نظرات در مورد مقالات دیگران 3
برای پرهیز از نوشتن نظرات نامرتبط پای مقالات، به پیشنهاد کابری گرامی و با تشکر از ایشان که نوشتند:
« خوب بود یک جایی داشتیم برای نوشتن نظر در مورد مقالات کمونیستی موجود در اینترنت تا مجبور نباشیم زیر مقالات در مورد مقالات دیگر نظر بنویسیم.
شاید داشتن یک صفحه جدا در روشنگری تحت عنوان “نظرات در مورد مقالات” کمک بود.»
نظرات قدیمی:
در کامنتهای متعددی توضیح داده شد که ارتجاع ابعاد گوناگون دارد: هیراشی، مردسالاری، بردگی مزدی و غیره. بعلت حقیقت در آمیخته بودن جنبه های گوناگون ارتجاع، مبارزه عمیق با یک جنبه از ارتجاع، به مبارزه با سایر جنبه ها کشیده می شود. انقلاب جعلی و مخملی، انقلابی است که مبارزه برای آزادی را محدود میکند به یک یا تعداد محدودی از ابعاد ارتجاع. انقلاب جعلی، همیشه در خدمت رقابت های مابین مرتجعین قرار میگیرد، نه در خدمت انقلاب.
اشتباه بزرگ تاکنونی بسیاری از آنارشیستهای کمونیست ندیدن ابعاد گوناگون هستی ارتجاع و قرض گرفتن احمقانه ایده تکامل جامعه از زاویه ماتریالیسم تاریخی محدود مارکس بوده است. درباره این دومی، بعلت نادیده گرفتن و یا عدم آگاهی از نقش اخلاق در تکامل جامعه، ماتریالیسم تاریخی ارتجاعی و غیر علمی است، نه انقلابی، و تنها چیزی که موجب شده آنارشیستهای حامل این ایده مرتجع نشوند، تعهد به دوری از کسب قدرت سیاسی بوده است. این شرکت در قدرت سیاسی است که علیه در آمیخته بودن ارتحاع نیست و کمونیست را به ارباب سرمایه داری دولتی یا خصوصی تبدیل میکند، یعنی یک اقتدارگرا.
آنارشیست
رژیم و مکانیسم ماشه،
مکانیسم ماشه آشکارا صحنه ای دیگر از جنگ مرتحعین امپریالیست غربی با رژیم بقیمت آسیب دیدگی زنان و کارگران ایران است.
—
زنان و کارگران ایران مجبورند واژه امپریالیسم داشته باشند:
آمدند مشروطه راه انداختند
آمدند رضا شاه گذاشتند
رضا شاه برداشتن
مصدق سرنگون کردند
دیکتاتوری محمد رضا شاهی درست کردند
اپوزیسیون مافوق ارتجاعی مذهبی را رزو کردند
از ترس رقیب، راه خمینی را باز کردند
دسترسی به ذخایر ارزی را بستند
جنک ایران و عراق راه انداختند
غنی سازی را بهانه کردند
از در جناح اصلاح طلب وارد شدند
شورشهای انقلاب مخملی راه انداختند
تحریمها را سخت تر کردند
ترور دانشمندان راه انداختند
بمباران کردند
—
اسم امپریالیسم نیست؟
صد در صد
آیا بهتر از رژیم هستند؟
ابدا
—
انارشیست
آنارشیست
درباره مکانیسم جنایتکارانه ماشه امپریالیستهای غربی،
مکانیسم ماشه ابزار محاصره اقتصادی و حتی عملیات نظامی امپریالیستهای غربی علیه رژیم و بعنوان نتیجه، علیه زنان و کارگران ایران است. “علیه زنان و کارکران” به این معنی که نتیجه مکانیسم ماشه بعلت ارتجاعی بودن رژیم، در درجه اول، آسیب به این دو گروه جامعه است.
کشورهای اروپایی، بعلت نوکری و کلفتی برای آمریکا، نتوانستند روابط مستقلی با رژیم داشته باشند. گرچه برای مدت طولانی فعالیتهای غنی سازی رصد می شد و دیده میشد که برای اهداف نظامی نیست، این کشورها نتوانستند روابط اقتصادی مستقل خود را با ایران داشته باشند و در حقیقت با همکاری با آمریکا تحریمها را در موارد زیادی ادامه دادند. حال که در حمله آمریکا به ایران دیده اند که رژیم سرنگون نشده، دارند مثلا “مستقل” عمل میکنند و میخواهند مطمئن بشوند که بمبارانها لااقل در از بین بردن ظرفیت غنی سازی موفق بوده است. هدف دیکر آنها، همان هدف اصلی فرموله شده امپریالیستهای غربی در تسخیر قلمروهای امپریالیستهای شرقی است.
خلاصه اینکه، مرتجعین ایرانی و اروپایی جنگ جنایتکارانه و کثیفی را با هم شروع کرده اند که نتیجه آن، بدون انقلاب آنارشیستی کمونیستی جهانی، فجایع اجتماعی خواهد بود.
آنارشیست
دباره تحصیل کرده های پست فطرت گفته شد، حال درباره جانیان پست فطرت ارتجاع اپوزیسیون:
جانیان پست فطرت ارتجاع اپوزیسیون آنهایی هستند که خودشان کنار و یا دور (داخل و خارج) نشسته و زنان و کارگران را تشویق به اعتصاب و اعتراض و شورش میکنند و بعد از آسیب دیدن و یا کشته شدن آنها، برایشان اشک تمساح می ریزند.
آنارشیست
نظام بردگی مزدی و تحصیل کرده های پست فطرت ارتجاع،
تحصیل کرده های پست فطرت آنهایی هستند که میتوانند کتاب های مارکس را خوب بخوانند و خوب درس بدهند، اما از آنها نه برای رهایی از نظام بردگی مزدی، بلکه برای ارباب بردگی مزدی شدن استفاده میکنند. یکی گروه از آنها همان دموکراسی خواهان باسواد هستند که برای” پیشرفت” (جیب خود)مملکت خواب سرمایه دار سکولار شدن می بینند و میخواهند کارفرمای هزاران و میلیونها برده مزدی بشوند، قصر درست کنند و کراوات بزنند و با سرمایه داران گانگستر غربی همدست شوند و آدم بکشند. گروهی دیگر از این تحصیل کرده های پست فطرت ظاهر را نگه میدارند و به بهانه سوسیالیسم و کمونیسم راه ارباب حزبی کمونیست حاکم شدن را انتخاب میکنند. آنها خواب کرملین نشینی ایرانی می بینند. تحصیل کرده های پست فطرتی که از سواد برای به بردگی کشیدن میلیونها و حتی میلیاردها بی سواد استفاده میکنند زیاد داریم، فقط این دو گروه نیستند، اما این دو گروه شیاد ترین آنها هستند.
آنارشیست
این جمله در کامنت قبلی:
در کشورهای امپریالیستی دموکراتیک غربی نه تنها آزادی بی قید و شرط بیان و سیاسی وجود دارد زیرا در عمل کاملا مشروط است به درجه ثروت.
تصحیح شود به:
در کشورهای امپریالیستی دموکراتیک، آزادی بی قید و شرط بیان و ازادی های بی قید و شرط سیاسی وجود ندارد، زیرا در عمل، این آزادی ها مشروط است به ثروت سرمایه داران این کشورها.
—
علم با شعار و قانون نوشته شده کار نمیکند، در علم اجتماع و انقلاب به عمل و فاکت و مشاهده کار دارند. در عمل، فاکت و مشاهده، آزادی هایبی قید و شرط بیان و عقیده و فعالیت سیاسی در کشورهای غربی وجود ندارد. حتی در نظر و قانون، استثمار نیروی کار که عملی ضد بشری است، قانونی است که این خلاف آزادی زندگی کارگران است.
—
ممکن است بگویند که اینکه نویسنده این کامنت میتواند براحتی در یک کشور غربی علیه سرمایه داری و امپریالیسم کشورهای دموکراتیک غربی بنویسد، دلیل بر بی قید و شرط بودن آزادی اوست.
پاسخ به این ریاکاری این است که شرایط اجتماعی کشورهای غربی امپریالیستی در شرایطی نیست که حاکمیت این کشورها فعلا بخطر بیافتد. اگر شرایط سیاسی بگونه ای تغییر پیدا کند که حاکمیت این دولتهای دموکراتیک بخطر بیافتد، این دولتها فاشیستی شده تا بتوانند نظام حاکمین مرتجع خود را حفظ کنند. فعلا به علت ثروت های بدست آورده از استثمار و استعمار، میتوانند خرج زنان و کارگران خود کرده و در آنها توهم آزاد بودن بوجود بیاورند، همانطور که اسلام حاکم بر ایران توهم به خودی بودن اسنثمارگران اسلامی حاکم را با اتکا به مذهب، بوجود آورد. هواداری زنان و کارگران دموکراسی خواه هم از اربابان سرمایه دار سکولار دموکرات، یک توهم است. در حقیقت، این زنان و کارگران، ایدئولوژی اربابان خود را حمل میکنند.
آنارشیست
قسمت سوم،
آقای فولادی وانمود میکند که در کشورهای امپریالیستی غربی آزادی های بی قیود و شرط بیان و آزادی سیاسی وجود دارد. این نظر او درست نیست. ببینیم چرا؟
۱ . کشورهای امپریالیست غربی کشورهای تحت سلطه دارند. درجه آزادی سیاسی در این کشورها تحت کنترل این امپریالیستهاست. در این کشورها یا آزادی های محدود ارتحاعی – امپریالیستی وجود دارد و یا اصلا آزادی وجود ندارد و بکل فاشیستی هستند. ایرانی که آقای فولادی میخواهد، ایران تحت سلطه امپریالیستهای غربی است و درجه آزادی ایرانی ها وابسته به تشخیص اربابان امپریالیست خواهد بود.
۲ . در کشورهای امپریالیستی دموکراتیک غربی نه تنها آزادی بی قید و شرط بیان و سیاسی وجود دارد زیرا در عمل کاملا مشروط است به درجه ثروت. نظام سرمایه تاری آزادی مطلق را مشروط میکند به منافع سرمایه داران. ثروت سرمایه داران تعیین کننده درجه آزادی در کشورهای امپریالیستی غربی است. برای همین است که تمام رسانه های مهم غربی که ۹۹ درصد رسانه ها هستند، دائم از نظام استثمارگرانه و استعمارگرانه کشور های خود دفاع میکنند.
—
درست کردن آزادی بیان و آزادی های سیاسی در نظام مورد نظر آقای فولادی، یعنی نظام سرمایه داری با دولت دموکراتیک هوادار امپریالیستهای غربی، در عمل، آزادی برای ثروتمندان هوادار امپریالیستهای غربی خواهد بود.
.
جمع بندی،
دفاع آقای فولادی از آزادی بیان و آزادی های سیاسی مشروط است به ثروت سرمایه داران سکولار دموکرات هوادار امپریالیستها، یعنی کمپرادور ها، برای همین بی قید و شرط نیست.
دفاع آقای فولادی از سرمایه داری در ایران و جهان و پنهان کردن واقعیت استعمار، از لحاظ علم انقلاب، غیر علمی است.
—
اگر سئوال و بحثی دارید، لطفا بیان کنید تا دو حکم آخر بیشتر باز شود.
—
تعاریف:
ارتجاع هست: هیراشی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، تعصبات، تبهکاری و خرافات.
آزادی های محدود ارتجاعی-امپریالیست در این کامنت هست: کنترل آزادی ها از طریق رشوه، سرمایه گذاری آموزشی- رسانه ای، نظامی، جاسوسی، کودتاگرانه، تروریستی احزاب و رسانه ها.
—
پایان
آنارشیست
قسمت دوم
۱ . سرمایه داران استثمارگر سکولار دموکرات جامعه با رژیم شاه مخالف بودند چون رژیم شاه با سلطه بر درآمدهای نفتی( نفت دولتی بود) و سلطه بر قدرت سیاسی و همدستی با استعمارکران غربی، سرمایه عظیم نفتی را در خدمت خود، نزدیکان، دوستان و اربابان امپریالیست ش قرار داده بود و به آنها سهم نمیداد.
۲ . سرمایه داران استثمارگر سکولار دموکرات جامعه با مذهبیون سنتی و بعدا سرمایه دار مذهبی شده مخالف بودند چون مذهبیون زنان و کارگران ایران را از طریق مذهب با خودشان متحد کرده بودند و نمیگذاشتند که سکولار دموکراتها آنها را و بعدا دولت خودشان (جمهوری اسلامی) را تضعیف کنند. در واقع، سکولار دموکراتها در جنگ سیاسی اقتصادی از مذهبیون باخته بودند.
۳ . سرمایه داران استثمارگر سکولار دموکرات با بلشویکهای ایرانی و مارکسیست-لنینیستها (لنینیست، استالینیست، تروتسکسیت و مائوئیست و غیره) مخالف بودند چون بلشویکهای ایرانی میخواستند و میخواهند زنان و کارگران را نه در خدمت سرمایه داری خصوصی، بلکه در خدمت سرمایه داری دولتی و دولت مارکسیستی درآورند.
—
در میان اربابان بردگی مزدی سکولار ایران، جریانی هست که طرفدار سلطه امپریالیستهای غربی در ایران است. افکار آقای فولادی آشکارا در خدمت آنهاست. مثلا، دفاع از دولت آلمان و انگلیس در این مقاله و یا دفاع از دولت اسرائیل در جائی دیگر.
پس،
نقد آقای فولادی از سه جریان سیاسی دیگر در حقیقت از زاویه جیب سرمایه داران استثمارگر سکولار مرتجع هوادار غرب استعمارگر است نه از زاویه منافع استثمارشوندکان زن و کارگر ایرانی. این نقد با پنهان کردن واقعیات عینی، در پی فریب دادن زنان و کارگران و ایجاد سلطه بر آنهاست. البته ایشون میگوید این خواست و نظر بر اساس اصول مارکسیسم است. این نظر او به علت نداشتن نظر در مورد اقتصاد سیاسی ایران و محدود بودن به دگمها و شعارهای سیاسی بدرد نخور، اصلا قابل قبول و بدرد بخور نیست.
—
پایان قسمت دوم
آنارشیست
درباره این مقاله:
چهل و شش سال به عقب برگردیم!
خدامراد فولادی
—
قسمت اول
در این مقاله، آقای فولادی میگوید که تاریخ ایران نشان میدهد که سه جریان سیاسی سلطنت طلب، اسلامگرا و مارکسیست-لنینیست،” مخالف آزادی های بی حد و منع ِ سیاسی و به ویژه آزادی ِ بی قید و شرط ِ هستند”. او ذکر میکند که در مقابل این سه جریان سیاسی، یک جریان دیگر وجود داشته است که خواستار این آزادی ها و انباشت سرمایه سرمایه داران دموکرات سکولار جامعه بوده و میخواهد نظام اجتماعی ی مثل نظام دولت فدرال آلمان داشته باشد – دموکراسی خواهان ایران. او ذکر میکند که مارکس هم مخالف دیکتاتوری در پروس سابق بود و به کشور دموکراتیکی مثل انگلیس پناهنده شد. پیشنهاد او قاعدتا این است که زنان و کارگران ایران از سرمایه داران سکولار دموکرات جامعه دفاع کنند تا آنها کشوری مثل آلمان و انگلیس در ایران درست کنند.
—
از آنجا که آقای فولادی از درست کردن نظام سرمایه داری با سیستم سیاسی سکولار دموکرات دفاع میکند، افکار او ارتجاعی و از لحاظ علم انقلاب ضعیف است. چرا؟
نظر آقای فولادی شامل دو چیز است: ۱ . خواستار سازش استثمار شونده و استثمار کننده است – این یک وجه ارتجاع است، ۲ . حقیقت موجودیت استعمارگری را نفی میکند – این وجه دیگر ارتجاع ضد بشر است.
با نادیده گرفتن دو واقعیت و دو ارتجاع عینی ذکر شده، افکار او از لحاظ علم انقلاب علمی نیست و ارتجاعی است و در چارچوب افکار جریاناتی است که نقدشان میکند. ببینیم چطور.
—
پایان قسمت اول
آنارشیست
کلا،
بنظر می رسد که رژیم دارد راه نوکری می رود اما اطلاعات کافی برای قضاوت کامل وجود ندارد. نوکری، رژیم را نجات نمیدهد اما قدم موثری برای جلوگیری از جنگ است.
اپوزیسیون دموکراسی خواه که نوکران اربابان امپریالیستهای غربی هستند دارند در راستای جنگ ترکیبی امپریالیستهای غربی در تعرض به شرق حرکت میکنند و میخواهند وارد دولت شوند و آنرا برای خود و اربابان تجدید سازمان کنند. دموکراسی خواهی فقط و فقط نوکری برای امپریالیستهای غربی است. در کامنتهای متعددی توضیح داده شده چرا دموکراسی خواهی نوکری طلبی از امپریالیستهای غربی است.
نه دموکراسی و نه دیکتاتوری (دولت سازی) نمیتواند آزادی بیاورد و یا راه آزادی را هموار کند. حاکمین سکولار و مذهبی احمق نیستند که امکان رشد و نمو به انقلاب بدهند. رشد و نمو انقلاب تنها از طریق شرایطی بوجود می آید که محصول ذهنیت و اراده انقلابی زنان و کارگران است.
انقلاب هست ضدیت با ارتجاع در محل کار و زندگی.
ارتجاع: هیراشی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم تعصبات، تبهکاری و خرافات.
—
فکر کنم همه جیز بروشنی بیان شده است. اگر بحث و سئوالی هست همیجا نوشته شود که معمولا نیست. مثل همان گفته مارکس شده، همه عمدتا برای روشن کردن ذهن خود بود و به جویدن موشها رها می شود.
—
انارشیست
درباره این مقاله:
نقشه راه گذار از بحران بر پایه پیشنهاد آقای میرحسین موسوی: رفراندوم مردمی و مجلس مؤسسان به مثابه گسست از بنبست تاریخی – فرزاد جواهری
—
نکته:
تا وقتی که ذهنیت زنان و کارگران ایران انقلابی نیست، نقد جریانات اپوزیسیون باید حتما شامل بیان و نقد نیات آنها باشد.
—
در مقاله آقای جواهری، پیشنهاداتی پیرامون تبدیل جمهوری اسلامی به جمهوری سکولار ارائه داده می شود. هر جا که در مقاله کلمه “باید” آمده، پیشنهاد نویسنده است. مقاله شرکت “مردم” در این روند را بصورت اعتراض اعتصاب و شرکت در رفراندوم می بیند.
—
شرکت بصورت اعتراض و اعتصاب و رای دادن بیان انقلابی بودن عمل توده های نیست. نوینسده میگوید که پیشنهاداتش در خدمت بازگشت اختیار به “مردم” است. در اینجا مهم این است که ببینیم منظور از مردم چیست. شخصیتی هائی که در مقاله نام برده شده، مثل شیرین عبادی (همدست رضا پهلوی)، نسرین ستوده و نرگس محمدی، بخش سرمایه دار (ارتجاع) سکولار جامعه هستند. آنها نمایندگان فکری سرمایه دارانی هستند که از داشتن قدرت سیاسی محروم شده اند و میخواهند از شرایط سیاسی بحرانی ی که امپریالیستهای غربی و سیاستهای ضد زن و ضد کارگری خود رژیم برای خودش بوجود آورده استفاده کنند تا قدرت را از اسلامیون تندرو (اصل رژیم) گرفته، از آن خود کنند.
اگر دقت کنید، تمام پیشنهادات صرفا بر اساس مفهوم دموکراتیزه کردن سیستم سیاسی است نه تغییرات بنیادی در روابط اجتماعی اقتدارگرایانه و استثمارگرانه.
چرا میگوئیم “اربابان امپریالیست غربی شان”، به این دلیل که 1 . دیدگاههای اجتماعی آنها کاملا منطبق است با دیدگاه حاکم بر حاکمین غرب، 2 . حاکمین غربی اربابان قلمروهای امپریاالیستی غرب بر زنان و کارگران و ارتجاعیون تحت سلطه هستند.
—
انتقال درست و انقلابی جامعه در ایران چگونه باید باشد؟
این انتقال (اگر مثلا شورش نباشد) اساسا سیاسی نیست بلکه انتقال از ذهنیت غیر انقلابی موجود در زنان و کارگران به ذهنیت انقلابی است. در این ذهنیت، ارتجاع نقد میشود و در بافت روابط موجود در محل کار و زندگی نفی تشکیلاتی میگردد. ذهنیتی که در این انتقال شکل میگیرد، اقتصاد و سیاست اقتدارگرایان جامعه را، چه مذهبی و چه سکولار، کاملا ورشکسته و بی مورد میکند و روابط و تشکلات شکل گرفته در این نفی، جای روابط و ساختار اجتماعی ارتجاعی موجود را میگیرد.
ارتجاع هست: هیراشی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، تعصبات، تبهکاری و خرافات.
—
آنارشیست
درباره این مقاله:
بحران رهبری، انحراف ایدئولوژیک و ضرورت استقلال طبقاتی کارگران – مظفر
—
در این مقاله نویسنده مارکسیسم رایج حزبی بلشویکی را نقد میکند و خواستار بازگشت به مارکس می شود.
—
مقاله دارای نکات درستی است اما واقعیت این است که اگر به مارکس برگردیم، برخلاف نظر نویسنده، مجددا به مارکسیسم حزبی خواهیم رسید، چیزی که نویسنده رد میکند. بهترین کار آغاز به نقد ارتجاع و نفی آن در محل کار و زندگی است. در این روند، کارهای مارکس را میتوان مطالعه کرد ولی باید وجوه غیر علمی و اقتدارگرایانه آنها باید نقد شود، که خود در حقیقت بخشا نقد ارتجاع است.
—
آنارشیست
درباره این مقاله:
چپ ایرانی کجا ایستاده است؟ – سهیلا وحدتی
—
در این مقاله خانم وحدتی به کمبودهای دیدگاهی مارکس اشاره میکند و برخی از آنها را ناشی از عدم تکامل ارتجاع زمان او میداند. او از این نقدها نتیجه میگیرد که امروز مبارزه طبقاتی مهم نیست و مبارزه برای عدالت اجتماعی لازم است که یعنی رساندن سطح زندگی اقشار از لحاظ اقتصادی پائین طبقه متوسط به طبقه متوسط که ظاهرا کوشش سوسیال دموکراتهای غیر مارکسیست شده است.
—
نظر خانم نویسنده بسیار ارتجاعی است چون میخواهد ارتجاع را نگه دارد و فقط تغییراتی در شکل اعمال آن ایجاد کند.
توصیح کوتاه:
ارزیابی این مقاله طول میکشد چون به موضوعاتی متعددی پرداخته. این کامنت فقط در ارتباط با ایراد اصلی دیدگاه خانم وحدتی در مقاله اش است. اینکه بگوئیم رابطه مرد و زن، رابطه اربابان سرمایه داری با مزدبگیران (دارای درآمد پائینو یا متوط فرقی نمیکند)، رابطه یک سری از کشورها با یکسری دیگر از کشورها، روابط تعصباتی و تبهکاری و روابط مبتنی بر خرافات و ریاکاری ها طبقاتی است، اشتباه نیست. مقاله نقد نظر مارکس از طبقه است اما واقعیات طبقاتی بودن جامعه را نفی کرده است. نظر مارکس مبنی بر طبقاتی بودن رابطه کارگران (بردگان مزدی) با اربابان سرمایه داری اصلا غلط نیست و کاملا با واقعیات عینی در تطابق است. اما نظر مارکس در ارتباط با طبقه محدود است به دیدگاه ماتریالیسم تاریخی اشتباه او که در اینجا به آن نمی پردازیم.
درک درست از طبقه باید در ارتباط با اقتدارگرائی باشد. باید طبقه این صورت فهمیده شود که کسانیکه به سلطه جوئی اعتقاد دارند یا طبقه حاکم هستند و یا میخواهند به طبقه حاکم بپیوندند و کسانیکه قربانی هستند، طبقه تحت سلطه اند. مبارزه طبقاتی صرفا بین طبقه اقتدارگرا و قربانی نیست بلکه مبارزه میتواند مبارزه مابین طبقات گوناگون اقتدارگرا باشد. اما مبارزه طبقاتی انقلابی فقط یک نوع است و آن مبارزه طبقاتی هست که تحت سلطه ها برای از بین بردن اقتدارگرائی و استثمارگری اش در فرهنگ انسان در پیش میگیرند.
آنارشیست
درباره ادامه جنگ ترکیبی توسط سایت اخبار روز علیه رژیم،
و نقد همه این مقالات امروز آن که فقط احمق ها هستند که مطالب آنها را می پذیرند.
—
اگر توجه میکردید، تعداد مقالات سایت اخبار روز و حتی سایت روشنگری در طول ۱۲ روز جنگ و بعد از آن بمدت تقریبا دو هفته بسیار کم بود. حتی بی بی سی یا یا سخنگوی ارتش اسراییل شده بود و یا فقط خبرهای چرند و بی معنی درج میکرد.
دلیلش چیست؟
دلیلش این است که اکثر نویسندگانی که در جنگ ترکیبی امپریالیستهای غربی با رژیم همسو بودند و حرف از جمهوری و دولت دموکراتیک میزدند، منتظر پیروزی بودند و فکر میکردند مردم مثلا دموکراسی خواه با امپریالیستهای غربی همکاری کرده رژیم را شکست میدهند و آنها دیگر لازم نیست چیزی بنویسند و کار تمام است و چمدانهای خود را برای رفتن به ایران و وزیر و وکیل پارلمانها شدن و دریافت پاداشها بسته بودند.
چرا حالا مقالات زیاد شده، مخصوصا در سایت اخبار روز؟
زیرا انقلاب مخملی آنها بعنوان بخشی از جنگ ترکیبی موفق نبود و باید کار را دوباره آغاز کنند. حالا دوباره شروع کرده اند به بهانه گیری از رژیم و تبلیغ انواع سرنگونی و پنهان کردن این حقیقت که انقلاب در ایران درست کردن سرمایه داری دموکراتیک نوکر غرب نیست بلکه از بین بردن روابط ارتجاعی در جامعه است.
روابط ارتجاعی در جامعه این روابط است:
هیراشی، مردسالاری،بردگی مزدی (سرمایه داری)، امپریالیسم، تعصبات، تبهکاری و خرافات.
—
چرا “مردم دموکراسی خواه” از ضعف رژیم استفاده نکردند تا رژیم را سرنگون کنند؟
دلیلش این است که ذهنیت زنان و کارگران شاید ضد رژیم باشد اما انقلابی نیست. آنها بخود میگفتند که چرا باید هم برای سرنگونی شورش کرده و جان خود را از دست داد و هم زیر بمباران امپریالیستهای غربی تکه تکه شد. این توقع اپوزیسیون جنایتکار رژیم از آنها بود و آنها خلاف آن حرکت کردند. البته رژیم هم این بی عملی را بعنوان هواداری از خود وانمود کرد، که تازگی ندارد.
—
در حقیقت، اگر امپریالیستهای غربی و نوکران مقاله نویس شان میخواهند رژیم سرنگون کنند، بهتر است از نیروهای نظامی خود مایه بگذارند نه از زنان و کارگران ایران. دلیلی ندارد که زنان و کارگران ایران جانشان را از دست بدهند که یک زالو برود و یک زالوی دیگر و بچه زالوهای مقاله نویس آنها بیایند.
—
آنارشیست
قسمت دوم
نظر این گروه کمونیسم شورایی در اشغال غزه هم این بود که جامعه جهانی باید حماس را تنبیه کند. با در نظر گرفتن این ایده امپریالیستی و ضد اخلاقی، باید پرسید که شما از چه خجالت میکشید که نمی گویید که رژیم قوانین حقوق بشر را زیر پا گذاشته و بقول خودتان علیه اسرائیل و آمریکا عملیات تروریستی انجام میدهد و باید “جامعه جهانی” به جنگ امپریالیستهای غربی پیوسته و رژیم را سرنگون کنند؟ اینکه هیچ، اصلا چرا امپریالیستهای غربی را تشویق به چنین کاری نمیکند؟ پاسخ این است که آنها معتقدند که باید اینکار را کرد. دلیل اینکه این گروه رک و راست نظرشان را نمیدهند، ترس از خشم قربانیان غیر رژیمی این جنگ است، تناقض بین ایده ارتجاعی آنها با درک تجربی زنان و کارگران از زندگی شان در تعرض امپریالیستی به آنهاست. مثلا، فرض کنیم یک زن جوان در بمباران اسراییل دست و پایش را از دست بدهد. آیا این زن جوان میگوید که جنگ خوب است جون موجب پیدایش شرایط سرنگونی می شود؟ ، اگر عاقل باشد، میگوید نه، جنگ ارتجاعی و ضد بشری است.
نکته مهم در خونخواری جریاناتی شبیه این گروه این است که آنها تابع ماتریالیسم تاریخی هستند. در ماتریالیسم تاریخی مارکس اخلاق وجود ندارد. کاربردش این است که چون اسرائیل و آمریکا از لحاظ رشد نیروهای مولده از حماس و جمهوری اسلامی جلو تر هستند، و چون رشد نیروهای مولده ما را به انقلاب کمونیستی نزدیک میکند، پس قتل و عام زنان و کارگران غزه و ایران مهم نیست، مهم از بین بردن حماس و رژیم است چون مانع رشد نیروهای مولده و تمدن بورژوازی پیشرفته غرب هستند. این منطق بغایت جنایتکارانه و امپریالیستی توضیح دهنده موضعگیری های بغایت ارتحاعی این گروه و امثال آن هم هست، امثال آنها مثل رضا پهلوی و حزب کمونیست کارگری.
رویکرد درست به این جنگ و احتمالا جنگ آتی در شرایط فقدان وجود ذهنیت انقلابی در ایران و منطقه و کشورهای درگیر این است که این جنگ جنگ ما نیست و جنگ ما فعلا نقد و نفی ارتجاع در محل کار و زندگی است تا ذهنیت انقلابی لازمه بوجود بیاید. اگر به ادبیات بورژوا-ارتجاعی این گروه توجه کنیم می بینیم آنها مسائل اجتماعی ایران را بصورت رابطه بین دولت و مردم توضیح میدهند که بغایت ضد علم و فرصت طلبانه است. جمهوری دموکراسی شورایی این گروه هیچ چیز نیست جز یک دموکراسی چند حزبی پرو غربی. گول شورا شورای اینها را نباید خورد. اینها واژه امپریالیسم هم ندارند، میگویند قدرتهای خارجی !!!!!
ارتجاع هست: هیراشی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، تعصبات، تبهکاری و خرافات.
پایان
آنارشیست
درباره این مقاله:
آیا این جنگ ،جنگ ما نیست؟ گرایش کمونیسم شورایی
—
در این مقاله یا بیانیه، ۴ روز بعد از شروع حمله اسرائیل، گرایش شورایی میگوید که حمله اسرائیل (شامل حمله آمریکا چند روز بعد از آن هم می شود) نعمتی است که موجب تضعیف رژیم می شود چون سرنگونی را ممکن میکند. رویکرد درست این است که باید قبل از خارجی ها دست بکار شد و شورش راه انداخت و رژیم را سرنگون کرد. در واقع این جنگ جنگ ما میتواند باشد، گفتن اینکه دوطرف ارتجاعی هستند و این جنگ ما نیست، اشتباه است.
—
میتوان گفت که این ایده که از جنگ مابین مرتجعین میتوان برای انقلاب استفاده کرد، الزاما ایده اشتباهی نیست. اما این ایده زمانی واقعا کاربرد انقلابی پیدا میکند که زنان و کارگران جامعه ایران، منطقه و دولتهای درگیر ذهنیت انقلابی پیدا کرده اند و اثرات آنرا در اعتصابات و اعتراضات و اعمال روزمره آنها میتوان مشاهده کرد. از آنجا که در زمان حمله اسرائیل به رژیم و ایران چنین ذهنیتی بر زنان و کارگران طرفین حاکم نبود، تبلیغ شورش در واقع همسویی با سیاست امپریالیستهای غربی بود. نکته دیگر اینکه جنگهای ارتجاعی موجب آسیب دیدن کسانی میشود که به سیاست کاری ندارند. برای همین جنگ ارتجاعی باید فورا قطع شود.
پایان قسمت اول
آنارشیست
در ادامه نقد نظر آقای فولادی،
یک رسانه انقلابی یک ستون اختصاص میدهد به افشای دستچین کردن خبرهای رسانه های امپریالیستهای غربی. در این ستون، دستچینی خبرها نقد میشود تا نشان دهد این امپریالیستها چطور با انگشت گذاشتن بروی نقاط ضعف کشورهای ضعیفی که هنوز نوکر نشده اند، نوطئه استعماری میکنند. اپوزیسیون جمهوری اسلامی چنین کاری نمی کند چون مرتجعانه از دموکراسی احمقانه غربی ها دفاع میکند و خبرهای این امپریالیستها را در خدمت خود دیده و در پاقع با آنها همسو می شود.
در پائین پیشنهاد داده شد که انعکاس خبرهای رسانه های امپریالیستی باید چگونه باشد تا در خدمت انقلاب قرار گیرد نه استعمار.
آنارشیست
درباره این مقاله:
گاردین: اگر اوکراین سقوط کند چه میشود؟ این دیگر یک پرسش فرضی نیست، ناتو باید اقدام کند – برگردان: گُلشن افتخاری
—
خانم گلشن افتخاری این مقاله را از سایمون تسیدل ترجمه کرده است و در انتها نظر خودش را نوشته است که نطری درست است.
در این مقاله، سایمون تسیدل میگوید که امکان شکست خوردن اوکراین زیاد است و دولتهای غربی و دولت ترامپ به اندازه کافی جدی نبوده اند که پوتین را شکست بدهند. پوتین موفق شده چین و کره شمالی و ایران را متحد خود کند ولی جبهه غربی در تضاد و بی عملی وا مانده اند. ناتو باید جدی تر باشد و روسیه را در جبهه ها شکست دهد تا پوتین سرنگون شود و صلح برقرار گردد. خانم افتخاری هم در کامنت کوتاهی می نویسد که در حقیقت از اول ناتو با جدیت از اوکراین دفاع کرد ولی تاکنون موفق نبوده است.
—
احتمالا، خانم افتخاری میداند که تسیدل در حقیقت ریاکاری میکند چون روزنامه نگاری مثل او احمق نیست و در حقیقت دارد در جبهه غربی جنگ ترکیبی امپریالیستی، زنان و کارگران را مهندسی فکری میکند. اگر به قسمت اوکراین رسانه خبری گاردین مراجعه کنید با صفحه ای رو برو می شوید که شبیه کمپین بی بی سی علیه رژیم است، اما علیه روسیه و جنگ طلب.
—
رسانه های اصلی امپریالیستهای غربی، ابزار مهندسی فکری در خدمت سرمایه داری و جنگ ترکیبی امپریالیستی شان است. در کار انقلابی، افشای این اهداف ضروری و بخشی از مبارزه انقلابی است. اما، اپوزیسیون رذل ما، بجای افشای این اهداف، آنها را بازبخش میکند.
—
نیروهای انقلابی توانائی خبر رسانی مستقل زیادی جز در زمینه خبرهای کارگری و جنبشی ندارند و مجبورند از اخبار امپریالیستها استفاده کند. از آنجا که تنظیم خبرها خودش دستچین می شود تا در کار مهندسی فکری خوب عمل کند، لازم است که: ۱ . تفصیل خبرها درج نشود چون تحلیلی هستند تا خبری، مخصوصا در سایت ارتجاعی بی بی سی، ۲ . خبرها در خدمت اهداف رسانه انقلابی، دستچین شود، ۳ . درج اخبار شامل خبرهای رسانه های ارتجاعی رقیب هم باشد تا تعادل حفظ شده و درجه انعکاس حقایق بیشتر شود.
—
آنارشیست
درباره این مقاله:
ناسیونال- سوسیالیسم ِ فرقه سالاران
خدامراد فولادی
—
در این مقاله آقای فولادی یک شخصی را نقد میکند که بقول او ناسیونال سوسیالیست است. نقد او این است که مارکسیسم ناسیونالیستی نیست، این شخص ادعای مارکسیست و کمونیست بودن میکند اما بلشویکی هست که وطن پرستی میکند. این شخص در غرب دموکراتیک نشسته و از راه دور میخواهد “شهروندان” ایران رژیم سرنگون کنند تا او را رهبر و پادشاه و حاکم کنند.
—
از آنجا که آقای فولادی طرفدار دموکراسی سرمایه داری در ایران است و دموکراسی سرمایه داری ناسیونالیستی هم هست، نقد ایشون از ناسیونالیست بودن بلشویکها نقدی شیادانه است. نقد ناسیونالیستهای بلشویک از امثال آقای فولادی هم این است که ایشون سرمایه دار دموکرات خائن به وطن است چون از اسرائیل و امپریالیستهای غربی دفاع میکند.
کمی بیشتر.
ناسیونالیست نبودن مارکسیستها در ارتباط است با انترناسیونالیسم کارگری نه شهروندی. از آنجا که آقای فولادی فعلا اصلا اعتقاد به انقلاب کارگری در ایران ندارد و انقلاب را بورژوا دموکراتیک میداند و خواستار رشد سرمایه داری در فضای سیاسی دموکراتیک در ایران است، ایشون باید قاعدتا، فعلا، ضد انترناسیونالیسم کارگری در ایران باشد که هست دفاع از ناسیونالیسم بورژوائی. پس، ایشون نباید به ناسیونالیست بودن بلشویکهای ایرانی نقدی داشته باشد. نقد او ، فعلا، فقط باید این باشد که بلشویکها دیکتاتورند. از اینرو، نظر آقای فولادی شیادانه است.
البته، آیا شیادانه بودن یک نظر، یک ایراد در نظر است ؟ در ایدئولوژی دموکراسی سرمایه داری، نه تنها شیادی ایرادی ندارد، بلکه بافت اصلی اقتصاد و سیاست سرمایه داری هم هست. پس، آقای فولادی باید افتخار هم بکند و احتمالا میکند.
—
اما در دیدگاه آنارشیستی کمونیستی، شیادی بد است و بدرستی وطن پرستی وجود ندارد، فقط ضدیت با اقتدارگرایی و استثمارگری اش وجود دارد. حال خوانندگان شهروند ایرانی تصمیم بگیرند که میخواهند شیاد باشند یا نه، در حقیقت، میخواهند کارگر کمونیست باشند و یا شخص سرمایه دار.
—
آنارشیست
درباره این مقاله:
عبدالستار دوشوکی و آمارهای گمان پرداز!
خدامراد فولادی
—
در این مقاله میخوانیم:
“… ایران اینترنشنال … یکی از رسانه های ِخبری ِ قابل ِاعتماد شناخته شده است ومیلیون ها بیننده وشنونده دارد … ااکثر ِشهروندان ِایرانی خبرهای این رسانه را چه حضوری و چه ازطریق ِموبایل به همدیگر اطلاع می دهند … ایران اینترنشنال در وهله ی نخست، و بی. بی. سی و وی. او. ای … قابل ِ اعتماد ترین رسانه های خبری ِموجود ِ فارسی زبان هستند”
—
مطمئنن خبرهائی در ایران اینترنشنال داده می شود که دروغ نیست، اما خبرهای رسانه های جمهوری اسلامی هم از قتل و عام امپریالیستهای دموکرات غربی در غزه هم دروغ نیست. پس، خبرگزاری های جمهوری اسلامی معتبر هستند؟ اصلا معتبر یعنی چه؟ خبر معتبر یعنی بنگاه خبر رسانی معتبر؟ اینکه نهایت ساده لوحی است!
—
اگر زنان و کارگران ایران مثل آقای فولادی نباشند، هدیه ای بنام مغز متفکرشان را بکار می اندازند و از درختها شروع میکنند، نقشه برداری میکنند تا کل جنگل را تصور کنند. برای همین، زنان و کارگران عاقل در ایران بجای کمک گرفتن از رسانه های اربابان سرمایه دار و احزاب، ابتدا روابط موجود در زندگی روزمره شان که محیط کار و زندگی شان هست را تجزیه و تحلیل میکنند تا ببینند که اسیز سیستم هیراشی هستنتد یا نه، برده مردسالاری هستند یا نه، برده مزدی اربابان سرمایه دار هستند یا نه، اسیر امپریالیست ها هستند یا نه، تاثیر امپریالیستها بر زندگی شان چه می باشد، آیا احمقهای متعصب در زندگی شان وجود دارند یا نه، آیا تبهکاران در زندگی شان تاثیر دارند یا نه، آیا آدمهای محیط خرافی اند و عقاتید جفنگ شبه علمی و ماورالطبیعه دارند و اشاعه میدهند یانه. وقتی از اینها شروع کنند، تازه می فهمند که خبرگزاری های سرمایه داران چه گانگسترهائی هستند و دارند چه بلائی بر سر ذهن و محیط کار و زیست آنها می آورند.
به خوانندگان و بینندگان ایران اینترنشنال، لطفا ساده لوح نباشید و از مغز خود استفاده کنید، ممنون.
آنارشیست
درباره این مقاله:
سلاحی به نام ِ فیلترینگ
خدامراد فولاد
—
تزهای این مقاله:
۱ – رژیم جنگ طلب است.
۲ – رژیم بعلت ضد دموکراسی و ضد آزادی بود اینترنت را بست.
۳ – اپوزیسیون ضد دموکراسی، از دموکراسی استفاده میکند علیه دموکراسی.
۴ – اپوزیسیون ضد دموکراسی جنگ را به گردن دموکراسی انداختند.
۴ – اپوزیسیون ضد دموکراسی اگر قدرت بگیرند مثل کوبا و چین و روسیه و کره شمالی ضد دموکراسی خواهد بود.
—
درباره تز ۱
گرچه رژیم جنگ طلب است، اما دموکراسی های امپریالیست غربی هم جنگ طلب هستند.آقای فولادی این حقیقت را پنهان کرده و خودش شده سانسورچی واقعیات.
درباره تز ۲
بنظر نمی آید که کار رژیم در سانسور اینترنت برای حفظ حاکمیتش غلط بود چون امپریالیستهای غربی برای نابودی حاکمیتش از اینترنت استفاده کردند و هنوز هم میکنند. اگر دموکراسی های امپریالیستهای غربی هم احساس کنند که از اینترنت برای نابودی شان دارند استفاده میکنند، حتما اینترنت را محدود میکنند.
درباره تز ۳
استفاده مخالفین دموکراسی از دموکراسی علیه دموکراسی چه اشکالی دارد؟ دموکراسی اگر فقط برای دموکراسی آزادی بگذارد ضد دموکراسی است، نه؟ بعضی ها معتقدند که دموکراسی بد است چون اراذل، اوباش ، قاتلان، استثمارگران، گانگسترها، نژادپرستان و آدم کشها آزادی پیدا میکنند که رای بیاورند و حکومت درست کنند. این نقد کاملا درست است و داریم هر روز مشاهده میکنیم. در حقیقت باید از دموکراسی استفاده کرد و علیه آن سخن گفت. دموکراسی اصلا بدرد نمی خورد. دیکتاتوری هم بدرد نمی خورد، مخصوصا دیکتاتوری پرولتاریای مارکس و انگلس. ولی این باشد برای بعد.
درباره تز ۴
چون دو کشور دموکراتیک به ایران حمله کردند نمیتوان گفت این دموکراسی ها مسئول جنگ نبودند. برای همین اپوزیسیون ضد دموکراسی دروغ نمی گوید.
درباره تز ۵
با جنگ طلبی و سابقه استعمارگری دموکراسی های غربی میتوان نتیجه گرفت که دیکتاتوری کشورهایی مثل کوبا، روسیه، چین، کره شمالی و ایران کاملا قابل درک و قابل فهم و قابل توجیه است چون اگر اینکار را نکنند به برده دموکراسی های غربی تبدیل می شوند.
—
نتیجه گیری:
جنگ دموکراسی با دیکتاتوری و جنگ دیکتاتوری با دموکراسی، جنگ مابین استثمارگران، استعمارگران، آدم کشها، اراذل، شیادان و گانگسترهاست..
—
آنارشیست
در ادامه نقد آقای فولادی در ارتباط با اخبار معتبر
—
خبر رسانی ارتجاعی خبر رسانی ای است که در آن نیت سیاسی وجود دارد نه بیان تمام واقعیات.
همین الان بی بی سی فارسی خبر گرما را در ایران بگونه ای نوشته که گوئی رژیم ایران مسئول گرم شدن هوای ایران است:
“موج جدید گرما در ایران؛ سازمان هواشناسی برای بعضی نقاط خوزستان دمای «۵۰ درجه» پیشبینی کرد – بی بی سی فارسی”
روشنگری هم شبیه همین خبر را بازپخش کرده:
“یکی از بزرگترین بلاهای محیط زیستی ایران در راه است ؛ ببینید چطور مدیران با بیخردی یک رودخانه هزاران ساله منحصر به فرد را نابود کردند”
—
اما:
در سایت الجزیره انگلیسی میخوانیم:
Why is Europe facing record-breaking heatwaves
یا
European heatwave caused 2,300 deaths in 10 days, study finds
هر دو خبر الجزیره، موج گرما در اروپا، شکسته شدن رکورد آن و کشته شدن تعداد کثیری در اروپا را بیان میکند؟
—
آی بر طبق بی بی سی و خبر بازبخش شده روشنکری، جمهوری اسلامی مسئول گرما در ایران است؟
پاسخ هست خیر..
چه کشورهایی مسئول گرمای کره زمین هستند؟
پاسخ هست کشورهای صنعتی امپریالیستی بزرگ::
Who Releases the Most Greenhouse Gases
ایالات متحده
روسیه
چین
اتحاد اروپا
هندوستان
—
پس مسئول اصلی گرمابش زمین نه صرفا جمهوری اسلامی بلکه دولتهای صنعتی امپریالیستی هستند.
—
آنارشیست