ساختن ایران بی ملا و کلک خدا
بهنام چنگائی
.
در ۴۴ سال سیاه گذشته دین دولتی، این دکان ضدبشری با داشتن اختیار تام و بی رقیب، اراده و اداره ی سیستماتیک و مقتدر بر سرمایه های هنگفت کشور و چپاول و تلنبار آن ثروت های کارگری ـ مردمی در کشورهای جهانخوار آمریکا، کانادا، انگلستان و… از همه مهمتر این حکومت هار و سرکردگی مطلق راهبرانش بر ما و کشورمان، اینک کار کارستانی فاجعه باری از خود برجانهاده اند که به سرانجام خشم، نفرت، تباهی کنونی و زندگی مرگبار امروزین رسیده است. این رژیم و پایه های زیر ساختی دم و دستگاه آن از شدت فسادها، جنایت ها و بی آبروئی های دینی دهه هاست درهمریخته و تنها با زور پابرجامانده است. همچنین این دام و کنام پلید به اصطلاح آسمانی از شدت سوء استفاده ها از باورهای مذهبی ساده دلان و همزمان از مکاری و بی شرمی های خمینی و خامنه ای اش جان بلب دارد و دیگر سرکردگاان انگل حکومتی اش هم هیچیک و هیچگاه نمی توانند از تیغ تیز آگاهی، خودباوری و خشم فورانی توده ای ـ کارگری جان بدربرد، حتی اگر این خونخوراران به نسل کشی های تاکنونی بیشتر دست برد.
اینک ایران انفجاری در حال و هوای جوشش و پویش و گزینش راه رهائی مستقل خود از دست دخالت ها و دام های جنایت ملاها و مکلا جماعت است. دم و دستگاه خدامدارانی که سراسر پندار، گفتار و کردارشان جز فریب و ریاکاری و انگل پروری بجان جان و مال و کشور نبوده است. امروز برای نیروی کارگران، زنان، جوانان و زحمتکشان ساختن، داشتن و بودن در ایرانی بی ملا و کلک خدا یک آرزوی بزرگی ست که برایش جویش و یابش اش در سراسر کشور بخون نشسته برپاخاسته اند و با همبستگی زن زندگی نان کار آزادی را با تمام وجود فریادمی زنند.
اینک ۴۴ سال از مرگ انقلاب مردمی و بزرگ ۵۷ ما می گذرد. انقلاب راستین توده ای که از روی بی تجربگی و آنهم ” بسادگی نادانی” توسط ” دکانداران خدا” و تنها بدلیل ساده دلی های عقیدتی انقلاب مان یکجا و در دم ملاخور شد؛ و خمینی بدنهاد در همان آغاز و با دروغ ها و یا تقیه بازی های شارلاتانی اش آنرا بشکست کشانید.
این بار اما، ما با داشتن تجربه های ننگین نسل کشی های ۶۰ و ۶۷، جنایت های آبان ۸۸، و بی شرمی سربازان غیبی آقا در ورود بارهای بار به خوابگاه های دانشجویان دختر و پسر، و پرتاب آنها از بالای خوابگاه ها به زمین، همچنین خاطره های تلخ سرکوب معترضین در نقاط مختلف تهران و تجاوز به اسیران را فراموش نکرده ایم. از یادنبرده ایم درگیری های فراوان میان مردم و نیروهای امنیتی و بویژه لباس شخصی های مزدور دیروز را و آنهم بسان همین امروز، که در نقاط مختلف تهران و ایران به کشتارهای بی سر و صدا دست می زنند یا شکنجه و اسیر می کنند. همچنین بیادداریم دستگیری های ۷۰ استاد دانشگاه در همانروزهای ۸۸ و تکرار و تداوم کشتارهای آنروزگاران و امروزها را که همگی یکدست اند و ناگوارائی های آنها را ما در تک تک سلول های جان مان داریم. دردناکتر لمس خونین دی ۹۶ و آبان ۹۸ و… را هرکدام از ما کارگران، زنان، جوانان و نیروهای مترقی و نوعدوست در کام و جان خود داریم و بارسنگین آنها را بکول کشیده و هنوز می کشیم.
ما اینک اما ریز و درشت فسادها و چپاول های حکومت خدا و ملا و عزیز دردانگان آنها را می شناسیم و با یاری دانش تاریخی و خونبار خویش، و همچنین با آگاهی از ترفندها و دسیسه های بیگانگان و دغلکاری دشمنانان مان بخوبی می دانیم که منافع زندگی ما کارگران و زنان و جوانان و رنجبران و همه ی اقوام و ملیت های رنجور، ستمکش و تنگدست ایران، همگی در یک نقطه پایه ای و حیاتی بهم گره و پیوند طبقاتی ـ اجتماعی دارد و پیشاروی ما منافع دشمن و یا بورژوازی داخلی و جهانی و وابستگان ریز و درشت آن ایستاده اند.
ازینرو ما می دانیم که پذیرش رهبری دینی، فردی و حزبی بسود و در راستای منافع اجتماعی ـ طبقاتی ما نبوده و نیست و نخواهدبود. پس، باید بدانیم و می دانیم که پذیرش رهبری خمینی دروغگو و یا هرکس دیگری که یکی از آنها شاهان پیشین بود آغاز فاجعه گذشته ی ما بود و تکرارش هم می تواند منشأ شکست دوباره ای شود و در صورت نیآموختن از گذشته، تکرار خواهدشد. تکراری که ما با سرنگونی این رژیم آخوندی ـ شاهی گذشته، آغازش دوباره ای از آنرا تکرار نخواهیم کرد و نباید بشود. چاره ی ما خود در برابر خودکامگی فردی ـ دینی جز، خود مدیریتی اجتماعی در مسیر راهبری طبقاتی شورائی نیست. این اراده و اداره اجتماعی فساد پذیرنیست. چون بر چگونگی آن دید و کنترل مستقیم کارگری مردمی حاکم است.
بنابرین، ما بجای اینکه به نادانان مکار و آدمخوارانی تبهکاری بسان شیخان و شاهان تن داده و یا دوباره بدهیم، و سروری و قدرت ویرانگری زندگی خود را به چنان و چنین جاهطلبی انگلی بسپاریم؛ پرسیدنی ست! چرا نباید و بایسته و شایسته ی خود مای اجتماعی نیست که یادبگیریم خودمدیریتی کنیم و بتوانیم رهبری جمعی و طبقاتی و شورائی خویش را راهبر زندگی، زن، زندگی، نان، کار و آزادی خویش نکنیم؟ مگرنه، قلدری و زورگوئی شیخ و شاه و مزدورانش از توان گمراه و پراکنده ما نیرو و پشتگرمی یافته و داشته است!؟
همچنین هوشیار و بیدار باشیم که هریک از مای مسلمان های کارمزد، مذهبی ها و دیگر عقاید و جهان بینی های دردمشترک داریم. زیرا: تنگدست، غارتزده و بسیار دردمند از ” بهره کشی انسان از انسان ” می باشیم و هردم در کمین دام گسترده ی آنها هستیم. ما هیچگاه یادمان نرود که تضاد ” کار علیه سرمایه” آشتی پذیرنیست. چراکه منافع و صف مستقل نیروی کار در برابر صف و منافع بورژوازی ایران و جهان قرارداشته، دارد و خواهدداشت. و این مای پاکباخته و نیازمند نان و کار هرگز نباید آنهای متمول و دارا اینجائی و آنجائی را که همیشه دشمن ما بوده و می باشند را با خوشباوری دست و پا شکسته ی گذشته فراموش کنیم. و یا با تأتر وعده های دمکراسی و یا نام خدا در تله های تازه شان گرفتارشویم.
هستی امروز و فردا ما با بودن و هموندی همیشگی ما نیروی بیکران می یابد. همین امروز متحد ما و با این دامنه ی همبستگی های اجتماعی ـ سراسری مان می بینیم که چگونه ترس مرگ بجان رژیم و گردانندگانش انداخته، و ژرفا و گستره ی آن در کارزارهای اعتراضی و دامنه ی ایستادگی و دفاع از خود و همچنین اعتصاب ها بی گمان کمر دین دولتی را در چندروز آینده می شکند و خواهدشکست. این ساختارهای تاکنونی برده و بنده ی گوش بفرمان می خواهند. چراکه هردو ساختار سرکوب و کشتار کردند، و سعی در به بندگی درآوردن آسوده ی تک تک ما داشته و دارند که بیش ازین جایرنیست.
تا بوده و بوده شاهان و شیخان و دارایان و خودکامگان تنها، دل در پی قدرت سیاسی و انباشت ثروت خویش داشته و دارند. مگرنه که هیچگاه کارنکرده و نمی کنند! ولی ثروت و سرمایه های آنها بیکران است، دارائی های کلانی که محصول کار و تلاش ماست که نان آنرا از گلوی زن و بچه های ما ربوده و خواهندربود. یکایک سران ضدبشری خودشیفته و مزدوران درنده شان چنان تربیت یافته اند که دست بر کثافت و جنایتی زده و می زنند تا مگر بتوانند مای معرض و زمینگیرشده را همچنان بندگان و بردگان مزدی دم و دستگاه آخوندی ـ شاهی ـ بورژوائی باشیم و بمانیم. ولی کورخوانده اند.
دین دولتی ـ ولائی و یا دم و دستگاه شاهی پیشین سرسپرده سرمایه سالاری ایران و هرکدام یکی ازین مهره های پلید و پست هموندی با جهانخواران جهانی بوده و می باشد که منافع عمومی و خاص این رژیم ها با آنهای دور و نزدیک بهم گره حیاتی خورده است. بنابرین نه ی” ما “به همه ی آنها. ما گول دوباره نمی خوریم. زیرا ما بیداریم و جایز هم نیست که گول این مهره سرمایه سالاری رژیم الهی ـ شاهی و دیگر لاشخوران جهانی سرمایه سالاری را بخوریم.
پیش بسوی ساختن و بودن در ایرانی بی بهره کشی انسان از انسان، بی سرکردگی انگلی دربار شاهان و درباریان، بی فتنه و آز دکان ملا و سرانجام با ساختاری انسانی ـ اجتماعی ـشورائی و مهمتر از همه بی فریب و کلک خدا! ما با هم می توانیم ایران فردای خود را بسازیم و خواهیم ساخت.
بهنام چنگائی پنجم مهر ۱۴۰۱
Comments
ساختن ایران بی ملا و کلک خدا<br>بهنام چنگائی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>