Comments

من محکوم می کنم، پس [خیال می کنم که] هستم <br> محمد علی اصفهانی — 1 دیدگاه

  1. منطق بازار متکثر است، یک عالمه خرده بورژوای طمعکار ودروغگو و کلی سرمایه دار پس فطرت دولت آدم کش ساز. اربابان بازار انواع گوناگون دارند، خیلی کوچک، کوچک، متوسط، بزرگ، مافوق بزرگ، در کار تن فروشی، قاچاق مواد مخدر، تولید فرش، تولید فیلم، فعالیت ورزشی-نمایشی، تولید ماشین، تولید گندم، تولید کتاب، خدمات پزشکی، خدمان آدم کشی، خرید و فروش انواع کالاها و غیره.
    اما،
    تمام این گندستان در دو چیز خلاصه میشود:
    سلطه انسان بر انسان که آنارشیستها خوب توضیح داده اند،
    و،
    استثمارگری که نوع مدرنش را مارکس بخوبی بصورت بردگی مزدی بیان کرده است.
    برای همین، بین رابطه تن فروش و جاکشش و کارگر محل کار غیر جنسی و کارفرمای محترمش، یکانگی وجود دارد:
    ۱ – جاکش از طریق چاقوکش سلطه دارد و ارزش بدن و سکس باری اش را بصورت سود دریافت میکند، البته بعد از دادن مزد تن فروش ،
    ۲ – سرمایه دار از طریق پلیس و جاسوس دولتش سلطه دارد و پول ارزس نیروی کار را بصورت سود (ارزش اضافی) بجیب میزند، البته بعد از پرداخت مزد.
    حالا هی بگو تکثر.
    زن زندگی آزادی محصول تبلیغ و ترویجات ضد اسلامی امپریالیستهای غربی بود و نه محصول نقد و نفی انقلابی رژیم و روابط ارتحاعی ی که رژیم از آن نگهداری و محافظت میکند. امپریالیستهای غربی رژیم را دوست ندارند چون ضد اسرائیل آنهاست. شورشی که آنها میخواهند، شورشی عقیم است،‌ شورشی که به گندستان سلطه و استثمار کاری نداشته باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>