آشفتگی جهانی و حساسیت اوضاع در آستانه روز جهانی کارگر / هادی میتروی
بی تردید توافق یا عدم توافق بین هسته اصلی قدرت در ایران و کلان سیاست های جهانی و منطقه ای عموسام، اثرات مثبت و منفی خود را بیش از همه بر اکثریت عظیم تولیدکنندگان ایران و خانوادههای کارگری تحمیل خواهد کرد. آنچه مسلم است حتی در صورت علنی بودن این مذاکرات نتیجه مذاکرات و عواقب آن قابل پیش بینی نیستند.
دلیل اصلی غیرقابل پیش بینی بودن نتیجه و عواقب این مذاکرات از نظر نویسنده، عدم پایبندی هر دو طرف مذاکره هم به معارف انسانی؛ و در راس آن حقوق حقه شهروندان خود؛ و همچنین نظامیگری و بکارگیری منطق زور از هر دو طرف مذاکره کننده، چه در داخل و چه در خارج از کشور خود است!
به عبارت دیگر برای ارزیابی نتایج و عواقب مذاکرات ناچاریم به این نکته توجه کنیم که این مذاکرات، نه بین دو حق، نه بین حق و باطل، بلکه مابین دو شر کوچک منطقه ای و یک شر بزرگ جهانی صورت می گیرد!
شر کوچکی که سرنگونی حاکمیت خود را با کد یمین تودههای صد میلیونی ساکن ایران نزدیک می داند و شر بزرگی که هژمونی جهانی خود را در معرض خطر می بیند!
پس توافق بین این دو شر؛ بر علیه حقوق حقه انسانی شهروندان کشور خود و دیگر ساکنان کشورهای منطقه و جهان؛ بازی برد برد طرفیق در رفع خطر سرنگونی نظام سرمایه داری با یک انقلاب اجتماعی در ایران و حفظ هژمونی عموسام در منطقه زرخیز خاورمیانه است.
با آنچه گفته شد اگر چه منافع هر دو طرف مذاکره را توافق حتی موقت چند ساله تأمین خواهد کرد، اما بخاطر ماهیت مذبذب و بی پرنسیبی سیاسی طرفین مذاکره، توافق حتی موقت طرفین را نمی توان قطعی تلقی کرد و از این رو برای مواجهه با شرایط متعاقب مذاکرات، برای سازماندهی و مقابله با منافع مشترک نظام سرمایه در ایران و جهان نمی توان بطور قطعی قضاوت و مقابله کرد.
چه همواره این احتمال وجود دارد که بخاطر فشارهای مستمر جناح جنگ طلب شبه ضدامپریالیست ایران و جناح جنگ طلب آپوکالپتیست (آخر الزمانی) مدافع صهیونیسم در آمریکا، بر سر یک یا چند خواسته از هر طرف توافق صورت نگیرد و حتی قبل از فعال شدن سیاست ماشه در اکتبر سال آینده از طرف اروپا، ارتش صهیونیستی دست به حمله جنون آمیز به ایران زند.
بنظر نویسنده برغم همه مشکلات و محدودیت های ناشی از یک جنگ فرسایشی بین هسته اصلی قدرت در ایران و ارتش صهیونیستی مورد حمایت همه جانبه عموسام، هیچ یک از طرفین نه تنها قادر به پیروزی نظامی بر دیگری نخواهد شد بلکه با تلفات وفقر و فلاکت بیشتر مردم ایران و اسراییل و دیگر کشورهای منطقه از یک سو و سهم خواهی و قدرت گیری بیشتر مافیاهای جنگی در سراسر جهان روبرو خواهیم گردید.
با این همه از نظر نویسنده با توجه به تجربه جنگ ۸ ساله بین نیروهای نظامی ایران و عراق؛ که در تمامی ابعاد پرتلفات ترین جنگ پس از فاجعه جنگ جهانی دوم بوده است؛ نسل جوان ایران غافلگیر نخواهد شد و با توجه به تجربیات زنده مادران و پدران خود مقاومت در مقابل شرایط جنگی را سازمان خواهد داد.
بسته شدن فضای سیاسی، فشار بیشتر بر زنان و مدافعان حقوق ملی و حافظان طبیعت و محیط زیست، بالا رفتن موج احضارها، اخراجها و دستگیری ها و شکنجه و اعدام،اعزام اجباری جوان و نوجوان به جبهههای جنگ، طولانیتر کردن دوران خدمات اجباری سربازی، جیره بندی موادغذایی و آب و برق و دیگر محدودیتها؛ از حمله بستن مرزهای آبی و خاکی و هوایی کشور؛ همه و همه جزیی از ترفندهایی هستند که حاکمیت مذهبی ایران در دوران جنگ کثیف ۸ ساله بکار بسته است و میلیون ها نسل جوان آن دوران که جان و سلامتی جسمی و روانی خود را در این فاجعه انسانی از دست داده اند و موهای خود را با مقاومت در مقابل این ترفندها سپید کرده اند، در چنین شرایط جنگی بخوبی قادر به انتقال تجربیات زنده خود به نسل جوان امروز، جهت مقاومت و سازماندهی جهت بزیر کشیدن کل حاکمیت مذهبی سرمایهداری عقب مانده رانتی ایران در کوتاه مدت، خواهند گردید!
اما بررسی عواقب توافق طرفین مذاکره به این سادگی نیست چه تغییر در روابطی ست که نزدیک به ۴۴ سال بر سیاستهای داخلی و خارجی ایران حاکم بوده است را در نظر باید داشت. این شرایط جدید با توجه به سطح و میزان توافقات بین طرفین، امری ست که هنوز تجربه نشده است و آمادگی برای مواجهه با آن، از با حدس و گمان و بیراهی بالاتری نسبت به شرایط جنگی که تجربه شده است روبرو خواهیم شد.
نویسنده سعی خواهد کرد با توجه به تجربیات دیگر کشورهایی که ناچار به تمکین در مقابل هژمونی سرمایههای امپریالیستی شده اند و بررسی توافق حداقلی و حداکثری بین طرفین مذاکره، شمایی اجمالی از عواقب هر سطح از توافق ارایه دهد. پیچیدگی چند و چون تقابل مدنی با توافق حداقلی و حداکثری، بخاطر شرایط جدیدی ست که در شکل استثمار نیروی کار و سرکوب جامعه مدنی معترض ایران صورت خواهد گرفت. از این رو نخست به توافقات مرحله ای حداقلی می پردازم.
این توافقات حداقلی در حد نظارت و کنترل دایمی فعالیت های هسته ای ایران، عدم کمک نظامی به گروههای تروریستی منطقه، توقف تولید بیشتر موشک های بالستیک از یکطرف مذاکره و برداشتن تحریم ها از فروش گاز و نفت ایران، آزاد کردن حساب های بانکی رهبران جمهوری اسلامی و فرزندانشان، آزاد کردن بدهیهای کشورهای گوناگون در بازگشت به ایران، آزادی خرید و فروش کالاهای گوناگون با و به ایران و همچنین تسهیل داد و ستد و سفر اتباع ایرانی به آمریکا خواهد بود.
در توافق موقت حداقلی، در شکل مالکیت بر موسسات تولیدی و خدماتی و بتبع آن ستیز دایمی بین منافع اکثریت عظیم تولیدکنندگان با منافع کارفرمایان دولتی و نیمه دولتی رانتی ایران، تغییر کیفی ایجاد نخواهد شد.
با وجود این بخاطر برداشته شدن تحریم ها، آزادی فروش نفت به قیمت بازار و نه بطور قاچاق و زیر قیمت بازار، ارز بیشتری وارد کشور خواهد شد و با تمهیداتی که برای بالا بردن قدرت خرید اتخاذ خواهد شد، روند افزایش مزد و حقوق در سطح گسترده قابل تحقق خواهد بود. این تغییرات هرچند کند و ناچیز، حتی اگر روند صعودی خود را به آرامی طی کند، از ناامیدی و تشنج موجود خواهد کاست و بطور موقت با افت اعتراضات و اعتصابات روبرو خواهیم شد. این افت اعتراضات و اعتصابات فشار از پایین بر حاکمیت مذهبی ایران را کاهش خواهد داد و نویسنده امیدوار است این کاهش وحشت از نفرت تودهای زمینهای برای کاهش برخوردهای وحشیانه حاکمیت در سرکوب مخالفان سیاسی خود گردد.
اما شک نباید کرد که در چنین شرایطی هیچ تغییر کیفی در فضای «امنیتی-پلیسی» ایران متصور نیست و تنها و تنها ممکن است حاکمیت به فرمان ۸ ماده ای امام راحل در مورد «أشداء على الكفار رحماء بينهم» پایبندی خود را نشان دهد که به زبان شیرین و شیوای دری همانا سیاست روشن «بر دگراندیشان سخت گیریم و در بین خود رحمت فرماییم» است!
در ادامه شرایط کنونی با چنین تغییرات حداقلی، اکثریت عظیم تولیدکنندگان راهی بجز ادامه سازماندهی خود از پایین و ایجاد «هستههای سوسیالیستی» (۱) در محیط کار و زندگی خود نخواهند داشت. هسته هایی که برای مشارکت مستقیم و ارتقا و گسترش مبارزات روزمره تودهها بطور کم صدای نامریی، از گوش و چشم پلیس سیاسی در امان می مانند.
شکی نیست که با کاهش بی اعتمادی نسبت به حاکمیت مذهبی و بالارفتن امید به آینده و کاستن تشنج اجتماعی و کم شدن نفرت اکثریت عظیم تولیدکنندگان از اقلیت ناچیز حاکمان، اگرچه شاهد آزادی برخی زندانیان سیاسی و عقیدتی و اجتماعی خودی و کاهش شلاق و شکنجه و اعدام خواهیم بود اما از کوچکترین تغییر کیفی در رابطه بین هسته اصلی قدرت ولایت مطلقه فقیه با اکثریت عظیم تولیدکنندگان، بر مبنای نص صریح قانون اساسی و سنت ۴۶ ساله جمهوری اسلامی خبری نخواهد شد.
نتیجه مستقیم این عدم تغییر کیفی شرایط همانا عدم لزوم تغییر در روش سازماندهی و مبارزه با اژدهای هفت سر سرمایهداری ارتجاعی، بنجل، رانتی و فاسد ایران است!
و اما عواقب توافق حداکثری که برخی از سوپر مرتجعان عاشق امپریالیسم در کمین قدرت در خارج از یک سو و در سوی دیگر محور مقاومت شبه ضدامپریالیست در داخل، آنرا «تسلیم» می نامند چیست؟
آنچه تسلیم خوانده می شود، تن دادن هسته اصلی قدرت به روابط دوستانه دراز مدت با آمریکا هم چون دوران کودتای ننگین امپریالیستی بر علیه حکومت قانونی محمد مصدق، بازگرداندن شاه به ایران تا سال ۱۳۵۵ و آغاز توهم زدگی اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران در قدر قدرتی شبه امپریالیستی در منطقه و کوشش همایونی در «هم شرقی و هم غربی شدن» ایران است!
بواقع آنچه باعث قطع حمایت امپریالیستی از خاندان پهلوی شد توهم مرحوم محمد رضا پهلوی در توانایی و قدرت قدرت داشتن «استقلال» در سیاستهای داخلی و خارجی ست!
چه بدنبال تجهیز نیروی هوایی ایران به پیشرفته ترین هواپیماهای شکاری-بمب افکن جهان اف-۱۴ و قلع و قمع کردن کمونیست ها در ظفار؛ به قیمت تلفات سنگین بیش از ۳۴۰۰ تن از زبده ترین نیروهای ارتش ایران؛ احساس ژاندارمی خرده امپریالیستی شاه باعث شد تا ایشان بدستیاری جمشید آموزگار دست به ایجاد «اوپک» زند و با کنترل قیمت نفت خام کشورهای تولیدکننده نفت، نخستین بحران اقتصادی جهان امپریالیستی بعد از جنگ جهانی دوم را از سال ۱۹۷۶ رقم زند. بحران اقتصادی که در بهبهه جنگ سرد از یک سو سرمایههای جهانی را خوش نمی آمد و از سوی دیگر نزدیکی به کشورهای مدعی سوسیالیسم با خرید بی اجازه صنایع ذوب فلز و اسباب و وسایل جنگی و کارخانجات تولید تراکتور ابدا مطلوب سیاست گزاران امپریالیستی نبود!
از این رو سیاست گزاران امپریالیستی دوران جنگ سرد، بسرعت دست بکار شدند و با جمعبندی اوضاع ایران در کمتر از یک سال، با انتشار گسترده رمان ظاهرا تخیلی «سقوط ۱۹۷۹» (۲) پایان کار رژیم سلطنتی جهت ایجاد کمربند سبز در جنوب رقیب قدر قدرت خود «سوسیالیسم واقعاً ناموجود» را اعلان کردند.
این همه از آن رو نوشته شد تا به این نکته ظریف؛ که مراحیم تاج بر سران و ظریفان و غنی نژادگان به آن اشراف کامل دارند؛ توجه داشته باشیم که برای عموسام حاکمیت مذهبی ایران و پوشش اجباری زنان و کشتار دگراندیشان و عدم برابری حقوقی زن و مرد و زیرپا گذاشتن حق کودکان در آموزش خواندن و نوشتن بزبان مادری، «عسلا و عبدا» مشکلی که نیست که هیچ، بلکه حاکمیت امپریالیستی عموسام که بنام خدا از خواب بر می خیزد، بنام خدا خلق خدا را استثمار می کند، بنام خداپرستی مخالفان خود را با دست باز در سراسر گیتی می کشد و بنام خدا با وجدانی آسوده هرشب کپه مرگش را می گذارد با اعمال این بلاها بر سر مردم ایران و منطقه و مردم خود آمریکا هیچ؛ نویسنده تاکید می کند؛ «هیچ» مشکلی ندارد!
پس اگر طرفین مذاکره از حداقل شعور و آینده نگری پراگماتیستی برخوردار باشند، چرا توافق حداکثری ناممکن خواهد بود؟
وقتی هر دو طرف مذاکره در بحران بسر می برند، هنگامی که یکی در بحران از دست دادن هژمونی جهانی و دیگری در بحران بقای حاکمیت بسر می برند، زمانی که هر دو بقای نظام سرمایهداری را ناموس خود تلقی می کنند و در دفاع از ناموس خود نه تنها به انسان بلکه به هیچ موجود زنده ای حتی گل و گیاه رحم نمی کنند، چرا بر سر تداوم دفاع از نوامیس خود متحد نشوند؟
در چنین شرایطی اتحاد پایدار بین خواهران و برادران خداشناس ناموس پرست از ملونی در ایتالیا و لوپن در فرانسه و پوتین کرملین نشین و رییس جمهور اره ماشینی در دست و ولایت مطلقه فقیه بر سفیه و عموسام پیر و خسته، یک بازی برد برد استراتژیک برای نظام خدا محور امپریالیستی ست!
برد بردی که همه بی ناموسان خدانشناس دگراندیش را تحت فشار قرار می دهد. در راس این خداناشناسان حزب بی چشم و روی مدعی کمونیسم در چین است. حزبی که تمام انکشاف سرطانی سرمایه در چین را بکمک سرمایههای امپریالیستی انجام داده است و امروز بی پروا در راه نفی هژمونی عموسام پیر خسته طی طریق می کند. حزبی که اگر چه می تواند مورد انتقاد از خود در داخل و انتقاد در خارج از خود قرار گیرد اما چه گناهی بزرگتر از این که برای خمسی از مردم جهان به تبلیغ لاطاعلات مذهبی تن نمی دهد و از این هم بدتر بوسیله این خمس جمعیت جهان، به تهدید و تحدید اقتصاد خواهران و برادران خداشناس و هژمونی عموسام تمکین نمی کند؟
پس امروز هر اتحادی بین خواهران و برادران خداشناس ضد کمونیست جهان، بازی برد برد خواهد بود!
گیریم در چنین آشفته بازاری طرفین درگیر مذاکرات در تهران و کیف و مسکو و واشینگتن دی-سی، این شعور غریزی طبقاتی را داشته باشند تا به توافق دراز مدت دست یابند و یکبار برای همیشه، با خداناشناسان جان سخت انسان محور سرمایه ستیز طرفدار آزادی و برابری و رفاه و صلح، تصفیه حساب تاریخی فرمایند و به توافق حداکثری تن دهند!
اینجاست که مبارزه اصلی اکثریت عظیم تولیدکنندگان جنبه حیاتی جهانی خواهد یافت. اینجاست که سازماندهی و ارتقا و تداوم و گسترش مبارزات طبقاتی در ایران نیز، حلقهای پیوسته از مبارزات ملل گوناگون برای عبور جاودانی از سبعیت بی نظمی کنونی و حاکمیت قانون تنازع بقای برتر در جنگل، به رکنی تعیین کننده در روند انقلاب ملل گوناگون بر علیه حاکمیت سرمایهداری جهانی تبدیل خواهد گردید.
در صورت چنین توافقی حداکثری بار دیگر تجربه امپراطوری گلوبال سرمایههای خودی خداشناس در دستور کار قرار خواهد گرفت و سیاست پروتکسیونیستی سرمایههای خداشناس ناموس پرست برای بازگرداندن هژمونی خود بر سرمایههای غیرخودی خدانشناس بی ناموس؛ که از ربع پایانی قرن گذشته با ظهور اتحادیه اروپا و راه رشد سرمایهداری در چین در خطر قرار گرفته است، تهاجم نهایی خود را آغاز خواهد کرد.
در چنین شرایطی خواهد بود که با شناور کردن مجدد ارزش ریال ایران و تثبیت ارزش واقعی پول ایران با دلار و ورود سرمایههای کلان صنایع مادر، تعویض پمپها و لایروبی چاه های نفت و بالابردن صادرات نفت و گاز و دیگر مواد اولیه ارزشمند معادن غنی ایران و بتبع آن بالا رفتن قدرت خرید اکثریت عظیم تولیدکنندگان و ورود کالاهای رنگارنگ قشنگ قشنگ در کاغذ کادو پیچیده، طبقه کارگر ایران برای ادامه سازماندهی و ارتقا و گسترش مبارزه طبقاتی و ایفای نقش تاریخی خود در برانداختن نظام بردگی مدرن، نیاز به آگاهی عمیق به سه منبع و سه جزی دکترین رهایی بخش کمونیسم دارد. در چنین شرایطی ست که وظیفه هستههای سوسیالیستی نه فقط مشارکت مستقیم در مبارزات روزمره توده ها جهت ارتقای قدرت خرید و بهبود وضع معیشت مزد و حقوق بگیران بلکه آشنایی طبقه کارگر به آموزش و بازآموزی دکترین رهایی بخش کمونیسم و نقش حیاتی خود خواهد بود!
در چنین شرایطی ست که وظیفه محوری هستههای سوسیالیستی آموزش دکترین رهاییبخش کمونیسم، تحلیل مشخص از شرایط متغیر روز آنهم دور از گوش و چشم پلیس سیاسی و نظامی حاکمیت سرمایهداری خواهد بود!
رفقای کارگر، کمونیستها؛
اگرچه هنوز در چنین شرایط دشوار و حساس خطرناکی قرار نداریم، اگرچه هنوز تا وحدت استراتژیک سرمایههای جهانی خداشناس ناموس پرست مدافع بی چون و چرای مالکیت خصوصی بر اموال و منابع عمومی فاصله داریم اما و اما و اما، که از همین امروز بایستی به وظیفه تاریخی که در «رهایی» از حاکمیت وحشی سرمایه، بازگشت انسان به خویشتن خود، وحدت انسان با کل هستی و تضمین بقای حیات در کل کاینات بر دوش ما قرار گرفته است، بیندیشیم!
بیندیشیم تا خود را برای تحمل سختیهای این راه، آرام، مصمم و آماده کنیم!
بخاطر طولانی بودن راه و دشواری دستیابی به این اهداف عالی انسانی، بردباری و پرکاری و تواضع و توانایی انتقاد از خود فردی و جمعی را نخست در خود و همزمان در محیط اطراف خود بالا بریم!
در راستای برانداختن جهانی عاری از تبعیض و خشونت و جنگ فساد و فقر و درانداختن آزادی و برابری و رفاه و صلح در خانواده کوچک جهانی و بقای حیات در کل کاینات، دست تان را بگرمی می فشارم!
زنده باد انقلاب!
برقرار باد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان!
زنده باد کمونیسم!
هادی میتروی (م. ع. ب)
دانش آموخته فیزیک در تبعید
اردیبهشتماه ۱۴۰۴
(۱)
(۲)
The Crash of ’79 by Paul Emil Erdman | Goodreads
“دکترین کمونیستی” مقاله هست دگم مارکسیستی شکست خورده از طریق “ضرورت تاریخی”!
آنارشیست