تیر برق ها، دار مرگ فردای ملاها،
بهنام چنگائی
پس از به شکست کشانده شدن انقلاب بزرگ 57 و بدینسو، ایرانی که با خیزش کلان اجتماعی و مبارزه آگاه طبقاتی کارگران از دست و دام و تاراج ساختار خودرأی شاه گرفته شد؛ دردا که همزمان و با پشتیبانی مردمی از دین و دینمداری و گوش بفرمانی خود توده ها از آن، و گرایش و سرسپردگی بخشی از سران جریان های راست، میانی و چپ به سمت و سوی اراجیف خمینی کلاش، این کشور بزرگ و دارا و با فرهنگ بلند تاریخی یکدست بدست خمینی خرافه گو و خائن سپرده شد و پس از آن و تاکنون کشور ما و سرمایه های هنگفت آن ارث آبا اجدادی اسلام، ملایان، مکلایان و مزدوران داخلی و خارجی سرمایه داران ملی مذهبی شان گشت. در پی آن فریبخوردگی دینی بود، که ایران و هستی اش بی کم و کاست مال آخوندها و تابع اراده و اداره ی مطلق این جنایتکاران فریبکار تاریخی شده است.
ملای مار خورده و اژدها شده با تجربه های 14 قرنی دغلکاری الهی، برده سازی دینی و نادانپروری از نسل در نسل آدم ها آنهم، با دعاها و روایت ها و حدیث های چندش برانگیزو بی سر و ته اش هر دوران، آخوندیسم موفق شد فرهنگ رنگین کمانی ایران را بسود یک مشت انگل خرافه باف به سنت و عصر شترچرانی بازگرداند. و با وعده های پوچ یاریرسانی الهی اش، و با دروغ های رسالت و امام هایش، با برافروزی پیگیر آتش جنگ ها و فسادهای بیکران و نسل کشی های بی شما به فرمان راهبرانش، با ستم ها، با سرکوب ها، با چپاول ها، با تباهی ها، با زن ستیزی های خردسوز و خودباوری کش مردمی اش و تا بامروز توانسته است لشگرهای نادان به میدان خودکشی ها و همنوع کشی براه اندازد و انداخته است.
سرآخر بود و نبود ما و ایستائی زندگی مان در کنام مرگ ها همین است که ما آنرا از خدا، اسلام و ملا داریم و شکنندگی روزانه آنرا با همه تلخی ها و سختی هایش برکول ناگزیر می گردانیم. ما همچنین واپسماندگی مسلمانی را با تبعیت از ساختار دین دولتی به دیگر شهروندان ایران و در کشور پهناور و رنگین کمانی مان تحمیل کرده و می کنیم. این درست در شرایطی ست که خود مومن ساده دل هم بسان دیگر شهروندان غیر مسلمان دچار همین بلای سیاست جاهطلبانه آخوندی ست که بر همگان حکومت مطلق می کند.
این آخوند مفتخور، پست نهاد و یکدست مردمفریب در 14 قرن گذشته آموخته است که با اراجیف اش به چه سان مردم عامی و ساده دل را از خود ولی بنام خدا بترساند و بسادگی گوش بفرمان غیب یا اراده سیاسی و ضدبشری آخوند جماعت نگهدارد. و راهکار آنهم با روضه خوانی های سراسر سرزنش آمیز و خرفت ساز، با نقل و قول های شاخدار پوچ آسمانی، و پردازش داستان های نادان کشانه و بی پایان اش پیشاروی توده ها چاه بی انتها می کند. و در برابرسرالیش شعر و هنر، موسیقی و چالش فرهنگ شادمانی، با بیرحمی هزاره اش برابر شوق و شور و شیدائی انسان می ایستد و به سرکوب هنرمندان بی پروا دامن می زند و آنان را با تشویق فضای گریه، و با رونق عزاداری پیوسته و خاموش کردن چراغ دل شادفاسد و دشمن خدا و رسول خدا و اسلام می شناساند و هربار که لازم افتاده آنانرا به بالای دارمی کشاند. مردم ما درین 44 سال مزه آوازخوانی کلان، پایکوبی جمعی و برگزاری شادی اجتماعی را هرگز بدلیل خفقان و زور و تهدید حکومتی نچشیده اند؛ ولی همین مردم و درین 44 سال چنان بردباری سرسام آور و بی دلیل دینی را از خدا و ملا آموخته اند که به خود ملاها اجازه داده اند تا آنها از نان بریده ی خودشان که کارگران و توده ها باشد، به ساختن بهشت برین در همین زمین سوخته ی ایران و بیاری دارائی های چپاولشده برسند. مگرنه که امروزه ایران بهشت ملایان و جهنم باورمندان الهی و دیگران کافر شده است.
بنابرین از آغاز پذیرش توده ای از دروغ ها و چرندبافی های خمینی و سپس خامنه ای زندگی مردم روزبروز سخت تر و سفره آنها خالی تر و فضای آزاد اجتماعی فرهنگی سیاسی ملیت ها و کشور برای همگان بسان زندان آخوندی اسلامی درآمده و حاکم مطلق بر کشور و مردم می باشد. و چیرگی سیاست ملاها در فاصله ی این 44 سال و با بکارگیری توان مکلاهای راست ملی مذهبی و گزینش و بکارگرفتن مزدوران رنگارنگ توانسته است تسلط مطلق بر فرهنگ، سیاست، قضا، قانونگذاری، اجرائی و اقتصادی را بیابد و با در دست داشتن شیرهای چاه های نفت توانسته و می دانسته است که بر چه دارائی های هنگفتی دست یافته اند که نباید به هیچ قیمتی آنرا از دست دهد. از آنزمان چربش خمینی بر ایران تا هماکنون ملایان و مکلایان نیرنگ باز حاکم بر زندگی تک تک مایند. این فرقه ی تبهکار و جانی بی هیچ ابتکار و توان انجام کاری بیاری چاه های نفت حاکم ماست.
این دستگاه پلید مخوف ملائی آنچه را که بنام یاری و حکمت الهی و دینی از ما ربوده و توانسته بدین سادگی نان بخور و نمیر را از گلوی ما و فرزندامان درآورد، و بکام خویش و مزدوران مذهبی و آدمخواراش در منطقه و جهان هزینه کند و می کند، ملا جماعت کار نکرده و نمی توانست با توان خود و بدون چاه های نفت بدین جاه و جلال کنونی برسد و اصولن ممکن و متصور نمی توانست باشد. وزهمینرو ن امروز هم بخوبی می داند که به هیچ بهائی و هیچگاه نباید آنرا به صاحبان جان بلب اش که کارگران و مردم کارمزد و زمینگیرشده باشد پس بدهد و هرگز از طریق روش های مسالمت آمیز پس نخواهدداد.
ازینرو و درین 44 سال رژیم جز با شلاق، زندان، ترور، اعدام و کشتارها و نسل کشی ها و جنگ نکمی توانسته حکومت اش را از مرگ و سرنگونی برهاند. پس باید و ناچار است که هر مخالفی را بیاری دستگاه قضای الهی ولائی در دم خفه و یا سرکوب و یا اسیرکند. همانگونه که بسیاری از سازش ناپذیران انقلابی و مردمی را از گذشته تاکتون روزانه و بنام خدا و پیامبر بسادگی زده، کشته، نابود کرده و برای عبرت توده های بجان آمده مخالفان را به بالای دار اسلامی خمینی خامنه ای کشیده و تور ترور این تبهکاران همچنان در سراسر ایران، منطقه و جهان چه جنایت ها که نکرده است!؟
پس ساختار دین دولتی ملا نرمش دگرگونپذیری دانشگرا ندارد، بازیافت عقلی را برنمی تابد، بر تجرمندی تاریخی و شناختمند انسانی گراش نداشته و ندارد و تابوده و هست متکی بر قوانین و ادله های واپسمانده ی اسلام عصر شترسواری و صحراگردی استواربوده و بهمین خاطر بلای جان خود مسلمان ناراضی و منشأ ویرانگری زندگی ماست که از اسلام در کشورمان جز جنگ کشتار و دروغ و خرافه و درغپردازی ندیده ایم. این اسلام به پایان دوران تاریک و تباهی منحط خویش رسیده است و باید به این ریزش و جایگزینی انسانی اجتماعی اش شتاب داد.
ایران و ایرانی 14 قرن است که زیر یوغ و دروغ جهل اسلام بنیادگرا اسیر و ای بسا خنثی مانده و پیوسته دچار طمع ویرانگران دینمدار و آدمخواران آنها بوده است. همه می دانیم که بیش از 95% نام ها، مکان ها، عنوان ها، کوی برزن و شهرها و سمبل ها، و گویش ها و… در وابستگی به سنت اسلامی و در طول تاریخ هویت شان سوزانده شده است و جایگزینی رنگین کمانی برای آنها و ملیت های مان دیر یا زود می باید آغازشود و استقلال یابد. چراکه زبان جاری و گفتمانی همه ی ما با تکه کلام های اگر خدا بخواهد، یا ماشاالله و انشالله و بیاری خدا و الحمدالله و هزاران مورد دیگر، آنهم با سوگندهای اسلامی آمیخته و گمراه کنندگی تاریخی برای هر نسلی دارد. و از همه بدتر ریشه فرهنگ اجتماعی ما دنباله رو چرندبافی آخوندی و تابع خرافه پروری های اسلامی ـ شیعی ست و درین قرن های بلند واپسماندگی و خودناباوری هر نسلی با ریسمان باور به ته چاه واپسگرائی اسلام و آخوند برده شده و دچار اسارت دینی ناخودآگاه می باشد. و بی کم و کاست درین درازای فریبخوردگی تاریخی توانائی هائی های مان پیگر تباه شده و دانشورزی های مان ایستا. همانگونه که خودکم بینی های مان را پیوسته با دعاوی زهنی ملا پیوند داده و فرصت های سازندگی تاریخی نو و پویائی اجتماعی اش را هم ملا و هم خودمان به باد نابودی سپرده ایم.
اسلام و فرقه شیعی آن 14 قرن است که بیشترین ملت ها و فرهنگ ها و نگرش ها و جهان بینی ها را با یاری سرمایه و در پیوند با آن به ریشخند کشانده و توسط دین خدا و مذهب ارتجاعی و سنتگرای آن برای خودش و بخیال خام در جهان سرمایه سری درآورده، و می تواند با تمرین پیگیرکشتار و اعدام بتواند تاریخ اسلامی و افسانه بافی های سیستماتیک و فراانسانی آنرا بگستراند. همین ملا و دینمداری بخوبی یادگرفته که چگونه بر وجدان ناخودآگاه مردمی ـ ایرانی و مسلمانان حکومت واپسگرایانه الهی و کشتار بی پرواکند. ما نیاز به خودباوری اجتماعی طبقاتی کارگران و توده ها داریم و نه یاری و دلداری پوچ به نام خدا، پیامبر، و یا این و آن دیگری. اینان ما را جز دستخوش بردگی و بندگی برای خویش و یک مشت آخوند فاسد مفتخور نمی خواهند. همه ساخت 14 قرنی و پرداخت دین و ملا همین دل و جان ساده دلان است که امروز آنانرا در صورت اعتراض و مخالفت جدی به بالای دارمی کشند و از تکرار پوچ روایت های عاشورا و دنباله روی بی چون و چرای ما برایمان 14 قرن واپسماندگی برپاکرده اند. این اسلام 44 ساله و این آخوندها با این همه جنایت ها و ترورها و جنگ ها و نسل کشی ها و اعدام های روزانه باید بدانند که تیر برق های امروز، دار مرگ فرداهای ملاهایند.
من بنام یک کمونیست که به جهان بینی و نگرش ماتریالیسم دیالکتیک وابستگی دارد، روشن و سرراست می گویم که هرگز و با هیچ بهانه ای اعدام را برای هیچ انسانی جایزنمی دانم و آنرا جز کشتار بی پروا و ننگین دولتی نشناخته و نمی شناسم. من مخالف هرگونه خشونت، برتریجوئی، بهره کشی انسان از انسان و نابرابری های ارزشی و حقوقی و … بوده، و دلگرم به فرهنگ نوعدوستی و مسالمتجوئی و مخالف هرگونه خشونت انسان ستیزبوده و می باشم و از همینرو به ساختار ضدبشری ولائی هشدارمی دهم که بیش ازین آدمخواری و تبهکاری اسلامی ولائی نکند. چرا انتقام پاسخ ساده و دیالکتیک این نسل کشی های آخوندیسم می باشد. آری هشدار به آدمخواران دین دولتی و خود خامنه ای که دستکم بفرمان او 93 شهروند ما را در 19 روز گذشته در ایران به بالای دار کشانده و کشته است؛ هوشیار و بیدارباشید که هزاران هزار داغدار در خون نشسته پا در پی انتقام نیندازند. وگرنه: تک تک تیر برق های امروز برایتان، می تواند دار فردای مرگبار باشد. تاکی می توانید زور و ستم و کشتارکنید؟ از خشم مردم بترسید و آن فردا سرنگونی نزدیک است.
بهنام چنگائی 31 اردیبهشت 1402
Comments
تیر برق ها، دار مرگ فردای ملاها،<br> بهنام چنگائی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>