خلافت فقیه مطلق! جز پوچی انتخاب؟
بهنام چنگائی
خلافت فقیه مطلق!
جز پوچی انتخاب؟
برای هر انسان کار، آزاده، برابریخواه، خردورز، جستجوگر و پایبند به ارزش های توان و تلاش نوع انسانی، فراموش کردنی نیست که منافع زندگی او و هموندان طبقاتی اش در برابر وجود و خلافت خودکامه ولی فقیه مطلق می باشد. زیراکه ولایت اراده ای برتر، و اهرم هدایتگراش هم ابزاری فریبنده و فراانسانی و الهی را داراست که انسان در تغییر آن حق، جان و جائی را ندارد. و بخاطر همین ویژگی مذهبی و ترفند پوششی و آخوندی آن است که کنارزدن ولایت، دگرگونی ساختار او و پابرجائی قوانین آن هیچ پیوند و گسلی به خواست و نخواستن توده های میلیونی مردم و رای دادن و ندادن آنها ندارد. و گریزناپذیرتر نیز باید بپذیریم که درین ساختار دینی هرگونه اراده و خواست جابجائی و یا تکمیلی اراده انسانی بی موافقت ولایت هرگز و هیچگاه ممکن و متصورنبوده و نیست؛ چه رسد به پوچی هریک از صندوق ها و بی هودگی هرگونه تأتر انتخاب و گزینش ذهنی مردمی که اصولن چنانچه اندکی در برابر فرامین خدا و اهداف و قوانین دینی باشد، گامی هم بسوی جلو پیش بردنی نیست، و اینچنین توهم تحولی در طول تاریخ و همینک رژیم میسر نبوده و نیست و نخواهدبود. در اینجا جبر مطلق نیز حاکم است.
و نباید نیز از یاد برد که تربیت سنتی و تناسل بقای خودناباور ما در ساختار ضدبشری سرمایه سالاری همیشه ی خدا برابر آسیب” دین و باور” بوده، و بسیار ناتوان تر شده، همبستگی “دین و سرمایه” برای بخشی از ما پشتوانه امید واهی و سرگشتگی تکراری بوده، و تاکنون بسیارانی “خود و خودی زن” گشته اند و درجا مانده، و در برابر دکانداران دینی دشمنی افکن، چنددست تر شده، پراکنده مانده و پیاپی و باورنکردنی باخته ایم. درست بسان یک قمارباز که بازنده و ویرانگر زندگی خیالی خویش می شود! ما نیز چنانچه بخود و خرد اجتماعی، همبستگی طبقاتی و دانش انسانمدارمان تکیه نکنیم قربانی خیالبافی دینی شده، و گناهکارِ برباددهی فرصت های آتی و دستآوردهای نداشته ی آنیم. و از سوی دیگر می توان گفت، که ما خطاکار بالا بلند تاریخی ـ تجربی هر دور و زمانه ای هستیم که تن به این باخت تکراری داده و همچنان می دهیم. چراکه: خودزنان و خودکم بینان خویش باخته ای مانده ایم که در برابر خدا، دین و بیدادگاه های مرگبار خمینی و کنونی خامنه ای بیش از هیچ نیستیم، نبوده ایم و در آینده هم نمی توانیم باشیم.
چرا؟ چون: بدلیل باور دینی ـ عقیدتی خویش بردگی و بی حقی مسلم و امروزین را بسان دیروزیان برگزیده و نسل در نسل برآمد وجود سازنده ی ما وچ شده، دچار توهم و تعهد به خود و همنوعان خویش نبوده، بل ذهن و کردارمان وابسته به تصوری از نیروی فراانسانی و دست نیافتنی وابسته گشته و به آسانی فریب خورده، و با ساده دلی شکننده از ریاکاری ملاها و مکلاها در طول تاریخ 1400 نیآموخته که هیچ، بل پشتیبانی مرگبار کرده و بارهای بار شکست های دردناک و حونینی چشیده و درد خورده ایم که دیگر سزاوار نیست و نمی باید توان عقلی و تن خونین را به دام و دندان تیز آنها سپرد. و شگفتا که از پدران و مادران آموزش ندیده، ناآگاه و نادان خویش نیز آموخته و به ارث برده ایم که خدا رحمان و رحیم و عدالتگربوده و هست؛ وهمو روزی بداد بیدادرسی مان خواهدرسید! در حالیکه خود آنها ” پدرانمان” از نان و دانش عصر خود بی بهره بوده و مرگ را زندگی کرده اند! و اینک در عصر ولایت مطلق و سرمایه پرست، همگی ما کارمزدان بیدادزده می دانیم که چنین خدائی نه در میان زندگی بربادرفته ی ما، و نه برای پیشینیان مان موجود نبوده که آنها را از رحمت وجود خود بهره مند کند و ما پاکباختگان رژیم نیز درین 45 سال نکبت بار فاشیسم شیعی هرگز ازین قوم بی شرم، انگل و دروغباف بهره برنشده ایم، مگر باخت همه سر و یکدست.
همچنین می دانیم که در دم و دستگاه فاسد خامنه ای هیچ پرنسیپی برای هیچکس و گروهی وجودندارد، چه رسد به ما امت خوار و بندگان درگاه او. مگر از یادمان می رود که دوستان و روسای جمهوری دیروز که آنها در دوران هم سفره ای شان با خمینی و خامنه ای، بسیارانی را برای سرسپردگی بخدا و وفاداری به خامنه ای بسادگی در دستگاه قضا و یا پوشیده و پنهانی کشتند تا خود جانبدربرند؛ ولی می بینیم امروز خود آنها یا کشته شده و یا بخش بزرگی از آنها جزو رانده شدگان خلافتند و یا درپی تعقیب و شانس گریز. بگذریم از اینکه ما همچنان و پیوسته از آنها و ایمان شان نسبت بخدا و خامنه ای و دین دولتی و خلق خدا فراوان می شنویم. افسانه سازهای شان را می خوانیم و از این داستانپردازان شکم سیر همه جا شنیده و می خوانیم که آنها به حکومت خدا و راهبرش که ملا خامنه ای باشد وفادار، ایمان و باوردارند و از زنان و جوانان و توده های گرسنه ی کار و بیکارمی خواهند تا از رژیم مأیوس نشده و با رهبر فقید مطلق هموندی گسست ناپذیر داشته باشند تا نچندان دور رستگار و خوشبخت شوند! و درداکه بخشی همچنان نادانسته و ناچار، و از روی تنگدستی و آسیب پذیری خردگریزانه در پی آنها گمراه ترشده و شل و ول پیرو خدای همیشه غایب شان مانده و بسیارانی از ما همچنان در دام و کنام فریبخوردگی آنان گرفتارگشته و اسیرمی شوند.
در این دور تازه برای برگزیدن جانشین رئیسی، پرسیدنی ست که ما تا به کی می باید در پی چنین کسانی باشیم؟ راهزنان و دکانداران خدا و شیفتگان مطلق ساختار سرمایه سالاری بهرکش! آری کسانیکه نان را از گلوی کودکان کارگران و گرسنگان نیز بیرحمانه می دزدند؛ و چندش برانگیزتر این است که ما نباید در برابر آنها معترض باشیم و یا آنان را فاسد، جانی و چپاولگر بدانیم در حالیکه می دانیم و می بینیم که در رأس آن همین ولایت فقیه مطلق است، کسی که خود نماد و نمود واقعی هرزگی، دروغ و تبهکاری ست و می توان گفت که وی آغاز و پایان همه پلیدی ها و پلشتی های ساختار خودکامگی هاست! بی ردخور ما باید او را گناهگار و خاطی همه ی امور بدانیم؛ و تبهکاریها و ترورها و نسل کشی هایش را هرگز برنتابیم، و وجود انگلی اش بیش ازین نستائیم و پردازنده ی او که احکام الهی ـ فقهی ست را نپرستیم و نپذیریم! و برابر اراده و اداره ی بی کم و کاست خلافت ولائی مطلق او و مافیاها و بانده های آخوندیسم بایستیم و برتری فراانسانی خمینی ـ خامنه ای را به چالش سازش ناپذیر بگیریم همچون و استبداد انسان ستیزشان را پاس نداریم؛ زیراکه این خواست مردمی ست و سرپیچی از آن نیز هیچگاه گناه ” کبیره” نبوده و نیست و باید این خرافه ها را از اندیشه خویش بدورریخت! شگفتا و دردا که ما تاکنون با تاوان های جانی و مالی و انسانی و فرهنگی بی شماری این شرم انگیزی ضدبشری را بنام حکومت خدا پاسداشته ایم.
وزینرو فاشیسم دینی بویژه درین 45 سال بیش از گذشته های تاریک و خونبار خویش تنومندترشد و توانست با هر ریا و نیرنگ و ستم و زوری ما را به بردگی خویش درآورد و فرمان حکومت الهی و ساختار مافیای خودکامگی ولائی را نیز بی هرگونه اما و اگری مطلقن برکول مان سوار کند و کرد. و ما ناآگاهانه ولی بنام خدا پذیرفته ایم بنده وار تابع دین و رژیم باشیم و با قهر و قلدری سیستماتیک اش می بایستی کنارآمده و بی چون و چزا فرمانبردارش باشیم که تاکنون بخشی همچنان و کم و بیش بوده و مانده ایم، در حالیکه این قمار پیاپی ما تاکنون جز باخت و تباهی و مرگ و ویرانی برایمان سودی نداشته است. خلافت فقیه مطلق همین بوده و برگزاری انتخاب هایش نیز جز همین بی سرانجامی ها و پوچی های پیاپی آنها، هیچ بهره ای برای داشتن و یافتن ارزش ها و امیدهای تازه نداشته است.
براستی چقدر دردبرانگیز است بدانیم رژیمی که کوچکترین بازتاب وجودی اش ضدبشری و ضدبرگزینی ست و جهان بینی او ازلی و ابدی و مطلق می باشد به پای صندوق رای آن برویم و خود را مچل کنیم. آنهم زمامداری آخوندی ایکه همین خلافت پست و پلشت مطلق و ویرانگرباشد که از کوچک و بزرگ، و زن و مرد چهره ها، ترفندها و کارکردهای زشت و انسان ستیزانه ی آنرا بخوبی می شناسیم و می دانیم که هرباره و بر پایه نیاز خود، ما و یا برده هایش را همچون گذشته های پیشین به رای دادن ناگزیر و نمایشی خویش وادارکرده و می کند و اینبار هم مافیای ازلی ـ ابدی آقا برای جانشینی رئیسی، که از دور سفره ی آقا بیرون ریخته شد جانشین دلخواه خود بگمارد. یک رئیس جمهوری تازه ایکه بهررو می بایست در پس و پشت پرده تصمیمگیری های مافیای آقا، و بر پایه ی ضرورت پابرجائی ولایت بسادگی بکارگرفته شود و خواهدشد. بد نیست یکبار برای همیشه از خود بپرسیم که این رهبر پاک خدا ما را چه و که می داند!؟
ازینروست که رهبر و رژیم اش سرگرمی صندوق بازی تازه ای برای بازی دادن کارگران و زنان و جوانان بجان آمده فراهم کرد و می خواهد بازهم خشم خروشان مردمی علیه نیرنگکاران الهی ـ ولائی را آرام کند و همچون همیشه ی پاکباخته آنان را بازی دهد. چرا؟ چون بر کسی پوشیده نیست که رئیسی را این یا آن مافیای مخالف و موافق رژیم بخاطر منافع گروه اش کشت، و جانشین خدا در زمین که خامنه ای باشد فرمان جایگزینی او را بسادگی داده و بگفته خودش آبی هم در دل آقا و نظامش تکان نخورده است. و پرسیدنی ست! تاکی تکرار و تکرار، و بازی دادن و بازی خوردن های کارگران و زنان و جوانان؟! آیا ما انقدر هالو هستیم که باورکنیم ما رئیس جمهوری انتخاب می کنیم؟ نه نه! در ایران اسلامی ـ ولائی برگزیدن و انتخاب کردن هرگز و هیچگاه جایگاهی نداشته است و توده های میلیونی آنرا بخوبی می دانند و در برای ریاکاری آقا و دیگر باندها ایستاده و خواهند ایستاد و صندوق های نمایشی را به دور خواهندریخت. انتخابی در کار نیست و تا پاتبرجائی این خودکامگی الهی ـ فردی ما نمی توانیم ( نه که یک ساختار دیگر) که ای بسا توانائی دگرگونی دیدگاه باوری ـ عقیدتی خویش هم نداریم، چراکه تاوانش مرگ است؛ چه رسد به برگزیدن فردی که بیرون از چارچوب دین دولتی و مافیای ولائی باشد. سرنوشت روسای جمهوری فاشیسم ولائی برای هرکسی دردمند و با تجربه ای بسیار آموزنده و سازنده است.
ما رودرروی اراده و اداره ی فرمان خدای خیالی، مدیریت آن توسط ساختار مطلقگرای دینی و ولائی، و چندشناکتر از همه حق رای دادن مردم هیچکاره ای هستیم که در بازار بی آبروی ولایت فقیه و برای چاره بابی زندگی خویش حق برگزاری رفرماندوم و صلاحیت آنرا ندارند! ولی هر از چندگاهی آنها می توانند بمیدان نمایشی و گزینش مردمی کشانده شوند و می شوند؛ تا دمکراسی اسلامی را آبیاری کنند و بیاری آن فاشیسم شیعی ـ مافیائی آقا، سپاه و بسیج بخود ببالند و می بالد که تاکنون توانسته و همچنان بی دردسر می توانند سر بخشی از توده های ساده دل کلاه الهی ـ اسلامی ـ ولائی بگذارد و آنها را با ذهن دخالت و حفظ حرمت های بارگاه الهی ـ ولائی اسلامی این گروه ها را بدورهم گرد آورد، و پای صندوق های دیگری بکشاند و چندش برانگیزتر از همه تآتر رای گیری برای جایگزینی دستبوسی دیگر از میان مزدوران را در راستای خلافت خامنه ای بیابند، همانگونه که تاکنون یافته و اهداف خود و خودکامگی مافیاهای شیعی اسلامی را پیگری کند و کرده است. رفتن یای صندوق رای خیانت به زندگی و سرزنش خرد تجربی و انسانی ست.
بهنام چنگائی دوشنبه چهارم تیر 1403
و بلاخره در رابطه با کامنتی در مورد کامنتهای من:
.
جناب هوادار هیتلر و اسلام هراس نوشته است:
.
“آقای بهنام.دیگر روشن تر از این میتوان پاشنه آشیل دشمن اشغالگررانشان داد؟.بنابراین هرقدمی وقلمی بمانند خط نوشتارهای شما که در خدمت عبور از خاک ریزاصلی دشمن اشغالگراسلامی باشد مورد خشم قرار می گیرد.آقای چنگائی.بیهوده نبود که در کشاکش جنبش زن زندگی آزادی برای عبور از خاکریزاصلی دشمن اشغالگر اسلامی به یک باره مبارزه طبقاتی با سرمایه داری تبدیل به تک بیت اعلامیه های انجمن ها و…وجود نداشته گردید.می بینید که درمحافظت از “خاکریزاصلی نظام” بیهوده نیست که بر شما خرده می گیرند چرابه اسلام میپردازید؟.”
.
۱ – من معتقد به شعارهای توخالی سرنگونی موجود در اپوزیسیون ارتجاعی جمهوری اسلامی نیستم.
۲ – در سرنگونی دولت جمهوری اسلامی، چیز خاصی نمی بینم که متفاوت باشد با سرنگونی دولتهای دیگر از جمله دولت ساسانیان و سایر دولتهای فاشیست ماقبل اسلام در ایران و جهان و تمام دپلتهای موجود فعلی.
۳ – شعار سرنگونی سر دادن را دلیل بر ضعف و خارجه نشیسنی، بزدلی در رفتن در میان توده ها برای تبلیغ و ترویج کمونیسم (آنارشیسم) میدانم تا انقلابی بودن یک عده.شعار سرنگونی میدهند تا بی عملی و ضعف عقلی خود را توجیه کنند.
۴ – معتقد نیستم که سرنگونی فوری جمهوری اسلامی ، سرنگونی همین الان، بنفع زنان و کارگران ایران است چون ایدئولوژی حاکم بر اپوزیسیون ایدئولوژی ارتجاعی متمایل به امپریالیستهای غربی است و آنها را بر ایران حاکم میکند. آنها تضادهای درونی خود را بعد از سرنگونی به آدم کشی، تجزیه طلبی و جنگهای بی انتها تبدیل خواهند کرد و جای ارتجاع اسلامی، همانطور که وضعیت خاورمیانه در صد ساله گذشته بوده، جنگ و وحشت از نوع دیگر حاکم خواهد شد.
۵ – فعلا خطر امپریالیستهای شرقی بطور مستقیم کم است چون سیاست آنها تعرض نیست، همکاری است، البته بعلت ضعفشان.
۶ – در شرایط فعلی، جار و جنجالها و شعارپردازی ها و داد و فریادهای سرنگونی طلبانه هیچ کمکی به انقلاب واقعی در ایران نمیکند و صرفا در خدمت قدرتهای غربی کمین کرده برای بازگشت سیاسی به جامعه ایران هستند.
۷ – سرنگونی دولتها بعد از شکلگیری فرهنگ ضد اقتدار در ایران، در منطقه و جهان، ضروری خواهد بود، اما با آن فاصله زیادی داریم، چون فعلا ۹۹ درصد اپوزیسیونهای ایرانی و غیره ایرانی همگی اقتدارگرا و در نتیجه ارتجاعی هستند.
۸ – انقلاب در ایران و انقلاب در سایر کشورها ضروری است ولی شرط آن وجود فرهنگ ضد ارتجاع است نه صرفا فرهنگ سیاسی. این فرهنگ از طریق تشکل یابی کلکتیو و شورایی و مبارزه نظری و عملی با ارتجاع در محل کار و زندکی شکل و تکامل می یاید.
۹ – وقتی میدانیم و یا حدس می زنیم که سرنگونی حاکمیت یک ارتجاع به حاکمیت ارتجاعیون دیگر منجر می شود، دعوت از توده ها به شورش و فدا کردن خود، جنایت علیه بشریت است هماطور که انقلابهای مخملی چنین بوده اند.
۱۰ – انقلاب واقعی انقلابی است منطقی و علمی و با حساب و انسان دوستانه و علیه هر نوع سلطه طلبی نه انتقام جویانه،شعارپردازانه، داد و فریاد و جیغ و داد و وحشیانه، تروریستی. به احتمال خیلی زیاد ، انقلاب واقعی به مبارزه مسلحانه توده های کشیده می شود، اما بعلت خصلت انقلاب فرهنگی (ضد اقتدار بودنش) فقط دوره ای کوتاه از انتقال ارتجاع در جامعه به وضعیت رهایی از اقتدار، خواهد بود.
آنارشیست
این کامنت در خطاب به خوانندگان است نه آن فاشیست و کامنتهای اسلام هراسانه و شبهه فاشیستی آقای جنگایی.
.
چون کامنتهای این صفحه به محمد و اسلام کشیده شده، منهم نظرم را در مورد محمد و اسلام می نویسم.
.
محمد، مثل موسی و رهبران اولیه مسیحی (نمی گویم مسیح چون تحقیقاتی وجود دارد که میگوید مسیح اصلا وجود نداشته). یک نابغه سیاسی بود که یکسری فبیله های کم اهمیت عربستان را متحد کرد و آنها را به امپراتوری های هزار و چند ساله حاکم بر تقریبا نصف جهان تبدیل نمود. تمام مذاهب ابراهیمی اساسا فلسفه سیاسی بوده اند و خواهند بود. در میان ایدئولوگهای دوران باستان، برای حاکم بودن بر نیروی کار زنان و مردان، مذاهب ابراهیمی بسیار موفق بوده اند و می بینیم که سلسله تزهایی برای حاکمیت بوده اند که حتی تا امروز دوام آورده اند.
.
تا پیدایش سرمایه داری، تقریبا نصف بردگان جامعه از طریق متده های مذاهب ابراهیمی اداره میشدند.با پیدایش سرمایه داری و درک اهمیت استثمارکردن از طریق علم و دانش، به خرافه مسیحیت تعرض شد تا راه استثمارگری نوع جدید باز شود، ولی سرمایه دارها دیدند که حفظ آن برایشان مقرون به صرفه است و بهتر است که از آن استفاده کنند. برای همین، انواع مسیحیت هنوز وجود دارند و بخش مهمی از فلسفه سیاسی عملی (نه دانشگاهی) حاکم بودن بر نیروی کار هستند. این یکی از نقدهای من به کتابهای فلسفه سیاسی دانشگاهی است.
.
مذاهب ابراهیمی، چه در مقایسه با همدیگر و چه هر یک در درون خود، بعلت تناقضات و تضادها در مدیریت شورشهای زنان و بردگان سابق و بردگان مزدی مدرن، خط و خطوط گوناگونی دارند و برای سهم داشتن از کل ارزشهای تولید شده توسط استثمار نیروی کار زنان خانه دار و کارگران، در رقابت و جنگ با هم هستند. در حقیقت، وجه ثابت متغیرهای مذهب، استثمارگری موجود در آن و سیستم هیراشی در اینکار است. استثمار نیروی کار و مذاهب ابراهیمی را نمیتوان در ۹۹ درصد مواقع از هم جدا کرد. این صرفا فرضیه نیست، یک فاکت هم هست.
.
حال، از آنجا که الزاما استثمارگری نیازمند مذاهب ابراهیمی نیست و میتواند بدون مذهب نیز پیش برود، مثل مثلا جوامع ایران ماقبل اسلام، چین دیروز و امروز، حاکمیت بلشویکها و جوامع طبقاتی آسیای شرقی و آمریکای جنوبی ماقبل استعمار سرمایه داری، ضدیت با آنها هم الزاما انقلابی نیست و میتواند کاملا از زاویه ایدئولوژی رقیب ارتحاعی دیگری باشد، مثلا تضاد صهیونیستها با اسلام فلسطینی ها.
.
پس، کامنتها و اکثر مقالات آقای چنگایی و دوست فاشیست اسلام هراس ش، بعلت برجسته نکردن عنصر ثابت موجود در اسلام و سایر مذاهب ابراهیمی، از نوع ارتجاعی ست.
.
پس، باید برخلاف عقاید فاشیستی موجود در این مقاله و در افکار کامنتهای اسلام هراسانه ، مخالفین محمد و اسلام و کلا ادیان ابراهیمی، انقلابی نیستند چون در پی از بین بردن اسلامند و مذهب بدون از بین بردن انواع بردگی مثل مردسالاری و بردگی مزدی هستند. احتمالا آقای چنگایی میخواهد اسلام را با ایدئولوژی مارکسیستی سکولار دموکراتیک تعویض کند و همان بساط سوسیال دموکراسی را راه بیاندازد و فاشیست اسلام ستیز میخواهد ایرانگرایی ارتجاعی امپراتوری ماقبل اسلام را احیا کند، شبیه فاشیستهایی که در ترکیه رویای احیای امپراتوری عثمانی دارند.
.
این بود نظر من در مورد محمد، اسلام، مذاهب ابراهیمی و محتوای دیدگاه آقای جنگایی و دوست فاشیست اسلام هراس ش که بدون مسئله استثمار نیروی کار قابل درک نیست. تفصیلات رابطه این مذاهب با استثمارکری بحث دیگری دارد که باشد برای بعد و چندان در پوشش نیست.
.
با کشف مهم و تاریخی وجود استثمارگری در جوامع طبقاتی و با توضیح دقیقتر مارکس از آن در دوران سرمایه داری، بخش عظیمی از راهی که برای آزادی باید پیمود باز شده و میتوان براحتی به محتوای خزعبلات ضد مذهبی پرداخت و وجه انقلابی و ارتجاعی آنها را از هم متمایز نمود.
.
آنارشیست
پاسخ خامنه ای به آقای چنگایی در کامنت آخرش:
احتمالا خامنه ای خواهد کفت که محمد چنین کارهایی نکرده.
اما پاسخ من در کامنتهای من هست: محمد بدتر از کارهایی که شاهان شما قبل از آمدن اسلامیون میکرده، نکرده، شاهان شما در حرمسراها چه غلطی هایی میکردند؟
مشکل با ضد اسلام بودن آقای چنگایی این است که میخواهد به ارتجاع اسلامی یک خصوصیت ویژه بدهد اما هر چه فکر میکنیم می بینیم که این ارتجاع با ارتجاع های دیگر فرقی ندارد. مثلا، با ارتجاع بمب اتم انداز سکولار دموکرات یا با لنین آنارشیست کش و یا با استالین بلشویک کش و یا با پوتین متجاوز به اوکراین که تا بحال موجب کشته شدن صدها هزار مرد جوان شده است.
نحوه درست رویارویی با حاکمیت جمهوری اسلامی را در پایین بیان کردم.
آنارشیست
دوستان و رفقا درود!
امروزه آنچه ما از خود خامنه ای نیرنگباز، دم و دستگاه امامت بالا بلند مطلق او، مافیاها و باندهای سیستماتیک فاسد دین دولتی، خشونت و درندگی مزدوران انگل، گردانندگان فاشیسم ضدبشری شیعی و تک تک سردمداران و چپاولگران آن علیه “نه ی” زنان آگاه و خودباورمان برابر چماق چادر می شنویم این است که پوشش زن یاریبخش زنان و همچنین اهرمی ست مفید و بازدارنده از خشونتگرائی جنسی مردان در برابر زنان بی پوشش که محرک خواسته های جن … مردان می باشد!
اگر ما این چرند و ترفند زن ستیزانه رژیم را فرض احتمالی آن تندروی ها و تجاوزهای بی چشم و رو، بی منطق و بسیار بدتر از همه مردسالارانه در همه ی جامعه های بی بند و بار و مهمتر از همه در چهارچوب ساختار باز فرهنگی و آزاد بدانیم و ببینیم، که البته چنین نبوده و نیست! دیدگاهی که خامنه ای و مزدورانش مدعی آن بوده و می باشند؛
بنابرین: پرسش پایه ای من از باورمندان اسلامی، خامنه ای و دیگران هموندان شان این است که برای ما بگویند: که در دوران بیابانگردی، صحراگزینی و چادرنشینی که محمد بدانسان زندگی کرده، آیا زنان بی چادر و یا بگفته ی اینان امروزی زنان و دختران لخت نبودند که محمد را تاب می بریدند و تحریکش می کردند؟! که البته چنان نبوده و نیست.
پس با اینوچود بگویند و پاسخ روشن دهند که چرا محمدشان برابر حقوق بشر و برابری های میان زن و مرد همیشه یکسویه و خودکامه بوده، و آنگونه پیرامون شخصیت اشهزاران هزار با نوشته شده بی پرو،ا هوسباز، زنباره و تابع بی اراده ی میال جنسی خویش در برابر اهداف الهی ـ آسمانی اش ذلیل بوده، و نتوانسته مصلحتی هم که شده ناتوانی اخلاقی آنسانی و نه الهی رسالتی خویش را پاسبدارد؟!
پاسخ پیرامون این نگرش زن ستیزانه محمد، بخود خدایش برمی گردد که او ” خدا ” توان و جسارت فرستادن یا یک زن پیامبر را در خود ندیده بود و محمد هم دستآورد درست و یکدست همین خدای زن ترس و مردسالار بوده است.
ازینرو سران و گردکشان ادیان ابراهیمی همه چنین نگرش برتریجویانه ای نسبت به زنان داشته و همگی همچنین خدائی را داشته اند که هنوز دارند. خدائی که مردسالار بوده و از وجود زن آگاه و مستقل می ترسیده، و انتخاب رسالت آنانرا هرگز بسود سرکردگی قدر خود، و قدر قدرتان مال اندوز و زنباره همچون محمد و…نمی داسته است.
با سپاس از همگی
این پاسخ کوتاهی است به خزعبلات ضد کمونیستی و ضد آنارشیستی موجود در کامنتها:
اگر شورشی علیه اسلامیون حاکم بعد از سرنگونی ساسانیان صورت گرفته بود که ماهیت کمونیستی آنارشیستی داشت و قابل دفاع بود، قاعدتا باید امروز هم شورشهایی کرد که ماهیت کمونیستی آنارشیستی علیه نظام اسلامی موجود دارد. شورش زن زندکی آزادی که اساسا چنین ماهیتی نداشت. پس، خیلی واضح است که انقلاب نه نجات وطن است و نه رهایی از دین، و نه شامورتی بازی های دیگر ، بلکه اساسا برقراری نظم کمونیستی ضد مردسالاری، ضد بردگی، ضد امپریالیسم و ضد هیراشی می باشد.
آنارشیست
“شگفت انگیزتر از همه برای من این است که محمد اینهمه بی پروا به زنان اسیر تجاوزکرده، و چه صیغه های رسمی و پنهان که نداشته و شرم آورتر از همه بیش از 25 یا بیشتر زنان رسمی داشته و همو دم از وجود و ضرورت عصمت و حرمت و آبروی زن می گوید و می بافد؛”
.
فکر کنم این رسم شاهان ایران هم بود وگرنه کمونیسم اشتراک زنها توسط مزدک بوجود نمی آمد. حرمسراهای پادشاهان را که همه میدانند. شاید اهالی کشورهای دیگرمخصوصا عربها این کثافتکاری را از ایرانی ها یاد گرفتند.
.
کثافتکاری های مذهبی و کشتن رهبران مذهبی و رقابت میان آنها قبل از اسلام هم در ایرلن وجود داشت. اگر اسلامیون نیامده بودند، احتمالا همان گند ها تا امروز ادامه داشت و مردسالاری دست نخورده بود. مردسالاری و بردگی مزدی و امپریالیسم و هیراشی عنصر ثابت سلطه و اقتدار در جهان بوده است و مذاهب عناصر وابسته به آن و متغییر و متنوع. برای همین مبارزه با مذهبی معین بدون مبارزه طبقاتی، قریب توده هاست.
.
آنارشیست
در کامنتی از آقای چنگایی در زیر میخواهیم:
“بویژه بدترین شان همین اسلام و محمدش اندکی باور و یا پای بندی به برابری میان زن و مرد نداشته، و ستیز بی پایان و پیگیر او با هرگونه حقوق نوع بشری منشأ دشمنی ها و جنگ های 14 قرنی اویند که همچنان در میان سنی و شیعی منشا تولید کلان جنگ افزارهای مرگبار و درآمدهای میلیاردی برای امپریالیست های جهانی بوده و همچنان هست.من این دین و پیامبرش را همیشه سرزنش کرده ام”
.
بنظر من این کامنت بر خلاف ظاهر ضد ارتجاع و ضد امپریالیستی اش، امپریالیستی، صهیونیستی- فاشیستی و اسلام هراسی است چون دلیل تولید جنک افزارهای امپریالیستها را نه امکان انقلاب زنان و کارگران ، بلکه محمد و اسلام میداند.
.
آنارشیست
آقای چنگائی
عرض نکردم همه هم وغم دشمن اشغالگر وزائداتش مانند منافقین وحامیان استعماری آن درتاریخ سازی قلابی برای حذف بیش از یکصد جنبش خود جوش وسیع مسلحانه توده ای ثبت شده در تاریخ از صورت مسئله اصلی میباشد؟.
می بینید که شاهد از غیب رسید وبا بنمایش گذاشتن غیضش از شما و…دقیقا انگشت بر همان نکته گذاشت که بزرگ ترهایش واربابان استعماری آنها گذاشته بودند.
حذف جنبش های توده ای از صورت مسئله اصلی وحالا که در عصر اینترنت نمی شود بی ارزش جلوه دادن آنها.
جناب چنگائی.
اجازه دهید تا چند جمله ای از احمد رادان یکی ازفرمانده هان قشون اشغالگران اسلامی با نام صوری نیروی انتظامی!در اینجا بیاورم تادلیل واقعی خشم پادو های دشمن از خط نوشتارهای شما اززبان رادان فرمانده سفاک نیروی انتظامی؟!شنیده شود.
وی در تاریخ یازدهم اردیبهشت سال عربی اسلامی 1403درجمع آخونده ها در قم راجع به طرح عفاف حجاب این چنین می گوید:
طرح عفاف حجاب خاک ریز نظام است،بعضی از خاک ریزها تعین کننده است.
دشمن با برنامه ریزی کامل وبا هدف گذاری کامل ودقیق والبته پا به کارمصراست.
اگر خاک ریزحجاب وعفاف شکست بخورد به همه چیزرسیده است واگراز این مسیرعبور کند از همه جا می گذرد.
آقای بهنام.
دیگر روشن تر از این میتوان پاشنه آشیل دشمن اشغالگررانشان داد؟.
بنابراین هرقدمی وقلمی بمانند خط نوشتارهای شما که در خدمت عبور از خاک ریزاصلی دشمن اشغالگراسلامی باشد مورد خشم قرار می گیرد.
آقای چنگائی.
بیهوده نبود که در کشاکش جنبش زن زندگی آزادی برای عبور از خاکریزاصلی دشمن اشغالگر اسلامی به یک باره مبارزه طبقاتی با سرمایه داری تبدیل به تک بیت اعلامیه های انجمن ها و…وجود نداشته گردید.
می بینید که درمحافظت از “خاکریزاصلی نظام” بیهوده نیست که بر شما خرده می گیرند چرابه اسلام میپردازید؟.
همانطور که تهاجم وحشیانه نیروی انتظامی ؟!در خیابانها به دوشیزگان وبانوان ایرانی وضرب وشتم آنان بیهوده نیست.
همانطورکه تقدیم تفنگ های ساچمه زن از سوی فرانسه وبعداتقدیم نرم افزارشناسائی چهره از سوی شیطان بزرگ وفنلاند وآلمان به اشغالگران اسلامی دقیقا بهنگامی که اشغالگران ازتسلیم نشدن دوشیزگان وبانوان ایرانی در برابرضرب وشتم وحتی کشتن خیابانی ودر برابر دستگیری وزندان وشکنجه به ستوه آمده بودند بیهوده نبود.
چرا که رادان یکی از فرماندماندگان جنایت پیشه قشون اشغالگربدرستی میگوید اگر خاک ریزاصلی نظام مقدس الهی فتح بشود مابقی نیز میشود.
ترس سردمداران استعماری ازافتادن نظام مقدس الهی درسرزمینی که اکثریت جمعیت آن را کارگران تهی دست وبیکاران وزاغه نشینان و…تشکیل میدهند ونه آخوند با اسلام عزیز ونه شازده با دموکراسی مموکراسی گندیده سرمایه داری وپارلمان بازی و… ونه پس مانده های مصدقی با ناسیونالیزم ارتجاعی شیعی پس مانده صفویه قادربه کنترل این اکثریت نیستند کاملا قابل فهم است.
قبل از اسلام و بعد از اسلام جامعه طبقاتی بود و اسلامی شدن ایران ویژگی خاصی نداشت و اگر مبارزه علیه اسلامیون بود نه روابط طبقاتی جامعه، یک قرون ارزش نداشت و جنگ بین مرتجعین زیر لوای آزادی وطن و خزعبلات دیگر بود. همین الان هم زوزه سرمایه داران سکولار داخل و خارج کشور علیه اسلامی و دیکتاتوری بودن، نه برای رهایی از روابط طبقاتی، بلکه برای این است که خودشان ارباب نیستند. اسلامیون هم مثل آنها اما فعلا پیروز کثافتکاری.
مشکل همیشگی با مقالات جناب چنگایی این است که اصل قضیه را پنهان و اسلام را عمده میکند و راه ناسیونالیستها و ضد اسلامیون را برای پیرپزی بر اسلامیون حاکم و ارباب جدید کارگران شدن باز نگه میدارد. آقای جنگایی باید از خودش بپرسد که علاقه ایرانگراهای فاشیست به مقالات او از کجاست؟!!!
مناظره انتخاباتی ترامپ و بایدن نشان میدهد که لازم نیست که اسلامی و آخوندی و ملا باشی تا توده ها را فریب بدهی و بر آنها حکومت کنی.
آنارشیست
با درود جناب ناشناس؛
پیرامون چند و چون این قوم واپسمانده و درنده و خشونتگرای 1400 ساله اسلامی و شاخه هایش هرچه نوشته شده و یا ما هم بنویسیم کم است، همانگونه در مورد جنگ ها و جنایت های 2500 ساله شاهنشاهی؛ منهای بخش های ناچیزی از این روند که اندکی ارزش های جهانشمول انسانی را پاس داشته و یا کمتر لهیده اند.
من همیشه در شگفت از شخصیت همه سویه ویرانگر و فسادزای رسول خدا بوده ام و بارها و همچنان به ژرفای جاه و جلال جوئی او که در تضاد و تناقض آشکار با دعاوی کیفی و به اصطلاح آسمانی اش بوده تعریف جز پلشتی نداشته و در گستره های بی بندو باری فردی او برای انباشت ثروت و تمرکز قدرت انسان ستیزانه اش به بدی یادکرده، و به زشتی دیدگاهی های زنبارگی بی شمارش نفرین فرستاده ام.
زیراکه دشمنی اخلاقی محمد با هریک از ارزش های پایه ای خانواده بر هیچکس و بویژه زنان و دخترات آگاه پوشیده نیست، مگر چنین نیست که چهارچوب شکلگیری اسلام همچون دیگر ادیان ابراهیمی با برتری بی شرمانه مرد آغازشده و هیچکدام ادیان و بویژه بدترین شان همین اسلام و محمدش اندکی باور و یا پای بندی به برابری میان زن و مرد نداشته، و ستیز بی پایان و پیگیر او با هرگونه حقوق نوع بشری منشأ دشمنی ها و جنگ های 14 قرنی اویند که همچنان در میان سنی و شیعی منشا تولید کلان جنگ افزارهای مرگبار و درآمدهای میلیاردی برای امپریالیست های جهانی بوده و همچنان هست.من این دین و پیامبرش را همیشه سرزنش کرده ام،
محمد، یا همین پیامبر خدائیکه او و خدایش کمترین نشانه ای از تعهد و پاسورزی نسبت به حقوق پایه و ناجیز انسانی را در دور بلند زندگی خویش به رسمیت نشناخته و با جنگ ها و جنایت های بی شمارش همچون شاهان آبروئی در میان نسل تازه و پویای امروز و فردا ندارند.
شگفت انگیزتر از همه برای من این است که محمد اینهمه بی پروا به زنان اسیر تجاوزکرده، و چه صیغه های رسمی و پنهان که نداشته و شرم آورتر از همه بیش از 25 یا بیشتر زنان رسمی داشته و همو دم از وجود و ضرورت عصمت و حرمت و آبروی زن می گوید و می بافد؛ در حالیکه درین اسلام هیچ زنی حق ندارد که بیش از یک مرد رسمی داشته باشد، و در برابر هر زنی از زنان محمد، وی بی هیچگونف نگرانی اخلاقی و انسانی روابط پست جنسی اش را بیاری همان خدایش رحمانش ادامه می داده است.
بی شرمانه تر از همه اینکه زنان محمد بنا بر فرمان خودبرتربینانه پیامبر اجازه نداشته اند پس از مرگ وی ،شوهر برگزینند. و این آن داغ ننگین و پاک نشدنی آسمانی اسلامی محمدی ست که بازتاب سرزنده و کوچک کنونی آن خیزش و ایستادگی آگاهانه زنانی ست که در برابر زن ستیزان وحشی برپای خرد خویش اجتماعی استوار شده و با هرگونه مردسالاری ناسازگار و در راه آزادی و برابری انسانی خویش و همدردان خود می باشند.
باسپاس
آقای چنگائی.
نوعی از باز گوئی تاریخ که راویانی مانند احمدی نژاد و رجوی و…دارد بما میگوید چون جان مردمان از بیداد ساسانی به لب رسیده بود با شنیدن آوای برابری وبرادری اسلام بدون هیچ مقاومتی اسلام را پذیرفتند و فقط جنگ بین قشون ساسانی وقشون اسلام در گرفت.
در این روایت استعماری-اسلامی نه تنها سر سوزنی به حمایت همه جانبه امپراتوری روم شرقی وبورژوازی تجاری یهود از بربرها و…نشده است بلکه هیچ سخنی نیز از دست کم یکصدوبیست جنبش وسیع توده ای ثبت شده در تاریخ که در برابر قشون بر برها شکل گرفت نیزنمیشود وطوری جلوه داده میشود که گویاهمه سرزمین ایران آن زمان بایک جنگ به تسخیربربرهادر می آید وهمه مردمانش باتار وتنبک به استقبال داعش صدر اسلام میروند.
اتفاقابه استناد تاریخ طبری و… در زمان خلافت علی البته نه علی درتوصیفات استعماری-ارتجاعی پانصد ساله در بالای منبر ویا توصیفات حال بهمزن منافقین که درزمان خلافت علی در دردنیای واقعی شورش های کشاورزان تهی دست دربرابرافزون کردن بر مایات ها ودر معنی باج های اسلامی سر بلند میکند که سرکوب داعشی وکشتار بقول معروف صغیر وکبیر در سیستان واستخردر تمامی منابع تاریخی عربی ثبت شده است.
مقصود اینکه ساسانیان که بودند وچه کردند یک طرف ومقاومت مسلحانه توده ای ثبت شده در تاریخ که در برابر اشغالگران داعشی شکل می گیرد در طرف دیگر است.
دشمن اسنعماری-ارتجاعی بویژه در دوران معاصر میخواست با حذف مقاومت توده ای در برابرداعش وحذف کشتاری که این وحوش در دهات به دهات ایران انجام دادند وحذف فروش زنان ومردان ایرانی اسیرشده در بازاز برده فروشتن شام و…حاکمیت اشغالگران اسلامی بر ایران و همزاد آنان در عراق ولیبی و مصر و تونس وترکیه ولبنان و…همچنین توسعه میلیونی چند سال اخیر پیروان اسلام ناب محمدی درکشورهای غربی را برآمده از ظلم وتعدی وسرکوب درکشورهای اروپائی وایران ومصر وعراق و…جلوه دهد.
تحریم انتخابات از دو زاویه انجام میگیرد، یکی از زاویه ارتجاعی و دیگری از زاویه انقلابی.
تحریم ارتجاعی انتخابات توسط اپوزیسیونی صورت میگیرد که خودش ارباب است و به پارلماتاریسم برای مدیریت زنان و بردگان مزدی اعتقاد دارد و فقط از این گله دارد که بخشی از قدرت سیاسی نیست.
تحریم انقلابی انتخابات نقد و نفی انتخابات و پارلمانتاریسم مردسالاران و اربابان سرمایه دار است و در پی این است که زنان و کارگران ایران، نه فقط الان، بلکه هرگز، در هر نوعی از دولت، به سیاستمداران و صاحبان دیگر اقتدار و سرمایه رای ندهند تا توده ها به امید بحثهای پارلمانی بشینند و هر روز به کار بردگی خود عادت کنند و مشغول بمانند.
آنارشیست
جناب چنگائی، قبل از 1400 سال هم بدتر بود. اگر بهتر بود که قبایل عربستان نمیتوانستند شهرهای ایران را بگیرند. ببین چه فساد و تجاوزی وجود داشت که توده ها دیگر قوای حفظ حریم خودشان را هم از دست دادند. قبل از اسلام، ایران امپراتوری بود. وقتی میگویند امپراتوری یعنی آدم کشی و فاشیسم. نمی رفتند سرزمین دیگران را بگیرند که به آنها لطف کنند! همین الان ش تو سر کرد و بلوچ میزنند، اینکه از زمان جمهوری اسلامی شروع نشد. امپراتوری در عمق فرهنگ اقتدارگرائی نوع ایرانی ست. متاسفانه شما هم آنرا حمل میکنید وگرنه آنرا 1400 ساله نمی دیدید.
آنارشیست