با کیمیایشان، مس ما زر نمیشود
محمد علی اصفهانی
هرچند که نه خودش، و نه دار و دستهٔ مرموزش که به نظر میر سد که در حوزهٔ نفوذ پیدا و پنهان و مستقیم و غیر مستقیم موساد و شرکا قرار داشته باشند، از جای خود تکان نخوردهاند و همچنان مشغول برنامهریزی و آمادهسازی خود برای روزها و ماههای در پیش رو هستند، دیوانهٔ خطرناکی به نام سعید جلیلی، علی رغم آرای سازمانی و منسجم جبههٔ پایداری، و علی رغم موفقیت در خالی کردن زیر پای قالیباف و کنار زدن باند امنیتی ـ نظامی او، خوشبختانه نتوانست بر ریاست قوهٔ مجریه مستقیماً چنگ بیاندازد.
دریک خط مستقیم، معنای دیگر این «خوشبختانه» میتواند شادمانی از رسیدن پزشکیان به ریاست جمهوری باشد، اما در مناسبات اجتماعی، آن هم در این ابعاد، خط جایی ندارد و حجم است که حرف اول و آخر را میزند.
چون از شهریور هزار و چهارصد و یک به بعد، همه چیز را ـ تا اطلاع ثانوی ـ باید در حجم جنبش انقلابیِ (یا خیزش انقلابیِ) زن، زندگی، آزادی، و تأثیر و تأثرات ارگانیک آن بر و در و از و با جامعه به عنوان یک ارگان زندهٔ متکامل، بررسی کرد، پزشکیان و جلیلی را موقتاً به حال خود واگذاریم و به دنبال دغدغهٔ اصلیمان برویم که باید تلاش برای ارتقای خیزش یا جنبش تا ارتفاع انقلاب باشد.
با بهرهگیری از هر فرصتی، از جمله همین فرصت پیشآمده.
و انقلاب، البته و صد البته با سرنگونی و براندازی یکی نیست، ولی مصداق سخن ملای ضد ملای روم است که فرمود:
ـ چون که صد آمد، نود هم پیش ماست
بینیاز از تجزیه و تحلیل و کذا و کذا، این شعر که در پنجم شهریور ۱۳۸۸ در گرماگرم جنبش پر برکت خرداد یا همان جنبش سبز نوشته بودمش و منتشرش کرده بودم، هنوز هم، همچنان حرف اول و آخر را میزند.
یعنی حرف اول و آخر من را.
۲۰ تیر ۱۴۰۳
ـــــــــــــــــــــــــ
بیانقلاب، قصهٔ ما سر نمیشود
وین جنبش از شعار، فراتر نمیشود
دیگر به نام میهن و دیگر به نام دین
جز خر از این به بعد کسی خر نمیشود
میهن به جنگ و فتنه ندارد نیاز و نیز
دین خدا قبالهٔ منبر نمیشود
سالوس دینفروش کفن دزد را بساط
بر هم زن و بگوی که دیگر نمیشود!
میمون نوشته اند که انسان شود، ولی
انسان گمان مدار که عنتر نمیشود!
پرواز، واقعیسْت، پریدن بهانه است
پشّه اگر پرید کبوتر نمیشود!
کاری کنیم تا که نکردند کارمان
با کیمیایشان مس ما زر نمیشود
باید امید خویش ببرّیم از این و آن
مشکل، گشاده زین در و آن در نمیشود
از ضجّهها و ناله و فریادهای ما
(هرچند حق) نه! گوش جهان کر نمیشود
ما آزموده ایم همهْ شیوهها و حال
بیانقلاب، کار، میسر نمیشود
از جان پاک این همه در خونتپیده گل
باغی شکفتهاست که پرپر نمیشود
این باغ سبز و سرخ و سفید و هزار رنگ
بیآفتاب، لیک تناور نمیشود
ای آفتاب روشنِ در راه: انقلاب!
بر دَم که بیتو شام به آخر نمیشود!
ققنوس ـ سیاست انسانگرا
www.ghoghnoos.org
آقای اصفهانی،
توضیح داده ام که جرا در مورد آنارشیسم نوشته ام.
در ارتباط با مقاله شما هم، توضیح داده ام که چطور شورش زن زندگی آزادی را نمیتوان نه در خدمت و نه انقلابی دانست -بستگی به تعریف ما از انقلاب دارد. مثلا، جنبش دموکراسی خواهانه علیه احزاب کمونیست سرمایه داری دولتی بلوک شرق، همگی نه تنها ارتجاعی بودند بلکه به ارتجاع ختم شدند و هیچ چیز انقلابی از آن بیرون نیامد و تمام آن دولتها الان عضو ناتو هستند. یعنی، همان موقع، دموکراسی میخواهم، دیکتاتوری نمیخواهم، ارتجاعی بود.
در ارتباط با “ارتقا”، معنی ارتقا به تعریف انقلاب بستگی دارد. .
آنارشیست
پاسخ به سئوالات:
.
” بعد از اینکه آنارشیسم روی کار آمد چند روز طول میکشد تا برده گی مزدی از بین برود و حقوق زنان با مردان مساوی شود و شوراها در سرایر مملکت حاکم شوند و وطن و احساس وطن از بین برود ؟ یا اینکه آنارشیسم یک پروسه است و ماهها و سالها طول میکشد تا جامعه کمونیستی شود؟”
پاسخ:
احساس وطن فی الحال در انارشیستها از بین رفته است چون روند اولیه شکل گیری ایده انارشیسم در یک فرد است. یک فرد می بیند که بدی ذهنیت ارتجاعی از خارجی نیست، “وطنی” هم هست، وطن آزاد بشه، به وطن حمله میکنند، وطنشان را آزاد کنند، مای انقلاب نکرده به آنها حمله میکنیم.. کلا روند از بین رفتن ارتجاع یک پروسه است (خودتان ذکر کرده اید) که از ذهن و بعد عمل آغاز میشود، آغاز شده از سرنگونی نیست، قبل از سرنگونی است. پروسه نفی فرهنگ حاکم بر بشر ایرانی و غیر ایرانی است. منظور از فرهنگ معنی انسان شناسی ان است نه ادبیات، رقص و نقاشی و غیره. روند تغییر فرهنگی کند است. چون اطلاعات عینی کافی وجود ندارد، نمیتوان طول مدت را دقیقا محاسبه کرد.
.
“بعد از اینکه شوراهای آنارشیستی حاکم شدند چه مدت طول میکشد تا امپریالیسم و حکومت دینی و مرام مارکسیسیتی از بین برود؟”
پاسخ
شوراها و یا کلکتیوها و یا هر چه، بتدریج، قبل از سرنگونی ها در یک یا چند کشور و یا در کل جهان بشر، شکل میگیرند و غالب می شوند. چون اطلاعات کافی نمیتوان داشت، نمیتواند زمان آنرا محاسبه کرد. پیدایش جامعه آنارشیستی کمونیستی از لحاظ منطق حرکت، در بعد بسیار تجرید شده، با سایر مناسبات اجتماعی، مثلا، برده داری، متفاوت نیست، پروسه ای و تدریجی و کند میتواند باشد. بدون عقب نشینی سرمایه داران، مردسالاران، امپریالیستها و غیره “شوراها” ، شکل نمیگیرند، به عبارت دیگر، شکل گیری “شوراها” به معنی عقب نشینی آنهاست حتی در یک کانون محدود. مثلا، اگر شما در خانه اتان جلسه انقلابی بگذارید، این برای ارتجاع قابل قبول نیست، اما موفقیت شماست.
.
“اگر این اهداف عملی نشد آیا باید با هر سه وارد جنگ شد؟ یا کوشید یکبار دیگر بقدرت رسید و دنبال شعارهای آنارشیستی فوق رفت.”
پاسخ:
موفقیت راه بستگی به درجه هوشیاری و اراده عملی آنارشیستها دارد. اگر خودشان را جمع و جور نکنند، اگر احساسی برخورد کنند ، موفقیتی حاصل نخواهد شد. برخلاف دیدگاه مارکسیستی، موفقیت تضمین شده نیست. مارکسیستها میگویند که کمونیسم “ضرورت تاریخی” است. یک تفسیر از این دیترمینیستی هست که خرافه محظ است. کلا چنین ضرورتی وجود ندارد چون فرهنگ بشر از طریق ابداع و فکر و اراده کار میکند و در خود نیست.
جنگ با امپریالیسم در تمام کشورهای امپریالیستی و غیر امپریالیستی در جهان وجود دارد. مسئله این است که چگونه میتوان ذهنیت آنارشیستی را در مقابله با آن بوجود آورد تا از آن ارتجاع درست نشود. مبارزه با مردسالاری و با مذهب و یا مارکسیسم هم ، مثل امپریالیسم و بردگی مزدی، در جریان است.
اگر اهداف عملی نشود، یعنی اگر در روند شکلگیری تشکیلاتی و ذهنی پیشرفتی حاصل نشود، منظور از موفقیت فعلا سرنگونی نیست، جامعه اقتدارگرای امروزی باقی می ماند و ذهنیت سلطه از طریق ابتکارات و تناقضات و تطبیق، تکامل پیدا میکند، که کماکان تکاملی ارتجاعی است – تا به امروز که تکامل ارتجاعی بوده و برای اکثریت بشر توام با بردگی و بدبختی . ما خواستار تکامل انقلابی باید باشیم. اگر دقت کنید متوجه میشوید که درک من از تکامل با مارکسیستها و سایر سلطه طلبها فرق دارد. از لحاظ بقیه، ابتکار ذهنی و اراده در تکامل موجود نیست. در دیدگاه من، وجود دارد. شواهدی وجود ندارد که بگوید بکه مثلا بردگی سرمایه دارانه از ابتکار و عمل بوجود نیامده.
.
“چه مدت طول میکشد تا آنارشیست ها به کمونیسم برسند،وقتی شوراها همه جا قدرت را گرفتند؟ 3روز، یا 3 ماه، یا3 سال، یا 30 سال، یا 3 قرن ؟”
پاسخ:
انارشیستها فی الحال به جامعه کمونیستی و آنارشیستی رسیده اند ، که تشکلات انهاست. برخلاف نظر مارکسیستها، جامعه ایده ال در روابط فعلی شکل میگیرد و به سرنگونی و قدرت سیاسی محدود نیست. فقط این جامعه ایده ال، تمامیت پیدا نکرده و امکان از بین رفتن و یا رکود دارد مسئله این است که چگونه بتوان این ذهنیت و روابط تشکیلاتی را در میان دیکران تشویق کرد، با آنها رابطه برقرار کرد تا کل جنبش آنارشیستی- کمونیستی بسط پیدا کند. بسط به این صورت: از کانونهای محدود، به محلات شغلی و زندگی، از محلات به شهرها و از شهرها به کشورها و بلاخره همه جهان. منطق این روند عجیب و غریب نیست، روابط برده داری، فئودالی، شیوه تولید آسیائی و سرمایه داری، ،تدریجی شکل گرفتند.کلا روند تکامل جامعه تدریجی و کند است. مثل خودمان و یا زندگی کودکان مان، و کودکان کودکان مان و الی آخر. بعضی از امپراتوری ها بیشتر از هزار سال دست یک گروه و یا خانواده معین بوده است. درجه تکبر آنها حدی نداشته.
.
یک توضیح در باره کمیت زمانی:
چون محاسبه زمانی در سئوالات شما زیاد است، توضیح بدهم که کلا محاسبه زمان در علوم اجتماعی ممکن است اما احتیاج به تشکیلات و عدم وجود مزاحمت دارد. از انجا که تشکلات و تهیه کمی اطلاعات اجتماعی عمدتا در دست حاکمین است، امکان همه پرسی و سایر تحقیقات اجتماعی برای ما وجود ندارد و ما مجبوریم بدون اطلاعات دقیق زمانی حرکت کنیم. البته، هر چه موفقیت بیشتر شود، پاسخ زمانی بهتر می شود. فعلا چنین کاری ممکن نیست. میتوان تمام ذهنیت ها را بطرق گوناگون فهمید و ارزیابی کرد، اما کی به آنارشیستها اجازه میدهد که مثلا با اقای بیل گیت و یا رئیس فلان سازمان امنیتی و یا چند تا کارگر کارخانه آدیداس، مصاحبه و اطلاعات برداری کند؟!! آزادی علمی-اجتماعی دست مرتجعین است، آنها باید سئولات مربوط به کی را جواب بدهند، ما نه. دست ما بسته است.
.
آنارشیست
دربارهٔ کامنت های تا این لحظه:
• ارتباط کامنت اول، و کامنت «سالام دوسلار» را با این شعر و این مقدمه، واقعاً نمی فهمم. آنچه در اینجا آمده است چه ربطی به آنارشیسم و یا به آنچه مجاهدین آن را «کانونهای شورشی» می نامند و چیزی جز یک شوخی سخیف با خودشان و با مردم نیست دارد؟
• از کامنت های دوست گرامی، «آنارشیست»، مطابق معمول، استفاده میکنم، و نقاط افتراق و نقاط اشتراک من و ایشان هم تقریباً روشن است.
• در پاسخ به دوست گرامی و کمپیدا، «رفیق سائل»، لازم است توضیح دهم که من هرگز ننوشته ام که جلیلی یا جبههٔ پایداری یا فلانی و فلانی، مأمور موساد و شرکا هستند. انچه من نوشته ام این است:
«به نظر میر سد که در حوزهٔ نفوذ پیدا و پنهان و مستقیم و غیر مستقیم موساد و شرکا قرار داشته باشند.»
قرار داشتن در حوزهٔ نفوذ پیدا و پنهان و مستقیم و غیر مستقیم»، خیلی با مأمور بودن فرق دارد.
رفتارهای این ها در موارد متعددی مشخصاً در جهت منافع خاص اسراییل است، و طبعاً این احتمال («به نظر میرسد») را تقویت میکند که کار روی این ها، به صورت «پیدا و پنهان و مستقیم و غیر مستقیم»، برای موساد که در تمامی ارکان ج.ا حضور دارد بسیار آسان باشد.
مجموعهٔ این حاکمیت، از صدر تا ذیل، در حال خدمت آگاهانه یا ناآگاهانه به اسراییل و هر بیکانهیی هستند که مخالف یک ایران مستقل و آزاد و آباد و یکپارچه و مقتدر است که در عین همزیستی مسالمت آمیز و بی تنش با همهٔ جهان و با همهٔ کشورهای منطقه، بتواند در صورت ضرورت، حرف اول و آخر را بزند.
اسراییل، در ایران، کمترین امکان نفوذ را در افراد «غیر مکتبی» و کم و بیش متعارف، و بیشترین امکان نفوذ را در «مکتبی» ها و ریش و پشم دارانِ ظاهراً به شدیدترین شکل و با کوبنده ترین شعار ها دشمن اسراییل دارد.
اصلاً قاعدهٔ بازی هم همین است!
آنارشیسم. سالام دوسلار !
— بعد از اینکه آنارشیسم روی کار آمد چند روز طول میکشد تا برده گی مزدی از بین برود و حقوق زنان با مردان مساوی شود و شوراها در سرایر مملکت حاکم شوند و وطن و احساس وطن از بین برود ؟ یا اینکه آنارشیسم یک پروسه است و ماهها و سالها طول میکشد تا جامعه کمونیستی شود؟
— بعد از اینکه شوراهای آنارشیستی حاکم شدند چه مدت طول میکشد تا امپریالیسم و حکومت دینی و مرام مارکسیسیتی از بین برود؟
— اگر این اهداف عملی نشد آیا باید با هر سه وارد جنگ شد؟ یا کوشید یکبار دیگر بقدرت رسید و دنبال شعارهای آنارشیستی فوق رفت.
-چه مدت طول میکشد تا آنارشیست ها به کمونیسم برسند،وقتی شوراها همه جا قدرت را گرفتند؟ 3روز، یا 3 ماه، یا3 سال، یا 30 سال، یا 3 قرن ؟
آقای اصفهانی با سلام و یک سؤال:
اکثر قریب باتفاق سفارتهای غربی رسماً و علناً (رسماً و علناً)، واسه استخدام کارمند بومی/ایرانی بدلیل نداشتن نیرو و امکانات کافی و وافی، مجبورند عدم سؤسابقه و سؤعقیده بعلاوه درجه سرسپردگی و ذوب در اهداف کشورهای غربی متقاضی و خانواده و دوست و آشنای دور و نزدیکش رو از آمریکا و مشخصاً از سازمان سیا میگیرن (از آمریکا و مشخصاً از سازمان سیا میگیرن). بااین توضیح مقدمه واقعی، آیا شما معتقدید که جلیلی (که همه این سالها نماینده ولی فقیه بوده و بنابر گزارش نماینده رژیم در آژانس جهانی اتمی حتی برجام نتیجه زخمات و قدرتچانه زنی جلیلی بوده) و رسایی و کل جبهه پایداری عامل موساد (که خب طبعاً عامل آمریکا هم میشند)، بوده و هستند؟ (اکبر گنجی هم همین حرف رو میزنه بدون اینکه تاریخاً به تبعات حرفش دقت کرده باشه).
اینکه بگیم بخشی از گروه پایداری مثل رسایی و مشایی و مموتی نفوذی تشکیلات رجوی خیلی شریف باشند قابل درکه وبعیدم نیست که مموتی و رسایی سرشون به ته رجوی وصل باشه ولی متوجه هستین که اگه بگیم جلیلی وبقیه اینها عناصر موساد و سیا هستند، اونوقت همه دفتر ودستک خود ولیفقیه هم تحت نفوذ موساد و سیا واقع میشه….
خب برادرجون؛ یه تیر و یه بمب و خلاص! بعدم یکی از همین عناصر موساد و سیا رو میارن سرکار و آغاز عصر غارت با دردسر کمتر مثل مزرعه رفیقمون اورول!
تمام بحث این است که منظور ما از انقلاب چیست.
انقلاب واقعی یعنی از بین بردن مستقیم مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی و سایر احجافات دیگر. انقلاب جعلی یعنی نگهداشتن یکی و چند تا و یا همگی و فقط تغییر شکل حاکمیت. شورش زن زندگی ازادی، متاسفانه، نشان نداد که خواستار از بین بردن ریشه سلطه است و محدود بود به شکل حاکمیت. از اینرو براحتی میتوانست در چهارچوب “انقلاب مخملی” دسته بندی شود و براحتی میتوانست آلت دست مرتجعین رقیب رژیم شود که دقیقا شد.
آنارشیست
پاسخ کامنت را باید آقای اصفهانی بدهد، اما از آنجا که کامنت درباره آنارشیسم است، بسهم خود پاسخ میدهم.
.
اصل کامنت:
“آیا کانون های شورشی مجاهدین تشکیلاتی آنارشیستی است ؟ در مقاله زیر پیراوم “سونیسم در یونان باستان” نویسنده اشاره میکند که این جریان دارای نطفه های آنارشیستی بود ! سئوال این است که تعریف و مرز آنارشیست بودن را چه صفات و معیارهایی تعیین میکنند؟”
.
پاسخ به سئوالات
1 – آنارشیسم اعتقاد به از بین بردن سلطه انسان بر انسان است.
2 – بعلت 1، با مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی، نژادپرستی و انواع گوناگون تبعیض و اجحاب مخالف است و میخواهد آنها را از بین ببرد. لازم است ذکر شود که تفاوت انارشیسم با مارکسیسم در این است که در مارکسیسم، سلطه ابزار از بین بردن بردگی مزدی شناخته می شود، در حالیکه در دیدگاه آنارشیستی، سلطه عامل پیدایش آن است. همانطور که از تعریف آشکار است، آنارشیسم در عین حال کمونیستی هم هست. اصطلاح آنارشیسم کمونیستی و یا کمونیسم آنارشیستی هر دو یکی ست و برای بیان بهتر آنارشیسم بکار رده می شود. آنارکوسندیکالیسم، آنارکوفمنیسم هم همان آنارشیسم است و هر یک برای تاکید بیشتر روی یک موضوع خاص بکار برده شده است. پس، آنارشیسم = آنارکوکمونیسم = آنارکوسندیکالیسم = آنارکوفمنیسم و حتی بیشتر. وجه مشترک؟ ضدیت با سلطه طلبی و وجود عینی سلطه.
این بود تعریف.
.
حال، کانونهای شورشی مجاهدین، اگر منظور از مجاهدین، سازمان مجاهدین خلق باشد، که ظاهرا هست، آنارشیستی نیستند.
علل:
– سازمان مجاهدین خلق، برخلاف دوره زمان شاه، دیگر به الغای بردگی مزدی اعتقاد ندارند.
– سازمان مجاهدین خلق علیه مردسالاری موضعگیری ندارند و نظرشان لیبرال است.
– مجاهدین خلق با امپریالیسم مرض بندی ندارد و با امپریالیستهای غربی همکاری میکند.
– تشکلات مجاهدین بر اساس هیراشی (سلسله مراتب) است.
– تشکل مجاهدیی خلق امروز خود را یک جریان سیاسی بورژوا لیبرال تعریف کرده است، در حالیکه آنارشیسم به دولت اعتقاد ندارد.
.
نکته اضافی:
از لحاظ دیدگاه آنارشیستی، فرقی بین جمهوری اسلامی، دولت آمریکا، دولتهای غربی، دولتهای بلشویکی سابق و دولت چین و روسیه و غیره وجود ندارد، چون همگی بر اساس اعتقاد به سلطه بوجود آمده اند و برای همین همگی ارتجاعی اند، حال یکی بیشتر به کلاه برداری سیاسی اتکا میکند، دیگری به خشونت و زندان و اعدام. همگی برای مقاصدشان، از نیروی برده های خود فروخته استفاده میکنند تا حاکمیت طبقاتی خودشان را حفظ کنند. استثمار (مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم) ارزش تولید میکند، ارزش انباشت می شود و بخشی از آن برای خرید برده سیاسی و نظامی صرف میشود. به عبارت دیگر، برده های جامعه هم هزینه برده شدن خودشان را کی پردازند و هم هزینه آسایش و رفاه و تفریح حاکمین را.
.
آنارشیست
آیا کانون های شورشی مجاهدین تشکیلاتی آنارشیستی است ؟ در مقاله زیر پیراوم “سونیسم در یونان باستان” نویسنده اشاره میکند که این جریان دارای نطفه های آنارشیستی بود ! سئوال این است که تعریف و مرز آنارشیست بودن را چه صفات و معیارهایی تعیین میکنند؟
کهکشان مقاومت!