درخت دانش یا دام دین نادانی؟
بهنام چنگائی
دین دولتی با زندان ها، ترورها، اعدام ها، دشمنی ها، جنگ ها، کشتارها، زن ستیزی ها، کارگرکشی ها، فسادها، دروغ، فریب و نیرنگ ها، چپاول ها و… هایش ” بنام خدا ” در جهان امروز شناخته شده و بی همتاست و بسان خدای شان یکتاست. او درین 45 سال جز پرستش و پرستاندن زورکی و سیستماتیک مردمی از پلیدی های خویش، ژرفش نادانائی های کارگران و جوانان در برابر ایمان پوچ و خردستیز، و از همینرو چربش وجود پلشت خود رهبر است که می باید برنامه ریزی شده توسط ساده دلان پذیرفته شود تا که اوی خامنه ای بنام جانشین خدا در روی زمین باشد و بماند. بنابرین، این آقا و مزدورانش هیچ کار درست ناچیزی جز تباهی زندگی توده های کارمزد، ویرانی روزبروز سراسر کشور، و تبانی و تاراج دارائی های کشور بسود باندهای ترور ولائی در منطقه و جهان، و سرآخر درآوردن نان از گلوی زن و بچه های کارگران و توده های تنگدست، گرسنه و بیدادرس و بی سرانجامی هستی تک تک آنها، رژیم الهی هیچ کار دیگری نداشته، نکرده، ندارد و نمی کند و در آینده هم نخواهدکرد.
بویژه از آغاز تا بامروز این دم و دستگاه فاشیست و ضدبشری نه تنها هزاران هزار انسان ساده دل را قربانی اهداف پوچ خود کرده، که تک تک سران حکومتی خود را نیز یا کشته و یا با تهدید دهان بند زده و بگوشه ای بیرون از خلافت یکه تازاش پرت کرده است؛ بی گزافه باید گفت: که این حکومت دوست و دشمن همیشگی ندارد. در دور تازه پس از کشتن رفسنجانی و بدان سان کشته شدن رئیسی، حال این مرگ ها، هر راز پنهانی که داشته باشد که بی گمان دارد و روزی آن رمز نیز آشکار خواهدشد، دستکم امروز برای توده های ساده دل مسلمان و فریبخورده ی دین دولتی روشن شده که رژیم وراج، بساط اش ناتوان و ولایت اش پا در هواست.
و ازینرو برای خود خامنه ای و یکایک یاوران و مزدورانش در” سپاه و بسیج و …” هیچ چیز و فردی اهمیت و ارزش پایدار نداشته و ندارد، مگر ماندن در قدرت، یافتن راه جانبدربردن خود آقا از ده ها دام و مهلکه ی مرگ، و برای سپر دفاعی، تربیت نیروی وابسته و ساده دل برای پاسداران حماقت، تقویت سکتاریستی مریدان و وابستگان و توسعه ی بیشتر باندها و سازماندهی هرچه پیچیده تر باندها و مافیاهای نظلمی و امنیتی درونی و بیرونی، و بیاری آنها شاخ و دم به دشمن نشان دادن و شاید تضمین بقای یکه تازی فاشیسم و دم و دستگاه شیعوی در داخل و خارج ایران؛ و آن نیز بایستی به هر قیمتی که داشته باشد که تاکنون بهای بسیار بسیار گزافی برای توده های کارمزدان، کشاورزان، زنان و جوانان و… داشته است، باید سیستماتیک پیشرود و سرکردگی چندش برانگیز سرکردگی شیعی در برابر سنی به پیش رانده شود، تا آنروز که امام زمانش شان ظهورکند و مگر او بتواند بدادشان برسد. آنگونه که خودشان مدعی آن می باشند! مگر چنین نیست و نمی گویند؟.
بنابر شناخت تاریخی و کنونی من و ما، از هدف ها، جنگ ها، نسل کشی ها، چپاولگرها، دست نشاندن ها و مزدورپروری های بیکران امپریالیسم آمریکا در گستره زمین و کشورهای ویرانشده، می توان بدون گرافه گوئی چنین گفت که این ساختار هیولائی و ضدبشری و بهره کش جزو بی همتاترین و هولناک ترین دم و دستگاه مقتدر تروریسم جهانی نیست! ساختار تروریستی ایکه خرد و اراده ی اجتماعی و فراملی انسان ها روزی می باید گردانندگان دیروز و امروز آنرا به پای محاکمه قربانیان بی شمار در سراسر جهان بنشانند . خواهندنشاند. همانگونه که راسیسم برتریجو و اشغالگر صهیونیسم در برابر مردم بیدفاع فلسطین تروریست هولناکی بوده و همچنان هست. و در این میان رژیم ولایت فقیه مطلق فاشیست بی آبروتر و تروریست تر از آنست که بتواند برابر این دو ( آمریکای تبهکار و صهیونیسم راسیست) آبروئی برای خود دست و پاکند! زیرا این دم و دستگاه تروریست در چشم قربانیان بی شمارش رسواست و در پایه هم هرگز نمی توان این دین دولتی را بدون زن ستیزی ها، زندان ها، شلاق ها، سرکوب ها، کشتارها، اعدام ها و دشمنی برانگیزی ها و جنگ هایش که بسیار می باشد تعریف درست کرد.
در یک اصل نباید تردید بخود رواداشت و آن اینکه جهان گردنکشان سرمایه سالاری و بویژه غربی آن همیشه یاور تروریسم و هموند این ساختارهای امپریالیستی، صهیونیستی و فوندامنتالیستی بوده و هست. پشتیبانی و بازگرداندن طالبان، کوچکترین این حقیقت است. شبیخون صهیونیسم راسیست از توده های بیدادرس فلسطین نمونه بارز برتریجوئی یهودی ـ صهیونیستی آن بوده و می باشد. و آوردن خمینی واپسگرا در دوران کارتر، جز توسط قلدران سرمایه سالار آمریکا و حکومتش متصورنبود که آنهم برای حفظ منافع و هدف های سرکردگی شان در ایران و منطقه نبود.
هوشیار، روشنگر و سازش ناپذیر با دشمنان نوع انسان باشیم که سیاست، تاکتیک و دعوای قدرت میان هرکدام از آن ” تروریست های کوچک و بزرگ” آمریکا، اسرائیل و ایران و …، و کشاکش مرگبار پیشین و کنونی در میان هرکدام شان تنها، بخاطر قدرت و انباشت بیمارگونه ی سرمایه است که تنها و تنها قربانیانی که داشته و دارد، توده های کارمزد و بیکاران گرسنه و ساده دلان آسیب پذیر بوده و هستند که از روی گرسنگی و بیکاری جذب این یا آن جریان تروریستی شده و می شوند تا که سپر بلای هرکدام از آنان باشند که بوده اند.
تروریسم اخیر صهیونیسم با پشتیبانی آمریکا، و بویژه پس از کشتار هفت اکتبر حماس از مردم بیدفاع اسرائیل، یک رویدادی تاریخی تلخ، ناگوار و ضدبشری ست که نباید از دید و خرد نوعدوستان و آزاد اندیشان هیچگاه فراموش شود! با اینوجود دیده و می بینیم که نتانیاهو برای هدف های راسیستی خویش و فرماندهان پشت پرده نشین صهیونیسم و راسیسم چه فرصت طلائی ای یافته و نشان داد و می دهد که نه او بفکر قربانیان حمله حماس است و نه در برابر این شرایط شکننده می خواهد از مردم و حقوق بشر قربانیان فلسطین اندکی پشتیبانی کند و هرگز نمی کند و نخواهدکرد.
بهتر است تنها به شما ترور بچه ها و زنان بی پناه بنگریم تا مفهوم تروریسم صهیونیسم و پشتیبانی بی شرمانه امپریالیسم آمریکا از آنها را بهتر دریابیم. جار و جنجال های خامنه ای و مزدورانش در اسرائیل ستیزی هیچ پدیده ی تازه، یاری رسان و مفیدی نبوده و نیست جز فریب بیشتر توده ها، و بیاری آن یافتن قربانیان ساده دل تر برای پوشش دفاعی خودکامگی دین دولتی و ولایت اش، وگرنه چه کسی هست که نداند که ولایت و دولت دینی او هیچ آبروئی و تعهدی ناچیز به حقوق بشر ندارد و هردوی این تروریست ها و سرور و یاورشان آمریکا جنایکار در برابر دیدگان گریان مردم ایران و اسرائیل و فلسطین و لبنان و سوریه و… برای همیشه تروریست اند و باید بیاری همبستگی اجتماعی طبقاتی و فراملی برابرشان بایستند و بتوان هرچه زودتر هرکدام از آنها چنانچه میسرشود دادگاهی کرد که روزی خواهندشد.
رژیم تروریست و رهبر در هم شکسته ولائی آن با ترورهای سلیمانی، ای بسا رنیسی، و سپس هنیه و اینک نصرالله توسط تروریسم صهیونیست، در تلاش برای انتقام و ایجاد توهم و گستراندن هربیشتر دام نادانپروی های خویش برای رژیم سراپا درب و داغان شیعی ست که نباید این امکان دوباره یابی شود و این را مالیخولیای دینی ـ ولائی می داند و با اینهمه در تکاپو ست که رژیم خود را از مرگ نجات دهد! غافل از اینکه آقا با خیزش دوباره و سراسری کارگران، زنان، جوانان و توده های معترض روبروست. و عنتربازی پزشکیان در داخل و خارج نیز نمی تواند کمکی به او و پابرجائی دم و دستگاه ضدبشری شان کند و نخواهدکرد. چراکه نه تنها حقوق نداشته و برابر زنان، که امروز دیگر توده های میلیونی کارگر بیکار و گرسنه در برابراش ایستاده اند، و دست به اعتراض و اعتصاب و… می زنند. همچنین از درون ساختار فروریخته و سرخورده، بازتاب های گسترده و اعتراضی و ستیزه جویانه ی وابستگانش به روشنی و روزانه دیده می شود که برعلیه حکومت یکه تاز، ناتوان و وامانده فریادزده و هشدار می دهند که رژیم شان روبه نابودی ست و ولایت خودبزرگ بین، کک اش هم نمی گزد و از همینرو، ریزش نیروی خودی در سراسر کشور رشد چشمگیر یافته و هریک از آنها از روی ترس، نگران فردای سرنگونی و فرجام خویشند که می باید با گشاده روئی با آنها هموندی و همدردی و همبستگی طبقاتی داد تا همچون ما در خدمت به سرنگونی و ایجاد قدرت مستقل و شورائی کارگری توده ای شد.
همزمان با یورش ها و بمباران های هولناک صهیونیسم راسیست از نیروهای وابسته به خلافت شیعی، چنین به نظرمی آید که دور بزن و در روی پیشین دوباره بازگشته است. چراکه سلیمانی و رئیسی رفت، و سپس هنیه و امروز نصرالله و تا فردا نوبت کدام باشد؟!
بهنام چنگائی شنبه هفدم مهر 1403
آقای چنگائی،
1 – این مقاله بزودی به قسمت آرشیو روشنگری می رود. من این بحث را پای مقاله آتی شما، وقتی مقاله اتان در ردیف ششم قرار گرفت ، ممکن است ادامه بدهم.
2 – سئوال شما تکراری است و چندین بار به آن جواب داده ام.
3 – از آنجا متوجه پاسخ های من نمی شوید، تقضای من این است که سئوالات را بطور مفصل همراه با ذکر مثال توضیح دهید.
خانم یا آقای آنارشیست
درباره طالبان:
در این مقاله چهارکشور همسایه به طالبان انتقاد کرده اند که در جنگ با عایش گزینه ای عمل میکند و بخشی از آنرا برای خود علیه پاکستان نگه داشته است.
https://www.globalresearch.ca/china-iran-pakistan-russia-afghan-taliban/5869157
نظر من:
طالبان یک گروه گانگستری سرمایه داری در کار قاچاق مواد مخدر بوده است. استقلال طلبی اش همان دلایل ارتجاعی بقیه حاکمین را دارد: ارباب برده های خود بودن. رابطه آمریکا و طالبان رابطه تعهداتی ست نه جنگ و همیشه میتواند به دوستی بیانجامد چون هر سرمایه داری (گانگستر) دنبال پول و قدرت است. کوشش رژیم در دوست شدن با امپریالیستهای غربی بر کسی پوشیده نیست. شرط غربی ها دست برداشتن از سر اسرائیل و قطع تبلیغات ضد آمریکائی ست.
مبارزه انقلابی با طالبان هم شعار پردازی سرنگونی طلبانه نباید باشد. باید بتدریج در محیط کار و زندگی فرهنگ ضد ارتجاع را پرورش داد و شرایط را برای غلبه بر حاکمیت دولتی آن فراهم نبود. موفقیت انقلاب به شناخت درست زنان و کارگران از انسان و ارتجاع بستگی دارد.
آنارشیست
درباره این مقاله از آقای حسین زاده:
عنوان مقاله: ننگتان باد
https://www.azadi-b.com/?p=48588
1 – ایشون تازه، و احتمالا طیف وسیعی دیگر، دوزاری اش افتاده که ارکستر سمفونی سرنگونی طلب اپوزیسیون هوادار دموکراسی غرب فقط دنبال سرنگونی است و بس. البته اینطور نیست، آنها ساده لوحانه فکر میکردند که در رقابت پیروز خواهند بود برای همین فکر میکردند که دارند از بی بی سی و غیره و کلا طیف دموکراسی خواه و سلطنت طلب، استفاده میکنند!!!
2 – زمانی دارند از شورش انقلابی زمان جنگ علیه دولت خودی حرف میزنند که اصلا چنین نیروئی را پرورش نداده اند و در طول 45 سال گذشته فقط و فقط دنبال تبلیغات سیاسی سرنگونی طلبانه اقتدارگرایانه بودند.
3 – هیچ یک از مارکسیستهای مخالف رژیم، نقدی جدی به حزب گرائی و نزدیکی و شرکت در دولتهای دموکراتیک امپریالیستی ندارند و اساسا از طریق توهم مارکس به ارتجاع نزدیک هستند.
4 – هیچ یک از بلشویکها فعلی ارزیابی روشنی از علل شکست خودن بلشویسم ندارند و هنوز دولت آنها را ارتجاعی نمیدانند.
5 – تقریبا همه آن دسته از مارکسیستهائی که بلشویسم را نقد کرده ند، متمایل به برقراری دموکراسی امپریالیستی در ایران هستند.
6 – حتی آنارشیستهای ایرانی نشان دادند که نقد آنها از بلشویسم هیچ چیز نیست جز هواداری از سوسیال دموکراسی که هست نوکری برای امپریالیستهای غربی، نمونه توهم به روژاوا.
7 – امید مارکسیستی به دولت دموکراتیک در ایران که در آن مثلا احزاب با هم رقابت کنند و مارکسیستها جنگ دموکراسی را ببرند، یک توهم خطرناک برای مبارزات زنان و کارگران در رهائی از ارتجاع است.
8 – تمام تمرکز کار انقلابی باید در محل کار و محل زندگی باشد و تشکل سازی و پرورش انقلابی باید مستقیما مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و هیراشی را نقد و در عمل نفی کند.
آنارشیست
درود خانم آنارشیست؛
شما دوباره گفتمان همیشگی خود تکرارکردید و در همان فاصله از شاخه ای به شاخه ای دیگر و شاخه های دلخواها تان بال و پر گشودید و پرسش مرا بی پاسخ گذاردید.
در بخشی نوشته اید:
– تنها راه آزادی از ارتجاع، نه سرنگونی های بی هدف و احمقانه، بلکه پرورش دانش و روحیه انقلابی-تشکیلاتی و کلکتیو-شورایی در محل کار و زندگی علیه ارتجاع است.
شما بما بگوئید چگونه چنین نگرشی در کشتارگاه ولائی متصور است؟! دستکم به این دیدگاه خود پاسخ بدهید تا ما بدانیم و راه و روش پیشبرد مواضع سیاسی تان را دریابیم.
باسپاس
نکات پراکنده در ارتجاع شناسی
*
دلیل موفقیت ارتجاع اسرائیل – غرب دموکراتیک در کشتن ساده رهبران مرتجع سیاسی و نظامی حزب الله و حماس و جمهوری اسلامی، دو چیز است:
۱ – پیشرفت در رشد نیروهای مولده مارکسی.
۲ – برخلاف اعتقاد رایج، نزدیکی سیاسی- مکانی ارتجاع اقتدارگرای انحصار طلب و استقلال طلب به ارتجاع سکولار دموکرات.
*
درک این واقعیت که ارتجاع مذهبی و مارکسیستی-دولتی و نازیستی طبیعتی همسان با ارتجاع سکولار دموکراسی غربی دارد ، درکی علمی است نه فلسفی، یعنی متکی به فاکت و وقایع تاریخی و روزمره. تاریخ ارتجاع اسرائیل دقیقا از ماهیت دموکراسی غرب است. ارتجاع غرب در استعمارگری آن است، بصورت گرایشی حیاتی برای بقا ؛ بقا از نیروی انقلاب کمونیستی-آنارشیستی نهفته در جامعه شان.
*
دلیل عدم موفقیت و یا کندی در موفقیت تاکنونی ارتجاع دموکراسی های غربی در از بین بردن ارتجاع حاکمیت روسیه و چین هم دو چیز است:
۱ – پیشرفت در رشد نیروهای مولده مارکسی در چین و روسیه.
2 – دوری سیاسی-مکانی عملی این کشورها از غرب.
در روسیه، نزدیکی سیاسی از طریق گورباچف بوجود آمد، اما نتیجه آن ورشکستی و فروش همه چیز به سرمایه داری غرب شد ، تا اینکه آلیگاروشهای روسی به خود آمدند و نزدیکی ها را از جمله مثلا ان جی او ها را محدود کردند و یا برداشتند.
*
دموکراسی غرب و جامعه باز پوپری یعنی سپردن جامعه خود به استثمارگران، استعمارگران، جاسوسان و تروریستها.
*
کلیدی ترین ابزار نجات دهنده ارتجاع چین و روسیه از ارتجاع استعمارگر دولتهای غربی، دیکتاتوری آنها و داشتن سلاحهای اتمی ست.
*
فعالیت انقلابی موثر یعنی پرورش توانائی فلج کردن نیروی های مولده ارتجاع خودی و غیر خودی و دور شدن از سیاسیون و ایدئولوگهای مکار آنها. رویکرد مارکس و انگلس سیاسی کاری یعنی نزدیکی به سیاسیون ارتجاع از طریق فعالیت حزبی انقلابیون بود. این رویکرد یک گمراهه بزرگ و دلیل اصلی تضعیف کمونیسم و آنارشیسم ۱۵۰ سال گذشته است.
*
استقلال طلبی انقلابی نیست، فقط انقلاب لازم است که اقدامی بین المللی است. جنگها و سرنگونی ها کماکان در چهارچوب رقابتهای ارتجاعی پادشاهی های قدیم بصورت مدرن هستند.
*
آنارشیست
با توجه به تعریف ارتجاع بمعنای مجموعه ای از مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و هیراشی و سایر اشکال اقتدارگرائی، و تعریف انقلاب به معنای اراده و دانش در از بین بردن ارتجاع، نگاهی به وضعیت سیاسی جهان و ایران باختصار:
.
– تمام فرهنگ بشر تاکنون فرهنگ استثمار، و زور و جنایت در خدمت آن ، بوده است.
– پیدایش بردگی مزدی و سکولاریسم و دموکراسی در اروپا هیچ جامعه بهتری نساخت جز جامعه ای برای استثمار کردن بهتر، ، آدم کشی بهتر و استعمار بیشتر.
– پیدایش مارکسیسم کمکی به آزادی بشر نکرد چون هیچ جیز نبود جز ایدئولوژی سرمایه داری دولتی.
– چهار روشنگری کمونیستی – آنارشیستی قرن نوزدهم، یعنی درک سیستم استثمارگری در تاریخ و جامعه مدرن، گرایش به درک تکاملی بشر، درک ارتجاع مردسالاری و درک دولت به مثابه ابزار استثمار، از طریق حربه حزب سازی بجای تشکل انقلابی در محل کار و زندگی، هنوز راهنمای مبارزات زنان و کارگران در راه رهایی از ارتجاع نشده است.
– تمام مبارزات ضد استعماری قرن بیستم بعلت حاکمیت اقتدارگرایان در آن یا از شکل علنی به شکل نواستعمار درآمده و یا به حاکمیت ارتجاع وطنی ختم شده است.
– امروز در دورانی زندگی میکنیم که چهره فاشیستی کمونیسم دروغین بلوک شرق و مقاومت مذهبی و سکولار دموکراتیک در مقابل استعمارگری دموکراسی ها و دیکتاتوری ها و بلاخره خود امپریالیسم سکولار دموکرات غرب ، کاملا آشکار شده است.
– بعلت حربه حزب سازی و دموکراسی پنهان کننده فاشیسم، تمام اعتصابات، اعتراضات و شورشها در دور باطل قرار دارند.
– تنها راه آزادی از ارتجاع، نه سرنگونی های بی هدف و احمقانه، بلکه پرورش دانش و روحیه انقلابی-تشکیلاتی و کلکتیو-شورایی در محل کار و زندگی علیه ارتجاع است.
– هر چند رشد نیروهای مولده موجب افزایش عمر و جمعیت شده است، اما همزمان در مسیر نابودی محیط زیست و بشریت قرار دارد و بشر استثمار شونده را شدیدا تهدید میکند. کم شدن جمعیت به ترمیم محیط زیست کمک میکند اما تغییری در وجود نحس اقتدارگرایی و جامعه طبقاتی اش بوجود نمی آورد.
– جهان انسان یک انقلاب میخواهد و بس.
آنارشیست
“همچنین از درون ساختار فروریخته و سرخورده، بازتاب های گسترده و اعتراضی و ستیزه جویانه ی وابستگانش به روشنی و روزانه دیده می شود که برعلیه حکومت یکه تاز، ناتوان و وامانده فریادزده و هشدار می دهند که رژیم شان روبه نابودی ست و ولایت خودبزرگ بین، کک اش هم نمی گزد و از همینرو، ریزش نیروی خودی در سراسر کشور رشد چشمگیر یافته و هریک از آنها از روی ترس، نگران فردای سرنگونی و فرجام خویشند که می باید با گشاده روئی با آنها هموندی و همدردی و همبستگی طبقاتی داد تا همچون ما در خدمت به سرنگونی و ایجاد قدرت مستقل و شورائی کارگری توده ای شد. ”
.
لطفا یکی توضیح بدهد این جمله آقای چنگائی یعنی چه؟ بنظر من که خیلی ناجوره، برای همین فکر میکنم درکم اشتباه است و بهتر است کسی دیگر هم نظر بدهد.
.
آنارشیست
در ارتباط با این مقاله از جناب مازیار رازی:
در صورت حملۀ نظامی ایالات متحده و اسرائیل به ایران موضع ما چه باید باشد؟
https://www.azadi-b.com/?p=48565
ایشون بدرستی می نویسد که بخشی از ترتسکیستهای زمان شاه مخالف خمینی بودند. من خوب یادم است.
کنه مقاله این است که در شرایط فعلی، در صورت جنگ، نباید از “ایران” دفاع کرد. این نظر هم درست است. نظر او این است که در صورت جنگ، کارگران اسلحه بدست باید اسلحه شان را علیه رژیم برگردانند که نظر لنین در جنگ اول علیه تزاریسم بود حتی در دوران حکومت موقت. اینهم درست گرچه فعلا چنین تدارکی وجود نداد و چنین تدارکی در ایران سالها طول می کشد. ایراد نظر ایشون این است که میخواهد حکومت بلشویکی ضد شورا درست کند و اسمش را بگذارد حکومت شوراها. کلا، مقوله حزب و دولت با شورای کارگری جور در نمی آید.
آنارشیست
جناب چنکائی، پاسخ به این کامنت شما:
“شما حرف های همیشگی و بی بهای خود را تکرارکردید. پرسش من این بود…”
.
اول اینکه توضیح دادم ضدیت شما با درست کردن تشکل انقلابی کارگری دارای یک ایراد بزرگ منطقی است. مجددا کامنت من را مطالعه کنید. اصل نقد این است که طبیعت تشکل یابی کارگری ضد سرمایه داری علیه فاشیسم است نه منوط به نبودن آن.
.
در باره این کامنت آخر شما،
.
درست می فرمائید، من وارد وحدت با فاشیستهای استالینی و سوسیال دموکراهای نوکر امپریالیستهای غربی و چپ هوادار روسیه فعلی نمی شوم. من دولتگرائی و عملکرد عملی مارکسیستها را در طول کامنتهای طولانی ارزیابی کرده ام و نشان داده ام که آنها ضد انقلابی هستند چون سلطه طلب هستند. سلطه طلبی شان هم بعد از سرنگونی ارتجاعی رژیم بدتر از سلطه طلبی فعلی اش خواهد بود. کارهای فعلی این چپ مریض کشیدن توده ها به شورشهائی است که نتایج عملی آن یک جامعه ارتجاعی دیگر است. تشکلات آنها سلسله مراتبی و ضد کارگری و دارای یک مشت اراجیف ایدئولوژیک ایمانی است نه علمی که وارد ذهن کارگران میکنند تا سوار آنها شده برای کسب قدرتت سیاسی بلشویکی و یا سوسیال دموکراتیک امپریالیستی.
.
حال نظر من ضد وحدت چپ است؟ اگر چپ این فاشیسم استالینی-لنینی و این شامورتی بازی های پرو غربی و پرو شرقی است، صد درصد. دو نمونه این چپ شما را در پائین نقد کردم. خیلی بیشتر است.
.
اینکه نوشته اید که “بقای رژیم را مصلحت کنونی می دانید”، این تفسیر ارتجاعی از نظر من است. نظر من این است که اقتدارگرایان چپ و راست اپوزیسیون توده ها را برای مقاصد ارتجاعی خودشان جلو می اندازند و مرتکب جنایت علیه بشریت می شوند، مثل اینکه ما به یک بچه 5 ساله بگوئیم برو نزیکی آن چاه بازی کن. اگر این رژیم را نجات میدهد، دیگر به من مربوط نیست، برای سرنگونی که هر غلطی نباید کرد. سرنگونی فقط باید بدست توده هائی باشد که دیدگاه انقلابی دارند نه صرفا تنفر از رژیم. اگر توده ها راه حل من را نپذیرند و برای امثال چپ شما شورش کنند و موفق شوند، ایدئولوژی آنها و اربابانشان را نقد میکنم ولی در عین حال میگویم که چشم رژیم کور، مگر شاه نبود؟!! این نظر من است، لطفا آنرا وارانه جلوه ندهید. البته فقط بحث من در ارتباط با رژیم نیست، در برابر رژیم اسرائیل و آمریکا و رژیم سابق نازی آلمان و همه رژیمها همینطور است.
.
آنارشیست
خانم آنارشیست!
شما حرف های همیشگی و بی بهای خود را تکرارکردید. پرسش من این بود که شما چگونه می توانید با وجود این چماق دوسر … دیدگاه های سیاسی و اهداف آنارکوسندیکالیستی خود را که فراتر از خواسته های سوسیالیستی ست پیاده کنید؟
شما در هر حال در صف چپ نمی خواهید باشید و آنرا راست و مدافع سرمایه می دانید و از همینرو ترجیح می دهید علیه رژیم نباشید و یا نرزمید و من بهمین خاطر شما را یکی از پراکنده کنندگان صف بندی طبقاتی کار علیه سرمایه دانسته و با اینچنین پیش فرض ها و دلایل های ذهنیف اسیر دیدگاه سکتاریستی خودتان هستید.
تازه من اینگونگی شما را می پذیرم و این حق شما نیز هست که چنین فکرکنید. اما وقتی ما را در صف دشمنان می بینید و بقای رژیم را مصلحت کنونی می دانید، آنگاه است که این نگرش برایم نشانه های دیگری دارد که از بازگشائی آن خودداری کرده و همچنان می کنم.
چراکه برای شما چه این رژیم و یا هرساختاری را که صف مستقل طبقاتی را همچون ما چپ ها و کمونیست مستقل کند و در راستای لئتلاف سرنگونی بایستد و در برابر سرمایه سالاری مرزبندی کند و داشته باشد، شما آنرا نیز همچنان یکسان با رژیم ولائی و یا هر یک از ساختارها و رژیم سرمایه داری می دانید و می نامید. و من این سبک ذهنی و امامزمانی شما را بسیار اشتباه و نوعی غارنشینی ایدئولوژیک دانسته و می نامم.
وگرنه چطور می شود بدون مبارزه گام بگام و بدون انتخاب تاکتیک ها و فرونرفتن در سیاست های ائتلافی زمینه اراده و اداره ی اجتماعی ـ طبقاتی را مهیا ساخت. هرگز!
باسپاس
با ای
قسمت دوم:
.
کلیت مبارزه طبقاتی، در تجرید نهائی، در چهارچوب انسان شناسی – تنها علم کامل به انسان – مبارزه فرهنگی است، جنگ بین فرهنگ ارتجاعی با فرهنگ انقلابی. طبقاتی بودن آن عمیقا در همین است. فرهنگ انقلابی علیه سلطه جوئی است و فرهنگ ارتجاعی توجیه کننده آن و مخرب وحدت درونی جامعه بشر.
.
اهمیت این بحث این است که آنچه که باید واقعا برای انقلاب مفید باشد در میان توده های قربانی ارتجاع طرح میشود نه سوء استفاده از اشخاص برای بودن در وضعیت حاکمیت (سلطه داشتن). این رویکرد درست علمی موجب می شود که اختلافات درونی زنان و کارگران عناوین علمی پیدا کند نه عناوین سکتاریستی. مثلا کارگر الف به کارگر ب نمی گوید تو مارکس یا مارکسیسم را نمی فهمی، میگوید تو درست نظریه ارزش اضافی در سیستم استثماری سرمایه داری را نمی فهمی. با این فرهنگ جدید، که انقلابی است، هر دو کارگر دنبال تقویت منطق و علمشان می روند نه زدن تو سر همدیگر برای اثیات اینکه کدام مارکسیست است. اینکار در جنبش آنارشیستی از مارکسیستی ساده تر است. اصولا دیدگاه آنارشیستی بر اساس عقاید یک شخص بنا نشده و اختلافات بر سر موضوعات است. یک از موضوعات مورد اختلاف آنارشیستها فرم تشکل است نه اینکه باکونیست هستی یا نیستی. برای همین بحثها محتوای علمی دارد. اما بحثهای مارکسیستی (نه بحثهای مارکس و انگلس) ذاتا محتوای علمی ندارند و برای زنان طبقه کارگر برخلاف ظاهرش بسیار مضر بوده اند. حتی میتوان گفت که مارکسیسم ارتجاعی علیه مارکس بود چون او را از یک انسان عادی به پیغمبر تبدیل کرد و دانسته و ندانسته درست انقلاب علیه فرهنگ ارتجاع را برید.
.
آنارشیست
قسمت اول:
.
ارزیابی تا اینجا قبل از خارج شدن مقاله به آرشیو
.
چه نظر جناب چنگائی در ارتباط با فلسفه که میگوید نباید کارگران را با آن گیج کرد و چه نظر جناب خوشچین که میگوید امکان اشتباه در نظرات مارکس و انگلس وجود دارد، در تائید این دیدگاه است که مارکسیسم سازی ضد علم است و به ما زنان کارگران جامعه کمکی نمیکند.
کلا در علم، اشخاص مهم نیستند، بلکه احکام و موضوعات آنها مهم هستند. ارتجاع علم را شخصی و نامی (مارکس + ایسم یا مارکس + ی) میکند تا خودش را در مقابل نقد انقلابی و علمی محافظت کند. برای خنثی کردن این ترفند، باید علم انقلاب را موضوعی کرد نه شخصی. این یعنی چه؟ برای اینکه برای مارکسیستها قابل درک باشد،
.
پیش قدم می شوم:
اقتصاد استثماری – نظریه ارزش اضافی یا نظریه سرمایه داری در شکل انحصاری مهم است. در اینجا موضوع مهم است نه نظر شخص، مارکس و یا مثلا سمیرامین. البته موضوع از طریق اشخاص مطالعه و تحقیق میشود اما موضوع مهم است نه شخص. مثلا در مورد تورگ در علم مکانیک، خود تورگ مهم است نه نیوتون.
تکامل تاریخ اجتماعی – ماتریالیسم تاریخی و احکامش مهم است نه مارکس و انگلس. باید به احکام ماتریالیسم تاریخی برخورد علمی کرد نه فلسفی و ایدئولوژیک.
تضادهای طبقاتی – قانون مندی رابطه استثمار شونده و استثمار کننده و دولت و سیاست مهم است نه فلسفه سیاسی مارکسیستی و حزبی.
و غیره، مثلا در هنر و ادبیات.
کلا، مبارزه طبقاتی جنگ ترکیبی است و این جنگ ذات علمی دارد اما بمنظور خارج کردن قربانیان ارتجاع در فهم آن، در ایدئولوژی سازی بسته بندی شده است. دروغ شده علمی به معنی واقعی کلمه، یعنی استفاده از دروغ بعنوان ابزار علیه برای حفظ سلطه.
با پوزش از شما؛
و اینک درست نویسی اشتباهم:
و این تازه ترین نگرش آنارکوسندیکالیستی شماست که آنرا به اشکال متنوعی اغلب نوشته اید و نشان داده اید که شما باور به یاری رسانی فراانسانی دارید. چرا؟ چون:
پاسخ به کامنت آقای چنکایی،
پاسخ شما به نقد من از ایدئولوژی آلمانی مارکس، تفسیر خودتان از آن است. شما کاملا در این بحث از قضیه خارج شده اید. بحث بر سر علمی بودن کتاب ایدئولپژی آلمانی است و به آنارکوسندیکالیسم و یا آنارکوفمنیسم و یا به انارکوکمونیسم بودن من اصلا ربطی ندارد. نقد علمی ایدئولوژی ندارد، صرفا ارزیابی یک سری از احکام در ارتباط با حقیقی و یا کذب بودن آنهاست.
در ارتباط با این عقیده ریشه دار و اشتباه در ذهن شما:
“دستکم بگوئید که چگونه می توانید درین ساختار کارگرکش و زن ستیز و … می توان ابزار آگاهیرسانی و سازماندهی کارگری را هموار و مهیسا ساخت؟ اینکه همچون گذشته تکرارکنید که ساختار پسین نیز چون کنونی ست و باید از آن چشمپوشی کرد و در سایه شمشیر کور و خونین همین های ولائی ماند؛ نامی ویژه می خواهد که من آنرا نمی گویم.”
.
این نظر شما را دائم سالیان سال است که نقد میکنم و متاسفانه شما در مورد آن اصلا فکر نمیکنید و دائم تکرارش میکنید.
.
ایراد این نظر شما این است که شما کوشش برای آزادی را مشروط میکنید به وجود شرایط آزاد یا آزادی. نظر شما بغایت ارتجاعی و ضد تشکل است. مثال، میگویید برای اینکه بتوان به قلعه کوه رسید، باید اول در قلعه کوه بود. این البته ریشه در خوش بینی کودکانه مارکس به دموکراسی دارد. بحث درست این است که ضرورت ساختن تشکل کارگری انقلابی از خود ساختار کارگر کش و زن ستیز بیرون می آید. اگر این ساختار وجود نداشته باشد، تشکل اصلا ضروری نیست و جامعه فی الحال کمونیستی- آنارشیستی است.
.
در بطن نظر شما هواداری از سیستم بردگی مزدی دموکراتیک وجود دارد. سیستم سرمایه داری دموکراتیک و سکولار ضد تشکل کارگری است، نمیتوان گفت که سیستم سرمایه دای دموکراتیک و سکولار داشت تا تشکل انقلابی درست کرد. ظاهرا هیچ وقت در غرب دموکراتیک کارگر نبوده اید! این عدم درک واقعیت سرمایه داری است. فقط و فقط وقتی تشکل کارگری آزاد است که سرمایه داری وجود نداشته باشد نه اینکه فرمی از سرمایه داری وجود داشته باشد. تشکلات کارکری غیر آنارکوسندیکالیستی، تشکلات کارکری نیستند، مثل تشکلات سرمایه داری اند مثل احزاب و انجمنهای مذهبی و ورزشی و ادبی و هنری که پر از کارکر است اما اساسا بورژوائی اند. با دیدگاهی که شما حمل میکنی، اتحادی های کارکری ضد اتقلابی و کودتا جی کارکری اروپا و آمریکا، انقلابی اند.نه جناب، این دوران عملا سپری شده و بوی گند فاشیسم دموکراسی مورد نظر شما حتی قبل از جنگ دوم به دماغ رسیده بود. باید تا بحال متوجه اشتباه منطق خود شده باشید. البته هنوز دیر نیست.
.
آنارشیست
پاسخ به کامنت جناب خوشچین:
او نوشته:
“پاسخ آنارشیست را داده ام، اما درج نشد!
مقالۀ من اتفقاقاً در نکوهش راسیسم و فاشیسم بود، که اسرائیل به نمایندگی یهودیها آنرا پیاده می کند؛ وقتی قومی بر این باور باشند، که خودشان قوم برگزیدۀ یهوه هستند، این یعنی راسیسم و فاشیسم فرموله شده، تقدس بخشیده شده و فریبکارانه به مردم جهان تحمیل شده است. کسی، که این را نمی فهمد، چاره ای ندارد.”
.
حتی همین کامنت شما هم نژادپرستانه است. اما در مقاله خود نوشته اید: قوم یهود قوم دروغگو است:
“بدینسان، می بینیم، که قوم یهود از دروغگوترین اقوام جهان می باشد.”
این جمله مربوط به اسرائیل نیست ، مربوط به به یهودی ها ست. دولت اسرائیل نماینده یهودی ها نیست، دولت اسرائیل نماینده صهیونیستهاست که تندرو های ناسیونالیست بورژواهای یهودی هستند. بورژواهای صهیونیست، مثل بورژواهای اسلامی فعلا حاکم بر ایران و مثل هر بورژوای دیگری در جهان ذهن بردگانشان را (امروزه برده مزدی) آلوده میکنند. روابط سلطه جویانه و در نتیجه استثمارگرانه درونی یهودی ها، در مقاله شما وجود ندارد. شما فاصله بین قربانی یهودی (در اینجا “نژاد”) را با اربابانشان از بین برده اید. این با واقعیات جور در نمی آید. بسیاری از یهودیان نژاد پرست نیستند، حتی سرمایه دارانشان. فقط صهیونیستهای حاکم هستند که تندرو هستند و رفتارهای شبیه نازی ها و موسیلینی ها دارند. البته ذکر کنم که اصل رژیم جمهوری اسلامی نژاد پرست نیست ، اما فاشیست اسلامی است، یعنی متعصب و برای تعصباتش آدم کش در حوزه قلمروی استثماری معینی.
در بررسی فرهنگ ها باید حتما به روابط اقتصادی آنها مراجعه کرد، من آنارشیست که دیگر نباید به شما درس مارکسی بدهم! نمیتوان گفت فلان ایدئولوژی را باید طبقاتی دید اما بهمان را نه.
بعلاوه، چه چیزی در حاکنیت ساسانیان وجود داشته که عربها آن را از بین بردند و ایرانی ها دوباره زیر لوای اسلام دوباره برقرارش نکردند؟ چی شد یکدفعه دوباره رابطه طبقاتی فراموش شد و کل یک ملت شد منبع و مبدا تجزیه و تحلیل؟ این دیدگاه شما به فاشیسم فارسی می انجامد.
مقاله شما آغاز خوبی دارد اما بتدریج از حقایق دور می شود. مطالعه و ارزیابی امپریالیسم در تاریخ و رابطه آن با ایدئولوژی و استثمار همیشه کوششی مفید برای آزادی ست.
آنارشیست
پاسخ به این کامنت:
.
“کمنت های خانم آنارشیست در نهایت به نفع ارتجاع و بورژوازی و مردسالاری و آخوند است چون همه نظرات خود را نسبی میکند و به این نتیجه میرسد که دین و سرمایه داری و لیبرالیسم و پدرسالاری و جنگ و وطن و مبارزه و حقیقت و ….. شر مطلق نیستند بلکه نسبی هستند و همیشه میتوان یک دشمن مهمتر را نام برد !”
.
بنظر کاملا برعکس می آید. نظر من همیشه این بوده است که سلطه جویی گرایشی در انسان است که شر مطلقی ست برای استثمار نیروی کار. نقد وجه اخلاقی ارتجاع با نقد وجه عملی اش (وقتی عینیت پیدا میکند) در این دیدگاه توازن دارد. با مراجعه با کلمات شما، باختصار:
ارتجاع – یعنی سلطه جویی
بورژوازی – نوعی از سلطه بصورت بردگی مزدی
مردسالاری – سلطه مردان بر زنان بمنظور استثمار زنان – این خود یک نوع مناسبات تولیدی است.
آخوند – سیستم سلسله مراتبی سلطه بر افکار و چسبیده به یک مناسبات استثماری.
دین – اگر سلسله مراتبی باشد، سلطه جویی است
لیبرالیسم – نوعی از اعمال بردگی مزدی.
جنگ – جنگ مابین ارتجاعیون ، جنگی برای سلطه یکی بر دیگری بقیمت جان و زندکی انساهای برده شده.
وطن – محدوده جفرافیایی مورد توافق سلطه جویان در سلطه بر بردگانشان.
مبارزه – دو نوع مبارزه وجود دارد، برای کسب سلطه برای از بین بردن سلطه.
حقیقت – انطباق ایده با واقعیت عینی است. حقیقت در منطق الزاما حقیقت عینی نیست اما باید از فرم استدلال درست شروع شود.
نمیدانم “همیشه یک دشمن مهمتر” را از کجای کامنتها استنتاج کرده اید. دشمن اصلی سلطه جویی است که همیشه خود را بصورت یک مناسبات ویا خرده-مناسبات ، مثل بعضی از فرقه ها، نشان میدهد.
پس می بینید که تم مشترک کامنتها ارتجاع سلطه جویی و استثمار است و نسبی نشده است .
ارتجاع مطلق از لحاظ شما چیست؟
آنارشیست
با درود خانم آنارشیست؛
من فلسفه خوانده ام ولی هیچگاه لازم ندانسته و هنوز نیز نمی دانم که گفتمان های روشنگری و رسانه ای برای توده های کارمزد را درگیر پیچیدگی های شناخت فلسفی و تاریخی آنها کنم؛ مگز ضروری افتد که برایم تاکنون آنچنان نبوده است.
با اینوجود من همیشه موافق نقد و رد دعاوی اایده آلیسم ـ ایدئولوژی ها ـ ادیان، نگرش های فراانسانی، باورهای و اعتقاد های با و بی خدامحور و مشابه، و همچنین همراه و هموند با هرگونه به چالش کشیدن ماتریالیسم تاریخی مارکس و دیگران همسو بوده و هستم؛ و خواهم ماند، همانگونه که مارکس خود مخالف ماکسیسم بودن خویش بود.
ماتریالیسم تاریخی مورد نظر مارکس، تابع یک قانومندی نسبی و دگرگونپذیری متدوال تاریخی آنهاست که چند و چون درونی و بیرونی و روابط آشکار و پنهان آن پدیده ها را، بنا بر واقعیت های دوسویه عینی و مقطعی و فرارونده بررسی تاریخی کرده و چشم اندازی نسبی از آنها بدست نسل پویا و انسانمدار می سپارد.
شیوه ی کاربردی شما در نقد ماتریالیسم تاریخی یکسویه و بیشتر بشکل ایدئولوژیک و براستی دشمنانه می باشد تا چنان نقدی مفید و سازنده و پیشبرنده ای باشد که هرگز نبوده و نیست!
و این تازه ترین نگرش آنارکوسندیکالیستی شماست که آنرا به اشکال متنوعی اغلب نوشته اید و نشان داده اید که شما باور به یاری رسانی فرااسانی دارید. چرا؟ چون:
جنگ ارتجاعیون علیه رژیم برای ما مفید نیستند چون ذات آنها علیه ما زنان و کارگران هم هست. ما این جنگ ترکیبی را باید افشا کنیم و نشان دهیم که ماهیت عاملین آن مثل ماهیت جمهوری اسلامی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و هیراشی است، نه اینکه با آنها و یا با رژیم همکاری کنیم.
دستکم بگوئید که چگونه می توانید درین ساختار کارگرکش و زن ستیز و … می توان ابزار آگاهیرسانی و سازماندهی کارگری را هموار و مهیسا ساخت؟ اینکه همچون گذشته تکرارکنید که ساختار پسین نیز چون کنونی ست و باید از آن چشمپوشی کرد و در سایه شمشیر کور و خونین همین های ولائی ماند؛ نامی ویژه می خواهد که من آنرا نمی گویم.
باسپاس
گفتم آخرین کامنت، اما نشد، این دو بیانیه باید نقد شود.
.
بنظر می اید که گروه “مارکسیستهای شورائی” فقط دو بیانیه در ارتباط با وقایع فلسطینی ها دارد.
این دو بیانیه:
.
بیانیه گرایش کمونیسم شورایی: دور تازهی جنگ افروزی در اسرائیل و نوار غزه – مهر 1402
بیانیه در محکومیت حملهی موشکی رژیم اسلامی به خاک اسرائیل – مهر 1403
.
در بیانیه اول از اسرائیل میخواهد که به هر شکلی شده حماس را تنبیه کند. به مفاهیم توجه کنید، از اسرائیل (به معنی)، به هر شکلی (جنایتکارانه مهم نیست). بعد در پایان بیانیه فراموش میکنند که گفته اند در کنار اسرائیل می ایستیم و میگویند ما در کنار هیچکدام نمی ایستیم. عجب! اسرائیل به آنها میگوید که از ما میخواهید که حماس را تنبیه کنیم، اما خودت عقب نشسته اید و میگوئید در کنار ما قرار نمیگیرید، مگر ما مامور آدم کشی شما هستیم؟!
.
در بیانیه دوم از جامعه جهانی میخواهند که عمل حمله جمهوری اسلامی به اسرائیل را محکوم کنند. منظور از جامعه جهانی تمام ارتجاع حاکم بر جهان است و کندولیزا رایس در حمله جنایتکارانه به عراق از این عبارت خیلی استفاده میکرد. واقعیت این است که عمل جمهوری اسلامی از دیدگاه انقلابی محکوم است نه از دیدگاه حاکمین جامعه طبقاتی. این چه کمونیسم شورائی هست که برای محکوم کردن دولت ایران چکمه بوس مرتجعین جهان شده است و زن و کارگر را فراموش کرده؟!!
.
اگر به بیانیه های این گروه ارتجاعی مراجعه کنید می بینید که یک بیانیه علیه جنایات اسرائیل در غزه ندارند.
.
به این اربابان “کمونیست شورائی”،
سرنگونی جمهوری اسلامی حتما باید با سرنگونی امثال شما در اپوزیسیون باشد تا فردا وزیر و وکیل امپریالیستها در ایران نباشید.
.
آنارشیست
اگر کامنتی نباشد، آخرین کامنت
.
جالب است، چرا باید جی-7 توافق کند که اسرائیل چه عملیاتی انجام دهد؟ دستشان رو شد، معلوم شد که عملیات اسرائیل از اول کار همه آنها بود نه اسرائیل. اسرائیل فقط مجری بوده است.
.
امپریالیستهای غربی امیدوارند که لبنان و بعد دولت اسد و بعد دولت ایران را بگیرند و روسیه را از
پائین تحت فشار سیاسی اقتصادی قرار داده و کارش را تمام کنند. حساب آنها محاصره چین و بعد گرفتن سیاسی آن است چون از لحاظ نظامی توانائی ش را ندارند. آنها میخواهند دوباره مثل قرن نوزدهم بر عالم حاکم شوند.
.
این قضیه یک مسئله را هم جواب میدهد و اینکه چرا “چپ” ایران روسوفیل است. دلیل اینکه چپ ایران روسوفیل است این است که بقای استقلال ایران به بقای استقلال روسیه بستگی دارد. بیشتر از صد سال است که روسیه و ایران جنگ نکرده اند. اما ایران با کشورهای دموکراتیک امپریالیستی غرب دائم در جدال استقلال بوده است.
.
آرزوی امپریالیستهای غربی بسیار جنایتکارانه است اما درجه موفقیت این بازی بسیار کم است چون دوران انقلاب مخملی سپری شده و سیستم دیکتاتوریها را نمیتوان با این نوع انقلابات جعلی سرنگون کرد. آنها دولت ارتجاعی ایران و زنان و کارگران را درمانده و فقیر خواهند کرد، اما رژیم را نمیتوانند بردارند. بعلت رشد اقتصادی امپریالیتسهای شرقی، آینده زنان وکارگران غربی هم تیره و تار خواهد شد.
.
با هیچ دولتی نباید همکاری کرد. تنها راه آزادی، پرورش انقلاب آنارشیستی-کمونیستی علیه مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسنم و هیراشی است. دولتها در اوایل کار مهم نیستند. ابتدا باید پایه های فرهنگی ارتجاع رااز پائین پوک کرد. انقلاب نیز جنگ ترکیبی است اما غیر جنایتکارانه.
.
آنارشیست
کمنت های خانم آنارشیست در نهایت به نفع ارتجاع و بورژوازی و مردسالاری و آخوند است چون همه نظرات خود را نسبی میکند و به این نتیجه میرسد که دین و سرمایه داری و لیبرالیسم و پدرسالاری و جنگ و وطن و مبارزه و حقیقت و ….. شر مطلق نیستند بلکه نسبی هستند و همیشه میتوان یک دشمن مهمتر را نام برد !
همین الان مثل دوران شورش “زن زندگی آزای”، تمام رسانه های امپریالیستهای غربی:
بی بی سی فارسی
رادیو فردا
دویچه وله
رادیو فرانسه
ایندیپندتس فارسی
ایران اینترنشنال
به مرکز تبلیغات جنگ ترکیبی علیه هم جمهوری اسلامی ارتجاعی و هم زنان وکارگران ایران تبدیل شده اند.
###########################
درباره اصطلاح جنگ ترکیبی:
“جنگ آمیخته یا جنگ ترکیبی (به انگلیسی: Hybrid warfare) به یک راهبرد نظامی گفته میشود که آمیختهای از جنگ سیاسی، جنگ کلاسیک، جنگ نامنظم، جنگ مجازی، خبررسانی جعلی، دیپلماسی، جنگ دادگاهی، مداخله در انتخابات کشورهای خارجی، برهم زدن بافت جمعیتی، مهاجرپذیری، یورش فرهنگی، ایجاد تضاد دینی و اینگونه موارد ساخته شده باشد. سازندهٔ این راهبرد تلاش میکند با آمیختن روشهای گوناگون، بیشترین آسیب را به کشور میزبان وارد نماید.[۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷] برای نخستین بار فرانک هافمن این روش از جنگ را پیشنهاد کرد.[۸]”
ویکی پدیا
####################################
.
جنگ ارتجاعیون علیه رژیم برای ما مفید نیستند چون ذات آنها علیه ما زنان و کارگران هم هست. ما این جنگ ترکیبی را باید افشا کنیم و نشان دهیم که ماهیت عاملین آن مثل ماهیت جمهوری اسلامی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و هیراشی است، نه اینکه با آنها و یا با رژیم همکاری کنیم.
.
آنارشیست
آقای خوشچین نوشته است:
”
آنارشیست فکر می کند هرکدام از آثار مارکس و انگلس می بایست «کامل» و پاسخدهنده به همۀ پرسشها باشد، و اگر چنین نباشد، اگر چندین نارسایی و یا حتی اشتباه در آنها بیابد، ..”
.
نه من اصلا چنین نمی گویم. کجا من و یا آنارشیستی هست که چنین چیزی گفته؟ بحث من این است که کتاب ایدئولوژی آلمانی مارکس و انگلس که من تا بحال حداقل پنج بار خوانده ام و حتی با دیگران سر آن مطالعه مشترک داشته ام و حتی چندین کتاب انتقادی و تفسیری در مورد آن خوانده ام، کتاب علمی نیست.
.
این فقط به ایدئولوژی آلمانی محدود نمی شود. بقیه احکام و قضایای ماتریالیسم تاریخی علمی نیستند و صرفا تفاسیر مارکس و انگلس از تاریخ انسان بر اساس عقاید رایج آن زمان و بعد عقاید مورگان هستند.
.
پس مارکسیسم علمی نیست چون یکی از ارکانش ماتریالیسم تاریخی است که اثبات علمی ندارد.
.
من مخالف مطالعه مارکس و انگلس و بحث و نظر در مورد عقاید آنها نیستم. من مخالف اصول دین سازی از عقاید آنها بصورت مارکسیسم هستم و یا این ادعا که مارکسیسم علم انقلاب است!!!
.
پس جناب چنگائی،
گفته بودید که پاسخ دهم، پاسخ دادم، حالا ایشون می گوید وقت پاسخ گوئی ندارد.
پس دیدید که احساس مسئولیت و آن هارت پورتها همش کشک و سیاست بازی بود.
.
آنارشیست
آنارشیبست می گوید: «ماتریالیسم تاریخی … اثبات علمی ندارد»! یعنی آنارشیست اصولا نمی داند «ماتریالیسم تالریخی» چیست؟ کیلویی است؟ دانه ای است؟ متریب است؟ لیتری است؟
ما در سالهای 57 -60 نیستیم، و فکر می کنم هرکس تا این اندازه مطالعه دارد، که بفهمد «ماتریتالیسم تارزیخی»، یعنی تاریخ را با روش ماتریالیستی پژوهش کنیم: از بوجود آنمدن کهخکشانها، زندگی در کرۀ زمین، تکامل و انقراض گیاهان، جانوران و انسان، پیدایش جوامع، کارکرد ابزار تولید و کشفغ و اختراعاتی، که بر زندگی و ساختار اقتصادی-اجتماعی مردمان تاثیر گذارده و می گذارند.
اما آنارشیست فکر می کند، ماتریالیسنم تاریخی شاید «تاکتیکها و سیاستها» یی است، که مارکسیستها در نظر دارند و اگر اشتباه باشند، می توانیم نتیجه بگیریم، که «ماتریالیسم تاریخی» اشتباه و نادانشورانه است!!!! در این جهان، هیچ چیزی دانشورانه تر از ماتریالیسم تاریخی نیست، و حتی اگر بخواهیم دینشناسی را انجام دهیم، مجبوریم به دانشهای گوناگونی رجوع کنیم، و پاسخهای آنها را گردآوری نمودهخ و بگوییم «دین چیست و چگونه پدیدار شده است» …..
در ضمن، مطمئن هستم، که آنارشیست حتی اگر «ایدئولوژی آلمانی» را از بر بتواند بخواند و تعریف کند، معنی بسیاری از جمله ها و دیدگاههایش را نمی تواند درک کند. و هرگز هم به فکرش نمی رسد چه اشتباهی در این کتاب یافت می شود.
بر طبق مصاحبه ها و گفتارهای اخیر خبرنگاران با سران دولت آمریکا، این دولت از حمله نظامی “کوبنده” اسرائیل به ایران کاملا دفاع میکند که البته میدانیم همکاری هم میکند. بنظر می اید که اختلاف آنها بیشتر بروی این مسئله است که مراکز اتمی ایران را هم باید جزو اهداف گذاشت یا نه.
در جائی دیگر:
بر طبق این بیانیه:
بیانیه حزب کمونیست کارگری در مورد هلاکت حسن نصرالله
{این حزب کمونیست کارگری حزب کمونیست حکمتیست نیست}
“برای ما مردم که در پی سرنگونی این حکومت آدمکش هستیم و جنگ اصلی را با این حکومت به پیش می بریم، شکست سیاسی و نظامی حکومت اسلامی، بسیار خوشحال کننده است و فرصتی است که خود را برای وارد کردن ضربات کاری تر به آن و به زیر کشیدن حکومت درمانده و مستاصل اسلامی آماده تر کنیم.”
بعد:
“با بزیر کشیده شدن جمهوری اسلامی کل جنبش ضد انسانی اسلام سیاسی در منطقه و در جهان منزوی و حاشیه ای خواهد شد و بهانه و توجیه تروریسم دولتی اسرائیل برای سرکوب و کشتار مردم فلسطین تحت لوای مبارزه با تروریسم نیز از بین خواهد رفت. پیروزی مردم ایران در مبارزه علیه جمهوری اسلامی نقطه آغاز حل انسانی مساله فلسطین و پایان بخشیدن به جنگ و کشتار در خاورمیانه خواهد بود.”
.
سئوال این است که از کجا میدانید که “تروریسم اسرائیل” و رضا پهلوی که اعلام هکاری کرده، علیه زنان و کارکران ایران نخواهد بود؟ مگر “تروریسم اسرائیل” از جمهوری اسلامی شروع شد؟ ااینها احمق نیستند، نوکر هستند.
.
آنارشیست
قسمت دوم:
ادامه کامنت در خطاب به جناب خوشچین:
.
در ارتباط با سه موضوع باقی مانده، ماتریالیسم تاریخی را انتخاب میکنم.
.
چرا ماتریالیسم تاریخی مارکس، در شکل فعلی اش، اصلا بدرد نمیخورد؟
.
اولین نکته در مورد ماتریالیسم تاریخی مارکس این است که این نظریه علمی نیست.
.
ماتریالیسم تاریخی ابتدا توسط مارکس و انگلس در کتاب ایدئولوژی آلمانی مطرح شد. خود مارکس بعدا ذکر میکند که مهم بیشتر این بوده که برای روشنی فکر خودشان بود. حال اگر این کتاب علمی نباشد، ذهن هر دوی آنها هم روشن نمیتوانسته باشد و روی رفتارهای بعدی آنها تاثیرگذار بوده است، مخصوصا در جدیت آنها در حزب بازی و سایر انحرافات و گمراهه های مارکسیستی.
متن فارسی ایدئولوژی آلمانی:
https://www.marxists.org/farsi/archive/marx/works/1846/ideolojie-almani.pdf
.
چرا این کتاب علمی نیست؟
.
قبل از همه، به یادداشتهای آخر کتاب مراجعه کنید. متوجه می شوید که حتی خود کتاب ایدئولوژی آلمانیکه اینهمه ایمان برای آن تولید شده، دارای در هم برهمی بسیار زیاد است.
علل غیر علمی بودن:
۱ -مطالب این کتاب دارای احکامی در ارتباط با تاریخ انسان است که فرضیه و پیش فرض هستند و برای آنها مطالب اثباتی وجود ندارد. کتاب روایت است نه بحث علمی.
۲ – مارکس و انگلس دانشمند علم زیست شناسی نبودند.
۳ – رابطه مطالب ایدئولوژی آلمانی با زیست شناسی انسان روشن نیست، نمیتوان در مورد تاریخ انسان بحثی کرد اما به وضعیت تکامل زیستی او کاری نداشت. در زمان آنها نظریات ناروشنی در ارتباط با تکامل زیستی انسان وجود داشت و معلوم نیست مارکس و انگلس به کدام یک از آنها اعتقاد داشتند، و اصلا در ۱۸۴۴ و ۱۸۴۵، آیا به آن بصورت علمی نه علی اللهی اعتقاد داشتند یا نه؟
۴ – مطالب این کتاب مرجع ندارد، یعنی این دو که ادعا میکنند و کتاب می نویسند، معلوم نیست این احکامشان را از کجا در آورده اند؟ مثلا، در مورد جوامع اولیه کمونیستی و یا برده داری و غیره، این مطالب را از طریق کدام مطالعه انسان شناسی علمی خودشان یا دیگران، حقیقت فرض کرده اند؟ اصلا روشن نیست. اگر برای خودشان بوده، که بوده، مشکلی نیست، حالا چرا مارکسیستها مثل قران این کتاب را بلند میکنند و بر اساس آن حزب درست میکنند و کارگران را مچل میکنند؟
.
پس، اگر ۴ نقد فوق درست باشد، مطالب ایدئولوژی آلمانی کتابی علمی نیست و پایه و اساس علمی ندارد . اگر مطالبی پایه علمی نداشته باشد، بر اساس ایمان است نه علم.
.
بعد از اینکه فهمیدیم که این کتاب علمی نیست، به کلمه کلمه خلاصه کلی این کتاب در نظری دیگراز مارکس خواهیم پرداخت.
.
آنارشیست
پاسخ کوتاه: آنارشیست فکر می کند هرکدام از آثار مارکس و انگلس می بایست «کامل» و پاسخدهنده به همۀ پرسشها باشد، و اگر چنین نباشد، اگر چندین نارسایی و یا حتی اشتباه در آنها بیابد، فریاد آنارشیستی سر خواهد داد، که «علمی» (دانشورانه) نیست! در اینجاست، که آنارشیست اثبات می کند خود دانش را نمی داند چیست. در چنین صورتی، بحث بیهوده خواهد بود. من وقت و حوصله ندارم برای آنارشیستن توضیح بدهم. سرگرم کارهای مهمتری هستم. اما کدام سازمان یا حزب چپ ایرانی اول رفته است آثار مارکس و انگلس را خواندهاست و مثلاً ایدئولاوژی آلمانی را خوب خوانده و فهمیده است؟ یا کاپیتال را خوب خوانده و خوب فهمیده است، و سپس حزب توده یا چریکهای فدایی و پیکار و راه کارگر و حکمتیست و … تشکیل شده باشند؟ هنوز اقیانوسی از ادبیات مارکسیستی هست، که اکثریت چپها از وجودشان بی اطلاع هستند. علت کاستی ها هم همین بوده است. اما آنارشیسم نمی تواند خودش را توجیه کند، آنهم با اینگونه استدلال های آبکی جناب آنارشیست!
قسمت اول:
پس جناب چنگایی طبق معمول کنار رفت و نه پاسخی به من داده نه پاسخی به جناب خوشچین.
قبل از اینکه به بحثهای الکی آقای خوشچین بپردازیم باید یک مطلب را روش کنیم.
.
یک نظر همیشه یک نظر دهنده دارد، ما با دو چیز روبرو هستیم، نظر و نظر دهنده. در علم منطق، نظر دهنده مهم نیست، نظر مهم است. فقط در سیاست بازی حاکمین سلطه طلب است که نظر دهنده مهم است و دلیلش این است که مرتجع دنبال نابودی نظر دهنده است تا نظری بیان نشود.
.
خب، جناب خوشچین،
اینها ادعاهای شماست:
۱ – قوم یهود دروغگو است.
۲ – خوانندگان روشنگری و مسئولان سایت روشنگری باید بگویند اسم و آدرس شان چیست.
۳ – مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی باید امروز علنی و مسلحانه باشد.
۴ – ماتریالیسم تاریخی مارکس نظریه ای علمی است.
۵ – حزب توده و استالین آن تابع ماتریالیسم تاریخی نبودند.
۶ – من از آنارشیسم چیزی نمیدانم.
۷ – من از خط و خطوط آنارشیستی بی اطلاعم.
.
آن قسمت که مربوط به “من” است را بعلت مغلطه بودن حذف میکنیم. گفته شد که در علم منطق، حمله به شخص مغلطه است برای اینکه در مورد نظری بحث شود، خود نظر مهم است البته وقتی کسی مشت میزند نباید انتظار داشت مشت نخورد، مشت زدن و خوردن دیگر بحث نیست.
پس ۲، ۶ و ۷ بحث ندارد و فقط وقتی بحث دارد که مربوط به خود قانون منطق باشد. آقای خوشچین باید توضیح بدهد که چرا این قانون علم منطق غلط است.
.
حال در مورد ۳، ۴ و ۵.
آنارشیست
خب پس جناب چنگائی نمیخواهد بگوید که چه چیزی آقای خوشچین گفته که پاسخ بخواهد و من پاسخ نداده ام؟ ب
.
حال به خوانندگان روشنگری.
.
آقای خوشچین خواسته که اگر خوانندگان روشنگری کامنت می نویسند، اسم اصلی شان را هم بگذارند.
.
پس همانطور که می بینید، کسانی هستند که دنبال اسم و آدرس شما هستند. قبل از ایشون جناب خدا مراد فولادی بود که چنین تقاضای ارتجاعی را کرده بود. هیچ کدام هم از بقیه نخواستند چنین کنند فقط از من خواستند!!!! به عبارت دیگر، اگر چاپلوسی این بورژوا منش های تهی از تئوری واقعی و فضل فروش را میکردم، اصلا تقاضای اسم و آدرس من را هم نمیکردند. ببینید این هم مارکسیست هستند!
.
پیشنهاد من به شما این است که این رویکرد استفاده از اسم مستعار را حفظ کنید و بهیچ وجه فریب این اشخاص را نخورید. این اشخاص در دنیای جنایتکارانه بورژوازی غرب احساس امنیت میکنند چون به آن اعتقاد راسخ دارند.
.
بعلاوه، اگر دقت کنید می بینید که سایت روشنگری “درباره ما” ندارد و ذکر نمیکند که توسط چه کسی و یا چه کسانی مدیریت میشود. ما هم حفق نداریم از آنها در محیط ارتجاع جنایتکار جهان امروز بخواهیم که چنین کنند. آنهائی که اسم خودشان را می نویسند، چه خواننده و چه نویسنده، اشتباه میکنند و به ارتجاع بورژوازی خوش بین هستند و میخواهند ما را فدای خوشبینی و توهم خود به ارتجاع کنند. البته دلایل دیگر هم دارد و از حکمتیون شروع شد.
.
در انتها، اصلا مهم نیست که کامتهای ما درست است و یا غلط، مهم این است که گفت و شنود وجود داشته باشد. وقتی اسم مستعار وجود دارد، امکان گفت و شنود و بیان عقیده ساده تر و امن تر است و هر کس میتواند امروز یک چیز گفته و فردا چیزی دیگری بگوید. اصلا از اینکه اشتباه کنید نترسید. در اینجا مهم گفت و شنود است نه درستی عقاید، اینجا مثل کلاس درس است. ما که نمیخواهیم رئیس جمهور و نماینده مجلس بشویم. اینها اینجا را بعلت ذهنیت ارتجاعی-بورژوائی خود با کل جامعه عوضی گرفته اند.
.
آنارشیست
آقا یا خانم آنارشیست!
واقعاً شجاعت شما ستودنی است: پشت دیوار پنهان شده و فریاد می زنید!
اتفاقاً رژیم هم همین را می خواهد، که ترس و نگرانی را گسترش بدهد. دخترکان ضعیفی هستند، که در درون کشور و بسیار دلیرانه ایستاده اند و ترسی ندارند، هزینه اش را هم می پردازند، حالا شما می خواهید، مثلاً من خودم را پنهان کنم و از ترور و …. نگران باشم؟ زمان خانۀ تیمی و چریک بازی دیریست بسر آمده است. ما باید نبرد مسلحانۀ سراسری مردم را علیه رژیم اسلام ناب محمدی تبلیغ کنیم. شما، که در هفت سوراخ قایم شده اید، چرا هرگز این اصل مهم آنارشیستی خودتان را تبلیغ نمی کنید، که «در هر شرایطی، باید علیه دولت موجود قیام کنیم»؟ البته من به «هر شرایطی» و علیه «هر دولتی» اعتقاد ندارم، اما علیه جمهوری اسلامی، هم در عرصۀ تئوریک (که شما چیزی از آن نمی دانید)، و هم در عرصۀ عملی اقلاب مسلحانه را تبلیغ می کنم و اگر فرصتش هم پیش بیاید، خودم هم در چنین نبردی شرکت خواهم کرد.
در ضمن، پلاسخ مرا ندادید، که چگونه «ماتریالیسم تاریخی» را به پشتیبانی حزب توده از خمینی و جمهوری اسلامی پیوند زده اید؟ اصولاً «ماتریالیسم تاریخی» از نظر شما چگونه چیزی است؟
بگذریم از اینکه شما حتی نحله های گوناگون آنارشیسم را نمی شناسید و فرقف میان آنها را هم نمی دانید.
در ارتباط با این کامنت جالب:
“فعلا که شعار تو خالی راه قدس از کربلا میگذرد …راه تهران ازبیروت می گذرد …”
.
الان اینطور است، اما قبلا راه تهران از دمشق بود.
.
جت جنگنده و امروزه پهباد وسیله مهم جنگی امپریالیستها ست (رشد نیروهای مولده مارکسی غربی) چون تا میتوانند نمیخواهند سرباز بیاورند. در دوران اوباما، پهبادها با هزینه کم تا توانستند “تروریستهای” اسلامی و خانواده هاشان را پودر کردند و امتحان پس دادند. ولی پهباد نمیتواند بمب بزرگی حمل کند و راه طولانی برود و جت جنگنده هنوز اهمیت بسزایی دارد. اما فقط یک ساعت تمرین ساده یک جت جنگنده بین ۸ تا 12 هزار دلار هزینه بنزین دارد، فرسودگی قطعات و بقیه بکنار. پس، بهترین راه امپریالیستهای غربی جنگ نیست، اول انقلاب مخملی است. برای همین بی بی سی و رادیو فردا و رسانه های دیگر سخت فعالند. راه امپریالیستهای شرقی هم رشد نیروهای مولده مارکسی (اینهم ابزار قتاله در درجه اول) و جنگ است چون در حال مقاومت هستند نه تعرض.
ماتریالیسم ناریخی در خدمت ارتجاع دو طرف.
.
فکر کنم تازه به این سایت آمده اید. سایت روشنگری برای مدت بسیار طولانی در خدمت انقلاب مخملی بود. تقریبا در تمام دوران جنگ سوریه خبرهای حقوق بشری یک آپارتمان در لندن را رله میکرد و نویسندگان مارکسیست ش به این امید بودند که راه تهران از دمشق است. آرشیو روشنگری را پاک کردند..
وضع اقتصادی و جذابیت غرب جالب نیست. رشد نیروهای مولده مارکسی در کشورهای امپریالیستی شرق نه تنها نجاتشان داده بلکه می رود تا در آدم کشی و بقیه از غربی ها پیشی بگیرند. برای همین است که ممکن است یکدفعه غربی ها بجای پیمودن راه طولانی، اول روانه مسکو و بعد تهران شوند که ریسک بزرگی است.
هواداران امپریالیستهای غربی مارکسیست سایت روشنگری هم دیگر توان سیاسی ندارند، دیگر لازم نیست پای هر مقاله نوشت که چه رابطه ای بین دموکرات بودن غرب و کودتا و جنگ و آدم کش و شکنجه و ترورشان وجود دارد، چون همه میدانند، حالا هی مقاله دموکراسی خواهی بنویسند. اگر انقلاب مخملی بکل ورشکسته شود، که شواهد نشان میدهد اینطور است، دموکراسی غرب هم بلاخره چاره ای جز جنگ نخواهد داشت. بنظر می آید که داریم به این نقطه می رسیم.
.
وارد دوران جدیدی شده ایم. دوران مابعد جنگ دوم تمام شد.
.
آنارشیست
فعلا که شعار تو خالی راه قدس از کربلا میگذرد یکی از دو ارتجاع بعلت خالی بندی بودنش وتوسری خوردن محورمقاومت!و بازوهایش از ارتجاع دوم رنگ باخت و خالی بندی مربوطه در حال دادن جای خود به واقعیت راه تهران ازبیروت می گذرد است تا ببینیم انشالله تعالی کی میخواهد ارتجاع دوم را سرنگون کند؟.
تمام جنگهای مابین ارتجاعیون به ضرر زنان و کارگران است. راه حل درست، اصلی و نهائی مسئله خاورمیانه، نه تشکیل دو کشور، بلکه انقلاب زنان و کارگران منطقه علیه مردسالاری، بردگی مزدی و هیراشی و سایر اشکال سلطه طلبی است. تمام دولتها، مثل دولت اسرائیل، دولت لبنان، دولت عملا منطقه ای حزب الله، دولت اردن، دولت سوریه، دولت ایران، دولت پاکستان و بقیه، همگی، ابزار حیلهگری، نظامی گری و سرکوب هستند. تمام این دولتها زنان و کارگران را فریب میدهند و بجان همدیگر میاندازند. هیچ صحنه ای زشت تر از این نیست که سربازان (اکثرا از قشر طبقه کارگر) بخاطر منافع اربابان مردسالار و سرمایه دار و امپریالیست همدیگر را بقتل برسانند، واقعیتی که الان در جریان است.
آنارشیست
در کامنتی میخوانیم:
.
“فرمول هم زمان بر علیه اسرائیل ورژیم یک فرمول ذهنی است که جائی در دنیای واقعی نمیتواند داشته باشد مگربه یک شرط.
وجود اپوزیسیونی مستحکم وتعین کننده در برابررژیم که روی معادلات سیاسی و… اثرگذارباشد.”
.
فرمولبندی یک اپوزیسیون مستحکم در دیدگاه آنارشیستی کمونیستی به انقلاب موجود است. در این دیدگاه، اصل ارتجاع مورد هدف قرار میگیرد و زنان و کارگران ایرانی بخوبی آنرا درک میکنند چون قربانی هر نوع ارتجاع هستند.
.
نوشته اید:
“دو شاخه شدن مردم یکی بنفع اسرائیل و دیگری بنفع رژیم خود گواه روشنی از تخیلی بودن فرمول در یک آن بر علیه هر دو در نبود پشتوانه ومشروعیت اجتماعی این فرمول است ”
.
بنظر می آید که در میان مخالفان رژیم، فقط سلطنت طلبها هستند که هوادار اسرائیل هستند و فقط بخشی از حزب توده است که هوادار رژیم. اختلاف درونی اپوزیسیون اساسا بر سر نظم اجتماعی است که بعد از سرنگونی رژیم باید برقرار شود. اگر نظم اجتماعی مورد نظر بروشنی نفی اجتماعی مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و هیراشی و سایر اشکال سلطه جوئی نباشد، انقلاب و ازادی ی در کار نخواهد بود و یک ارتجاع رفته و ارتجاع دیگر آمده. کدام سرنگونی ی می شناسید که بعد از آن ارتجاع نیامده؟ پس وقتی به شما میگویند فلان تغییر انقلاب بوده، شک کنید.
.
آنارشیست
جناب خوشچین،
نوشته اید:
“شما نظرات دیگران را «نقد» نمی کنید،…”
فعلا کامنتهای شما مهم نیست، چون پاسخ به پرت و پلاهای شما زیر مقالاتتان هست، مثل همان جمله نژادپرستانه ضد یهودی شما. شما نمیتوانید بدون پاسخ به نقد من از نژاد پرستی اتان با من دیالوگ یا بحث داشته باشید.
فعلا مهم این است که ببینم چه چیزی شما گفته اید که آقای چنگائی فکر میکند که پاسخ لازم دارد.
آنارشیست
پاسخ آنارشیست را داده ام، اما درج نشد!
مقالۀ من اتفقاقاً در نکوهش راسیسم و فاشیسم بود، که اسرائیل به نمایندگی یهودیها آنرا پیاده می کند؛ وقتی قومی بر این باور باشند، که خودشان قوم برگزیدۀ یهوه هستند، این یعنی راسیسم و فاشیسم فرموله شده، تقدس بخشیده شده و فریبکارانه به مردم جهان تحمیل شده است. کسی، که این را نمی فهمد، چاره ای ندارد.
فرمول هم زمان بر علیه اسرائیل ورژیم یک فرمول ذهنی است که جائی دردنیای واقعی نمیتواند داشته باشد مگربه یک شرط.
وجود اپوزیسیونی مستحکم وتعین کننده در برابررژیم که روی معادلات سیاسی و… اثرگذارباشد.
دو شاخه شدن مردم یکی بنفع اسرائیل و دیگری بنفع رژیم خود گواه روشنی از تخیلی بودن فرمول در یک آن بر علیه هر دو در نبود پشتوانه ومشروعیت اجتماعی این فرمول است مگرآن که بگوئیم شاخه ای از مردم نا امید از انداختن رژیم با دست خود که برای رهائی از چنگال فقر و…برای اسرائیل هورا می کشند همگی مزدور هستند و شاخه ای هم که برای رژیم هورا می کشند مزدور.
در این صورت پیدا کنید پرتقال فروش معروف را.
جناب جنگائی،
اگر به سئوالات من در این اینجا پاسخ مشخص ندهید، در صورت امکان، بحث را در پای مقالات شما با عناوین کامنت الکی جناب خوشچین، ادامه خواهم داد. باید اول ببینم که کدام نظر جناب خوشچین است که شما فکر میکند درست است و مثلا منطقی و علمی ست.
آنارشیست
یادآوری به خوانندگان روشنگری،
کامنت نویسی های من با شروط ذکر شده در پائین از مقاله ششم در قسمت “مطالب رسیده” شروع خواهد. اگر میخواهید کامنتی از من داشته باشید، حتما کامنت بنویسید، البته تضمینی وجود ندارد. یک مثال، فرض کنید که در مقاله اول یک کامنت میگذارید. وقتی مقاله به ششمی رسید، ممکن است کامنت بنویسم. این رویکرد ادامه خواهد داشت تا سایت روشنگری دست از همکاری با جریانات ارتجاعی پرو غرب بردارد.
آنارشیست
جناب چنکائی،
.
نوشته اید:
“من از شما می خواهم دستکم به جناب فرزین خوشچین پاسخ دهید”
پاسخ:
چه چیزی گفته که پاسخ بخواهد و من پاسخ نداده ام؟
.
نوشته اید:
“شما همچون همیشه تنها به مواضع همیشگی گره زده و همچون همیشه ی پیشین به سبک بی پایه ی خود بازمی گردید …”
.
کدام مواضع؟
کدام سبک؟
.
نوشته اید:
” و این روش کهنه و همیشگی هیچ سود و ثمری برای چهارچوب نگرش سیاسی تان نداشته و ندارد.”
.
مثلا نگران سود و ثمر نظرات من هستید؟ هر چه کمتر ثمر داشته باشد، بنفع شما، شاید مشکل شما این است که نظراتتان را نقد میکنیم.
.
اگر حرف مشخصی برای گفتن ندارید، کامنتی ننویسید.
.
آنارشیست
آقای- خانم آنارشیست!
شما نظرات دیگران را «نقد» نمی کنید، بلکه از هر چیزی، که به فکر مغشوش خودتان می رسد، سخن می گویید، بدون آنکه هیچ اشتاره ای به اصل مطلب مندرج در مقاله داشته باشید. شاید این از نظر شما «نقد» باشد، اما در واقع، نامش «پرت و پلا نویسی» است.
شما دوست دارید خودتان را مطلع و آگاه از همۀ مسائل معرفی کنید، برای همین است، که می روید روی طاقچه می نشینید و فریاد می زنید: فیل! کرگدن! زرافه! نهنگ! دقیقاً اینگونه است، هنگامیکه اعلام می کنید، گویا علت همکاری حزب توده با رژیم خمینی، «ماتریالیسم تاریخی» بود! یعنی شما نمی دانید «ماتریالیسم تاریخی» لیتری است، کیلویی است، متری است، جامد یا مایع است، توی جیب جا می شود؟؟؟؟
خانم آنارشیست درود؛
من از شما می خواهم دستکم به جناب فرزین خوشچین پاسخ دهید. چندی پیش برایتان نوشتم و از شما درخواست کردم که بهتر است خود پیرامون مسائل روز دیدگاه های و مواضع خویش را بنویسید تا ما در موردشان با شما گفتمان داشته باشیم و از همه مهمتر من و ما بدانیم که شما علاوه بر استراتژی آنارکوسندیکالیستی، برای رسیدن به هدف هایتان چه مشی ها و تاکتیک هائی جاری ای را داشته و اینک دارید؛ و شما همچون همیشه تنها به مواضع همیشگی گره زده و همچون همیشه ی پیشین به سبک بی پایه ی خود بازمی گردید و این روش کهنه و همیشگی هیچ سود و ثمری برای چهارچوب نگرش سیاسی تان نداشته و ندارد.
باسپاس
جنگی که در پیش است با جنگهای پیشین آمریکا-اسرائیل-اروپا در خاورمیانه فرق دارد. این جنگ بخشی از جنگ جهانی ست که فی الحال شروع شده. این جنگ بسختی قابل توفق و محدود کردن است.
.
یادآوری،
در جنگ مابین ارتجاعیون از هیچ طرفی نباید دفاع کرد و با هیچ طرفی نباید همکاری کرد مگر اینکه مربوط به شغل باشد و از روی اجبار. گرچه متعرض امپریالیستهای غربی هستند، مثل همیشه در این 40 سال گذشته، اما همکاری با رژیم کمکی به انقلاب نمیکند.
.
وضعیت آینده سه حالت دارد:
.
1 – اگر رژیم جمهوری اسلامی پیروز شود، همکاری با رژیم موجب نمی شود که رژیم اجازه دهد انقلاب ضد ارتجاع شکل بگیرد و در اولین فرصت، هر حرکت انقلابی را سرکوب میکند و به علت همکاری میداند کجا و چه کسانی هستند.
2 – اگر رژیم مجبور به عقب نشینی شود و صلح کند، همراه با تعهداتی به غرب است. این تعهدات هیچ تاثیری در وضعیت انقلاب نخواهد داشت و اندکی از ارتجاع امپریالیستهای غربی و رژیم کم نمیکند.
3 – اگر رژیم شکست بخورد و سرنگون شود، حال چه توسط ارتش آمریکا-اسرائیل-اروپا و یا توسط شورشها که به احتمال بسیار زیادی مخملی و ارتجاعی اند، از آنجا که انقلاب نیازمند کار و پرورش داز مدت است، اصل وضعیت انقلاب، بعد از سرنگونی با قبل از سرنگونی، فرق نخواهد کرد.
.
کلا، باید دید دراز مدت داشت و تغییرات سیاسی را خیلی جدی نگرفت و بی گدار به آب نزد. توازن کار مخفی و کار علنی نباید تغییر کند. حتی در شرایط جامعه بازتر، وضعیت زیستی انقلاب ممکن است بیشتر بخطر بیافتد چون با ارتجاع باهوش تری از جمهوری اسلامی روبرو خواهیم بود.
.
آنارشیست
به خوانندگان روشنگری،
1 – از این به بعد، کامنتهای من در صورت لزوم پای مقالاتی خواهد بود که از یک طرف کامنت دارند و از طرف دیگر بعد از پنجمین مقاله در قسمت “مقالات رسیده” هستند.
2 – همانطور که قبلا ذکر کردم، بعلت تبلیغات چی بودن مقالات سایت روشنگری در خدمت امپریالیستهای غربی، هیچ مقاله ای خوانده نخواهد شد. تبلیغات چی بودن مثل فلسفه بافی ضرورت بردگی مزدی در ایران، ضرورت دمکراسی امپریالیستیهای غربی در ایران و خزعبلات مشابه.
3 – در ارتباط با نقد بزدلانه علیه آنارشیستها در این سایت، کلا مارکسیسم مثل امپریالیسم غربی رسوا شده و تقلاهای ضد انقلابی آنها علیه آنارشیسم کمتر به تئوری و بیشتر به رونمائی فاکت جنایتکار بودنشان احتیاج دارد که خوشبختانه، برخلاف صد سال پیش، بفور موجود است و راه رشد آنها را کم کرده و خواهد شد. مارکسیستها فقط میخواهند دوباره دولت درست کنند و مثل بورژواها جنایت کنند.
آنارشیست
دو نوع هواداری از امپریالیستهای غربی برای سرنگونی جمهوری اسلامی وجود دارد. یک نوع آنهایی هستند که عملا کارگزار آنها هستند و تبلیغ سیاست و جوامع آنها را میکنند. گروه دوم هواداری میکنند و خماستار سرنگونی جمهپری اسلامی هستند با این حساب که جمهوری اسلامی بدتر از امپریالیستهای غربی هستند و هر چه جای این رژیم بیاید بهتر است.
گروه اول بحثی ندارد.
گروه دوم آلوده به خوشبینی مارکسی هستند. آنها فکر میکنند که جانشینان دموکراسی خواه رژیم، فاشیست (اصلاحی که زمان مارکس وجود نداشت) نخواهند بود و آنها مثلا آزادی سیاسی در جامعه “باز” (پوپری) خواهند داشت. آنها هنوز هم که هنوزه از سرنوشت حزب توده و مصدق درس نگرفته اند و ذات اقتدارگرائی و اشکال عینی آنرا نمی دانند.
بعلت وجود توهم به امپریالیستهای غربی و کلا سیستم دموکراسی غربی، فعالین انقلابی باید فعالیت علنی محدود داشته باشند.
حوزه محلی قدرت درست کردن هم بدرد نمی خورد و سرنوشتش مثل حزب الله و حماس خواهد بود و صرفا به قتل عام شدن جامعه و محل خود منجر میشود.
آنارشیست
یکی از دلایلی که بعضی از نویسندگان روشنگری کامنت زیر مقالاتشان را مسدود میکنند دقیقا همان بی منطق و بی آبرو شدن فرهنگ دموکراسی خواهی و حقوق بشری آنهاست.
آنارشیست
با درود به خوانندگان و گردانندگان روشنگری!
پیش از اینکه مطالب دیگری را تقدیم کنم، لازم می دانم به این ادعای «آنارشیست» پاسخ دهم، که نوشته است: «یکی از دلایلی که بعضی از نویسندگان روشنگری کامنت زیر مقالاتشان را مسدود میکنند دقیقا همان بی منطق و بی آبرو شدن فرهنگ دموکراسی خواهی و حقوق بشری آنهاست.
آنارشیست»!
آنارشیست از «منطق» و «دمکراسی» و «حقوق بشر» سخن می گوید، که گویا خودش این چیزها را بهتر از دیگران درک می کند! اما دقیقاً برعکس، آنارشیست به هیچکدام از این نکته ها باور ندارد و نمی تواند بعنوان آنارشیست، باور داشته باشد. زیرا اینگونه مقولات جادۀ یکطرفه نیستند، بلکه در رابطۀ نتقابل و در جامعۀ بشری تحقق یافته و پیاده می شوند. اما آنارشیست این سایت،خودش را ملزم به پیروی از این نکته نمی داند و تنها از دیگران می خواهد از همۀ حقوق خودشان دست بردارند! دلیل این برداشت من نیز این است، که آنارشیست خودش را پنهان می کند، تا مسئولیت حرفهای خودش را نپذیرد و در آینده قرار نباشد برای مواضع خودش پاسخگو باشد. در این صورت، نویسندگانی، که با نام و نشان واقعی و علنی ظاهر می شوند، از همان آزادی بی حد و اندازه ای نمی توانند برخوردار باشند، که آنارشیست برخوردار است و خودش را تافتۀ جدابافته ای به شمار می آورد، که پشت سرهم بنویسد و بنویسد، بدون احساس مسئولیت و آزاد برای هرگونه برخوردی. اما نویسندگان علنی و با نام و نشان مجبورند خودشان را محدود کنند و پاسخ توهین ها را با همان واژه به آنارشیست و ناشناس ندهند. در اینجا می بینیم، که آنارشیست بیهوده لاف برابری و دمکراسی را می زند، زیرا او حق بیشتری دارد و مسئولیت هم نمی پذیرد. در اینجا نه دمکراسی رعایت شده است، و نه برابری، که یکی از پایه ای ترین شعارهای همۀ آنارشیستها می باشد.
جشن و سرورهای بی بی سی و سایر رسانه های ارتجاعی ضد جبهه مقاومت اسلامیون مرتجع، بسیار موقتی خواهد بود. بنظر می آید که حالیشون نیست که دیگر انقلاب مخملی حقوق بشری و دموکراسی خواهانه شان شان لو رفته و طیف هوادارشان باریک و طیف مخالفانشان پهن تر شده است، حال چه این مخالفین ارتجاعی باشند و چه انقلابی.
.
مسئله مهم این نیست که اسلامیون ضربه خورده اند، مسئله بر سر چگونگی این ضربه خوردن هاست. هیتلر هم به یهودیان سرمایه دار استثمارگر ضربه میزد، مهم نوع ضربه زدنش بود که تمام عالم را دشمن خود کرد.
.
وضعیت جوامع برای همیشه از حالت مابعد جنگ دوم جهانی بیرون آمده و ما وارد دوره جدیدی شده ایم که در آن نقاب دموکراسی خواهی و حقوق بشری امپریالیستهای غربی برای بخش عظیمی از توده های جهان برداشته شده است. قدرقدرتی امپریالیستی غرب تمام است. حال چه چیزی جای آن بیاید، به انقلاب بستگی دارد. انقلاب یعنی از بین بردن مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و هیراشی و سایر اشکال عینی اقتدارگرائی.
.
آنارشیست
بهترین روش نگرش به سیاست سرمایه داران اسلامی، غیر اسلامی، کوچک، بزرگ، غربی، شرقی، برخلاف دیدگاه مارکس و مارکسیستها، بدبینی مطلق است.
آنارشیست
امپریالیسم و قربانی در منطقه خاورمیانه،
اسراِئیل از طریق همکاری صهیونیستهای سرمایه دار بزرگ (یهودی و غیر یهودی) اندر کار مالیه و دولت انگلیس بوجود آمد و بعد از عقب نشینی انگلیس در ابعاد جهانی، توسط سرمایه داران آمریکائی حمایت و نگه داری شد. امروزه اسرائیل بخشی جدا ناپذیر از امپریالیسم آمریکا و تمام غرب است . از آنجا که امپریالیسم اشغالگری ست، چه مستقیم و چه غیر مستقیم، قربانی دارد. قربانیان یک طیف وسیع هستند که هم شامل اربابان میشود و هم شامل قربانیان اربابان، یعنی زنان و کارگران. قربانیان هم در مقابل امپریالیستها مقاومت میکنند. برای همین ما شاهد مقاومت استقلال طلبانه در منطقه هستیم، مثل حزب الله، طالبان، جمهوری اسلامی، حماس و الفتح و حتی سوریه که نوکر روسیه است چون سوریه فعلا به کشوری حمله نکرده است.
رابطه میان ایران و لبنان و فلسطین در یک طرف بصورت جبهه مقاومت اسلامی، با امپریالیستهای غربی و نوکرشان ، یکی امپریالیستی، و دیگری استقلال طلبانه است. جبهه مقاومت اسلامی استقلال طلبانه است. برای همین در چهارچوب روابط سلطه گرانه و طبقاتی جامعه بشر، فعلاً اسلامیون مقاوم متجاوز نیستند اما غربیها و اسرائیل شان متجاوز هستند. اما مسئله مهم در اینجا ذات این مقاومت و تعرض است. ذات این مقاومت و تعرض صفت مشخصه ارتجاعی دارد چون دو طرف زنان و کارگران خود را استثمار و سرکوب میکنند.
حال که حقیقت بیان شد، ببینیم که نیروهای سیاسی کجای کار هستند:
1 – آنها که معتقدند سرمایه داری برای ایران مفید است، باید امپریالیستهای غربی را محکوم کنند و از جبهه مقاومت دفاع کنند، اگر چنین نکنند، در چهارچوب جامعه طبقاتی که بصورت کشوری سازماندهی شده، خائن هستند. دلیل این قضیه این است که امپریالیستها بخشی بزرگی از سرمایه یک ملت را غارت میکنند و این باعث ضعف سرمایه داری کشور قربانی می شود. متأسفانه بخش بزرگی از اپوزیسیون و مارکسیستها و حتی آنارشیست، جزو این دسته هستند. مارکسیستها و آنارشیستهای این نوع اپوزیسیون آلوده به ارتجاع موجود در ماتریالیسم تاریخی هستند. همین ماتریالیسم تاریخی دسته دیگری را بوجود آورده که میگویند باید از ارتجاع مقاومت اسلامی دفاع کرد.
2 – آن دیدگاهی که به انقلاب ضد مردسالاری، ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی و ضد هر نوع دیگر اقتدار معتقد است، امپریالیستها را محکوم میکند ولی با مرتجعین خودی همکاری نمیکند و انقلاب را علیه هر دو طرف درگیر پرورش میدهد.
آنارشیست
فقط شورشهای آگاهانه کمونیستی-آنارشیستی قابل دفاع و حمایت هستند، بقیه ارتجاعی و غیر قابل دفاع هستند. پدیده ای بنام شورش ارتجاعی اصلا پدیده ای تعجب آور نیست. اعتصابات صرفا اقتصادی ممکن است تا حد اقتصادی قابل دفاع باشند، نه بیشتر. استفاده اقتدارگرایانه از اعتصاب اقتصادی باید نقد شود.
آنارشیست
پاسخ به این کامنت:
.
“چه نشسته که اسرائیل نصرالله را زد وروشنگری با چاپ نکردن حتی خبرآن در معنی در عزای عمومی لبنان ویرکیه وعراق وایران شرکت کرد.
البته که حرف مرا چاپ نمیکند اما نویسندگان این سایت کور نیستند.”
.
وقتی مرتجعین همدیگر را می کشند، نه جشن سیاسی به عقل جور در می آید و نه عزاداری سیاسی. فقط وقتی یک شخص هوادار یکی از مرتجعین باشد، جشن میگیرد و یا عزاداری میکند. مرتجعین را هم باید بلاخره سرنگون کرد.
.
آنارشیست
چه نشسته که اسرائیل نصرالله را زد وروشنگری با چاپ نکردن حتی خبرآن در معنی در عزای عمومی لبنان ویرکیه وعراق وایران شرکت کرد.
البته که حرف مرا چاپ نمیکند اما نویسندگان این سایت کور نیستند.