«نامه‌ی سرگشاده به عمرایلخانیزاده…
یکی از رهبران سازمان زحمتکشان کردستان ایران»

با سلامی گرم، خدمت جناب آقای عمرایلخانی زاده !
اگر در يادتان باشد چند سال پیش از طریق مسج فیسبوک به زبان کوردی برای من پیامی فرستادید “که یادت می کنید” من نیزدر کمال بی تفاوتی آن را بی پاسخ گذاشتم
شاید شما اطلاع داشته باشید دوستانی که شباهت زیادی به شما دارند
خوشبختانه من سالهاست که آنها را ترک و کنار گذاشتم
«بر عکس شما من روی مهره‌های سوخته حساب باز نمی کنم…»

این برخورد را بیشتر اوقات با دوستان و آشنایان قدیمی خویش که البته، شما نیز جز آنانی،
کسانی که زمانی با هم یک چای نوشیده بودیم
کسانی که فکر می کردم که دیگر مثل سابق رفیق نيستند
.معامله گرند…داشتم

کا عمر گیان من مشکل شخصی نه با شما و هیچ کسی دیگری ندارم
اما بدليل ﺣﻴﺜﻴﺖ ﺳﻴﺎﺳﻲ مجبور می شوم از شما و آنانی که به شما شباهت دارند فاصله‌ ای به عمق دریا داشته باشم چون آبروی سیاسیم بعنوان یک مارکسیست انسانگرا برایم مهم بوده و هست، در یک کلام می خواهم بدور هر از بده بستان انسان باشم…

علیرغم آنکه زمانی در اوج ساده‌گی کسانی را بزرگتر از خودشان میدیدم و حاضر بودم در عالم رفاقت و هم مرامی جان فدایشان کنم
از این بابت پشیمان نیستم آن هم بخشی از تجارب زندگی سیاسی ست.

هر چند تقصیر از ساده گی خود من بود
زیرا فکر می کردم انسانها همیشه انقلابی و شجاع می مانند و متاسفانه به «زوال» فکر نکرده بودم‌

امروز بر حسب اتفاق!
ویدویی را از شما دیدم
که از رضاپهلوی و سلطنت ۲۵۰۰ ساله بعنوان سرمایه یاد می کنید که مرا به یاد جوانی در میان شور و شوق زندگی سیاسی و انقلابیگری انداخت. زمانی که فکر می کردم انسانها تا ابد می توانند کسی باشند.

نامه را طولانی نمی کنم

چند روز پیش یکی اعضای تشکیلاتی شما
با ادبيات سخیف حسرت محاکمه ی منصور حکمت را می‌خورد ادبياتی برگرفته از ادبيات غیر مسئولانه شما!
که بیشتر برای دلگرمی اطرافیان‌تان است تا بی افق و سردر گمی تان پنهان شود
و به همین دلیل من آن نوشته را جدی نگرفتم

اما مقاله‌ی رفیق شما مرا یاد خانم «حق شناس» انداخت
که چند هفته پیش وقتی فیلم لواط شوهرشان لو رفت در یک گفتگو با صداو سیما گفته بود تقصیر زنان بی حجاب است که شوهرش لوط می کند

اساس منطق و سیاست شما در طول ۳۳ سال متاسفانه بسیار شبیه خانم حق شناس بود و هست.

منصور حکمت یک شخصیت برجسته مارکسیست به معنای انسانیت و انسانگری بود
اما رفیق شما بدلیل عدم دانش سیاسی و عدم شناخت از رفیق منصور حکمت بدون اینکه مقداری تعمق کند شروع به نوشتن اراجیف کرده بود.
البته کلام مکتوب شده متعلق به ایشان نبود بلکه دیکته ای بود که برای او نوشته بودند اما با ذکر و نام امضای ایشان…

متاسفانه خدمت کا عمر باید عرض کنم

که من سوالاتی زیادی دارم که هرگز جوابی برایشان نشنیدم

آيا برای رسیدن به قدرت راهی بجز ۳۳سال اردوگاه نشینی نبود؟

مماشات و چاپلوسی با مسعود بارزانی که با هجوم حکومت اسلامی با جامانه های قرمز بعنوان پیشمرگه مسلمان پیش قروال حزب الله در حمله به کردستان به فتوای خمینی بود، (نبود)

آیا راهی برای رسیدن بجز در پی مذاکره با جمهوری اسلامی بودند! (نبود)
آيا راهی بجز دویدن به پابوس رضا پهلوی نبود

هنوز برای من سوالات زیادی هستند که چه کسی مقر بیاره را برای رقابت با حزب دمکرات انتخاب کرد و باعث نابودی گردان شوان شد.
هنوز ترور رفیق صدیق کمانگر برای من جای سوال است چه کسی توفیق گژالی را از رفتن  به آموزشگاه معاف و ایشان را بعنوان پیشمرگ تائید کرد…

شما و جناب آقای مهتدی با سیاست مماشات و معامله آنچنان سراشیب سقوط غرق شدی که برای تقسیم قدرت درون تشکیلاتی آب را از هم یکدیگر قطع کردید به روی همدیگر اسلحه کشید به جان مخالفان درون تشکیلاتی تان افتادید.

به همین دلیل نمی توان پراتیک کومه له قدیم را به حساب شما نوشت…
چون شما و پراتیک شما و کومه له ی شما در همین ۳۳ سال معنا شده آست اما بر اساس فرهنگ عشایری و لمپنیزم. نه بر اساس کومه له‌ قدیم!

کا عمر گیان باور کنید علرغم احترام خاصی که نسبت به شما داشتم اما خجالت می کشم که اعتراف کنم که من و عمر ایلخانیزاده با هم‌ سیگاری گر گرفتیم و چای داغی نوشیدیم و من ایشان را بزرگ می ديدم ،زمانی ایشان را دوست داشتم

متاسفانه در طول ۳۳ گذشته کارنامه سیاسی قابل دفاعی نداشتید.
و من فکر می کنم عمل و سیاست های شما ناشی از سرشکستگی ست و این سرشکستگی چقدر باید درد آورد باشد که
خود را به هر شکستی بیاویزد.
امیدوارم از این بدتر شرمسار تلخ نشوید.
۱۲ سپتامبر ۲۰۲۳میلادی “شمی صلواتی “