کبوتران صلح و عشق، رسانه های مدرن و آخوندهای قرون وسطایی
سوسن آرام
.
در این روزهای اول سال نو میلادی، یادی از کبوتر، پرنده صلح و عشق، مناسب است. هم برای ما ایرانی ها که تمام سال را هم ناگزیر بودیم با رژیم منادی نفرت بجنگیم، وهم برای تمام مردم جهان که هر روز از جنگ شنیدند و بمب های آدم کش. هرچه باشد انسان اغلب چیزی را آرزو می کند که ندارد، و وقتی آن چه راکه می خواهد به چنگ می آورد که امیدش را زنده نگه دارد تا مشعل راهش باشد.
انتخاب کبوتر به عنوان یک سمبول را بعضی از نوشته ها به هزاره ها ی قبل از میلاد مسیح نسبت میدهند. کبوترها معمولا جفت خود را عوض نمی کنند و همین منشاء نسبت دادن عشق ودوستی به این پرنده زیباست. به علاوه آن ها دسته جمعی روی سقف و ستون های معابد حضور پیدا میکردند و به این دلیل در داستان های اساطیری این پرنده را به خدایان باروری یا نزدیک به آن مثل آفرودیت و ونوس ارتباط میدادند. در داستان نوح پیغمبر گفته می شود او بعد از سیل ابتدا کلاغ را به جستجوی سرزمینی برای سکونت می فرستد ولی کلاغ بر نمی گردد. نوح سپس کبوتر را در پی همین مقصود میفرستد. کبوتر با ز میگردد با زیتونی در منقار. تجمع انبوه کبوترها روی برج و باروی کلیساها احتمالا منشاء عزت این پرنده در داستان های مسیحی و انتساب آن به روح القدس است.
کسانی که با کارهای پابلو پیکاسو آشنا هستند، میدانند این هنرمند بزرگ هم عصر ما به کبوتر به عنوان تم تابلو هایش خیلی علاقه داشت. او در عصری زیست که جنگ ، کشتار و سرکوب مردم توسط قدرت با مجهز شدن به پیشرفت های عظیم علمی ابعاد تازه ای یافت و نشان داد وقتی خوی جنگلی در انسان رشد کند، انسان در مسابقه توحش همه حیوانات را شرمنده می کند. اما او در عصری هم زیست که جنگ و ستیز بشر با بشر نه فقط ,طبیعی, شمرده نمی شد بلکه انسان شاید برای نخستین بار در تاریخ توانست همبستگی بشری و حق زیستن در آزادی و برابری و صلح را به ایده فراگیر و تمام بشری و ادعای انسان های ساده در مقابل قدرت تبدیل کند.
به هر حال نه تنها نخستین کارهای دوران کودکی پیکاسو و قبل از آن که تفکر مستقل در او رشد کند، با تم کبوتر سرو کار دارد، بلکه او در طول بیش از هفتاد سال زندگی هنری اش مرتب به این تم باز میگردد و هر بار قوی تر. پیکاسو وقتی که هفتاد و پنج سال داشت، سری تابلوهای مهم خود یعنی بازآفرینی کودک و خدمه اش [ Las Meninas] اثر ولاسکز را می کشید*. پیکاسو تابلوهای منیناس را همراه با تابلوی کبوتر ها به موزه بارسلونا داد و خواهان آن شد که آن ها با هم به نمایش گذاشته شوند. چرا او در زمانی که با پشتکار فوق العاده و بطور فشرده مشغول طراحی تابلویی بود که اهمیت هنری زیاد داشت و یک واقعه بزرگ هنری محسوب میشد، ناگهان یک هفته کارش را قطع می کند و به طراحی تابلوهایی می پردازد که همه تصویر کبوترهایی است که در دیوار بیرون آتلیه او آشیانه کرده اند و خواهان به نمایش گذاشتن همزمان و یک جای آن ها برای همیشه در موزه بارسلونا میشود؟ به این سوال پاسخ های متفاوت داده شده است و هرکس بنا به درک وسلیقه خود می تواند برای آن جوابی داشته باشد. اما کبوترها در کارهای پیکاسو عموما پیک دوستی و عشق و صلح هستند.این واقعیت را طرح های متعدد او از کبوترها در تابلوهای دیگرش می توان بوضوح دید. در این جا کبوترها فقط بیرون از تابلویی که مشغول کشیدنش بود، یعنی بازآفرینی یک شاهکار تاریخی، ترسیم شده اند، در دیوار آتلیه اش، آن جاکه زندگی امروز جریان دارد. تردیدی نیست پیکاسو نه فقط وقتی گوئرنیکارا ترسیم می کرد بلکه در تمام عمر یک صلح دوست و مدافع حق یک زندگی سرشار از عشق برای عموم مردم باقی ماند.
در پلازا دو مرسد، در اندولس اسپانیا، شهری که پابلو پیکاسو در آن متولد شد مجسمه ای است به یاد ژنرال رافایل دو ریگو که همیشه ده ها کبوتر دور آن پرواز می کنند. به گفته مردم شهر با الهام از ژنرال رافایل دو ریگو ست که این پرنده ها به سمبول صلح جهانی تبدیل شده اند. در حقیقت ژنرال سال های زیادی از عمرش را در جنگ گذرانید، او حتی فرمانده باتلیون های سلطان در ماموریت های آمریکا بود، اما قسمت اعظم این جنگ ها بخاطر به دست آوردن آزادی برای مردم اسپانیا بود. ریگو حتی ماموریت شاه در جنگ های آمریکا را هم به خاطر مبارزه با سلطنت استبدادی رها کردو به افسران آزادیخواه پیوست آن هم در دورانی که ماموریت فتح سرزمین های دیگر فرمان خدا و شاه و ماموریت مذهبی محسوب میشد. ریگو هم در جنگ های استقلال اسپانیا با حکومت فرانسه جنگید و هم علیه سلطنت مطلقه چه قبل از تصویب نخستین قانون اساسی در ۱۸۱۲ و چه بعد از بازگشت سلطنت مطلقه و در جنگ های ۱۹۲۳- ۱۹۲۰ که به نخستین جنگ داخلی اسپانیا مشهور است و سرانجام نیز در میدانی در مادرید به دست ماموران فردیناند VIIاعدام شد. دهه ها بعد از اعدام او، جمهوری خواهان که علیه استبداد و فاشیسم می جنگیدند در جمهوری دوم اسپانیا ۳۹- ۱۹۳۱ به یاد او سرودی ساختند تحت عنوانEl Himno de Riego که از سرودهای رزمی معروف جهان است.
پیکاسو به شیوه خودش و مردم شهرش به شیوه خودشان کبوتر ها را به سمبول امید ها و آرزوهای خود برای زیستن در آزادی،رهایی از استبداد و استعمار، صلح، و دوستی انسان با انسان تبدیل کرده اند.
اما نباید از یاد برد همان بشری که به کبوتر چنین مقام والایی داده، در زندگی واقعی از این پرنده فقط به عنوان پیک صادق خود استفاده نکرده است، بلکه برای سیر کردن شکم خودش آن را کباب هم می کند و در آزمایشات علمی هم کبوتر ها را حیوانات مناسبی برای کالبد شکافی به شمار می آورد و گاهی هم در پوست آن کاه میکند تا در و دیوار خانه و محل و کار خود را با آن تزیین کند. هرچه باشد انسان هم یک نوع حیوان است که اجدادش از جنگل آمده اند، هرچند آخوندهای ما و دار و دسته نئو کان های آمریکا سعی می کنند با پاکسازی مدارس از حقایق علمی این واقعیت را مخفی کنند. چه هراسناک است که در پیشرفته ترین کشور جهان یعنی آمریکا، درست مثل کشور عقب مانده ما، نئو کان ها سرانجام توانستند به نام آزادی بیان افسانه های خرافی در مورد منشاء وجود را کنار تئوری تکامل در مدارس بگذارند تا همزبان با آخوندهای عهد عتیقی ما به کودکان بی گناه تئوری آفرینش کشیش های قرون وسطا را بیاموزند.
و بدبختی این است که هرچه این حاکمان بیشتر به کتاب های مذهبی متکی می شوند، شهوت قدرت و ثروت، خلق و خوی اجدادی و جنگلی را در آن ها بیشتر تقویت می کند، بطوریکه در عصر ما قدرت و مذهب در دولت چنان به هم نزدیک شده اند که قرون وسطا دارد از خاطره به واقعیت تبدیل می شود. وتا وقتی این ها حاکمند ما به خاطر زنده نگه داشتن کبوتر های صلح و عشق در قلب مان ناگزیریم با آن ها بجنگیم. با مشت مثل ژنرال رافائل دو ریگو یا با قدم یا با قلم مثل تمام روشنگران عصرهای قبل.
پس طبیعی است که هرچه حاکمان ما بیشتر به خلق و خوی اجداد جنگلی می چسبند، بیش از پیش از قلم و از کلمه می ترسند. کلمات و خطوط به کابوس ژنرال ها ی مجهز به سرنیزه و طناب دار و تفنگ و بمب تبدیل شده است. ژنرال کالین پاول(وزیر امور خارجه پیشین آمریکا) دستور میدهد گوئرنیکا را از دیوار سازمان ملل بردارند تا صدایش زیر شیهه اسب ها ی گوئرنیکا از وحشت نلرزد و ژنرال های ریش و سبیل دار ما از ترس کلمه خواب ندارند و با حکم جلب و اخطار و تهدید و تنبیه و زندان و فیلتر به جان روزنامه و مجله و کتاب و جزوه و روزنامه دیواری و سایت و وبلاگ افتاده اند. اما اگر روح جنگل و اشباح قرون وسطا با آن هاست، واقعیت زندگی با ماست. وتجربه و علمی که با زندگی پیش می رود به کلمات ما از ورای تیغ سانسور و فیلتر جان می می بخشد و بنیاد قدرت شان را ویران می کند.
بازسازی یک تابلوی معروف دیگر پیکاسو، دختر و کبوترکه توسط یک کودک گمنام انگلیسی طراحی شده است. این کار در چارچوب شیوه جدیدی از آموختن خلق شده است. میتوان گفت این آخرین شیوه اندیشیدن و یاد گرفتن است که با تکنولوژی جدید و پدیدار شدن اینترنت پا گرفته است و می رود راه خود را در مدارس هم باز کند. به کودک تم و یک کد می دهند و او حتی اگر یک کلمه هم بلد نباشد بنویسد و بخواند، میتواند با استفاده از تکنولوژی جدید حرف خود را بزند. حرفی که پهلو به پهلوی حرف استادها و نوابغ جهان قرار می گیرد و در این گوشه و آن گوشه جهان مخاطب خود را پیدا می کندو رسانه آلترناتیو در برابر هرنوع قدرت و ثروت را خلق می کند. حاکمان ما که فقط زبان گرگ های جنگل را بلدند چگونه میتوانند به جنگ نسلی بروند که در این جهان دگرگون شده پرورش پیدا می کنند؟ نگوئید با دندان، که گرگ وقتی در محاصره میافتد، بهترین وسیله دفاعی اش دندانش نیست، پاهایش است تا شاید بتواند جان خود را از مهلکه در ببرد.
سوسن آرام
* Las Meninas اثر دیگو بلاسکز در سال ۱۶۵۶ کشیده شده است و طی بیش از سه قرن و نیم یک اثر مورد بحث در نقاشی بوده و هنوز هست. تابلو هم به لحاظ هنری، پرداخت نورو کاراکتر ها مورد توجه قرار گرفته است و هم به لحاظ مضمون. معصومیت مطلق کودک، بازتاب قدرت فمینیستی حتی در خردسالی، اختلاف طبقاتی و جلال غیر منطقی اشرافیت قرون وسطایی، نمونه هایی از تم های نسبت داده شده به این تابلو و مورد مجادله ست. پیکاسو با الهام از این اثر بیش از ۵۰ نمونه کشید که مقایسه آن ها با هم و با تابلوی اصلی، درکی از پرداخت به سبک کوبیسم را به نمایش می گذارد.
تابلوی ولاسکز را این جا
http://www.abcgallery.com/V/velazquez/velazquez48.html
و تابلوی پیکاسو را در نشانی زیر میتوانید ببینید:
http://www.abcgallery.com/P/picasso/picasso211.html
Comments
کبوتران صلح و عشق، رسانه های مدرن و آخوندهای قرون وسطایی<br>سوسن آرام — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>