چرا چپ ایران باید نگران “جبهۀ کردستانی” باشد؟
روبن مارکاریان
.
مصالحه “تاکتیکی” به بهای زیر پاگذاشتن اصول!
رفیق هلمت احمدیان در نشریه حزب کمونیست ایران” جهان امروز” شماره ۳۷۴ مقاله ای تحت عنوان « تاکتیک مشترک بایکوت انتخابات در کردستان و دغدغه “چپ ها” » برای دفاع از اتحاد عمل مشترک نوشته و تلاش کرده است تا به دغدغه”چپ ها”(درگیومه) پاسخ دهد. آیا هنگامی که حزب کمونیست ایران وارد اتحادعمل سیاسی با نیروهائی می شود که بخشی از آن ها از شاخص ترین نیروهای اردوی تغییررژیم(regime chang) هستند چپ ها نباید هیچ دغدغه ای به خود راه دهند؟ ما نیز در شمار این به اصطلاح “چپ های” دارای دغدغه هستیم که ضمن دفاع از تاکتیک تحریم در انتخابات۹۶، اتحاد عمل حزب کمونیست ایران را اقدامی قلمداد کردیم که یکی از اصول پایه ای استراتژی نیروهای چپ یا سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی توسط مردم را نقض می کند بنابراین از مبارزه نظری علنی بر سر این موضوع استقبال می کنیم.
هر نیروی چپ و متعهد به اصل خودرهانی اردوی کار و زحمت می داند که یکی از مشخصات بنیادی سرنگونی انقلابی، نه فقط سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، بلکه همزمان انزوای نیروهائی است که در ائتلاف با ارتجاع منطقه ای و جهانی در پی اجرای سیاست های “تغییر رژیم” هستند. و تغییر رژیم با آویختن به قدرت های ارتجاعی منطقه ای و جهانی نه فقط جایگزینی ارتجاعی دیگربه جای ارتجاع حاکم است، بلکه عواقب ویرانگر آن درسرنوشت غم انگیز کشورهائی نظیر عراق، سوریه، لیبی، یمن و… که درآتش جنگ های فرقه ای و داخلی در حال نابودی هستند، به اندازه کافی عبرت انگیز است.
ر. هلمت برای توجیه اتحادعمل حزب کمونیست با پنج نیروی سیاسی دیگر کرد استدلال های گوناگونی آورده است که در این نوشته به بخشی از آن ها به ترتیب زیر خواهم پرداخت.
– اتحاد عمل موردی یا جبهه کردستانی ؟
– افشای اردوی تغییر رژیم و هم زمان همراه شدن با آن
– مجاز بودن اتحاد عمل حتی با نیروهای بورژوائی
–جنبش همه چیز، هدف هیچ
– پیوستن به تاکتیک تحریم پیوستن به تاکتیک کمونیست ها
– جبهه چپ یا طبقاتی در خدمت جبهه ملی ؟
اتحاد عمل موردی یا جبهه کردستانی؟
اولین سئوال این است که آیا اتحادعمل شش حزب و سازمان کرد ایرانی برای تحریم انتخابات یک اقدام موردی و عادی میان نیروهای اپوزیسیون کرد ایرانی در منطقه اقلیم کردستان است یا مقدمه ای از یک استراتژی جدید برای ایجاد جبهه کردستانی. جبهه ای که همه نیروهای سیاسی و طبقاتی اپوزیسیون کرد ایرانی را در جبهه ملی کردستان ایران(یا جبهه روژهلات) با هم متحد می کند.
در سالیان اخیر میان نیروهای سیاسی کرد ایرانی مستقر در منطقه اقلیم کردستان روابط متقابل دو گانه و چندگانه برقرار شده است. بخشی از این روابط مربوط به هماهنگی برای تبادل اطلاعات و یا مقابله مشترک با اقدامات تروریستی رژیم جمهوری اسلامی و یا خنثی ساختن فشارهای رژیم جمهوری اسلامی به دولت اقلیم و یا دولت مرکزی عراق برای ایجاد محدودیت فعالیت نیروهای کرد ایرانی می شود. علاوه بر آن در چند سال گذشته اتحادهای سیاسی میان بخشی از این نیروها و یا اتحادعمل های سیاسی دو گانه و یا چند گانه در مواردی نظیر تحریم انتخابات رژیم جمهوری اسلامی نیز صورت گرفته است. اما ازهشت ماه پیش، آن چه می توان به آن مباحثات مربوط به ایجاد “جبهه کردستانی”،” جبهه روژهلات”(شرق کردستان)، یا “جبهه ملی کرد” نامید، به شکل علنی مطرح و پی گیری شده است.
اولین نشانه های علنی شکل گیری تلاش برای ایجاد جبهه کردستانی را باید در مباحثات و مراودات پَانل حث” موسسه پژوهش های خاورمیانه “(Middle East Research Institute) یا مخفف آن(MERI)” مێری”پی گرفت. این موسسه که مرکز آن در اربیل قرار دارد و ازنهادهای نزدیک به” حزب دمکرات کردستان عراق” است پاُنل های بحث، با شرکت رهبران، مسئولان و کارشناسان درباره مسائل مربوط به جنبش کرد و تحولات خاورمیانه برگزار می کند. همین موسسه پانل هائی را برای مباحثاتی با هدف بررسی”موانع و فرصت ها” برای ایجاد یک جبهه کردستانی از نیروهای سیاسی کرد ایرانی را از سال گذشته آغاز کرد.
– اولین پَانل مربوط به نیروهای کرد ایرانی که در تاریخ ۲۵ اکتبر با هدف بحث درباره موانع همکاری نیروهای کرد ایرانی برای ایجاد یک جبهه کردستانی علیرغم جدائی های موجود میان آن ها برگزار شد. ابراهیم علیزاده، عبدالله مهتدی، مصطفی هجری، خالد عزیزی و عمر ایلخانی زاده از شرکت کنندگان بودند.(۱) فشرده ای از این پانل هم در صفحه مربوطه قرارداده شده است که با مباحثات مطرح شده در پَانل تفاوت دارد.( ۲)
– پَانل دوم موسسه ” مێری” در ماه فوریه درادامه پانل اول برگزار شد. تغییر جدیدی که درپانل ماه فوریه صورت گرفت ورود نماینده خبات به جمع شرکت کنندگان بود. موضوع پَانل بررسی حکومت جدید آمریکا و تاثیرات آن بر روی رقابت های منطقه ای و موضع سازمان های سیاسی کرد در ایران بود(۳).
– درروز اول ماه مارس(۱۱ اسفند ۹۵) شش سازمان در گردهمائی خود در اردوگاه “حزب کومله ایران” اقدام به تاسیس کمیسیون مشترکی کردند که هدف آن مقابله با طرحی است که فراکسیون مالکی در پارلمان عراق یا به اصطلاح فراکسیون “دولت قانون” برای خلع سلاح و اخراج اپوزیسیون ایرانی از منطقه اقلیم کردستان در پارلمان عراق مطرح ساخت . تردیدی نیست که اقدام فراکسیون مالکی با حمایت و تحریک رژیم جمهوری اسلامی برای ضربه زدن به اپوزیسیون کرد ایرانی صورت می گیرد.
– در ۲۷ ماه مارس عمرایلخانی زاده درمصاحبه با شبکه کردی “روداو”(Rudaw) در اقلیم کردستان عراق اعلام می کند که “همکاری استراتژیک” میان شش سازمان کرد ایرانی که شامل همکاری در فعالیت های نظامی نیز خواهد بود، گسترش خواهد یافت. او اعلام می کند که این سازمان ها درصدد ایجاد سازمان نظامی درکردستان ایران بوده و برخورد با انتخابات عمومی آینده ایران در ماه آوریل را نیز در دستور کار گردهمائی آن ها در هفته های آینده خواهد بود.( ۴)
– در دهم آوریل جلسه تحریم انتخابات- که عمر ایلخانی زاده در مصاحبه با شبکه “روداو” وعده آن را داده بود- در مقر حزب کمونیست ایران تشکیل می شود. پس از پایان جلسه ر. ابراهیم علیزاده به عنوان سخنگوی ائتلاف شش حزب و سازمان کرد، درمصاحبه مطبوعاتی در برابر رسانه های اقلیم کردستان اعلام می کند که شش جریان شرکت کننده در این جلسه درباره چهارچوب کلی تحریم انتخابات آینده به وحدت رسیده اند و اعلامیه در روزهای آینده منتشرخواهد شد.
– ر. صلاح مازوجی در مصاحبه با رادیو پیام کانادا در پاسخ به سئوال مصاحبه کننده در باره علت همکاری از جمله با سازمان قبیله ای- اسلامی خبات می گوید که قاعدتاٌ حزب کمونیست ایران مخالف اتحادعمل با سازمانی است که هدف آن اجرای شریعت اسلامی است اما اتحادعمل با خبات به حزب کمونیست تحمیل شده است. با توجه به آن که نیروی دعوت کننده به این اتحادعمل و سخنگوی جلسه توافق، حزب کمونیست ایران بوده است لذا تردیدی نیست که معنای این تحمیل آن است که درچهاچوب توافق برای حرکت به سوی یک جبهه کردستانی و توافق درباره نیروها و چیدمان این جبهه، حزب کمونیست ایران با پذیرش الزامات این توافق، وارد اتحادعمل با جریانی شده است که به گفته ر. صلاح مازوجی خواهان اجرای شریعت اسلامی است.
– متن اعلامیه مشترک شش سازمان و حزب کردی نیزکه در ۲۸ آوریل منتشرشد گویای همین الزامات و تحمیل ها می باشد .در متن کردی این اعلامیه مشترک از مردم” روژهلات” خواسته می شود که انتخابات پیشارو را تحریم کنند. سازمان های دیگر کرد ازاین اعلامیه به نام اتحادعمل نیروهای “روژهلات” برای تحریم انتخابات ریاست جمهوری نام می برند. “روژهلات” اصطلاح ناسیونالیست های کرد است که کرد را به بخش شرقی(روژهلات – کردستان ایران)، کردستان غربی(روژآوا-کردستان سوریه)، کردستان شمالی(باکور– کردستان ترکیه) و کردستان جنوبی یا (باشور– کردستان عراق) تقسیم می کنند. ناگفته روشن است که حزب کمونیست، حزب کمونیست ایران است نه حزب کمونیست روژهلات و ضمن دفاع از حق سرنوشت ملیت های تحت ستم ایران و ازجمله کردها از اتحاد داوطلبانه همه آن ها درچهارچوب ایران دفاع می کند و انتخابات نیز یک انتخابات سراسری برای گزین رئیس جمهور و شوراهای شهرو روستای سراسر ایران است نه یک حادثه محلی و محدود به مناطق کردنشین ایران!
– ر.هلمت نیز در مقاله مورد اشاره می گوید:” برای نمونه همین موضع مشترک با احزاب سیاسی موجود در کردستان در مورد انتخابات، حاصل بیش از یک ماه نشست ها و تماس ها و خنثی کردن مقاومت ها و غیره بوده است. موضع واقعی همه احزاب در ابتدای این مجادلات یکسان نبود…” . و در بخش دیگر مقاله با دفاع از تاثیرات این اتحاد عمل در افزایش روحیه توده ها مطرح می کند” امروز تجدید حیات جنبش توده ای در کردستان از چنین مسیرهایی می گذرد و تجدید حیات این جنبش بستر رشد مبارزات کارگران خواهد بود…”.
بنابراین همکاری منتهی به انتشار اعلامیه مشترک سیاسی و نیز ترکیب نیروهای امضاء کننده نشان دهنده آن است که این اتحاد عمل اولین حلقه در زنجیر ایجاد یک جبهه کردستانی است و آن هم با ترکیبی که نه فقط به قول ر.هلمت احمدیان بورژوازی ناسیونالیست در آن حضور سنگینی دارد بلکه جریان عشیرتی- قبیله ای و اسلامی خبات نیز از جمله نیروهای تشکیل دهنده آن است تا از نمایندگان همه طبقات ملت کرد در این اتحاد عمل “همه با هم”، کسی جا نماند. هنوزاین همه مشخصات این اتحادعمل “همه با هم” نیست بلکه بخشی از نیروهای این اتحادعمل همان طور که دربالا گفتیم از شاخص ترین نیروهای اردوی تغییررژیم(regime change) هستند که ثقل و وزن اصلی این اتحادعمل را تشکیل می دهند. بنابراین حتی با توجه به مباحثات و فاکت هائی که علنی شده است این اتحادعمل یک حرکت موردی نیست بلکه اقدامی است که در بستر طرح ایجاد جبهه کردستانی که وجوه گوناگونی دارد در دستور کار قرارگرفته و قرار است که تلاش شروع شده به قول برخی از نیروهای دست اندر کار این اتحاد عمل به سازمان نظامی و نیروی واحد پیشمرگه فرا روید و به قول ر. هلمت احمدیان در ادامه خود موجب تجدید حیات جنبش کردستان ایران شود.
افشای اردوی “تغییر رژیم” و هم زمان همراه شدن با آن
اما ببنیم که ر.هلمت احمدیان چگونه نقض سرنگونی انقلابی، یا یکی از اصولیت های اساسی نیروهای چپ وکمونیست و چرخش بزرگ سیاست حزب کمونیست ایران در این عرصه را توجیه می کند. ر.هلمت می گوید:
۱- حزب کمونیست ایران همواره به روشنگری درباره سیاست اردوی تغییر رژیم و جنگ نیابتی پرداخته و این سیاست ها را افشاء کرده است.
۲- ر. هلمت این حقیقت را تصدیق می کند که برخی از سازمان های کرد شرکت کننده در این اتحاد عمل« با کمپ “تغییر رژیم” بوده و همچنان” به کمک قدرت های امپریالیستی » دل بسته اند و در بخش دیگری از نوشته خود اعلام می کند که حزب کمونیست ایران تنها نیروئی در کردستان ایران است که در مقابل “دولت های سرکوبگر منطقه، درمقابل ناسیونالیسم کرد، در مقابل ناسیونال – لیبرالیسم چشم براه کمک قدرت های امپریالیستی، پیگیرانه ایستاده است “. این بدان معنی می باشد که سایر نیروهای اتحادعمل درکردستان و به بیان دیگر پنج نیروی دیگر در شمار نیروهای چشم براه کمک قدرت های امپریالیستی بوده و توازن قوا در این اتحاد عمل بی تردید به شکل تعیین کننده ای به نفع آن ها می باشد.
بدین ترتیب از سوئی حزب کمونیست ایران مخالف سیاست آویزان شدن به قدرت های ارتجاعی منطقه ای وامپریالیستی است و این رویکرد را مخالف سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی یعنی سرنگونی بوسیله مردم ایران می داند. از سوی دیگر، با یک تعبیر بخشی از نیروهای این اتحاد عمل و به تعبیر دیگر همه آن ها- به اسثتثنای حزب کمونیست ایران- به اردوی سیاست “تغییر رژیم” و دل بستگان به کرامات ومعجزات ارتجاع منطقه وامپریالیسم تعلق دارند و سیاست آن ها دقیقاً در خلاف جهت مصالح اصلی اکثریت مردم( کارگران و زحمتکشان) در سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی است. بنابراین با نیروهائی سروکار داریم که به خاطردل بستگی و آویزان شدن از سیاست ها و کرامات قدرت های ارتجاعی منطقه ای و جهانی، سیاست هایشان علیه مصالح و منافع اکثریت مردم می باشد و هم منافع و مصالح جنبش و اکثریت مردم ما را ملزم می کند که با همین نیروها وارد همکاری شویم؟ با این ارزیابی ر.هلمت احمدیان با کدام روش و منطق این جمع اضداد در یک همکاری سیاسی را توضیح می دهد، از این اتحاد عمل دفاع می کند و به بیان دقیق تر به توجیه آن می پردازد؟
توضیحات و یا توجیهات ر. هلمت در باره این تناقض- هم افشای نیروهای تغییر رژیم و هم پیوستن به اردوی آن ها- در نوشته او جا به جا و به شکل پراکنده پخش شده است اما برای روشن شدن پاسخ به این تناقضات لازم است که ما توجیهات او در دفاع از این تاکتیک را یک به یک بررسی کنیم.
مجاز بودن اتحاد عمل حتی با نیروهای بورژوائی
یکی از تلاش ها ی ر.هلمت برای توضیح و توجیه این همکاری و اصولاً دفاع از این اتحاد عمل استناد او به نقلی قولی از کتاب “چپ روی بیماری کودکی کمونیسم لنین”(فصل هشتم”آیا هیچ مصالحه ای مجاز نیست”) است که درآن لنین مطرح می کند برای پیروزی بر دشمنی نیرومندترباید ازهر «شکافی» در بین دشمنان هر قدرهم که کوچک باشد، استفاده کرد و ازهر متفق توده ای، حتی متفق موقت، مردد، ناپدیدار، غیرقابل اعتماد ومشرط نیز با حفظ نهایت دقت، واحتیاط استفاده کرد.
اما آن چه که لنین در این فصل از کتاب “چپ روی” مطرح می کند به هیچ وجه با قاعده یک جانبه ای که ر.هلمت ازنقل قول لنین ساخته و پرداخته، تشابهی ندارد. لنین در همان فصل به روش تحلیل سازش های مجاز پرداخته و می گوید باید خصلت واقعی مصالحه ها را به درستی تحلیل و انطباق و یا عدم انطباق آن را با مصالح جنبش کارگری بازشناخت.از نظر لنین ساختن یک قاعده عمومی برای کلیه موارد امری “مهمل” است و برای ارزیابی از خصلت و کارکرد یک مصالحه و انطباق آن با منافع طبقه کارگر به قول او باید “مغز” ویا قدرت تحلیل را به کار گرفت و به ویژه تشخیض داد که کدام مصالحه ها در کدام مقاطع می تواند قابل دفاع و اصولی قلمداد شود و یا متقابلاً این نوع سازش ها مصداق سقوط به ورطه سازش طبقاتی می تواند باشد که “برای طبقه انقلابی هلاکت بار بوده و باید با همه قوا آن ها را افشاء کرده و به مبارزه علیه آن ها برخاست”.
ر.هلمت برای دفاع از اتحادعمل تحریم با پنج سازمان کرد تلاش می کند سابقه ای برای این نوع اتحادعمل ها دست و پا کرده و نمونه “هیئت نمایندگی خلق کرد” دراوائل انقلاب متشکل از کومه له، سازمان فدائی، حزب دمکرات و شیخ عزالدین حسینی را در ردیف همین اتحاد عمل ها قرارمی دهد. اگر روش لنین درباره تحلیل مشخص پیرامون مجاز بودن و یا نبودن را مبنای این مقایسه قرار دهیم دقیقاً با دو نوع مصالحه یا سازش در تحت دو شرایط سیاسی و تاریخی کاملاً متفاوت مواجه خواهیم شد. در اوائل انقلاب سازمان فدائی که هنوزگرایش راست در سازش با رژیم جمهوری اسلامی برآن حاکم نشده بود بزرگترین سازمان اپوزیسیون کشور آن هم از موضع چپ در برابر رژیم جمهوری اسلامی بود، حزب دمکرات که خود را پس از سال ها رکود فعالیت به مثابه ادامه دهنده سنت جمهوری مهاباد و شهید قاضی محمد بازسازی کرده بود، ربطی به حزب دمکرات امروزیِ مصطفی هجری نداشت و شیخ عزالدین حسینی نیز یک چهره ملیِ مترقی در جنبش خلق کرد بود که باز هم هیچ ربطی به جریان ارتجاعی شیخ جلال حسینی یا سازمان خبات که اکنون به مهره بازی در بساط مجاهدین مبدل شده است، نداشت. بنابراین هم به لحاظ شرایط تاریخی و سیاسی مشخص و هم به لحاظ ماهیت سیاسی نیروهای شرکت کننده، این دو اتحادعمل به هیچ وجه قابل مقایسه با هم نبوده و مقایسه ر. هلمت احمدیان مقایسه ای گمراه کننده برای توجیه مصالحه ای است که اکنون دقیقاً در نقطه مقابل مصالح عمومی جنبش کارگری قرار دارد. اگر روش تحلیلی لنین در فصل اشاره شده از کتاب چپ روی را مبنا قرار دهیم این مصالحه در شمار مصالحه های غیرمجاز است که “برای طبقه انقلابی هلاکت بار بوده و باید با همه قوا آن ها را افشاء کرده و به مبارزه علیه آن ها برخاست”.
جنبش همه چیز، هدف هیچ است!
استدلال دیگر ر. هلمت در دفاع از این اتحاد عمل استناد به روش یا نگاه جنبش محور و بدور ازروحیه فرقه گرایانه حزب کمونیست ایران است. از نظرر.هلمت بازتاب این رویکرد الویت دادن به “مصالح عمومی جنبش کارگری و جنبش های پیشرو اجتماعی برای تغییر توازن قوا به نفع جنبش کارگری وجنبش های پیشرو می باشد… اگر یک تاکتیک سیاسی بوسیله توده ها اتحاذ شود و پیروزی ولو محدودی هم به دست بیاورد، مردم از پیروزی خود روحیه خواهند گرفت و تاکتیک آنها به نیروئی مادی تبدیل خواهد شد و کسب همین نیرو، آنها را برای خیز بعدی آماده تر خواهد کرد. امروز تجدید حیات جنبش توده ای در کردستان از چنین مسیرهایی می گذرد و تجدید حیات این جنبش بستر رشد مبارزات کارگران خواهد بود، اگر حزب سیاسی آنها نیروی هدایت کننده آن بوده باشد. این آن حقیقت ساده ای است که چپ نماهای بیگانه با مسائل واقعی و پیچیده جامعه، نمی خواهند و لابد نیازی هم ندارند، آنرا درک کنند.”(تاکیدات از من است). تردیدی نیست که مصالح عمومی جنبش کارگری و جنبش های اجتماعی باید در الویت قرارداشته باشد.
اما در این جا یک سئوال اساسی در برابر ر.هلمت احمدیان قرار می گیرد و آن این است که معیار “مصالح عمومی” چیست؟ آیا سرنگونی انقلابی یا سرنگونی توسط اکثریت مردم برای پی ریختن حاکمیت اکثریت، در شمار مصالح عمومی نیست؟ و اگر چنین باشد آیا تعهد به این “مصالح عمومی” مستلزم ترسیم و تفکیک مرزهای روشن و شفاف با سیاست و نمایندگان نیروهای “تغییر رژیم” و جنگ های نیابتی نیست که به قول ر. هلمت احمدیان به کمک قدرت های امپریالیستی آویزان شده اند؟
دراین جاست که رفقای حزب کمونیست ایران تاکتیک را از استراتژی جدا ساخته و با تئوری”همه با هم” جهت و قطب نمای تاکتیک را از تن جنبش واقعی جدا می کنند. ازنظرآن ها ” همه با هم” و یاهمایش”نیروهای طرفدارسرنگونی انقلابی” با “نیروهای طرفدارآویزان شدن به قدرت های ارتجاعی منطقه ای و جهانی” اگر به تواند به پیروزی ولو محدودی منجر شود مردم از پیروزی خود روحیه خواهند گرفت و تاکتیک آنها به نیروئی مادی تبدیل خواهد شد و کسب همین نیرو آنها را برای خیز بعدی آماده تر خواهد کرد.”. آیا بهتر از این می توان اصل جنبش همه چیز هدف هیچ چیز را فرموله کرد؟ اصلی که حاصل آن قربانی ساختن “مصالح عمومی جنبش کارگری و جنبش های پیشرو اجتماعی” در مهراب پیروزی های ولو کوچک و لحظه ای است. اصلی که به جای شفاف و پررنگ کردن مرزبندی های اساسی و حیاتی برای سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی، قبح همکاری با نیروهائی که از کمک های قدرت های ارتجاعی خارجی آویزان شده اند را ریخته و خط و مرزهای تفکیک دو شیوه سرنگونی و نیروهای وابسته به آن ها را در هم می ریزد. این بهای سنگینی است که رفقای حزب کمونیست ایران برای یک “ پیروزی ولو محدود ” و البته احتمالی و فاقد تاثیر پرداخته اند. ر. هلمت احمدیان می گوید حزب کمونیست ایران “تنها نیروئی در کردستان ایران است که پیگرانه … در مقابل ناسیونال – لیبرالیسم چشم براه کمک قدرت های امپریالیستی” ایستاده پس رفقا برای” پیروزی ولو محدود” و احتمالی این تنها تشکیلات پیگیرِمخالف “نیروهای چشم براه کمک قدرت های امپریالیستی” را در”اردوی تغییررژیم” مستحیل ساخته اند.
ر.هلمت احمدیان حتی به این مورد بسنده نکرده و می گوید “ تجدید حیات جنبش توده ای در کردستان از چنین مسیرهائی می گذرد و تجدید حیات این جنبش بستر رشد مبارزات کارگران خواهد بود “. و این بدان معنا است که به زعم ر.هلمت این نوع همکاری ها نه فقط درست،اصولی و لازم است بلکه تجدید حیات جنبش توده ای در کردستان منوط به ادامه این نوع همکاری ها می باشد. اما همان طور که در بالا نشان دادیم این به اصطلاح” تجدید حیات؟” چیزی نیست مگر کجراه سازش طبقاتی و انحلال تام وتمام “تنها جریان کمونیستی”کردستان(به قول ر. هلمت) در”جبهه ملی کرد” و”اردوی تغییر رژیم”. کجراهی که با رویکرد جنبش همه چیز هدف هیچ قرار است به “استقلال طبقاتی تنها نیروئی در کردستان ایران” که” زمانی پیگرانه درمقابل نیروهای چشم براه قدرت های امپریالیستی ایستاده بود” نقطه پایان بگذارد.
پیوستن به تاکتیک تحریم، پیوستن به سیاست و گفتمان کمونیست ها می باشد!(؟)
ر.هلمت در مقاله خود می گوید” مشخص است که بایکوت انتخابات رژیم و حرکت به سوی انتخاب واقعی توده های مردم، یعنی سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی به اتکا به نیروی مستقل خود، بیشتر از هر گرایش سیاسی دیگر، گفتمان و سیاست کمونیست هاست. پیشبرد این سیاست دراتخاذ یک تاکتیک سیاسی واقعی و عملی است که محک می خورد، نه در وارسی پرونده نیروهایی که با انگیزه ها و نگرش های مختلف به این سیاست می پیوندند.”(نقل قول ازنوشته ر.هلمت احمدیان، تاکیدات از من) بدین ترتیب ر.هلمت در توجیه اتحاد عمل شان اولاً، تاکتیک تحریم را تاکتیک کمونیست ها قلمداد می کند؛ ثانیاً، بر آن است که “انتخاب واقعی توده های مردم، یعنی سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی با اتکا به نیروی مستقل خود” در اتخاذ یک تاکتیک واقعی و عملی است که محک خورد. و ثالثاً،محک واقعی ارزیابی ازاین نیروها شرکت آن ها دراین تاکتیک است و بنابراین نیازی به بررسی ماهیت این نیروها، پرونده ها و انگیزه های آن ها وجود ندارد؟! هر سه مسئله را یک به یک بررسی کنیم.
الف: تحریم تاکتیک کمونیست ها می باشد!
تاکتیک وسیله پیش برد سیاست توسط یک نیروی سیاسی در یک مقطع معین زمانی ومکانی است وبه هیچ وجه خصلت ذاتی، اعم از انقلابی یا ارتجاعی، بورژوائی و یا کمونیستی ندارد. اشکالی ازمبارزه نظیرتحریم یا شرکت درانتخابات، مبارزه اقتصادی،سیاسی، ایدئولوژیک و یا مسلحانه، قیام و … اشکالی از تاکتیک هائی هستند که می توانند توسط نیروهای طبقاتی کاملاً متضاد و حتی متخاصم برای پیش برد اهداف سیاسی شان به کار گرفته شوند. برای مثال درهمین انتخابات نیروهای متعلق به اردوی “تغییر رژیم” مانند باند مجاهدین، رضا پهلوی و شورای ایران وابسته به او، بخشی از لیبرال ها و… برای پیش برد سیاست هایشان تاکتیک تحریم را توصیه کردند. بنابراین برخلاف آن چه ر.هلمت می گوید از ذات تاکتیک تحریم و پیوستن این یا آن نیروی سیاسی به تاکتیک تحریم نمی توان پیش برد سیاست و گفتمان کمونیست ها را استنتاج کرد.
ب : حرکت به سوی انتخاب واقعی توده های مردم، یعنی “سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی به اتکاء نیروی مستقل خود”با گزین یک تاکتیک است( در این جا تاکتیک تحریم) که در عمل محک می خورد!
سئوال از ر.هلمت احمدیان این است که آیا سرنگونی انقلابی به این شکل تنگاتنگ با تاکتیک تحریم پیوند دارد؟ ابتدا به این مسئله به پردازیم که سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی چیست؟ همان طور که ر. هلمت احمدیان تاکید می کند این نوع سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، سرنگونی به اتکاء نیروی مستقل مردم است. نوعی از سرنگونی که ترجمان دمکراسی یا اعاده حق تعیین سرنوشت سیاسی اکثریت مردم برای تعیین نظام سیاسی است؛ حقی که در نظام های استبدادی با سرکوب و تحمیل نظام سیاسی ازبالا از اکثریت مردم سلب می شود. اما این نوع سرنگونی درست درنقطه مقابل سیاست نیروهای اردوی”تغییر رژیم”است که برای سرنگونی به قدرت های ارتجاعی منطقه ای و امپریالیستی دل بسته و بنابراین حق مردم در تعیین نظام سیاسی را نقض و نفی می کنند. همان گونه که در بالا توضیح دادیم اگر این سیاست است که سمت و سوی تاکتیک را تعیین ومحک می زند. پس اتخاذ تاکتیک تحریم به معنای هیچ تغییری در سیاست این نیروها نبوده و نمی تواند باشد. آیا حزب دمکرات کردستان ایران، حزب کومله ایران، خبات و… با این اتحاد عمل به قول ر.هلمت احمدیان از دل بستن به سیاست های امپریالیستی دست کشیده اند؟ پاسخ قطعاً منفی است. در این جاست که باید به نکته سوم گفته شده توسط ر.هلمت برای پاسخ به این سئوال پرداخت!
ج: محک واقعی ارزیابی ازاین نیروها، شرکت آن ها دراین تاکتیک است و بنابراین نیازی به بررسی ماهیت این نیروها و انگیزه های آن ها وجود ندارد؟
این بخش از استدلال ر.هلمت احمدیان نطقه کور رویکرد او برای گریز از تحلیل واقعیت های سیاسی و طبقاتی است. ر.هلمت احمدیان می گوید نیازی به بررسی ماهیت و ترازنامه سیاسی این نیروها و انگیزه های آن ها در این اتحاد عمل وجود ندارد زیرا این نیروها به تاکتیکی پیوسته اند که مبین سیاست و گفتمان کمونیستی است و ازهمین رو با این تاکتیک، و یا با حضور حزب کمونیست ایران به عنوان نماد این سیاست و گفتمان، سیاست شرکت کنندگان دراتحادعمل از اردوی “تغییر رژیم” به اردوی “سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی” تغییر جهت می دهد؛ زیرا بزعم ر. هلمت احمدیان این تاکتیک است که سیاست را محک می زند و نه برعکس!
اما دراین جا شاید تصریح سه نکته روشنگر باشد:
اولاً،همان گونه که در ابتدای این نوشته نیز یادآوری شد نیروهای کرد ایرانی شرکت کننده در اتحادعمل با حزب کمونیست ایران اکنون سال هاست که انتخابات رژیم را در اتحادعمل های دوگانه و چند گانه تحریم کرده و تاکتیک تحریم در سیاست های آن ها- به ویژه د دل بستن آن ها به نیروهای خارجی – مطلقاً هیچ نوع تغییری به وجود نیاورده است. در این زمینه نمونه ها بسیار زیاد است و رفقای حزب کمونیست ایران مسلماً بهتر از ما در جریان همه آن ها قرار دارند.
ثانیاً، ثقل اصلی این اتحادعمل برای تحریم را نیروهای اردوی”تغییر رژیم” تشکیل می دهند و حزب کمونیست ایران با این اتحادعمل (برخلاف ادعای ر.هلمت) دقیقاً از طریق مایه نهادن اعتبار سیاسی خود به اردوی “تغییر رژیم” پیوسته است و نه برعکس!
ثالثاً، گفته ر.هلمت مبنی برعدم نیاز به بررسی پرونده ها،انگیزه ها و نگرش های نیروهای این اتحادعمل نه فقط اعلام انصراف از روش تحلیل طبقاتی برای شناختن “انگیزه ها، نگرش ها و سیاست های” نیروهای سیاسی شرکت کننده در یک اقدام مشترک بلکه ضمناً اعتراف صریح و آشکار به غیرقابل دفاع بودن این اتحادعمل است. واقعیت هم این است که با و جود نیروهائی مانند خبات و طرفداران منطقه پرواز ممنوع، حمله نظامی و …. باید هم از روش تحلیل طبقاتی در بررسی “پرونده ترازنامه عملکرد، انگیزه ها و نگرش های” این نوع متحدین اعلام انصراف کرد.
جبهه چپ یا طبقاتی در خدمت جبهه ملی کرد!
رفقای حزب کمونیست ایران تلاش کردند که اتحاد عمل با احزاب و سازمان های کرد ایرانی را به شکل موازی با اتحادعمل تحریم انتخابات با “شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست” سازمان دهند. یا به معنای روشن تر “شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست” را به این اتحاد عمل منضم کنند. مباحثات درونی “شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست” در پرتو فاکت ها مراحل مختلف این تلاش و سرانجام آن را نشان می دهد. (۵) در حالی که “شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست” توانسته بود درسال های ۹۲ و ۹۴با انتشار اعلامیه های مشترک انتخابات را تحریم کند، اقدام موازی حزب کمونیست ایران نه فقط موجب شکاف در درون”شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست” شد، بلکه انتقادات بخش گسترده ای ازنیروهای چپ و کمونیست ازاتحادعمل حزب کمونیست را برانگیخت. بخشی از این انتقادات توسط نیروهائی مطرح شده است که از حزب کمونیست ایران به مثابه یکی از نیروهای اردوی چپ انقلابی انتظار این نوع همکاری سیاسی را نداشتند.
اما بخش دیگرانتقادات توسط بخشی از طیف نیروهای” کمونیسم کارگری” مطرح شده است که تلاش کرده اند از خطای حزب کمونیست ایران برای توجیه اشتباهات و انحرافات به مراتب عمیق ترخود بهره برداری کنند.
اولاً، آن ها وهم فکران شان در دوران جدائی از حزب برای توجیه ترک سنگرهای مبارزه به کومله و حزب کمونیست ایران اتهاماتی وارد ساختند نظیراردوگاه داری، قوم گرائی، ناسیونالیسم و … . این برچسپ ها قطعاً ازموضع انفعالی و انحرافی برای توجیه خالی کردن سنگرهای مبارزه چپ انقلابی در کردستان بود وهیچ ربطی، آن گونه که آن ها مدعی هستند، به جهت گیری به سوی طبقه کارگر و اصول کمونیستی نداشته و ندارد.
ثانیاً، آن ها درنفی سیاست اصولی کمونیستی دفاع از “حق ملل در تعیین سرنوشت سیاسی خود از جمله حق جدائی و دفاع از وحدت داوطلبانه همه ملیت های تحت ستم” تا آن جا به قهقرا رفتند که اکنون با شونیسم ملت مسلط هم موضع شده اند. باید توجه کرد که نفی مسئله ملی در کشوری چندملیتی به عنوان قوم گرائی، فدرال چی، ناسیونالیسم و … برای نیروئی که نام کمونیسم بر خود نهاده، نفی یکی از مبانی پایه ای وضروری دمکراسی و دربهترین حالت چشم فرو بستن به یکی از گسترده ترین تبعیض های موجود در جامعه و همراه شدن با کارچرخانان این تبعیض ها می باشد .
ثالثاً، اتفاقا زمینه رشد گرایشات ناسیونالیستی در درون حزب کمونیست ایران و انشعابات تحمیل شده توسط این گرایشات به میزان زیادی بازخورد ترک سنگرهای مبارزه وآلودگی به همسوئی با شونیسم ملت مسلط توسط کسانی بود که این نوع نگاه و تصویر از خود به عنوان کمونیست بر جای نهادند.
رابعاً، بخشی از گرایشات این طیف با تئوری معروف سناریوی “سیاه وسفید” زمینه همکاری با راست ترین نیروهای سیاسی در کشورهای گوناگون را هموارساخته و به آن جامعه عمل پوشانده اند. سرآمد این گرایش حزب کمونیست کارگری است که با تنظیم دکل این سناریو به سمت اسلام سیاسی راه هر نوع همکاری از بی بی تا سی سی، (۶) را می گشاید. دراین ارتباط کافی است از جمله به “ایران تریبونال” معروف اشاره کنیم که پس از رای هیئت قضات تریبونال برای سپردن پرونده شهدای جنبش مردم ایران به کنفرانس اسلامی که نهادی وابسته به پادشاهی عربستان سعودی است سه سازمان سیاسی ایرانی از جمله حزب کمونیست کارگری با انتشار اعلامیه ای (۷)کار تریبونال را موفقیت آمیز ارزیابی کردند. فعالان این جریان با راست ترین طیف های سیاسی کشورهای اروپائی دادوستد سیاسی می کنند ازجمله با “اتحاد سوسیال مسیحی”(CSU) که به قول فرانتس ژوزف اشتراوس(Franz Josef Strauss) شخصیت تاریخی این حزب که از ضد کمونیست های معروف آلمان بود، سیاست اش به گونه ای است که هیچ حزب دیگری در راست آن نمی تواند سر بلند کند… .( ۸)
اکثرانتقادهائی که از سوی این طیف علیه حزب کمونیست ایران مطرح می شود اتفاقاً درشمار نقاط قوت حزب کمونیست ایران است؛ و برعکس نقاط ضعف حزب کمونیست ایران تشابهاتی است که آنها به خاطر گذشته مشترک هنوز با این طیف حفظ کرده اند. بخشی از این اشتراکات از جمله دلائل عمیق چرخش سیاسی کنونی حزب کمونیست ایران می باشد که بررسی آن نیاز به نوشته جداگانه ای دارد.
بدین ترتیب مقاله ر.هلمت چه از لحاظ توجیه نظری و چه از زوایه نتایج عملی تلاش ناموفقی است برای موجه جلوه دادن چرخشی که در یک کلمه می توان آن را مصالحه ای غیرمجازبه بهای نقض اصول برای یک جریان کمونیست نامید! مصالحه ای تاکتیکی به بهای قربانی ساختن اصول بنیادی که مرزهای هویت یک تشکیلات متعلق به اردوی کار و زحمت را تشکیل می دهد.
اما این چرخش در شرایطی صورت می گیرد که با انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا مسئله “تغییر رژیم” با ابعادی غیرقابل مقایسه با دوره اوباما در دستور کار دولت جدید آمریکا و متحدان منطقه ای آن یعنی ملک سلمان و نتانیاهو قرار گرفته است. اولین سفر خارجی ترامپ که با دیدار او از عربستان و اسرائیل شروع شد و نیز نطق او در کنفراس جده با حضور سران پنجاه کشورعربی و اسلامی حاوی پیامی بسیار روشن و بی ابهام دراین عرصه بود. چرخش سیاسی حزب کمونیست ایران- که در این مقاله به وجوه گوناگون آن پرداخته شد- درمتن این تحولات است که می تواند عواقب زیان بار هم در تضعیف نیروهای چپ وهم جنبش های مناطق ملی ایران به همراه داشته باشد. رویکرد اصولی نه در جا زدن برای توجیه خطا بلکه تصحیح اشتباه و بازگشت به مسیر اصولی است.
جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ۲ ژوئن ۲۰۱۷
زیرنویس ها
۱-درابتدای پَانل “دلاورعلاءالدین” رئیس و بنیان گذار موسسه ” مێری” به تجربه کردستان عراق، ایجاد جبهه کردستانی میان پارتی و اتحادیه میهنی و… که حاصل آن تولد اقلیم کردستان و نظام پارلمانی است اشاره کرده و پانل را با این سئوال که موانع و فرصت ها برای ایجاد جبهه کردستانی میان اپوزیسیون کرد ایرانی چه می باشد، را می گشاید. در این تبادل نظر در باره موانع همکاری به ویژه ر.ابراهیم علیزاده در میان مجموعه ای از مسائل از جمله دل بستن برخی از شرکت کنندگان به قدرت های خارجی مانند آمریکا به عنوان موانع همکاری میان نیروها اشاره می کند. مصطفی هجری نیز ضمن دفاع از تاکتیک مبارزه مسلحانه به عنوان احیاء جنبش کرد در ایران اعلام می کند که آن ها با دولت های مهم خارجی در منطقه ارتباط دارند و در ضمن در سطح سراسری نیز با نیروهائی همراه هستند. عمرایلخانی زاده( با طرح ارائه پلاتفرم ها و بحث بر سر آن ها برای حرکت در راستای جبهه کردستانی) و خالد عزیزی( با دفاع از این حرکت و تلاش برای رفع موانع) هر یک ایجاد جبهه کردستانی را ممکن می دانند. عبدالله مهتدی به سخنان قبلی خود درباره امکان ایجاد جبهه کردستانی تاکید می کند و هم یک سلسله پیشنهادات مانند یک پلاتفرم حداقل همکاری، ایجاد کنگره کرد روژهلات( شرق کردستان یا کردستان ایران)، نیروی پیشمرگ مشترک، کانال تلویزیونی مشترک و … به عنوان زمینه های همکاری را مطرح می سازد.
http://www.meri-k.org/publication/iran-and-its-opposition-kurdish-parties-the-need-for-dialogue/
۲-
http://www.meri-k.org/multimedia/session-2-%E2%80%AFthe-kurdish-opposition-parties-in-iran-aspirations-amid-fragmentation/
در خلاصه گزارش از این پاَنل گفته می شود که نیروهای کرد ایرانی به خاطر اختلافات فیمابین قادر نیستند که نقشه راه واحدی برای حل مسئله کرد در ایران ارائه دهند و در میان آن ها اختلافات مهمی برای گام برداشتن به جلو وجود دارد. یکی از مسائل مورد اختلاف از سرگیری مبارزه مسلحانه توسط حزب دمکرات کردستان ایران به عنوان راه حل و یا طرح مذاکره با حکومت مرکزی است.
۳-در این پَانل علاوه بر پنج سازمان قبلی نماینده خبات ریبوار حسینی نیز به جمع قبلی اضافه می شود.اگر چه ویدئوی این پانل در سایت” مێری” منتشر نشده است اما خلاصه ای از موضوع این پانل در زیرعکس شرکت کننده و خیر مربوطه درج شده است.
http://www.meri-k.org/iranian-roundtable
۴-
http://www.rudaw.net/english/middleeast/iran/21032017
۵-اسناد مباحثات سازمان ما درون “شورای نمایندگان نیروهای چپ و کمونیست”
http://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1090&Id=24&pgn
۶- از بی بی تا سی سی: چرا « بیانیه مشترک احزاب و سازمان های چپ وکمونیست علیه دولت ها و نیروهای اسلامی در منطقه» را امضاء نکردیم!
http://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1078&Id=54&pgn=2
۷- دو جریان دیگرشامل حزب کمونیست (م.ل.م) و کمیته مرکزی راه کارگر بودند.
۸- مصاحبه مینا احدی با علیرضا میبدی مندرج در سایت حزب کمونیست کارگری!
“من بارها هم مقاماتی از دولت را ملاقات کرده ام هم “حزب سوسیال مسیحی”(CSU) و هم حزب خواهرش “دمکرات مسیحی”(CDU)، اینها خودشان مرا دعوت به ملاقات کرده اند.. . خود خانم کولکنر هم با من صحبت کرد..”(نقل قول از مصاحبه بالا).خانم لکنر و وزیر داخله ایالت بایرن که مینا احدی با اینها حشر و نشر دارد درشمار تندروترین جریانات درون محافل حکومتی آلمان علیه چپ ها ، لائیکها ، … پناهندگان و خارجی ها هستند. “حزب سوسیال مسیحی” در مسئله پناهندگان و محدودیت برای پذیرش پناهندگان از مهم ترین منتقدان مرکل بوده و مواضع اش نزدیک به حزب راست افراطی “آلترناتیو برای آلمان ” می باشد.
The Kurdish opposition parties in Iran: aspirations amid fragmentation
Comments
چرا چپ ایران باید نگران “جبهۀ کردستانی” باشد؟<br>روبن مارکاریان — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>