ملا، دشنه و دشنام خدا
بهنام چنگائی
در ایران ویران و فسادزده، درین کشتارگاه های ملای بی وجدان، درین جایگاه پوچ خردکشی و درین پایگاه انسانیت بربادرفته بنام خدا، دله دزدی، نیرنگبازی، خودکامگی، نادانپروری و بهره کشی لگام گسیخته عقیدتی از توده های ساده دل بیدادمی کند درین کشور، درندگی اسلامی ـ ولائی حاکم مطلق است. حاکمیتی که از دید من هیچ منشأ و مبدا ارزش شناسی انسانی نداشته و ندارد، جز بیاری دشنه و دشنام خدا که در دست رهبر، و یک مشت مافیاها و باندهای ملا و مُکلا نبوده و نیست، و ماندگاریش تاکنون به بهای گزافی به پیش برده شده و می شود.
درین لجنسرای ولائی انسان بودن و ماندن آسان نیست. ساختار اهریمنی، و بگفته ی خودشان آسمانی ایکه در پیوند مقدس با سرمایه سالاری انگل بوده، خود و خانواده های شان زندگی اشرافی می کنند و برای مچل و مطیع کردن توده های کار، دم از برابری و عدالت اسلامی می زند، ولی همچنان نان و خون کارگران، کشاورزان، کارمزدان، تنگدستان، زنان و توده های پایمالشده را پیوسته و بی شرمانه می دزدند و می مکند؛ در حالیکه خود رهبر و سران این رژیم الهی و گردانندگانش، جز پشتوانه تاریکی ها و تباهی ها نبوده، و جز پشتگرمی یکدست همه پستی ها، پلیدی ها و ناهنجاری ها نبوده و نیستند. آیا ملا و مکلا بی نام خدا و دین او، می توانست اینهمه فریبکاری، کشتارها، تبهکاری ها، چپاول ها و جنایت های بیشمار و هولناک را پیگیرد و بی پروا ادامه دهد و به کسی هم پاسخگو نباشد؟! به گمان من، نه هرگز نمی توانست. ما هرچه رنج و درد کشیده و می کشیم زیر سر کلاه خداست که قرن ها بر سر ما گذارده شده و می شود!.
مگرنه درین 45 سال چپاولسرای اسلامی، کارگران و زنان و جوانان و بیدادزدگان زمینگیرشده پیوسته فریاد دادخواهی نزده اند؟ ولی می بینیم دادخواهی شان همیشه بیدادرس تر مانده! همچنانکه سر بسیارانی با فرامین ضدبشری قضای اسلامی بالای دار خدا و ملا و مکلا رفته و تازه بدهکار هم هستند که کم کشته اند! و از آنهای شرافتمند مردمی و انقلابی چه بسیارانی دهه ها زندانی شدند و هنوز می باشند! و یا چه شکنجه ها و چه کشتارهای گروهی فراوانی که از آنها نشده و روزانه از معترضان کنونی نمی شود!؟ شگفتا که درین جهنم واقعی نه از وجود رحمت و عدالت خدا خبری بوده، و درین زلال پاک اسلامی برای بینوایان و بی پناهان یک تکان ناچیزی هم از آب رأفت، نرم خوئی و گذشت بچشم انتظار ما نخورده است! پس چشم بینا و حکمت جویای خدا در کجاست؟ آنهم امروزه که دیگر زنان و دختران را بخاطر نداشتن ” پوشش فرمانی” کور و کشتارکرده و در سوی دیگر زندگی نان و آب کافی هم بسادگی برای کارمزدان، رنجبران و نیازمندان یافت نمی شود.
و بسیار چندش برانگیزتر از همه اینکه: با داد و هوار بخشی از سر سپردگان پیشین همچون احمدی نژادهای دروغگو، روحانی های همه سر حریف و زیبا کلام های دانش ستیز و… که خود دور بلندی “دام مرگ و نیرنگ” در بساط آقا بوده، و کنام ننگ و مرگ گسترانده اند، این ترفندهای مصلحتی و دیرهنگام بسود قربانیان شان نیست. چراکه بخشی از این رودرروئی های کنونی بیشتر، بخاطر جنگ قدرت و ثروت آنها از سفره ی چپاولزده ی ماست که آنها اینک از دربار مافیای آقا رانده و کنارزده شده اند؛ و از همینرو ناگزیر تن به افشاگری توخالی زده اند. وگرنه چنین نمی نماید که وجدان پست شان از خواب و خیال نادانپروری و خردکشی بیدارگشته است. نه چنین نیست! روایت ها و روشنگرهای کلی و ساده ی آنها از پس و پشت پرده های خلافت انگلی که بر همه ی ما و کارگران و زنان آشکار است، نمی تواند گذشته ننگین آنانرا پاک کرده و یا یاری دهد که نخواهدکرد. بی گمان درین روزگار بدفرجام برای خبرگان و اندیشه ورزان نوعدویت آشکاراست که هیچکدام از اینها برای توده ها گفته ای تازه ندارند که جریان های مردمی، دمکرات، چپ و کمونیست پیشترها پیرامون آنها روشنگری و افشاگری نکرده و کلیت رژیم را رسوانکرده باشند.
و بیشتر از همینروست که من و ما بهره وری ار چهره و چاره های پوچ وجود خدا و دین ناب او درین 45 سال سیاه و خونین را بسان دشنه و دشنام، در جان و نان کارگران، زنان، جوانان، کارمزدان و تنگدستان دیده، و همچنین سرراست می بینیم چگونه دامنه ی این دشنه خدا و دشنام آقا اینک در کام تک تک مزدوران و رانده شدگان و نیرنگبازان دربار ولایت فقیه مطلق فرورفته است که بخشی از آنها به اعتراض برخاسته اند!.
دوران فریبدادن و فریبخوردن و بردباری مردمی بنام مصلحت الهی و اخروی سپری شده و دیگر سران و گردانندگان جاهطلب رژیم برتریجو، اشرافی و فاشیستی شیعی نمی تواند بیش ازین دام های گمراهی ها، چپاول ها، تباهی ها و کشتارها و… را بگستراند. و زیباکلام های زشتخوی سرخورده، این مزدوران دیروز نیز که اینک یکی پس از دیگری با گریه و زاری و یا در زندان، از همه ی فریبخوردگان و مزدوران و جیره خوران هموند خود در بساط رژیم فاشیست می خواهند که زودتر بیدارشوند و بیش از این در دام حکومت زن ستیز آخوندی نمانند، بسان احمدی نژادها و روحانی ها بسیار دیر دانسته اند که رژیم بی آبرو در پایان کار دست و پا می زنند! و ما دروغ دیرین آنها یا همین حکومت ” الله ” را خوب بررسی کرده، و نافرجامی آنرا بسان دیگر خودکامگان تاریخ همچون خاندان پهلوی و … دیده و می بینیم و خوب می شناسیم؛ که ماندی نیستند.
ولی این باندها و مافیاهای پاکباخته بسیار دیر به بی سرانجامی این دکان دینی پی بردند، چون خود نیز بسان توده ها در برابر آقا پاک باختند. آری ما خیلی خیلی دیر از آنها این حقایق را شنیده و اینک شفاف تر می شنویم و که رژیم ولائی ضدبشری ست و این فریاد کاسه لیسان ماقیائی که در سراسر کشور برپاست تنها، از ترس انتقام و مرگ خویش است که درخواست هوشیاری و کناره گیری از حکومت آپارتاید آخوندی را دارند. این ساختار انگل و فاسد باوری ناچیز به کوچکترین ارزش های جهانشمول نوع انسانی کار نداشته و ندارد و همچنین بخوبی دانسته و می داند که تاریخ مبارزه طبقاتی و ساختن آینده اجتماعی برابر با اهداف خدا و ملا سازگاری ندارد. همینک نیز هشدار این هرزگان بدورریخته شده از خورجین ولایت فرصتی ست برای آنانکه فردای سرنگونی را جدی بگیرند، پیش از آنکه بساط خودکامگی آقای شان بیاری انقلاب کارگری ـ توده ای درهم فروریزد. من بی کم و کاست این جمهوری ننگین و پلشت اسلامی را دشنه و دشنام خدا در جان و نان و کام کارگران و زنان و جوانان و بینوایان می بینم که برای ملاها و مکلاها و مزدوران شان همان بهشت افسانه ای می باشد که ریاکارانه به باورمندان ساده دل وعده اش را داده و می دادند.
در هویت ِ هدفمند ایدئولوژیک ـ دینی، و در پیدائی ِ پدیده ی دشمن پرور و دیگر ستیز اسلام، و بویژه برای سروری کردن و داشتن جهان اسلام با نگرش رژیم ولائی ما دانسته و می دانیم که کشتن برای خدا و بهشت، کشته شدن در راه خدا و دستیابی به ثروت و سرمایه و غنایم امری عادی و جاری و گره بارنشدنی اینان هم درهمینجاست.
پس من می خواهم سرراست بگویم که رویداد ناگهانی و مرموز مرگ انگل و خون آشامی همچون ابراهیم رئیسی و… نمی تواند دور از این فرجام انتقام، یا سرنوشت و قوانین ضدبشری و تروریستی آن ( بکش تا کشته نشوی) باشد. جنگ قدرت و ثروت در درون داخلی رژیم، و در مبارزه بیرونی و منطقه ای و جهانی آن پویاست، و این تف سربالا همچنان به روی و چهره زشت ولائی ادامه دارد و تا پابرجائی این رژیم پیوسته رسواترخواهدشد. باتلاق مرگ رژیم ژرف تر شده است.
دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 ـ بهنام چنگائی
آقای چنگائی نگاهی به کامنتهای خود بیاندازید و ببینید که بجای پاسخ به نقد من حمله شخصی کرده اید. چون من اهل بحث و گفتگو هستم و دنبال چاپلوسی و باند بازی نیستم و رک و راست هستم، در خدمت آزادی زن و کارگران جهان هستم، اما شما نه، چون شما همان فرهنگ فاسد طبقات حاکم ضد دیالوگ علمی را با خود حمل میکنید.
آنارشیست
جناب چنگائی،
من هیچ ادعائی ندارم. من مقالات را بر اساس مطالبشان نقد میکنم و درستی نظرها همیشه از طریق دیالوگ منطقی و روش عبمی روشن می شود نه بر اساس ذات من و یا شما. متاسفانه شما دائم از موضوع خارج می شوید و قادر نیستید هیچ دیالوگ سالمی بر قرار کنید که این در دیدگاه من ارتجاع است. البته تنها شما ضد دیالوگ و ضد بحث منطقی نیستید. متاسفانه در در تمام این دهه ها من مارکسیست منطقی ندیده ام. وقتی مارکس در بسیاری از مسائل درست گفته دلیل ندارد که اگر کسی بگوید طرفدار مارکس است در مسائل گوناگون درست میگوید.
آنارشیست
جناب ناشناس درود،
تا آنجا که من پاسخ ها و واکنش های سیاسی و فردی شما پیرامون مبارزه طبقاتی را خوانده و می شناسم، شما یکی از آنهای کمیاب می باشید که همه چیز را در همان آغاز و بی هیچگونه نگرانی، روشن و سرراست می داند و تردید در گفتن نمی دانم هایش وجود ندارد که مادر همه ی سازندگی هاست. آری شما آنارشیست ـ آنارکوسندیکالیست همه چیز را دانسته و می دانید و در کارتان ناروشنی و ناخوانی موجودنبوده و نیست.
و من می خواهم بگویم که شما با این خودباوری زهنی، بازتاب ها و دستآوردهای آتی سنجیده و خوبی نه برای مبارزه طبقاتی ما که برای نگرش های سکتاریستی ـ ایدئولوژیک تان نیز نخواهیدداشت.
باسپاس
کامنتهای من پرداختن به عمق مطالب مقاله هاست. اگر کسی آنرا پتک دریافت میکند، معلوم است که:
1 – نمیتواند پاسخ مناسب بدهد.
2 – وقتی نمیتواند پاسخ بدهد، در پی این نیست که ببیند که چرا نمیتواند پاسخ بدهد.
3 – چون در پی رفع ایراد نظرش نیست، احساس آزردگی میکند، عصبانی می شود و بجای اتخاذ رویکرد منطقی، برخورد شخصی میکند که ضد منطق است.
آنارشیست
جناب چنگائی،
من جمله شمار را نقد کردم و برای درستی نقدم مثالهای زنده آوردم.
در مورد شوروی، شما فراموشکار هستید، کودتای بلشویکها را انقلاب نام میگذارید، جنایات بلشویکها و استالین را نادیده میگیرید، سرمایه داری دولتی را سوسیالیسم ارزیابی میکنید، به نتایج بلشویسم و دولتش بصورت روسیه فعلی بی توجه هستید. نمی فهمم که چه کمونیستی هستید که متوجه نیستید رابطه بین استالینیسم و لنینیسم و داغون شدن واقعی جنبش کارگری-کمونیستی چیست. چطور از کارگران مذهبی میخواهید اسلام را کنار بگذارند اما خودتان به افکار خودتان مثل رفتار میکنید؟
آنارشیست
جناب آنارشیست درود،
من به تلاش نوشتاری شما که در پانویس های تان خود را بسیار برجسته نشان می دهد همیشه ارج گذارده و می گذارم، اگرچه همیشه با شیوه های کاربردی یکسان آن در نقدهای بی مرز و درهم گسیخته ی تان که با جریان های رنگین دارید، پایه ی منطق گفت و شنود سازنده را که هر نقدی باید داشته باشد نداشته، ندارد و هنوز نیز نمی بینم؛ ازاینرو من هرگز و هیچگاه با شیوه و گفتمان پرخاشگر و آزاردهنده ی تان همخوان نبوده و با چند و چون آنها سازگارنیستم.
چرائی این ناخوانی روش خودم در گفتمان با شما را کوتاه بازمی گویم. من در راستای پانویس های شما که بیشتر بسان پتک سنگینی بر فرق نگرش هاست، آنهم بر سر هر جریان و دیدگاهی ار راست و میانی و چپ بی هرگونه گزینشی در میان آنها، من با این روش شما دمخور نیستم و آنرا مفید بحال نگرش خود شما هم نمی دانم.
چراکه: انگیزه فراروئی به پیش و ابزار ساختن و پرداختن دلگرمانه به ایده های نو و پیشبرنده را یکدست و کور سرکوب می کند، چون همه را با یک پتک نرمش ناپذیر ایدئولوژیک، بی جان و خشن درهم می کوبد، آنهم بی هرگونه مرزبندی در شناساندن اهداف اجتماعی ـ طبقاتی که بیشتر از صافی چپ و کمونیستی پیش می رود و شما آنرا بخاطر دیدگاه های آنارشیستی خویش دلخواه ندیده و نمی بینید، در حالیکه این پایه ای ترین ریشه در پناخت جریان هاست.
و ناگوارتر و ناراست ترین آنها رودرروئی یکسان شما با جریان کنونی و تاریخی راست، میانی و چپ جهانی ست.
همچون همیشه چنین نوشته اید:
دولت ناری ها
دولت موسیلینی
دولتهای امپریالیستی غربی
دولت فعلی روسیه
دولت شیادان مارکسیست چینی فعلی
دولت باشویکها که حتی اعضای حزب خودشان را هم اعدام و یا ترور میکردند و هر مارکسیستی باید بداند که دولت بلشویکی آتی ممکن است سر او را هم بعنوان خائن به دیکتاتوری پرولتاریا، قطع کند.
دولتهای خائن سوسیال دموکراتیک که سابقه خیانت و همکاری با استعمارگران دارند.
آیا شما دستآوردهای همان شوروی ویرانشده و بلوک تعادل بخش جهانخواری ناتو در برابر ورشو پیشین را نمی بینید!؟
چپ جهانی از روز آغازین تا روزگار درهمریختگی اش هرگز از حالت دفاعی درنیآمد و پیوسته زیر زور امپریالیسم آمریکا و بازوی سترگ و ویرانگر ناتوئی اش گرفتاربود و بهمین خاطر فرصت رشد و مقابله اقصادی در برابر بازار جهانی سرمایه را نیافت و بیش از همه هم درین میدان اقتصادی شکست خورد؛ و آن نیز دستآوردی تاریخی بود که به چین کمونیست داد تا آنها در مبارزه با این هیولاهای جهانخواران سرمایه در هردو جبهه مبارزه پیگیرکنند، وگرنه همچون بلوک شرق شکست خواهندخورد.
درین راستا هزاران نوشته علمی و کتاب های تاریخی، سیاسی، اقتصادی، ژئوپولیتیک و… نوشته شده که من نه می توانم و نه میشود با نوشتن چند پانویس ای بسا بلند به بخش ناچیزی ازین روند پراوج و فرود گذشته دست رساند و نمی خواهم هم بدان ها بازگردم.
بهررو برای من مرز میان چپ و راست درهم آمیز نبوده و نیست و مبارزه اجتماعی ـ طبقاتی پیشینیان ما کتاب های زرینی را در خرد و گنجینه های دانش اندیشه ورز انسان ها بجای گذارده است.
من هم همچون شما و بسیارانی به این تاریخ پیشین پر از آشوب و شکنندگی چپ و کمونیستی نقدهای سازش ناپذیری داشته و دارم، بااینوجود از کمونیست بودن هرچه دارم نیز دستآورد تلاش خردورزانه و توان برابریخواه و اهداف انساندوستانه ی آنها بوده و هست که امروز پرچم کوچکی از آن در دستان گشوده و امیدوار من بسوی آینده می باشد. من تلاش می کنم با آموخته هایم بیش از پیش به افشاگری ها و روشنگری ها از دکان دینمداران و(( نه نفرین نامه ها)) ادامه دهم، و دروازه های خودباوری و خردورزی را گشوده و راه نقد و گفتمان سازنده و یاریرسان را پیشه ی خود کرده و در میان همدردانم اگر توانستم آنرا بپرورانم، تا اینچنین لهیده، دردآور و درهم شکسته ی اسلام و ولایت و خدای شان نشویم و درمانده نمانیم.
با سپاس از پانویش شما و پوزی از ناتوانی از دوباره خوانی پانویس و غلط گیری آن
اینکه
میخوانیم:
“این دین باید از سیاست کنارگذارده شود تا انسان خرد و اندیشه اجتماعی ـ طبقاتی خود از اهرم های دانش جهانشمول فراگیرد و بر ای هموندی و همبستگی اجتماعی استوارشود.”
دوباره غلط، مثل همیشه غلط.
اگر دین از سیاست جدا شود الزاما “انسان خرد و اندیشه اجتماعی-طبقاتی از اهرم دانش جهانشول” فرا نمیگیرد و حتی می بینیم که از اهرم دانش جهانشمول برای بهتر سلطه داشتن سرکوب بهتر، مهندسی فکری بهتر و جنایتکاری پنهان تر استفاده میکند.
مثالهای دولتهای سکولار جنایتکار:
دولت ناری ها
دولت موسیلینی
دولتهای امپریالیستی غربی
دولت فعلی روسیه
دولت شیادان مارکسیست چینی فعلی
دولت باشویکها که حتی اعضای حزب خودشان را هم اعدام و یا ترور میکردند و هر مارکسیستی باید بداند که دولت بلشویکی آتی ممکن است سر او را هم بعنوان خائن به دیکتاتوری پرولتاریا، قطع کند.
دولتهای خائن سوسیال دموکراتیک که سابقه خیانت و همکاری با استعمارگران دارند.
جنایتهای جمهوری اسلامی در حقیقت خیلی کمتر از جنایات سیاسیونی ست که آقای چنگائی در سپاس از آنها مقاله می نویسد. البته، همانطور که چند سال پیش نوشتم و آقای چنگائی مخالفت کرد، طبیعت جمهوری اسلامی با آنها فرقی ندارد، آقای چنگائی فرق می بیند!!! اسلامیون اگر آدم بکشند، جنایت است، اما اگر سیاسیون سکولار آدم بکشند دلایل معقول دارند!!
این استاندارد دوگانه، اپوزیسیون جمهوری اسلامی را ارتجاعی کرده و باعث شده که عمر سیستم ارتجاعی حاکم بر ایران دست نخورد.
آنارشیست
جناب ناشناس درود،
شناخت درست و شناساندن این باندها و مافیاهای ضدبشری خامنه ای و مخالفان او به توده های باورمند و شکننده ی آنها کار بسیار سخت، با ارزش و سازنده بسود فردای پیشاروست.
هریک از ما این رژیم را بخوبی از کارکردهای ضدبشری و هولناک او درین 45 سال با تفاوت هائی شناخته و با همین اندک فرصت های موجودمان که داشته ایم تلاش در شناساندن آن داشته ایم.
از آغاز نعره های خودکامانه و مستانه ی خمینی بر پشت بام علوی، تا کشت و کشتارها، و ترورها و اعدام های بی پایان ساختار هیولای اسلامی ـ شیعی و پیگیری آنها بیاری خون آشامی همچون خامنه ای در میان این قوم درنده پیگیری شده، و دیده و می بینیم که جنگ قدرت و ثروت و بخاطر آن کشتارها و ترورهای هموندانش علیه هم ادامه داشته و رئیسی نیز آخرین اش نخواهدبود.
این کشور با داشتن اینهمه ثروت پهنان و آشکارش هر الاغ و کودنی در راس آن ینشیند، نیاز چندانی به دانش و خرد سازندگی انسانی اجتماعی ندارد، کافی ست او تنها با باور به اسلام، و با در در دست گرفتن شیر لوله های نفت و دیگر منابع … آن، هرچه زودتر با پروراندن مزدوران، ساختن ارتش ها و سپاهی ها و دیگر ابزارهای سرکردگی و خودکامگی می تواند همچون شاه و سپس خمینی بر مردم مسلمان چنان فرمان براند که شاه و شیخ رانده اند.
بنابرین تاریخ خونبار ما به تک تک ما می گوید و نشان می دهد که خودباوری توده ای در هردو دوره سیاه شاه و شیخ درهم فروریخته و با پتک مرگبار اسلام درهم لهیده شده است. این دین باید از سیاست کنارگذارده شود تا انسان خرد و اندیشه اجتماعی ـ طبقاتی خود از اهرم های دانش جهانشمول فراگیرد و بر ای هموندی و همبستگی اجتماعی استوارشود.
با سپاس از پانویس تان
آقای چنگائی
احتیاج به این نیست که مغزامنیتی باشیم ویا حتی ازاخبارحقیقی درون سران رژیم اشغالگر اسلامی راجع به فرود سخت؟!بالگرد گماشته ولی فقیه ونوکران دیگر وی آگاه تابدانیم کارخارج کردن کنترل کامپیوتر بالگرد از دست خلبان ومنحرف کردن بالگرد ازبالای جاده زمینی بویژه بهنگام برف وبوران بسوی کوهستان مه گرفته ودر حال بارش برف کارنفوذی های موساد بود که در این چند ساله گذشته با کشتن افرادی مانند فخری زاد درمحله امنیتی خامنه ای و یا کشتن رامین یکتا پرست از اطلاعات سپاه…ربودن اسناد اتمی و…که منجربدین گردید که حتی خامنه ای فرمانده دوازده هزارپاسدار محافظ کل منطقه امنیتی خود را تعویض نماید لولیدن خود در دستگاه امنیتی وسپاه را ثابت کرده اند.
روزنامه حکومتی همشهری اتفاقاهمین پرسش را مطرح میکند که چرا بالگرد می بایستی خطرناک ترین مسیردر زمستان راانتخاب کند؟در حالیکه پرواز بر فراز جاده زمینی این امکان را به خلبان میدهد تا با مشاهده نقص فنی ویا…بر روی جاده زمینی ویا کمی دور تر از آن فرود آید.
البته یکی دو ساعت بعد این بخش همشهری از سایت وی حذف میشود.
براستی چرارژیم اشغالگر اسلامی از هشت محافظ مخصوص این چهاروحوش محمدی وخلبان وکمک خلبانی که بهمراه رئیسی و… به بهشت محمدی روانه شدند نامی نبرد؟
آقای چنگائی.
این حاکمیت زاده شده از دل منافع واهداف اهریمنی جهانی سازی یا همان دیکتاتوری دیجیتالی انترناسیونالیستی سرمایه تنها وتنها به یمن تبلیغات دروغین سیاسی ورسانه ای؟!غرب وبویژه امریکا غول جلوه داده شده وگرنه که در عمل وبویژه در پهنه نظامی وامنیتی اثبات کرده موش هم نیست واگرامریکا واروپا بسیار علنی با اسم رمز مسخره ممانعت از گسترش جنگ! مانع حمله اسرائیل نمی شدند آن وقت کمتر از یک روز معلوم می شد که این غول تا بکجاساخته وپرداخته تبلیغات چهل وپنج ساله امریکاست.
حال اگرذهنیت جبهه میهن پرستان آریائی را با وجود اینهمه سربدراران وحماسه سازان که می توانند سرنگونی راجان بخشند با رضا پهلوی قفل کرده تانادری ازاین میان اینهمه پتانسیل برنخیزد این را باید درتکمیل حفاظت ازرژیم اشغالگراسلامی واستمرارعمرآن دید.
نفرین نامه های آقای چنگایی به کنار،
چطور رژیم اینهمه مقام بالای دولتی را توی یک هلیکوپتر میگذارد، آنهم برای پرواز از یک استان به استان دیگر، در وضع بد آسمان، در شرایط جنگی امروز، بعد از ملاقات با رئیس جمهور کشوری که امنیتی های اسرائیلی در آن لول میزنند و در وضعی که یک بچه هم میتواند درون پرواز بدهد؟ خیلی بخودشون مطمئن هستند!
آنارشیست
“آیا ملا و مکلا بی نام خدا و دین او، می توانست اینهمه فریبکاری، کشتارها، تبهکاری ها، چپاول ها و جنایت های بیشمار و هولناک را پیگیرد و بی پروا ادامه دهد و به کسی هم پاسخگو نباشد؟!”
پاسخ:
آری،از طریق سکولار دموکراسی امپریالیستی و یا غیر امپریالیستی، بلشویسم، صهیونیسم (صهیونیسم مذهبی نیست، نژادی ست) نازیسم.
، فاشیسم، پوپولیسم آمریکای لاتین مثل پینوشه ایسم و غیره.
در هیچ سیستم دولتی ی سرمایه داران حاکم پاسخگو نیستند، فقط از طریق رقیب لو می روند.
فساد و آدم کشی و غیره از خصوصیت اسلامی بودن دولت نیست، از خصوصیت وجود خود دولت و سلطه انسان بر انسان است.
آنارشیست