بهای این ماجراجویی ها می تواند موجودیت ایران باشد
محمد علی اصفهانی
.
ماجراجویی های سپاه پاسداران در خلیج فارس، با نظر موافقِ از سر اختیار یا از سر اجبار ولی فقیه، هر روز ابعاد خطرناک تری به خود می گیرد، و میهن ما را در یکی از حساس ترین برش های ژئوپولیتیک خاورمیانه، هرچه بیشتر در معرض درگیری نظامی ناخواسته ـ و به تعبیری خواسته ـ با آمریکا، و حتی به طور مضحکی با حاکمان عربستان و متحدان آن ها در منطقه قرار داده است.
نیاز چندانی به ذکر درگیری های اخیر که همگان در جریان آن هستند نیست، و در مورد سابقه ی درگیری های نظام ملایان و آمریکا در آب های خلیج فارس هم کسانی که می خواهند نگاهی به این سابقه داشته باشند می توانند ـ از جمله ـ به لینک پاورقی (۱) مراجعه کنند.
ولی فراموش نکنیم که درگیری مربوط به «جزیره ی فارسی» در زمستان سال گذشته، اگر درایت فرمانده آمریکایی، و مدیریت خونسردانه ی اوباما نبود، و یا اگر زمان بازداشت ملوانان آمریکایی اندکی طولانی می شد، می توانست کار را به جا های بسیار باریک بکشاند.
و درگیری های اخیر ـ تا این لحظه ـ هم همینطور.
اما تا کی می توان روی شانس حساب باز کرد و بعد گفت که این دفعه هم به خیر گذشت؟ هر درگیری عمدی یا غیر عمدی، در هر لحظه یی، بالقوه این قابلیت را دارد که منجر به درگیری بزرگی شود که مهار آن حتی با وجود حسن نیت یا خویشتن داری احتمالی رییس جمهوری آمریکا ـ هر که باشد و از هر حزب و دار و دسته یی که باشد ـ غیر ممکن شود.
و اصلاً چه کسی تضمین کرده است که در تقریباً چهار ماه باقی مانده از حضور اوباما در کاخ سفید، کار به جایی نخواهد کشید که چنان درگیری یی رخ دهد؟
نه، اینطور نیست، و انتخاب، الزاماً همیشه به میل و ارده ی یک رییس جمهوری بر نمی گردد، بلکه در موقعیت هایی که به امنیت و اعتبار و حاکمیت جهانی آمریکا مربوط می شود، شاید دیگر کاری از صبور ترین و اهل مدارا ترین رؤسای جمهوری هم بر نیاید، و پاسخگویی او به مردم کشور خود و به افراد و نهاد های مخالف و منتظر بهانه دشوار تر از آنی شود که جایی برای سلیق و تمایل خود او باقی بگذارد.
اتفاقاً در این مورد خاص، باید پیچیدگی مضاعف این دور انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ـ به خصوص زد و بند های پنهان و پشت پرده ی داخلی و خارجی ـ را در نظر داشت که علاوه بر مسایل عام، با مسأله ی برجام و به ویژه پسابرجام، و وحشت خیلی ها از جمله عربستان سعودی و متحدانش، و صد البته اسراییل، از تبدیل شدن ایران به یک وزنه ی سیاسی بسیار تأثیر گذار و تعیین کننده در منطقه و تحولات لحظه به لحظه ی آن هم گره خورده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در تئوری ـ اگر عوامل دیگر معادله را در نظر نگیریم ـ ایران، البته خواهد توانست پاسخ بسیار درهم شکننده یی به خاندان متنازع و در حال فروپاشی آل سعود (۲) ، و به متحدان آن در منطقه که فقط می توانند زورشان را به وحشیانه ترین وجه قابل تصور به مردم محروم و بی پناه و بی دفاع یمن برسانند و ادای اسراییل را در هیأت کاریکاتوری آن در بیاورند بدهد تا حایی که تمامیت ارضی کشور آن ها و حاکمیت آن ها و حتی موجودیت فیزیکی خود آن ها را هم نیست و نابود کند.
اما این، فقط به لحاظ تئوری است. چرا که در چنان فرضی، پای آمریکا، و پای اسراییلِ همیشه در کمین نشسته و دوست و یار و یاور و مولا و مقتدای جدید عربستان سعودی هم به ماجرا کشیده خواهد شد.
این معادله، دو عاملی نیست، بلکه چند و چندین عامل دارد. و ریاضی و خطی و هندسی و مکانیکی نیست، بلکه دیالکتیکی است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی از سناریو های بسیار محتمل در آب های خلیج فارس، سناریوی خلیج تانکِن است. با این تفاوت که اگر تنظیم و اجرای سناریویی مثل سناریوی خلیج تانکن، در زمان حاکمیت نئوکان ها و جرج بوش پسر و رامسفلد و دیک چه نی، می توانست یک اقدام آمریکایی باشد (۳) در حال حاضر، و در حاکمیت اوباما و احتمالاً هیلاری کلینتون (حساب ترامپ جدا ست) خطر تنظیم و اجرای سناریویی از آن دست را باید در اندرون نظام ملایان، و به خصوص در اندرون نهاد فرمانروای اصلی سیاست و اقتصاد ایران یعنی مافیایی به نام سپاه پاسداران جستجو کرد و تحت نظر داشت.
صرف نظر از فساد ماهوی و ذاتی نظام ملایان و سپاه پاسدارانش، و منافع بخش هایی از این نظام و این سپاه در برافروختن آتش جنگ، در این مقطع و در این مورد، آنچه می تواند جدی تر (اگرچه کمرنگ تر) باشد، نقش جاسوسان شماره دار و مأموران رسمی سرویس های اطلاعاتی موازی یا متقاطع یا متنافر خارجی، و نیز نفوذی های بی شماره و غیر رسمی و مقطعی آرزومند و حسرت به دل و رؤیاپردازِ به خدمت گرفته شده یا متقاضی و متمنی به خدمت گرفته شدن توسط همان سرویس ها، در دل نظام و نهاد هایی همچون سپاه پاسداران است. که البته، این نیز چیزی جز محصول همان فساد ماهوی و ذاتی نظام ملایان نیست.
در نظام سوراخ سوراخی که مسئول میز اسراییل سپاه پاسدارانش، و مسئول میز اسراییل وزارت اطلاعاتش ـ هر دو ـ جاسوسان اسراییل از آب در آمده اند (۴) و خدا می داند که چه انسان های بی گناهی را تحت عنوان جاسوس به زندان ها و کشتارگاه ها فرستاده اند تا رد گم کنند، آیا چنین امری دور از انتظار است؟ و یا بر عکس، کاملاً قابل انتظار و «طبیعی» است؟
در دی ماه ۱۳۸۶ و در شرایط تا حدود زیادی متفاوت آن زمان، مقاله ی مفصلی با عنوان «از خلیج تانکن در ۱۹۶۴ تا خلیج فارس در ۲۰۰۸ ـ همان استراتژی دروغ و چالش جنگ طلبانه؟» منتشر کرده بودم که ترجمه و توضیح و تشریح و تکمیل نوشته یی از «آلن درنو» در روزنامه ی Témoignages ارگان حزب کمونیست «رئونیون» از سرزمین های ماوراء بحار فرانسه بود. (۴)
و حالا باز آن بخشی که به شرح ماجرای خلیج تانکن پرداخته بود را از آن مقاله، با تأکید بر تفاوت هایی که میان شرایط دیروز با شرایط امروز وجود دارند، در اینجا می آورم.
از اینجا به بعد، بخشی است از نوشته ی «آلن درنو»، بدون دخل و تصرف:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(…)
در ماه اوت ۱۹۶۴ توطئه یی و دسیسه یی توانست زمینه ی دخالت وسیع آمریکا در جنگ ویتنام را فراهم آورد.
اینییاسیو رامونه [مدیر] و نویسنده ی لوموند دیپلماتیک، در ژوئیه ی سال ۲۰۰۳ از آن ماجرا چنین یاد می کند:
دو ناوشکن آمریکایی اعلام کردند که در خلیج «تانکِن» مورد حمله ی اژدرافکن های ویتنام شمالی قرار گرفته اند.
بلافاصله، تلویزیون ها و مطبوعات آمریکایی، از این حرف، یک «موضوع ملی» ساختند. آن ها فریاد برآوردند که آمریکا مورد تحقیر قرار گرفته است. و خواستار آن شدند که آمریکا این تحقیر شدگی را پاسخ دهد.
جانسون، رییس جمهوری وقت آمریکا، از این موضوع دستاویزی ساخت برای بمباران ویتنام شمالی.
او از کنگره خواست که قطعنامه یی را تصویب کند که به او اجازه دهد تا ارتش آمریکا را در جنگ ویتنام کاملاً درگیر و متعهد کند.
و جنگ آمریکا در ویتنام، اینچنین بود که آغاز شد، و سرانجام بعد از مدتی دراز با شکست آمریکا در سال ۱۹۷۵ به پایان رسید.
بعد ها خود اعضای اکیپ های همان دو ناوشکن که آمریکا مدعی بود که ویتنام شمالی به آن ها حمله کرده است، صریحاً به زبان خود اقرار کردند که آن ماجرا کاملاً بی پایه و من درآوردی بوده است.
از طرف دیگر، نوام چامسکی، پدر اندیشه ی معترض در آمریکا که سابقه ی تعلق بیش از نیم قرن به این اندیشه را دارد، در کتاب خود با عنوان «ساختن افکار عمومی»، در باره ی این مانیپولاسیون تاریخی چنین می نویسد:
در ۳۰ و ۳۱ ژوئیه [۱۹۶۴] نیروی دریایی سایگون [نیروی دریایی دولت دست نشانده ی آمریکا در ویتنام جنوبی] به جزایر کرانه ی ویتنام شمالی حمله کردند. و این تجاوز، اعتراض فوری و رسمی ویتنام شمالی در نزد «کمیسیون بین المللی کنترل» را همراه داشت.
ناوشکن آمریکایی «ماداکس» در حال جاسوسی الکترونیک، در روز دوم ماه اوت وارد محوطه ی دوازده مایلی یی شد که ویتنام شمالی آن را جزء آب های سرزمین خود می دانست.
و وقتی که با برخورد ویتنام شمالی با این تجاوز رو برو شد آتشباری را آغاز کرد.
در این نبرد، «ماداکس» آمریکایی فقط یک گلوله خورد؛ در حالی که ناوچه های گشتی کره ی شمالی آنچنان به وسیله ی هواپیما های آمریکایی مورد حمله قرار گرفتند که یا آسیب دیدند و یا منهدم شدند…
در پنجم اوت، جانسون در برابر عموم، از «حمله ی آشکار در آب های آزاد علیه آمریکا» سخن به میان راند و آن را تقبیح کرد. در حالی که ویتنام شمالی و چین، هردو، تأکید کردند که اصلاً آنچه با نام «حادثه ی خلیج تانکن» بر روی آن مانور داده می شود واقعی نبوده است.
در همان پنجم اوت، هواپیما های آمریکایی، تأسیسات ویتنام شمالی را بمباران کردند؛ و کشتی های این کشور را هم متلاشی ساختند.
رابرت مک نامارا، وزیر دفاع وقت آمریکا، اعلام کرد:
ـ «ماداکس»، یک گشت معمولی و مطابق روال همیشگی انجام می داد. کاری که در سراسر جهان انجام می دهد.
و در پی این سخن او، در هفتم اوت، در واشنگتن، کنگره، قطعنامه یی به تصویب رسانید که مطابق آن به رییس جمهوری اجازه داده می شد که هرگونه اقدام لازم رابرای مقابله با هر حمله یی به نیرو های آمریکایی انجام دهد؛ و بر هرگونه تهاجمی نقطه ی پایان نهد.
این قطعنامه در مجلس نمایندگان با ۴۱۶ رأی موافق، بدون هیچ رأی مخالف، و در سنا با اکثریت مطلق، منهای دو رأی، به تصویب رسید.
و همین قطعنامه بود که مبنایی شد برای تصعید جنگ آمریکا در ویتنام.
نوام چامسکی ادامه می دهد:
این قصه ی حادثه ی خلیج تانکِن، یک نمونه ی کلاسیک مدیریت اطلاعات رسانی در ایام جنگ سرد است… در کل، و یا در اجزاء، همه ی گزارش های مربوط به این قصه، شیادانه و یا تقلبی بوده اند.
او می افزاید:
«چنین است که آمریکا، جنگی طولانی و مهیب را به منظور رسیدن به اهداف خودش در پیش گرفت. به بهای ویران کردن بخش بزرگی از هندو چین؛ و با برجا نهادن میراثی که شاید هرگز پاک کردنی نباشد.«
میراثی از مرگ؛ از تکه پاره کردن و مسموم کردن طبیعت؛ و آنچنان که یکی از نویسندگان لوموند دیپلماتیک، در سال ۲۰۰۲ ، نوشته است:
بزرگ ترین جنگ اکولوژی در تاریخ بشریت.
(…)
۲۴ شهریور ۱۳۹۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت ها:
۱ ـ تاریخچهای از رویاروییهای دریایی ایران و آمریکا ـ بی بی سی ـ ۵ شهریور ۱۳۹۵
www.bbc.com/persian/iran/2016/01/151231_l45_iran_us_military_confrontation
۲ ـ رابرت فیسک، از جمله در مقاله ی ۲۶ مارس ۲۰۱۵ خود در باره ی تجاوز عربستان سعودی و «ائتلاف عربی» به یمن، به بی درایتی پادشاه جدید عربستان سعودی، به تأثیرات منفی این تجاوز بر آینده ی عربستان سعودی، و به بی اعتمادی ها و نزاع های خانوادگی و فکری و عقیدتی و راهبردی میان شاهزادگان سعودی اشاره می کند، و این که: «انقلاب یمن، خنجری است در امعا و احشای خاندان آل سعود.»
گزیده یی از آن مقاله را همراه با گزیده یی از دو مقاله از عبدالباری عطوان، می توانید در مقاله ی زیر بخوانید:
«شمشیر عربستان سعودی، ایران را نشانه گرفته است، نه یمن را» ـ به همین قلم ـ ۸ فروردین ۱۳۹۴
http://www.ghoghnoos.org/ak/kb/iran-yemen.html
۳ ـ یک دوجین طرح در دفتر چه نی، برای ساختن بهانه ی حمله به ایران ـ نگاهی به کنفرانس سیمور هرش در ارتباط با قسمت های حذف شده ی مقاله اش در «نیویورکر» ـ به همین قلم ـ تابستان ۱۳۸۷
http://www.ghoghnoos.org/ak/ku/cheney.html
و همچنین:
لطفاً تنگه ی هرمز را ببندید؛ می خواهیم خوزستان را بگیریم ـ به همین قلم ـ ۱۶ دی ۱۳۹۰
http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/hormoz.html
۴ ـ مسئولان «میز اسراییل» سپاه و «میز اسراییل» وزارت اطلاعات، جاسوسان موساد بوده اند! ـ نگاهی به مقاله ی رضا علیجانی ـ ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
Comments
بهای این ماجراجویی ها می تواند موجودیت ایران باشد<br>محمد علی اصفهانی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>