جامعه مدنی، جنبش های اجتماعی و نقش قشر پیشرو طبقه کارگر در ایران! / هادی میتروی
در نتیجه عدم وجود تاریخی حداقل آزادی های سیاسی، جامعه مدنی ایران بطور مزمن از عدم سازمان یافتگی اتحادیه ای، اقتصادی، حرفه ای، حفاظتی و سیاسی رنج می برد. آنچه مسلم است رفع این معضل تاریخی کار یک شب و دو شب و قشری از طبقه کارگر ایران بتنهایی نیست.
با نگاهی به جامعه امروز ایران نکات زیر برجسته هستند و به چشم می آیند:
۱- رشد کمی و کیفی طبقه کارگر ایران و وجود اقشار، حرفه ها و نسل های متعدد در این طبقه که بهمراه خانواده های خود، اکثریت ساکنان ایران را تشکیل می دهند.
۲- منابع طبیعی غنی، برخورداری از دو هیدروکربور و دیگر ثروت های طبیعی لازم برای رشد اقتصادی پایدار و رفاه اجتماعی.
۳- رنگارنگی غنای فرهنگ های گوناگون که سابقه همزیستی چند هزار ساله با یکدیگر دارند.
۴- حاکمیت سرمایهداری انگلی، بی ریشه دلال و دولت های فاسد و ناتوان نماینده این حاکمیت.
باعث شده اند تا اکثریت ساکنان ایران از آزادی امنیت اجتماعی و سیاسی، کار دایم، رفاه حداقلی و امید به آینده زندگی خود و خانواده خود برخوردار نه باشند!
اوضاعی آشفته که روز به روز آشفته تر می شود!
اوضاعی آشفته که روز به روز فاصله طبقاتی بین اقلیت فاسد حاکم و اکثریت عظیم تولیدکنندگان بیشتر و بیشتر می شود!
اوضاعی آشفته که روز به روز انشقاق بین بی فرهنگی ارتجاعی اقلیت حاکم و عطش اجتماعی اکثریت عظیم تولیدکنندگان جهت تشکیل دولت مدرن مستخدم مردم، برقراری حاکمیت قوانین منطبق با نیازهای امروز جامعه ایران، بیشتر و بیشتر می شود!
اوضاعی آشفته که روز به روز فرار مغزهای متفکر جوان و سرمایههای سرقت شده از جیب اکثریت عظیم تولیدکنندگان ایران، بیشتر و بیشتر می شود!
اوضاع آشفته ای که روز به روز تبعیضات اجتماعی، فشارهای سیاسی، زندان و شکنجه و قتل های حکومتی بیشتر و بیشتر می شوند!
اوضاع آشفته ای که هر وجدان دردمندی هر شب از خود می پرسد آیا ادامه این وضع در ایران ابدی ست؟
اگر ابدی نیست چگونه می توان هرچه زودتر به این اوضاع آشفته، در کمترین زمان ممکن و با حداقل هزینه انسانی پایان داد؟
پاسخ نویسنده به سوال اول اینست که تاریخ مدون چند هزارساله بشر نشان می دهد که هیچ حاکمیتی ظلمی ابدی نبوده و نیست و نخواهد بود!
اما همین بررسی اجمالی تاریخ بشر نشان می دهد که جوامع گوناگون همواره رشد «طبیعی» ناگزیر نداشته اند و گاه تغیرات کلان در ساختار قدرت باعث از بین رفتن تمدن ها و فرهنگ های گوناگون، از طریق جنگ و برادر کشی، تحمل هزینه های بسیار سنگین و بروز فجایع اجتماعی شده است.
با نگاهی به این تحولات فاجعه آمیز می بینیم که اکثر این فجایع هنگامی صورت گرفته اند که اکثریت ملتی از فقر و فساد و فلاکت به امان آمده اند و برای رهایی از اوضاع آشفته زندگی خود، قبل از داشتن برنامه ای روشن برای آینده، دست به اقدامات بی سابقه زده اند، حاکمیت اقلیت ظالم را بزیر کشیده اند ولی برای ایجاد حاکمیت نوین دچار آشفتگی، سردرگمی و نزاع های گوناگون طبقاتی و فرهنگی گوناگون شده اند.
از این رو اگرچه برای برهم زدن اوضاع آشفته کنونی، سازماندهی اراده انقلابی اجتماعی لازم است اما برای نیفتادن در گرداب مهلک سیاسی و اجتماعی در گام بعدی، کافی نیست!
برون رفت بهین مطمین از شرایط موجود، سازماندهی چنین ارادۀ انقلابی و ایجاد چنین برنامۀ انتقالی را بطور همزمان می طلبد. با آنچه گفته شد وظایف قشر پیشرو طبقه کارگر ایران را می توان شناخت و توضیح داد.
اما نخست ببینیم منظور نویسنده از قشر پیشرو طبقه کارگر ایران کیست؟
قشر پیشرو طبقه کارگر؛ چه در ایران و چه در هر نقطه ای در جهان؛ آن بخشی از پرولتاریا ست که به نکات زیر آگاهی داشته باشد:
الف) نظام سرمایهداری نظامی ازلی و ابدی نیست و تا زمانی که حاکمیت در دست اقلیت ناچیز سرمایهداران باشد، عنصر سود و مالکیت فردی بر سرمایه و حق ارث مقدس باشند، و در نتیجه انسان دارای اصالت و کرامت نباشد، در بر همین پاشنه تبعیض، وجود ثروت کلان در بالا و تشدید فقر در پایین خواهد چرخید!
ب) برای «رهایی» از بردگی مدرن و بازگشت انسان به فطرت خلاق و کرامت کشاف خود، نظامی باید درانداخت که در آن وجود انسان، زندگی آزاد و تشکیل خانواده بزرگ انسانی هدف اصلی آن باشد!
ج) اگر آزادی و خلاقیت هنر جمعی زندگی کردن، برآمده از فطرت انسان است، چنین حاکمیتی با مشارکت مستقیم و دایمی این اکثریت عظیم تولیدکنندگان ممکن است و محقق خواهد شد.
حکومتی از همین اکثریت عظیم تولیدکنندگان و برای خود این اکثریت عظیم تولیدکنندگان!
حاکمیتی که ابدی نیست و در دورانی طولانی اما آرام و شمرده، قدم به قدم به کاهش فاصله طبقاتی و تحلیل حاکمیت طبقاتی به پیش خواهد رفت تا نهایتاً خانوادهای بزرگ از انسانها در سراسر جهان ایجاد شود.
خانواده ای بزرگ که در آن، از اقلیت و اکثریت و اعمال اراده یکی بر دیگری خبری نخواهد بود. در این خانواده بزرگ هر یک از اعضای خانواده در حد توان خود می کوشد و هریک از اعضا در حد نیاز خود می برد. جامعه ای برای همیشه عاری از خشونت و مالامال از عشق به انسان و حیوان و نبات!
جامعه ای که در آن بنی آدم اعضای یکدیگرند، چه در آفرینش ز یک گوهرند!
جامعه ای که در آن زن و مرد همدست و مهربان، شانه به شانه به کار و پرورش طبیعت و آموزش نسل های آینده می اندیشند و می پردازند!
خب اگر این آینده ممکن چنین روشن و شیرین است قشر پیشرو پرولتاریای در جستجوی آن، از کجا باید آغاز کند؟
در درجه اول از خود!
در مراقبت دایمی از جسم و روان خود بایستی کوشا باشد. تغذیه جسم و روان خود را در درجه نخست قرار دهد. با دقت در خواب لازم، خوراک کافی، مطالعه مفید و کسب آگاهی علمی لازم، به پرورش جسم و روان خود یاری رساند. در این مرحله کارگران فکری پیشرو که از فعالیت ذهنی زیاد و فعالیت جسمی کمتری برخوردارند، بایستی به امر ورزش توجه بیشتری نشان دهند. ورزش های رزمی، رانندگی، موتورسواری و تیراندازی ورزش هایی هستند که بقولی هم فال نیک برای تندرستی و هم تماشایی برای برپایی آینده ای روشن هستند!
در درجه دوم کارگران پیشرو باید مراقب محیط زیست خود باشند!
نظافت جسم و روان کارگران پیشرو باید زبانزد اطرافیان خود شود. دست، چشم و زبان پاک کارگران پیشرو باید الگویی برای همه نزدیکان، در محل زندگی و محیط کار، خود باشد. در چنین روند دایمی از چنین زندگی پاک و یگانگی بین حرف و عمل است که کارگران پیشرو مورد اعتماد اطرافیان خود قرار می گیرند!
حال می توان پرسید این ارزش ها چگونه اجتماعی خواهند شد؟
آیا با موعظه و شعار و نمایش خود و برافراشتن پرچم های سرخ در میدان ها، اعتماد افزوده می شود و ارزش های والای جامعۀ نوین بازتولید می شوند؟
پاسخ نویسنده بر مبنای تجربه انقلابات اجتماعی در گذشته و تجریبات زنده خود نویسنده از شکست انقلاب بهمن ماه قاطعانه یک «نه» بزرگ است!
برای بازسازی اعتماد اجتماعی به انقلاب و بازتولید ارزش های والای جامعه نوین انسانی؛ در این مرحله تاریخی از رشد دو سر تضاد در جامعه ایران؛ راهی بجز سازماندهی آرام و کم سر و صدای هسته ها و گروههای سوسیالیستی در محل زندگی و کار خود نداریم!
هرنوع عجله و مرحله سوزاندن و بقولی دو پله یکی از نردبان تکامل بالا رفتن، از طرفی و یا حرکت نکردن و تنها به موعظه و دعا و شیوع شعر و شعار بدون عمل زدن از طرف دیگر، هزینههای سنگین پرداخت شده در ۷۱ سال گذشته در ایران را بیشتر و بیشتر خواهد کرد و در سرفصل تاریخی این حاکمیت مشروعه ایران و بروز موقعیت انقلابی، فاجعه بار خواهد بود و ما را از دستیابی به آرمان های حداقلی صد و هجده ساله انقلاب مشروطیت، مجددا بازخواهد داشت!
رفقای کارگر، کمونیستها؛
از آنجایی که حرکت اجتماعی قانونمندی های خود را دارد، کمک به تسریع، تسهیل و هرچه کمتر کردن هزینههای این تحولات، نیاز به آشنایی به قانونمندی عام و تطبیق روشها و اشکال مبارزاتی منطبق با این قانونمندی عام، در تاریخ و جغرافیای خود دارد. هشیار باشیم که مبارزه احساسی عجولانه واکنشی در نفی نظام سرمایهداری؛ چه نوع ارتجاعی بومی و چه کلان امپریالیستی آن؛ عملا باعث از دست دادن پاکترین و فداکارتری وجدان های جوان می شود و بتبع چنین اشتباهاتی، باری دیگر باعث طولانیتر شدن حیات ننگین و خونریز اژدهای هفت سر سرمایه خواهد شد!
رفقای کارگر، کمونیستها؛
هر جا هستیم در ایجاد هستهها و گروههای سوسیالیستی؛ هرچه دورتر از چشم و گوش پلیس سیاسی؛ جهت دخالت دایمی و مستقیم در ارتقا و گسترش مبارزات روزمره تودهها، کوشا باشیم!
آبانماه ۱۴۰۳ در تبعید
چند مطالعه در مورد قبایل بومی آمریکای شمالی وجود دارد تا ببینند خشونت طلبی مابین این قبایل از حضور استعمارگران اروپایی شروع شد و یا قبل از آن هم وجود داشته. نتایج تحقیق که بر اساس نشب قبرها و سایر متدهای انسان شناسی است نشان میدهد که این خشونتها قبل از ورود اروپائی ها به آمریکای شمالی هم وجود داشته.
این اعتقاد نوینسده که روزی بشر بیگناه و کمونیست و صلح جو وجود داشته بر اساس ایمان به مارکس است نه واقعیت علمی. اعتقاد مارکس و انگلس به بشر بی گناه و کمونیست در ایدئولوژی آلمانی کپی ایده روسو است نه نتیجه تحقیقات علمی.