عروسی با ستم در قانون شريعت
در روند جايگزينی «جنگ سرد» با «جنگ تمدن ها» مثل اغلب مصائب ديگر اجتماعي، زنان در صف نخست قربانيان قرار گرفتند. جنگ سرد برای مردم جهان عواقب سنگينی داشت، اما نقش برجسته نيروهای سکولار، دمکرات، چپ و سوسياليست در جنبش های آزادی خواهانه و استقلال طلبانه، عليرغم همه ضعف هاو خطاها و اشتباهات، اين حسن را داشت که بر حقوق برابر و آزادی زن تکيه ميکرد. هرچند در عمل کاستی ها فاجعه بار بود، اما همان پذيرش اصل برابری زن و مرد و لزوم آزادی زن از بار ستم مردسالاري، و تبليغ و ترويج و آموزش اين ايده و برخی گام های عملی کافی بود که تاثير خود را برجای بگذارد. نبايد فراموش کرد اين دوره ای بود که قدرت های جهانی و محلي، استبدادی يا دموکراتيک با نيروهای مذهبی مستقيما يا غير مستقيما، علنا يا مخفيانه، متحد يا موتلف می شدند واز تبليغات آنها در جلوگيری از گسترش به اصطلاح «فحشاء»، «بی بند وباری» ، «اشتراکی کردن زن»، «نابودی بنيادهای خانواده» ، سود می جستند. در پشت اين تبليغات و در زمينه اين ائتلاف علنی يا مخفيانه البته اکراه يا ترس مشترک از فروريختن نظام مردسالاری و پدرسالاری خود را پنهان کرده بود. اين ترس و اکراه به حدی بود که بعد از جنگ اول يک سری قوانين به نام حمايت از خانواده يا در حوزه های اقتصادي، در سطح جهانی و ملی تصويب شد تا از روندی فروپاشی برخی مفاهيم سنتی که با شتاب پيش می رفت جلوگيری کند.
پوشاندن لباس مذهب و فرهنگ بر استراتژی سياسي، برای نيروهای واپسگرای مذهبی يک نعمت بود. حالا زنان فقط در کشورهايی که نيروهای اسلامی در قدرت هستند و دين ودولت در هم ادغام شده است – مثل ايران و عربستان – زير حمله نيستند، بلکه حتی در دمکراسی های غربی هم نيروهای واپسگرا زنان را تعقيب ميکنند و تحت فشار قرار ميدهند و ازهمه امکانات و وسايل و زمينه ها اعم از قانونی يا غيرقانونی استفاده می کنند تا زنان را به سياه چال های قرون وسطا و ماقبل قرون وسطا برگردانند.
در بريتانيا اعلام شد تنها در اين کشور ساليانه بيش از 3000 زن قربانی ازدواج اجباری ميشوند. طبق يک گزارش رسمی که اداره مهاجرين بريتانيا منتشر کرد تعداد ازدواج های اجباری حداقل ده برابر بيشتر از آمار و ارقام رسمی است. گزارش بر اساس يک پژوهش صورت گرفت که يک انگليسی ازتبار مهاجرين مسلمان به نام نازيه خانم هدايت آنرا برعهده داشت. نازيه خانوم به گاردين گفت: «ديواری از سکوت حول ازدواج های اجباری کشيده شده است.»
تازه او از همه ازدواج هايی صحبت نميکرد که در آنها والدين در انتخاب زوج نقش اصلی را بازی ميکنند. قضيه از اين هم بدتر است. او توضيح داد:«البته هزاران ازدواج قراردادی هرساله در بريتانيا صورت ميگيرد، ولی در آنها زوجين هم رضايت ميدهند. ما داريم از دخترانی صحبت ميکنيم که به زور به شوهر داده ميشوند و اغلب آنها از پيش نمی دانند شوهر آن ها که خواهد بود. اغلب اينها وقتی ازدواج کردند حق زيادی ندارند يا اصلا حقوقی برای آنها قايل نيستند. آنها احساس ميکنند کسی را ندارندکه بتوان به او پناه برد.»
در اين گزارش آمده بود برخی از دختران را به مردان از کار افتاده شوهر ميدهند. بسياری از عروس ها، دخترانی در سنين 16،15،14 سالگی هستند که از تحصيل باز مانده و حتی ناگهان ناپديد ميشوند. در جريان اينگونه ازدواج ها چه بسا خشونت شديد به کار برده ميشود که خبر آن هرگز به گوش مسوولان و مردم نمی رسد.
ازدواج اجباری در جوهر خود عين خشونت است. مواردی از خشونت آشکار که بطور اتفاقی در جريان اين نوع ازدواج ها رو می شود، مثل قتل های ناموسي، فقط جوهر پليد و سنت و فرهنگی را نشان ميدهد که بر اساس آن نوعی زندگي، نوعی آداب و يا نوعی پوشش به زن تحميل ميشود تا نه فقط سلطه مرد بر زن تامين شود بلکه به مفهوم سلطه در جامعه مشروعيت داده شده و مردم بپذيرند که بالاوپائين، ولی و تابع، برتر و کهتر، بايد وجود داشته باشد. ، اجرای امر خدا و شرع مبين، ، «نجابت»، «امنيت»،« جلوگيری از فساد و انحراف»، «رعايت شئونات اسلامی»، و ده ها مفهوم مشابه که پاسداران اين سنت های زن ستيز وضع کرده اند فقط برای آن است که وحشيانه ترين اميال قدرت طلبانه را در هاله ای از تقدس اخلاقی بپوشانند وراه تحميل آن را به مردم ناآگاه تسهيل کنند.
روشن است وقتی صحبت از کنترل و قدرت است، سن و سال هم مثل جنسيت بوسيله ای برای کسب وحفظ قدرت تبديل ميشود. به همين جهت کودک آزاری همزاد سنت زن ستيزی است و در ازدواج اجباری اغلب اين دو بر هم منطبق شده و چه بسيار شاهد آنيم که دختر بچه های خردسال به پيرمردان ازکارافتاده و لب گور واگذار ميشوند. در اين ازدواج ها بواقع ستمگر در ستم مستحيل شده و اين کودکان معصوم در زندگی خود دامادی به جز ستم نمی بينند.
البته پسربچه ها هم از اين اين نوع آزار ويژه و حتی ازدواج های اجباری بی بهره نمی مانند، هرچند به نسبتی کمتر. در انگلستان اعلام شد ده تا پانزده درصد کسانی در رابطه با ازدواج اجباری تقاضای کمک ميکنند مرد يا پسر هستند. بطوری که دولت انگليس مجبور شد برای اولين بار تامين بودجه برای ايجاد يک پناهگاه برای پسرانی که گرفتار ازدواج اجباری ميشوند را بپذيرند. جوانی که خود گرفتار اين مصيبت شده بود گفت بستگانش او را ربوده، به پاکستان بردند و وادار کرند با يک دختر بچه 5-4 ساله ازدواج کند. جوانی به نام عمران رحمان در کانال 4 بی بی سی گفت وقتی در برابر ازدواج اجباری مقاومت کرد خانواده اش او را ربوده و به پاکستان بردند. او گفت يکی از بستگانش پاهای او را به هم زنجير کرده و او را 15 روز زندانی نمود.
روشن است سنت های عقب مانده و متوليان آن بعد از اعلام استراتژی «جنگ تمدن ها»، واپسگرا نشده اند. آنها قبل از «جنگ باترور»، قبل از «جنگ سرد» و کلا سده های درازی است که واپسگرا هستند و تلاش می کنند چرخ تاريخ را از حرکت به پيش و به سوی برابری و آزادی بازدارند، ولی ترديدی نيست که استراتژی «جنگ تمدن ها» و پوشانيدن لباس مذهب به يک استراتژی تجاوزکارانه سياسي، اسب راهواری زير پای اين رهبران مرتجع گذاشت و آنها نيز ماهرانه اين اسب را می تازانند. فراموش نکنيم در دوره های پيشين، مهاجرت شهروندان کشورهای در حال توسعه به دموکراسی های غربی عاملی بود برای کسب افکار روشن و فرو ريختن خرافات و سنن عقب مانده و حتی تلاش برای انتقال ايده های پيشرو به کشورهای مبدا و همه اينها زير پای رهبران مرتجع مذهبی را خالی ميکرد. حالا شرايط طوری شده است که رهبران واپسگرای مذهبی و ايده های پوسيده آن ها در ميان جمعيت مهاجر و يا مهاجر تبار جای پا باز کرده و برای خود پايه توده ای فراهم می کنند.
به همين جهت وارد شدن در اين مبارزه مذهبی و دامن زدن به جنگ مذهبي، در نعمت را به روی رهبران واپسگرای مذهبی می گشايد. حالا برای مبارزه موثر با سنن ارتجاعی و زن ستيز بايد از استراتژی های سياسی نيروهای واپسگرا و قدرت طلب از هرنوع، مذهب زدايی کرد و اهداف واقعی طرفين درگير اين جنگ قدرت را افشا نمود.
منابع:
گاردين و بی بی سی
Comments
عروسی با ستم در قانون شريعت — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>