رای به خدا و ملا، بقای فسادها و تباهی ها
بهنام چنگائی
.
اگر به ما گول خوردگان از ملاها برنخورد، بی گمان یاریرسان همگان خواهدشد که همین امروز بپذیریم دید، درک و شناخت میانگین ما و بینش سنتی آبا و اجدادی مان از ادیان، بویژه از همین اسلام شناخته شده آخوندها بسیار شکننده، نارسا و نادرست بوده است. ما با پذیرش این ناتوانی و پی بردن به علل آسیب پذیری های دور و دراز مذهبی مان شاید زودتر بتوانیم، در برابر نیرنگ های بیشمار استبداد سرمایه سالاری اسلامی آخوندی نقادانه راهبردها و راهکارهای مفید و کلان توده ای یافته و به سرنگونی دین دولتی نزدیکتر شویم. رای ندادن به خدا و ملا، دشمنی با خداباوران نیست، بل سازش ناپذیری با ملاهائی هزاررنگ و نیرنگ است که زیر نام خدا و درین ۴۳ سال، چه فسادها، تبهکاری ها، نسل کشی ها و…که نکرده اند؟! دیر یا زود باید جسارت داشت و به سوء استفاده ملا از نام خدا پایان داد.
این نقد ملا و رد خدای او لازم و ضرورت زمانه بیدادگری های آخوند بی آبروست و انگیزه رهائی و خودباوری انسان را که درین بساط هرگز وجود خارجی نداشته و توسط سران رژیم برتابیده نمی شود، بیدار کرده و رشد داده و شکوفا می کند. و به مسلمان فریبخورده و خاکسترنشین کمک می کند که بیش از گذشته متکی به هوشیاری خود هم طبقه ای هایش باشد و چاره ای فرامذهبی و سازنده و انسانمدار آنهم، به یاری خرد و گفتمان جمعی طبقاتی جستجوکند. و برای نادانائی ها و نابسامانی های فراوان که ملاهای سرمایه پرست درین کشور رونق و رواج داده اند، سامانه های انسانی و راه حل های عقلانی بیابند و باهم بیابیم؛ و هریک از ما با آگاهیرسانی های توده ای و سراسری و با آغوش باز تعهد اخلاق انسانمداری جولان در”میدان باز وجدان”را بپذیریم و بی نیاز از تماشاچی و تشویق و تنبیه اخروی شویم؛ چیزی که هرگز نه خمینی، نه خامنه ای و نه هیچ ملا و سرمایه سالاری آنرا برتابیده است. ما بایستی انجام رسالت انسانی را بی ترس از عقوبت خدا پیشه ی روزانه ساخته و فرجام زیربنای توده ای آنرا جزو یکی از اهداف آغازین نبرد اجتماعی طبقاتی مان برگزنیم که او بارهای بار گمشده در “نه توی ستم و فریبکاری ملاها” سرخورده شده است بدانیم و زیرساختش را با خودباوری برپاسازیم و گسترش و ژرفش آنرا جزوی از اهرم پیشبرد نبردهای نیروی”کار علیه باندهای سرمایه” بدانیم و بکام منافع اجتماعی خویش سیاست اقتصادی موجود را دگرگون و بسود انسان کار برگردانیم و بگردانیم.
ما می دانیم که چه در دوران شاه و سپس شیخ این راهکار تازه و روش مدرن آن برای تعدیل قدرت و برابری سازی و بهره وری یکسان از اقتصاداجتماعی هرگز بکار خرد اجتماعی طبقاتی گرفته نشده و یکی از ضعف های شناخت بنیادی گذشته ها و بخشی از اهداف روشنگری کنونی و انقلابی نیروهای مترقی دمکرات، چپ و کمونیست بوده و هست و بی تردید تا بقای جامعه طبقاتی و چنددست خواهدماند. همچنین پرده برداشتن روشنگرانه از یک گمراهی تاریک دینی و خودکم بینی بلند تاریخی برای همه ی ما ضروری ست که بدانیم ما باید با ترویج آزادی عقاید، همزمان با حق آزادی نقد و بیان، به دادن آزاد آگاهی های درون حکومتی و بیرونی کردن آنها و بگوش توده ها رساندنش شتاب بیشتر و آسانتر و انسانمدارتر و حقوقی دهیم؛ تا هم بهتر زوایای ناروشن وابستگی های مذهبی ساده دلان هویداشود، و هم خود مردم برابر رژیم آگاهانه بایستند. با این شیوه چرائی باور داشتن به دین دولتی ضدمردمی، آنهم بردگی برای یک مشت انگل دینخوار؟ آری خود توده های کارگر بایستی بتوانند برایش پاسخ بیابند! و شگفت آورتر اینکه: دادن”اختیار مطلق” فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و قانونگزاری به یک گروه کوچک دینسالار دلایلی می خواهد که چرائی آن برای بسیار روشن نیست، ولی تاوانش فقر ۸۰%هاست. دردآورتر اینکه همزمان سرسپردگی “غیرعقلی” ۴۳ ساله مان به فردگرائی، به فاشیسم مذهبی و به دم و دستگاه های مافیای سرمایه سالاری ولائی و باندپروران چپاولگر آن را با این مرزگذاری ها می توانیم آسان بشناسیم، و آگاهانه یکبار برای همیشه به امکان بقای آن با نیروی عقل و دانش اجتماعی خویش پایان دهیم. دم و دستگاه هیولائی و گسترده ایکه برای حفط قدرت و ثروت یک گروه کوچک و باند و مافیاهای آن پیگیر و بشدت پیچیده، سیستماتیک، هولناک و مرگبارتر از گذشته شده است، و ما نباید بیش از این شانس ماندگاری به آن دهیم.
چراکه زندگی میلیون ها از ما قربانی باورِ چشم و گوش بسته به دین از پدران و مادران مان است. همچنین پذیرش بندگی و سرسپردگی مطلق به خودکامگان مذهبی را در شکست انقلاب ۵۷ و پیش از شناخت اندکی از اهداف سیاست آخوندی و دریغا گشاده بال و دلبخواه به دام مرگ آن گرویدیم. فاجعه ایکه پس از آن جان، مال و هستی ما را یکدست به چنگ و کام درندگان آسمانی انداخت، و از آن پس ما اسیر دسیسه های بی پایان قدرت و دچار آزهای ثروت یک مشت واپسگرایان نادان، تبهکار، ستمگر و چندش انگیز تر “خداپناه” شدیم که آنها توانسته و هنوز می توانند هر جنایتی و خیانت ضدبشری را با نام خدا بر کول مردم ساده و بیدادرس سوارکنند، همان هائیکه اینک “رجال از ما بهتر” شده و دیری ست کاخ نشینان بالا شهرهای ایران ویران امروزند. و دست و دندان و دیدگاه شان نه برای بندگان به اصطلاح خدا، که یکدست هموند و همراستا با اهداف تلنبار ثروت و سرکردگی سرمایه سالاران داخلی و جهانی همسو بوده و گره خورده و باهم پیوسته و در عین تضادها و تناقض های ظاهری شان بشکل چندشناکی بازی گربه و موش درآورده و توانسته اند همکاری خود در همه عرصه ها آشکار و پنهان حفظ کنند و ترفندهای ویرانگرشان را زیر علم و کتل اسلام، مسیحیت و یهودیت و دمکراسی غربی پنهان نموده، و بسادگی بتواند جنایت های ضدبشری خود را بسان ملاها با عمامه و دعا پاک کنند و باورمندان خود را پیوسته گول زده و مطیع تر بسازند. فراموش نکنیم که زرادخانه های نظامی، بیاری ماجراجوئی های فناتیستی و ناسیونالیستی و راسیستی و فاشیستی و بویژه با گسترش دشمنی افکنی مذهبی رهبران اسلامی در منطقه ما، تنها در سال گذشته ۲۰۵۰ میلیارددلار آنان فروش جنگ افزار مرگبار داشته اند.
ازینرو مسلمانان و هر انسان باورمند پاکباخته و متعهدی باید بدانند که در قله های سیاست و پهنه های پرآشوب اقتصاد گلوبال جهانی جنگ قدرت و ثروت همچنان ادامه دارد؛ همچنانکه در میان سران رژیم، میان ملاها و مکلاها نیز جنگ برای تسخیر قدرت و داشتن و بردن بیشتر ثروت مردم مسئله ی روزانه ی آنهاست که با تحریم رای گیری و فرجام برجام، بازتاب های مردمی آن مشتعل تر خواهدشد. جنگ ۸ ساله راه قدس از کربلا می گذرد خمینی با دو میلیون قربانی، و نزاع امروز خامنه ای با مخالفانش آشکارا اهداف قدرت گیری بخشی را در برابر بخش دیگر را دارد و نه بسود ما! و آنهم به قیمت ویرانی و گرسنگی بسیاران نمایندگی حاکمان کنونی را می کند. اما بهرحال آنها بر روی یک سفره پهن و مفت نشسته و باهم از آن می خورند و می برند و می دزدند، و چنین که تا حالا پیش رفته، طرح نابودی ایرانی و ایران را می کشند.
آنها اگرچه در طول تاریخ همدیگر را همچون بهشتی، رجائی، احمد خمینی، رفسنجانی و همین آخری قاسم سلیمانی را بخاطر تغییر مشی و مصلحتی و استراتژیک می کشند ولی نظام شان را با هر بها و ریائی سرپا نگهداشته و کلیت نظام دینی یکی از همسوهای راست و قدرت گرفته از ساختارهای هار سرمایه سالاری جهانی ست و بی کم و کاست در همبستگی با منافع سرمایه از دیرباز میان فناتیسم و امپریالیسم همبستگی حیاتی تا آنجا که امنیت سرمایه حفظ شود همکاری مسالمتجویانه داشته، و راه هموار جسته و روابط پنهان و چندپهلوئی را میان خود پوشیده ولی محکم ساخته و در بخش بزرگی از کشورهای مسلمان آمریکای تبهکار ریشه های عمیق اسلامی امریکائی نشانده است که مواردش بسیارند و کوچکترین آنها طالبان، القاعده، داعش شیعی و سنی و…است. این روزها خودکامگی ولائی و سرزنش ظریف در مسیر گمراه سازی اجتماعی از ترفند برجام است که خامنه ای می خواهد برگی برنده برای پذیرش و رای دادن و همراهی مردم با آن بسازد، و می خواهد اعتماد جو بایدن و هموندان غرب را بخرد و در پس پرده، اصل همان حفظ قدرت دوسویه ایران ولائی و امپریالیسم جهانی آمریکاست تا در برابر چین و روسیه استوارتر اشتلم کند که نخواهدتوانست. بایدن در سخنرانی خود در کنگره، از شکوفایی اقتصاد آمریکا سفت و چنین گفت: ما با چین و سایر کشورها در رقابت هستیم تا قرن ۲۱ را از آن خود سازیم. بایدن در موازنه برتری قدرت و برای رسیدن به هدف ژاندارمی مطلق جهان و همچون گذشته دچار توهم می باشد و این خوشخیالی، ناگزیری پشتیبانی امپریالیسم آمریکا از واپسگرایان و از جمله ملاها را هموارکرده است آنهم؛ به هر قیمتی!
همان آقای بایدن دمکرات با هموندان ناتوئی اش هیچگاه بفکر ما بلازدگان اسلامی که آنها بجان ما انداخته اند نیست بل، تنها می خواهد صف بندی قدرت تازه علیه رقبای خویش را دوباره بیابد و بکار جهانخواریش، با رژیم آخوندها بلاسد. زیراکه رژیم ولائی یکی از مهره های خوب بحران زای جهانی ست و همواره بکار بهره وری تولید صنایخ نظامی بوده و مایه رونق میلتاریسم آنهاست!
نه دیگر ساده دلی کافی ست و گول نباید خورد. این دین و حکومت آن برای ما کارگران، زحمتکشان، زنان، جوانان، ملیت ها و اتنیک های مظلوم، محروم و زیر ستم نابرابری زده ملاهای آن و برای روشنفکران مترقی و مردمی هرگز مورد قبول نبوده و نیست و جای گمان بی هوده نیز ندارد که منشأ و مبدأ همه ی ستم ها، زندان ها، شلاق ها، اعدام ها، شکست ها، شبیخون ها، چپاولزدگی ها، فسادها و نسل کشی ها از همین ریشه های گمراهی دینی ما آغازشده که با یاری و همکاری سران سرمایه سالاری جهانی، یکایک بنیادگرایان در پهنه ی خاورمیانه و جهان و البته بر علیه روشنگری ها و افشاگری های نیروهای چپ و کمونیست روزبروز مواضع اسلام سیاسی تشدید و تقویت و مورد پشتیبانی بیدریغ راست جهانی شده است. از همینرو بردباری، برتابیدن خموش و ساده دلانه از آنها (دین و سرمایه) اشتباه برزگ ماست و آن نیز جز ناشی از نادانی و ناآگاهی از کنه دین و تسلیم شدگی به مذهب نبوده، و پیروی از اهداف حکومت دین سالاران نشانه شکنندگی عقل پیشین ما بوده است. یکایک نرمش های ما بدلیل ناآگاهی های مذهبی ای ست که می باید چند و چون وابستگی به آنها، توام با باور به آزادی عقیده و وجدان هرچه زودتر شکافته شوند، پاسخ عملی و تاریخی بیابند و به بیداری اجتماعی و خردورزی فردی فرابرویند تا هم فریاد مکارانه ” دین خدا رفت” ملاها خاموش شود، و هم ما بتوانیم بهتر و روشنتر سمتگیری منافع اجتماعی ـ طبقاتی خود را کارگری ـ توده ای و برجسته ترسازیم؛ ناروائی ها و نارسائی های تاکنونی را آشکارا بازتاب داده و دیدگاه های فریبکارانه دینمداران را افشاکنیم، و ترفندهای خردکش آنانرا دوباره ولی، درست بشناسیم و بشناسانیم و نقد سازش ناپذیر تجربی کنیم و به همدردانمان دروغ ها و ترفندهای پوشیده شده زیر نام خدا، عبا و عمامه را نشان داده آنها داده و سپس بخشکانیم.
زیرا اسلام برایمان نسل به نسل ارثی و ناآگاهانه و با تعصبی کور و خردستیزانه برجامانده ست. چراکه بیش از ۹۵% از شهروندان ما ای بسا معنای لغوی همین نماز را که روزانه بارها آنرا خوانده و تکرامی کنند نمی داند، چه رسد به فجایعی که درین ۱۴۰۰ گذشته تنها جنگ مذهبی داشته است. درد و درمان و اهداف آینده مان می بایست هرچه زودتر با دستخوش قراردادن اساس دین توسط خردورزی پویا و آگاه، و خواست دگرگونگرائی اصول انسانمدارانه طبقاتی جایگزین و پایه گذاری شود. فردای بهتر ما و هستی نابودشده ی امروزمان چاره ای جز این ندارد.
بهنام چنگائی ـ پانردهم اردیبهشت ۱۴۰۰
Comments
رای به خدا و ملا، بقای فسادها و تباهی ها<br> بهنام چنگائی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>