جبهه مقاومت یا جنون جنائی
بهنام چنگائی
سرکردگان فاشیسم شیعی چه خود خامنه ای خرافه سرا باشد و چه مزدوران آدمخوار سپاهی، بسیجی و …، هرکدام آنها فرمانداران مستقل باندها و مافیاهای بیشمار ولایت فقیه مطلق هستند. همگی آنان هموند خامنه ای بیمارانی مالیخولیانی، خودکامه و خرابکارانی مرفه زیر سایه اسلام رحمانی می باشند که همیشه بیرون از دنیای واقعی و رنجبار ما مردم پاکباخته بوده و مرفه زیسته اند، و بیرحمانه بر زندگی و هستی دست و پا شکسته ی ما بیشرمانه و بنام خدا حکم می رانند.
این ریاکارن، هر کاری که تاکنون بنام خدا کرده و یا در آینده بکنند هرگز، نه تنها بهره ای برای زندگی و هستی بردادرفته ما که برای نوع بشر نداشته اند، همچنانکه خود آنها نیز در همه ی عرصه ها پاکباخته و در آینده همانگونه که جان و مال را دزدیدند، جان و مال خود را خواهند باخت. با این تفاوت که تاوان انباشت دارائی ها، خودخواهی ها و سروگردن کشیدن های جهان اسلامی اینان را تنها ما با گرسنگی ها و مرگ و میرها دادیم و 45 سال پابرجائی شان ادامه یافت و چنانچه نجنبیم همچنان خواهیم پرداخت. زیرا تک تک آنها بخوبی می دانند که در ایران ویران ما آنها، به چه گنج های بی پایانی دست یافته اند و از همینرو و بخاطر آن آز، دلبندی و گرفتاری در کام و لذت ثروت ها و قدرت های مفت و مجانی، یک چاره بیشتر در برابر همه ی باخت و بازها ندارند و آن اینکه به هر بها و سازشی که شده، بتوانند راه کلاهبرداری خدائی و پیامبری شان که همان دستبرد به نان و جان و توان کارگران، زنان و توده ها باشد را ادامه دهند. اسارت ولایت در دام چنین توهمی، همیشه و در هر حال بازندگی تکراری و تاکنونی آقا و مزدورانش را در پی داشته و سران این بساط خودسر و فاسد را در پی خود گردانده است. آیا سراپای این استراتژی جهان ولائی و دشمنی افکن، جز جنون جنائی نیست که نام جبهه مقاومت گرفته است!؟
خمینی نسل کش دم از جنگ قدس زد که راهش از کربلا می گذشت و چندش انگیز اینکه تاوان این ترفند دینی و چرندبافی آخوندی را بیش از دو میلیون زخمی، از پاافتاده و کشته شده از دو سوی عراق و ایران دادند که پس از آن دیگر کشورهای شان با مسیر دوستی، آرامش، سازش و صلح بیگانه شد و ناگزیر در کنام نداری ها، خواری ها و زمینگیری های پیاپی افتادند و هنوز هیچکدام راه رهائی انسانی از دام دین را نیافتند و هماکنون نیز بیش از هر زمانی زندگی شان شکننده تر و ناتوان تر می باشد! سود این درهمریزی جنون آمیز زندگی در میان توده های کارمزد عراق و ایران بخواست خمینی تبهکار اینگونه ضدبشری اجراشد که می شناسیم! تا بازماندگان او، برای گور وی “خمینی نسل کش” بتوانند میلیاردها دلار هزینه ی گوراش کنند! آیا این بهای گزاف برای گور خمینی جز ریشخند خرد انسان و مسخرگی زندگی دینی مردم بیدادرس نیست؟ چرا هست! ما می دانیم که رژیم همیشه بی پاسخ و بی تاوان از فاشیسم انسان ستیزاش بوده و بخواست مطلق خود به پیش رفته است. وگرنه می بایست خمینی و بازمندگان دیروز و امروز او به یک دادگاه علنی و مردمی سپرده می شدند که پاسخ جنایت های خود را بدهند و بی گمان روزی نچندان دور بدانجا کشانده خواهندشد. بهررو در درازای 45 ساله این رژیم خودکامه و کارنامه هردو ولایتش هرگز یک شیوه راهبردی انسانی و یک راهکار مردمی و بسود همزیستی نوعدوستانه و فرا دینی ـ مذهبی وجود نداشته و هنوز ندارد. این گروه های دارا و آسمان نشین بخوبی می دانند که یار آنها نادانپروری و گزینش ابزار مدیریت ساده دلی توده هاست که برای ما داغداران دورش سپری شده است.
بیائید باهم از یکسو به سرخوردگی مردم از خدا و پیامبرو… بنگریم و همچنین به دلزدگی از زندگی بخاطر نداشتن حق آزادی، و نبود اندکی نان و آب و برق و… کافی بازگردیم که آنهای لازم، در ویرانه های ولائی زده مان وجودندارند. آنهم در شرایطی از یکسو بیش از 60% کارگران، کارمزدان و تنگدستان میانی و پائینی را محروم از ناچیزترین نیازمندی های روزمره را ندارند، و ای بسا تنها برای زنده ماندن تلاش می کنند؛ سرنوشتی که زمیگیران و بینوایان بسیاری دچارش می باشند و امکان زندکی کردن را برای آنان سخت و ناممکن کرده، و در سوی دیگر می بینیم که جبهه مقاومت آقا و رژیم چپاولگر او کک اش هم نمی گزد و فاشیسم شیعی با دست و دلبازی کلان، میلیونی و میلیاردی برای مزدوان وابسته و واپسگرای منطقه ای خود حق و حقوق مردمان را به تاراج جنگ های منطقه ای برده و در پاسخ به چرائی ویرانی زندگی آنان، چرند جبهه مقاومت خود بازگومی کند.
پرسیدنی ست! مگر خامنه ای و گردانندگان ساختارش، اینهمه پلیدی ها، ناهنجاری ها و فاجعه های اجتماعی را ندیده و نمی شناسد و یا نمی دانند که توده های کارمزد و ندار دچار چه تنگدستی ها، ناتوانائی ها و ناسارئی های بزرگی برای جان بدربردن زمینگیرهستند؟ چرا او می داند و خوب هم می داند؛ ولی اینجا مصالح زندگی مردم که نه، بل تنها بقای دکان اسلام مطرح است و اوی خامنه ای بعنوان جانشین خدا و مسئول زمینی وی، عامل رفع و دفع آن بلایا و نجات اسلام عزیزاش از دست کفار می باشد. پرسش دیگر! آیا رحمت الهی، نجات اسلام و بکاربردن وعده های پیامبر و امامزمان و … با اوضاع درهمریخته و مرگبار مردم خوانائی و سازگاری دارد؟ هرگز! پس چرا خامنه ای دست از دشمنی تراشی ها و ماجراجوئی مذهبی برنمی دارد؟ بویژه آنگاه که رژیم برای همین جبهه مقاومتش در سوریه و تنها برای خانواده اسد تبهکار تاکنون 50 میلیارد دلار بی برگشت هزینه کرده که تاوان جنایت بار او برای ما جز بیکاری، تنگدستی و گرسنگی هیچ سودی نداشته و نمی تواند داشته باشد. اهداف رژیم ضدبشری و واقعیت تبهکارانه دین دولتی همین است، و می باید تصمیم های آن نظام الهی بی بروبرگرد اجراشود. بنابرین هر مومن و همچنین هر ایرانی باید این ساختار ازلی و ابدی آنگونه که هست بپذیرد تا بشود موجودیت رژیم را بهر بهائی برای آخوند جماعت نگهداری کند. آیا باید چنین باشد؟ آیا مومنان و دیگران شهروندان تنگدست، همچون کارگران گرسنه، و دیگر مزدبگیران بی فردا و بویژه دختران و زنان بجان آمده باید همچنان این بساط خرفتزا را بپذیرند؟ زیراکه آقا گفته: بقای این جبهه مقاومت ولائی، بیش از همه بسود مردم و کشور ایران است، و سپس برای دیگر هموندان منطقه ای و جهانی اسلام! وای بر ژرفا، پهنا و درازای این کلاه دینی!.
با فرار بشار اسد و چپاول 50 میلیارددلاری او می بینیم که آقا از رونرفته و همچنان فریاد جبهه مقاومت اش برپاست. این همان بهترین پاسخ و واکنش ولائی با ترفندی الهی ست که مُهر تأئید آن بر پیشانی بسیاری از فرماندهان و تبهکاران ولائی که سران قوا باشد نشسته است؛ تا هرکدام آنان نیز آسان تر برای سرکوب بیشتر فریبخوردگان “زور الهی” را تجویز و بکاربرند. ترفندی که بتواند مردم را سرگرم دعا و نیایش کند و همزمان جامعه بجان آمده را آرام سازد و در رأس آن دسیسه ی حجاب اجباری رژیم علیه زنان را بکارگرفته است و آنرا برای این ساختند تا که نیمی از جامعه را محکوم به سکوت زوری و خاموشی مطلق کنند. چرا؟ چون درست در چنین شرایط سخت و مرگباری بهترین راهکار رژیم همین است که ترس، اجتماعی شود و زنان مبارز و دادخواه را با همین اهرم ترس خانه نشین سازد تا مگر برابر خیزش ها و جوشش های بیشماراجتماعی بتواند آسان تر بایستد و به خواسته های حیاتی کارگران و کارمزدان نه بگوید و برابری جنسیتی ردکند، و همچنین درخواست های آزادی پوشش زنان که درین رژیم و قوانین اسلام هرگز دست یافتی نیستند، بی پرواتر، و به یاری زور، ستم و کشتار ادامه بدهند که تاکنون داده اند. ولی ما می بینیم که مخالفت و اعتراض و ایستائی جسورانه ی زنان، جوانان و کارگران همچنان ادامه دارد و رژیم هرباره باخته است و این بارهم خواهدباخت، همچنانکه همیشه و در همه قلدری هایش شکست خورد و در آینده نیز بیشتر خواهدباخت و سرشکسته تر خواهدشد. اینان محصول دوران واپسگرائی ها هستند که توان پیشروی و دگرگونی انسانمدار را ندارند و از همینرو باید هرچه زودتر به گور تاریخ سپرده شوند.
ما اگر اندکی تاریخجه تباهی ها و ویرانگری ها و نسل کشی های این دیوانگان، چپاولگران و آدمخواران ضدبشری ولائی ـ اسلامی را رهاکنیم، و تنها به یاد آوری چندتائی در همین آغاز دوران ترامپیسم که روی داده اند بپردازیم، آنگاه خواهیم دید که آقا و مقاومت جبهه ایش این روزها نه که نتوانست راه قدس را با آنهمه اسیر، معلول و کشته و نسل کشی که خمینی براه انداخت بیابد، بل پیشبرد راه نابودی زندگی و نسل کشی فلسطینان توسط صهیونیسم و بیاری امپریالیسم امریکا را هموار و پیاده کرده است. زیراکه پس از کشتار مردم بی گناه اسرائیل توسط حماس در هفتم اکتبر، نتانیاهوی فاشیست توانست یکراست فرصت نسل کشی هیتلری بیابد. نتانیاهو می دانست که به یاری امپریالیسم آمریکا و یاران ناتوئی او می تواند راه کربلا را بسادگی ببرد و برده است. نتانیاهو با سر و دست و پشت صهیونیسم راسیست و پشتیبانی بایدن توانست اهداف صهیونیسم را در کل خاورمیانه بدواند و بهتر از پیش این جنگ منطقه ای را ببرد و برد. او توانست بی واهمه از نسل کشی های جنایکارانه مردم ستمدیده فلسطین همچون اسرائیلی های اسیر در دوران فاشیسم هیتلری کشتارکند؛ و کرد و دامنه ی آن امروز به سوریه رسیده و دیگر هدف های شان ادامه دارد.
خمینی نیرنگباز گفته بود: آب و برق و اتوبوس و… را مجانی می کند؛ او و جانشین اش نه تنها که مجانی نکردند؛ بل انسان را از کوچکترین حقوق بشر و زندگی آزاد و انسانی محروم ساختند؛ و بجایش ستم، سرکوب دینی، زندان، کشتار، اعدام و چه چیزهای دیگر ضدبشری و باورنکردنی را عادی و جاری زمانه ی ما که نساختند؟! همانگونه که قماربازی هسته ای را باختند و اگر حتا بتوانند بمب اتمی بسازند آن نیز یاری شان نخواهدداد و روزی نچندان دور یکدست درهم فروخواهندریخت. با نسل کشی فلسطینی ها و ویرانی غزه، سپس کشتار حزب الله تسط نتانیاهوی صهیونیست و اینک فرار اسد چنین می نماید که روند نوچه پروری ها و مزدورسازی های دینی در منطقه برای ولایت سپری شده و خود آقا دم تیغ تیز سرنگونی ناگریزمی باشد. دیگر دوران نیابتی ها با آن هزینه های هنگفتی که در منطقه و جهان برایمان داشت و برای بقای رژیم بی هوده تر بود سپری شده است.
این رژیم نه تن به برگزاری رفراندوم می دهد، و نه با همسایگان روش دوستی و همکاری مسالمت آمیزدارد. بی گمان در پنهان با امپریالیسم آمریکا داد و ستد دارد و ای بسا بخشی از سران نظام با خود صهیونیسم پنهانی هموندی و همکاری دارند. و اگر هم چنین نباشد، با آسیب های فروانی که این روزها و ماه ها خورده، چاره ای جز سازش و پذیرش فرمان فرمانبرداری از صهیونیسم و امپریالیسم آمریکا ندارد. از دید من جنایت ها و نسل کشی های آمریکا در لیبی، عراق، افغانستان، یوگسلاوی و… تنها در 24 سال گذشته و همچنین نسل کشی کنونی اسرائیل صهیونستی تبهکار از مردم غزه وجه مشترک دارد با نسل کشی های رژیم ولائی ایران که همگی محکومند و جامعه نوع بشری بایستی در برابر این خونخواران رنگین با همبستگی انسانی بایستد و آنها را رسواتر از همیشه کند.
بهنام چنگائی چهارشنبه 21 آذر 1403
آیا ناسیونالیسم ایرانی برای زنان و کارگران ایران افتخار و آزادی می آورد و یا ننگ و خودفریبی؟
جواب هست ننگ و خودفریبی.
ایرانگرایی نه تنها افتخار نمی آورد بلکه در حقیقت شرمندگی است. هیچ زن و کارگری نیست که عاقلانه فکر کند اما وطن دوست هم باشد.
اگر عاقلانه فکر کنیم باید ببینیم که ریشه فلاکت 90 درصد ایرانیان از چیست؟
ریشه فلاکت ایرانیان از همان روز اول بوجود آمدن مملکت پارس شروع شده است، یعنی از پیدایش پادشاهی باستان.
این مقاله به زبان انگلیسی کمک میکند تا ایرانیان بفهمند که پادشاهان ماقبل اسلامشان هم بهتر از پادشاهان اسلامی شان نبوده است و حتی بدتر بوده است:
https://historycollection.com/18-examples-of-crime-and-punishment-in-the-ancient-persian-empire/
در مقاله فوق، 18 نوع از جلادی مشمئز کننده پادشاهان هخامنشی توضیح داده شده است.
حال اگر بگوئیم که افتخار کردن ما به ایران نه بخاطر پادشاهان بلکه بخاطر انقلابیون آن بوده است، این را هم باید بپذیریم که مبارزه طبقاتی شکست خورده داشته ایم. چطور از شکست بعد از شکست بمدت بیشتر از دو هزار سال میتوان افتخار کرد؟ نه نمیتوان چون علت این شکست بیان بی تدبیری و نیاموختن از شکست ها بوده است. پس این افتخار به هیچ و خود فریبی است.
حال، با در نظر گرفتن اینکه داشتن پادشاهان جلاد اسلامی و ماقبل اسلامی اصلا افتخار ندارد و با در نظر گرفتن اینکه مبارزه طبقاتی علیه این جلادان هم شکست خورده، دیگر افتخار از چیست؟ افتخار متعلق به کسی است که پیروز است و یا مبارزات موفقی علیه ارتجاع داشته است.
بعلاوه، خط و مرز ملی کشیدن میان آدمیان کار همان آدمکشهای سلطه طلب در جهان بود که پادشاهان جلاد ماقبل اسلامی هم جزء آنها بوده اند. پس بهتر نیست که این ناسیونالیسم ارتجاعی تحمیل شده و نهادینه شده توسط پادشاهان جلاد را کنار گذاشت و بصورت آنارشیستی و کمونیستی انترناسیونالیست بود و این تعصب و ارتجاع را به زباله دان تاریخ انداخت؟ پاسخ هست، آری، صد در صد.
برای اختتام، ایرانگراهای ما نمیتوانند از جنبش مشروطه دفاع کنند چون ایده جنبش مشروطه از غرب بقرض گرفته شده و در حقیقت مشروطه خواهان یا نوکر غربی ها بودند و یا از خودشان چیزی علیه استبداد نداشته اند. ایرانی بودن اصلا افتخار ندارد، ننگ هم هست. ایرانگرائی را فقط با فاشیسم میتوان به زنان و گارگران ایران تحمیل کرد. تمام ایده های ناسیونالیست دنیا با اعمال فاشیستی به توده ها تحمیل شده است.
در این اطلاعیه از شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست:
https://fadaian-aghaliyat.org/archives/59986
میخوانیم که در جنبش ضد دیکتاتوری اسد، دولت اسد نیم میلیون سوریه ای را کشت.
فکر کنم نویسندگان بیانیه کشته شدن داعشی ها و نظامیان ارتش شورشی رزیم اسد و القاعده ای ها و نیروهای نظامی دولت سوریه را جزء کشته شده ها گذاشته.
بهرحال نیم میلیون کشته برای سرنگونی ی که عاقبتش آمدن دولتی ارتجاعی دیگر است، اثبات درستی دیدگاه آنارشیستی در ارتباط با جنبشهای مخملی است. میگوئیم جنبشهای مخملی چون ما هیچ سند و مدرکی نداریم که به ما بگوید شورش ها برای از بین بردن مردسالاری و بردگی مزدی و امپریالیسم و غیره بوده است. آن شورشها فقط علیه دیکتاتوری شکل گرفتند و در میان آنها ارتجاعیون هوادار کشورهای خلیج و اسرائیل و آمریکا و ترکیه بسیار زیاد بودند.
پاسخ به این:
“تو یک نفر آنارشیست نمی توانی زنان و کارگران را متحد کنی مگر اینکه ثابت شود که پیغمبر و یا نوه مهدی موعود هستی!
تمام حرفها و ادعاهایت پر از تضاد و تناقض است کمی واقعگرا باش ! …”
.
اگر در حرفهای ما پر از تضاد و تناقض است، تو باید بتوانی با استدلال این تضادها و تناقضات را نشان بدهی. ما استدلالی نمی بینم.
نظرمان را دوباره تکرار میکنم شاید بتوانی برای خودت یک راه حلی پیدا کنی:
بحث اینه:
– سرنگونی ارتجاعی سوء استفاده از زنان و کارگران ایران است.
– برای اینکه سرنگونی ارتجاعی نباشد، باید زنان و کارگران ایران ذهنیت و تشکل انقلابی داشته باشند.
– در شرایط فعلی، زنان و کارگران ایران ذهنیت و تشکل انقلابی ندارند، برای همین تهییج مردم به شورش و مبارزه مسلحانه کاری جنایتکارانه است.
حال، آیا میتوانی این جملات را بصورت منطقی و علمی نقد کنی و یک دیالوگ سازنده برقرار کنی یا نه؟
در ارتباط با سرنگونی اسد توسط جهادی ها،
باید توجه کرد که روش سرنگونی جمهوری اسلامی برای امپریالیستهای غربی از طریق جهادی ها نخواهد بود زیرا اکثریت جمعیت ایران شیعه هستند و جهادی های سنی نمیتوانند در جنگ پیروز شوند.
سیاستهای غربی ها برای بازگرداندن وابستگی سیاسی در ایران تضعیف حاکمیت ایران با روشهای زیر است:
– کودتا در صورت امکان
– جنگ داخلی در صورت امکان
– تحریم اقتصادی برای شورشی کردن توده ها
– تبلیغات انقلاب مخملی مثل ازادی زن بنجول، دموکراسی و تبلیغات ضد دیکتاتوری و غیره.
– ترور
– جنگ، این در صورتی انجام میگیرد که بفهمند اگر حمله کنند پیروز میشوند و آسیب کم می بینند. سیاستهای بالا به این کمک میکند.
موضع آنارشیسم کمونیستی در مقابل این سیاستها چیست؟
پرورش ذهنی زنان و کارگران علیه اقتدارگرائی هم علیه ارتجاع رژیم است و هم علیه ارتجاعیون دیگر. دنبال نتیجه گیری فوری نباید رفت و جان زنان و کارگران مهمتر از سرنگونی فوری و بی هدف است.
اقتدارگرائی: مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی و تعصبات.
—
در ارتباط با عقاید آقای جنگائی،
آقای جنگائی باید بروشنی توضیح بدهد که آلترناتیو سیاسی اجتماعی حاکمیت در ایران بعد از سرنگونی چیست. او دائم از پاسخ به این سئوال خودداری میکند و یکبار هم جواب اپورتونیستی داد و گفت هر چه مردم تعیین کنند؟!!!!
.
خانمها و آقایان آنارشیست
فکر کنم توضیح بیشتر لازم دارد.
چند بار اشاره شد که دیدگاه آقای چنگائی دچار یک ایراد منطقی است.
توجه کنید:
از قول خانم و آقای آنارشیست مینویسد:
“زنان و کارگران ایران با زنان و کارگران منطقه و جهان باید متحد شوند و علیه اقتدارکرایی موجود در فرهنگ بشر انقلاب کنند.”
بعد در نقد آن می نویسد:
“کدام زنان و کارگران؟ زنان اسیری که باید مطیع مطلق جامعه مردسالار و چهارچوب فرمان های چندشناک خامنه ای و دین او شوند، و بی قید و شرط به ترفند ” حجاب و عفاف” آقا تن بدهند …” – اصل کامنت را کامل بخوانید.
ایرادی نمی بینید؟
ایراد این است که آزدی زن را مشروط میکند به خلاص شدن از جمهوری اسلامی، در حالیکه در مثلا آمریکا، جمهوری اسلامی وجود ندارد، اما آزادی زن هم وجود ندارد و مردسالاری حاکم است گرچه زنان پستهای ارتجاعی زیادی دارند. به عبارت دیگر، رفتن جمهوری اسلامی به معنای از بین رفتن مردسالاری نیست.
.
ایراد دیگر بحثهای ایشون در مورد طبقه کارگر است. او معتقد است برای اینکه طبقه کارگر آزاد شود، باید طبقه کارگر آزادی درست کردن اتحادیه داشته باشد؟ به عبارت دیگر، باید بورژوازی به طبقه کارگر اجازه بدهد تا طبقه کارگر برای سرنگونی اش اتحادیه درست کند. با این عقیده، مبارزات کارگری تبدیل میشود به هواداری از بوژوازی که در غرب جریان دارد.
.
بحث خانم و آقای آنارشیست این است انقلاب مخملی نباید کرد چون سوء استفاده از زنان و کارگران است چون آنها تبدیل میشوند به سرباز پیاده آلیگاروشی های امپریالیسم غربی.
بحث این است که سرنگونی فقط زمانی انقلابی است که زنان و کارگران ایران بروشنی علیه ارتجاع موضعگیری کرده باشند و فعلا ما آنجا نیستیم و این روندی بسیار طولانی است.
درباره کامنت جناب چنگائی،
نه جناب، دارید می بینید که سرنگونی نمیتواند به آزادی زن و کارگر منجر شود. چرا حقایق عینی را نفی میکند؟
خانم و آقای آنارشیست
تو یک نفر آنارشیست نمی توانی زنان و کارگران را متحد کنی مگر اینکه ثابت شود که پیغمبر و یا نوه مهدی موعود هستی!
تمام حرفها و ادعاهایت پر از تضاد و تناقض است کمی واقعگرا باش !
اینهمه توهم 30 ساله و فقط در این سایت تا کی؟
برای لذت و ارضاء خودت از شعارهای تخیلی آنارشیستی دست بردار!
مردم حتی به حرفهای سوسیال دمکرات مدل غربی گوش نمیدهند و تو می خواهی با وعده یک بهشت دروغین وقت دیگران را اینجا بگیری.
تمام این مقاله نویسان حداقل 20-40 سال پیش از تو دنبال این شعارهای هپروتی بوده اند.
تو قدری دیر وارد مبارزه رمانتیک اجتماعی و سیاسی شده ای!
در علم انقلاب رئالیسم وواقعگرایی یک موضوع ضروری و بسیار مهم است.
پرواز در ملکوت و آسمانها کار فرشتگان است. تو فرشته نیستی بلکه قربانی یک ایدئولوژی منسوخ آزمایش شده بایگانی شده خرده بورژوازی قرن 18 مانوفاکتوری اشرافزادگان اروپایی هستی. وگرنه تاکنون اینهمه تنها و اونیک نبودی ! و حداقل یک نفر حامی داشتی.
خلق و تودهها و مردم ایران شامل زنان و بردگان مزدی هم هست. آینده و مملکت متعلق به کل مردم است. اینهمه تفرقه و نینداز. اولین قربانی جنگ داخلی خود سرکار خواهی بود.
ایرانیان 3 قرن تجربه مبارزه برای عدالت و آزادی و سوسیالیسم دارند. مطالعات 5 ساله تو فقط در خدمت شعار و تفرقه و ادعا و وعده اتوپی است!
پاسخ به مشعل خاموش،
نوشته:
“اگرفقط یک نفر هستی در ایران و در جهان و رشد کمیتی نداشته ای تاکنون بعد از هزاران کمنت نوشتن در این سایت، پس ناتوان از انقلاب و تغییر هستی! این یعنی بی منطقی و نارسیسم و ادعای پیامبری و قهرمانی و صاحب زمانی !
یعنی نقش مخرب و تفرقه و اغتشاش فکری را بعهده گرفتن !”
پاسخ:
برای هزاران سال (به احتمال قوی، میلیونها سال) اهالی کره زمین فکر میکردند که خورشید به دور زمین میگردد!!
شما هم فکر میکنید که وطن پرستی و نازیسم یعنی آزادی.
بعلاوه، اطلاع ندارید اما منطق و علم معیارهای روشنی دارند و رشد کمی یا کیفی و هوادار داشتن و یا نداشتن جزء معیارهای آن نیست.
لطفا علم و فن منطق را مطالعه کنید تا دیالوگ مفیدی داشته باشیم.
جناب مشعل درود؛
نگرش آرمانی، جهان بینی ایدئولوژیک صرف، ذهنپردازی سیاسی دور و تسلسلی بارهای بار پوچ، ندیدن و بی پاسخی پیرامون اوضاع ویران کشور و ترجیح بندی جنایت های هزار و یک رنگ رژیم ضدبشری و فاشیست ولائی بر هر چریان دیگری و فرافکنی های پیاپی و مولول کردن های ناهنچاری ها و نابسامانی های روز به طهوز امامزمان با به بگفته ی “مشورت شورائی” و هموند سازی و یکدست پردازی همه جریان در یک الک عقیدنی و رد همه ی آنان با نام وابستگان سرمایه و … از ویژگی های همیشگی خانم آنارکوسندیکالیست آنارشیست می باشد.
برای نمونه ایشان می گوید:
زنان و کارگران ایران با زنان و کارگران منطقه و جهان باید متحد شوند و علیه اقتدارکرایی موجود در فرهنگ بشر انقلاب کنند.
کدام زنان و کارگران؟ زنان اسیری که باید مطیع مطلق جامعه مردسالار و چهارچوب فرمان های چندشناک خامنه ای و دین او شوند، و بی قید و شرط به ترفند ” حجاب و عفاف” آقا تن بدهند! آنهم زنانی که بسیاری از حقوق ابتدائی در یک ساختار انگل سرمایه سالاری لیبرال و مرسوم جهانی را هم ندارند و از آن نیز بدتر و دردآورتر اینکه اغلب این زنان بیکارند و یا حقوق برابر با مردان را نمی گیرند و در صورت اعتراض سریع اخراج می شوند و در نتیجه بسیاری از آنان که بیشتر متارکه شده اند، برای خود و فرزندان دست خالیند و نان و آب و …کافی ندارند.
اوضاع کارگران که بیشترشان در مقایسه با زنان نان آور اصلی خانواده می باشند، پرداختن به فاجعه زندگی و ناتوانی در انجام وظایف سرپرستی خانوادگی و از اینرو سرخوردگی روانی و عاطفی موجود آنها چنان ژرف و گسترده است که صدها صفحه نوشتن برای شرحش کافی نیست. مگر نمی بینیم که دامنه و پیگیری مبارزه حقوقی آنها روزانه و در سراسر کشور است و از همینرو نیز همه زیر تیغ زهراگین و کارگر ستیز بیش از دیگرانند.
این زنان و کارگران بیدادرس و بجان آمده پیش از همه باید با همبستگی اجتماعی ـ طبقاتی، خود را از این فاجعه ی بی مانند ضدبشری رهاسازند. همچنانکه همه ما پاکباختگان بسان آنانیم و مای میلیونی تنها یک راه بیش نداریم و آن باور بخود و صف بندی برزگ، کلان، سراسری و مستقل خویش در برابر طیف راست رنگین و سرسپرده های آن ااست، تامگر هرچه زودتر و با تلاش هدفمند خود بتوانیم سرنگونی این رژم را که بزرگترین و سازش ناپذیرترین پدیده خودکامگی و انسان ستیزی ست را مهیاسازیم.
باسپاس
اگرفقط یک نفر هستی در ایران و در جهان و رشد کمیتی نداشته ای تاکنون بعد از هزاران کمنت نوشتن در این سایت، پس ناتوان از انقلاب و تغییر هستی! این یعنی بی منطقی و نارسیسم و ادعای پیامبری و قهرمانی و صاحب زمانی !
یعنی نقش مخرب و تفرقه و اغتشاش فکری را بعهده گرفتن !
فعلا خوب روشن است که کار کار ترکیه بوده است اما بنظر می آید که قضیه پشت پرده های بیشتری دارد. بزودی روشن خواهد شد . ممکن است رژیم و اسد و روسیه در حقیقت خوشحال هم هستند.
پاسخ به جناب مشعل خاموش،
.
“هرسرنگونی مفید است چون مشمول قانون دیالکتیک یعنی تغییر و تحول است.”
پاسخ:
هر چه شامل قانون تغییر و تحول باشد مفید است؟ یعنی اگر فردا یک جنگ جهانی شد و 20000 هزار تا بمب اتمی رو سر زنان و کارگران منفجر شد مفید است؟ استعداد زیادی در قرض گرفتن از مارکسیستها ندارید.
.
“طی 40 سال گذشته چند آنارشیست مخالف برده مزدی و زنان …”
پاسخ:
تعداد هوادار تعیین نمیکند که یک ایده درست است یا نه، فقط منطق و علم تعیین میکند که شما از درک آن محرومید. اگر محروم نبودید نمی گفتید “هر”! مقصود از کامنتهای آنارشیستی هیچ وقت جمع کردن هوادار در سایت روشنگری نیست. پرورش درست و واقعی آنارشیستی زنان و کارگران ایران در محل کار و زندگی و در روند مبارزاتی در آن محیطها میسر است. مثلا اگر شما دارای سرمایه هستید، در محلی که استثمار میکنید.
.
“روژاوای اقلیم هم در مقابل داعش و اسلامیست ها؛ …”
پاسخ:
دولت روژاوا یک دولت بورژوالیبرالی وابسته به آمریکاست و سرنوشت زنان و کارگران آنها به درک درست آنها از انقلاب بلستگی دارد.
.
“سابق میگفتند چپ گرایی، روی دیگر سکه راستگرایی است …”
پاسخ:
اگر وطن پرستی خوب است، تجزیه طلبی کردها و ترکها و بلوچها و بقیه قومهای ایرانی هم از دست شونیستهای پارسی خوب است. هر چه ایرانگرایی بیشتر، مزاحمت برای قومها بیشتر و گرایش به تجزیه بالحق تر و بیشتر.
هرسرنگونی مفید است چون مشمول قانون دیالکتیک یعنی تغییر و تحول است.
طی 40 سال گذشته چند آنارشیست مخالف برده مزدی و زنان در این سایت و در ایران بوجود آمده ؟ صفر عدد !
پس دلیل و منطق و مواضع آنارشیستی غلط است و راه به ترکستان میبرد.
روژاوای اقلیم هم در مقابل داعش و اسلامیست ها؛ حتا با حمایت امریکا، تمام سنگر و شوراهای محلی را از دست داد و زنان و بچه های مردم را آواره کوه ودشت و سرما و گرسنگی نمود.
سابق میگفتند چپ گرایی، روی دیگر سکه راستگرایی است. شعارهای خودفریبانه خاص بچه محصل های 17/13 ساله است.هشدار به زنان ایرانزمین و کارگران مزدی جهان ! فریب قولهای آنارشیستهای بی وطن را نخورید ! هدف باید اتحاد باشد و نه تفرقه و تجزیه میهن و دیگر کشورها.
درباره جبهه مقاومت اسلامی،
جبهه مقاومت اسلامی جبهه ای است فعلا ضد استعمار و ضد اشغالگری امپریالیستهای غربی. نفی نفس این مقاومت کاملا ارتجاعی است. اما نقد درست این مقاومت این است که این مقاومت نه برای آزادی زنان و کارگران ایران، بلکه برای داشتن اختیار در نوع و روش استثمار و سرکوب کردن ابداع شده. دلیل اینکه امپریالیستهای غربی و شرقی سعی میکنند با رژیم به یک مصالحه برسند هم این است که رژیم به آنها نشان داده از روابط استثمارگرانه دفاع میکند. نیت امپریالیستهای غربی تصرف قدرت سیاسی در ایران است و استقلال سیاسی جمهوری اسلامی را نمی پذیرند. کشورهایی مثل جمهوری اسلامی باید از لحاظ سیاسی در کمپ آنها باشند و در رقابت با امپریالیستهای شرقی کمک کنند.
بنظر می آید، علی رغم کوششهای فراوان، آمپریالیستهای غربی نمیتوانند در ایران انقلاب مخملی (دموکراسی خواهی) کنند. کوششهای آنها تابحال شکست خورده است. تنها راه آنها حمله نظامی است، مثل سرنگونی اسد. این حمله نظامی میتواند مستقیم و یا غیر مستقیم و یا هر دو باشد. ایرانیانی که میخواهند در ایران انقلاب شود، نباید با امپریالیستهای غربی و یا رژیم همسویی کنند، از هیچ لحاظ، یعنی نه هنری، نه در ادبیات، نه سیاسی و نه نظامی. کسانیکه میخواهند انقلاب کنند باید نقد خود را از دو طرف نه یک طرف، در تمام زمینه ها، پرورش بدهند، تا شرایط ذهنی انقلاب بوجود بیاید.
بعلاوه، اگر رژیم به هر دلیلی سرنگونی شد، نباید با مارکسیستهای دست راستی و یا چپی ی که میخواهند وارد روند دولت آتی شوند رقابت و یا همکاری کرد. این نوع مارکسیستها باید بعنوان نوعی از ارتجاع نقد شوند زیرا خود آنها اقتدارگرا هستند و زیر بار الغای فوری بردگی مزدی و مدیریت شورائی محلهای کار و محلهای زندگی نمی روند و دولت آنها سرکوب کننده خواهد بود.
دوره سرنگونی اسد تمام شد و کامنتهای آنارشیستی هم برای مدتی “تعطیل” خواهد بود. وضعیت رژیم بعد از اسد کاملا مشخص است و در مورد آن کامنت نوشته شد.
شعار سرنگونی کماکان بی جاست چون زنان و کارگران ایران افکار انقلابی ندارند. افکار اکثر توده ها یا اسلامی و مذهبی است و یا آلوده به غرب زدگی.
زنان و کارگران ایران با زنان و کارگران منطقه و جهان باید متحد شوند و علیه اقتدارکرایی موجود در فرهنگ بشر انقلاب کنند. وقتی چنین شرایط ذهنی ی موجود نیست و ارتجاعیون دارند سعی میکنند همدیگر را سرنگون کنند، سرنگونی بدرد نمیخورد و در خدمت مرتجعین رقیب است. مهره رقابت ارتجاعیون با هم نشوید.