Comments

دام ولایت، با پزشکیان تیمار و بیمارش <br> بهنام چنگائی — 28 دیدگاه

  1. پاسخ به کامنت دیگر آقای خوشچین
    .
    کامنت او پر است از خزعبلات انگلهای بورژواها.
    .
    در دیدگاه آنارشیستی من و بسیاری دیگر ، ماورالطبیعه وجود ندارد و بین ماده و روح تفاوت ذاتی قائل نیست که تفسیر کند کدام بر دیگری تفوق دارد. در این دیدگاه ذهن انسان بخشی از هستی طبیعت و دارای مکانیسم زیست شناسانه است.
    .
    نوشته:
    ” … زمینۀ دگرگونی در جامعه با فراهم آوردن همان دمکراسی (گاهی نیمبند) بورژوایی و همان حقوق شهروندی فراهم می شود، که بورژوازی در گذار از روانشناسی سلطه جویانه و ارتجاعی فئودالیسم به ارمغان می آورد و اروپا با تکیه بر همین دستاوردهای حقوقی است، که توانسته است جامعه ای پویا داشته باشد،- البته برای اروپا و کشورهای صنعتی این تنها فاکتور نیست، بلکه نخستین پایه برای رهایی درونی جامعه بوده است، که سپس هم استثمار کشورهای آسیا، افریقا و آمریکا آنرا تحکیم بخشیده است. برای اینکه از بحث کارکرد درونی جامعه ایران بیرون نرویم، باید بدانیم، که حقوق شهروندی و آزادیهای سیاسی دوران شاه برای امروز جامعۀ ایران بسیار لازم و حیاتی هستند. آزادی زنان، حفظ منابع و منافع ملی و … دقیقاً بخاطر همین اسلام نازنین نابود شده است …”
    .
    پاسخ:
    معلوم نیست منظور آقای خوشچین از پویا بودن جوامع اروپایی چیست، میتوان این پویایی را اینطور تفسیر کرد که منظور ایشون انگلی بودن زندگی بورژواهای آن، انگلی بودن دستگاه دموکراتیک آن در استعمارگری، سرطانی بودن شیوه تولید آنها در ارتباط با محیط زیست و بوجود آورنده دو جنگ جهانی و دها کودتا گری و اشغالگری جنایتکارانه و کشتن صد ها میلیون آدم بوده است. برای انگل، زندگی خودش پویاست (دموکراسی مردسالارانه، بردگی مزدی و استعماری) اما برای قربانی اش، مخرب و نابود کننده.
    .
    دلیل اینکه اسلام حاکم در ایران سرکوبگر است، دقیقا این است که دموکراسی غربی و نوکران غربی اش در کشور خودشان و در کشورهای دیگر و در ایران انگلی و شیاد بودند و هستند.، اعمال اربابان غربی و نوکرانشان برای پرورش صفات خوب انسانها نیست، بلکه برای تحکیم سلطه و عیاشی است وگرنه اسلامیون نمیتوانستند توده ها را فریب بدهند. فاحشه خانه درست کردن، صد ها میلیارد دلار لوازم آرایش و رقص و رقاصی برای پول درآوردن راه انداختن پویایی است و یا سواستفاده از زنها. اگر اینطور است چرا زنان کمونیست را سرکوب و دستکیر میکنند، نمونه رزا لوگزامبورگ خودتان. یعنی زنان کاباره ها پویا تر از زنان کمونیست هستند؟ اخلاق و شعور شما کجا رفته؟ پاسخ، رفته دنبال پول سرمایه دار.
    .
    خیر جناب، استدلالهای شما بوی گند نفوذ امپریالیستی در اپوزیسیون جمهوری اسلامی میدهد. اگر مارکس دیدگاه درستی داشت بخاطر ضد سرمایه داری (بردگی مزدی) بودنش بود، اما شما فرصت طلبانه رفته اید بدترین دیدگاه مارکس که از ناروشنی ماتریالیسم تاریخی او هست را انتخاب کرده اید تا مشتی بورژوای سکولار را بر جامعه حاکم کنید و اسمش را بگذارید آزادی شهروندی. آزادی شهروندی یعنی اینکه زنان و کارگران خفه شوند و مردسالاری و استثمارگری نوع بورژواهارا بپذیرند. آزادی شهروندی را داریم در اروپا می بینیم، مطیع بودند و صد ها میلیونی رای به نولیبرالیسم و استعمارگری دادن.
    .
    اسلام خمینی در ایران یک پدیده اجتماعی ضد غربی است و دلیل وجودی اش نه پویا بودن غرب بلکه سوء استفاده از دقیقا انگلی بودن آن است. اکر انگلی نبود، در کشورهای تحت سلطه، انگل نصب نمیکرد. انقلابی بودن آنارشیسم کمونیستی هیچ وجه اشتراکی با ضد غربی بودن خمینیسم و سیستم حاکمیت اسلامی نداردچون نه ضد زن است، نه هوادار بردگی مزدی و نه هوادار امپریالیسم. اما سیستم مفتضح فکری شما شباهتهای زیادی به حاکمین ایران دارد. اول اینکه کاملا ضد مردسالاری نیست و مثل خمینی چی ها خانه داری و بچه داری و اطاعت از شوهر در آن وجود دارد، به کشورهای غربی نگاه کنیم. مثل رژیم حامی بردگی مزدی است و بجای دیدن جامعه بصورت جامعه ای دارای تضاد بین کارگر و سرمایه دار، فقط شهروند می بیند که نه کارکر است و نه سرمایه دار. جناح غربگرای رژیم نوکری امپریالیستهای غربی را میخواهد و جناح شرقگرای آن مجبور است نوکری امپریالیستهای شرقی را بپذیرد و از آنها کمک بخواهد. شما هم نزدیک به نوع نوکر امپریالیستهای غربی آن هستید. بجای نقد انقلابیون، بروید مارکسیسم الکی تان را اصلاح کنید تا بفهمید جامعه بشر کجای کار است.
    .
    آنارشیست

  2. برای اینکه نگوئیم که سکولارها و دموکراسی خواهان ارتجاعی هستند، باید بما نشان بدهند که کشورهای غربی اصلی مثل انگلیس و فرانسه و آلمان و آمریکا، بردگی مزدی نیستند، امپریالیست نیستند و از دیکتاتورها محافظت نمیکنند، کودتا نمی کنند و از آدم کشی ها دفاع نمیکنند. اینکه دیکتاتوری ها سرکوبگرند، بیان این نیست که دموکراسی ها سرکوبگر نیستند.منطق ساده ای دارد، باید گفت فقط منافع در سلطه گری هست که مانع درک و یا انکار واقعیت چنین امر ساده ایست.
    ؟ آنارشیست

  3. حال بعد از پاسخ به برخورد ارباب گونه آقای خوشچین برویم سر مطالبی که آقای خوشچین نوشته.
    .
    نوشته:
    “نقدهای سکولاریستی و لیبرال دمکراتیک پارلمانی و سوسیال دمکراتیک را «ارتجاعی» می نامد، زیرا هیچگونه تصور درستی از سود و زیان دگرگونی های اجتماعی ندارد و نمی تواند بفهمدف که حتی بورژوازی هم ذدر مراحلی می تواند پیشرو، مفید و لازم باشد در مقایسه با ارتجاع مذهبی حاکم در ایران.”
    .
    پاسخ:
    دلیل ارتجاعی دانستن سکولاریسم و لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی خیلی ساده است، دلیلش این است که آنها همگی میخواهند مردسالاری و بردگی مزدی را که استثمارگرانه است نگه دارند. جنگ آنها با رژیم اسلامی در این است که رژیم اسلامی آنها را از استثمار کردن در ایران محروم کرده و کار استثمار را فقط به خودش سپرده. می فهمید یا نه؟!! شما که فکر نمیکنید بورژواها برای رضای کارگران استثمار میکنند، فکر میکنید؟ مارکس شما که فکر میکرد برای رضای کمونیسم باید اول استثمار کنند.
    .
    نوشته:
    “مرغ آنارشیست تنها یک پا دارد: شعارهای چپ اندرقیچی برای ادعاهای سوپر انقلابی.”
    پاسخ:
    اگر چپ یعنی ضدیت با استثمارگری، دیدگاه من انقلابی است و دیدگاه شما ارتجاعی. هیچ چپ اندرقیچی بودن، هیچ سوپر انقلابی بودن در آن وجود ندارد. خیلی ساده، دیدگاه من ضد بردگی مزدی است اما دیدگاه شما به گفته خودتان دفاع از بورژوازی است، یعنی دفاع از قشر بورژوای سکولار در مقابل بورژوای مذهبی. مگر در ایران زن و کارگر وجود ندارد که شما دنبال دفاع از بورژواها هستید. مگر این بورژواها و مردسالاران برده مزدی ندارند؟ چرا بجای دفاع از این بردگان مزدی، از اربابان آنها دفاع میکنید و هر کسی که با این کار قبیح شما مخالفت کرد را مرغ و چپ اندرقیچی و سوپر انقلابی میدانید؟!
    .
    نوشته:
    “آنارشیستها همیشه مانند دوستی خاله خرسه عمل می کنند و نمی توانند بفهمند، که شعارهای بیهوده و افراطی گری می تواند به زیان جنبش دمکراسی باشد و اصولاً دمکراسی را هم قبول ندارند، یعنی هیچ چیزی از سیاست را نمی فهمند، اما بیشترین سر و صدا و جار و جنجال را پراکنده می کنند. ”
    .
    پاسخ:
    یکی از صفات خوب آنارشیستها این است که سیاست را رد میکنند و با زن و کارگران رو راست هستند و بر خلاف مارکسیستها با سیاسیت بازی از پشت به آنها خنجر نمی زنند. کدام حزب و سیاست مدار مارکسیست میشناسید که از پشت خنجر نزده باشد؟
    جنبش دموکراسی را قبول ندارند یعنی اینکه شیادی های سرمایه داران و امپریالیستهای غربی را قبول ندارند، مگر اینکه بتوانید نشان بدهید که دموکراسی های غربی استثمارگر، جنایتکار و شیاد نیستند که اصلا نمیدانید.
    .
    نوشته:
    “آنارشیست نمی توانند ببیند، که دخالت دین در سیاست، موجب بدبختی های بسیاری در دوران جمهوری اسلامی شده است. هرآدم خردمندی این را می فهمد، که اساس دخالت آخوند در سیاست، باعث ویرانی و نابودی منافع و زندگی مردم و نابودی محیط زیست و … شده است. ”
    .
    پاسخ:
    از آقای خوشچین که فکر میکند خیلی خوب می بیند و خردمند است، باید پرسید که چگونه آخوندها موجب ویرانی و نابودی منافع و زندگی مردم و نابودی محیط زیست شده اند؟ اگر ایشون پاسخ بدهد خواهیم دید که دلیلش در واقع استفاده از بردگی مزدی است. پس چرا شما که خیلی خردمند هستید حمله تان نه به بردگی مزدی بلکه صرفا به نوع بورژوازی حاکم است. این هم شد خرد؟!!! اینکه خرد نیست، کلاه برداری از کارگران و زنان اایران است. بعلاوه، بر اساس آمارهای علمی، این اربابان سکولار و پیشرفته غربی شما هستند که دارند بیشتر از هر جامعه ای در حال خراب کردن محیط زیست هستند. نمیدانم می فهمید یا نه؟!
    .
    نوشته:

    “وقتی کسی این را نبیند و نتواند بفهمد، دیگر هیچ چیزی از او پذیرفته نیست. در این موضع، آنارشیست تنها نیست، بلکه دار و دستۀ فرخ نگهدار و امثال ان نیز با رای دادن به جمهوری اسلامی، به تقویت ارتجاع کمک می کنند و در واقع، خودشان نوکران آخوندها هستند.”
    .
    پاسخ:
    توضیح داده شد که چطور آنچیزی که آقای خوشچین میخواهد ما کارگران بفهمیم این است که باید از اربابان سکولارمان دفاع کنیم نه از اربابان اسلامی مان. اما ما فهمیده هستیم، گول او را نمی خوریم و از هیچ اربابی دفاع نمی کنیم. در ارتباط با فرخ نگه دار، بیشتر بنظر می آید که او بیشتر از جنس خود آقای خوشچین است تا جنس انارشیستی زیرا آنارشیستها برخلاف آقای خوشچین و فرخ نگه دار نه از دولتی دفاع میکنند و نه به دولتی رای میدهند.
    .
    آنارشیت

    • جنگ واقعی طرفداران دیدگاه ماتریالیستی و طرفداران دیدگاه اتوپیستی (آنارشیستی) این است، که آنارشیستها و همۀ اتوپیستهای دیگری، که ادعای انقلابیگری هم دارند، از اتین کابه و بابیوف گرفته تا ماکس اشتیرنر، پروودون و … تا چریکهای فدایی و … تروتسکیستها و لنینیستها، هرگز نمی توانند به مسائلی بیاندیشند، که پایه های اندیشۀ اجتماعی و پایه های حقوقی مردم شهروند را می سازند. آنها تنها شعارهای آتشین می دهند، اما نمی توانند بفهمند، که زمینۀ دگرگونی در جامعه با فراهم آوردن همان دمکراسی (گاهی نیمبند) بورژوایی و همان حقوق شهروندی فراهم می شود، که بورژوازی در گذار از روانشناسی سلطه جویانه و ارتجاعی فئودالیسم به ارمغان می آورد و اروپا با تکیه بر همین دستاوردهای حقوقی است، که توانسته است جامعه ای پویا داشته باشد،- البته برای اروپا و کشورهای صنعتی این تنها فاکتور نیست، بلکه نخستین پایه برای رهایی درونی جامعه بوده است، که سپس هم استثمار کشورهای آسیا، افریقا و آمریکا آنرا تحکیم بخشیده است. برای اینکه از بحث کارکرد درونی جامعه ایران بیرون نرویم، باید بدانیم، که حقوق شهروندی و آزادیهای سیاسی دوران شاه برای امروز جامعۀ ایران بسیار لازم و حیاتی هستند. آزادی زنان، حفظ منابع و منافع ملی و … دقیقاً بخاطر همین اسلام نازنین نابود شده است. یعنی اگر کور نباشیم، حتما می توانیم ببینیم، که در سایۀ دخالت اسلام در سیاست، در بهداشت، در ورزش، در آموزش و پرورش، در اقتصاد، در دادگستری و … جامعۀ امروزی ایران بیش از 100 سال از جامعۀ دوران شاه عقب تر رفته است. بنا بر این، شعارهای چپ اندر قیچی آنارشیستی به در لای جرز هم نمی خورند. باید اینقدر شعور و شجاعت اخلاقی داشته باشیم، که بفهمیم و اعتراف کنیم جامعۀ امروزی ایران در مقایسه با رژیم شاه پسرفت داشته است و زیانهای بسیار هنگفتی در همۀ زمینه ها بر مردم و کشور ما وارد آمده است. سکولاریسم، یعنی اینکه هیچ سازمان و حزبی نمی تواند بر پایۀ دخالت دین در سیاست ایجاد شود و هیچ نمایندۀ مذهبی حق شرکت در انتخابات را ندارد. این نخستین و مهنمترین گام است برای رسیدن به هدف های دیگر، برای آزادی حقوقی مردم از چنگال اسلام و دین. کسی، که این را نمی فهمد، هیچ چیز دیگری هم نمی تواند بفهمد.

  4. آقای خوشچین نمی فهمد که انقلاب یعنی چه. فهم او محدود است به استثمارگری بورژواها و اصلا نمیتواند تصور کند که زنان و کارگران ایران میتوانند ضد مردسالاری و ضد بردگی مزدی باشند. تفکر او دوخته شده به کمک به منافع اربابان سرمایه دار و امپریالیست سکولار. او فکر میکند همه ما زنان و کارگران باید دنبال ماتحت بورژوا سکولارهای دموکرات راه بیافتیم تا آن اربابان به ما اجازه انقلاب کمونیستی بدهند. بعلاوه او یک نژاد پرست ضد یهود و ضد عرب هم هست. او اصلا نمی فهمد که سکولاریسم بهتر از رژیم مذهبی نیست و سکولاریسم سرمایه داری جز تخریب جامعه، تخریب کشورهای ضعیف تر و داغون کردن محیط زیست هیچ چیزی نیاورده. او همان توهمات مارکس به بورژواهای امپریالیست ها را حمل میکند ولی مثل او اروپایی نیست. اقلا مارکس اروپایی بود و اروپا محور بودن او از ان است، اما امثال خوشچین اروپایی نیستند اما اروپا محور هستند. مارکس فکر میکرد استعمار دنیای مستعمرات را بهتر میکند، اما تاریخ نشان داده که توهماتی بیش نبود و ناشی از غلط ماتریالیسم تاریخی در فکرش بود.
    آنارشیست

  5. در ارتباط با اسلام و حکومت اسلامی،
    نقد اسلام و حکومت اسلامی ایران از دو زاویه صورت میگیرد. یکی از زاویه ارتجاعی و دیگری از زاویه انقلابی.
    نقد ارتجاعی اسلام و حکومت اسلامی، نقدی ست که به جنبه های سلطه جویانه آن کار ندارد، چون منقد خودش سلطه جو است. از این ناقدان باید پرسید که نظامی که قرار است بعد از این اسلام و حکومت اسلامی بیاید چیست، خواهید دید که خودشان مرتجعند و مبارزه آنها با اسلام و حاکمیت اسلامی فقط برای حاکم شدن خودشان است.
    نقد انقلابی اسلام و حاکمیت اسلامی ،نقدی ست که جنبه های سلطه جویانه آنرا در بر میگیرد و از آنجا که سلطه جویی بصورت اشکال عینی مشخصی وجود دارد مثل مردسالاری و بردگی مزدی، نقد مشخص اینها نیز هست.
    پس روشن است که نقد اسلام و حاکمیت اسلامی بخودی خود انقلابی نیست و انقلابی بودن نقدها به محتوای آن بستگی دارد.
    با در نظر گرفتن حکم فوق،
    اگر سکولاریسم را اعتقاد به دولت غیر دینی بدانیم، نقد سکولار نبودن حاکمیت اسلامی، ارتجاعی است چون دفاع از سلطه طلبی سکولار در مقابل سلطه طلبی دینی ست.
    اما نقد آنارشیستی کمونیستی نقدی انقلابی است چون وجه سلطه جویانه اسلام و حاکمیت اسلامی را در بر میگیرد.
    .
    نقدهای ارتجاعی را میتوان لیست کرد:
    نقد سکولاریستی
    نقد لیبرال دموکراتیک- پارلمانی
    نقد سوسیال دموکراتیک
    نقد بلشویکی
    نقد سلطنت طلبانه
    نقد امپریالیستی، مثل مثلا مطالب بی بی سی فارسی، دویچه وله فارسی، رادیو فرانسه فارسی، رادیو فردا، ایران انترنشنال و ایندیپندز فارسی و غیره
    نقد ادیان دیگر
    نقد ناسیونالیستی
    .
    در ارتباط با نقد ها، مذبوحانه ترین آنها نقد امپریالیستی است. نقد انقلابی باید همیشه بصورت مستمری نقد امپریالیستی را نقد کند. دلیل مذبوحانه بودن نقد امپریالیستی این است که استادانه از تمام انواع نقدهای ارتجاعی استفاده میکند.
    .
    بهترین نقد نقدهای امپریالیستی، نقد مستقیم آنها برای بی اعتبار کردن رسانه هایشان است. متاسفانه ما چنین چیزی را در اپوزیسیون نمی بینیم چون اکثر اپوزیسیون ارتجاعی است و از امپریالیستها تغذیه میکند.
    .
    آنارشیست

    • همۀ این چیزها نادرست هستند و هیچ پایه و اساس واقع بینانه ای ندارند و آنارشیست فقط به نوشتن بی سر و ته ادامه می دهد: نقدهای سکولاریستی و لیبرال دمکراتیک پارلمانی و سوسیال دمکراتیک را «ارتجاعی» می نامد، زیرا هیچگونه تصور درستی از سود و زیان دگرگونی های اجتماعی ندارد و نمی تواند بفهمدف که حتی بورژوازی هم ذدر مراحلی می تواند پیشرو، مفید و لازم باشد در مقایسه با ارتجاع مذهبی حاکم در ایران. مرغ آنارشیست تنها یک پا دارد: شعارهای چپ اندرقیچی برای ادعاهای سوپر انقلابی. آنارشیستها همیشه مانند دوستی خاله خرسه عمل می کنند و نمی توانند بفهمند، که شعارهای بیهوده و افراطی گری می تواند به زیان جنبش دمکراسی باشد و اصولاً دمکراسی را هم قبول ندارند، یعنی هیچ چیزی از سیاست را نمی فهمند، اما بیشترین سر و صدا و جار و جنجال را پراکنده می کنند. آنارشیست نمی توانند ببیند، که دخالت دین در سیاست، موجب بدبختی های بسیاری در دوران جمهوری اسلامی شده است. هرآدم خردمندی این را می فهمد، که اساس دخالت آخوند در سیاست، باعث ویرانی و نابودی منافع و زندگی مردم و نابودی محیط زیست و … شده است. وقتی کسی این را نبیند و نتواند بفهمد، دیگر هیچ چیزی از او پذیرفته نیست. در این موضع، آنارشیست تنها نیست، بلکه دار و دستۀ فرخ نگهدار و امثال ان نیز با رای دادن به جمهوری اسلامی، به تقویت ارتجاع کمک می کنند و در واقع، خودشان نوکران آخوندها هستند.

  6. کلا،
    آقای جنگائی،
    این فضائی که شما از آن حرف میزنید یک فضای خیالی است که بنظر می اید که از کتابهای سیاسی امپریالیستهای غربی استنتاج کرده اید. واقعیت زندگی در کشورهای امپریالیست غربی اصلا اینطور نیست که یک فضای انقلاب کمونیستی در آن وجود دارد. چنین ایده ای غیر واقعی و دروغین را در میان زنان و کارگران ایران ترویج نکنید. طبقه سرمایه دار سکولار هیچ فضای انقلاب کمونیستی بوجود نمی آورد. نمیدانم این ایده های شما از کجا آمده؟
    .
    آنارشیست

  7. جناب چنگائی،
    نوشته اید:
    “من و ما بی کم و کاست دانسته و می دانیم که رژیم الهی ـ ولائی به هر بهانه ای که بوده و یا بدست آورده ما را تک تک، ده ها ده ها و صدهها صدها کشته و همچنان روزانه و جاری آنگونه که می بینیم بنام خدایش می کشد و به هیچ قانون، اخلاق انسانی و حقوق بشر انسانمداری پایبندنیست.”
    .
    توضیح دادم که جنایتکار بودن رژیمها دلیل بر این نیست که ما دنبال سرنگونی باشیم اما دنبال ار بین بردن مردسالاری و بردگی مزدی و امپریالیسم نباشیم و بگوئیم که بورژوا سکولارها این امکان را برای ما بوجود می آوردند در حالیکه می بینید که سکولارها بودند که استعمار کرده اند، استثمار میکنند، بمب اتم می سازند و می اندازند، در غزه قتل عام میکنند و میگویند اسرائیل از خودش دفاع میکند.
    .
    آنارشیست

  8. آقای چنگائی،
    نوشته اید:
    “آن بساط خودکامگی شاهان پهلوی با همه ی تبهکاری ها و جنایت ها و سرسپردگی ها که به آمپریالیست های انگلیس و آمریکای تبهکار داشتند شان و جایگاه وجودی شان بارهای بار آبروئی دارد که این پست فطرتان واپسگرا نداشته اند. ”
    .
    هیچ آبروئی نداشته اند، حال چرا:
    .
    شما دارید میگوئید که امپریالیستهای غربی آبروی بیشتری از رژیم دارند. برای همین هم هست که من افکار شما را حامی انقلاب مخملی میدانم.
    .
    در زمان شاه، سیستم سیاسی اجتماعی ایران در مالکیت امپریالیستهای غربی بود مخصوصا آمریکا. ایران در حقیقت یکی از کشورهای مستعمره آنها بود – میگویند نومستعمره اما همان مستعمره است. آنها بودند که سیستم را بقا می بخشیدند نه شاه. شاه و اطرافیانش فقط عیاشی میکردند، الان هم در کشورهای غربی شاهانی هستند که کارشان فقط عیاشی است و بورژواها کشورشان را اداره میکنند. این اعتقاد واهی شما که امپریالیستهای سکولار غربی وحشی تر از رژیم نیستند یک تخیل است و با فاکت جور در نمی آید. برای همین هم هست که میگوئید ما باید مثل آنها سندیکا و احزاب داشته باشیم تا انقلاب کمونیستی شکل بگیرد. دیدگاه شما خواب و خیال قشر از دنیا بی خبر خرد بورژوا و قشر متخصص و پردرآمد غربی هاست که گول حاکمینشان را خورده اند و برده خوبی هستند..
    .
    آنارشیست

  9. جناب چنگائی،
    نوشته اید:
    “اگر ما نتوانیم فضائی بسازیم که در آزادی تشکل مستقل و امکان گستره های طبقاتی موجود نباشد، در آنصورت ما باید منتظر پشتیبانی غیبی باشیم و اینچنین نگرشی چندش برانگیز است.”
    .
    از بحثهای شما نمیتوان فهمید که میخواهید این فضا را بسازید، شما میگوئید انقلاب سکولار دموکراتیک است و میخواهید لیبرال دموکراتها برای شما این فضا را درست کنند. اگر منظورتان از ما کمونیستها بود، همان حرف من را میزدید و میگفتید که باید تبلیغ و ترویج کمونیستی کرد و ارتجاع را فقط اسلامی نشان نداد تا ذهنیت ضد ارتجاع شکل بگیرد ذهنیت بورژوازی فضای انقلابی نیست، فضای کار و تولید ارزش اضافی و تو سری زدن به زن در خانواده است، صد تا سندیکا و حزب هم داشته باشد فضای نوکر کلفتی ست نه انقلابی.
    ..
    همانطور که در ۴۵ سال گذشته مشاهده کرده اید، این شما هستید که رفته اید خارج و‌شعار سرنگونی الکی سرنگونی اسلام میدهید، اما کارگران دارند دائم اعتصاب و اعتراض میکنند. حرف شما به آنها از خارج این است که آنها بورژوا سکولارها را به قدرت برسانند با این ادعا که آنها آزادی انقلاب کردن میدهند.مثلا سندیکای قانونی، آزادی احزاب و غیره ، اما میدانید که این سندیکاها و احزاب غربی و شبه غربی کشورهای غیر اسلامی و حتی اسلامی مثل پاکستان، همه از طریق پول بورژواها خریداری شده اند و “مالکیت” اصلی آنها با بورژواهاست.
    .
    در یک جمله،
    پیشنهاد شما به زنان و کارگران ایران این است که دولت ارتجاعی جمهوری اسلامی را بردارند و دولت ارتجاعی بورژوا سکولار جای آن بگذارند یعنی ارباب عوض کنند..
    .
    آنارشیست

  10. با درود به شما آنارشیست،

    من به شما همانگونه که بارها گفته ام گفتمان پیرامون مبارزه سرزنده و سازنده ی جاری و همچنین سرنگونی بساط دوسر … بی هوده است. دستکم برای شما البته چنین می نماید که هر ساختاری بجای این بیماران آدمخوار بیاید از اینهای فاسد و انگل بدتر و ضدبشری تراست و بی گمان خواهدبود و ازینرو شرایط را مناسب چنین اقدامی ذهنی نمی بینید و شرایط همخوان آن نیست. و برای من و بسیارانی اما چنین نبوده و نیست. من با همه ی نفرت و دشمنی سازش ناپذیری که با هرگونه ساختار یکه تاز و هرشکا از ساختار مونارشیسم دارم، اما لازم می دانم که سرراست بگویم: آن بساط خودکامگی شاهان پهلوی با همه ی تبهکاری ها و جنایت ها و سرسپردگی ها که به آمپریالیست های انگلیس و آمریکای تبهکار داشتند شان و جایگاه وجودی شان بارهای بار آبروئی دارد که این پست فطرتان واپسگرا نداشته اند. آنهم شاهانی که از کمونیست ها همچ.ن موش می ترسیدند و هردو پدر و پسر تا روز پایا زندگی شان با ما در ستیز بودند و از ترس، پیشینیان ما را زندانی کرده و بسیارانی را کشتند تامگر تنها دمبه ی آخوند جماعت را هرچه بیشتر پهن و چرب کنند و کردند و همین ها هم آخر کار سر محمدرضا خوردند و ….

    یادتان نرود که ما به خواست خود کشور را ترک نکردیم و ناچارشدیم. همزمان بدانید که ما در مسیر مبارزه ی طبقاتی مان همچون شما منتطر روز موعود جهان بی هیراشی و … نیسیم، زیراکه می دانیم ساختن چنان فضا و چشم اندازی کاری ست جاری و پله به پله، و ناگهانی و چشم در انتضار آنرا نمی توان ساخت. آنهم در کشور ملاهائیکه حتی پوشش را بهانه ای کرده اند که هرجنبس مردمی و طبقاتی را بتوانند در دم خفه و سرکوب کنند.

    ازینرو نمی توان با آن اهداف و ارمان های زیبا و دوردست شما بسادگی رسید، مگر با سیاست اجتماعی ـ طبقاتی و ساختن امکان هائیکه بتوان در آن خود و اهداف مان را سازمان دهیم و سپس خود ساختن را بدست سازمان ها و در پی آن تشکل های شورائی بی هیراشی و…توده های کار بسپاریم. مگرنه که انقلاب کار چند انقلابی و… نیست و نخواهدبود. بدانید که در این کشور خدا و اسلام و آخوندزده اگر ما نتوانیم فضائی بسازیم که در آزادی تشکل مستقل و امکان گستره های طبقاتی موجود نباشد، در آنصورت ما باید منتظر پشتیبانی غیبی باشیم و اینچنین نگرشی چندش برانگیز است.

    اگرچه شما بارها از چنین آزادی های صنفی و سنندیکائی موجود در جهان غرب انتقادکرده اید که با وجود آن کارگران این کشورها هیچگونه جنبش کارگری قدرتمندی را پایه ریزی نکرده اند و اراده و اداره مستقل کارگری پیدیار نشده و جهان گردن کلفت های سرمایه همچنان در بالای بالایند. بل درست است، ولی زندگی نیروی کار دستکم چنین زمینگیرانه نیست که آخوندیسم در ایران ساخته و تازه یادم نرود که پلورالیسم سیاسی و طبقاتی در خود آمریکای تبهکار تا همه ی کشور هموند ناتوی دچار رودرروئی اند و نیروی کار در برابر سرمایه بیش از هر زمانی آگاهانه ایستااده است.

    من و ما بی کم و کاست دانسته و می دانیم که رژیم الهی ـ ولائی به هر بهانه ای که بوده و یا بدست آورده ما را تک تک، ده ها ده ها و صدهها صدها کشته و همچنان روزانه و جاری آنگونه که می بینیم بنام خدایش می کشد و به هیچ قانون، اخلاق انسانی و حقوق بشر انسانمداری پایبندنیست.

    این گفته ی بالا را می توان بسیار بالا بلنرتر نوشت ولی من برای آن ضرورتی را نمی بینم.
    باسپاس

  11. جناب چنگایی،
    مدتها قبل از ۱۴۰۱، در کامنتهایی نوشتم که تحریک سرنگونی طلبی، توده ها ی ناآگاه به کمونیسم را به خطر می اندازد و اینکار جنایت علیه بشریت است. این حکم را در مورد زنان و کارگران کمونیست نمی گفتم و حالا هم نمیگویم چون کمونیستها با اراده خودشان عمل میکنند. وقتی شورشهای آن سال شروع شد،‌ دیدیم که همه با هم، یعنی مارکسیستهای سرنگونی طلب و رسانه های امپریالیستی جنایتکار و تمام اپوزیسیون ارتجاعی، متحد شدند و برای سرنگونی، توده ها را تشویق میکردند که شورششان را ادامه بدهند. رژیم هم با روشهای جنایتکارانه خودش آن شورش را سرکوب کرد. بنظر من، اپوزیسیون جمهوری اسلامی خارج کشور در آن سال مرتکب جنایت علیه بشریت شد. وقتی یک نفر عقب بشینند و عده ای دیگر را در لونه گرگ بیاندازد، جنایتکار هستند.
    شبیه این کار در دنیای سیاست وجود دارد. مثلا، شورش راه انداختن برای سرنگونی دولت اسد توسط قدرتهای امپریالیستی موجب کشته شدن نیم میلیون سوریه ای شد. کلا تمام جنگهای بورژوا ها جنایت علیه بشریت است چون برای جیب خودشان است.
    آری، اصلا نباید در خارج شعار سرنگونی داد، نباید توده ها را به سرنگونی دعوت کرد. اینکه رژیم باید سرنگون شود، اینکه کی باید چنین کاری انجام شود، بستگی به این دارد که نظمی که قرار است بعد از آن بیاید چه هست و بهمان اندازه مهم، اینکه آیا توده های زن و کارگر میدانند که چنین نظمی یعنی چه یا نه. توده هایی که تحت تاثیر فرهنگ هالیوودی هستند فکر میکنند امپریالیستها محافظین دموکراسی و آزادی اند و فکر میکنند بمبهای اتمی برای دفاع است دموکراسی ست نه حفظ سلطه.
    حال به اپوزیسیون سرنگونی طلب نگاه کنیم.
    اپوزیسیون هوادار بردگی مزدی که استثمارگرند و همکاری با آنها توسط زنان و کارگران کمونیست، خودفروشی محظ است.
    اپوزیسیون مارکسیست بلشویکی که دیکتاتور استالینی ست و نمیخواهد قبول کند که استالینیسم از لنین است.
    اپوزیسیون سوسیال دموکراتش که بطور واضحی نوکر امپریالیستهای غربی ست و کلا سیستم سیاسی آنها را توصیه میکند.
    حال شما این شعار سرنگونی را برای چه نظمی میدهید.
    چند سال پیش این سئوال از شما پرسیدهدشد و شما جواب ندادید.
    چرا توده ها را دنبال چیزی می فرستید که خودتان هم نمیدانید چیست؟
    .
    آنارشیست

  12. جناب چنگائی،
    ادامه پاسخ قبلی،
    شعار سرنگونی را میتوان از لحاظ اخلاقی هم ارزیابی کرد.
    کار درستی نیست که از خارج به زنان و کارگران مقیم ایران بگوئید که برای شما رژیم سرنگون کنند. اگر خیلی به این شعار علاقه دارید، تشریف ببرید ایران. اگر میخواهید به اسلام انتقاد کنید بکنید اما شعار سرنگونی چیز دیکری است.
    زنان و کارگران ایران حق دارند که از شما بپرسند که چرا ما جان خود را برای این فدا کنیم که شما برگردید ایران؟
    زنان و کارگران کمونیست ایران حق دارند بگویند که چرا از خارج با فراریان هوادار برده بودن ما دوستی میکنید و میخواهید برای سرنگونی رژیم همکاری کنید؟ شما خوب میدانید که آنها دنبال سرمایه گذاری پر سود با امپریالیستها هستند. هر سرمایه داری دنبال سرمایه گذاری و انباشت سرمایه است نه انقلاب برای رهایی ما.
    زنان و کارگران کمونیست ایران حق دارند از شما بپرسند که چرا علیه دولتهایی بردگی مزدی و استعمارگر و جنگ طلب آنجا شعار سرنگونی نمیدهید تا ما را از شر امپریالیسم آنها خلاص کنید؟
    از هر زاویه ای که به این شعار سرنگونی نگاه کنیم می بینیم که بیشتر برای انجام ندادن است تا انجام دادن.
    وقتی بورژواها شعار سرنگونی میدهند بندرت از خودشان مایه میگذارند و فقط زنان و کارگران را میفرستند جلو. کار آنها مطابق ماهیت طبقاتی آنهاست. در ماهیت طبقاتی آنها اصل کارهای خطرناک و سخت باید توسط بردگان مزدی شان انجام شود. برای همین، شعار سرنگونی دادن آنها علیه رژیمی که انحصار طلب است، به عقل طبقاتی آنها جور پر می آید. اما کمونیستها قرار نیست که زنان و کارگران را بفرستند جلو و خودشان منتظر باشند تا آنها برایشان بمیرند و رژیم سرنگون کنند. البته در ایدئولوژی مارکسیسم، متاسفانه، بعلت رابطه حزبی و هیراشی، زنان و کارگران، کارگران انقلاب آن کارفرماها هستند.
    آنارشیست

  13. آقای چنگائی،
    پاسخ به این کامنت شما:
    .
    “با درود به شما انارشیست؛
    از لحاظ قوانین جنگ، تعرض به جمهوری اسلامی فعلا درست نیست، اما تعرض به ارتجاع در محلهای زندگی و شغلی، بسیار کار درستی است. این تعرض آخری است که تضمین میکند وقتی رژیم رفت و یا نرقت، انقلاب درست حسابی و واقعی روی پایش بماند. اگر به جمهوری اسلامی و یا ارتجاعیون حاکم دیگر حمله شود اما زیرساختهای انقلاب فراهم نشده باشد، فقط به ارتجاعیون کمک میشود مثل ایرانپرستان، صهیونیستها، امپریالیستهای شیاد غربی، شاه پرستان و سایر عفونتهای اجتماعی بشر ایرانی و خارجی.”
    .
    نقد من به شما این است که با نژادپرست و ایرانپرست دست میدهید، شما پاسخی نداده اید و سعی کرده اید نقد من را با نقد دیدگاه دیگر من پاسخ بدهید که کاری غیر منطقی و ضد علمی است.
    .
    اما نقد شما از دیدگاه من اگر قرار بود معادل نقد من به دیدگاه شما باشد، باید اینطور باشد که من مثل شما که با نازی ها دست میدهید، با رژیم دست میدهم!! اما هرگز نگفته ام که با رژیم دست میدهم. من کجا گفته ام درود به خامنه ای عزیز ، مثل شما که نوشته اید “درور بر شما جناب {ایرانپرست}”؟
    .
    حال در ارتباط با موضوعی که به حاشیه رفتن شماست،
    من نقدی از شما در ارتباط با دیدگاهم در ارتباط با روش جنگ طبقاتی نمی بینم، اینکه بیهوده است که نقد نیست، باید بگوئید چرا. کلمه چرا را که الکی اختراع نکرده اند. اینکه رژیم جنایتکار است پس اسلحه بدست به پیش که نقد دیدگاه من نیست. اتفاقا، چیزهائی که شما نوشته اید، تبلیغات بیهوده است. درجه جنایتکاری رژیم اصلا بیان این نیست که شعار سرنگونی شعاری درست است چون شعار سرنگونی بیان اعلام جنگ مسلحانه است و هر رژیمی، از سوئد گرفته تا آمریکا، با شورشیان همان کاری را میکند که رژیم میکند – مقاومت مسلحانه، دستگیر، ترور و اعدام و غیره. سرنگونی طلبی قبل از پرورش ذهنی زنان وکارگران ایران و جهان علیه ارتجاع در روابط روزمره، ورود به جنگ مابین مرتجعین است. بعلاوه، رژیم ایران هیچ ویژگی خاصی ندارد. در فرانسه کمون پاریس را سرکوب کردند و بیست هزار نفر را در یک هفته کشتند. بعدش هم تا به امروز تقاصش را پس نداده اند و دموکراسی استعماری درست کرده اند و الان هم در پی جنگ جهانی با روسیه هستند و ایران را هم به بهانه ساختن بمب اتمی تحریم کرده اند و زندگی توده ها را دارند تخریب میکنند. وضع خراب توده های ایرانی فقط از رژیم نیست از روابط مردسالاری، بردگی مزدی و امپریالیسم هم هست. در حقیقت این آخری ها اصل قضیه است نه رژیم چون اگر امروز رژیم برود این آخری ها باقی می ماند و رژیم بعدی آن روابط را ادامه میدهد. سرنگونی شاه هم همین منطق را داشت. رژیم شاه رفت، روابط ارتجاعی دست نخورد. آنهم نمونه سرنگونی!!! آنها که شعار سرنگونی میدادند نمی گفتند که بعد از آمدن شاه چه گندی از روابط اجتماعی بیرون می زند، حال شما هم نمیگوئید و همان گند هم بعد از سرنگونی بصورت دیگری بیرون خواهد زد و امثال آن گند هستند که امروز میگویند قوم یهودی دروغگو است، اسلامیون اشغالگر، منافقین و غیره و آن عده که میگوید امپریالیستهای غربی آزادی بیان و اجتماع میدهند.
    .
    لطفا در پاسخ دوباره جنایتهای رژیم را قطار نکنید، همه میدانیم. چیزی که نمیدانند این است که بعد از سرنگونی، اگر ارتجاع در روابط اجتماعی بماند، چیزی عوض نمیشود و همه جنایتها بصورت دیگری برمیگردد. پس باید کاری کرد کارستان، نه شعار پردازی.
    .
    آنارشیست

  14. با درود به شما انارشیست؛

    خوب در چنین موارد ناخوانی، پاسخ شما را چگونه می توان داد که در آن مایه ی رنجش نشود؟ برای نمونه نوشته اید:
    از لحاظ قوانین جنگ، تعرض به جمهوری اسلامی فعلا درست نیست، اما تعرض به ارتجاع در محلهای زندگی و شغلی، بسیار کار درستی است. این تعرض آخری است که تضمین میکند وقتی رژیم رفت و یا نرقت، انقلاب درست حسابی و واقعی روی پایش بماند. اگر به جمهوری اسلامی و یا ارتجاعیون حاکم دیگر حمله شود اما زیرساختهای انقلاب فراهم نشده باشد، فقط به ارتجاعیون کمک میشود مثل ایرانپرستان، صهیونیستها، امپریالیستهای شیاد غربی، شاه پرستان و سایر عفونتهای اجتماعی بشر ایرانی و خارجی.

    این دیدگاه شما نگرش تازه ای نیست، چراکه آنرا پیوسته بازتاب داده و من یکی را به بی هودگی آن عادت داده اید.

    بااینوجود و از دید من نه تنها این مواضع شما اشتباه و گمراه کننده که همزمان یگراست بسود دم دستگاه کلاش، فاسد، پلید و درنده ی آخوندی ـ ولائی ست.

    زیراکه بنا بر تجربه های فراوان تلخ، خونین، عینی، عملی و …که توسط فرمانروائی مطلق ولایت و تیغ تیز و کور مذهبی مزدورانش بر جان، زندگی و دار و ندارمان رفته، امروزه دیگر می توان با روشنی تمام گفت که: هیچ دشمنی داخلی و جهانی جسارت و جنون چنین نسل کشی ها، ویرانگری ها، چپاول ها ، زن ستیزی ها و.. که بر تک تک ما رفته است را نداشت.

    آری، آنچه را که این دکانداران دینی که بخش بزرگی از درون آن جز مزدوران جهان سرمایه سالاری آمپریللیست و هموندانی گره خورده در صهیونیست های راسیست نیستند نمی توانستند بدین سادگی بر ما بیآورند که در 45 سال گذشته آورده اند.

    بنابرین، در برابر حق زندگی آزاد و مستقل ما هرگز چنین دشمنی هولناکتر و مرگبارتر از رژیم ولائی موجود نبوده و همینک نیست و می بایست با تمام توان و با استفاده از هر تاکتیک و سیاست ائتلاف اجتماعی ـ طبقاتی هرچه زودتر ریشه ها و رشته های سرطانی این قوم واپسگر و اعدام پناه را از زمین ایران ویران، منطقه و جهان خونین کند و بدورریخت. این دم و دستگاه یا چوب دوسر … است که بنام خدا و همزمان بنام سرمایه هرکاری را که خواسته بر سر ما آورده است.

    دیدگاه شما بیرون از خط و ربط کنونی زمانه است و نمی خواهید بپذیرید که خود شما دانسته و ندانسته در خدمت به بقای این ساختار کارگر و زن ستیزید. بمن بگوئید: در کدامین کشور راست و هار سرمایه سالاری جهان دیده و یا شنیده اید که با زن و بنام خدا چنین رفتارشده که اینان بر زنان کشور روامی دارند؟ در کدامین کشور اینهمه کارگر و نیروی آموزشی اسیر، شکنجه و زندانی می باشند؟ اگر هم چنین تبهکارانی وجودداشته باشند تنها از طالبان و حوئی ها و هموندان آنان برمی آید و نه دیگری!

    هرکار و گامی که بسوی ناتوانی هرچه بیشتر و نابودی این بساط ضدبشری برداشته و اناج داده شود، یاور انسان کار و پشتیبانی زنان و حقوق اندک اجتماعی آنان است که کارگران زنان و جوان و توده های گرسنگیزده بدان نیاز حیاتی دارند. همین و باسپاس

  15. جناب چنکائی نوشته اید:
    “اما یک اصل برای من اساسی ست و آن پذیرفتن نگرش همسویان..”
    یعنی همسو با نژاد پرستی آقای خوشچین و دوست جدید ایران پرستش هستید؟
    چه وحشتناک.
    بعد نوشته اید:
    “و نه ستیز بی هوده و دشمنی برانگیز و پراکندگی هرچه بیشتر”
    از کی تا حلا ستیز با نژادپرستی و قوم پرستی شده بیهوده؟
    مشکل با شما این است که برای سرنگونی حاضرید با هر آدم شروری دست بدهید و انقلاب را آلوده کنید.
    .
    آنارشیست

  16. دوست گرامی آنارکوسندیکالیست و آنارشیست گرانقدر؛

    من و شما و همگی نیروهای چپ و کمونیست بستگی به شناخت، توان و فرصت موجود میانجیگری که تاکنون داشته ایم، برای اهداف نوع انسانی و برابریخواهانه مان مبارزه کرده و همچنان بی نیاز از سرزنش و یا تشویق درین راه پرفراز و فرود تلاش نموده و بویژه بر علیه پاسداران نادانی و نیرنگمداران فاشیسم ولائی شیعی سرمایه سالار خستگی ناپذیرایستاده ایم.

    و در درازای این مسیر و در راوبط با دیگر همفکران مان کم و بیش به دادوستد دانش مبارزه طبقاتی پرداخته و به همفکری ها و تلاش ها برای آفشاگری، آگاهیرسانی و روشنگری بر علیه دشمنان رنگیمان ادامه داده و با همه دلگرمی در کنار نیروی کار همچنان هستیم و خواهیم.

    نگرش های هریک از ما و جریان ها و احزاب چپ و کمونیست جهان، محصول و بازتاب پایگاه اجتماعی، چگونگی آموزش و چسانی برداشت های کافی و ناکافی مان و …می باشد. اما یک اصل برای من اساسی ست و آن پذیرفتن نگرش همسویان و تلاش هدفمند برای دگرگون کردن دیدگاه های ناخان بصورت سالم و سازنده بوده است و نه ستیز بی هوده و دشمنی برانگیز و پراکندگی هرچه بیشتر که این خطا جز، بسود دشمنان مان نیست!
    با سپاس

  17. جناب چنگائی، گفتید آقای خوشچین،
    اینهم از دوست شما آقای خوشچین:
    “بدینسان، می بینیم، که قوم یهود از دروغگوترین اقوام جهان می باشد.”
    ببیند که افکار ایشون بخاطر ایرانپرستی به نژادپرستی رسیده است. از سوسیال دموکراسی ورشکسته به نازیسم رسیده. رابطه سوسیال دموکراسی با نژاد پرستی را چگونه میتوان توضیح داد؟ از طریق حلقه واسطی بنام ماتریالیسم تاریخی و ارتباطش با دولتگرائی مارکسی. ماتریالیسم تاریخی مارکس آنقدر گنگ است که همه از آن براحتی استفاده میکنند، از استالین تا سوسیال دموکراتهای وطنی و غیر وطنی.
    آنارشیست

  18. جنگ چطور، وقتی میخواهند جنگ راه بیافتاد و یا اگر راه افتاد، باید ایستاد و چیزی نگفت؟
    ابدا،
    خب، اگر اینطور است، اگر رژیم شکست خورد و یا پیروز شد و یا اگر امپریالیستها حاکم شدند و یا عفب نشینی کردند چطور؟ اگر رژیم پیروز شد، ارتجاع خودی پیروز است، چکار باید کرد؟
    پاسخ:
    واقعیت این است که چه شکست خودی ارتجاعی و چه پیروزی اش ، مهم نیست. مهم پیش برد مبارزه طبقاتی در محل کار و زندگی است. اما جنگ به مهمترین مسئله زندگی می رسد، یعنی زندکی کردن زنان و کارکران. بدون زندگی، کار و غیره مهم نیست و وجود ندارد. برای همین جنگ باید همیشه نفی شود. جنگ انقلابی را نمیتوان نفی کرد اما باید همیشه وطوری واردش شد که کوتاه باشد. برای این منظور، همان ساختن زیرساخت انقلاب در کامنتهای قبلی، همراه با انترناسیونالیستی کردن آن، راه حل است. با انترناسیونالیستی کردن مبارزه با ارتجاع میتوان جلوی جنگهای عرتجاعی را طوری گرفت که به انقلاب منجر شود.
    آنارشیست

  19. هر وقت مبارزه با ارتجاع از محل کار و زندکی دور میشود و به سیاست بازی های دور از این محلها کشیده می شود، ضد انقلاب پیروز میشود. این یک حکم درست است. به توده ها میگویند که عاشفشان هستند، بعد مبگویند بروید سر کار.
    آنارشیست

  20. آقای جنگایی ننوشته است که جمهوری اسلامی ضد امپریالیست است، اما نوشته است که به ضد امپریالیستها پیوسته است. ایران پرست نازی ضد عرب (سوخته از سرنگونی شاهان غیر اسلامی ۱۴۰۰ سال پیش از طریق اسلامیون )و ضد زن ، که خودش تا مغز استخوان امپریالیست است، از این اشتباه او استفاده کرده و کلی خزعبلات تحویل داده. اگر ضد امپریالیست بود، کوروش و داریوش و امپریالیسم ایرانی زمان باستان را لعنت میکرد.
    .
    استثمارگری پتاسیل امپریالیستی دارد و امپریالیست نبودنش در یک دوره بعلت محدودیتهایی ست که رقبا بوجود می آورند. روسیه دائم سیاست امپریالیستی داشته است و با حمله به اوکراین جای شک باقی نگذاشته، گرچه اوکراین نوکر آمریکا بود و هست. دولت چین با همکاری با استثمارگران آدم کش آفریقا عملا سیاستهای امپریالیستی دارد. کلا نمیتوان کارگر استثمار کرد و امپریالیست نشد. میتوان تفصیلات این حکم را توضیح داد و نشان داد که این حکم هم از لحاظ نظری درست است و هم کاملا با شواهد عینی همخوانی دارد. نه فقط سیستم استثمار سرمایه داری ،‌بلکه هر سیستم استثمارگری رشد یابنده، پتانسیل امپریالیستی دارد.
    .
    کلا، امپریالیست بودن و استثمارگر بودن یکی هستند و‌کسانیکه ایندو را جدا میکنند، شیادند .شیاد مثل مثلا هیتلر، مثل حاکمیت چین، مثل جمهوری اسلامی و حتی سازمان چریکهای فدایی خلق که از کلمه خلق استفاده میکنند نه کارگر و دلیلش کم اهمیت تر کردن استثمارگری ست. امپریالیسم مرحله ای از استثمارگری است – لطفا توجه کنید که این حکم ، حکم لنین نیست. ایران پرستی هم شیادی است. ایران پرست اگر استثمار را از بین ببرد، وطن را از بین می برد. اتفاقا دلیل ایران پرست بودنش عمیقا امپریالیست بودنش و عمدا نادیده گرقتن استثمارگری است. اگر نبود از زن زندگی آزادی دفاع نمیکرد و سعی میکرد به آن جهت ضد استثماری بدهد.
    .
    در ارتباط با اسلامیون در جنگ با آدمهای کش های حاکم بر غرب و اسرائیل، جنگ اسلامیون از زاویه دفاعی است نه تعرضی، اما بعلت استثمارگر بودن،‌اگر پیروز شوند، خودشان جهتگیری های امپریالیستی پیدا میکنند. اگر پیروز شوند آنقدر ثروت خواهند داشت تا تعداد مخالفان درونی شان را کم کنند.پیروز بودن و یا نبودن آنها برای ما زنان و کارگران نباید فرق داشته باشد.
    .
    کلا اگر کلمه امپریالیسم مهمتر از استثمارگری فهمیده شود، به شیادی منجر می شود. فعلا روسیه و چین و کشورهای مقاوم در مقابل امپریالیستهای غربی با غرب درگیرند و امپریالیستهای غربی را در بحران قرار داده اند و دلیل هار شدن مرتجعین غربی و زیر پا گذاشتن دموکراسی خواهی ها و حقوق بشر بازی های شیادانه شان، دقیقا همین است. ایالات متحده، امرور تقریبا نصف اهمیت اقتصادی ۴۰ سال پیش را در جهان دارد و این یعنی حمله به کارکر خودی. حمله به کارگر خودی هم یعنی رشد کمونیسم و آنارشیسم، برای همین مجبور است تا جنگ راه بیاندازد تا مقام بزرگ امپریالست بودن خود را حفظ کند، که البته نمیتواند مگر اینکه در جنگ پیروز شود و اینهم به تاکتیک کشورهای مقاوم بستگی دارد.بهرحال، چه مقاومت فعلی در مقابل ارتجاع غربی و چه تعرض غرب هر دو بعلت ماهیت استثمارگری روابط و دیدگاهشان ارتجاعی هستند و کلا حاکمیت انها در محلهای شغلی و زندگی و در سطوح دیگر باید از طریق انقلاب از بین بروند.
    .
    انقلاب مرحله ندارد، مرحله ای کردن شیادی پشت میز نشینهای قشر اریستوکرات کارگری است. انقلاب مستقیما علیه استثمارگری است و چون استثمارگری گرایشی در بشر برای سلطه جویی ست، علیه هرگونه سلطه جویی است، چه وطنی،‌چه مذهبی و چه امپریالیستی و تشکیلاتی. انقلاب با تشکل یابی کلکتیو و یا شورایی زنان و کارگران در محل کار و زندگی علیه ارتجاع جلوی چشم (مردسالاری، بردگی مزدی ملموس در زندگی روزمره) حاکم در آن مکانها شروع می شود. گسترش این تشکل یابی ضد ارتجاع ممکن است یک شبه باشد و یا یک قرن طول بکشد، هر طوری باشد، به مسئله قدرت سیاسی و امپریالیسم می رسد و آنرا طرح میکند و با قدرت توده های چند صد میلیونی و چه بسا چند میلیاردی، مجبور است حلش کند. از لحاظ قوانین جنگ، تعرض به جمهوری اسلامی فعلا درست نیست، اما تعرض به ارتجاع در محلهای زندگی و شغلی، بسیار کار درستی است. این تعرض آخری است که تضمین میکند وقتی رژیم رفت و یا نرقت، انقلاب درست حسابی و واقعی روی پایش بماند. اگر به جمهوری اسلامی و یا ارتجاعیون حاکم دیگر حمله شود اما زیرساختهای انقلاب فراهم نشده باشد، فقط به ارتجاعیون کمک میشود مثل ایرانپرستان، صهیونیستها، امپریالیستهای شیاد غربی، شاه پرستان و سایر عفونتهای اجتماعی بشر ایرانی و خارجی. فعلا همه نیروها باید علیه ارتجاع در محل کار و زندکی باشد و گول نخورد و الکی وارد سیاستی که حاکمین میگذارند نشد، مثل حزب بازی و رفتن تو پارلمان و غیره، و فکر نکرد که کاری هوشیارانه است. خیر، کار هوشیارانه نیست، خریت محض است.
    .
    آنارشیست

  21. با درود جناب ناشناس؛

    من تا آنجا که به یادم دارم و می آید هرگز رژیم پلید و ضدبشری ولائی را جریانی مستقل از ساختار سرمایه سالاری ایرانی و جهانی ندانسته و ناگزیر می بایست چنین دیدگاهی را نداشته باشم و ندارم که رژیم فاشیست شیعی را مستقل از امپریالیسم آمریکا و دیگر یاران ناتوئی بدانم و نمی دانم.

    پس از جنگ جهانی دوم جریان ها و احزاب و کشورهای چپ، آمریکای تبهکار را نماد آشکار ” امپریالیسم ” و راهبر جهان نابرابری ها نامیدند و هنوز می نامند و تاکنون با آن در ستیزند. اینکه امروزه این دیدگاه را کدام کشورها نمایندگی می کنند که جزو کشورهای ضدامپریالیست باشند و در راستای همین رژیم ولائی نیرنگ بار باشند، نمونه ای برجسته وجودندارد ولی مواضع جهانی ضدامپریالیستی را جریان ها و احزاب چپ و کمونیست با اندک تفاوت هائیف ولی بی کم و کاست الگو، پرچم و هدف خودمی دانند و بدون چنین زمینه، باور و نگرشی مبارزاتی و استراتژیکی نمی توان هیچ جریانی در چهارچوب مبارزه پیگیر ” کار در برابر سرمایه ” چپ و کمونیست نامید. (( در این راستای سرنوشت ساز فردا رژیم ولائی هرگز و هرگز ضدامپریالیست نبوده، نیست و نخواهدبود.
    با سپاس

    • آقای چنگائی اگر می دانست که آن «جناب ناشناس» ایشان همان کسی است که غالبا به جز مواردی که به خیال خودش نمی خواهد لو برود به زبان بسیج سایبری و امامان جمعه رژیم، مجاهدین خلق را «منافقین» و «ملعون» می نامد و در یکجا دشمن حماس و عاشق اسراییل می شود و پیروزی اسراییل را باعث پیروزی جنبش ژینا و کارگران و زحمتکشان، و شکست اسراییل را باعث تضعیف کارگران و زحمتکشان می داند و در یک جای دیگر دوستدار حماس می شود و ده تا کامنت در دفاع از آن می گذارد، و یک یا دو نویسنده را نشان کرده است و همیشه زیر نوشته های ان ها با دشنام و توهین و اتهام سعی می کند که به پاسخ نویسی تحریکشان کند (و با کمال تاسف و تعجب و حیرت، دشنام ها و اتهام ها و مرگ بر یک نویسنده سایت گفتن هایش را روشنگری منتشر می کند) و رفتارش از سر تا پا به شدت مشکوک می زند اصلا به او پاسخ نمی داد نه این که آنچنان رفتار معصومانه ای با طرف داشته باشد که او را تا آنجا جری کند که بگوید من دیگر حاضر به دیالوگ با شما نیستم!

  22. آقای چنگائی.
    پاسخ شما که به زعم خودتان رژیم اشغالگراسلامی را بطور غیر مستقیم و پیچیده!با چیدن چند جمله در کنار هم ضد امپریالیست!خوانده اید واینکه حتی ازدولت های ضد امپریالیست!به زعم شما که رژیم اشغالگر اسلامی بدانها پیوند خورده است حتی یک نام به عنوان نمونه ذکر نکرده اید که چون وجود خارجی ندارند نمیتوانید بکنید گذشته از اینکه توهین به شعورهر انسانی است که دست کم از پایه های اصلی ضد امپریالیست بودن باخبر است ودست کم چیزهائی ازدگرگونی های شگرف ضد بورژائی روسیه و چین وکوبا و آلبانی و…دردوران لنین ومائو وفیدل وانور خوجه و…میداند بلکه توهین مستقیم به روزالوکزامبورک ها و صدهاهزارانسانیست که در دوران گذشته برسررهائی از شرسرمایه داری جهانی و روابط ومناسبات آن جان درکف گذاشتند.
    چه بهتر که صادقانه می نوشتید رژیم با همه اما واگر های اسلامی که من وبقیه ردیف میکنیم ضد امپریالیست ودر برابرامپریالیسم قابل دفاع.
    نمیشود وامکان ندارد رژیم را ضد امپریالیست!معرفی کرد اماوحوش بسیج عراق و حزب الله لبنان وحوثی ها وحماس و جهاد اسلامی را دارای ماهیتی دیگر دانست وبرای کشته شدن قاسم سلیمانی بدست امپریالیست در خفا نگریست.
    عجبا که چپ اسلام گزیده از سحر تا شب هم که نق ضد اسلامی وضد آخوندی بزند امادر پایان شب در صف ضد امپریالیستی!وحوش غارتگراسلامی وتبلیغات آیت الله بی بی سی و…قرار می گیرد.
    با اجازه شماآن دوران پیش از انقلاب شکوه مند اسلامی که می شد با چیدن کلمات در کنار هم مردمان را فریفت دست کم برای ایرانی گذشته است.
    ایرانی که چهل وپنج سال است بافریب های منبری ضد استکباری کاملا آشناست.
    مشروطه!خواهان با همه نق های ضد آخوندی به همان اندازه ارتجاعی واسلام گزیده ودرخدمت اهداف اهریمنی جهانی سازی میباشند که چپ جهانی سکولارمکولار ودموکرات ممکرات اسلام گزیده.
    مرگ بر جمهوری اسلامی وحزب الله وبسیج عراق وحوثی وحماس وجهاد اسلامی ضد امپریالیست!.
    چون دیالوگ با شمائی که در پایان شب در صف ضد استکباری وحوش اسلامی زائیده امپریالیستهاایستاده اید شراکت در توهین به شعور انسانیست بنابراین با اجازه هرگزچنین دیالوگی را ادامه نخواهم داد.

  23. دوستان!
    من به شما این نکته را فراموش کردم که بگویم که در آن دوران من سیگار می کشیدم و مشروب های گوناگون می خوردم که آنها لطمه های جدی می زدند و مرا چنان آسیب پذیرساخته و مستعد ویرانی بودند. ازینرو هردو را با بردباری و تلاش کنارگذاردم و همزمان نیز گیاهخواری را آغازکردم که براستی همین یکی از نظر جسمی و روانی مرا یاری بی پایانی داده است.

  24. درود بر شما جناب ناشناس؛

    پیش از بازتاب دیدگاهم پیرامون پانویس تان لازم می دانم و می خواهم با شما و جناب خوشچین به درد مشترکمان اشاره ای کوچک داشته باشم و آن اینکه من هم بیست سال پیش با دو حمله گسترده از سرطان دست و پنجه نرم و گرم کردم و هردو را بدور ریختم. بنابرین رودرروئی سرزنده و رسیدگی بموقع و درمان عمومی آن دارای اهمیتی بالائی ست که بی گمان یاریرسان می باشد و یاری خواهدرساند.

    در مورد هموندی آشکار و پنهان امریالیسم آمریکا و یاران ناتوئی او با همه ی جریان ها و ساختارهای دینی ـ مذهبی من با شما همراه و همرائیم و بارها پیرامون آن نوشته و در آینده هم خواهم نوشت.

    با اینوجود رژیم ایران و دیگران همراستای با او یکدست در مسیر گوش بفرمانی و وابستگی کامل با آمریکای تبهکار نیستند و همین خود نکته ای ست که دایره ای از کشورهای ضدامپریالیست را باهم پیوندداده است که حکومت ولائی نیز یکی از آنهاست.
    باسپاس

  25. آقای چنگائی.
    بر خلاف نظر شما وعده ای دیگر که بین رژیم اشغالگر اسلامی وشیطان بزرگ تضاد ودشمنی قائل هستند این حاکمیت بر اساس واقعیت های عینی غیر قابل انکار اثبات شده در این چهل واندی سال گذشته تنها وتنها روی یک پا زنده است وراه میرود وآن پا پای جهانی سازی برهبری امریکاست.
    هر کاری که این رژیم اشغالگر بمانند خرافه سازی و نابودی محیط زیست و…به تهی دستی وزاغه نشینی کشاندن بیش از بیست ودو میلیون که زمانی در چرخه تولید بودند وکشتار و… در داخل و شعبه زدن در لبنان وعراق وسوریه ویمن و…نیکاراگوئه و…ساختن هزاران لانه جاسوسی و…بنام مسجد ودفاتر فرهنگی و…در بیش از بیست ونه کشور غربی وکل کارهائ که در داخل و خارج ازایران که انجام میدهد ناشی از راه رفتن روی این پا میباشد وبس.
    قلابی بودن وروی کاغذ بودن تحریم!های فریب کارانه امریکا واروپاآنقدر مسخره و ولو رفته شده که حتی سناتورهای خودشان هم در دعوا های خانوادگی که دارند صدایشان در آمده.
    آقای چنگائی.
    نه به استناد حرف من ونه حتی به استناد مجموعه واقعیت های عینی بلکه به استناد رشد درک سیاسی مردمان وعدم فریب خوردن بویژه پس از تجربه ترامپ که دیگر برای این هارت وپورت ها وتحریم ها بقول معروف پشیزی قائل نیستند بیانات شما اندرماهیت رژیم اشغالگر و…نه تنها بمانند مصیبت کربلا تکراری بلکه مهمتر اینکه این بیانات یک فاز از دانش وفهم سیاسی توده هائی که هیچ ادعائی ندارند عقب تر میباشد.

    توده هائی که در این بیش از چهار دهه گذشته بعینه دیده اند که امریکا وشرکایش که دشمن !خوانده میشوند در ورای تعزیه ای که راه انداخته اند از هر مادری برای رژیم اشغالگر اسلامی ودر معنی برای منافع واهداف استراتژیک جهانی سازی دل سوزتر میباشند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>