يک ابر سياه دايمی بر قله برج بلند و سفيد تمدن
* گالبرايت پشت جنگ های جهانی اول و دوم، جنگ ويتنام، و حمله به عراق عامل مشترکی را می ديد. اما اين عامل اکنون در موقعيت کاملا متفاوت و به شدت ترسناکی قرار گرفته است…
https://roshangari.info
روشنگری: جان کنت گالبرايت در سن 97 سالگی در ماساچوست آمريکا در گذشت. گالبرايت را متنفذترين اقتصاددان آمريکا بعد از جنگ دوم جهانی خوانده اند. نظرات او در آثار سه گانه اش اقتصاد آمريکا ، جامعه رفاه و دولت صنعتی نوين، در دوره ای نزديک به 40 سال راهنمای اقتصاد رفاه در کشورهای پيش رفته سرمايه داری محسوب ميشد. گالبرايت که اساسا اقتصاد دان بود وسال ها در دانشگاه هاروارد اقتصاد درس ميداد، يک سياستمدار هم بود و در دولت های روزولت، ترومن، کندی و جانسون پست های دولتی داشت. جان اف کندی که با گالبرايت دوستی نزديکی داشت، او را به عنوان سفير آمريکا در هند منصوب کرد.
گالبرايت مانند کينز از مداخله دولت برای تامين يک زير ساخت اجتماعی سالم در جامعه سرمايه داری دفاع می کرد و تامين رفاه نسبی به کمک دولت را يک شرط لازم برای فعاليت بازار می دانست. از اين نظر او در مقابل ميلتون فريدمن قرار داشت که معتقد بود جامعه را بايد بدون هر مهاری به دست بازارسپرد.
با شروع بحران سرمايه داری و روی کار آمدن ريگان و تاچر در دهه 80 و حمله به اقتصاد رفاه، متفکران ليبرال و سوسيال دمکرات نيز عزت خود را از دست دادند و گالبرايت به فرزند مهجور نظامی که تا يک دهه پيش او را تا سرحد شمايل مقدس ارتقاء داده بود تبديل شد. حالا ديگر فقط محافظه کاران و بعد نو محافظه کاران نبودند که مخالف فعال نظرات کسانی چون گالبرايت به شمار می آمدند. در دنيای سياست جای ليبراليسم و سوسيال دمکراسی قديمی را يک رشته گرايشات تحت “نوين”، مثل “حزب کارگر نوين” تونی بلر و “حزب دمکرات جديد ” بيل کلينتون گرفتند که محافظه کاران قديم را شرمنده می کردند.
اين شروع دورانی را رقم زد که ديگر سرمايه داری قادر به تحمل دمکراسی و تامين رفاه اکثريت شهروندان جامعه نبوده و حتی مدافعان معقول خود مثل گالبرايت را زير شلاق می گيرد. گالبرايت نه تنها مخالف سرمايه داری نبود، بلکه عميقا اعتقاد داشت که سرمايه داری با آرمان های انسانی بشر و دمکراسی و عدالت انطباق دارد، فقط اگر به شيوه ای عقلانی و ليبرال اداره شود. همين امر اساس اختلاف او با نظريه پردازان سوسياليست است که اعتقاد او را توهم و موفقيت نظريه های اجتماعی و اقتصادی اش را موقتی و دوره ای ميدانستند.
با وجود اين همان عقلانيت و ليبراليسم گالبرايت و نظريه پردازانی چون او مبنی بر احترام به حقوق دمکراتيک شهروندان و موظف کردن دولت به ارائه برنامه ها و سرمايه گذاری ها جهت حفظ مبانی اجتماعی و اقتصادی دمکراسي، با نيازهای سرمايه از دهه 80 بعد در تضاد بود. حالا حمله به دستمزدها در درون کشورها و حمله به حقوق ملت های عقب مانده و در حال توسعه تحت هدايت بانک جهانی و صندوق بين المللی پول شروع شده بود و نظرات کسانی مثل گالبرايت مزاحم اجرای چنين سياست هايی بود. به اين جهت در دهه 90 اين ديگر نه سوسياليست ها بلکه سوسيال دمکرات ها و ليبرال ها بودند که زير ضربات حمله تبليغاتی دستگاه قدرت و آکادمی ها و رسانه های آن قرار گرفتند. در آمريکا نومحافظه کاران، ليبرال ها و ليبراليسم و سوسيال دمکراتيسم را درست برابر شيطان و تجسم فساد معناکردند و در اروپا و آمريکا اين بار ليبرال ها و سوسيال دمکرات های قديمی بودند که با چماق طرفداران "
اقتصاد روسی" و
“استالينيسم ” تهديد شدند و جالب اين که تهاجم جديد فعالانه توسط سوسيال دمکرات های نوين و دمکرات های نوين پيش برده شد، بطوريکه در دو کشوری که ريگان و تاچر از آن برخاستند، سيستم دو حزبی عملا از بين رفت.
با وجود اين پايگاه اينترنتی بی بی سی يک روز بعد از مرگ گالبرايت در مقاله ای نوشت : «نظرات گالبرايت اگرچه مدت ها بود که از مد افتاده بود، ولی با سياستمداران مدرن مثل تونی بلر همرای شد» و در همان مقاله تکرار شده است: «با بازگشت دولت چپ – ميانه در بريتانيا ايده های او از جمله نظرات کليدی اش مثل به حاشيه رانده شدن اکنون به قلب مباحث اقتصادی و سياسی باز گشته است .»
ميدانيم تونی بلراين مفاهيم را در خدمت هارترين سياست های نوليبرال به کار میگرفت.
اين نوع تقلب در واقعيت از طرف انحصارات رسانه ای عجيب نيست. خود گالبرايت يادآوری کرده بود که در تحولات جديد تمام حوزه های عمومی از اختيار مردم خارج شده و در خدمت مديران انحصارات در آمده است که ابزار عمومی را در خدمت منافع خصوصی خود قرار ميدهند.
اساسا اصطلاح چپ ميانه که در مقاله بی بی سی آمده يک اصطلاح من در آوردی است که در خدمت اغتشاش در درک صحنه سياسی اختراع شده است و مثلا معلوم نيست مخالفان اجرای سياست نومحافظه کاری و نوليبرالی در دستگاه دولتی که حزب کارگر انگلیس در زمان دردست داشتن قدرت يا حزب دمکرات آمریکا بر کدام نيروست. "
“چپ ميانه” يعنی امثال بلر که خودشان آن ها را به اجرا می کردند. در آمريکا خطوط صحنه سياسی روشن تر شده است و اختلاف، آشکارا ميان علايق و منافع گروه بندی های انحصاری است که احزاب مختلف را مورد حمايت قرار ميدهند. اين مساله حتی تا ارتش کشيده شده است و مثلا اختلاف ژنرال های بازنشسته پنتاگون با گروه چنی – رامسفلد را که به فشارهای دولت بوش در رابطه با کاربرد سلاح های اتمی در ايران منجر شد به اختلاف منافع انحصارات تسليحاتی و نفتی که بوش نماينده آن هاست با انحصارات غير نظامی که از جمله ژنرال های بازنشسته در آن ها سهام دارند، نسبت ميدهند.
ه هر حال گالبرايت در برابر اين هجوم ساکت نماند، حتی بعد از 90 سالگی. آخرين اثر او تحت عنوان اقتصاد کلاهبرداری مقدس: حقيقت زمان ما The Economics of Innocent Fraud: Truth for Our Time منتشر شد. دراين اثر تحليل روشنی از ساختار اقتصاد و دولت در دوره کنونی و رابطه آن ها با هم به دست داده شده است.
ب
گالبرايت در مقاله ای که در گاردين نوشت، حتی بمباران های کارخانه های آلمان در جنگ دوم فقط زير فشار فرماندهان نظامی و با آگاهی از بی فايده بودن اين کار از نقطه نظامی صورت گرفت. او نوشت که به عنوان کسی که مامور ارزيابی نتايج نظامی اين نوع بمباران ها شده بود، نتايج را در گزارشی به فرماندهان نظامی داد. با اين که گزارش با کمک متخصصان معتبر تهيه شده بود کنار گذاشته شد و متحدان فرماندهان نظامی در آکادمی های علمی يک سال پست او را در هارواد به عقب انداختند تا از تاثير اين گزارش جلوگيری کنند.
گالبرايت به شدت به تهاجم نظامی به عراق حمله کرد و منافع اقتصادی انحصارت نظامی پشت آن را خاطر نشان کرد. او در مقاله خود روزنامه گاردين توضيح داد که حتی در جنگ ويتنام انحصارات نظامی که توسط آيزنهاور ايجاد شده بود از جنگ دفاع ميکرد و همين انحصارات بودند که مانع رئيس جمهور شدن مک کارتی شدند. مک کارتی که گالبرايت در اين مقاله می گويد در خانه او نامزدی خود را اعلام کرد . او را تنها نامزد رياست جمهوری آمريکا در دوره بعد از جنگ خوانده اند که واقعا خواهان صلح و رفاه اجتماعی بود و برخلاف همه کانديداهای ديگر، نامزد گروه بندی های مالی و صنعتی به شمار نمی آمد.
آثار گالبرايت تنها بر نظريه رفاه، متمرکز نبود. او در حوزه وسيعی از مسايل اجتماعی نظرات قابل تاملی داشت. گالبرايت نقش جامعه مصرفی در تشديد تبعيض جنسی و راندن زنان به موقعيت درجه دوم را مورد بحث قرار داده است. او مثل نظريه پرداز راديکال تراز خود سميرامين، اين نظريه جديد را مورد بحث قرار داده است که سلامت و رفاه اجتماعی را نمی توان با توليد انبوه کالاهای مصرفی ارزيابی کرد و از اين نظر او را نظريه پرداز “پست ماترياليست” خوانده اند. گالبرايت تاثير منفی کنترل دولت توسط انحصارات بر دمکراسی را به نحو درخشانی مورد بحث قرار داد و نوشت اين امر باعث ميشود در تمام حوزه های اجتماعی از اقتصاد تاسياست، قدرت فوق العاده ای در دست يک بوروکراسی محدود و غير قابل کنترل متمرکز شود که با گرايش به عقلانيت ابزاری به طرف ميليتاريسم، توليد کالاهای غير ضروری، آلودگی محيط زيست، فساد، کلاهبرداری و سرانجام تبديل دولت به ابزار خصوصی مديريت کورپوراسيون ها و ستايش صنعت مرگ گرايش پيدا ميکند.
*مقاله گاردين: https://www.theguardian.com/world/2004/jul/15/usa.iraq
از آرشیو
آزادی رفاه نیست.