نافرمانی مدنی چگونه به بنیانهای جنبش اجتماعی کمک میکند؟
به بهانه کنسرت «پرستو احمدی»؛
نافرمانی مدنی چگونه به بنیانهای جنبش اجتماعی کمک میکند؟
🔹از زمانی که خیزش «زن، زندگی، آزادی» آغاز شد، با وجود تمام محدودیتها و سرکوبها، تاریخ جنبشهای اجتماعی و سیاسی در ایران با تحولات مهمی روبرو بوده است. در همان روزهای نخست پس از خیزش مهسا (ژینا)، الناز رکابی در حالیکه لباس تیم ایران را بر تن داشت با شرکت در فینال مسابقات قهرمانی سنگنوردی بدون رعایت #حجاباجباری، گامی بزرگ در تاریخ #جنبشزنان ایران برداشت.
اقدام او که نمادی از مقاومت در برابر محدودیتهای تحمیلی بود، با وجود فشارهای حکومتی که بعدها بر او اعمال شد، تأثیری ماندگار بر جای گذاشت که هیچ نظام سرکوبگری قادر به پاک کردن اثر آن نبود. در این مدت، زنان بسیاری همچون الناز رکابی، در داخل مرزهای ایران، ردپای مبارزه با حجاب اجباری را بر جای گذاشتند و مسیر را برای دیگران هموار کردند.
🔹اکنون، درست پس از تصویب قانون جدید حجاب اجباری در مجلس شورای اسلامی، پرستو احمدی که پیشتر با بازخوانی ترانه «از خون جوانان وطن» علیه سرکوب اعتراض کرده بود و به همین دلیل نیز تحت بازجویی و توقیف قرار گرفته بود، بار دیگر به شیوهای متفاوت از صدای خود برای اعتراض استفاده کرد. او با برگزاری یک کنسرت آنلاین در یکی از کاروانسراهای تاریخی ایران، بدون رعایت حجاب اجباری، توجه مردم و رسانهها را بار دیگر به مبارزه برای #آزادی جلب کرد و در دورانی که شاید ناامیدی بر جنبش زنان ایران سایه انداخته بود، جانی تازه به آن بخشید.
پرستو در این اجرا گفت: «من پرستو؛ دختری که میخواهم برای مردمی که دوستشان دارم بخوانم. این حقی است که نمیتوانستم از آن چشم بپوشم. صدای من را از این کنسرت «فرضی» بشنوید و خیال کنید این وطن زیبا را…» اما این اقدام او نیز بدون پیامد نماند. طبق گزارش خبرگزاری میزان، برای پرستو احمدی پرونده قضایی تشکیل شده و با اجرای موسیقی بدون رعایت موازین قانونی و شرعی برخورد خواهد شد.
🔹شاید برجستهترین نماد نافرمانی مدنی در دنیا «رزا پارکس» باشد؛ زنی که در دسامبر ۱۹۵۵ با خودداری از واگذاری صندلیاش در اتوبوسی به یک سفیدپوست، بهعنوان نمادی از مقاومت در برابر تبعیض نژادی شناخته شد. این اقدام او که به بازداشت و جریمه انجامید، نقطه آغازی برای جنبش حقوق مدنی در آمریکا شد و مسیر را برای پایان دادن به تبعیض نژادی قانونی در آمریکا هموار کرد. و حالا در دسامبر ۲۰۲۴ پرستو احمدی بار دیگر نشان داد که نافرمانی مدنی هنوز هم میتواند جلوی اقتدارگرایی قد علم کند.
🔹نافرمانی مدنی بهعنوان یک ایده، نخستین بار توسط «هنری دیوید ثورو»، متفکر آمریکایی، در سال ۱۸۴۹ مطرح شد. او بر این باور بود که وجدان و اخلاق فردی بر قوانین حکومتی اولویت دارند و رفتارهایی مانند نپرداختن مالیات راهی مشروع برای مبارزه با ظلم است. بعدها، #مارتین_لوترکینگ این مفهوم را گسترش داد و قوانین را به دو دسته «عادلانه» و «ناعادلانه» تقسیم کرد. به باور او، شهروندان وظیفه دارند قوانین ناعادلانه را نادیده بگیرند و از اجرای آنها سرباز زنند، چرا که پذیرش چنین قوانینی، به معنای کمک به بیعدالتی است.
🔹با وجود گذر زمان و تغییر ساختارهای سیاسی در جوامع مختلف، نافرمانی مدنی همچنان ابزاری مؤثر برای مقاومت مسالمتآمیز در برابر بیعدالتی است. حتی در حکومتی همچون ایران، که #سرکوب و خشونت در بالاترین حد خود قرار دارد، اقداماتی مثل اجرای پرستو احمدی بهخوبی نشان میدهد که این شیوه از اعتراض همچنان میتواند پایههای اقتدارگرایی را به لرزه درآورد و جامعه را با خود همراه کند.
نافرمانیمدنی، در ذات خود شکلی از مقاومت است که در آن افراد برای مقابله با قوانین یا سیاستهای ناعادلانه، رابطه قدرت را میان خود و حکومت به چالش میکشند. در شرایطی که قوانین، حقوق اساسی را نقض میکنند، این شیوه #مقاومت میتواند بهعنوان ابزاری برای ایجاد #تغییراتاجتماعی و سیاسی عمل کند.
نافرمانی مدنی به ویژه در نظامهای اقتدارگرا بدون عواقب نیست ولی همچنان شیوهای اثرگذار محسوب میشود و آنطور که گاندی معتقد بود این نوع نافرمانی تنها یک مبارزه سیاسی نیست، بلکه مبارزهای اخلاقی به شمار میآید.
آیا باید از سرنگونی جمهوری اسلامی توسط مرتجعین جلوگیری کرد؟
نه.
چرا؟
چون جمهوری اسلامی لطفی به انقلاب نکرده و کارش هر روز سرکوب انقلاب بوده است.
—
آیا باید با اپوزیسیون ارتجاعی جمهوری اسلامی برای سرنگونی همکاری کرد؟
نه.
چرا؟
چون این اپوزیسیون بعد از کسب قدرت سیاسی ما را سرکوب میکند. ما باید فاصله خودمان را برای بقای فیزیکی مان حفظ کنیم.
—
آیا شرایط سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی فراهم است؟
نه.
چرا؟
زنان مبارز در ضدیت با مردسالاری رژیم بیشتر غربگرای بورژوا هستند تا ضد مردسالار در حالیکه در غرب زنان فمنیست اتقلابی ضد سرمایه دار و ضد امپریالیست داریم.
کارگران تشکلات انقلابی ضد بردگی مزدی و ضد امپریالیستی ندارند.
علائم بسیار کمی از شیوه های شورایی تشکیلاتی در زنان و کارگران مشاهده میکنیم.
معلوم نیست اکثریت توده ها ضد افغان و ضد ترک و ضد فارس و ضد بلوچ و حتی ضد بی حجابی نیستند.معلوم نیست توده ها خداناباورها را تحمل میکنند.
آیا باید از سرنگونی ارتجاعی رژیم ناراحت شد؟
نه.
چرا؟
لیاقت رژیم سرکوبگر سرنگونی است.
ما فقط میتوانیم از آسیبهایی که زنان کارگران در انقلاب مخملی (شورش ارتجاعی) می بینند متاسف باشیم، کاریش نمیتواند کرد. هرز رفتن زحمات یک واقعیت عینی در زندگی ماست.
چرا نباید از نقد ارتجاع موجود در اپوزیسیون بترسیم؟
سه دلیل:
۱ . خود ما روزی در ایران بودیم و با دو رژیم در ایران و حداقل یک رژیم در خارج در افتاده ایم و تجربه کرده ایم که رفرم به ارتجاع ختم میشود، ما به انقلاب نیازمندیم.
۲. همیشه اقتدارگرایان حاکم اپوزیسیون ارتجاعی دارند چون در داشتن اقتدار رقابت وجود دارد و برنده بازنده را بیرون و یا محدود میکند. نمونه روز آن سقوط اسد و شکست خوردن فعلی جبهه مقاومت امپریالیستهای شرقی در غرب خاورمیانه است.
۳. بدون گفت و شنود انقلاب ممکن نیست، حذف گفت و شنود همان چیزی است که ارتجاع اپوزیسیون میخواهد. گفت و شنود هم فعالیتی ست منطقی نه چاپلوسانه و یا الزاما دوستانه.
*
چند نکته:
– انقلاب در یک کشور دیگر ممکن نیست. امروزه ارتجاع خصلت جهانی دارد و بدون اتحاد قربانیان ارتجاع در جهان، پیروزی بر ارتجاع غیر ممکن است.
– اتحاد با ارتجاع حاکم بر غرب و شرق و ارتجاع اپوزیسیون علیه نظام جمهوری اسلامی، چه در ابعاد فرهنگی و چه در ابعاد سیاسی، ضد انقلاب است.
– کسانیکه از ماهیت ارتجاع آگاه هستند فقط میتوانند تشکل درست کنند و وارد تشکلات ضد ارتجاع بشوند و نظرشان را بیان کنند، اما نمیتوانند برای دیگران تعیین تکلیف کنند. در انقلاب کسی برای کسی وظیفه و تکلیف تعیین نمیکند.
– فقط وقتی میتوان کودکی که در اطراف یک چاه دارد بازی میکند را نجات داد که در کنار او بود و باید بلاخره محافظی روی چاه گذاشت. نقد اقدام پیشگیرانه است ،آن محافظ، بدون نقد توده ها به چاه می افتند. توده ها میتوانند ما را نقد کنند، اما باید اصول علم و منطق را رعایت کنند. برنده در بحث بر بازنده حاکم نمی شود، همکاری قوی تر می شود.
– انقلاب کردن یعنی تقویت منطق، علم، همکاری و همیاری و هم بستگی.
– بخوبی و به روشنی دیده ایم که ارتجاعیون اپوزیسیون از مبارزان ما علیه ارتجاع دفاع نمیکنند، آنها منافع طبقاتی خود را خوب درک میکنند، ما هستیم که منافع طبقاتی خود را خوب درک نمی کنیم .ما با پائین آوردن معیارهایمان (ارزشهایمان) به سطح مرتجعین کاهش پیدا میکنیم و به آنها کمک میکنیم نه طبقات خودمان.
– مکانهای مبارزاتی ما اساسا اینهاست: محل کار و محل زندگی. خیابان فقط بعد از موفقیت در آن دو نه برعکس. جزئیات کار محل به محل، کشور با کشور فرق میکند.
پایان نکات
مثال جنبش حقوق مدنی سیاه پوستان آمریکا در این مقاله بهترین مثال ضد انقلاب در اپوزیسیون ضد ارتجاع است و مقاله در حقیقت در دفاع از ضد انقلاب نوشته شده است. حال چرا؟
.
مبارزه با اقتدارگرایی وقتی واقعا مبارزه با اقتدارگرایی است که در پی سهم داشتن در اقتدارگرایی نباشد، اما جنبش حقوق مدنی آمریکا به جنبشی دقیقا برای سهم داشتن در قدرت در آمریکا تبدیل شد. این جنبش نتوانست عناصر فرصت طلب را از عناصر واقعا انقلابی متمایز کند. نتیجه این جنبش این شد که درصدی از سیاه پوستان میلیاردر بشوند و با سفید پوستان ارتجاعی در استثمار و استعمار همکاری کنند. جنبش حقوق مدنی سیاه پوستان آمریکا نه مردسالاری را از بین برد، نه بردگی مزدی را، نه امپریالیسم و نه نژادپرستی جامعه آمریکا را از بین برد. الان فقیرترین و بیکارترین افراد نژادها در آمریکا هنوز سیاه پوستان هستند، در حالیکه در این کشور میلیاردرها، سیاستمداران، رئیس جمهور و ژنرالهای استعمارگر و ارتجاعی سیاه پوست وجود دارد.
.
جنبشی واقعا برای آزادی است که توده های قربانی ارتجاع را آلت دست برای اقتدار یک عده نمیکند. این جنبش اقتدارگرایی را درست و انقلابی تعریف میکند نه فرصت طلبانه. این جنبش برای شهرت و مقام و پول به جیب زدن نیست و برای همین یکی یا چند نوع از اقتدار را حذف نمیکند. آنهایی که یکی یا چند نوع از انواع اقتدار را در شورش حذف میکند، میخواهند همان اقتدارها را داشته باشند. برای همین شورش آنها ارتجاعی است.
.
زمانی که جنبش حقوق مدنی سیاه پوستان آمریکا شروع شد، کتاب سرمایه مارکس، عقاید و تشکلات آنارشیستی و کمونیستی در اختیار زنان و کارگران آن جامعه بود. برای همین این جنبش از سطح دانش موجود اجتماعی پایین تر و عقب افتاده تر بود. همین باعث شد که ان شورش به گمراهه برود.
.
در واقع جنبش مدنی آمریکا به جنبش مدنی مردسالاران، سرمایه داران و امپریالیستهای سیاه پوست تبدیل شد. رهبران این جنبش وفاداری شان را به ارتجاع سفید پوست آن دوران کاملا و بدون رودربایستی نشان دادند.
.
جنبش زن زندگی آزادی هم جنبش سرمایه داران سکولار و مردسالار هوادار غرب است.
.
یا با دانش اجتماعی امروز جامعه را تغییر بدهیم یا مردم فریبی میکنیم و ارباب قربانیان اقتدار می شویم. انتخاب برای آزادی قربانیان ارتجاع، اولی است نه دومی.
آزادی از بین بردن تمامیت اقتدارگرایی است، یعنی مبارزه با تمام اینها نه انتخاب فرصت طلبانه یکی یا چندتا: مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی و انواع تعصب.
رفرم ارتجاع اقتدارگرای مغلوب و انقلاب از بین بردن اقتدارگرایی است.