ایران . پراکندگی محافظه کاران راه را برای یک رئیس جمهور «اصلاح طلب» هموار کرد – شروین احمدی
فوت ناگهانی ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران در سانحه هوایی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ منجر به سازماندهی فوری انتخابات ریاست جمهوری شد. برخلاف آنچه در انتخابات ریاست جمهوری قبلی اتفاق افتاده بود، اینبار یک اصلاح طلب، مسعود پزشکیان بود که در دور دوم سعید جلیلی محافظه کار را شکست داد و رئیس جمهور آینده ایران شد .
در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۸ و ۱۵ تیرماه ۲۰۲۴ (۱)، رژیم ایران امیدوار بود که پایگاه انتخاباتی خود را گسترش دهد و میزان عدم شرکتی را که در آخرین انتخابات مجلس در بهار ۲۰۲۴ به بیش از ۶۰ درصد رسیده بود(۲)، کاهش دهد. ورای این هدف، نظام همچنین می خواست جامعه دو قطبی شده و در آستانه گسستی را آرام کند که تظاهرات متعاقب مرگ مهسا امینی در ۲۵ آذر ۱۳۹۱ نمود آن بود. این بار با اجازه حضور مسعود پزشکیان کاندیدای اصلاح طلب، نظام همچنین می خواست پیامی به اصلاح طلبان بفرستد و آنها را تشویق به حضور فعال در زندگی سیاسی کشور البته با رعایت چارچوب های رژیم ولایت فقیه کند.آقای پزشکیان از همان ابتدای کارزار انتخاباتی بر وفاداری اش به رهبر تاکید کرد و نشان داد که پیام را به خوبی دریافت کرده است.
این استراتژی قدرت مسلط در ایران، ناشی از آگاهی به عدم محبوبیت فزاینده آن در جامعه ای عمیقاً دگرگون شده، به ویژه در شهرهای بزرگ است. رژیم دیگر نمی تواند همان محدودیت های حوزه خصوصی(سوسیتال) را بدون پرداخت بهای بسیار سنگین تحمیل کند. در شرایط منطقه ای بسیار پرتنش، به ویژه به دلیل جنگ غزه، ایران به دنبال آرام کردن اوضاع داخلی است. یقیناً تهران با پاسخ به حمله به سفارت خود در سوریه در ۲۵ تا ۲۶ فروردین ۱۴۰۳، قدرت نظامی و همچنین بلوغ استراتژیک خود را به دشمنان غربی نشان داد(۳). با این حال، این موفقیتها در صحنه بینالمللی، با بی تفاوتی مردمی همراه بود که از هزینههای روزافزون زندگی خسته شده اند. وضعیت سخت اقتصادی طبقه متوسط را در آستانه فروپاشی و سقوط قرار داده است.
شش میلیون نفر از کسانی که در دور اول انتخابات شرکت نکرده بودند در دور دوم بسیج شدند
دور اول نتوانست عدم شرکت در انتخابات را کاهش دهد. ۶۰ درصد واجدین شرائط رای ندادند و معتقد بودند که این انتخابات هیچ تغییری در زندگی روزمره آنها ایجاد نخواهد کرد. این میزان عدم شرکت، اگرچه برای رژیم ناامیدکننده بود، اما آن فاجعه انتخاباتی ای هم نبود که پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» (۴) که کشور را تکان داد، انتظار آن می رفت.
دو مدعی در دور دوم انتخابات باقی ماندند: پزشکیان اصلاح طلب با ۴۴.۴ درصد آرا و سعید جلیلی محافظه کار با ۴۰.۳ درصد آرا. دو کاندیدای اصولگرای دیگر، آقایان محمدباقر قالیباف (بیش از ۱۴ درصد آرا) و مصطفی پورمحمدی (۰.۸۸ درصد) خواستار رای دادن به جلیلی شدند. در چنین شرائطی می شد تصور کرد،که پیروزی نامزد اصولگرا حتمی است. اما پویایی انتخاباتی دور دوم شرایط را تغییر داد. پزشکیان در انتخاباتی که در آن مشارکت نزدیک به ۵۰ درصد بود با ۵۴ درصد آرا رئیس جمهور آینده ایران شد. شش میلیون نفر از رای نداده ها در دور دوم شرکت کردند که احتمالا بیشترشان به نفع کاندیدای اصلاح طلب رای دادند. ایرانیها از لحاظ تاریخی نشان داده اند که می توانند از حاشیههای تنگ باقیمانده در انتخاباتی که عمدتاً تحت کنترل غربال شورای نگهبان است، برای فرستادن پیام خود استفاده کنند. رای آنها همیشه به نفع یک نامزد یا یک اردوگاه نیست، بلکه اغلب علیه رقیبان آنهاست.
آقای پزشکیان علاوه بر بخش بزرگی از ۶ میلیون رای شرکت نکردگان دور اول، بدون شک از رای بخشی از رای دهندگان آقای قالیباف بهره برده که از فراخوان او برای رای دادن به آقای جلیلی پیروی نکردند. در واقع، پیروزی کاندیدای اصلاحات از جمله به دلیل پراکندگی اردوگاه محافظهکاران است که هرچند از نظر ایدئولوژیک متحد ، اما اغلب به دلیل منافع اقتصادی متضاد چند دسته است. از زمان ترور سردار قاسم سلیمانی توسط آمریکا در ۳ ژانویه ۲۰۲۰ ، هیچ شخصیت کاریزماتیکی که موفق به اتحاد محافظه کاران شود، وجود نداشته است. رای گیری که منجر به انتخاب آقای قالیباف برای ریاست مجلس شد، نماد این چند دستگی است. او تنها با حمایت نمایندگان نزدیک به اصلاح طلبان توانست به ریاست مجلسی انتخاب شود که محافظه کاران در آن اکثریت دارند.
چه چیزی می تواند تغییر کند
آقای پزشکیان نه می خواهد و نه می تواندجهت گیری های نظام را تغییر دهد. او که هرگز با احزاب یا گروههای اصلاحطلب رابطهای سازمانی نداشته است اغلب همچون یک اصلاحطلب محافظهکار توصیف میشود، با این وجود او امکانات بیشتری برای عمل کردن بدون برخورد سیستماتیک با سدی از نمایندگان محافظهکار متحد شده علیه وی دارد. او برخلاف بسیاری از چهره های سیاسی اعم از محافظه کار و اصلاح طلب، هرگز رسوایی مالی نداشته است و از این نظر پاک بحساب می آید. در داخل کشور، هدف او ایجاد تساهل بیشتر در حوزه اجتماعی است. برخی از رای ندادگانی که به نفع وی در دور دوم بسیج شدند ، از او انتظار عملکردی روشن در این زمینه دارند. بعید است که مجلسی که تحت سلطه محافظهکاران است همچون مانعی غیرقابل عبور در مقابل او قرار گیرد . چند دستگی محافظهکاران احتمالا به نفع وی عمل میکند. علاوه بر این، طرد گسترده انتخابات توسط مردم یک هشدار جدی به محافظه کاران بود و برخی از آنها را واداشت تا در مورد عملکرد هایی که منجر به چنین نتیجه ای شده است، دوباره فکر کنند.
اما در حوزه مسائل اقتصادی، نباید از او انتظار زیادی داشت. آقای پزشکیان مانند سایر کاندیداها از مدافعان دست پنهان بازار آزاد است و اقتصاددانان اولترا لیبرالی مانند آقایان مسعود نیلی و علی طیب نیا دور او گرد آمده اند. آقای طیب نیا که وزیر اقتصاد در دولت اول حسن روحانی (۱۳۹۲-۱۳۹۶) بود به دلیل روشهایش برای مبارزه با تورم مورد انتقاد است و برخی اقتصاددانان او را مسئول فرار نزدیک به ۱۰۰ میلیارد دلار (۹۲ میلیارد یورو) از کشور می دانند.
فضای کمی برای مانور در حوزه بین الملل
پزشکیان در طول مبارزات انتخاباتی خود متعهد شد که سیاست گشایش به سوی غرب را دنبال کند. اما در این مورد نیز نباید انتظار تحولی جدی داشت . مسیرهای اصلی سیاست خارجی ایران در جای دیگری تعیین میشود و نقش رئیسجمهور و وزیر امور خارجه او به پیروی از خطی که توسط رهبر تعیین می گردد ، خلاصه می شود. توافق صلح با عربستان، با میانجیگری چین(۵)، نه توسط رئیس جمهور رئیسی و نه وزیر امور خارجه وی حسین امیرعبداللهیان (که در همان سانحه جان باخت) امضا نشد، با اینکه هردوی آنها بسیار نزدیک به رهبر به حساب می آمدند. این آقای علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی بود که در اسفند ۱۳۹۲ پس از تبادل نظر و گفتگو با «مساعد بنمحمد العیبان» وزیر کشور و مشاور امنیت ملی عربستان آنرا امضا کرد. موضوعات حساس در ارتباط با استراتژی «محور مقاومت» و توافقات احتمالی با غرب در حوزه رهبر است. یقینا رئیس جمهور و وزیر امور خارجه وی می توانند برخی موضوعات مانند گسترش روابط با چین و یا روسیه را تسریع یا کُند کنند، اما دامنه عمل آنها بسیار محدود است. دوران آقای محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین (۲۰۱۳-۲۰۲۱) که بسیار در غرب محبوب است، به پایان رسیده. علیرغم حضور پررنگ او در مبارزه انتخاباتی آقای پزشکیان، بعید است در دولت آینده مسئولیت دیپلماسی کشور را به او سپرده شود.
با این حال، روی کار آمدن آقای پزشکیان میتواند از دید واشنگتن مثبت ارزیابی شود. دو کشور موضع مشابهی در مورد جنگ غزه اتخاذ کرده اند و به دنبال اجتناب از گسترش منطقه ای درگیری هستند. واشنگتن که مایل به تشدید تنش با ایران نبود، به اروپاییها فشار آورد تا قطعنامه پیشنهادی انگلیس، فرانسه و آلمان به شورای امنیت سازمان ملل پس از حمله ایران به اسرائیل، کمتر تهاجمی باشد. تهران به نوبه خود مایل نیست به طور قطعی درها را به روی غربی ها ببندد و با واسطه عمان به مذاکره با واشنگتن ادامه می دهد. برای تهران، پرونده برجام – توافقی که در سال ۲۰۱۵ در وین امضا شد و ایالات متحده دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۸ از آن خارج شد – بسته شده است. اما توافقات موردی که اجازه آزادسازی وجوه مسدود شده در خارج از کشور را بدهد، همچنان مطلوب است، به ویژه از آنجا که بازگشت احتمالی ترامپ به کاخ سفید خطر بسته شدن همه درها را به همراه دارد. در جهانی پُر تنش، ایران، اگرچه از نظر نظامی قدرتمند است، اما برای احیای اقتصاد خود به سرمایه گذاری های هنگفت نیاز دارد. نه ادغام در بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) و نه عضویت در سازمان همکاری شانگهای (SCO)(۶) هنوز نتایج اقتصادی مورد انتظار را به ارمغان نیاورده است.
۱- مقاله « ایران: انتخابات ریاست جمهوری خطرناک برای رژیمی از نفس افتاده»، اوریان ۲۱ ، ژوئن ۲۰۲۴ https://orientxxi.info/magazine/article7451
۲- مقاله « دو سلاح رأی دهندگان ایرانی : عدم شرکت در انتخابات و رای ندادن به چهره های پر نفوذ»، اوریان ۲۱ ، مارس ۲۰۲۴ https://orientxxi.info/magazine/article7141
۳- مقاله « ایران – اسرائیل : اوج گیری بلوف در بازی پوکر »، اوریان ۲۱ ، آوریل ۲۰۲۴ https://orientxxi.info/magazine/article7251
۴- مقاله « ایران : «اکثریت خاموشی که همچنان در اعتراضات سیاسی شرکت نمی کند»، اوریان ۲۱ ، سپتامبر ۲۰۲۳ https://orientxxi.info/magazine/article6736
۵- مقاله « ریاض روی پکن برای تضمین عادی سازی روابط خود با تهران حساب می کند»، اوریان ۲۱ ، آوریل ۲۰۲۳ https://orientxxi.info/magazine/article6363
۶- مقاله « سازمان همکاری شانگهای نفوذ خود را در خلیج فارس گسترش میدهد»، اوریان ۲۱ ، ژوئن ۲۰۲۳ https://orientxxi.info/magazine/article6587
نیازمند سرمایهگذاری هنگفت است؟
مقاله اساسا هوادار بردگی مزدی است و آه ش این است که سرمایه گذاری در ایران بعلت سیاستهای رژیم کم است و یا وجود ندارد. باید به نویسنده گفت که کمبود سرمایه گذاری در ایران کارگران را فقیر کرده اما در عین حال سودآوری سرمایه گذاران خارجی را هم کم کرده. معلوم نیست که مقاله میخواهد چه بگوید، مقاله در مورد آزادی و این حرفها نیست، بیشتر تحلیلهای کم عمق از خبرهای رسانه های بورژواهای شیاد است. درباره قطع نامه سه کشور، این قطعنامه شیادی است. همه انها سلاح اتمی دارند بعد می آیند علیه یک کشور قطعنامه صادر میکنند که ممکن است سلاح اتمی درست کند. نویسنده بجای نظر خودش، خبرهای بورژوا ها را مبنا قرار میدهد. هیچ روشنگری ی در مقاله نیست. حالا توده های ایران چکار کنند، چطوری میتوانند یک رژیمی درست کنند که ورود سرمایه های سرمایه داران غارتگر را تسهیل کند؟ پس مقاله حتی برای بورژواها هم مفید نیست و راه حلی جلو نگذاشته.
آنارشیست