ارزیابی نادرست کارشناسان امپریالیستی از عواقب حمله به ایران / جواد قاسم آبادی
گروهی از کارشناسان بغایت ارتجاعی و جنگ طلب که منافع خود را همسو با منافع بخش صنایع نظامی آمریکا می دانند، در صدداند تا بکمک و حمایت نیروهای تابع خود در ایران،با دست زدن به حمله نظامی به ایران، ناجمهوری نااسلامی را بزیر کشند و نیروهای وابسته به خود را بر سر کار گمارند!
غرض از این عملیات پرهزینه زدن با یک تیر دو نشان است تا هم سبب دوری سیاسی و اقتصادی حاکمیت ایران از قطب رقیب در حال رشد خود شوند و هم نیروی جوان کاردان رو زمینی و هم منابع طبیعی زیر زمینی ایران را بدون دردسر و مزاحمت به خدمت گیرند و بدنبال تسخیر سیاسی اقتصادی ایران، سودهای کلان ناشی از سرمایهگذاری های خود را به بانکهای امپریالیستی منتقل فرمایند و بهای سهام شرکت های امپریالیستی در بورس جهانی را بیفزایند!
این نقشه قشنگ قشنگ امپریالیستی، بر بستر نارضایتی عمیق مردم در سراسر ایران از حاکمیت ایران که ناشی از نزدیک به نیم قرن سرکوب دایمی و سو مدیریت و فساد گسترده دولتی ست، طراحی شده است.
نقشه ای که برای بخش های گوناگون سرمایههای امپریالیستی، بازی برد و برای ساکنان ایران و آمریکا باخت است. بردی که در گفتار با بکار بردن سلاحهای متعارف و حتی نامتعارف بر علیه نیروهای نظامی و انتظامی حاکمیت مذهبی ایران تبلیغ می شود و ادعا می شود که با تضعیف نیروهای سرکوب، مردم از فشار سرکوب رها می شوند و مردم ناراضی از زیر تیغ ناجمهوری نااسلامی رها شده با گل و نقل و نبات به استقبال یانکیها و کلان سرمایههای عموسام خواهند شتافت!
باری این سناریو که بس خوشایند سرمایهداران عموسامی و سرمایهداری در کمین قدرت ایران است، بی شباهت به سناریوهای هالیوودی نیست که با بکش بکش و رنج و خون آغاز می شود و پایانی خوش همچون فیلم «اشک ها لبخندها» را به بیننده نوید می دهد! بی تردید برخی خوش نشینان خوش باور در امنیت و رفاه خارج از ایران در انتظار اجرای این سناریو لحظه شماری می کنند، اما در جهان خارج از آرزوهای خوش خیالانه این سناریو تا چه حد بلحاظ نظامی و اجتماعی شانس موفقیت دارد؟
پاسخ نویسنده به این سوال صریح و قاطع و روشن در یک کلام اینست که:
«این پروژه در مورد مشخص ایران هیچ شانسی برای موفقیت ندارد»!
اما چرا؟
دلیل نخست نویسنده باسمه ای نبودن ایران است. ایران یک کشور دست ساخته استعمار نیست. مرزهای ایران با نقشه این و آن کارشناس دولت فخیمه کشیده نشده اند. ملل ساکن ایران سابقه چند هزار سال زندگی مشترک با یکدیگر دارند. اقتصاد ایران مجموعه ای بهم تنیده است و کارگران ملل ساکن ایران از منافع مشترکی برخوردارند. در نتیجه در ایران اگرچه نیروی گریز از مرکز وجود ندارد اما تا دلمان بخواهد نیروی نفرت از مرکز وجود دارد!
نیرویی که از سویی با رشد کمی و کیفی و آگاهی از تاریخ پر فراز و نشیب ایران را می شناسد و از سوی دیگر به روشنی می بیند که عموسامی که به ساکنان محروم کشور خود رحم نکرده و نمی کند، برای عشق و علاقه و محبت به ایران و فرهنگ ایرانی نیست که طبق ادعا بمبهای متعارف و غیرمتعارف خود را بر سر حاکمان ایران بریزد!
در ایران امروز هر کودک دبستانی می داند که اگر عموسام حاضر به صرف هزینه جنگی در ایران شود، نه بخاطر نجات ساکنان ایران از دیکتاتوری مذهبی بلکه برای نجات سرمایههای بحران زده امپریالیستی در رقابت با سرمایههای اتحادیه اروپا و چین، تسخیر منابع طبیعی و نیروی انسانی جدید و بازار صد میلیونی ایران و منطقه است!
امروز هر کس که کوچکترین آشنایی با جنگ و امور جنگی داشته باشد می داند که بمباران صنایع هستهای ایران یک فاجعه زیست محیطی خواهد بود که ساکنان ایران و کشورهای همسایه قرنها تاوان آنرا پس خواهند داد.تاوانی که برای عموسام جنگ افروز ذرهای ایجاد نگرانی نمی کند!
عموسامی که هنوز که هنوز است فاجعه ناکازاکی و هیروشیما را توجیه و تحسین می کند، بار دیگر دست یازیدن به چنین فاجعهای در ایران را توجیه خواهد کرد و امرای کشورهای دست نشانده اش که به مردم خود رحم نمی کنند، همچون مورد فاجعه انسانی در غزه، از کنار این فاجعه نیز خواهند گذشت.
خب گیریم سردمداران زور به چنین عمل فاجعه آمیزی دست زنند، در اینصورت آینده ایران چه خواهد شد؟
بی تردید شلیک حتی یک گلوله بسوی ایران در کوتاه مدت احساسات میهن پرستانه بخش بزرگی از ایرانیان را متاثر خواهد کرد.
بی تردید در کوتاه مدت، بخش دیگری از ایرانیان از نیروهای نظامی و دیوانسالاری حاکمیت مذهبی ایران به حمایت بر خواهند خاست.
بی تردید حمله نظامی حتی هستهای به ایران، باعث شکست نظامی جمهوری اسلامی نخواهد شد.
بی تردید حمله نظامی به ایران که با حمله به صنایع نظامی و پایگاه های انتظامی و نظامی آغاز خواهد شد، به این صنایع محدود نخواهد ماند و زیرساختهای ایران که دسترنج مادران و پدران ما و متعلق به همه ساکنان ایران است، تخریب خواهند شد.
بی تردید تخریب زیرساختهای ایران، وضعیت امنیتی و اقتصادی غیرقابل تحملی بوجود خواهد آورد. شرایطی که با شیوع و گسترش انواع بیماریهای جسمی و روانی، قحطی مواد غذایی و کمبود آب آشامیدنی، ادامه زندگی در چنین جغرافیایی را غیر ممکن خواهد کرد.
تاریخ نشان می دهد که در چنین شرایطی ملل جهان جهت بقا، به دفاع از خود می پردازند و با دست زدن به اقدامات بیسابقه و بکار بردن قهر انقلابی، حاکمیت بی کفایت خود را بزیر می کشند و خود مستقیما قدرت را چه در پایین، در تولید و توزیع و خدمات و چه در بالا با تسخیر دولت، در بست و تمام عیار، مستقیماً در دست می گیرند.
پس آنچه مسلم است ارزیابی کارشناسان از نتایج حمله نظامی عموسام به ایران، اشتباه است!
حمله نظامی چه برغم همه هزینههای جانی و مالی که برای ساکنان ایران و ایالات گوناگون متحد در آمریکا در بر دارد، نه تنها به نتیجه مطلوب مورد نظر سرمایههای امپریالیستی نخواهد رسید بلکه با دامن زدن به یک انقلاب تودهای سراسری و استقرار اراده مستقیم اکثریت عظیم مزد و حقوق بگیران، به منافع یکطرفه عموسام با ساکنان ایران و منطقه، برای همیشه پایان خواهد داد!
جواد قاسم آبادی (م. ع. ب)
آموزگار تبعیدی
خردادماه ۱۴۰۴
ghassemabadi@yahoo.fr
گرچه روندی جنایتکارانه است، سرنگونی رژیم توسط حمله توسط بی آبروهای استعمارگر غربی بهتر است تا انقلاب الکی دموکراسی خواهی غربی که نتیجه اش همان سلطه امپریالیستهای غربی خواهد بود. چرا؟ زیرا انقلاب دموکراسی خواهی ذات امپریالیستی غربی اش را پنهان میکند اما حمله نه. این کار تربیت انقلابی را راحت میکند. حقیت قرار نیست خوشایند باشد.
آنارشیست
درباره این مقاله:
در محکومیت تجاوز نظامی اسرائیل، نقش جمهوری اسلامی و ضرورت بازگشت به مذاکره – بهزاد کریمی
این جناب به رژیم جمهوری اسلامی میگوید که برود پای مذاکره تا اوضاع از این بد تر نشود.
—
فکر کنم این جناب تماسش را با واقعیات از دست داده. ایران در حال مذاکره بود و حمله کردند. رژیم دو انتخاب دارد، بگوید غلط کردیم نوکریم، یا بماند و بمیرد. در مورد دومی، جمهوری اسلامی منتظر اشغال نظامی می نشیند تا از این طریق هزینه سرنگونی اش را بالا ببرد. البته، اگر درجه آسیب دیدگی رژیم زیاد باشد، انقلاب مخملی هم کارش را تمام میکند و رئیس جمهور سکولار مواجب بگیر خواهد داشت. در ارتباط با تمام شدن کار رژیم، چین و روسیه هم ممکن است حساس شوند و ببینند که نوبت بعدی آنها هستند و در این جنگ دخالت عملی کنند.
—
کسی دلش به حال رژیم نمی سوزد و مهم زنان و کارگران غیر جنگ طلب هستند که آسیب می بینند. اما در مورد اینهم بدون انقلاب آنارشیستی کمونیستی کاری نمیتوان کرد. مثلا، دارند هر روز فلسطینی ها را در غزه میکشند، چکار میتوان کرد؟ هیچ کاری. تنها راه انقلاب آنارشیستی کمونیستی است که فعلا امکان پذیر نیست. رویکرد آنارشیستی کمونیستی هست که میتواند زنان و کارگران جهان را از لحاظ ذهنی آماده تغییر واقعی و عمیق جامعه کند. بازی های بلشویکی، ناسیونالیستی، دموکراسی خواهی ها همگی بازی های اقتدارگرایانه است که اصل ارتجاع و دامهائی هستند برای سوء استفاده از زنان و کارگران آسیب دیده.
—
آنارشیست
درباره این مقاله:
“یادداشتی در باره حمله امروز اسرائیل به ایران – شهاب برهان”
نظر این مقاله این است که مردم ایران باید علیه جنگ باشند و رژیم را سرنگون کنند اما نگذارند که مجاهدین خلق و سلطنت طلبان بقدرت برسند.
—
مقاله روشن نمی کند که مردم قرار است چه رزیمی را جای جمهوری اسلامی بگذارند که بتواند در مقابل حمله نظامی و اشغال نظامی مقاومت کند. برای همین نظری گنگ و بیهوده است. “مردم” یعنی چه طبقه ای؟، برای چه منافعی؟ چگونه؟ تکلیف تضاد کار و سرمایه، مردسالاری، امپریالیسم و غیره چه می شود؟
آنارشیست
این مقاله قبل از حمله امپریالیستهای غربی نوشته شده. خب، حمله کردند و تمام فرماندهای اصلی رژیم را کشتند که چشمان کور، تو سر زنان و کارگران نمی زدند و دختر بچه های ایرانی را نمی کشتند. امکان انقلاب در ایران وجود ندارد چون ایده های انقلابی فعلا در ایران رواج ندارد. این مقاله هم نمی گوید منظورش از انقلاب چیست. چطور می شود پیش بینی کرد که انقلاب خواهد شد اما ندانست و نتوانست انقلاب را تعریف کرد؟!!!!
آنارشیست