سیاست نژادپرستی جمهوری اسلامی علیه ستمدیدگان افغانستانی / شباهنگ راد
“احمدرضا رادان، فرمانده کل انتظامی جمهوری اسلامی اخیراً اعلام کرد تا پایان سال 1403 نزدیک به دو میلیون نفر از اتباع غیرمجاز خارجی از ایران اخراج خواهند شد”.
“بهرنگ قربانی، مدیرکل اتباع و مهاجرین خارجی استانداری فارس اعلام کرده که هرگونه سکونت، اشتغال مهاجران غیرمجاز و تخلف است و گروه بازرسی اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی برای صاحبان مشاغل، مالکین منازل و مدیران مدارس که به این اتباع خدماتی از قبیل زمینه اشتغال، اجاره منزل و امکان تحصیل فراهم کنند، پرونده تشکیل و به دستگاه قضایی معرفی خواهند کرد”.
“رسول موسوی، دستیار وزارت خارجه ایران در پستی در شبکه ایکس جمعه 23 شهریور (13 سپتامبر) تصویری از یک نانوایی در شهرستان بردسیر استان کرمان منتشر کرده که به دستور دادستانی فروش نان به اتباع ممنون است”.
بطوریقین مطلب، در خصوصِ ستمدیدگان افغانستانی زیاد میشود نوشت و گفت، امّا موارد طرحشده از زبان و از نوشتههای مقامات و نهادهای حکومتی – دولتی، علامت و برآورد حکمفرمایی است که به مدت چندین دهه به جامعهٔ ایران تحمیلشده است. این ویژگی سردمداران نظام جمهوری اسلامی است و به تجربه دریافته شده است برای پائینیها مضر هستند و تنها گفتهها و نوشتههای بالا، بار دیگر اثباتکننده آن است که بازگویی و سرگذشت زندگی هزاران انسانِ دردمند افغانستانی در ایران، غیرقابلشرح و روشنسازی همهجانبه هست. بعلاوه توصیف این نظر است که زیر تسلط چنین حکومت و دولتی، همه با هر رنگ، نژاد و پوست زیر فشار هستند، و همه به عناوین و به بهانههای مختلف، تجاوز و تعدی سردمداران رژیم جمهوری اسلامی را امتحان کردهاند و دیدهشده است در این چند دهه سیاستِ نژاد ستیزی، موازات دیگر سیاستهای ضد انسانی، در سرِ درِ نظام بود [هست] و بسته به موقعیت و شرایط بالا میآید. ستمِ چندگانه،، اخراج سازی، توهین، تحقیر، نابرابری شغلی و غدغن کردن رفتوآمد به بعضاً استانها و شهرها [تودههای افغانستانی] در ایران نسخه تازهای نیست. بارها و بارها از رفتن به کار منعشان کردهاند؛ بارها و بارها مورد تعرضِ دمودستگاههای سرکوب نظام قرارگرفتهاند؛ بارها و بارها و با صحنهسازی، آنها را عامل صدها مصیبتِ [دستساز حاکمیت] به جامعه معرفی کردهاند تا چهره ضد انسانی خود را از اذهان عمومی پنهان کنند. مطمئناً مقصود سردمداران نظام جمهوری اسلامی، جدا از ماهیت ضد انسانیشان، پاشیدن بیشازپیش تخم نفاق و بیزاری از تودههای ستمدیده افغانستانی در ایران است.
عجب حکایتی است قدرتمداران بینالمللی با یاری دولتهای وابستهای همچون رژیم جمهوری اسلامی، بازور و با استفاده از مدرنترین ادوات نظامی، سرزمینشان را اشغال و هزاران نفر را کشته و نیز خانهٔ میلیونها تن دیگر را به ویرانه تبدیل کردهاندند و آنوقت علل بدبختی و آوارگی آنان را، در طلب و تمایلشان “به مکان و به زندگی بهتر” توضیح میدهند! مسلماً کسی خواهان آوارگی و تخریب خانهاش نیست؛ کسی خواهان کار در سرزمین غیرخودی و آنهم درازای حقوق ناچیز و ناتوانی در تهیۀ نیازهای اولیه زندگی همچون نانوآب نیست؛ کسی خواهان تحقیر و توهین و لشکرکشی سازمانیافته علیه رنگ و نژاد نیست؛ اینها را جنگطلبان و سودجویان و بهویژه کمپانیهای تسلیحاتی بهمنظور سود بیشتر و کنترل بهتر اعتراضات احتمالی و رادیکال، به آنها تحمیل کردهاند. علتِ انتخابِ آوارگی، در وجود و در سیاستهای قدرتهای بزرگ امپریالیستی و بازیگران جنگی همچون سردمداران رژیم جمهوری اسلامی هست.
افسوس سیاست نژادپرستی و اخراجِ راندهشدگان جنگهای امپریالیستی همهگیر شده است و در همان حال حاکمان سودجو، رذیلانه بر آناند تا نابسامانیها اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را به پناهندگان، به مهاجرین و به راندهشدگان جنگهای امپریالیستی و خانمانسوز نسبت دهند. سیاست و منطقی که بدون کمترین دودلی در خدمت به انحراف افکار عمومی و در خدمت به دشمنتراشیهای کاذب از تودههای محروم و بهویژه از محرومان اسکانیافته افغانستانی در ایران است.
منظور اینکه مشکل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه، یا چراییِ نبود خانه و گرانی روبه افزون، نیز عیب و نقص و قصور آموزشی و نبود کار، در وجود یکی دو میلیون تودهٔ افغانستانی در ایران نیست، بلکه به سیاست صحنهگردانان جنگهای امپریالیستی و نیز به بازیگرانی همچون نظام جمهوری اسلامی در منطقه مربوط هست. بیشتر اینکه انتقال بار بحران به دوش پناهندگان و مهاجرین، تطهیر حکومتهای خودی در پاسخگویی به نیازهای ابتدائی زندگی تودههای ستمدیده هست. همهٔ کوششِ نظام بالاییها، سمتوسو دادن مسیر ناصحیح به سمت اصلی هست. بر همین اساس مقابله با آن [نژاد ستیزی]، نظیرِ مقابله با صدها مصائب اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دستساز نظام جمهوری اسلامی است. اضافهتر اینکه کارزار سیاسی سران حکومت، کارزار انحرافی و کارزار دشمنتراشی کاذب هست و بایسته است، سیاست برابری، همیاری و بهویژه سیاست اتحاد و یگانگی بهمنظور رهایی از زیر ستم امپریالیستی و هرگونه تبعیض و نژادپرستی را دنبال کرد. مشکل سازندگان حقیقی جوامع انسانی، ابداً گوناگونی رنگ، پوست و نژاد نیست. همه خسته و کلافه از ناهمسانی و شکاف طبقاتی بالابلند در درون جامعه هستند. روشن است که تولید و بازتولید این موارد عاملِ بازدارندگی رشد و اقتصاد در زیر سقفِ واحد هست. در دنیای پر از وسعت و ثروت، بیشازاندازه برای هر فرد زمین برای سکونت، بعلاوه امکانات و سرمایه برای زندگی وجود دارد و فقط کمتر از یکدرصدی آحاد جامعه، مخالف زندگی درخور معقول بیش از نودونه درصدی هستند. تنها طبقهٔ سرمایهداری ازجمله حاکمان دغلکار و فاسدِ ایران رواج دهندهٔ سیاست تبعیض و نژادپرستی هستند.
چطور میشود حرف از انسان و انسانیت بمیان آورد و انسانِ رانده از جنگهای امپریالیستی و تحت ستمِ را عامل بدبختی خود معرفی کرد؟ چطور میشود حرف از عدالت و برابری بمیان آورد و آنوقت سیاست ناعادلانه و نابرابر را پخش کرد؟ آوارگی چندبارهٔ تودههای ستمدیدهٔ افغانستانی و نیز پهنتر کردن محدودیت و محرومیتها برای کودکان، جوانان و صدمه دیدگان، در پاسخگویی به خواستهها و سیاستهای حکومتمداران و دولتمداران منفعتطلب است و نظام جمهوری اسلامی هم بهعنوان نظام نابرابر و سودجو، مسبب هزاران بلایا و مصائب اجتماعی و افغان ستیزی هست. بدین ترتیب جوابِ جامعهٔ انسانی، مخالفت با جامعهٔ مدنظر سرمایهداران حاکم در ایران و به دنبال کثرتگرائی و تقسیمِ برابر ثروتهای جامعۀ توأم بازندگی و سازگاری با هر نژاد، فرهنگ و پوست هست.
کوتاه، این چه دنیایی است سرمایهداران فرهنگِ ضد انسانی، مناسبات ناسالم و ناهمسان را به میلیونها انسان ستمدیده تحمیل کردهاند و نان و دوا و درمان را قطع، و اماکن آموزشی را برویشان میبندند و در همان حال نسخهٔ آنها را بهپای دولتِ «بیگزند» و جامعه «انسانی» میپیچند! شک نیست که این قبیل سیاستها ربطی به جامعهٔ انسانی و مساوات خواه ندارد. پس سردمداران نظام جمهوری اسلامی مثل همهٔ نظامهای نابرابر و تفرقهانداز، مسبب و عامل تنش و نزاع بین رنگ و نژادها هستند و تا زمانی که در مسند قدرتاند، نهتنها فقر و بدبختی بلکه تنش و درگیری بین تودههای محروم، آنهم تحت عناوین دروغین همچون فرهنگ، پوست و نظایر اینها رو به بالا خواهد بود.
21 آگوست 2024
31 شهریور 1403
اشک تمساح امپریالیستهای غربی برای کارگران ایرانی:
https://www.bbc.com/persian/articles/c99vn5lz3xvo
https://www.dw.com/fa-ir/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/s-9997
https://www.radiofarda.com/a/latest-on-iran-coal-mine-blast/33130285.html
.
لازم است که با بوجود آوردن تشکلات کلکتیو-شورائی زنان و کارگران علیه ارتجاع مردسالاری ، بردگی مزدی و امپریالیسم، توطئه نفوذ در جنبشها بعنوان بخشی از جنگ ترکیبی امپریالیستهای شرق و غرب با رقبای ارتجاعی شان، خنثی شود، چه در ایران و چه در نقاط دیگر.
.
در حنثی کردن جنگ ترکیبی بورژواهای غرب و شرق، هیچ جیز بهتر است مبارزه مستقیم با ارتجاعیون سکولار و غیر سکولار، دموکرات و دیکتاتور خودی نیست. مبارزه مستقیم یعنی مبارزه در محل کار و زندگی با بوجود آوردن تشکلات غیر متمرکز و با ساده کردن اصول کمونیسم و آنارشیسم که در واقع ساده هستند.
.
هر گونه احمال در اتخاذ این سیاست، همسوئی با ارتجاعی حاکم بر جهان و کار سیاسی مفت کردن برای آنهاست.
باید تمام نیروها بروی افشای سیستماتیک وحدت ارتجاعیون داخلی با خارجی (دموکرات و دیکتاتور) بعنوان وحدتی برای بازی با ذهن ما زنان و کارگران، متمرکز شود. هرگونه انتخابات و حزب سازی باید نقد و نفی شود. تمام منابع نظری و علمی چنین کاری موجود است. فقط باید از حالت ذهنی ماتریالیسم تاریخی احمقانه مارکس وانگلس خارج شد. حالتی که بخشی از ارتجاع را پیشرفته و انسان دوست نشان میدهد و آنرا مترقی می نامد.
.
آنارشیست
ادامه قبلی
آیا مبارزه با امپریالیسم در ایران مبارزه دموکراتیک است و سوسیالیستی نیست؟
همانطور که در بالا گفته شد، مبارزه ضد امپریالیستی در ایران علیه همه جنبه های ارتجاع است، از جمله دموکراسی امپریالیستهای غربی، برای همین دموکراتیک نیست – میتوان گفته مبارزه برای دموکراسی مستقیم است. آیا سوسیالیستی است؟ اگر سوسیالیسم یعنی حاکم کردن تشکلات شورائی در محل کار و زندگی توسط زنان و کارگران ایران، اری، سوسیالیستی است.
.
آیا مسئله ارتجاع حجاب اجباری در ایران مسئله ای مربوط به امپریالیسم است؟
سیاست امپریالیستهای غربی علیه ایران استفاده از مسئله حجاب برای انقلاب مخملی و گرفتن حاکمیت ایران در دست خودشان است. اما مبارزه با حجاب از کانونهای اصلی انقلاب در وجه مردسالاری است. در مبارزه با حجاب باید علیه ترویج فرهنگ زن بازی دموکراسی غربی بود تا این حربه آنها خنثی شود. مثلا، زنان ایران میتوانند بصورت سنتی لباس بپوشند، البته بدون حجاب. زنان میتوانند اصلا آرایش نکنند و با آرایش های غربی مبارزه کنند. چیزی شبیه زنان مارکسیست و آنارشیست ایران و کشورهای دیگر.
.
آیا فعالیتهای کمونیستی در ایران باید ضد امپریالیستی باشد و یا ضد سرمایه داری؟
هر دو و اگر یکی باشد، دیگری نباشد، مشکوک است و بیشتر جنگ ترکیبی امپریالیستهای شرق و غرب با زنان وکارگران ایران است.
.
آیا دیدگاه استالینیستی به کمونیسم قابل نقد است؟
مارکس، لنین و استالین دیدگاه کمونیستی نداشتند و اگر خوب مطالعه کنید متوجه میشوید که از حد سرمایه داری دولتی فراتر نرفتند و کمونیسم فاز دوم فقط یک وعده بود. برای همین است که مارکسیستهای شورائی (بعد از مرگ لنین) مجبور بودند تا ایده های جدیدی از خود بسازند که خوب است هر چند کمی قابل نقد.
.
دیدگاه استالینیستی چه دیدگاهی است؟
دیدگاه استالینی دیگاه امپریالیستی و ناسیونالیستی سرمایه داری دولتی است. سیاست امپریالیستی استالین در مقابل رقبای امپریالیست دموکراتیک غربی، ایجاد جبهه خلق بود (انقلاب مخملی – شاید مبتکر اول انقلاب مخملی) نه انقلاب کمونیستی زنان و کارگران در محل کار و زندگی.
.
آنارشیست
شباهنگ راد به سئوالات من در مقالاتی قبلی ش پاسخ نداد، حال خودم پاسخ میدهم، البته کوتاه چون تعداد لغات کامنت محدود شده.
.
آیا دولت ایران هم امپریالیست است؟
هر جامعه اقتدارگرا امپریالیستی به معنای غیر مارکسیستی و غیر لنینی آن است.
.
اگر امپریالیست نیست، آیا قربانی امپریالیستهاست؟
امپریالیستی ست که در عین حال قربانی امپریالیستهاست. از وضعیت سرکوب شده شروع کرد، حاکم شد و امپریالیستهای غربی را به چالش گرفت اما ارتجاعش تغییر نکرد. شاهان و مرتجعین و امپریالیستهای تاریخ همیشه با هم در جنگ بوده اند.
.
اگر امپریالیست هست، چرا امپریالیست بودن رژیم مهمتر از مردسالار و بردگی مزدی بودن آن است؟
امپریالیست است و نمیتواند مردسالار و ارباب بردگی مزدی نباشد، اینها همگی جنبه های گوناگون ارتجاع هستند. مثل مثلت، باید سه ضلع داشته باشد تا مثلت باشد. همه جنبه های ارتجاع بخشی از ماهیت وجودی ش است از جمله دموکراسی اش.
.
خوانندگان روشنگری،
آی جمله را اشتباه نوشته ام:
“این سلطه جویی قبل از پیدایش انسان غیر ارادی (نتیجه تجرید و روابط تجریدات در ذهن، فرضیه سازی) و صرفا تکاملی (تطبیقی) بوده است، … ”
باید باشد:
این سلطه جویی، قبل از پیدایش انسان، غیر ارادی (نه نتیجه تجرید و روابط تجریدات در ذهن، فرضیه سازی) و صرفا تطبیقی بوده است، …”
اگر توضیحات بیشتر خواستید، بیان کنید، یا میتوانید به مقالات و کتنابهای معاصر در ارتباط با تحقیقات مربوط به تکامل پرایمیتها و نزدیکی رفتاری آنها به انسان مراجعه کنید.
آنارشیست
به خوانندگان روشنگری و شباهنگ راد اگر روزی این کامنت را خواند،
بعلت دوری از ایران و گذراندن بیشتر وقت خود به جنب آنارشیستی در غرب، از فرهنگ ایرانی ها و زبان فارسی خیلی دور شده ام و اشتباهات ادبی و فرهنگی زیادی میکنم، از جمله اینکه نمیدانستم که “شباهنگ” اسم مونث است. گرچه به احتمال زیاد شباهنگ راد به مقالات خود بر نمیگردد، بهرحال برای آرشیو شدن، و برای اینکه بگویم که منظور خاصی نداشتم، از ایشون معذرت میخواهم که در مقاله قبلی او را آقا خطاب کردم. کلا بهتر است در خطاب به دیگران از کلمه آقا و یا خانم استفاده نکرد. از این به بعد، فقط از اسم شخص استفاده خواهم کرد.
آنارشیست
به مرغ سحر آزاده،
.
از آنجا که مقالات شما دارای عناصر ضد سرمایه داری، ضد امپریالیستی و در این مقاله، ضد نژادپرستی است، برخلاف مقالاتی دیگر که انگار توسط
جاسوسان جنگ ترکیبی امپریالیستهای غربی نوشته شده، خوب است که کامنتی داشته باشد.
.
تجزیه و تحلیل شما از دلیل مهاجرت افغانها درست است، ولی در انتها نوشته اید که ” … این قبیل سیاستها ربطی به جامعهٔ انسانی و مساوات خواه ندارد.”
“… ربطی به جامعه انسانی … ندارد”؟ خیلی هم به جامعه انسانی ربط دارد. توضیح بدهم.
.
تاریخ انسان شناسی و حتی پرایمیت شناسی گونه های نزدیک به انسان، نشان میدهد که تمایل به سلطه در بعضی از ا انواع پرایمیتها یک خصوصیت قابل مشاهده است. این سلطه جویی قبل از پیدایش انسان غیر ارادی (نتیجه تجرید و روابط تجریدات در ذهن، فرضیه سازی) و صرفا تکاملی (تطبیقی) بوده است، اما با پیدایش نوع انسان و تبدیل تجرید به ابزار و مربوط به بحث ما، ابزار سلطه، بصورت فرهنگ اقتدارگرانه درآمده است. برای همین از لحاظ حیوانات و انسانهای قربانی سلطه جویی (جامعه طبقاتی)، “جامعه انسانی” دشمن و از لحاظ ما، در تجرید ما قربانیان انسان، بحال خود دشمن و ارتجاعی است. پس، جامعه انسانی چیزی منزه و مقدس نیست و پر از کثافتکاری ست. ما چیزی داریم بنام مبارزه طبقاتی که میدانید. مبارزه طبقاتی اساسا یک مبارزه فرهنگی-تاریخی است بین سلطه جویی و سلطه ستیزی که وضعیت تکاملی آتی بشر به آن بستگی دارد. سلطه ستیزی (آنارشیسم) پیروز، تکامل انسان از انسان کثافت و بی ارزش و خود زن، به انسانی منزه است. تاریخ تکاملی نوع انسان همیشه فرهنگی و اساسا ، تا آنجا که خصوصیات وجه انسانی موضوع است، ارادی بوده است. برخلاف نظر “مارکس”، جامعه کمونیستی احیای مجدد انسان نیست، یا بازگشت به ذات خود و از این خزعبلات، جامعه کمونیستی، فقط میتواند دست ساز نوع انسان باشد و پیدایشش دارای هیچ قانون از پیش تعیین شده نمی باشد.
.
آنارشیست