بین الملل شکنجه گران به نام «کُندر»
Pierre ABRAMOVICI برگردان شهباز نخعي
ایده ساده ای بود: اگر عده زیادی دشمن مشترک داشته باشند، باید برای ازبین بردن آن باهم همکاری کنند. در سال های دهه ۱۹۷۰، دیکتاتورهای آمریکای لاتین، با حمایت پشت پرده «سازمان اطلاعات مرکزی» (CIA) برای ازبین بردن «سرخ ها» دست به همکاری فراملی زدند. برنامه ای که حوزه عملکرد آن تا اجرای عملیات هدفمند در قاره های دیگر هم تعمیم یافت. عملیات «کُندر» با موفقیت همراه بود.
بین الملل شکنجه گران به نام «کُندر»↑
آقای کاستیو، از دستگاه اطلاعاتی شیلی، درحالی که چشم در چشم بینندگان در دوربین دوخته بود می گفت: «ما شیلیایی ها، مانند همه غربی ها، با دیکتاتوری های پیرو “ایسم” و مأموران خارجی ای که کشورمان را تهدید می کنند می جنگیم. باید با همه نیرو با آنها مبارزه کرد و سلاح اصلی مان همکاری بین پلیس های سراسر قاره آمریکا است». فیلمی که او در آن ظاهر شده بود «جنایت به صرفه نیست» نام داشت. سال ۱۹۴۳ بود و در آن زمان هالیوود فیلم هایی میهنی با عنوان «برای دفاع مشترک» می ساخت. این موضوع که ایده آن توسط «دفتر تحقیقات فدرال» (FBI) القاء شده بود، می خواست به جاسوسان نازی حاضر در آمریکای لاتین حمله کرده و هماهنگی بین دستگاه های پلیس و اطلاعات در سطح قاره ای به وجود آورد. می توان آنرا منشا عملیات «کُندر» دانست که برنامه ای وسیع برای سرکوب در سطح قاره ای بود که در سال های دهه ۱۹۷۰ توسط دیکتاتورهای آمریکای لاتین به وجود آمد. تنها رنگ «ایسم» آن از قهوه ای به سرخ تغییر کرده بود..
از طبقه بندی خارج شدن اسناد «سیا» در سال ۲۰۰۰، وجود این «بایگانی های وحشت» را تأئید کرد
در پایان دسامبر ۱۹۹۲، کشف ۲ تُن اسناد بایگانی های دوره دیکتاتوری آلفردو استرواستر در پاراگوئه (۱۹۸۹- ۱۹۵۴) امکان داد که فعالیت های این شبکه بین المللی افشاء شود. از طبقه بندی خارج شدن اسناد «سازمان مرکزی اطلاعات» (سیا) در سال ۲۰۰۰، وجود این «بایگانی های وحشت» را تأیید کرد. از فوریه سال ۱۹۴۵، ایالات متحده درمورد کمونیسم به نظامی های آمریکای جنوبی هشدار داده بود. در سال ۱۹۵۱، توافق های دوجانبه ای امضاء شد. تأمین سلاح و پول، اعزام مستشاران نظامی و آموزش افسران آمریکای لاتین – حتی در منطقه آمریکایی کانال پاناما- به عهده ایالات متحده بود. انقلاب کاسترو در کوبا در سال ۱۹۵۹، به جنبش شتاب بخشید. در سال ۱۹۶۰، ژنرال مسئول «فرماندهی جنوب آمریکا» (Southcom) که فرمانده عملیات نظامی در آمریکای مرکزی و جنوب دریای کارائیب بود، همکاران آمریکای لاتینی خود را برای یک گردهمایی «دوستانه» جهت گفتگو درباره مسائل مشترک دعوت کرد. به این ترتیب، «کنفرانس ارتش های آمریکایی» (به اسپانیایی CEA) متولد شد. این کنفرانس قلب چیزی را تشکیل داد که بعدا بدل به عملیات «کُندر» شد.
جوخه های مرگ
علاوه بر جنبش کمونیستی بین المللی (MCI مخففی که همه مخالفان را دربر می گرفت)، نظامی های آمریکای لاتین وجه اشتراکی بزرگ داشتند که عبارت از بهم وصل بودن دستگاه های اطلاعاتی بود. از زمان برگزاری گردهمایی دوم، «کنفرانس ارتش های آمریکایی» (CEA)، تمایل خود برای ایجاد یک کمیته دائمی در منطقه کانال پاناما را ابراز کرد تا از طریق آن اطلاعات و اخبار مبادله شود. این امر منجر به ایجاد یک شبکه ارتباطی در سطح قاره و دیدارهای دوجانبه فوق محرمانه شد: آرژانتین- پاراگوئه، برزیل- آرژانتین، آرژانتین اوروگوئه، پاراگوئه- بولیوی و غیره.
اسناد و اطلاعات صادره توسط یک کشور به مقصد یک یا چند کشور دیگر باعث گردش اطلاعات در شبکه ای از وابسته های نظامی (شبکه آگرمیل Agremil) شد. این اسناد که عمدتا توسط دستگاه های اطلاعاتی نظامی صادر می شد، می توانست از سوی پلیس سیاسی یا دستگاه های کمتر رسمی مانند «سازمان هماهنگی عملیات ضد خرابکاری»، که یک جوخه مرگ پلیس سیاسی اوروگوئه بود نیز باشد که افراد آن در بازجویی ها، شکنجه ها و اعدام ها، به ویژه در آرژانتین مشارکت داشتند.
از زمان برگزاری دهمین گردهمایی «کنفرانس ارتش های آمریکایی» (CEA) در سال ۱۹۷۳، تصمیم گرفته شد که «تبادل اطلاعات بیشتر تقویت شود تا بتوان عوامل خرابکار هر کشور را کنترل کرد (۱)». در آن زمان، آرژانتین دوران گذاری غریب بین بازگشت به قدرت خوآن دومینگو پرون در سال ۱۹۷۳ را می گذراند که سال بعد بخاطر یک حمله قلبی کنار رفت و جانشین او ایزابل پرون هم در سال ۱۹۷۶ سرنگون شد. پلیس و نیروهای ارتش اجازه یافتند که جوخه های مرگ را در تشکیلات خود ایجاد کنند. مانند «اتحاد ضد کمونیستی آرژانتین» (AAA). با این حال، آرژانتین همچنان پذیرای هزاران پناهجو، به ویژه شیلیایی و اوروگوئه ای بود که قربانی تعقیب و آزارهای سیاسی و اجتماعی بودند. در آغاز مارس ۱۹۷۴، نمایندگان پلیس شیلی، اوروگوئه و بولیوی، همراه با معاون پلیس فدرال آرژانتین، کمیسر آلبرتو ویار، برای مطالعه درباره چگونگی «تخریب کانون خرابکاری» گردآمدند. ویار قول داد که پلیس فدرال آرژانتین مسئولیت خارجیانی که مورد توجه حکومت های نظامی کشورهای همسایه هستند را می پذیرد. در ماه اوت همان سال، عملا پیدا شدن نخستین جسدهای پناهندگان خارجی در میان زباله های بوئنوس آیرس که عمدتا بولیویایی بودند، آغاز شد. در ۳۰ سپتامبر، در پایتخت آرژانتین بمبی که توسط یک چریک شیلیایی و یک مأمور (یا مأمور سابق) «سیا» کارگذارده شده بود، ژنرال کارلوس پراتز، فرمانده پیشین ارتش شیلی در دوران «اتحاد ملی» (۲) را کشت. او پیشگام مخالفت با ژنرال آگوستو پینوشه بود.
کوماندوهایی از مرزها گذشتند. در مارس و آوریل ۱۹۷۵، بیش از 25 اوروگوئه ای در بوئنوس آیرس بازداشت و توسط پلیس های آرژانتینی و اوروگوئه ای بازجویی شدند. خورخه ایساک فوئنتس آلارکون مبارز شیلیایی در مرز پاراگوئه دستگیر شد. بازجویی از او توسط پلیس پاراگوئه ، دستگاه های اطلاعاتی آرژانتین و کارکنان سفارت ایالات متحده در بوئنوس آیرس انجام شد. او به مأموران «مدیریت اطلاعات ملی شیلی» (DINA) حاضر در پاراگوئه تحویل داده شد و به شیلی انتقال یافت (۳).
در این حین، شیلی نظام اطلاعاتی خود را تکمیل کرد. پس از کودتای ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ که دولت سالوادور آینده را سرنگون کرد، ژنرال پینوشه به سرهنگ مانوئل کونترراس برای «ازبین بردن سرطان کمونیسم» در کشور اختیار تام داد. خیلی زود، «مدیریت اطلاعات ملی شیلی» (DINA) تبدیل به دولتی در دولت شد.
نیروی ویژه ضد تبعیدی
یکی از مشکلات اصلی، حضور سنگین مخالفان سرسخت بود. DINA موفق شد قتل ژنرال پراتز را سازماندهی کند، اما ضد کاستروهای کوبایی که در فوریه ۱۹۷۵، برای کشتن کارلوس آلتامیرانو و ولودیو تیتلبوییم، به ترتیب روسای در تبعید حزب های سوسیالیست و کمونیست شیلی، به خدمت گرفته شده بودند موفق به اینکار نشدند. در آغاز ماه اوت، کونترراس سفری را به قصد متقاعد ساختن دستگاه های امنیتی همه کشورهای آمریکای لاتین، به ایجاد یک نیروی ویژه ضد تبعیدی آغاز کرد. او همچنین در مقر سازمان «سیا» در واشنگتن با معاون مسئول آمریکای لاتین این سازمان دیدار کرد و سرانجام به آقای ریواس، معاون دستگاه های اطلاعاتی ونزوئلا توضیح داد که «خواهان داشتن مأموران اطلاعاتی در سفارت خانه های شیلی در کشورهای خارجی است (۴)». به گفته آقای ریواس، دولت ونزوئلا تنها کشوری بود که این امر را رد کرد. برزیل، آرژانتین، اوروگوئه، پاراگوئه و بولیوی آن را پذیرفتند.
به موازات این امر، دستور داده شد که شبکه ای در اروپا ایجاد شود که عاملان آن تروریست های راست افراطی ایتالیا باشند. در ۶ اکتبر ۱۹۷۵، برناردو لیتون، معاون پیشین ریاست جمهوری شیلی و یکی از بنیانگذاران حزب دموکرات- مسیحی، همراه با همسرش در رُم توسط کوماندوهای فاشیست مورد حمله قرار گرفتند. او از این حمله جان به در برد ولی همسرش برای همه عمر فلج شد. ژنرال پینوشه به رغم این شکست در سوء قصد، با استفانو دله شیایی، فرمانده کوماندوهای ایتالیایی دیدار کرد و او پذیرفت که در خدمت شیلیایی ها بماند.
نخستین «گردهمایی کاری اطلاعاتی ملی» که توسط سرهنگ کونترراس تدارک دیده شد، در ۲۵ نوامبر تا ۱ دسامبر ۱۹۷۵ در سانتیاگو برگزار شد. این گردهمایی «مطلقا محرمانه بود». پیشنهاد اصلی کونترراس درمورد ایجاد یک بایگانی قاره ای بود «چیزی در کل شبیه به اینترپل، اما متخصص در امور ضد خرابکاری». نسخه شیلیایی عملیات «کُندر» متولد شد.
فعالیت های همکاری ضد خرابکاری
به گفته «سیا» که مدعی است فقط در سال ۱۹۷۶ (۵) از آن اطلاع یافته، ۳ کشور عضو «کُندر» یعنی شیلی، آرژانتین و اوروگوئه «فعالیت های همکاری ضد خرابکاری خود را گسترش داده بودند تا شامل کشتن تروریست های بلندپایه ای که در اروپا در تبعید بسرمی بردند نیز می شد. درحالی که در آن زمان سال ها بود که تبادل اطلاعات به صورتی کم و بیش دوجانبه جریان داشت، «سومین مرحله عملیات خیلی محرمانه “کُندر” شامل آموزش گروه های متخصصی بود که از کشورهای عضو می آمدند و در عملیاتی که کشتن تروریست ها یا هواداران سازمان های تروریستی را نیز دربر می گرفت شرکت می کردند. به عنوان نمونه، اگر یک تروریست یا هوادار سازمان تروریستی یکی از کشورهای عضو شناسایی می شد، یک گروه ویژه برای ردیابی و تحت نظر گرفتن او اعزام می گردید. هنگامی که ردیابی و مراقبت انجام می گرفت، گروه دومی برای هدف گیری او فرستاده می شد. گروه ویژه دارای مدارک جعلی صادر شده توسط کشورهای عضو بود. این گروه می توانست از افرادی از یک یا چند کشور تشکیل شده باشد».
می باید «تروریست ها» هدف گرفته می شدند جلادان آمریکای لاتین دیگر مرزی برای کشتن و ناپدید کردن نداشتند
درپایان ماه مه ۱۹۷۶، یک گردهمایی «کُندر» در سانتیاگو شیلی برگزار شد. موضوع اصلی این گردهمایی، همکاری درازمدت بین دستگاه های امنیتی کشورهای شرکت کننده، در سطحی بیش از مبادله اطلاعات بود. می باید «تروریست ها» هدف گرفته می شدند. جلادان آمریکای لاتین دیگر مرزی برای کشتن و ناپدید کردن نداشتند. دوره ای بود که هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه ایالات متحده به ژنرال پینوشه می گفت: «چنان که می دانید، ما در ایالات متحده از صمیم قلب در کنار شما هستیم (۶)».
دیدار در بوئنوس آیرس
به شکلی متناقض، سیاست کشتن هدفمند مخالفان، ابداع شده توسط سرهنگ کنترراس بود که، دستکم به طور رسمی، به «کُندر» پایان داد. درواقع، اشتباه او این بود که اورلاندو لتلیر، وزیر پیشن دولت سوسیالیست آینده را در ۲۱ سپتامبر ۱۹۷۶ در واشنگتن کشت. آمریکایی ها برای پی بردن به آمران قتل تحقیق کردند. رییس دفتر اف بی آی در بوئنوس آیرس گزارشی تهیه کرد و درآن «کُندر» و فعالیت های آن را شرح داد. بخش هایی از این گزارش در مطبوعات آمریکایی بازتاب یافت. تحقیقاتی در مجلس براه افتاد. در شیلی، «مدیریت اطلاعات ملی شیلی» (DINA) منحل شد و بلافاصله جای خود را به نهادی دیگر داد که سرهنگ کونترراس در آن نقشی نداشت. به نظر می آید که در آن زمان دولت آمریکا فشار می آورد که «کُندر» تعطیل شود و این فشار، به ویژه از زمان انتخاب رییس جمهوری دموکرات، جیمی کارتر در نوامبر ۱۹۷۶، شدیدتر شد.
از ۱۳ تا ۱۵ دسامبر ۱۹۷۶، اعضای سازمان برای گفتگو درباره برنامه های آینده در زمینه ای جدید، در بوئنوس آیرس گرد آمدند. حکومت نظامی حاکم بر آرژانتین از ماه مارس دست همه دیکتاتورها را در وحشیگری از پشت بسته بود. این حکومت با دردست گرفتن اوضاع با پاراگوئه مجرای محرمانه و مطمئن تر دیگری پیدا کرد. در مارس ۱۹۷۷، در آسونسیون (پاراگوئه) سومین «کنفدراسیون ضد کمونیست آمریکای لاتین» (CAL)، با حضور شکنجه گران و اعضای هیئت های مرگ برگزار شد. در این گردهمایی، ژنرال گوستاوو لِی، عضو حکومت نظامی شیلی، خورخه ویلدا،رییس جمهوری نظامی آرژانتین و هرچه شکنجه گر و اعضای هیئت های مرگ که در آمریکای لاتین یافت می شد حضور داشتند. CAL برآمده از جنبشی بین المللی مرتبط با دستگاه های اطلاعاتی، «لیگ ضد کمونیت جهانی» ( WACL) بود. مسائل متعددی مطرح شد: رفتار آمریکا درمورد قصد برقراری دموکراسی در آمریکای لاتین، گسترش فعالیت های چریکی در آمریکای مرکزی و سرانجام، موضع گیری بخشی از کلیسای کاتولیک که وابسته به جنبش بین المللی کمونیستی درنظر گرفته می شد. بولیوی ها برنامه ای پیشنهاد کردند که هدف آن «ازبین بردن» مسیحی های هوادار آزادی بخشی مذهبی بود. با این برنامه موافقت شد. این امر باعث کشته شدن صدها کشیش، راهب و اعضای لائیک جوامع مذهبی و غیره شد که در سال ۱۹۸۰ با قتل اسقف اسکار رومرو (۷) در حین انجام مراسم نیایش در پایتخت سالوادور به اوج رسید.
گردهمایی دوجانبه اطلاعاتی و دیدارهای «کنفرانس ارتش های آمریکایی» (CEA) تحت نظر ایالات متحده ادامه یافت. آرژانتین هیئت های زیادی به آمریکای مرکزی فرستاد تا به نیروهای مسلح و پلیس های سیاسی آنها کمک کند. در نیکاراگوئه، سقوط دیکتاتور آناستازیو سوموزا، که توسط ساندینیست ها در ژوییه ۱۹۷۹ سرنگون شد، مردم آمریکای لاتین را ترغیب به انتخاب معیارهایی مشترک کرد. از آوریل ۱۹۸۰، وزارت دفاع آمریکا می دانست که شیلی، آرژانتین، اوروگوئه، پاراگوئه و برزیل ایده ایجاد یک «سازمان ضد تروریستی بین المللی» که شکل جدیدی از «کُندر» بود را مطرح کرده اند. در این مدت، کشتارهای هماهنگ انجام شده زیرنظر «کنفدراسیون ضد کمونیست آمریکای لاتین» (CAL) توسط جوخه های مرگ و نهادهای امنیتی در آمریکای مرکزی ادامه داشت و استفاده از بایگانی های «اگرمیل» (Agremil) از جمله بازداشت های چند ملیتی، مبادله زندانیان، گروه های بین المللی شکنجه گر و غیره همچنان رایج بود.
رئیس جمهوری ریگان، نقطه عطف
در سال ۱۹۸۱، گردهمایی «کنفرانس ارتش های آمریکایی» (CEA) در واشنگتن برگزار شد: رونالد ریگان جمهوری خواه تازه انتخاب شده بود. این نقطه عطفی جدید بود. وجود نیکاراگوئه ساندینیست باعث ازسر گرفته شدن همکاری ها شد. تصمیم گرفته شد که توافق های دوجانبه جدیدی درباره اطلاعات مربوط به «تروریست ها» امضاء شود و بخصوص یک دبیرخانه دائمی از سوی CEA ایجاد شود که در سال ۱۹۸۴ در سانتیگو شیلی تشکیل شد.
این کوشش نظامی ها آخرین سنگر علیه کمونیست ها در آمریکای جنوبی (با پاراگوئه) در زمانی بود که آرژانتین در سال ۱۹۸۵ به صورت یک دموکراسی درآمد. در این حین، دولت ریگان برنامه خود برای جنگ مخفیانه در آمریکای مرکزی را به عهده سازمان «سیا»، بخش خصوصی و CAL گذارد. درمورد محتوای ایدیولوژیک CEA، این امر به صورت جنگ علیه «کمونیسم بین المللی» باقی ماند. اما، کسانی که به مخالفت با چپ و کشیش ها عادت داشتند، سازمان های دفاع از حقوق بشر، هواداران محاکمه شکنجه گران، قضات یا روزنامه نگاران و مخالفان فسادی که نظامیان در حد زیادی در آن دست داشتند هم افزوده شدند.
هنگامی که ایالات متحده به مبارزه علیه نیکاراگوئه ساندینیست پرداخت، «کُندر» به طور رسمی از صحنه آمریکای مرکزی ناپدید شد. به عبارت ساده تر، پایان جنگ سرد و کاهش زیاده روی های آن ضربه ای مرگبار به آن وارد کرد. با آن که عملیات آن تنها مربوط به چند ده یا چند صد قربانی هدف گیری شده بود، ترازنامه کلی سرکوب ها در این دوره برای آمریکای جنوبی حدود ۵۰ هزار کشته، ۳۵ هزار ناپدید شده و ۴۰۰ هزار زندانی بود.
«کُندر» به شکلی که وجود داشت دیگر فعال نیست، اما هیچ چیز مانع از آن نیست که تصور شود که شاید روزی از نو فعال گردد.
۱- Secretaria Permanente CEA, Boletin Informativo, n° 1, Santiago (Chili), 1985
۲- ائتلاف گروههای سیاسی چپگرا که اتحاد آنها اجازه انتخاب سالوادور آلنده به ریاست جمهوری شیلی را در ۴ سپتامبر ۱۹۷۰ داد.
۳- Cf. « Informe de la Comisión de Verdad y Reconciliación », Santiago (Chili), 1991. Accessible sur le site de l’Instituto Nacional de Derechos Humanos, https://bibliotecadigital.indh.c
۴- شهادت ۲۹ ژوئن ۱۹۷۹ در برابر دادگاه های آمریکایی، در جریان محاکمه ای که علیه قاتلان اورلاندو لتلیر در واشنگتن مطرح شد.
۵- درست یا نادرست، این ادعا نمی تواند این واقعیت را پنهان کند که سرهنگ کنتراس از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۷ یک خبرچین سیا بوده است. https://nsarchive2.gwu.edu
۶- Cf. Antonia Laborde, « La reunión privada entre Kissinger y Pinochet en Chile : “Queremos ayudarlo : simpatizamos con lo que están tratando de hacer aquí” », El País, Madrid, 26 mai 2023
۷- اسقف اعظم سان سالوادور، Mgr Romero ، سی و هشت سال پس از قتلش در سال ۲۰۱۸ به فرمان پاپ فرانسیس در سال ۲۰۱۸، به عنوان قدیس شناخته شد.
Pierre ABRAMOVICI
خبرنگار و نويسنده ي کتاب “صخره ي اشغال شده”، انتشارات Seuil پاريس ٢٠٠١.
این بحثها فایده ندارد. معلوم نیست منظور از کمونیست در این مقاله چیست؟ منظور آدمهای مارکسیست بوروکرات بورژوا-دولتی حاکم در بلوک شرق است؟ در جنایت پیشه بودن امپریالیستهای غربی شکی نیست اما بلوک شرق و احراب مارکسیستی حاکم سابقش هم سرکوبگر و جنایتکار بودند. آنارشیست