری را از قید و بندهای سرمایه که تبعیض جنسیتی از جمله نمودهای فلاکت بار آن است، آزاد می سازد. هنوز هیچ جای دهکدۀ جهانی قوانینی که بعد از انقلاب اکتبر نه تنها به نفع زنان تصویب شدند. بلکه، عملا در جامعه اجرا شدند، تصویب و به اجرا درنیاورده است.
شمی صلواتی بلاهت دردآور را به موجزترین شکل بیان می کند و حتی نادانها، عوام، بیسوادها را زیر پرچم حل بغرنج تبعیض طبقاتی – جنسیتی گرد هم می آورد. بدون تئوری انقلابی و یک جنبش سازمان یافته و انقلابی پا نخواهد گرفت و در نطفه محکوم به شکست و رسوایی تاریخی است. آقای شمی صلواتی در مرصع پلویی که زیر پرچم روز همبستگی جهانی با پیکار پرولتاریا درست کرده است، آشتی طبقاتی و صلح عامیانه بین مقولات و گرایشات آشتی ناپذیر را تبلیغ و ترویج می کند. چطور به زنان و دختران در ایران اطمینان می دهد که عوام و نادانها به قول خودشان، پوپولیسمی مثل احمدی نژاد رهبریت را نمی گیرد و پرچم سرخ رهایی از تبعیض طبقاتی- جنسیتی را دوباره به خاک و خون نمی کشد؟ شمی صلواتی می گوید این یک مبارزه سیاسی است! مگر شمی صلواتی نمی داند که هر مبارزۀ مبارزه سیاسی یک مبارزۀ طبقاتی است و مسئلۀ مهم در مبارزۀ سیاسی این است که طلایه داران و پیشتازان کدام طبقه رهبریت را در دست گیرند؟ همه کارگران و زحمتکشان از مذهبی گرفته تا غیر مذهبی، زن و مرد کارگر و زحمتکش در انقلاب اجتماعی شرکت می کنند. اما، رهبری آن بدست تشکیلات پرولتری ست. نکند آقای شمی صلواتی گمان می کند که از رهبران تشکیلات پیشتازان طبقه کارگر در ایران است، قدرت سیاسی و اقتصادی را تصاحب کرده است. اکنون در گرماگرم هشت مارچ به همگان فراخوان می دهد که بیایید روز عشق برگزار کنیم. خطر گرایشات بورژوایی در هر شکلی اعم از جمهوریخواه، سکولار و دموکرات که دشمن زنان و مردان کارگر و زحمتکش هستند. حتی زمانیکه از سرمایه داری خلع ید شده است، هنوز به قوت خود باقی است و حتی خطرناکترند.
آقای شمی صلواتی هشت مارچ، روز همبستگی با پیکار طبقاتی زنان و مردان مسلح به آگاهی طبقاتی متشکل در یک تشکیلات و حزب پرولتاریایی، عالیترین شکل سازماندهی کارگران را با روز والنتاین اشتباه گرفتید و می خواهید با برهم زدن صفبندی طبقاتی و مخدوش سازی استدلالات و رویکردها به تبعیض جنسیتی، اشتی طبقاتی راه بیندازد و آگاهانه یا ناآگاهانه خاک در چشم زنان و دختران می پاشد. آقای شمی صلواتی چه دردی دارد که از بیان آن قاصر است و میخواهد با تلفیق منافع و آشتی عوامانه و برپایی یک جشن بزرگ آشتی کنان بین پرولتاریا و بورژوازی و خرده بورژایی بر درد خود مرهم گذارد؟
سال 1910، کلارا ستکین، سوسیالیست و از چهره های انقلابی و تاثیرگذار جنبش سوسیالیستی آلمان، در دومین کنفرانس بین المللی زنان پیشنهاد کرد که روز هشت مارس، روز جهانی زن شناخته شود، زیرا در سال 1857 در چنین روزی زنان کارگر برخوردار از آگاهی طبقاتی صنعت نساجی نیویورک علیه شرایط بد محیط کار و پایین بودن سطح دستمزدها اعتراض کردند و خواستار کاهش ساعت کار به ده ساعت در روز شدند. این اعتراضات توسط نیروی سرکوبی نظام سرمایه داری به صورت وحشیانه ای سرکوب شد. اما این برخورد دَدمنشانه نتوانست فراروی عزم راسخ پرولتاریا جهت دستیابی به خواسته هایشان، سدی ایجاد کند. در هشتم مارس سال 1860، زنان و مردان پرولتر با سازماندهی بر مطالبات خود مبنی بر بهبود شرایط کار و درآمد برابر، بار دیگر تاکید کردند. در سال 1907، زنان رزمنده و پرولتر حرفه دوزندگی در بزرگداشت اعتصابهای پی در پی هزاران زن همکار و هم هدف خود که در اوایل قرن بیستم در شهرهای مونترال، فیلادلفیا، شیکاگو و نیویورک، انجام شده بود، نشستی برگزار کردند و بر خواستهای خود که شامل پرداخت دستمزد عادلانه و خاتمه بیگاری از کودکان بود، اصرار ورزیدند. در 19 مارس سال 1911 در آلمان نخستین مراسم هشت مارس برگزار شد و علت انتخاب این روز اهمیت تاریخی آن در مبارزات پرولتاریایی آلمان بود. در ابتدا برای برگزاری اجتماعات و تظاهراتهای اعتراضی زنان کارگر روز یکشنبه در نظر گرفته شده بود زیرا در این روز زنان کارگر تعطیل بودند و قادر بودند در راهپیماییها شرکت کنند. هشت مارچ برای زنان کارگر همان ارزش و معنایی داشت که اول ماه مه برای کارگران سراسر جهان داشت و بیانگر اتحاد زنان و مردان پرولتر است بطوریکه حتی روز جهانی زنان کارگر نامیده می شد. در هشت مارس سال 1913، زنان روسیه در چنین روزی علیه جنگ و تزاریسم به خیابانها روانه شدند و این آغازی برای پیروزی انقلاب اکتبر به شمار رفت و از آن روز، هشت مارس، “روز انقلاب فوریه” نیز نامیده شد. زنان در شهرهای مسکو و سن پترزبورگ نشستهای گسترده بحث و سخنرانی تشکیل دادند و دست به انتشار مجله ای به نام «زن کارگر» زدند. بدین ترتیب، اگرچه امروزه مبلغان نو – لیرالیسم به همراه فمینیسم بورژوایی، جمهوریخواه و تمامی گرایشات خرده بورژوایی و بورژوایی سعی در مخدوش ساختن معنا و مفهوم تاریخی و اصلی هشت مارس دارند، ولی این روز همچنان به مثابه پرچم سرخی در دست زنان پرولتر پیامی برای کارگران جهان صادر می کند که به وضوح بیانگر این حقیقت است که هشت مارچ ماهیتی کاملا ضد سرمایه داری داشته و تغییر ریشه ای موقعیت زنان جهان در گرو رهایی طبقه کارگر از یوغ نظام بهره کشی انسان از انسان با همه نمادهای آن، حذف نظام مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، از بین رفتنِ نهاد خانواده به مثابه سلول اصلی جامعه، عدم تسلط سنت و مذهب بر روابط تولیدی و حل تضاد طبقاتی به یاری تشکیلات پرولتری و انقلابی تجلی می یابد. تحقق حقوق سوسیالیستی پیش شرط رفع تبعیض جنسیتی است که ریشه در تبعیض طبقاتی دارد. تنها علم مارکسیسم – لنینیسم است که با بررسی ریشه های تبعیض طبقاتی و مالکیت خصوصی موجبات درک ریشه ای تبعیض جنسیتی را فراروی چشمان گشود. امروز در عمیقترین بحرانهای سیاسی- اقتصادی سرمایه داری در جهان و دوران اضمحلال سرمایه داری در ایران با تعمیق شکاف تضاد کار و سرمایه مهمترین افزار را در اختیار زنان و مردان کارگر قرار می دهد تا با تشکل یابی رادیکال برای سوسیالیسم و عدالت اجتماعی دوشادوش یکدیگر زیر بیرق یک تشکیلات پرولتری و انقلابی مبارزه کنند. تشکیلات پرولتاریایی که زن و مرد ندارد و رهبر تمام زنان و دختران زحمتکش در ایرانند.
چوب تحریف واقعیتهای تاریخی را فقط از سوی بنگاهها و رسانه های سرمایه داری در جهان و جمهوری اسلامی و قلم به مزدان و همکاران مطبوعاتی جمهوری اسلامی در لباس مارکسیست اعم از رفرمیست و انحلال طلب و جمیع دایناسورها مثل حکیمی و بقیه بوقلمون صفتان نمی خوریم. بلکه، از بلاهت دردآوری مثل آقای شمی صلواتی نیز می خوریم که درست در مقطع حساس تاریخی که زنان و دختران رنجیده و در خون تپیدۀ کشورمان می بایست با تبلیغات وسیع سیاسی و اجتماعی متوجه شوند که رهایی شان و تحقق حقوق دمکراتیکشان در دوران انحلال سرمایه داری در گروه تحقق حقوق سوسیالیستی و حداکثرهاست. در همین مقطع حساس تاریخی که گرایشات بورژوایی و خرده بورژوایی دست به تحریف تاریخ می زنند تا از پتانسیل بلقوه و بالفعل زنان و دختران و حتی مردان عاری از قدرت سیاسی- اقتصادی به نفع لاپوشانی تضاد کار و سرمایه بهره جویند، در روزگاری که رهبری اعتراضات را با بزرگ نمایی کسانی مثل نرگس محمدی، شیرین عبادی و فائزه رفسنجانی ، خواهران و برداران متخاصمی که بر سر تقسیم ارزش اضافی همدیگر را بطور خلاقانه تخریب می کنند و انگشت اتهام را تا حبس خانگی و زندان هتلی به سوی همدیگر دراز می کنند تا سیستم سرمایه داری را از زیر ضرب در بیاورند، تبعیض جنسیتی را بیشتر از پیش نهادینه کنند و نیازمند روشنگری وسیع سیاسی- اجتماعی بین زنان و دختران درباره ریشه های اصلی ستمدیدگی زنان یعنی شیوۀ تولید سرمایه داری هستیم، در مقطع حساسی که باید کمک کنیم که آگاهترین و بهترین و رزمنده ترین آنان را به درک این استنباط جلب کنیم که فقط انقلاب اجتماعی و دیکتاتوری پرولتاریا عالی ترین شکل دموکراسی پایه های مادی لازم را برای آزادی کامل زنان فراهم می سازد. در مقطعی که باید بر عمل و تئوری و استحکام جهت گیری سیاسی- طبقاتی بر اصول مارکسیسم – لنینیسم، واقعیت روزهای نمادینی مثل هشت مارچ را بیشتر بازگو کنیم. در مقطعی که انعکاس تضاد کار و سرمایه و تقسیم بندی جامعه به دو طبقۀ و دو منفعت طبقاتی را باید بیش از پیش باید بیرحمانه و انقلابی سرمایه داری (جمهوری اسلامی) نقد کنیم. در مقطعی که خط و مرزها را باید پررنگتر کرده، تمایزات و رویکردها به تضاد و تبعیض طبقاتی و ریشه های ستمدیدگی زنان را برجسته تر کنیم تا از پتانسیل بالفعل و بالقوۀ زنان و دختران سوء استفاده نشود. جایگاه خود را مانند اسلاف خود یعنی زنان و مردان پرولتر که هشت مارچ به ثبت رساندند، تثبیت و تضاد بین مارکسیسم- لنینیسم و انواع و اقسام گرایشات رنگارنگ سرمایه داری از جمهوریت تا سکولاریزم و دمکرات و الی اخر بیشتر دامن زنیم. در همین مقطع تاریخی است که شمی صلواتی ها از راه می رسند. اینان، علیرغم اینکه از بردگی درد می کشند و می گویند ( آرام ما را به سوی بردگی سوق دادند). اما، مضمون و محتوای فراخوان شان نشان می هد که علت بردگی را هنوز درست و حسابی نمی دانند که همانا همان گرایشات بورژوایی است که خود در لفاظی بسیج زیر بیرق سرخ هشت مارچ، بیرق سرخ اسلاف سوسیالیست و کمونیست ما بسیج کرده اند. دشمنان درون طبقاتی خواه از روی بلاهت یا تعمدی می خواهند تضادها و اختلاف منافع، روشها و رویکردها را پوشش دهند. حال آنکه ما واپسین کسانی خواهیم بود که انکار کنیم سرمایه تضادها و تناقضات ساختاری دارد. برعکس، هدف ما بسط و رشد کامل همین تضادها و تناقضات است. آقای شمی صلواتی، قیمت لاک ناخن، رژ لب و کرم پودر در ایران هرگز به اندازه مایحتاج طبقه کارگر افزایش نمی یابد. بورژوازی که در قدرت است. اما، قبل از اینکه به خیابان بیاید و پرچم سرخ ما را به زردی بکشاند، با جایزه های جهان سرمایه داری به عنوان رهبر بدون اینکه راهپیمایی یا اعتراضی را سازماندهی کند، معرفی شده است. ما در تکرار این جملات موهبتی می بینیم، زمانیکه نیروهای مدعی انقلاب؛ تمام امید و تلاش و کار و کردارهای خود را در سبد بورژوازی بگذارند، تمایزی بین حقوق بورژوایی و سوسیالیستی قائل نباشند، از درک چرایی حمایت از حقوق بورژوایی در ارتباط با حقوق سوسیالیستی و منافع کارگران غافل باشند شکل و شمایل غریبی بخود می گیرند.
حمایت از حق پوشش آزاد، امری بدیهی و مسلم و غیرقابل انکار است. اما، حقوقی بورژوایی ست که تمامی دولتهای سرمایه داری بدان گردن نهادند. امروز نیز در ایران بسیاری در خیابانها روسری و شالی ندارند و فیلمهای زیادی نیز در اینباره منتشر شده است. به هر رو، حق پوشش آزاد در پارادایم نظامهای سرمایه داری می گنجد و در جوامع بورژوازی قابل حل و فصل است. ولیکن، دیکتاتوری طهران دقیقا بدلیل روبنای بشدت پاتریارکال و استبدادی حاضر به تسلیم چنین حقوقی نیست و از آن بعنوان ابزاری برای سرکوب بهره می جوید. تضاد بین زیربنا و روبنا همواره بعنوان مبحث مهمی در سطح جنبش مطرح بوده که نظام را با پارادوکس هایی از این دست، روبرو میسازد. مبحث هشت مارچ بر طبق تاریخ آن پیرامون منافع زنان کارگر است و
دیگر پای حقوق بورژوازی و خرده بورژوازی بمیان نمی آید و تمامی گرایشات مدافع حقوق بورژوایی و خرده بورژوایی «دشمن طبقه ی کارگر» بحساب میایند.
امروزه با انحطاط در تئوری بخاطر کسب قدرت سیاسی بموازات تشدید مبارزه برای حق پوشش آزاد و دیگر خواسته های بورژوایی با سرگیجه های تهوع آور، تن خود را در دفاع از حقوق کارگران به بورژوازی وخرده بورژوازی می مالند، بیرق بورژوازی و خرده بورژوازی را در دست می گیرند و لنگ لنگان پشت آنان راه می افتند و شعار میدهند. هر چه دارند و شوربختانه به دلیل همین انحرافات، “دیگر ندارند”، در سبد بورژوازی میریزند. حقوق بورژوایی در جوامع بورژوایی قابل دریافت است. زمانیکه به هشت مارچ می رسیم، مشخصا از “حقوق زنان و مردان کارگر” سخن می گوییم و حمایت می کنیم مسائل بسیار ردیکال ترند، مشکل عمیق تر و اساسی تر و بنیادی تر است؛ سخن دیگر در باب حق اجاق مایکروویو، رنگ مو، جورابهای رنگارنگ و …نیست. مختصر اینکه سخن مربوط به نفی کار مزدی، خصلت اجتماعی تولید و خصلت خصوصی مالکیت بر وسایل تولید و رفع تضاد بین کار و سرمایه..است. مالکیت، سرمایه، پول، کار مزدی، خانواده به شکل امروزی، مذهب و… فراورده های کاملا عینی و واقعی از خودبیگانی طبقۀ کارگر است و تا زمانیکه پیشتاز ساختار یافتۀ طبقۀ کارگر مسلح به شیوه و استراتژی طبقاتی نتواند رهبریت اعتراضات غیرقانونی را در ایران ازآن خود کند، طبقۀ کارگر نیز نمی تواند در اندیشه و زندگی «انسان» باشند. متعاقباً، زنان و مردان نیز به حقوق انسانی خود دست پیدا نمی کنند. امروزه تحقق حداقل ها مثل حق پوشش در گرو حداکثرهاست و نه برعکس. بنابراین، نقد نظری و عملی گرایشات بورژوایی اعم از جمهوریخواه، دموکرات و سکولاریسم در مسیر رفع تبعیض طبقاتی- جنسیتی از جایگاه بسیار ویژه ای برخوردار است. اگر پرولتاریای متشکل رهبری جنبش را کسب کند و بقیه اقشار و گردانهای زحمتکش فرا از مذهب و دین و آیین و رنگ پوست و ..،نقش راهبردی و راهبری نیروی پیشرو کارگری را بپذیرند، خواسته هایی مانند حق پوشش ازاد، حق تشکل ازاد و.. خواسته های دموکراتیک خواه ناخواه به خواسته های جنبش تبدیل می گردد. پرولتاریای متشکل همانطور که انقلاب اکتبر نشان داد تضمین می کند که حقوقها را تامین میکند؛ چنین امری در تاریخ شده و حرف از شدنیها میزند.
آنزمان که قلم در دست می گیریم و پشت میکرفنها، برای حقوق کارگران دهان می گشاییم، در درجه ی اول از حقوق طبقاتی کارگران دفاع می کنیم و نه مانند خرده بورژواهای دیوانه برای کسب قدرت با حقوق بورژوایی هم کلنجار می رویم. بدین ترتیب، حمایت از کلیۀ حقوق بورژوایی از جمله حق پوشش آزاد، بمعنای گرفتن «بیرق بورژوازی» در دست نیست یا بیرق سرخ هشت مارچ را مثل شمی صلواتی ها به جمهوری خواهان، سکولاریزم، جمهوریت واگذار نمی کنیم. بلکه، تضادها را بیشتر دامن می زنیم.
مضاف بر اینها، شمی صلواتی علیه تشکلیابی با این جمله که «هشت مارچ متعلق به هیچ فرقه ای نیست»، پروپاگاندا راه می اندازند. در حقیقت، تشکلیابی و سازماندهی را به سود گرایشات بورژوایی و عوام گرایی با الدروم بلدروم به سخره می گیرد. این در حالی ست که هر جای تاریخ که پیشتازان طبقۀ کارگر در تشکیلات درون کشوری متشکل شدند توانستند گام های بسیار بلندی در مسیر رهایی زنان بردارند. به عنوان مثال، حزب سوسیالیست المان بود که برای اولین بار راه پیوستن زنان به تشکیلات سیاسی را باز کرد و با برپایی سازمان و روزنامه و نشریات ویژه زنان به نقطه ای رسیدند که زنان در حزب سوسیالیست آلمان از حقوق و مسئولیتهای کاملا برابر با مردان برخوردار بودند. هیچ نیرویی در تاریخ هنوز به اندازه حزب بلشویک با مسئله زنان به رهبری لنین، بطور جدی برخورد نکرد و حتی خط سرخی در این باره با سوسیال دمکراسی به مثابه دشمن پرولتاریا نکشیدند. این نظرات لنین و حزب بلشویسم بود که مسئله تبعیض جنسیتی را از جوانب دیگری مورد بررسی قرار دادند و جدالهای نظری باعث بوجود آمدن صفبندیهای جدید شد. شمی صلواتی که امروز داعیه دار هشت مارچ شده است با ارجحیت قائل شده برای عوام گرایی و به سخره گرفتن سازماندهی دقیقا قصد تحریف تاریخ یک عمر فعالیت سازمانها و احزاب دیگر پرولتری در سراسر جهان و ایران و آغازگران یعنی بلشویکها را دارد. همین جا ضروری به نظر می رسد که اشاره کنیم این لنین رهبر انقلاب اکتبر بود که مشوق کلارا زتکین برای پایه ریزی یک طرح بزرگ و مبارزۀ بین المللی و سازماندهی شد. جالب اینجاست که مهمترین انگیزه برای چنین طرح و سازماندهی دقیقا بر خلاف بلاهت درد آور شمی صلواتی ها و امثالهم این بود که چنین طرح سازماندهی زنان کمونیست، دامن زدن تضادها و تخاصمات و چند دستگی در جبهه دشمن یعنی بورژوازی بود. زیرا، هر گونه تضعیف دشمن پرولتاریا در حکم تقویت نیروی پرولتاریاست.
شمی صلواتی روز هشت مارچ را به روز مبارزه با مردسالاری تبدیل می کند. اقای شمی صلواتی شما یک فمینیست رادیکال تمام عیارید که می خواهید نوک تیز حمله زیر گردن سیستم طبقاتی را در آورده و زیر گردن مردان بگذارید. اینجا نیز با عامیانه سازی هشت مارچ به یاری دشمن می شتابید و دقیقا مثل سرمایه داری بین زنان و مردان طبقۀ کارگر تفرقه می اندازید. عجیب نیست که شدید به گرایشات بورژوایی تمایل دارید و به قول خودتان بگذاریم باشند، کاری به آنان نداشته باشیم!!
واقعیت اما برای ما چیز دیگری است، ریشه های ستم بر زنان را باید در روابط تولیدی حاکم بر جهان مبتنی بر سرمایه که بر اساس مناسبات بهره کشی انسان از انسان پایه ریزی شده جستجو کرد. در مناسبات جوامع طبقاتی انسان ها صرفا نه بر اساس جنسیت بلکه بر اساس جایگاه آنان در روابط تولیدی و نقش آنها در هجم سود تولید شده محاسبه می شوند و بدین ترتیب سرمایه داری در پروسه رشد خود بدلیل نیاز به نیروی کار فراوان و ارزان قیمت،زنان را به عرصه اقتصاد و اجتماع وارد می کند. نظام طبقاتی حاکم تا زمانی که به کار ارزان قیمت زنان احتیاج داشته باشد یک سری امتیازات به آنان اعطا می کند و زمانی که این نیاز ضروری نباشد،امتیازات را پس می گیرد. به عبارت دیگر،بخشی از امتیازاتی که در برهه ای از تاریخ به زنان داده شده نیاز روابط تولیدی جوامع سرمایه داری بوده است. به عنوان مثال در طی جنگ جهانی دوم به دلیل نیاز اقتصادی و وضعیت بحرانی، زنان را وارد عرصه بازار کار کردند اما بعد از جنگ تعداد زیادی از آنان کار خود را از دست دادند. بدیهی است که سیستم سرمایه داری در این مسیر احتیاج به ابزاری دارد تا بتواند در مقابل کار برابر با مردان به زنان مزد کمتری بدهد و ارزش اضافی حاصل شده از تولیدات را افزایش دهد و درهمین مسیر است که تسلط خود را توسعه می نامد واینگونه آنرا توجیه می کند. بهترین ابزار، زنده نگاه داشتن سنت های عقب افتاده است،حاکم کردن سنت در قالب نهاد خانواده، دین و یا قانون بر روابط تولیدی حاکم، به سرمایه داری اجازه می دهد تا از یکسو بر طبق منافع خود هر زمان که اراده کرد به زنان امتیازاتی از جمله اجازه کار در خارج از خانه را اعطا کند و چون بر اساس سنت ها و عقاید مذهبی زنها ضعیفتر از مردان هستند پس مزد کمتری به آنان پرداخت کند و به این ترتیب ارزش حاصل شده را بالاتر ببرد و لاجرم نیروی کار زنان و مردان ( که خود از ستم طبقاتی رنج می برند) را در رقابتی بی رحمانه قرار دهد تا همچنان بیشترین سود را در این مسیر نسیب خود گرداند. در حالیکه با پیشرفت تکنولوژی و خارج شدن نیروی بدنی از پروسه تولید و مدرن شدن ابزار تولید دیگر احتیاجی به نیروی یدی نیست ولی با حاکم کردن سنت بر روابط تولیدی مزد زنان در مقایسه با مردان بر اساس جنسیت پرداخت می شود، نه بر اساس کاری که انجام می دهند. در این اثنا سرمایه داری با استفاده از سنت های عقب افتاده قادر است در زمان های بحرانی برای حفظ منافع خود زنان را بر پایه «تقدس خانواده» که بر طبق تعریف سنتی،سلول اصلی جامعه می باشد و از همین روست که زن ملک مرد تعریف شده و به یک سری تعهدات مجبور می گردد،در خانه نگه دارد و از این طریق نیز هزینه زندگی مزدبگیران مرد را پایین نگه داشته، دستمزد کمتری به آنان بدهد و بدین صورت نیز ارزش اضافی را افزایش دهد.
او در دلنوشته هشت مارچ را به روزی برای مبارزه با مذهب تبدیل می کند. این روز به روز جنگ مذهبی که همواره حربۀ امپریالیستی و جهان سرمایه داری بوده است نیز قابل تقلیل نیست. کوشندگان و بنیانگذاران مارکسیست هشت مارچ و نسلهای بعداز آنان با نقد فویرباخ و برادارن بوئر، انسان را از آسمان به زمین آوردند و رهایی از افکار ارتجاعی و مذهبی را در گام اول در نقدِ کار از خود بیگانه آغاز کردند. شرط ابتدایی از بین رفتن مذهب از بین بردن انقلابی تضادهای اجتماعی ست که آنرا بوجود آورده است. چون زمانی می شود آدمها را شناخت که مناسبات اجتماعی شان، عمیقا مورد شناسایی قرار بگیرد. نمیتوان انسان را بدون تغییر مناسبات اجتماعی واقعی و بدون درنگریستن واقعیت تاریخی او، تغییر داد. نظریه و رویکردی که قصد از بین بردن مذهب در جهان امروز را دارد خود نوعی وارونگی واقعیت و بیگانگی ست و با شیوه ی تخریبی و مضر قصد دارد ایده ال خود بر واقعیت منطبق سازد. اگر سخن بر سر تغییر جهان است. باید جهان را آنگونه که واقعی ست دریافت و درک کرد. این مهم، در نفی و نقد نظری هر چه واقعی ست، نمی گنجد. امروزه یکی از دلایل مهم گرایش نیروهای معترض جوامع به گروهها و شبه نظامیان تروریسم بنیادگرا بعنوان مثال داعش، تبلیغ و ترویج جارچیان جنگ مذهبی ست. این تفکر بغایت عقب افتاده و زرنیخی، حربه دیرینه ی استعمار ، مزید بر علت شده و با هزار رنگ و لعاب مثل شتر جان سختی میکند. تخم تفرقه و نفاق و یاس بین تودههای زحمتکش می پاشد. به بیان صریحتر، بعلاوه ی بحران ایدئولوژیک طبقه ی کارگر و بحران جنبش کمونیستی موجد بی اهمیتی نیروی مولد به علم رهایی خود گشته که طوطی وار از روی تئوریهای قرن نوزدهم، تکرار می شوند. مارکسیسم- لنینیسم را تا حد آته ئیسم پایین می آورند. هشت مارچ که ریشه در مبارزات طبقاتی زنان کارگر دارد را تنها برای عوام فریبی و رقابت حزبی و سازمانی، تا حد «جنبش ضد حجاب»، تنزل میدهند. مگر چند جنگ داریم؟ یک جنگ؛ آنهم جنگ طبقاتی ست با شرکت کارگران و زحمتکشان که از شانس بد شمایان، مذهبی هم هستند. جنگ طبقاتی را بر همین منوال مبتذل و بر مبنای رنگ، مذهب، محجبه و غیرمحجبه، دست گزین، عامیانه و تابع حوادث سیال و منطق حوادث میکنند و آن روی سکه راهکار جرج بوش است که نه تنها از اتحاد گردانهای ستمدیده جلوگیری بعمل میآورد. بلکه، آنان را بجهت شکست انتگراسیون و دلزدگی از سیستم سرمایه داری به دامان نیروهای ارتجاعی بنیادگرا جهت برون رفت از وضعیت بغرنج کنونی، فلاکت و بیچارگی، سوق میدهد. درد شما آنقدر زیاد است که چونان خروس بر تپه ی زبالۀ جنگ مذهبی، داد و هوار می کشید و می خواهید هشت مارچ را با راه اندازی جنگ مذهبی و یک جشن بزرگ آشتی کنان با گرایشات رنگارنگ بورژوایی و خرده بورژوایی، برهم زدن صفبندی های طبقاتی به روز «عشق» مبدل سازید. تا زمانیکه کشمکش بر سر مازاد تولید وجود دارد، طبقه هم وجود دارد و بازتولید میشود، مذهب و ایدئولوژی هم وجود دارد و تبعیض جنسیتی نیز به قوت خود باقی خواهد ماند.
مارکسیست لنینیستها در فرجام، قطعا خواستار الغای مذهب است. اما، ما می دانیم که انسان مذهب را میسازد، نه مذهب انسان را. اما، انسان یک موجود انتزاعی که خارج از جهان خمیه زده، نیست. به بیانی دیگر، زدودن مذهب در افکار تودهها با مارکوپولو در سرزمین عجایب، متفاوت است. زیرا، انسان، دنیای انسان است، دولت و جامعه. این دولت و این جامعه مذهب را تولید میکنند، که آگاهی یی وارونه ایی از دنیاست، چرا که آنها «دولت و جامعه» یک جهان وارونه اند.هگلیستهای جوان، که کنشگری خویش را صرفاً از نقد روبنا شروع می کنند توجه ندارند که انسانها بخاطر توهم به جاذبه نیست که در آب فرو می روند. بخاطر خود جاذبه است که غرق می شوند. فوئرباخ نیز، جوهر مذهبی را به جوهر انسانی تحویل میکرد. اما، جوهرانسانی یک انتزاع نیست که در ذات تک تک افراد انسانی نهاده شده باشد. در واقعیت امر این جوهر انسانی، مجموعه ای از روابط اجتماعی است. مارکس در تزهای فویرباخ جملاتی می نویسند به این معن که ما هرگز نمی توانیم خود را از مذهب و از خودبیگانگی مذهبی رها سازیم، مگر اینکه ابتدا شرایط موجد آن را در روی زمین درک و سپس برطرف کنیم. زمانیکه علت از میان رفت و بیماری درمان شد عارضه ی مذهب نیز، زوال خواهد یافت. مذهب نباید سرکوب یا بعنوان معضل اول، برچیده شود، بلکه خود در شرایط مناسب ناپدید خواهد شد.
علت بیماری، به عقیدۀ مارکس، بیگانگی از نوعی متفاوت، و در درجه ی اول «کارِ بیگانه شده» است. جان آدمی که با کار کردن از وی جدا می شود، در شی ایی گذاشته می شود و بشکل نیرویی مستقل و بیگانه از آنان در برابرشان قد علم می کند. رهایی از این فقر مصنوعی در گرو تبدیل نیروی بالقوه ایشان به بالفعل و مسلح شدنشان به آگاهی طبقاتی است. آگاهی طبقاتی نیز فعلیت نخواهد یافت مگر با برگذشتن از پرولتاریا، نمی توان از پرولتاریا برگذشت مگر با فعلیت یافتن آگاهی طبقاتی. این برون شد نوینی از بی خویشتنی انسان است که نیروی عملی؛ سازماندهی و پیشتازان زن و مرد طبقۀ کارگر؛ را پیش می کشد. طبقه ایی درگیر فقری مصنوعی که تصفیه این فقر، در گرو فعلیت یافته گی رهایی همین طبقه است. آنگاه که یوغ مهیب، ستبر بی خویشتنی را از گردن خود پاره و به کناری افکند. آغازگاه این تمزق «مبارزۀ طبقاتی» است و نه ساده انگاری و «مبارزه با مذهب»، «ستیز طبقاتی» ست و نه «ستیز مذهبی»، « دامن زدن به تضادهاست و نه اشتی طبقاتی». بدین سان، آنانی که از مالکیت جز نام انسان چیزی ندارند که زنان کارگر و زحمتکش در ثقل این بی چیزی در کشورمان قرار دارند، نه تنها خود، بلکه همگان را از شرِّ مالکیّت خصوصی خلاص خواهند ساخت. پیشتازترین و رزمنده ترین و آگاه ترین شان با سازماندهی در نشیب و فرازهای پیکار طبقاتی به بخش قابل توجه ای از طبقه کارگر می شناسانند که نماینده تمامی انسانها و انسانیت هستند و جایگاه به حق شایسته و سزاوار خود را با قهر و زور سامان یافته به چنگ می آورند و بس.
در تحلیل نهایی،
آقای شمی صلواتی، شما هشت مارچ را با روز والنتاین اشتباه گرفتید و با درست کردن سیاهی لشکری از عوام و نادانها البته فقط در ایده و روی کاغذ، خواستار برپاییِ روز والنتاین با گرایشات بورژوایی هستید. در مهمترین مقطع تاریخی که صف بندی های طبقاتی هر چه بیشتر خود را نشان می دهند و مرزبندیهای طبقاتی را باید برجسته تر کرد. دامن زدن به تضاد منافع و خط مشی استراتژیک طبقاتی به تضاد طبقاتی- جنسیتی از هر تاریخ دیگری در روزگار اضمحلال سرمایه داری در ایران و جهان الزامی تر است، داستان سرایی جنابعالی یک فریبکاری بزرگ بورژوازی و عامه پسند است. تفکر اصیل اما هرگز با رویدادها و ناخوداگاه یا حتی خودآگاه بورژوایی و خرده بورژوایی رنگ عوض نمی کند و خوب می داند که سرمایه داری هرگز از شرّ تضاد کار و سرمایه خلاصی پیدا نخواهد کرد و تبعیض جنسیتی هم منتج از سرمایه داری و روابط طبقاتی آن دارد. تمامی گرایشات بورژوایی که شمی صلواتی از آنان نام می برد و میخواهد تفکر اصیل کاری به کار آنان نداشته باشد مثل خود شمی صلواتی قصد ماستمالی کردن تضاد کار و سرمایه را دارند حتی زمانی که از حقوق دموکراتیک زنان (حداقلها) صحبت می کنند، بر گسترش جامعۀ طبقاتی و گسترش بازارهای سرمایه می کوبند تا رابطه سرمایه را نجات دهند. نجات رابطۀ سرمایه به معنای نجات تبعیض جنسیتی است. بنابراین، درد آقای شمی صلواتی و امثالهم نیز درمانی ندارد. بهتر است هشت مارچ، روز جنگ اسلاف کمونیست متشکل ما علیه تمام گرایشاتی که نام بردید و هیچگونه اختلافی از نظر ماهیتی با یکدیگر ندارند. در شکل جمهوری در قدرتند و زنان و دختران را از خانه تا کارخانه به صلابه کشیده اند، هشت مارچ، مظهر جنگ بی امان و خستگی ناپذیر طبقاتی تشکیلات پیشتازان طبقۀ کارگر برای دستیابی به جامعه ای عاری از تبعیض طبقاتی و جنسیتی را دستخوش آنارشی طنزآمیزی شبیه کتاب قلعۀ حیوانات نکنند. پروپاگاندا برای وحدت با دشمن طبقاتی به بهانۀ هشت مارچ مضحک، محال و غیرممکن است. همانگونه که وحدت کار و سرمایه خصوصی!
تا مارکسیسم مثل مذهب به زباله دان تاریخ نرفته، هیچ انقلابی ممکن نخواهد بود. نتایج تاریخی مارکسیسم کلاهبرداری سیاسی، جنایت علیه کارگران و زنان بوده است. هواداران ضد انقلاب بلشویکی سرمایه داری دولتی بهتر است با خودشان صادقتر باشند. تاریخ را که تا پیدایش مارکسیسم مطالعه نمیکنند، مطالعه گندکاری های مارکسیستها بخش مهمی از مطالعه تاریخ است.
آنارشیست
این بحث که آزادی زن در گروی آزادی از سرمایه داری است بحثی اپورتونیستی ست. برای درک این اپورتونیسم مارکسیستی باید تمرکز را گذاشت روی کلمه “در گروی”. بحث این است که میتوان گفت ازادی از سرمایه داری در گروی ازادی از مردسالاری ست. در همین راستا، میتوان گفت ازادی از نژادپرستی در گروی آزادی از امپریالیسم است و چندین حکم مشابه. پی حکم اول در حقیقت بی اساس است و فقط برای سو استفاده و آقا کردن مارکسیستها در دولتهایشان درست شده.
رویکرد درست نظری و عملی، بر خلاف تقلیلگرائی مارکسیستی، این است که آزادی انسان در گروی از بین بردن سلطه طلبی در انسان است. این سلطه طلبی است که موجب پیدایش انواع سلطه و تکامل تاریخی آن شده است. اگر مارکسیستها این را فهمیده بودند، دولتگرا نبودند و جنبشهای توده ها علیه ارتجاع را به کجراه و و ضع امروز نمی کشاندند.
آنارشیست
درباره این مقاله:
1 – نویسنده بهتر است کلمه آنارشی و هرج و مرج را یکی نگیرد و کلاه برداری سیاسی نکند.
2 – هیچ دلیلی وجود ندارد که رابطه زنان و مردان را در فرهنگ مردسالاری، طبقاتی نبینیم. این برای مارکسیسم که تقلیل گرا و در نتیجه دگم است اصلا قابل تصور نیست. تقلیگرائی و اکونومیسم مارکس، در زمینه مردسالاری، همیشه در تناقض بسر می برده و نمیتواند مردسالاری را درست و حقیقی بفهمد و بیان کند.
3 – لنینیسم و کلا مارکسیسم و حتی خود افکار مارکس در مجموع ایدئولوژی سرمایه داری دولتی است. کمونیسم مارکسی مثل جامعه ایده ال همه خوشحال بورژوا-لیبرالهاست که بهترین راه قضاوت در مورد آن بررسی اعمال آنهاست. اعمال مارکس و مارکسیستها تا به امروز بورژوا سرمایه داری دولتی بوده است.
آنارشیست