ترفند تبهکاران دین و سرمایه
بهنام چنگائی
تا بوده و برجامانده جنون برتریجوئی و جنگ میان جنایتکاران و تبهکاران رنگین تاریخ برای بدست آوردن هرچه بیشتر قدرت و ثروت وجودداشته، تا بامروز ادامه یافته و در آینده ی جهان سرمایه سالار هم تا پابرچائی ساختارهای چنددست، نابرابر و پول محور برجاخواهدماند و همچنان درنده خو، جان و مال ساده دلان و مزدبگیران و کارگران بسیاری را در ایران و جهان گرفته و قربانی اهداف پلید خویش خواهندکرد. حال چه با نام و نیرنگ دکان خدا و پیامبر باشد همچون رژیم ولائی، یا با ترفند بی آبروی دمکراسی و حقوق بشر گندزده ی غرب، بهررو این دسیسه ها و کلاه های گشاد بهره کشی( دین و سرمایه ) هنوز هم بر سر بسیارانی بسادگی گذارده می شود که جای بسی درد و شگفتی دارد. این دشمنان نوع بشر برای خود و اهداف ننگین شان هر نامی را که برگزینند و یا بر جهره زشت شان هر تبسم نرمی را بکارند، برای ما”شهروندان همدرد جهان” آنان همیشه جنایت پیشه بوده و هستند، و تنها و تنها در کمین چپاول هرچه بیشتر دار و ندار کارمزدان و کارگران و تنگدستان نشسته اند. فناتیسم فاشیست خامنه ای و ملایان انگل او در ایران و امپریالیسم آمریکا و ترامپ ها و صهیونیست های راسیست و یاران ناتوئی آنها در جهان فاشیست زده نمونه های برجسته ی آن هستند. پرسیدنی ست! براستی این خونخواران سرمایه پرست چه برجامانده است که آنها هنوز آنرا تاراج نکرده و یا نابود نساخته باشند؟!
امروزه روز بر هیچ کس آگاه، دردمند، نوعدوست و دگرگونیخواه در این جوامع درهمگسیخته طبقاتی، پرآشوب و گرسنگیزده جهان پوشیده نیست و همه می دانند که سفره و دستگاه دین و سرمایه در هر گوشه ای ازین گیتی خشم آلود و خونین که باشند، آنان ” دین و سرمایه”از دیرباز و تاکنون همچنان یار، همدیار، همراه و هموند تاریخی یکدیگر بوده و پشتیبان همدیگرند. در دیالکتیک هستی شانسانه ی پدیده ها “دین و سرمایه” دو روی یک سکه اند. ایندو، همیشه اینچنین که ما می بینیم باهم همگام بوده و هردو در دیار خودبزرگ بینی و برتریخواهی خویش سیرکرده و هنوز در پی جاهجوئی های هرچه بیشتر و سیری ناپذیرهستتند، آنچنانکه یکی نشانه ی دیگری ست! و باخت و زوال این، پتک ازهم گسیختگی آن دیگری ست. بنابرین: ریزش و فرسایش هر یکی از ساختارها، پیش زمینه نابودی تدریجی دیگری ست و جنگ و جدائی سرمایه و دین برای هردو، بسان اهرم بمب اتمی در درون وجودی آنهاست و آنان بسیار آزموده و هوشیارند و هرگز به روی زشت هم تف نیز نمی اندازند چه رسد به اینکه تیغ برکشند.
و از همینرو سرمایه و دین نمی توانند باهم جنگ خانمانبرانداز داشته باشند، مگر یکی در کنام مرگ باشد، و برای جان بدربردن خویش دیگری را بکشد! و اوضاع کنونی در چنین شرایطی نیست. پس باید پذیرفت که جهان ما انباشته است از یاری و همکاری ریز، درشت، کهنه و نوی ترفندهای سرمایه سالاری امپریالیسم آمریکا و یاران ناتوئی او با سران ادیان دیروز و امروز جهان که نمونه های پوشیده و آشکار آن بسیار است. با چنین نگرشی پرسیدنی ست! چگونه می توان اشتلم بازی ترامپ و خامنه ای را فهمید و پی به کلک و اهداف آنها برد؟ آیا دوران همبستگی و همکاری گریزناپذیر سرمایه و ادیان به بن بست رسیده و آغازِ پایان این راه و رسم ضدبشری ست؟ از دید من هرگز چنین نیست! آنان همچنان نیازمند یاری و پشتیبانی همدیگرند، آنهم در کشوری همچون ایران با منابع نفت و گاز کلان و معادن بی شمار!. پس آیا رودرروئی ریاکارانه خامنه ای و ترامپ دسیسه ای تازه است تا مگر آنها بر پایه ی نیرنگبازی تازه و نهفته خویش، شگرد دیگری بیابند؟ که همینک نشانه های تند و تیز توخالی آنرا ما در گفتمان های ترامپ و خامنه ای می بینیم. گمان بی هوده نبایدبرد که این دو شارلاتان، راه و راهگشائی تازه ای برای سرکردگی خود می جویند که دوایر و وابستگان گریزناپذیر پیرامونی آنها می خواهند آنرا داشته باشند و هرچه بهتر و زودتراهرمش را بیابند؟ آری این تنها پاسخ درست است. بویژه ساختار جهانخوار و نابرابر آمریکا* و بساط خونین و لجنزده ی ولائی* هردو دمار از روزگار توده های خویش درآورده، و خود نیز شکننده تر از پیش، ناگزیر بسوی یافتن راهکارهای ناشکننده و محافظه کارانه تر از پیش می باشند.
برای ما قربانیان دکان دین دولتی 45 سال از رفراندوم پذیرش این بساط ننگین، چپاولگر، اعدام پرست، مرگبار، ضدبشری و سراسر فاسد و انگل می گذرد. همآوائی و همراهی گذشته ی ما با خمینی دروغگو و خونخوار پایه گذار این جمهوری پلشت اسلامی شد و دوران تلخ و خونینی را برکول تنگدستان و کارگران و زنانی گذاشت که منشآ برپائی این ولایت خداگونه شدند و اینک، همین نظام مردمفریب در برابر خواست رفراندوم دیگری که همان ها” توده ها” خواستارش هستند و می خواهند برکناری مسالمتجویانه ی حکومت را پشت سر نهند، خامنه ای خائن برگزینی آنرا شایسته توان توده ها نمی داند و سال های سال و بارها معترضان بسیاری را بسادگی سرکوب خونین کرده به زندان انداخته و بسیارانی را بی پروا علیل و کورکرده، کشته و هنوز بنام “جانشینن خدا” می کشد و به هیچیکس و قانونی پاسخگو نیست و به هیچیک از مفاد حقوق بشر جهانی و شناخته شده پای بند نبوده و نیست و از همه ی وظایف جهان شمول حقوق بشر بنام ولی فقیه مطلق سربازمی زند.
خامنه ای آگاهانه و هدفمند تهدید ترامپ را جدی نمی گیرد چون، آنها در هر حال آسیب پذیری و منافع زیستمانی مشترک و روابط پنهانی و پیوسته بلندی داشته و دارند. به تازگی آمریکائیان بسیاری برابر فاشیسم ترامپ ایستاده و با او سازگارنیستند و سر به اعتراض و ایستادگی زده و بیشترهم خواهندزد؛ همچنانکه در ایران ولایت زده ویران امواج مبارزه ی زنان و جوانان و کارگران و کشاورزان روزبروز بالازده و اوج می گیرد و سالهاست که پایانپذیر نیست و بی گمان سرکوب آنها نیز چندان از سوی مردم و زنان و تنگدستان بجان آمده بی پاسخ نمانده و نخواهدماند. تازه از آن هم بدتر از همگسیختگی و پراکندگی و ریزش پیگیر نیروهای وفا رژیم است که دامنه ی فروریزی های آنها درین روزها بسیار گسترده تر از پیش می باشد. چاره ترامپ و خامنه ای چیست؟ به گمان من سازش! رژیم بخوبی می داند که آسیب پذیرتر از هر زمانی ست و نباید تن به ماجراجوئی های شکننده تر دهد. راه چاره تنها و تنها فریب مردم در متقاعدکردن آنها به استقلال حکومتی خویش از یکسو و تن دادن به سازش با ترامپ توسط یاران بریکس اش از سوی دیگر است؛ و ترامپ هم همین را می خواهد و بس.
بنابرین:
راه سازش و همکاری یگانه اهرم درست برای این دو جریان “ترامپ ـ خامنه ای” انگل و مردمفریب است. شیوه تهدید و تحریمها به مردم خسارت جانی و مالی هراسناکی زده و میزند، ولی برای فرماندهان سپاه و فرزندان و مزدوران آنها سود هنگفت داشته و دارد. زیرا آنها با قاچاق نفت و دور زدن تحریمها، ثروتهای کلان به جیب زده و همچنان میزنند و با گرسنه نگهداشتن کارگران و توده ها آنها را گوش بفرمان می سازند. این سود آنقدرها کلان است که حاضر نیستند آنرا از دست بدهند. یادمان نرود و ترامپ هم می داند که رژیم معترضان و مخالفان را از آغاز و تاکنون بی بهانه ی تحریم ها سرکوب و کشتار می کرده و کشور را بدون درگیری و جنگ بسوی ویرانی و تباهی ها رانده و می راند. این رژیم جز در پی ایجاد جهان اسلام شیعی خود نبوده و نیست. سازمانگری بیش از 15 میلیون افغانستانی مظلوم و فراری از کشتارگاه طالبانی و همچنین کشاندن 10 هزار بیدادرس و گرسنه با عنوان “طلبه” از 193 کشور جهان ستمزده به حوزههای مذهبی ایران، به ویژه در قم، که با برچسب “سفیران اندیشه ناب شیعی” برای سوء استفاده و اهداف سازماندهی قربانی و داشتن سرسپردگانی جیره خوار برای آن روز مباداست تا این بیدادرسان را همچون توده های بیدفاع فلسطینی، سوریه ای، لبنانی وحوثی های یمنی و… بدست نسل کشان صهیونیسم اسرائیل بسپارد.
بهررو فریب نخوریم و در برابر نیرنگ این دو بپابرخیزیم و باورکنیم که بقای رژیم ضدبشری خامنه ای با اندکی نرمش ایده آل امپریالیسم آمریکا و یاران ناتوئی او بوده و هست. بهانه ی تولید و داشتن سلاح اتمی همان ترفندی ست که نتانیاهو و یاران او را مجازساخت تا باهم بیش از 55.000 بچه و زن و مردمان بیدفاع فلسطین را در پیش چشم جهانیان بی هیچگونه پرول و پاسخگوئی به حقوق بشر نسل کشی کند. آری: این روند هولناک برای هر کدام از طرف های درگیر ایده ی نگهداشتن و پاسداری کردن از سرکردگی جهانی آنها می باشد، به تولید و فروش جنگ آفزارهای مرگبار، بازار خرید هدیه می کند و ترامپ ها باید کودن باشند که در پی نابودی ساختاری اینچنین دکان و فرصت پُرمنفعت نباشد.
بهنام چنگائی هجدهم فروردین 1404
* طبق دادههای دفتر پژوهشهای اقتصادی وزارت کشاورزی آمریکا، بیش از 41 میلیون آمریکایی بهدرجات مختلف با مشکل عدم امنیت غذایی و گرسنگی مواجه هستند. این تعداد جمعیت برابر با 12.9 درصد جمعیت این کشور یا بهعبارتی 1 نفر از هر 8 نفر آمریکایی است؛ که با ترفند گمرکی ترامپ و بازایستادن روزبروز اقتصاد کشور تنگدستی و گرسنگی نیز بیشتر از این خواهدشد. بحران اقتصادی این کشور با مشکلات جدی مواجه شده و تنها در چند روز گذشته بیش از سه هزار میلیارد دلار به اقتصاد کشور آسیب زده و بسیاری از مقامات ارشد ارتش، سازمان مرکزی اطلاعات و دیگر نهادها یا استعفا دادهاند یا اخراج شدهاند.
* مهر : وزیر کار تصریح کرد: فقر شدید یعنی درآمد یک فرد کفاف هزینه خوراک را نمیدهد. به عبارت دیگر اگر فرد همه درآمدش را هم خرج کند، نمیتواند نیاز خوراکش را تأمین کند؛ یعنی شما فرض کنید که هزینه مسکن، حمل و نقل و بهداشت ندارد و فقط میخواهد غذا بخورد. دکتر راغفر استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا گفت : در بررسی طبقات محروم با یک جمعیت بزرگی روبرو هستیم که یک پدیده ی بعد از جنگ تحمیلی در کشور است و از آن با عنوان «مادون طبقه» – UNDERCLASS – نام برده می شود. آنها که اساسا هویت طبقاتی ندارند و نوعا اشتغال ناپذیرند. سکونتِ فقر، در سرزمینی غنی چون ایران، ترکیبی غریب و غمانگیز است. به خصوص وقتی بدانیم، در سوی دیگر یک پرتگاه طبقاتی گسترده در کشور، جمعیت میلیونرهای ایرانی (بر اساس دلار) 246 هزار نفر است و ایران 4 برابر ترکیه و 3 برابر مصر میلیونر دارد. دلار 105 هزار تومانی هم جمع بزرگی از مردم را زیر خط فقر قرارداده و جامعه به مرحله انفجار رسیده که این آخوند “خامنه ای” متوهم می داند هرلحظه امکان شورش بر علیه او و رژیم اش وجود دارد و بدین جهت فکر می کند، می تواند با زبان تهدید شروع اعتراضات را به عقب بیندازد.
یک مطلبی که موقعیتی پیش نیامد که بتوان توضیحش داد این است که غیر نظامی فکر کردن یک حالت روحی است که حاکمین مرتجع به زنان و کارگران تحمیل میکنند، در حالیکه خودشان دائم نظامی فکر میکنند. گرچه در آنارشیسم کمونیستی مشی چریکی و عملیات تروریستی قابل قبول نیست اما نظامی فکر کردن در زندگی روزمره ضرورت دارد. نظامی فکر کردن به این معناست:
رصد کردن رفتارها.
رصد کردن اعمال.
رصد کردن ایده ها.
ارزیابی از باز شدن و یا بسته شدن امکانات.
خنثی کردن دشمنی ها در ارتباط با ابعاد انقلاب، مثلا گرایش به مردسالاری و یا مثلا کوتاه آمدن در مقابل هیراشی و یا امپریالیسم.
ایزوله کردن مرتجعین در محل کار و زندگی.
مقاومت در مقابل ایزوله شدن.
پر کردن جاهای خالی ارتجاع بعد از عقب نشینی اش.
تشخیص ضعفهای خود.
تشخیص قوت خود.
تشخیص کانونهای ضربه پذیر ارتجاع.
درک رابطه درگیری با جنگ.
ارتجاع مستمرا هرگونه مقاومت و استقلال را بر نمی تابد. این “اماده باش” دائم لازم دارد.
برخلاف دیدگاه ماتریالیستی (به معنای خودب خودی بودن حالات روحی)، ارتجاع یک حالت روحی آگاه و با اراده است که از خودش را عینیت می بخشد تا رفاه و آسایش برای خود فراهم کند.
اصلاح یک جمله، این:
ایران یک نوع کشور سرمایه داری (بردگی مزدی) است که توانایی های صنعتی و علمی کمی دارد و حریف اربابان جهان نمی شود و اربابانش بهتر است قلدری نکنند و رسم نظام حاکم جهان را بپذیرند.
باید باشد این:
ایران یک نوع کشور سرمایه داری (بردگی مزدی) است که توانایی های صنعتی و علمی کمی دارد و حریف اربابان جهان نمی شود و علیه اربابانش بهتر است قلدری نکند و رسم نظام حاکم جهان را بپذیرد.
آنارشیست
خوانندگان روشنکری،
فکر کنم کلیدی ترین نوع ارتجاع را در کامنت قبلی جا انداختم و آن هیراشی (سلسله مراتب در کار گروهی) است.
ارتجاع یک کلیت ارگانیک است که حداقل دارای این ابعاد است:
مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی، تعصبات و تبهکاری.
ارتجاع مثل بدن آدم و بسیاری دیگر از جانوران است. بدون دست و پا و بعضی از ارگانها میتوان زندگی کرد اما چند تا هستند که زندگی بدون آنها ممکن نیست. در لیست ارتجاع، فقط کلیدی ها توضیح داده شده است. وقتی از اتقلاب حرف بزنند اما یکی یا چند تا را از قلم بیاندازند، یا درست نمی اندیشند و یا مواجب بگیر مرتجعین هستند.
به هیچ کس اعتماد نکنید جز عقل خود و عقل خود را با مطالعه و تمرین منطق، روش رایج علمی و گفت و شنود (دیالوگ) تقویت کنید.
آنارشیست
به خوانندگان روشنگری،
به علت تغییر الویت ها، کامنتهای آنارشیستی کم و یا احتمالا بکل قطع خواهد شد.
معیارهای تشخیص ارتجاع خودی و غربی و شرقی در صدها کامنت آنارشیستی توضیح داده شده است.
حتی میتوانید آن کامنتها را ارزیابی و نقد کنید. مهم این است که فکر خود را بکار بیاندازید و دنباله رو و خوشبین نباشید.
امیدواریم کسانی باشند که این بار مسئولیت را بعهده بگیرند و اجازه ندهند رژیمی ها ، امپریالیستهای غربی و شرقی ،با نقابهای گوناگون، کار مهندسی فکری زنان و کارگران را بدون نقد و ارزیابی ادامه دهند.
با اتکا به منطق و علم و گفت و شنود منطبق با آنها، انقلاب علیه ارتجاع پیروز خواهد شد.
ارتجاع: مردسالاری،بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی، تعصبات و تبهکاری.
آنارشیست
وقتی فکر میکنند که شخصیت ممتازی هستند، با خودداری از گفت و شنود، متکبرانه، پلهای پشت سر خود را برای بازگشت و انتخاب راه درست خراب میکنند.
آنارشیست
در ارتباط با ملاقات رئیس دولت اسرائیل با رئیس دولت آمریکا:
نظر آمریکا (ترامپ):
17% تعرفه قطع نخواهد شد.
مذاکره با ایران حتما انجام خواهد شد.
غزه متعلق به آمریکاست نه اسرائیل.
فلسطینی ها از یوغ حماس رها میشوند، ممنون از سپاسگذاری (بر خلاف زلنسکی) از کمکهای نظامی ما.
آمریکا در غره یک دنیای آزادی برای همه ملیتها بوجود می آورد.
جنگ غزه برای همیشه تمام، غزه میشود مثل امارات و بقیه، نفت و گاز هم که در کنار دریا دارد.
ارتش ما از سرمایه گذاری های ما دفاع میکند، شما هم اگر خواستید میتوانید کار ما را راحت تر کنید.
ایران هم اگر سر عقل بیاید میتواند در غزه سرمایه گداری کند.
وقتی همه میتوانیم با هم پول درآوریم (ارزش اضافی به جیب بزنیم) جنگ برای چه؟
جز اینکه جنگ ما میتواند مثل بازی فوتنبال باشد که بلاخره هم بازنده دارد و هم سلامت بدنی.
اصرار آقای شهاب برهان در مثبت دیدن شونیسم قومی و ملی:
“تحریف” مشخصِ شرائط مشخص! – شهاب برهان
—
پاسخ به آقای برهان،
ما آنارشیستهای کمونیست معتقد نیستیم که قوم های ایران باید حاکمیت ملی فارسها را بپذیرند. ما معتقد نیستیم که قومگرائی وجود ندارد و واقعی نیست. ما منکر واقعیت (شرایط مشخص و تحلیل مشخص) بد آموزی قومگرایانه اقتدارگرایان اقوام و ملیتها نمی شویم. این خیلی واقعی و قابل ملموس است. وجود ارتجاع واقعی است.
مسئله ما مبارزه طبقاتی علیه ارتجاع است و ارتجاع است که بر قلمروی قومی و ملی اصرا دارد و زنان و کارگران را ابزار میکند. دلیل اینکه لنین مسئله قومها را به روش خود میخواست حل کند این بود که بتواند در حاکمیت ارتجاعی حزب خودش ثبات بوجود بیاورد. از این لحاظ اشتباه نمی کرد، هر حکمومت مرکزی ی، تا آنجا که انقلاب آنارشیستی – کمونیستی وجود ندارد، دنبال ثبات است تا کار انباشت سرمایه و قدرت گیری دولتش بخوبی پیش برود. لنین بمدت تقریبا 80 سال تز نسبتا موفقی داشت تا اینکه بلاخره آلیگاروش های روسی که پایه اش را ریخت تصمیم گرفتند قومها و ملتها را بحال خود بگذارد تا مرکزشان آسیب نبیند.
درباره فرق بین مذاکره مستقیم و غیر مستقیم میتوان کتاب نوشت، اما آخرش این است که درجه سری بودن مذاکره مستقیم زیاد است.
بهرحال جای خوشحالی است که رژیم ایران حاضر شده است بجای جنگ و خونریزی، که مطمئنن به شکست خوردنش منجر می شد، مذاکره کند و امیدواریم کار به جنگ کشیده نشود. ایران یک نوع کشور سرمایه داری (بردگی مزدی) است که توانایی های صنعتی و علمی کمی دارد و حریف اربابان جهان نمی شود و اربابانش بهتر است قلدری نکنند و رسم نظام حاکم جهان را بپذیرند.
در شرایط کنونی که جنبش واقعا انقلابی وجود ندارد و همه اپوزیسیون منتظر فرصت برای آدم کشی و درست کردن دولت در خدمت نوک سلسله مراتب خود و بهره وری از ناآگاهی طبقاتی در استثمارگری هستند، هر چه آدم کمتر کشته شود بهتر.
در شرایط کنونی، هر چه استثمارگران بیشتر با هم صلح و همدستی داشته باشند، برای ما زنان و کارگران بهتر است، چون زندگی ما ثبات بیشتری پیدا میکند و ما فرصت بیشتری برای درک واقعیات و پرورش انقلابی خود پیدا میکنیم.
این منطق در مورد رابطه رژیم و اپوزیسیون هم صادق است. اگر قرار است رژیم برود، از آنجا که اپوزیسیون فعلی خودش ارتجاعی است، رفتن بی خونریزی رژیم بهتر است. حتی اصلاحات و رفرم و تغییر تدریجی هم خوب است. آنهایی که ضد اسلام هستند هم میتوانند بتدریج جامعه غیر اسلامی بردگی مزدی خود را درست کنند، بشرطی که علیه قومهای غیر فارس نفرت پراکنی نکنند و جنگ راه نیاندازند و به اربابان غیر فارس هم اختیار استثمار کردن کامل بدهند.
بهرحال،
ارتجاعیون اگر جنگ نکنند بهتر است، و فرصت است. اگر جنگ هم کنند، ما زنان و کارگران از ضعف آنها میتوانیم استفاده کنیم و سطح آگاهی خود را یک پله بالا ببریم. بهرحال کار زیاد است. باید هم زندگی کرد و هم مبارزه و باید صبور بود و نسلی فکر کرد (چیزی که کمیاب است) و کودکان خود را انقلابی بار آورد نه صرفا دکتر و مهندس و کاسب خادم سیستم.
از آنجا که علم و منطق با ماست، امکان موفقیت ما بسیار بالاست. ارتجاعیون همیشه از علم علیه ما استفاده میکنند، اما در گفت و شنود علمی با ما بازنده هستند و این ذهنیت و اراده لازم برای رشد انقلاب را فراهم میکند. خشونت ارتجاع همیشه بعلت بازنده بودنش در گفت و شنود است. استقامت و رمز پیروزی زنان و کارگران هم در پرورش ذهنیت منطقی و علمی و گفت و شنود منطبق با آن با هم، تاکید کنیم، با هم است. ذهنیت زنان و کارگرانی که نمیخواهد با حقایق روبرو شوند، ارتجاعی و نوکر صفتانه است و بردگی لیاقت آنهاست.
انارشیست
به کامنتهای زیر مقاله ذکر شده توسط گردانندگان یا گرداننده سایت اخبار روز مراجعه کنید، متوجه می شوید که یکی از کامنت نویسان از حذف کامنت خود شکایت کرده. مقاله پرو رژیمی آقای فرخ نگهدار، بعد از درج شدن، حذف گردیده. احتمالا کامنتهای خود آقای نگهدار هم سانسور شده چون او خودش معمولا کامنت می نویسد.
آخر و عاقبت اپوزیسیون اقتدارگرا و هوادار دموکراسی استثمارگران (در حقیقت همه اپوزیسیون) ، شامل اپوزیسیون دیکتاتور بلشویک و یا سلطنتی، دولتگرایی، سانسورگری و سرکوب معترضین به سلطه طلبی و استثمارگری است. قتل آنارشیستها در تاریخ اصلا پدیده ای کمیاب نبود و نیست.
در ارتجاعی بودن بیانیه شکی نیست، اما مخالفین آنهم دارند حقیقت را تا آنجا که میتوانند پنهان میکنند. حقیقت این است که نه رژیم ونه امپریالیستهای غربی و نه امپریالیستهای شرقی دنبال صلح نیستند بلکه دنبال حل مسائل استثمارگرانه خود هستند.
حقیقت مهمتر این است که خود استثمارگران نمی جنگند، زنان و کارگران گول خورده هستند که برای آنها همدیگر را به قتل می رسانند.
آنارشیست
این کامنت به مقاله و مسائل روز ربط دارد، لطفا سانسور نکنید.
—
درباره این نظر سانسور چی های مرتجع سایت اخبار روز:
نظر رسمی این سایت:
چرا بیانیه «جامعه مدنی ایران» در خدمت جلوگیری از جنگ نیست؟
—
اینها میگویند چرا بیانیه به سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی انتقاد نکرده است. بیانیه باید از خامنه ای میخواست که با ترامپ مذاکره کند.
—
پاسخ ممکنه نویسندگان بیانیه این است:
۱ – به رژیم بگوییم که چرا علیه نسل کشی ۷۵ ساله آمریکا-اسراییل-دموکراسی اروپائی اسلحه کشیده است ؟ اینکه خودکشی سیاسی است.
۲ – ترامپ حرفی برای گفتن ندارد و منظورش از مذاکره امضای سند نوکری است، چیزی بنام “مذاکره” وجود ندارد.
۳ – اگر از رژیم دفاع کنیم ترامپ می فهمد که باید زحمت بیشتری بکشد شاید تغییر نظر بدهد.
۴ – گر علیه جمهوری اسلامی شورش کنیم و سرنگونش کنیم، بهرحال اربابان امپریالیستهای غربی شما حکومت خواهند کرد و سودش به جیب ترامپ و امثال شما می رود.
—
اضافه شود که:
دموکراسی های اروپایی همیشه حرفی برای مذاکره نداشته اند و همیشه مننظورشان امضای نوکر بودن توسط رژیمهای مثل ایران بوده است.
—
نظر آنارشیستی کمونیستی:
– جنگ دولت آمریکا و امپریالیستهای غربی با شرقی ها جنگی پایان ناپذیر است. اگر امپریالیستهای شرقی قدرت بیشتری پیدا کنند، آنها هم حالت تعرضی پیدا میکنند و به غرب حمله میکنند.
– جنگ طلبی در ذات فرهنگ اقتدارگرایانه و استثمارگرانه تاکنونی بشر بوده است.
– بیانه باید از زنان و کارگران ایران و جهان میخواست علیه ارتجاع متحد شده و انقلاب کنند نه اینکه وارد بازی های پشت پرده آنها شوند.
—
تا قبل از اینکه سرمایه داران آمریکا ترامپ را انتخاب کنند، نوکران دموکرات و جمهوری خواه ایرانی دنبال این دموکراسی های امپریالیستی راه می افتادند و سیستم سیاسی آنها را تبلیغ میکردند، حالا که در عمل ورشکسته سیاسی شده اند (بعد از جنگ اوکراین و نسل کشی اسراییلی ها)، ،دارند تقصیرها را می اندازند گردن ترامپ. واقعیت این است که لیاقت آنها ترامپ و امپریالیستهاست چون کسی که دنبال ارباب میگردد، ارباب تحویل میگیرد. خر بی پالان بلاخره یک پالانی خواهد داشت.
—
آنارشیست
نقد جمهوری اسلامی زیاد است، راه حل کمیاب.