تداوم اشغالگری و سرکوب، با نقابی از صلح جویی کاذب
شباهنگ راد
دو سال است که غزه زیر شدیدترین و بیامانترین حملات هوایی با پیشرفتهترین تسلیحات نظامی قرار دارد. اکنون، طراحان و سازمان دهندگان این جنگ، از ارائه «طرح صلح» حرف بمیان میآورند! طرحی که نه برخاسته از آرمان و نیازهای تودههای تحت ستم فلسطین، بهویژه میلیونها زن، مرد، جوان و کودکِ گرفتار در غزه، بلکه در راستای اهداف و منافع سیاسی و اقتصادی بانیان و بازیگران آن تدوینشده است. بدیهی است که این «طرحِ صلح» چیزی جز یک دام سیاسیِ طراحیشده برای دستیابی به اهداف مشخص نیست و هیچ نسبتی با مطالبات ریشهدار و حقوق پایمالشدهٔ مردم ستمدیدهٔ فلسطین ندارد.
موضوع و مطالبات فلسطینیان از یکسو ناشناخته و پیچیده و از سوی دیگر، تجاوز مستمر و آشکار دولت اسرائیل به همراهی و همکاری قدرتهای بزرگ در طول دهههای متمادی به سرزمین فلسطین، امری غیرقابلانکار و مبهم نیست. چندین دهه سرزمین فلسطینیان را اشغال کردهاند، هزاران نفر از تودههای ستمدیده را به قتل رساندهاند، هزاران نفر را در سیاهچالها شکنجه و به جوخهٔ مرگ سپردهاند تا جنبش فلسطین را به عقب برانند. کوچ اجباری، بمباران بیدفاعترین انسانها و همچنین محدودیتِ رفتوآمد از سرزمین مادری، به بخش جداییناپذیر از رفتار و کردار دولت اسرائیل و حامیان بیچونوچرای آن تبدیلشده است. راهبردهایی مانند تهدید، اسارت و قربانی کردن مردم از سوی دولتهای امپریالیستی، قدرتهای منطقهای و گروههای وابسته به آنها، باهدف تأمین منافع بیپایانشان در سرزمین فلسطین به امری رایج و معمول بدل شده است که بدون شک تعرضهای گستاخانه و بیوقفه دو سال اخیر به غزه، نمونهای آشکار از این رویکردهاست.
حاکمان زورگو جنگ و تعرض به مردمِ بیگناه را سازمان میدهند و در زمان دیگری با نقاب صلحجویی کاذب به میدان میآیند. این روزها کمتر کسی یا گروهی، از عمق فاجعهای که مستقیماً و غیرمستقیم توسط دولتهای امپریالیستی و دارو دستههای ارتجاعی در غزه صورت گرفته، دچار شک و تردید است. انبوه اسناد، تصاویر و ویدیوهای ارسالی از صحنههای محاصره و ویرانی در غزه، فجایعی همچون مثله شدن پیکر زنان، مردان، جوانان و کودکان را به تصویر میکشند و گویای جنایات هولناک عاملان و سازمان دهندگان جنگ است. با اوصاف، درک و فهم جنایات سازمانیافته در غزه نهتنها دشوار نیست، بلکه کاملاً ساده به نظر میرسد و معلوم شده است که موضوع صرفاً حذف نیروی خاص یا ساختار سیاسی دولت «خودگردان» تعیینشده در سرزمینهای فلسطینی نیست. هدفِ اصلیِ جنگ در غزه، تسلط همهجانبه برای بهرهبرداریهای سیاسی و اقتصادی از سرزمین فلسطین، بهویژه منابع موجود در آبراههای غزه [که تا حدودی در نوشته غارت منابع غنی [گاز، نفت] و فرمانروایی آبراه کشتیرانی، تحت پوشش مبارزه با حماس! اشارهشده] است. با توجه به این اهداف سیاسی و اقتصادی، جنگی ویرانگر علیه بیش از دو میلیون انسان بیدفاع، ازجمله کودکان به راه انداختهاند تا برنامه عقبماندهٔ خود را عملی کنند. درواقع، «طرح صلح» ترامپ، در عمل چیزی جز تداوم اشغالگری، اسارت و نقض حقوق فلسطینیان در پوششی جدید نیست. طرحی که حق حاکمیت و حقوق مردم فلسطین را نادیده میگیرد، حق مخالفت و مقاومت را از فلسطینیان سلب میکند، عناصر موردنظر خود مانند تونی بلر یکی منفورترین چهرهها و جنایتکاران جنگی شناخته است را به مردم تحمیل میکند. علاوه بر اینها، این طرح مدافع تقسیمبندی کامل سرزمینهای اشغالی فلسطین است، به شکلی که ارتباط غزه با کرانه باختری و اورشلیم را قطع و زمینههای تداوم سیاست کوچ اجباری و نابودی این مناطق را برای اسرائیل فراهم میکند. بر این اساس، بدیهی است که طرحِ مطرحشده و ظاهراً موردتوافق قدرتهای بزرگ، دولتهای منطقهای و گروههای وابسته به آنها، پاسخی به مطالبات و حقوق پایمالشدهٔ تودههای محروم فلسطین، بهویژه ستمدیدگان غزه نیست؛ بهعبارتدیگر، این طرح به معنای واقعی کلمه، تأمینکنندهٔ حقوق پایمالشدهٔ فلسطینیان نیست.
متأسفانه، باوجود منابع گسترده و ثروت فراوان در جهان، افزونطلبی بیانتهای طبقه سرمایهدار، منجر به وضعیتی اسفبار و دردناک شده است، بهگونهای که هیچیک از روابط حاکم بر جوامع مختلف، منافع واقعی سازندگان و تولیدکنندگان اصلی آن را تأمین و تضمین نمیکند. وجود هزاران اعتصاب کارگری و اعتراضات تودهای در میدانهای متفاوت تولیدی و خیابانها، گواه این واقعیات است که جهان امروز به آستانهٔ یک رویارویی سیاسی با حاکمان ستمگر و اشغالگر رسیده است که بیشک غزه، یکی از بارزترین نمودهای این وضعیت بحرانی است. به دنبال حمایت گسترده و روزافزون میلیونها نفر در سراسر جهان از غزه، نشاندهندهٔ خشم، انزجار و نارضایتی عمیق از عملکرد دولتهای سرمایهداری در پاسخگویی به مطالبات اساسی پایمالشدهٔ تودههای ستمدیده غزه است تا جائیکه حاکمان ستمگر را بر آن داشت با تصویب قوانین محدودکننده و افزایش دستگیریها درصدد خاموش کردن صدای حامیان پرقدرت مردم غزه برآیند؛ اما این اقداماتِ سد کننده و سرکوبگرانه، نهتنها نتوانسته مانعی برای حمایت از تودههای محاصرهشدهٔ غزه ایجاد کند، بلکه بر وسعت و دامنهٔ آنها افزوده است.
بهطور خلاصه، «طرح صلح» ترامپ، حقوق پایمالشدهٔ میلیونها فلسطینی ساکن در مناطق تحت محاصره را نادیده میگیرد و در عمل، اشغال و اسارت آنها را به رسمیت میشناسد. بعلاوه این طرح، نهتنها دیدگاه دولتهایی نظیر انگلستان، فرانسه، کانادا، استرالیا و بسیاری کشورهای دیگر در به رسمیت شناختن فلسطین را نادیده میگیرد، بلکه با بیاعتنایی به نهادهای بینالمللی همسو و حکم دیوان بینالمللی دادگستری مبنی بر لزوم خروج کامل دولت اسرائیل از اورشلیم شرقی، کرانه باختری و نوار غزه را به سخره میگیرد.
با این اوصاف، معلوم است که «طرح صلح» ارائهشده توسط ترامپ در خدمت به رهایی و آزادی تودههای رنجدیده فلسطین بهویژه مردم محاصرهشدهٔ غزه نیست؛ معلوم است که سازمان دهندگان اصلی حملات وحشیانه به غزه، فاقد پتانسیل تغییر به نفع صاحبان اصلی سرزمین فلسطینیان هستند؛ معلوم است که اجرای این طرح بدون تردید به تداوم آوارگیِ میلیونها فلسطینی، تعمیق نفوذ اسرائیل در سرزمینهای اشغالی و افزایش حضور و مداخله مستقیم قدرتهای بزرگی مانند امریکا در غزه و سایر مناطق فلسطین منجر خواهد شد. پس هرگونه همسویی و نگاه مثبت به طرح حاوی اسارت و اشغال تداوم دار مردم در سرزمین فلسطین، توهم پراکنی و انحراف افکار عمومی از ماهیت آن است. تنها راه رهایی مردم ستمدیدهٔ فلسطین، استقلالِ عمل و عدم اتکا به طرحها و برنامههای دیکته شده از سوی قدرتهای امپریالیستی، دولتهای سرمایهداری و گروههای مرتجع و جنایتکار، ازجمله دولت امریکا و حماس است. حل مسئله سرزمینهای اشغالی فلسطین، مستلزم پایان دادن به حیات دولتهای غاصب و کنار زدن مدعیانی است که ظاهراً از حقوق فلسطینیان دفاع میکنند، اما در عمل مانع استقلال و آزادی مردم این سرزمین هستند.
5 نوامبر 2025
13 مهر 1404
سرنگونی چیزی را عوض نمیکند. روابط ارتجاعی موجود بر جامعه باید هدف انقلاب باشد. رژیم شاه، صدام، قذافی و اسد هم سرنگون شدند ولی روابط ارتجاعی از بین نرفت..
بعلت فقدان وجود ذهنیت انقلابی در میان فلسطینیان، آزادی زنان و کارگران فلسطینی قابل تصور نیست و به همین علت جنگ کنونی هم جنگی ارتجاعی مابین طرفهای ارتجاعی است. زنان و کارگران فلسطینی و اسرائیلی قربانی مرتجعین حاکم بر خود هستند. طرح صلح آمریکا مثل طرح مذاکره با ایران، هیچ چیز نیست جز تهدید کردن و پیشنهاد تسلیم دادن. اتحاد زنان و کارگران منطقه علیه روابط ارتجاعی موجود بر جوامعشان لازمه آزادی آنهاست. ارتجاع هست: هیراشی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و غیره.
حماس و دولت ایران مجبورند که تصمیم بگیرند سیاستهای ارتجاعی خود را ادامه بدهند و یا اینکه شکست را بپذیرند. آنها با سلطه و استثمار زنان و کارگران خود، خود و جامعه شان را در وضع فعلی قرار داده اند. برای زنان و کارگران فلسطینی و ایرانی، بهتر است که رژیمهایشان شکست را پذیرفته و تسلیم شوند تا کمتر آسیب ببینند. برای رژیم راه تفاضا و نوکری از امپریالیستهای شرقی وجود دارد که معلوم نیست که آنها بپذیرند. بهرحال، زنان و کارگران ایران قربانی ارتجاع حاکم بر جامعه هستند و برای آزادی راهی جز نقد و نفی ارتحاع در محل کار و زندگی ندارند.