کاربلدان نفت ما، رهبران سرسخت ما –قسمت سوم آناهیتا اردوان
کاربلدان نفت ما، رهبران سرسخت ما
قسمت سوم
تنظیم و تدوین: آناهیتا اردوان
گفتار بکردارِ مهندس ارشد صنعت نفت ایران و از بنیانگذاران کمیسیون مهندسین نفت،گاز، پتروشیمی و معدن

در قسمت دوم کاربلدان نفت ما، رهبران سرسخت ما، گفتار بکردارِ مهندس ارشد صنعت نفت ایران و از بنیانگذاران کمیسیون مهندسین نفت،گاز، پتروشیمی و معدن آمد که کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن، سازماندۀ اعتصابات کارگران پتروشیمی امیر کبیر ماهشهر در بیست و هفتم بهمن، شرکت پالایش گاز فجر جم در بوشهر، پتروشیمی نگین مکران چابهار، پتروشیمی کارون در سی بهمن ماه است و قبل از موفقیت برپایی اعتصابات، در حین تدارک در تاریخهای دهم، یازدهم، دوازدهم، چهاردهم و پانزدهم بهمن مکررا دربارۀ سازماندهی اعتصاب در شبکه های ارتباط جمعی صحبت به میان آمد و به پتروشیمی، شرکت پالایش فجر جم، استان خوزستان و با انتشار فیلمی از ماهشهر به تدارک اعتصاب در پتروشیمی ماهشهر نیز اشاره شد. مطمح نظر است که مضمون بخش اول، دوم و سوم همگی از صفحۀ فیسبوکی مهندس ارشد صنعت نفت و از بنیانگذاران کمیسیون مهندسین نفت،گاز، پتروشیمی استخراج شده اند. صفحۀ ای که به منظور رعایت مسائل امنیتی و محافظت از شخصیت و از بنیانگذاران کمیسیون به روی اعضاء پنهانی گروههای خارج از کشوری باز نیست. نوشته های صفحه از زمان اعلام تدارکِ اعتصابات قبل از تحقق تا کمالیابی اعتصابات توسط راقم این سطور در هماهنگی با از بنیانگذاران کمیسیون در تاریخهای گوناگون برداشته، تنظیم و تحریر شده اند. قسمتهایی از بخش اول، دوم و سوم کاربلدان نفت ما، رهبران سرسخت ما، قبل از انتشار بیرونی با حذف نام گروهها و پاراگرافهایی که به نقد انقلابی همراه با کردار انقلابیِ اطلاعیه و بیانیۀ گروههای خارج از کشوری می پردازد، در سپیده دم در نفت، هفته نامۀ زیرزمینی کمیسیون تحریر و در میان کارگران در صنایع نفت،گاز، پتروشیمی و معدن، میادین نفتی، پالایشگاهها و مجتمع های پتروشیمی که کادرهای کمیسیون در آنجا تولید کننده و در عین حال سازمان دهنده هستند، بطور مخفیانه و بطریق راه و روشهای بدیع و بغرنج کمیسیون توزیع شدند و کاربلدان نفت ما، رهبران سرسخت ما بخش سوم نیز در هفته نامۀ سپیده دم در نفت تحریر و کانکس و کانکس، پالایشگاه به پالایشگاه و میدان نفتی به میدان نفتی بوسیله کادرهای تولید کنندۀ کمیسیون، توزیع خواهد شد. «آناهیتا اردوان»
گفتار بکردارِ مهندس ارشد صنعت نفت ایران
از بنیانگذاران کمیسیون مهندسین نفت،گاز، پتروشیمی و معدن
مهندس ارشد صنعت نفت و از بنیانگذاران کمیسیون مهندسین نفت،گاز، پتروشیمی و معدن هستم که چند فیلم از زمانیکه در پروژه نفت بودم برای نشان دادن میدان نفتی به رغم اینکه ما تولید کنندگان شاغل در صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و معدن (اقماری) حق نداریم از درون میادین نفتی یا پالایشگاهها و محل کارمان فیلمبرداری کنیم، در صفحۀ خود در شبکه ارتباط جمعی منتشر کردم. در فیلمی در سکوی نفتی- دریایی در پایین ترین طبقه دور از چشم حراست، دوربین های مدار بسته که ماههای اخیر و بویژه بعد از دوازده روز مناقشات پهپادی چندین برابر شدند و دور از دیدگان کارگران مزدور در از جمله پروژههای نفتی که مدیریت آن را بعهده داشتم با پرسنل پروژه- کارگران حفاری و خواندن از سرودهای کمیسیون به اسم کارگر حفاری می رقصم.
در تاریخ بیست و یک بهمن در لابلای سطوری از تدارک اعتصاب در صنایع کلیدی نفت، گاز، پتروشیمی و معدن و در پنجم بهمن به تدارک اعتصاب در شرکت پالایش فجر جم اشاره کردم. دیماه پارسال، کمیسیون سازماندۀ اعتصاب در همین شرکت بود. در اواسط بهمن ماه شروع تدارک و بیست و یکم بهمن پایان تدارک اعتصابات و وقوع هر لحظه اعتصاب را در شبکه ارتباط جمعی نوشتم. خبر تدارک اعتصاب به دفعات مکرر قبل از تحقق، صریح یا با کدگذاری اعلام و به ورود رئیس جمهور دولت، مسعود پزشکیان به بوشهر و وقفه در اعتصاب تدارک دیده در شرکت فجر جم به دلیل انباشت نیروهای امنیتی و همچنین پتروشیمی بندر ماهشهر اشاره شد. بیش از بیست اعتصاب در صنایع نفت، گاز، پتروشیمی و معدن- از میان اعتصاباتی که تدارک دیده و سازماندهی کردیم. این اعتصابات را در حین تدارک بر حسب سیاست مقطعی- درونی کمیسیون برای نشان دادن تمایزمان با شوراهای مجازی یا منفعل و ضد انقلاب فاقد اندکترین دانشی چه به لحاظ تئوریک- سیاسی و پراتیک بویژه از مفهوم دولت در سرمایه داری جمهوری اسلامی، در شبکه ارتباط جمعی از قبل اعلام کردیم. اعتصاب در پتروشیمی های نامبرده در بهمن ماه پارسال که بلافاصله و در مدت زمان کوتاهی بعد از اعلام، به برپایی اعتصابها توفیق یافتیم، از این زمره اند. شوراهایی مجازی، منفعل و ضد انقلاب، شوراهایی که بعد از هر اعتراض خودجوش یا سامان یافته مثل موش از سوراخ بیرون می آیند و اطلاعیه هایی صادر می کنند. با گزارشهای بشدت مضحک و تاسف آور مانند آنچه در قسمت دوم آمد، هالدولینگ به عوض هلدینگ، مهمترین واژه تجاری در پتروشیمی که در هرانا از روی گزارش اتحادیه آزاد با تمام اشتباهات، کپی و منتشر شد. همین گزارشها و واکنشها به اعتصابات تدارک دیده و سامان یافته و قبل از تحقق اعلام شده به تلویزیون و رادیوهای گروههای خارج کشوری تعمیم و تبلیغ می شوند. در حالیکه هیچ اثری از فعالیت مثلا شورایی به اسم شورای پیمانی نفتی در صنایع نفت، میادین و پالایشگاهها وجود ندارد. هنگامیکه اعتصابات از قبل به نوعی اعلام می شوند، قاطبۀ حراف بی پرنسیب مُهر به لب زدند، هاج و واج نگاه می کنند و به مجرد اینکه، اعتصابات از سوی رسانه های جمهوری اسلامی با خدعه یا ناقص در رسانه و وب سایتهای خارج از کشوری کپی برداری شدند، از صغیر تا صغیر؛ اتحادیه آزاد و مدنی و شوراهای صوری، صدای آمریکا، شورای گذار، انترنشنال، تلویزیون برون مرزی سپاه پاسداران، گروهها و سازمانها (پوزیسیون) و وب سایتهای که با سانسور فعالیتهای سامان یافته جانب حاکمیت جمهوری اسلامی را می گیرند، دربارۀ حاصل تدارک و سازماندهی سخت و بغرنج ما با پلتفرمی و هدفی کاملا متمایز با قاطبۀ حراف بی پرنسیب، اظهار لحیه می کنند. از مجاهدین، حکا، تا گروههایی چند نفرۀ راه گارگر ( سوسیال دمکراسی بی یال و کوپال)، ح ک ک با انشعابات رنگ وارنگ و دنیای بهتر یا مانند سازمان چریکهای فدایی «بورژوایی» که بیشتر از نیم قرن ورجه وورجه رفتن با هجو و یاوه تضاد جامعه ولایی با جامعۀ مدنی (جامۀ مدنی جامعۀ سرمایه داری است) و تبدیل کارگر به عبارتی بشدت مسخره کارورز و جنبش بیشماران اتونومیستی ضد مبارزه طبقاتی، به منظور استتار تضاد کار و سرمایه، بعد از وقوع اعتراضات و اعتصاب صنفی- سیاسی کارگری بسرعت و گاه با تعویق چند روز می کوشند که با هشتک و فرمان آتش از دور، مبارزات صنفی ما را تخریب کنند و با جاروجنجال راه انداختن در خارج از کشور، اعتصابات صنفی از قبل تدارک دیده و سازمان یافته کمیسیون را در برنامه های سرمایه دارانۀ شان بگنجانند. سازمان چریکهای فدایی بورژوایی درحالی از اعتصابات تدارک دیده و سامان یافتۀ کمیسیون سوء استفاده می کنند که کمیسیون ما، کانون شورش نیست. آنان صریحا و قاطعانه از کانون شورش به مثابۀ مهمترین فاکتور براندازی و سرنگونی و برپایی جمهوری دموکراتیک اسلامی حمایت می کنند. کانون شوری که هیچ ربطی به کانون شورش رژه دبره ندارد که اولا رژه دبره کانون شورش را برای سوسیالیسم تئوریزه کرد و نه جمهوری دموکراتیک اسلامی و دوماً اینکه اگرچه احمد زاده در مقطع تاریخی از تئوری کانون شورش رژی دبره بهره جست. اما، در کتاب مبارزه مسلحانه هم تاکتیک و هم استراتژی به نقد کانونهای شورش رژه دبره می پردازد و نهایتاً سازمان چریکهای فدایی خلق ایران نه کانون شورش که تشکیلاتی بود که به بزرگترین تشکیلات خاورمیانه تبدیل شد. بنابراین، کانون شورش که از سوی نمایندۀ سازمان چریکهای بورژوازی به اسم زینب میرهاشمی که در سخنرانی دورهمی به بهانۀ مراسم سیاهکل از خارج از کشور نسخه پیچی شد و در سایت مجاهدین نیز مندرج شد مانند صفت عادل به جیش الجهل دادن از سوی رهبران مرئی و نامرئی مجاهدین چیزی جز تبیین لاپوشانی تضاد کار و سرمایه و بحران سرمایه داری در ایران به بیان پوزیسیون خارج از کشوری نیست.
کمیسیون مهندسین نفت،گاز، پتروشیمی و معدن و بنیانگذاران کمیسیون به عنوان تشکیلاتی پرولتری و زیرزمینی به تاوان تاریخی خود که از رادیو و تلویزیون برخوردار نیستیم و نمی توانیم باشیم، کاملا آگاهیم. نکتۀ اساسی اینجاست که از حاصل سازماندهی کمیسیون بمنظور تخریب مبارزات صنفی- سیاسی به سود برنامه های کپک زدۀ خودشان، سوء استفاده می کنند. در حالیکه در بند بند پلتفرم کمیسیون بر مبارزۀ اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک پرولتاریا ضد بورژوازی و خرده بورژوازی و جدایی، برعکس همگرایی، هم اندیشی، وحدت و ائتلاف برای جلوگیری از ضربات مهلک تاریخی بر پیکر کمیسیون و مبارزات صنفی- سیاسی طبقه کارگر، اصرار و تاکید داریم.
اعتصابات در پتروشیمی بهمن ماه پارسال متاثر از سازماندهی اعتصاب مجتمع شرکت پتروشیمی امیر کبیر بندر ماهشهر از قبل تدارک دیده بوسیلۀ کادرهای کمیسیون مورخ شنبه بیست و هفت بهمن بود. در این اعتصاب، کادرهای کمیسیون در پتروشیمی امیرکبیر ماهشهر با طراحی و سازماندهی بنیانگذاران و برخی کادرهای کمیسیون، دست از کار کشیدند. یورش حراست به دستور سهامدار شرکت، مهندس عبدالحمید محمدی و مدیر عامل، سعید صادقی و دیگر مدیران و سهامداران به کادرهای کمیسیون در تحصن منجر به درگیری و سرانجام با تهدید به دستگیری و اخراج اعتصاب کنندگان، وضعیت موقتاً تحت کنترل سرمایه درآمد. خبر تحصن و درگیری توسط کادرهای کمیسیون در مرخصی به مهندسین و کادرهای دیگر در پروژهها در میادین نفتی و صنایع پتروشیمی بصورت مخفیانه مخابره شد تا با دست کشیدن از کار به یاری دیگر کادرهای کمیسیون در پتروشیمی امیرکبیر بشتابند. وزارت اطلاعات، برای ایجاد رعب و وحشت با انتشار خبری در بیست و هشتم بهمن در رسانه ها، کادرهای کمیسیون متحصن را اراذل و اوباشی معرفی کرد که قصد حمله با سلاح سرد و گرم به مدیر و مدیران شرکت را داشتند و چند قبضه سلاح و خودرود دزدی نیز در مخفیگاه شان پیدا شده است. همان زمان اعلام کردند که اجازه نمی دهیم که عده ای امنیت سرمایه را به خطر اندازند. حراست و وزارت اطلاعات تصور می کردند که می توانند غائله را در بندر ماهشهر، از مهمترین مراکز اقتصادی و تولید پلی اولفین پایان دهند. همانطور که فدویتان در بخش اول گفت، حتی یک کودک خردسال می داند که ورود به مجتمع شرکت پتروشیمی امیرکبیر و عبور از دیوار حراست با سلاح گرم و تیراندازی به طرف مدیر و سایر مدیران- سهامداران شرکت از هفت خان رستم گذشتن نیز سختتر است. همین خبر و چرندیات در همان زمان، از سوی انبوه سایتها و رادیو و تلویزیون گروههای ساکن خارج از کشور با تفکرات آنارشیستی – آوانتوریستی از طرف گرایشات بورژوایی- خرده بورژوایی که خود را به اسم چریک بزک کردند، تبلیغ و تکرار شد. اما، دمب خروس خبرسازی وزارت اطلاعات آنجا بیرون زد که کادرهای متحصن کمیسیون را عده ای اراذل و اوباش معرفی کرد که با مدیر با مدیر شرکت اختلاف کاری داشتند. سوال اساسی اینجاست که چه کسی جز کارگران پتروشیمی امیرکبیر با مدیران و سهامداران شرکت اختلاف دارند؟ بعد از تهدید و درگیری و خدعۀ رسانه ای، صدای اعتصاب تدارک دیده و سامان یافته بوسیلۀ کمیسیون در پتروشیمی بندر امام در ماهشهر، پتروشیمی نگین مکران چابهار، پتروشیمی کارون و پالایشگاه فجر جم در بوشهر در تاریخ سی بهمن بلند شد. تحصن از قبل تدارک دیده و سازماندهی شده کادرهای کمیسیون در پتروشیمی امیرکبیر ماهشهر در اعتراض به فساد مالی مدیر عامل شرکت و تبانی مدیر عامل شرکت و روسای شرکت با سهامداران، از اعضاء عالی رتبۀ سپاه پاسداران در معاملات و مناقصه ها و مزایده ها و بزه کاری بود. با بسط اعتصاب به پتروشیمی های دیگر، وزارت اطلاعات در تبانی با حراست و مدیر عامل شرکت با انتشار خبر ساختگی مبنی بر حمله به مدیرعامل و سهامداران شرکت با سلاح گرم در بیست و هفتم بهمن و سرانجام دستگیری برخی از اعضاء سطح پایین از جمله کارشناس فروش وقت شرکت در تاریخ پنجم اسفند، مدیرعامل و اعضاء عالی رتبۀ سپاه پاسداران، عاملان و آمران اصلی چپاول نیروی کار ما را از زیر تیغ تحصن کادرهای کمیسیون بیرون آورد.
کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن در میان کارگران میادین نفتی، پالایشگاهها، صنایع پتروشیمی و برخی معادن، در فرایندی طولانی و بغرنج بطور زیرزمینی کادرسازی کرده است. از آنجاییکه مهندسین کمیسیون در اقساء نقاط نفت خیز و صنایع پتروشیمی و معدن کشور پروژه امضاء می کنند، بنیانگذاران و کارگران و مهندسین کمیسیونی که زنجیره ای با یکدیگر در ارتباط دائمی هستند و طبق پلتفرم مشخص و مکتوب در صد صفحه که هر سه ماه تغییر می کند، فعالیت می کنند. مسلماً، کمیسیون به وزارت اطلاعات و دشمن طبقاتی خود اطلاعات نمی دهد. بنابراین، در کتاب، بیانات و اطلاعیه های کمیسیون از عنوان بندهای مرامنامۀ کمیسیون اجتناب ورزیده است. برخی اعضاء کمیتۀ مرکزی نیز خواستار مرامنامۀ کمیسیون شدند که به آنان پاسخی داده نشده است. کمیسیون پلتفرم خود را رسانه ای نکرده و نخواهد کرد و دربارۀ کمیت و کیفیت و اعضاء خود اطلاعاتی به بیرون از کمیسیون و دشمن طبقاتی بیخ گوشمان و پوزیسیون خارج از کشوری نمی دهد. فدویتان تا این حد می تواند علنا بگوید که بنیانگذاران و پرولتاریای کمیسیون، از کارگر دیپلم یا با تحصیلات عالی تر، بومی، پیمانکار، تمام وقت، نیمه وقت، جوشکار، حفاری- سکو، دکلبان، کارگر شست و شوی و رنگ آمیزی، اپراتور تولید، دکل، مهندس و مهندس ارشد در صنعت نفت، مکانیک، برق، شیمی، مدیر پروژه (نه سرمایه گذار) و مهندس کنترل پروژه و .. تشکیل می شوند. راه و شیوۀ تامین زندگی ما، نوع کار و نحوۀ کسب و کار کادرهای کمیسیون، خطوط اصلی زندگی معنوی، سیاسی و اجتماعی مان را تعیین و به طرز تفکر و آگاهی مان شکل داده و در فرایندی پیچیده مهارت سازماندهی مبارزات صنفی- سیاسی را پیدا کرده و آگاهانه و با انتخاب آزادانه از کارگر در خود به کارگر برای خود و کادر- کاربلد کمیسیون بدل شده ایم. بنابراین، با زحمتکشان، گرسنگان، پابرهنگان یا با لایه های گوناگون خرده بورژوازی شهری و روستایی اعم از دانشجو، معلم، صاحبان برون بر، دهقان و کشاورز، مغازه دار و بازاری و کارمند و بقیه اصناف متمایز می شویم. مانند اتحادیۀ آزاد و دیگر تشکلهایی مانند شورای پیمانی نفتی که فقط روی کاغذ موجودیت دارند یا گروههای خارج از کشوری سرگرم توجیه و تفسیر اوضاع و احوال کشور نبوده و روی اعتراضات خودانگیخته از خارج از کشور موج سواری نمی کنیم. کمیسیون تدارک و سازماندۀ اعتصاباتی قبل از تحقق اعلام شده از جمله پارسال در چند پتروشیمی و دو سال قبل، در چند پالایشگاه و میدان نفتی همزمان با معدنهایی در سیستان بلوچستان است. اعتصاب در صنعت نفت، گاز، پتروشیمی، معدن همگی در واپسین روزهای مهرماه سال هزار و چهارصد و دو در صفحاتی که به روی همه باز نیست بطور واضح یا با کدگذاری قبل از تحقق و در حین تدارک اعلام شدند. در آبان ماه سال هزار و چهارصد و دو نیز به سازماندهی اعتصاب در پالایشگاهها و میادین نفتی بوسیلۀ کادرهای کمیسیون در گرماگرم سلطۀ توفان الاقصی در خیابانها به وسیلۀ کادرهای کمیسیون نفت، گاز، پتروشیمی و معدن در پروژهها در ارتباط با بنیانگذاران در مرخصی، نائل آمدیم. بدین ترتیب، صدای کادرهای کمیسیون از میدان نفتی دارخوین، پالایشگاه آغاجری و آبادان و هرمزگان پالایشگاه ستاره خلیج بعد از گذشت دو روز از اعلام واضح یا با کدگذاری سازماندهی اعتصاب، بلند شد. گفتنی ست که چند روز قبل از موفقیت اعتصابات نامبرده، با انتشار دو فیلم از فدویتان در میدان نفتی در حین کار، بطور مفصل دربارۀ دارخوین توضیح دادم.
کمیسیون، تشکیلات صنفی، بازوی پرولتری کمیته مارکسیست ارتدوکس، تشکیلات سیاسی است. مرامنامۀ صد صفحه ای کمیسیون بر سازماندهی کارگران و آموزش و پرورش شان در مهمترین حوزههای ارزش افزایی و استثمار و جذب ماهرترین و پیشروترین آنان به کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس به میانجی گریِ کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن تاکید دارد. بنیانگذاران کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن در فرایند تولید و در ارتباط مداوم شغلی- حرفه ای با کارگران در مناسبات سلطه و ستم بورژوایی–حراستی و افزایش بهره وری کار با برگذاری کلاسهای آموزشی – زیرزمینی، به عنوان بخشی از فعالیتهای کمیسیون می کوشند که کارگران را متوجه سازند که ارزان کردن کار همگام با افزایش بهره وری کار جلو می رود. حتی زمانیکه مزدهای واقعی افزایش می یابند، هرگز متناسب با نیروی مولد کار– افزایش نمی یابند. کلاسهای آموزشی – زیرزمینی- خانگی، داربستی برای کارگران نفت، گاز، پتروشیمی و معدن است تا نقد بر شیوۀ تولید سرمایه دارانۀ جمهوری اسلامی که درک آن در مناسبات تولیدی بورژوایی دشوار و حتی با تداوم مبارزات صنفی نیز به دست نمی آید را تسهیل سازد.
سپیده دم در نفت، هفته نامۀ کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن به زبان ساده – صرفا نسخۀ کاغذی و در دو یا سه صفحه به قلم نویسندۀ بنام و دود چراغ خورده، ماهر در سلاح و قلم، رفیق، پرولتر پریزادم، همسر غیرقانونی ام در ایران است. پرولتر غیرقانونی ما، در دیدارهای خانگی کادرهای کمیسیون بارها برای کادرهای کمیسیون بویژه کارگران حفاری با چهره آرایی- سخنرانی کرده است.
با شوراهای مجازی- صوری- منفعل و برنامه های قاطبۀ خارج از کشوری تمایز منافع داریم، ماهیتاً طبقاتی هستیم و حکومت یا دموکراسی شورایی شعار ما نیست. سرسختانه معتقدیم که تا زمانیکه رهبری شوراها- به شرط اینکه در میادین نفتی، صنایع پتروشیمی و کارخانه ها بصورت واقعی فعالیت داشته باشند، در اختیار کاربلدان متشکل مجهز به آگاهی طبقاتی مانند کمیسیون نباشد، چیزی جز شوراهای اسلامی کار از درون آنان بیرون نخواهد زد که تا کنون هم اینگونه بوده است. دورهمی های خارج کشوری هرگز از تجربیات تاریخی عبرت نمی گیرند و از آنجاییکه هیچکدام هیچ سازماندهی در ایران ندارند، هیچ تحلیل مشخصی از شرایط مشخص نیز ندارند. تحلیلهایشان همگی منتج از اخبار جمهوری اسلامی و رسانه های وابسته به سرمایه داری جهانی، بنگاه دروغ پراکنی ست و از جایگاه رهبران و اعضاء شان در تولید که اکثرا یا کار نمی کنند و از مزایای بطور فزاینده رو به فرسایش دولت رفاه استفاده می کنند و در بهترین حالت در بخش خدمات مثل مغازه داری مشغول بکار هستند. اساساً، درجا زدن در شعارهای ماقبل تاریخی در دوران ما فاقد پراکسیس انقلابی، برای یک گروه بسیار اسانتر است تا بدعتگذاری که البته با رادیکالیسم آن شعارها را نیز بدرود گفتند. قبلا در بیانیه ای گفتیم که تاریخ کشور ما بیانگر نمونه های فراوانی از عناصر و گروههایی مثل حزب توده است که با نقاب مارکسیستی به طور تام و تمام در موضع بورژوایی غلتیدند و در منحرف کردن و به انحطاط کشاندن جنبش طبقاتی طبقۀ کارگر نقش ویرانگری را به عهده گرفتند. در ایران مجموعه ای از اعضاء پیشین و ازکارافتاده گروههایی که ما از آنان به عنوان لومپن بورژوا یاد می کنیم وجود دارند که اگر چه در حرف همچنان به توجیه شعارها و خواستهای چپ نمایانه ادامه می دهند. اما، با احزاب جمهوری اسلامی زد و بند دارند و در خدمت سرمایه داری اند.
تفاله ها در فرنگ راهی جز این ندارند که آرمانهای گذشتۀ خود را فراموش نکنند و از کانال تبلیغ و ترویج اخبار خدعه آمیز جمهوری اسلامی وفاداری خودشان را به لایه های بورژوایی در قدرت نشان دهند، کاری که بارها در تاریخ به بهانۀ اتحاد، تشکیل جبهه، وحدت انجام دادند و امروز به اسم همگرایی، ائتلاف، وحدت و – ادامه می دهند. همزمان، برای خالی نبودن عریضه در محافلشان به یاد «رفقای قهرمان» گیلاسها را سر می کشند، هشتکی می زنند، شعری می سرایند، از عکسهای مردان و زنانی فدایی و شهیدان سازمانهای دیگر که سامان یافته پای در میدان گذاشتند تا تفاوت خودشان را با حرافان و مدیحه سرایان و مصلحان اجتماعی پرمدعا– نشان دهند، استفاده می کنند. راه دیگری نیز برای رفع خواری و شرمندگی برایشان وجود ندارد. پدران، مادران، عموها و دایی های ما که به موجب اشتباهات درونی و همین خط مشی پوپولیستی ( همگرایی، همدلی، وحدت، ائتلاف، اتحاد) و ضعف در توجه کافی به ارتباط اردوی سیاسی و اردوی نظامی کار در مقابل اردوی سیاسی و نظامی سرمایه موجبات تعمیق و تشدید این روند انحطاطی، قدرتگیری و خیانت لمپن بورژوازی از درونشان شد. سرانجام جنبش طبقاتی پرولتری را به بهانۀ مبارزه ضد امپریالیستی – خط خروشچفی قربانی منافع سرمایه داری کردند و فداکاریها و جانفشانیها و آگاهی های طبقاتی را به زیر چتر سرمایه داری به رهبری خمینی کشیدند. معامله گری در تاریخ پرفراز و فرود مارکسیسم وارونه و ترفندهای لایه های گوناگون بورژوازی با توجه به اینکه گروههای بشکن و بالا بنداز، برای صحنه سازی سپاه سلمان و جیش الجهل جا بنداز، نیرویی متمرکزی در ایران ندارند، از بین نرفته است. تفاله هایشان در خارج کشور در همین مکتب درس خوانده اند که امروز از خدعه و سالوس سپاه سلمان با جیش الجهل تغذیه می کنند و تریبونهای خود را در اختیار رقص تانگوی داماد و عروس قرار می دهند. بدین ترتیب، در آینده باید انتظار داشت که بیشتر به پروار کردن جمهوری اسلامی و لایه های مختلف بورژوایی در قدرت و انواع و اقسام گروههای ارتجاعی مثل جیش الجهل بپردازند. هر چند کنش های انقلابی ما تا امروز صفبندی ها را شفافتر کرده است. اما، باید منتظر ضربات آینده شان بود که بیشتر متوجه کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس و هر سامان یافتۀ انقلابی، رادیکال و عملگرایِ سوسیالیست در ایران و نهایتاً جنبش طبقاتی پرولتری ماست. تفاله هایشان در خارج از کشور معامله گری را با حرافی در آمیخته اند. این در ماهیت ضد پرولتری شان در نفی و بی توجهی به اهمیت ارتباط تعیین کنندۀ بازوی نظامی با بازوی سیاسی طبقه کارگر، مطلق شمردن سکتاریستی اولین مولفه یا مطلق شمردن انحلال طلبانه غیرسیاسی دومین مولفه، استدلالهای لیبرالی در حمایت از جامعۀ مدنی و انحرافاتی از این قبیل، نهفته است.
یک نمونۀ تاریخی، همان اوایل انقلاب سیاسی- بورژوایی سال پنجاه و هفت، شوراهای کارگری در کارخانه هایی کنترل و مدیریت کارخانه ها را در دست گرفتند و سعی در حذف سیستم مدیریت تک نفرۀ کارخانه ها و حذف سرمایه دار از چرخۀ تولید داشتند، بسیاری از صاحبان شرکتها و کارخانه ها ، کلان سرمایه دارها از ایران فرار کرده یا پنهان شده بودند تا سر بزنگاه قدرت را دوباره بگیرند و گرفتند. امروز برخی از صاحبان کارخانه ها و سرمایه گذاران در صنایع نفت، پتروشیمی، از اربابان، تجار بزرگ، بلند پایگان کشوری و لشکری سابق، سلطانهای بی تاج و تخت هستند و مستقیم و غیرمستقیم سر از آخور خانواده های بوشهری، هراتی، بهبهانی، حاج طرخانی و سرمایه داران سلطنت پهلوی در می آورند. آنزمان کارخانه ها و پالایشگاهها با خلاء قدرت روبرو بودند و کارگران آگاه بطور واقعی ( نه شوراها و سندیکاها بیکار، مجازی، محافظه کار، منفعل و ضد انقلاب امروزی) سعی کردند با تشکیل شوراهای کارگری، کنترل امور تولید، فروش کالاهای تولید شده و توزیع درآمدها را در دست گیرند و روند بازتولید سرمایه با اختلال جدی مواجه شده بود. اما، از آنجاییکه تشکیلات به معنای واقعی پرولتری وجود نداشت تا رهبری شوراها را در دست گیرد، دولت سرمایه داری جدید توانست رهبری همین شوراها را در دست گیرد و شوراهای کارگری اسلامی را بنیان نهد. نهایتاً، دولت سرمایه داری تازه تاسیس در دفاع از رابطۀ سرمایه و احیای فرایند بازتولید کل سرمایه اجتماعی وارد صحنه شد و توازن قوا را به نفع سرمایه داری تا امروز تغییر داد. مهمترین عامل عدم رهبریت تشکیلات پرولتری در شوراهای تازه تاسیس بود. از نظر ما، علت قدرتگیری دولت بورژوایی به رهبری خمینی نه در سرکوب و کشتار رهبران و داستانها و عذر و بهانه های قدیمی، نه در قدرت بورژوازی و بیرون طبقه کارگر. بلکه، بیشتر در درون طبقه و در ضعف و عدم توجه کافی و ضروری سازمانها و گروههای به رادیکالیسم درون تشکیلات خودشان که بیشترین اعضاء شان از کارگران صنعتی- تولیدی تشکیل شود و همزمان ایجاد پایگاه قدرتمند در کارخانه ها و صنایع نفت،گاز، پتروشیمی و معدن قبل از انقلاب و ضعف استراتژی متناسب با پیشرفت نیروهای تولید بود. به دیگر سخن، به پرولتاریا به عنوان نیروی اصلی تغییر و تعیین کننده و برابرنهاد بورژوازی اهمیت کافی ندادند و با شعار دهقان، کشاورز، کارگر اتحاد اتحاد عملا خواستار وحدت، همراهی و همگرایی خرده بورژوزی با پرولتاریا شدند و بیشترین اعضاء شان را نیروی غیرمولد مانند دانشجو و کارمند تشکیل می داد. بنابراین، از درون مار در آستین پروراندند و از درون هم ضربه خوردند و هم اینکه شوراهای کارگری بعد از انقلاب در زمانیکه بورژوازی ضعیف شده بود و به تنهایی توان محافظت از رابطۀ سرمایه را نداشت، با کمک خرده بورژوازی همان دانشجویان خط امام و تجار و کسبه بازار توانست سرکوب؛ به معنای تجدید حیات سلطۀ روابط سرمایه دارانه توفیق یابد و از خرده بورژوازی درون گروههای سیاسی نیز بهره برد که بعدها در شعار به بهانۀ گوناگون از جمله حمایت از مواضع ضد امپریالیستی خمینی پدیدار و فاجعه آفرید.
دولت سرمایه داری جمهوری اسلامی حتی پیش از اغاز جنگ با عراق و پیش از موجودیت پیدا کردن ضرورتها و اقتضائات مدیریت اقتصادی یک کشور در شرایط جنگی، ابتدا با قانون مدیریت سعی کرد سیستم مدیریت سرمایه دارانه و از بالا را به کارخانه ها برگرداند و سپس با قانون حفاظت و توسعۀ صنایع در سال پنجاه و هشت اقدام به ملی سازی بسیاری از شرکتها کرد. کارگران در ضعف بورژوازی در اوایل انقلاب سیاسی تلاش کرده بودند که روند اجتماعی سازی این کارخانه ها را آغاز کنند. ولی، فقط ضعف بورژوازی مولفۀ کافی برای موفقیت شوراهای واقعی کارگری نبود. بلکه، فقدان مولفۀ اصلی؛ تشکیلاتی رادیکال پرولتری از قبل که رهبریت شوراها را در دست داشته باشد و توان شوراهای کارگری را در رویارویی با بورژوازی ناتوان موفق شود و دولت پرولتاریایی خود را برپا سازد و توازن قوا را به نفع دولت بورژوایی جدید در اقدامات احیاء و تقویت رابطۀ سرمایه تغییر داد. اقتضائات جنگ، دولت را به دخالت هر چه بیشتر در عرصۀ اقتصادی برای تضمین کارکرد صحیح فرایند بازتولید سرمایه ترغیب کرد. در همین دوران، ملی سازی که نه حرکتی در راستای سوسیالیزه کردن ابزار تولید و یا حتی حرکتی در راستای لاطائل راه رشد غیرسرمایه داری ترویج شده توسط بلوک شرق با محوریت شورویی، بلکه برعکس اقدامی در راستای حفظ و نجات رابطۀ سرمایه و سرکوب شوراهای کارگری (سلطۀ سرمایه داری) بود. در این رابطه نیز گروههای بورژوازی و خرده بورژوازی با نقاب مارکسی با بهانۀ تئوری ورشکستۀ راه رشد غیرسرمایه داری به کمک دولت تازه بنیان بورژوازی شتافت. در حالیکه، هیچگاه ماهیت بازار بوسیلۀ دولت بورژوازی به رهبری خمینی به چالش کشیده نشد و همزمان هیچگاه به الگوهای اقتصاد برنامه ریزی شده در کشورهای اروپای شرقی موجود حتی نزدیک نشد. لاسیدن با راه رشد غیرسرمایه داری و کمک گروههای سرتاپا بورژوایی با ماسک مارکسی و حمایتشان از ملی سازی که در واقع چیزی جز احیاء روابط سرمایه دارانه و استحکام بورژوازی ناتوان به کمک خرده بورژوازی نبود، حتی راه را برای دولت سرمایه داری رفسنجانی باز کرد تا بتواند بحران را مهار کند، زمانیکه رفسنجانی در تابستان سال شصت و هشت بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد، همگان موافق این امر بودند که اقتصاد سرمایه داری در بحرانی عمیق قرار دارد. آمارهای مربوط به رشد اقتصادی و تورم سالهای شصت و پنج، شش و شش و شصت و هفت به خوبی عمق و شدت بحران و حتی کشتار زندانیان سال شصت و هفت بخوبی شدت بحران سرمایه داری را نشان می دهد. گروههای سیاسی که ته مانده هایشان در خارج کشور خود را ناجی می نامند در عملگرایی دولت بورژوازی نوپا با حمایت از راه رشد غیرسرمایه داری زیر نقاب ملی سازی گسترده شرکتها از یک طرف شرایط را برای شوراهایی که به دلیل فرصت طلبی گروههای سیاسی قبل از انقلاب پنجاه و هفت که تلاشی برای تمرکز نیروی متشکل از کارگران آگاه در صنایع تولیدی به دلیل ماهیت بورژوایی و خرده بورژوایی از درونشان نکرده بودند و هم در زمانیکه دولت سرمایه داری رفسنجانی برای نجات سرمایه به سوی خصوصی سازی دراز کرد و بخش بزرگی از شرکتهای به اصطلاح ملی شده را به بنیادهای تازه تاسیس نظیر بنیاد مستضعفان و غیره، شرایط را برای تشکیل بخش فوقانی بورژوازی جدید آماده کرد و گروههای سیاسی در حمایت از سرمایه داری نوپا از خود تعلل به خرج نداد. به همین دلیل است که آنانیکه در زندان در راستای نجات رابطه سرمایه کشته شدند، هیچ ربطی به سیاست گروههایشان در خارج از زندان که پیش از به بهانه های مختلف از جمله حمایت همان راه رشد غیرسرمایه داری، نداشتند. اگر سیاست گروهشان را قبول داشتند، هرگز اعدام نمی شدند. عملگرایی در سرمایه داری، معنایی جز حرکت در راستای منطق سرمایه به میانجی گفتمان سازی و تلاش برای معنا بخشی به آن منطق و موجه جلوه دادن آن ندارد. عملگرایی سرمایه داری در اوایل انقلاب سیاسی با ملی سازی گسترده شرکتها از یکطرف راه را برای سرکوب شوراهای فاقد مولفۀ رهبریت قدرتمند پرولتری آماده کرد. بعد از آن، شرایط را برای مهار بحران سرمایه با واگذاری بخش بزرگی از همان شرکتهای به اصطلاح «ملی شده» به انواع و اقسام بنیادهایی اسلامی مثل بنیاد مستضعفان یا خاتم «الاغنیاء»، مهیا ساخت.
مناقشات پهپادی- پرتابه ای اسرائیل به کمک امپریالیسم هژمونی رو به افول نه تنها باعث ضعف سرمایه داری در ایران نشده است. اساساً، قصد امپریالیسم تضعیف جمهوری اسلامی نیست. بلکه، تمکین جمهوری اسلامی است. بلکه، دقیقاً مانند اقتضائات آغاز جنگ با عراق، فرصتی به جمهوری گنده لاتها در عمیقترین بحران ساختاری سیاسی- اقتصادی داده تا اینبار نیز با عملگرایی بورژوایی، با روایت و گفتمان سازیهای جدید یا لباس جدید بر تن گفتمانهای قدیمی خواه با امپریالیسم یا درازکردن انگشت اتهام بسوی یکدیگر بمنظور خروج سیستم سرمایه داری از زیر ضرب به اسم نجات ایران، سود جوید. نگرش حمایت از «ایران»، نامه نگاریهای عناصری مثل تاجزاده، روحانی و بقیه که نمایندگان بخشی از وزارت اطلاعاتند با اسرائیل، بیانیه ظریف در حمایت از «ایران» تا استاتوس خود خامنه ای در شبکه ایکس مبنی بر «جانم فدای ایران» به عوض «جانم فدای نظام» بعلاوۀ تشدید سرکوب و کنترل بی حساب در شکل محدودیتهای ترافیکی، اعدام و شکنجه و دستگیریهای مبهم از جمله به بهانۀ اتباع غیرقانونی مجددا می گوییم که از نقطه نظر مارکسیستی در سرکوب سلطۀ سرمایه داری نشسته، به مهار بحران بپردازد. هزاران راه چپاول برای سرمایه داری و ارگانهایی مانند وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران، خاتم الاغنیاء باز شده است. گذشته از اینکه قیمتهای مواد حیاتی خوراکی مثل نان را به بهانۀ شرایط جنگی به شدت افزایش داده اند، داروها را از بازار جمع کرده و دوباره با قیمت بسیار گرانتر در بازار پخش کرده اند، بنگاههای مالی با دستاویز بازسازی ساختمانهایی که تخریب شدند، دندان تیز کردند، کارخانه های زیادی در راستای تخریب خلاق، بسته شدند، بسیاری از کارگران اخراج و پرداخت دستمزدها بیشتر به تعویق افتاده است. سرکوب (سلطۀ سرمایه داری) به حد اعلاء رسیده است و تازمانیکه سرمایه داری در ایران می تواند سرکوب کند، ضعیف نیست. گروههای بورژوایی و خرده بورژوایی که در دوازده روز مناقشات پهپادی در آرزوی شورشهای خیابانی بر طبل پوپولیسم و لاف و گزاف کانونهای شورش کوبیدند. اما، دریغ از یک پاپاسی. مناقشات پهپادی دوازده روز آنچنان از جنبه سلطۀ سرمایه داری (سرکوب)، تبلیغات سیاسی- نظامی سودآور است که بحران اقتصادی را پوشش می دهد. لقمۀ چهل و شش شاهی پوپولیستی که هیچ نیروی سامان یافته در ایران ندارند و چشم دیدن هیچ نیروی سامان یافته عملگرایی در ایران ندارند، در گلوی گروههای خرده بورژوایی و بورژوایی گیر کرد و هیچ اثری از شورشهای خیابانی در ایران نیست.
مناقشات طبق معمول، منافع امپریالیسم رو به افول در چارچوب رقابت با چین، روسیه و اتحاد اروپا با اغراق و تصویرسازیهای از یک فضای جهنمی مثل حملات پهپادی و پرتابه ای شروع می شود و عمق و شدت بحران سرمایه داری مالی را در جهان نشان می دهد. اما، در هر شکلی تحریم، مذاکره و مناقشات پهپادی از جانب سرمایه داری در ایران بمنظور معنابخشی به بحران و پیگیری سیاستهایی است که خروج کم هزینه تر سرمایه داری از بحران را تسهیل کند و هزینه های آن هر چه بیشتر به طبقۀ کارگر تحمیل شود. بر رجز خوانان کمیته مرکزی سمساریهای خارج از کشوری پوشیده نیست که جمهوری اسلامی و هژمونی رو به افول در مناقشات پهپادی دوازده روزه در حال گفتگو با امپریالیسم بوده است. قبلا بطور مفصل توضیح دادیم که دولتهای سرمایه داری در جهان و ایران سعی می کنند با سرزنش عناصر قبلی مثل رئیس جمهورهای دولت قبلی، معادل با زمینه سازی بورژوازی برای مداخلۀ راهبردی و تسهیل نجات سرم فرآیند بازتولید سرمایه را فراهم سازند. همانطور که دولتهای سرمایه داری در ایران سعی دارند با انداختن بار بی کفایتی رابطۀ سرمایه به دوش دولت و رئیس جمهور قبلی، مثل انتقاد روحانی از احمدی نژاد و سیاستهای اقتصادی وی، شیوۀ تولید سرمایه داری را از گناهان ذاتی خود مبرا کرده و تناقض های درون ماندگار آن را لاپوشانی نماید. اما، همان سیاستهای دولتها را با سرعت بیشتری بموازات تخریب نیروهای مولد جلو می برند. در همین رابطه توضیح دادیم که انباشت سرمایه به عنوان سازوکار بازتولید رابطه اجتماعی، پاسخها و راهبردها را محدود می کند و پاسخها خواه رفسنجانی، خاتمی و آن مرده رفته یا برده و امروز پزشکیان باشد یا قاطبۀ خارج از کشور، فواد تابان چهره پنهان فرخ، علیزاده چهره پنهان مهتدی، حسن، حسین، نقی، تقی، مهدی، اکبر و..مسعود و مریم رجوی یا کیومرث و اشرف دهقانی دمکرات و الخ باشند، باید بنا به گزینه های انگشت شمار موجود در محدودۀ انباشت سرمایه اتخاذ شوند. به همین دلیل می گوییم که در چارچوب شیوۀ تولید سرمایه داری و از نظرگاه سرمایه به عنوان یک رابطۀ اجتماعی، پاسخ به بحران نمی تواند از سوی دولت و رئیس جمهور دولت، دلبخواهی و اراده گرایانه باشد. در این رابطه توضیح دادیم که این موضوع ربطی به جنایتکار بودن و نبودنشان ندارد، همگی جنایتکارند. فقدان تحلیل طبقاتی از دولت در هرزنامۀ مشترک خرده بورژوایی، گفتگوها دربارۀ انتخابات حاکمیت سرمایه داری یکپارچه و عدم آگاهی شان از سطح عام، سطح خاص و سطح تکینه دولتهای سرمایه داری و تبعیت سومین آن از سطح عام و خاص، رابطه دیالکتیکی سطوح مزبور با یکدیگر بمنظور قوام سطح عام و خاص، ادله دیگری بر اثبات دعوی ما بود. در تحلیل نهایی با مثالهایی درباره تکرار و تعدیل سیاستهای اقتصادی – سیاسی بوسیلۀ هر رئیس جمهور جدید تحلیل تئوریک ارائه دادیم که اشخاص و نمایندگان قادر نیستند با کنترل دولت سرمایه داری به صورت اراده گرایانه شرایط رابطۀ سرمایه جدید را فراهم ساخته، باعث تغییر رژیم انباشت سرمایه و گذار به دورۀ جدیدی از حیات سرمایه داری را رقم زنند. سیاستهای اقتصادی دولتهای حاکمیت سرمایه داری همواره سیاستهای تعدیل شدۀ سابق در رابطه با تجدید حیات انباشت سرمایه بموازات تخریب نیروهای مولدۀ بیشتر است و مثالهای زیادی درباره سیاستهای اقتصادی – سیاسی دولتهای پیاپی جمهوری اسلامی زدیم که همگی با اینکه کاسه و کوزه را بر سر دولت قبلی می شکنند. اما، خودشان همان سیاستهای اقتصادی را تخریب نیروی مولد بیشتر از دولت قبلی، دنبال می کنند. ترامپ هم که اوباما و دولت اوباما را که در بهمن سال نود و چهار شمسی مبلغی را به صورت نقد و با ارزهای غیرآمریکایی با هواپیما به جمهوری اسلامی داد، مسخره می کرد و انگشت اتهام را برای هر بحرانی در امریکا بسوی دولت اوباما و بایدن دراز میکرد. اگرچه آن مبلغ برعکس رجزخوانیهای بورژوازی خارج از کشوری مبنی بر مماشات، پاشیدن نمک بر رکود تورمی در ایران بود و آن را تشدید کرد. ترامپ، ناجی بورژوازی کانون شورشی خارج از کشوری گاه از آزادسازی میلیاردها دلار از داراییهای مسدود شده جمهوری اسلامی خبر می دهد. سی ان ان در تاریخ پنجشنبه بیست و شش ژوئن نوشت که: « مقامات دولت ترامپ و منابع آگاه به سیانان گفتند، از جمله شرایط مورد بحث که قبلاً گزارش نشده است، سرمایهگذاری تخمینی بیست تا سی میلیون میلیارد دلاری در یک برنامه هستهای جدید بدون غنی سازی ایران است که برای اهداف انرژی غیرنظامی استفاده خواهد شد. یکی از مقامات اصرار داشت که پول مستقیماً از سوی ایالات متحده تأمین نخواهد شد، زیرا ترجیح می دهد شرکای عرب خود این هزینه را بپردازند. سرمایهگذاری در تأسیسات انرژی هستهای ایران در دورهای قبلی مذاکرات هستهای در ماههای اخیر مورد بحث قرار گرفته است.
بازیگران کلیدی ایالات متحده و خاورمیانه حتی در بحبوحه حملات نظامی به ایران و اسرائیل در دو هفته گذشته، در پشت صحنه با ایرانیها گفتگو کردهاند. این منابع گفتند که این گفتگوها این هفته پس از توافق آتشبس نیز ادامه یافته است. این پیشنهاد اولیه همچنین به ایران اجازه میدهد تا از کشورهای منطقه برای ساخت یک برنامه هستهای غیرنظامی کمک دریافت کند و به تهران امکان دسترسی به حداکثر سی میلیارد دلار را می دهد.»
اگرچه بیماری دو قطبی رئیس جمهور آمریکا باعث ضد و نقیض بودن خبرهایی میشود که در معتبرترین رسانه های وابسته از جمله سی ان ان، ان بی سی نیوز و رویتر منتشر می شوند. زیرا که او بعدا خبر را در صفحه شبکه ارتباط جمعی خود، جعلی اعلام کرده که نشاندهندۀ دو موضوع مهم است که این پرزیدنت شورشی توان درز اطلاعات محرمانه را ندارد و از طرفی پرده از جهان دروغ پراکنی سرمایه داری و رسانه های وابسته به آن که ما همیشه گفتیم که جهان سرمایه داری جهان دروغگویی و فریبکاری ست برمی دارد. پوزیسیون خارج کشوری، بورژوازی از شیوۀ جمهوری اسلامی و سایر دولتهای سرمایه داری استفاده می کند و خامنه ای را به عنوان یک ابر گزینش در جمهوری اسلامی در نظر می گیرد و جنگ با ولی فقیه و خمینی و خامنه ای دجال دارد. بدین ترتیب، سیستم و شیوۀ تولید و تناقضات درون ماندگار سرمایه داری را در ایران به منظور احیاء دوباره سرمایه داری در ایران لاپوشانی می کند. ذهنیت علیل بورژوایی در برابر عامل مهم دوم سر خود را مثل کبک زیر برف می کند و بنا به جایگاهی که طبقۀ سرمایه دار در روابط سرمایه داری تولید و لذا مبارزۀ طبقاتی اشغال کرده است، قادر نیست مهمترین عامل اصلی را مشاهده کند.
کمیسیون بیشترین نیروی خود را در تحتانی ترین نیروی کار که مستقیما دست در تولید ارزش اضافی در صنایعی که هستیم، متمرکز کرده است. روشن است که برخی کارگران تواناتر و پرجرات تر از سایرین می باشند و دارای سطح آگاهی سوسیالستی بالاتری نسبت به بقیه هستند و آگاهی طبقاتی هرگز حتی در میان تحتانی ترین لایه های مولد ارزش اضافی حتی در نفت یکدست نیست. بین کارگران آگاهی که در روند بسیار بغرنجی در کمیسیون عضوگیری می شوند و بیشتر آبدیده میشوند، سازمانده تشکیلات صنفی سیاسی- انقلابی و خواهان تغییر بنیادین هستند و کارگر مزدور و حتی کارگرانی که خواهان بهبود شرایط زندگی خویش در چارچوب سرمایه داری ، تقابلی هر چند برخی مواقع نه یک تقابل لاینحل، وجود دارد. بر مبنای همین تقابل، اول اینکه فاتالیسم مبنی بر طبقه کارگر خود، خود را آزاد می کند امروز هیچگونه اعتباری ندارد و بیشتر مسئولیت گریزی است. زیرا که آگاهی طبقاتی هرگز در طبقۀ کارگر یکدست در هیچ کشوری نشده و نخواهد شد و دوم اینکه بر مبنای تقابلی که بالا توضیح دادم، ممکن است نطفه های شوراهایی پا بگیرند که مدعی حزب طبقۀ کارگرند. اما، عملاً بمثابۀ عوامل بورژوازی در درون طبقۀ کارگری عمل میکنند. به همین ترتیب، شعار طوطی وار حکومت شورایی میتواند ماهیتی کاملا بورژوایی داشته باشد مخصوصا از سوی گروههایی سرداده شود که هیچ فعالیتی در میان طبقه کارگر ندارند، مگر صدور اطلاعیه به عوض هفت تپه و برای شکر که جمهوری اسلامی از کوبا وارد می کند. اگر کمیسیون آنقدر توانمند شود که موفق به برپایی اعتصاب سراسری در تمام میادین نفتی در قلمرو خشکی و آبی، پالایشگاهها گردیم. اعتصاب تنها اندازه و توان صنفی مان را در رابطه با قدرت بورژوازی مطرح می کند. اما، مسئله قدرت را نه حل کرده و نه قادر به حل آن است. تنها انهدام قدرت دولتی قدیم از طریق انقلاب اجتماعی، قادر به انجام این کار است که به علت ماهیتش باید ساختاریافته و متشکل از تولید کنندگان آگاه به منافع صنفی کوتاه مدت و استراتژیک خود باشد، انقلاب باید عمل متحد و هم زمان بخشهای تعیین کننده ای از پرولتاریا مخصوصا پرولتاریای نفت که از قبل و مخفیانه تدارک دیده اند در برگیرد و رهبریت اعتراضات دیگر را ازآن خود سازد. بنابراین، اجرای آن مستلزم یک سلسله مراتب فرماندهی پابرجاست که نفوذ و اتوریته خود را بین تحتانی ترین کارگران صنایع کلیدی، گسترده کرده باشد. کمیسیون با این چشم انداز و با اعتقاد بر اینکه کاربلدان صنایع نفت، گاز، پتروشیمی و معدن در مبارزات صنفی و سیاسی جایگاه ویژه و نقش رهبری دارند، بازوی پرولتری کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس است و برخی از بنیانگذاران کمیسیون از بنیانگذاران کمیته اند.
برنامۀ دولت پزشکیان چیزی جز تعدیل برنامه های دولت آن مرد رفته یا برده و کلا رئیس جمهورهای قبلی نیست که در سرمایه داری با تخریب مولد بیشتر همراه است. دولت پزشکیان برای خروج غیرتورمی و رکود، تحریم، تقاضای موثر و تامین مالی تولید، ناظر بر کمبود منابع ارزی و ریالی برای شروع سازوکارهایی است که منجر به ایجاد تحرک در سمت عرضۀ اقتصاد شوند، تجهیز منابع مالی (بخشهای پیشران اقتصاد کشور) را نقطۀ شروع در نظر گرفته است. منظور از تجیز منابع منابع، ایجاد منابع جدید یا مصرف بهینۀ منابع در جهت افزایش رشد اقتصادی است. دولت سرمایه داری پزشکیان باور دارد که تحرک بخشهای نفت، گاز، پتروشیمی و صنایع معدنی، به عنوان بنگاههای اقتصادی پیشران در کنار گردشگری و امکان آزادسازی منابع ارزی بلوکه شده از یک سو با افزایش منابع ارزی در دسترس، تکانه اولیه برای خروج از رکود را ایجاد می کند. خصیصه ای که باعث میشود که صنایع نامبرده برای دولتهای سرمایه داری جمهوری اسلامی به عنوان بخش پیشران یا مولد شناخته شوند ربطی به مفیدتربودن تولیدات صورت گرفته در این بخشها ندارد. بلکه، نفت،گاز، پتروشیمی و معدن دارای خصلتی تاریخی و سراپا سرمایه دارانه است. دولتهای جمهوری اسلامی برای صنعت پیشران مولد نفت و گاز معیارها و اولویتهایی قائل است که منجر به تحرک در سایر بخشهای اقتصادی و دنباله فعالیتهای پسین و پیشین خود شوند و بالاترین و سریعتری نرخ بازگشت ارزش اضافی را داشته باشند. سرمایه هایی که زمان بازگشت سرمایه را کاهش دهند. زمانی که سرمایه چرخۀ خود را طی کرده، فرایند ارزش افزایی تحقق می یابد و سرمایه به شکل اولیه خود برمی گردد تا چرخۀ سرمایه را مجدداً از سر گیرد. میخواهم از اطاله کلام توضیح بدهم که کارگران در صنایعی که جمهوری اسلامی پیشران بشمار می آورد، یعنی ما بیشتر از دیگران استثمار می شویم خلاف عقیدۀ اشتباهی منتج از ناآگاهی بین یک سری روشنفکر غیرمولد که خودشان را مارکسیست می نامیدند بود و هنوز سخت جانی می کند که کارگران نفت نسبت به کارگران صنایع دیگر وضع بهتری دارند، همان دوران سرمایه داری سلطنتی به رغم یک سری امتیازات ناچیز، نظری کاملا اشتباه بود. فدویتان این نظر را با یک توضیح رد می کند. اگر سرمایه پولی را نقطۀ شروع چرخۀ سرمایه در نظر بگیریم، زمان بازگشت سرمایه برابر با زمانی است که سرمایه با حضور در حوزۀ گردش ابتدا به عوامل تولید که شامل نیروی کار و ابزار تولید است، مبدل شده و وارد فرایند تولید می شود و نهایتاً، با حضور مجدد در حوزۀ گردش، سرمایه کالایی از طریق فروش کالاها، نفت خام، به پول تبدیل شده و در شکل سرمایۀ پولی آمادۀ شروع مجدد این چرخه می شود. مطابق این اصل غیرقابل انکار اقتصادی، بخشهایی مثل عرصۀ کار کمیسیون که در دولتهای جمهوری اسلامی از جمله پزشکیان بعنوان بخشهای پیشران، منتخب از میان بخشهای مختلف سرمایه هستند. دولت پزشکیان قضاوت می کند که صنایع نفت،گاز، پتروشیمی توانایی تحقق بیشترین نرخ ارزش اضافی و همان نرخ استثمار توان کار ما و همکارانمان را دارند و ما همزمان قادریم در کمترین زمان ممکن وظیفۀ خودمان را یعنی تحقق ارزش اضافی را به انجام رسانیم تا سرمایه گذاری مقیاس گسترش یافته را از سر گیرد. بعبارت دیگر، ما کارگران تحصیلکرده صنایع نفت، گاز، پتروشیمی نسبت به کارگران صنایع دیگر بیشتر استثمار می شویم و در زمان کوتاهتری باید برای گنده لاتها صاحبان میادین نفتی، ارزش افزایی کنیم. اگرچه، گزینش صنایع پیشران بوسیله دولتهای سرمایه داری آزادانه نیست. بلکه، مطابق منطق فرایند توسعۀ سرمایه داری است که از بین تمامی سرمایه ها، سرمایه ترها را جهت تامین سرمایه مالی- پولی انتخاب می کند. این انتخاب در دولت سرمایه داری پزشکیان، بخشهای گاز، نفت و پتروشیمی همانا استثمار شدیدتر توان کار ما و اعضاء کمیسیون و کارگران غیرکمسیونی هستند. همانطور که قبلا اشاره کردم برای گنده لاتها مانند تمام سرمایه داران، همه سرمایه ها با هم برابرند. اما، برخی از سرمایه ها برابرترند! دولت سرمایه داری همواره در زمان اختلالات در فرایند انباشت سرمایه باید دست به انتخاب بین سرمایه ها بزند و زمانیکه صنایع پیشران را برپایه منطق استثماری سرمایه داری انتخاب کرد، نه تنها برای اینکه ما را در اولویت قرار داده به ما امتیازی اعطاء نمی کند. بلکه، برای کسب امتیازات و ارزش اضافی بیشتر و سریعتر نسبت به صنایع دیگر، فشار بیشتری بر ما وارد کرده و می کند. میادین نفتی- قلمرو خشکی و دریایی- پالایشگاهها و صنایع پتروشیمی را بیشتر تحت کنترل قرار میدهد و انضباط بیشتر دایر می سازد چنانکه در ماههای اخیر میزان نصب دوربین های مداربسته که مستقیما تحت کنترل و اختیار حراست نفت و کارگران مزدور است را چندین برابر کرده اند.
در سرمایه داری تناقضهایی ساختاری وجود دارند که همچون قطبهای متضاد، ادغام آنها برای بلندمدت در یک کل یکپارچه و منسجم ممکن است. در این رابطه مثالی می زنم تا قضیه روشنتر شود، نیروی کار ما کارگران متخصص (مهندس ارشد صنعت نفت و سازندۀ پالایشگاهها، دکلها، اسکله هاو سکوها و کارگران متخصص بخشهای مختلف تولید صنعت نفت و گاز را هم میتوان به عنوان هزینۀ تولید و هم منبع تقاضا برای کالاهای تولیده شده در نظر گرفت. ولی، نیروی کار در آنِ واحد هر دویِ موارد مزبور است و اولویت دادن به هر کدام از جنبه ها، کارکرد رابطۀ سرمایه را با مشکل روبرو می سازد. اولویت دادن به جنبۀ منبع تقاضا بودنِ نیروی کار، باعث افزایش سطح دستمزدها، کاهش نسبی سود سرمایه دار و لذا عدم اشتیاق و رغبت سرمایه داران نفت و گاز که بیشتر آنان در ایران از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران هستند، به سرمایه گذاریهای بیشتر خواهد شد. افزون بر این، اصرار بر هزینۀ تولید بودن نیروی کار، باعث کاهش دستمزد ما و بنابراین کاهش تقاضا برای کالاهای تولید شده خواهد شد. به طریق مشابه، برای سیاستهای پولی بنا به شرایط خاص فرآیند انباشت سرمایه میتوان اولویت را به بازار داخلی داد و پول را به عنوان پول ملی در نظر گرفت یا سعی در ادغام در بازار جهانی داشت و پول بین المللی را بر پول ملی ارجحیت داد. شیوۀ مقررات یابی کینزی با اولویت رابطۀ مزدی نسبت به منبع تقاضا بودن نیروی کار و اولویت پول ملی و اولویت قلمروگرایی به جای قلمروزدایی تلاش کرد که تناقضات درون ماندگار سرمایه داری را حل کند. اما، اولویت دادن یک جنبه به جنبۀ دیگر به این معنا نیست که جنبۀ دوم کنار گذاشته می شود. شیوۀ مقررات یابی باید به طریقی باشد که الزامات شکل ارزش یعنی ارزش افزایی- سودآوری سرمایه توفیق یابد. با این حال، خود شکل ارزش یا فرایند انباشت پس از مدتی به کرانه های عبورناپذیر خود روبرو می شود و شیوۀ مقررات یابی نه تنها قادر نبود اختلالات در انباشت را حل کند. بلکه، آن را شدیدتر ساخت. با این مثالها می خواهم توضیح دهم که هر شکل از سرمایه داری و امروز نئولیبرالیسم در صدد حل بحران شیوۀ قبلی برمی آید. بعد از مدتی تضادهای سرمایه داری فوران می کنند و شرایط را بدتر می کنند. دلیل این امر نیز محدودیتهای خودِ فرایند انباشت سرمایه است که در تمام شکلهای سرمایه داری از فوردیستی تا کینزی و نئولیبرالیستی تکرار می شوند. به همین دلیل، مذاکراه با امپریالیسم آمریکا و گشایش بازار جهانی قادر نیست که فرایند توسعه تولید سرمایه داری را از شر مواجهه و تصادم با محدودیتها و تناقضات درونی همین توسعه نجات دهد. هر چرخه از توسعۀ سرمایه داری از مراحل متفاوتی تشکیل شده اند که در مسیر خود نهایتاً با محدودیتهای ذاتی توسعۀ ای روبرو خواهد شد و یک بحران ناگهانی به این چرخه از توسعۀ سرمایه داری خاتمه خواهد داد. اگر توازن قوای طبقاتی به نحوی باشد که سرمایه بتواند با به حاشیه راندن تشکیلات صنفی- سیاسی طبقۀ کارگر مثل کمیسیون از حیث سیاسی و جنبشی و به مدد تخریب سرمایه، همان تخریب نیروهای مولد [انفجارهای معادن و بندر رجایی] بحران را تاب بیاورد، چرخۀ جدیدی از توسعۀ تولید سرمایه داری آغاز خواهد شد. در پلتفرم کمیسیون به روشنی آمده است که که پرولتاریای نفت، گاز و پتروشیمی، پیشگامان طبقۀ کارگر در ایران و نیروی محرکۀ مبارزه کارگران کارخانه ها و واحدهای تولیدی دیگرند و باید در راس مبارزۀ طبقاتی قرار گیرند و رهبری جنبش سیاسی- انقلابی- اجتماعی کشورمان علیه سرمایه داری جمهوری اسلامی را به دوش گیرند. هر مبارزه ای بر حسب نیازهای ذهنی و عینی طبقۀ کارگر نوع جدیدی از تشکلیابی (کمیسیون) را طلب می کند و حاضر به درهم آمیختن تشکیلات کمیسیون با روستاییها، دانشجویان، پرستاران، گرسنگان، تشنگان نیستیم و این موضوع مهم را به سازوبرگی که احیاناً بطور زیرزمینی در صنعت نفت،گاز، پتروشیمی و صنایع تولیدی مثل فولاد فعالیت می کنند به منظور جلوگیری از خطاهای تاریخی گذشته، هشدار می دهیم. پلتفرم کمیسیون در ارتباط با کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس، مبارزه مسلحانۀ به مثابۀ عالی ترین شکل مبارزۀ طبقاتی بمنظور حمایت از کارگران و زحمتکشان جامعۀ ایران را در خود نهفته دارد.
ما پرولتاریای صنعتی که در چنگ حراست نفت و پتروشیمی و معدن، از دیرباز سازماندهی کردیم از ساختار درونی پیچیده، از ساده در محل کارمان میادین نفتی و پالایشگاهها و مجتمع های پتروشیمی در عمل به پیچیده رسیدیم، راه را بر انبوه اندیشه ها و مفاهیم خرده بورژوازی و بورژوایی، همدردیهای چروکانه، انحلال طلبانه و حتی ورود کارگرانی که در صنایع مزبور مستقیما دستی در تولید ندارند، بسته ایم تا مثل هسته های پرولتری تاریخ به دلیل ضربات از درون کمیسیون رو به انحطاط و تجزیه نگذاریم، تا بتوانیم نظم پرولتری را بر مردار شیوۀ تولید سرمایه داری با کسب رهبری اعتراضات کارگران و زحمتکشان، پیاده کنیم. هم اکنون نیز در تلاش زیرزمینی برای سازماندهی اعتصاب در پالایشگاهها، میادین نفتی، معادن و صنعت پتروشیمی هستیم.
میخوانیم:
“همین خبر و چرندیات در همان زمان، از سوی انبوه سایتها و رادیو و تلویزیون گروههای ساکن خارج از کشور با تفکرات آنارشیستی – آوانتوریستی از طرف گرایشات بورژوایی- خرده بورژوایی که خود را به اسم چریک بزک کردند، تبلیغ و تکرار شد.”
اینکه شما بگوئید پرولتر هستید و تفنگ و نارجک حمل میکنید به ما میگوید داعش سکولارید.
آنارشیسم