«رامین فاتحی» ،
شمی صلواتی
«رامین فاتحی»
سالروز کومه له بود که در«کلن»با «رادا» خواهر زندهياد«رامین فاتحی»آشنا و همصحبت شدیم.
رادا «زندانی سیاسی» آزاردیده وآزرده، معترض به استبداد حاکم بر ایران.
زنی با وقار و- برخودار از آگاهی سیاسی، گرفتار در غم سنگین عزیز از دست رفته« زنده یاد رامین» که در ۲۹ مهرماه ۱۴۰۱ به دلیل فعالیتهای سیاسی زیر شکنجه ماموران امنیتی در زندان سنندج جان باخت ند.
«رادا» بدون حاشیه با دیدگانی تر در حالیکه اشک بر گونههاش قطرقطر حلقه می زد از آنچه بر سر برادرش «زنده یاد رامین» آمده بود توضیح میداد
بیان حقایق از یک فاجعه انسانی، مرگ برادری که در ۲۱ مهرماه ۱۴۰۱حوالی شهر سفز
دستگیر و بعد از ۹ روز در اوج بی رحمی زیر شکنجه ماموران امنیتی جان باخت.
*رامین نوروز ۱۳۵۳در «سنندج» از یک خانواده کارگری متولد شد
روزی که به این جهان نابرابر قدم گذشت،
به این جهانی که سهم او در آن رنج با دردهای بیپایان بود
سرآغاز یک زندگی سخت که او بجز مبارزه، راه دیگری را برای تغییر نمی شناخت و در این راه نیز جان باخت.
*پدر رامین «کاکاباقر» انسانی باران «بالان» دیده که یکی از بستگانش«زنده یاد «توفیق فاتحی»متولد ۱۳۴۲ در سنندج، یکی از پیشمرگان جسور و توانا گردان شوان«کومه له» با نام مستعار «رضا تسلیحات» در یک درگیری سخت نظامی بانیروهای جمهوری اسلامی در ۲۷ اسفند ۱۳۶۶ کنار دریاچه سیروان جان باخت»
کاکاباقر با بیرحمی های سیستم استبداد قروسطائی حاکم بر ایران آشنا است پدری با تجربه با درک عمیق اجتماعی(!) داغدیده و مدام مورد آزار ماموران امنیتی، همراه با یک زندگی سخت و پر درد.
«رادا»بغض گلوگیرش شکسته می شود و از مادرش می گوید «دایه نهیه»
“مادر ! غلیتده در درد، نبود رامین را باور نمی کند و من هم نمی توانمباور کنم
با این امید، که شاید یک دروغ یا یک شوخی ساده برای آزار ما بوده باشد
او «دایه نهیه» خیره به در که رامین بی خبر بر می گرد و هنوز به زنده بودنش امیدوار است”
این حقیقت تلخ بر اثر جنایات و بیرحمی های بیش از حد جمهوری اسلامی درجامعه کردستان یک واقعیت ریشهدار است ریشهی که قلبهای زیادی را شکسته است و خیلی ها را به چشم انتظار عزیزان خود…
«برادر دایه نهیه»
محمد صدیق رحیمی برادر دایه نهیه یکی پیشمرگان حزب دمکرات در گردان «هی ز» اسماعیل شریفزاده در ۱۳۶۳ در آبادی کیله سفید «کیله چرمو» نزدیک به حسن آباد سنندج با شش نفر از همراه خود در پی محاصر هجومی نظامیان بی شمار حکومت با مقاومتی بی نظر و زبان زد خاص و عام جانباختند
«زندهياد رامین»
در نوجوانی تن به کار داد و زندگی را در دنیای نابرابریها تجربه کرد
هر چه زمان می گذشت مبارزه طبقاتی در تفکر او عمیق تر ریشه میدواند و ایشان در فعالیتهای سیاسی با سازمان کردستان حزب کمونیست ایران «کومهله» همسو و به تلاش برای یک جامعه انسانی تا پای جان ادامه داد.
کسانیکه زنده یاد رامین فاتحی را از نزدیک می شناسند رفتار انسانی و صمیمیت او را همراه با فداکاریهایش فراموش نمی کنند.
با این باور که او را دوست داشتنی، برخوردار از آگاهی طبقاتی و تزلزل یا لغزشی در باورش نه تنها دیده نمی شد بلکه مصممتر و پر انرژی تر در این راه شتابان گام می برداشت و به کاروان جانباختگان راه آزادی و برابری پيوست.
برای جمهوری اسلامی هم زندهیاد رامین فاتحی قابل تحمل نبود مثل صدها رامین دیگر که زیر شکنجه به قتل رساند.
زنده یاد رامین بیشتر از دو سال در تشکیلات علنی کردستان «کومهله» حزب کمونیست ايران بطور علنی فعال بود.
کسانی که از نزدیک او را می شناسند متاثر ند.
و از او بعنوان انسانی بسیار قوی و رفیقی سیاسی و فداکار یاد می کنند.
زنده یاد رامین وقتیکه بعنوان یک پناهجو در جستجو پناهگاهی «امن» بود در یکی از کشورهای اروپای شرقی دستگیر و به ترکیه دیپورت شد و دولت ترکیه نیز رامین را به جمهوری اسلامی تحویل داد که بعد از مدتی با یک وثیقهی سنگین از زندان آزاد می شود
رامین در انقلاب زن، زندگی، آزادی سکوت و بی تفاوتی را بر نتابد و به سیل آزادیخواهان برابری طلب پیوست که متاسفانه نه تنها مورد ضربوشتم قرار می گیرد بلکه مورد اصابت چند گلوله ساچمه ی نیز قرار گرفت که درد ناشی از آن تا پایان زندگی رهایش نکرد.
رامین در اول سپتامبر۲۰۲۳ میلادی برابر با ۲۱ مهر ۱۳۴۰۱ خورشیدی در حوالی شهر سقز دستگیر و بعد از ۹ روز بر اثر شکنجه جان باخت.
رادا از شکنجه شدن رامین و مقاومت او می گوید علرغم شکنجه های سخت رامین کوچکترین ضعیف از خود نشان نداد
همچنان با نهایت جسارت مقاومت کرد و جانباخت.
«شناسائی رامین»
به یکی از بستگان رامین اجازه داده می شود تا جسد رامین را از نزدیک ببیند
بنا به خبرهای منتشر شده از کنشگران سیاسی از آنچه بر رامین گذشت «صورت و بدن وی زیر شکنجه به شدت آسیب دیده بود به همین دلیل شناسائی جسد بسیار سخت و جای تردید بود.
بعد از خدا حافظی از رادا، سخنان او برای من تداعی خاطرها دردناک در سنندج بود سنندجی که خمینی را تائید نکرد و پذیرا
بازگشت هیولای باز مانده صفویه به رهبری خمینی نبود که در نتیجه با فتوای جهاد خمینی برای انتقام و لشکرکشی برای به خاک و خون کشیدن مردم در کردستان، توسط گله های حزب الله که کمتر در مورد آن صحبت شد فاجعهها آفریدند در کردستانی که وجب وجب به خون رامین ها آغشته است.
علرغم ۴۵ سال که در کردستان حکومت نظامی ست ولی هنوز کردستان قابوس مرگ جمهوری اسلامی ست.
وحشت جمهوری اسلامی از آگاهی و قدرت سازماندهی و اتحاد مردم در کردستان از جنایتهایی که می آفریند دیدنی ست.
جنبش انقلابی درکردستان فرا گیر نه تنهادر ایران بلکه یک صدای شنید شده در جهان است.
وحشت جمهوری اسلامی در شکنجه های وحشیانه چون رامین ها را باید دید. که تا چه حد وحشتزده و ترسو که مرگ خودشان را در انقلابی که با فریاد «ژن و ژیان ئازادی» می شنوند تصور می کند.
کابوس واقعی و حقیقت سرنوشت اسلام سیاسی و آخوند است که به زبالهدان تاریخ ریخت می شود…
«تسلیت»
من موندم، به دایه نهیه و کاکا باقر چگونه باید تسلیت گفت،با چه زبانی؟
پدر و مادری که فرزندشان زیر چکمه های ماموران استبداد اسلامی به قتل رسید
جسدش قابل شناسائی نبوده. اجازه برگزاری مراسم ختم فرزندش را نداشتند
من نمی توانم برای تسلای درد برای آنها آرزو صبوری کنیم یا تسلیتی عرض کنم،
چون هیچ واژه نمی تواند تسلای درد آنان باشد وقتی که خاطرات رامین و چگونه بزرگ شدنش نزدیک به پنچ دهه در وجود دایه نهیه و کاکاباقر هک شده است این درد را چگونه می شود تسلا داد . آنها یک عضو خانواده خود از دست دادهاند. خسارتی جبرانناپذیر.زخمی که التیام آن سخت است.
۲۴
24 فوریه ۲۰۲۴ “شمی صلواتی”
Comments
«رامین فاتحی» ،<br>شمی صلواتی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>