کنفدراسیون کار، ما به ازای لیبرالها در جنبش کارگری،
رضا مقدم
22 اسفند 1402
حزب کمونیست کارگری، حمید تقوایی و شهلا دانشفر دفاع بی ثمرشان را از کنفدراسیون کار کردند و صفحه دیگری بر پرونده قبلی حزبشان در دفاع از سندیکا سازی نهادهای امنیتی برای کارگران شرکت واحد افزودند. محمد آسنگران هم در تریبونی که رادیو پیام در اختیارش گذاشت، بی حد و مرز اتهامات جنایتکارانه نثار ما کرد اما همزمان و همصدا با گرداننده برنامه (امیر رادیو پیام) برای مخالفان کنفدراسیون رندانه حد و مرز و نوع مجاز مخالفت تعیین کردند: “انتقاد سازنده آری، تخریب نه”.(1) در واقع یک کپی ساده دلانه از نشریات سال 58 که پر از اندرزهای تازه به قدرت رسیدگانی بود که نوع مجاز مخالفت با خود را “انتقاد سازنده” می دانستند و همزمان علیه شوراهای کارگری و فعالینش از هیچ عملی جنایت کارانه فرو گذار نمی کردند و برای کشتار مردم کردستان نیروهای نظامی می فرستادند! برای مخالفت مجاز با کنفدراسیون ما را به بحث حول اساسنامه اش دعوت می کنند در صورتیکه این کنفدراسیون مستقل از اساسنامه اش، بخشی از یک پروژه بزرگ سرمایه داری جهانی علیه سوسیالیست ها است با صحنه گردانی بنیاد فریدریش ابرت و عوامل شناخته شده و هنوز ناشناخته ایرانی اش.
توئیت مهرداد پاینده: “پس از ۱۱۸ سال یک اتحادیه سراسری آزاد و مستقل ایرانی، موفقیت آمیز در برلین تاسیس شد. کنفدراسیون کار ایران – خارج از کشور دیروز در ساختمان DGB برلین شکل گرفت و اعضای هئیت مدیره و رئیس خود را انتخاب کرد.
نتیجه: پایان اتحادیههای خط و مشیدار و جدایی در جنبش کارگری.
با سپاس از حمایت لجستیک بنیاد فریدریش ابرت، از یاسمن فهیمی رئیس DGB و استفان وایل، رئیس ایالت نیدر زاکسن برای همکاریشان”.
مهرداد پاینده از مقامات ارشد DGB، تاریخ خونبار جنبش همیشه چپگرای طبقه ما را در دفاع از یک کنفدراسیون ضد کارگری و ضد سوسیالیستی لگد مال کرد. از تشکلهای کارگری در دوران حزب کمونیست اولیه ایران، شورای متحده مرکزی تا قبل از کودتای آمریکایی – انگلیسی 28 مرداد 1332 و جنبش شورایی دوران انقلاب را با یک چرخش قلم حذف کرد تا در خیال و آرزوهای خام خود و بنیاد فریدریش ابرت، جناح چپ و سوسیالیستی جنبش کارگری را ابتدا در فضای مجازی و توئیتر حذف کند تا فرصت حذف آنها در عمل فرا برسد!
کجا بودند فواد کیخسروی و پیمان شجیراتی وقتی مهرداد پاینده تاریخ مبارزه چپگرایانه طبقه ما برای ایجاد تشکل و ثمرات آنرا با خاک یکسان کرد که گویا شما 11 نفر باقیمانده پس از 118 سال اولین تشکل سراسری کارگران را میسازید! ما از شما و مدافعان ضد سوسیالیست تان حتی انتظار شرم نداریم که تلاش هزاران فعال شریف کارگری و سوسیالیست را که طی دهه ها در راه ایجاد تشکل کارگری جان از دست دادند، به ریشخند گرفتید.
ما شما، افراد و جریاناتی را که برای تصدی لیبرالها و حقوق بشری ها بر کنفدراسیونی با تابلوی کارگری به فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری ایران حمله می کنند را ضد منافع و صف مستقل جنبش کارگری می دانیم.
ما همه کسانی را که بجای ایستادن در مقابل مهرداد پاینده، لدگدمال کننده تاریخ خونبار ما، به سوسیالیستها حمله می کنند و برای فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری ایران پرونده می سازند و پاپوش می دوزند را علیه منافع و صف مستقل جنبش کارگری می دانیم. شما بیگانگان با جنبش همواره چپ گرای طبقه ما و بی از اطلاع از تاریخ خونبار آن از جنبش ما نیستید حتی اگر اینجا و آنجا در کنار ما باشید.
در کمتر از سه هفته 4 نفر از پانزده نفری که DGB و بنیاد فریدریش ابرت جلو انداختند تا برای کارگران ایران یک کنفدراسیون ضد سوسیالیستی درست کنند، جدا شدند. بعلاوه سوسیالیستها و جناح چپ جنبش کارگری از اولین خاکریز شنی کنفدراسیون که فقط حمید تقوایی و شهلا دانشفر و محمد آسنگران سرشان را از آن بالا آورده بودند، گذشتند. الان سنگر صاحبان اصلی کنفدراسیون، بنیاد فریدریش ابرت و DGB نمایان است. جنبش همیشه چپ گرای کارگری ایران و سوسیالیستها تلاش DGB و بنیاد فریدریش ابرت در دست اندازی بر جنبش کارگری ایران را با شکست روبرو خواهند کرد. برای این بنیادهای مدافع صاحبان سرمایه و صنایع که بدرست نگران نقش جنبش کارگری و سوسیالیستها در انقلاب ایران هستند، شکست سولیداریتی سنتر، مهدی کوهستانی و منصور اسانلو گویا کافی نبوده است. سولیداریتی سنتر و عواملش شکست خوردند، DGB و بنیاد فریدریش ابرت، با فواد کیخسروی، پیمان شجیراتی و همه دست اندرکاران و مدافعان آشکار و فعلا پنهان کنفدراسیون نیز شکست خواهند خورد. در آستانه تحولات عمیق در ایران جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری ایران یک فرصت تاریخی بدست آورده و حق و فرصت شکست خوردن ندارد. نباید اجازه دهیم تجربه انقلاب 57 تکرار شود و ثمره مبارزات طبقه و جنبش ما در خدمت برقراری یک نظام مدافع منافع صاحبان صنایع و سرمایه دیگر قرار گیرد. مبارزه ما علیه کنفدراسیون کار و صاحبانش بخشی جدایی ناپذیر از مبارزه ما علیه لیبرالها و جمهوریخواهان و نظام مورد نظرشان در ایران پس از رژیم اسلامی است.
در انقلاب 57 و با بافت آنزمان طبقه کارگر ایران، خمینی تضمین کننده حفظ مناسبات سرمایه داری پس از نظام سلطنتی بود در چارچوب طرح “کمر بند سبز” در دوران جنگ سرد. اما اکنون با تضعیف اجتماعی و سیاسی دو نهاد ارتجاعی و ضد سوسیالیست دین و سلطنت، گوش شنوایی در جنبش کارگری ایران برای لیبرالها، جمهوریخواهان و طالبان سلطنت وجود ندارد.
بنیاد فریدریش ابرت یکی از چند بنیاد جهانی است که سابقه طولانی در کمک به شکل دادن به اتحادیه های کارگری ضد سوسیالیستی در قاره آمریکا، آفریقا و خاورمیانه دارد. کم نیستند اجلاسهای لیبرالها و جمهوریخواهان اپوزیسیون ایران که با حمایت بنیاد فریدریش ابرت در آلمان برگزار میشود. در این راستا و در تکمیل آن، هدف بنیاد فریدریش ابرت از پروژه کنفدراسیون کار ایجاد یک مابه ازای لیبرالی و جمهوریخواهی در جناح راست جنبش کارگری است تا در تحولات انقلابی ایران جنبش کارگری را از درون مهار کند. تقویت احزاب و جریانات لیبرالها و جمهوریخواه و به موازات آن ایجاد کنفدراسیون کار اهرمهایی است تا سرنگونی رژیم اسلامی همانند انقلاب 57 با پایان نظام مدافع صاحبان صنایع و سرمایه توام نباشد. درست در نقطه مقابل آنها هدف و وظیفه محوری ما ایجاد اتحاد و انسجام در گرایش چپ و سوسیالیست جنبش کارگری است تا تشکلهای کارگری نه بر مبانی سازش طبقاتی بلکه برمبانی مبارزه و ستیز طبقاتی ایجاد شود. از این طریق رژیم اسلامی با نظامی مدافع منافع جنبش کارگری و دیگر جنبشهای متحدش با ساختاری شورایی جایگزین خواهد شد.
———–
- امیر رادیو پیام در مطلبی با نام “نقد آری مغلطه نه – پاسخی کوتاه به رضا مقدم” توضیحاتی در توجیه تریبون دادن به محمد آسنگران برای پرونده سازی و پاپوش دوزی علیه من نوشته که به شکل تحریک آمیزی کامل و صحیح نیست تا ما گریبان کنفدراسیون را رها کنیم، به ماجرای آن برنامه بپردازیم و بحثهای ما به بیراهه برود! حقیقت ماجرا را همان روز برای بسیاری از فعالین جنبش کارگری و سوسیالیستی نوشتم. بعدا کل ماجرا را توضیح خواهم داد. اما تا آنزمان امیر رادیو پیام در خلوت خود به این فکر کند که کنفدراسیونی که برای دفاع از آن “روایت نادرست” لازم میشود، بار کجی است که به مقصد نمی رسد!
پس همانطور که مشاهده می فرمائید “پرولتاریا” خود بخود آگاهی انقلابی پیدا نمیکند، بلکه برعکس، مثل سایر طبقات ماقبل سرمایه داری، حاکمین بطور فعالی به مهندسی فکری برده ها می پردازند. به عبارت دیگر، ملاحظه می فرمائید که آگاهی سرمایه داران تعیین کننده مناسبات تولیدی است نه آنطور که مارکس گفت. هر چه بیشتر در اهمیت کار آگاهانه و تغییر ذهنی کارگران بنویسید، بیشتر ماتریالیسم تاریخی مارکس را رد میکنید و بیشتر تمایل پیدا میکنید آنرا برای خودتان تفسیر کنید.
آنارشیست