آتش خواهد گرفت بنزین!
محمد علی اصفهانی
.
میهن ما، در آستانه ی فصلی دیگر است که با بسته شدن آخرین برگ های دفتر حاکمیت ملایان آغاز خواهد شد.
شاید تا پیش از خرداد آینده. اینطور که توفان ها به من خبر داده اند، و اینطور که سینه سرخ های جوان، بر شاخه های کهن، حکایت می کنند!
و بسیار می شود نوشت و بسیار باید نوشت از آستانه ی آن فصل، که در آنیم، و از آن فصلِ در راه که باید به سویش برویم تا ما و او به هم برسیم.
آن فصلِ در راه، فقط نزد کسانی می ماند که در راه ببیندشان. وگرنه، همچنان به رفتن خود ادامه خواهد داد و خواهد رفت و خواهد گذشت.
بی هیچ توقفی.
آنچه شاید اما بتواند، در صورت جهت یافتن و از خود به خود نرسیدن و در خود نماندن و باز نایستادن، مبارک ترین بشارت آن فصل باشد، اعتماد به نفس بازیافته ی توده هاست.
و توده ها، مردمان معمولی و عادی و خاموشانِ در نظر هستند. آن ها که بغض هاشان شکسته در گلو بود، و زمزمه هاشان فریاد های بلندی که گوش های عادت کرده ی ما به فریاد های کوتاه خودمان، نمی شنیدش.
و حالا که فریاد های بلندِ زمزمه های آن ها، دیگر این بار، در گذر ها و گذرگاه هامان، دیوار کوتاه فریاد های روزمره های مکرر ما را فرو شکسته اند و ما را به ارتفاع خود فرا می خوانند، یا باید با آن ها همراه شویم، و یا باید شتابان به خانه پناه ببریم و در ها و پنجره ها را ببندیم و در بستر منزّه رؤیا های خوشی فرو رویم که تا حالا همیشه فقط به شب رسیده اند و گویا اما قرار است که وقتی سفره ی صبحانه مان همانطور که کتاب های ما نوشته اند و بیانیه های ما صادر کرده اند و ما در تحلیل هامان توضیح داده ایم چیده شود، به صبح برسند، و نه ـ به قول فروغ ـ از ارتفاع ساده لوحی خود پرت شوند و بمیرند.
آن که به این اعتماد به نفس بازیافته ی توده ها ایمان دارد، تا آخر راه با آن ها خواهد رفت، و خواهد کوشید که راه را تا آنجا که در توان اوست هموار و هموار تر سازد.
به شرطی که از این اعتماد به نفس، توان بگیرد، و اعتماد به نفس خود را در توانی که از اعتماد به نفس توده ها گرفته است، همچون آن ها باز یابد.
باز، یا بازتر.
و آن که بخواهد اعتماد به نفس بازیافته ی توده ها را به ذلت آستانبوسی دشمنان ریز و درشت آن ها ـ از آن سوی اقیانوس اطلس تا این سوی دریای عمان و خلیج فارس ـ آلوده سازد، و کاسه ی گدایی در کف، از قول مردم ایران، نظر لطف و عنایت، دریوزه کند، و بر این، بیافزاید بهره برداری انگلی از خون و رنج مردمان را، و نسبت دادن قیام توده ها به خود را، در هم شکسته شده ی مطرودی بیش نیست که خویش را و بقای خویش را در آویختن به دامان این و آن می جوید، و با دامن برکشیدن یا دامن برکشیده شدن این و آن، فرو خواهد افتاد.
سازماندهی و سازمانیابی توده ها، کار در هم شکستگان طرد شده ی اعتماد به نفس از دست داده در نهانِ رجز خوان در عیانِ آویخته به این و آن نیست. سازماندهی و سازمانیابی توده ها فقط می تواند از دل اعتماد به نفس خود توده ها برآید. اعتماد به نفسی که زخمخورده از خرداد هفتاد و دو، خود را به خرداد هشتاد و هشت رسانید، و تا دی ماه نود و شش راهی دراز را پیمود و به اینجا رسید که امروز رسیده است.
اعتماد به نفسِ بازیافته!
و رهبری توده ها فقط می تواند از خرد جمعی برخاسته از این اعتماد سر برآورد.
و شایسته ی آن هایی است که شایسته ی این خرد جمعی باشند و خود نیز برخاسته از آن.
و این سخن بگذار تا وقت دگر.
که، نمی دانم این همه، مقدمه یی بود بر یک شعر، و یا یک شعر، حسن ختامی خواهد بود بر این همه!
در تابستان هشتاد و شش، تظاهرات متعددی به راه افتاده بود در اعتراض به اختلال در توزیع بنزین.
و این روز ها هم، ماجرا های گونه گون و چند جانبه ی نفت و گاز و غیره، و اعتصاب کامیونداران نیز علاوه ی بر آن، می روند تا احتمالاً موقعیتی از آن دست را، یعنی خیلی از آن دست تر از آن دست را، در امتداد محور مختصات، رقم زنند.
اما نه محور مختصات ریاضی، بر روی خط و نقطه که اصلاً وجود خارجی ندارند و فقط فرض هستند، بلکه محور مختصاتی در حجم تبدار یک جامعه ی پر تپش، در دل واقعیت های بر یکدیگر تأثیر گذارنده و از یکدیگر تأثیر گیرنده یی که وجود خارجی دارند و اصلاً فرض نیستند!
و این هم، آن شعر، به عنوان حسن ختامی بر این یادداشت، و یا متنی بر این مقدمه.
ولی چه این و چه آن، در معرفی بنزین، و در توضیح فرمول و ساختار جدید بنزین که از این پس باید با اصلاح کتاب های درسی، اینگونه در کلاس ها تدریس شود.
در کلاس های درس شیمی، و یا در کلاس های درس انقلاب!
۱۲ خرداد ۱۳۹۷
محمد علی اصفهانی
——————————
آتش خواهد گرفت بنزین
آتش خواهد گرفت بنزین!
مثل تمام بغض های فرو خورده
مثل تمام خشم
مثل حکایتِ
دیرین.
آتش خواهد گرفت بنزین!
آتش خواهد گرفت بنزین!
⁘ ⁘ ⁘
بنزین
آن دست های کوچک معصوم است
با پاره پاره پارچه یی در کف
بین چراغْ قرمز و یک بنز
در انتظار سهم کوچکی از خونبهای خویش
و اخم و تخم و غرغر نوکیسه یی
با پشم و ریش
⁘ ⁘ ⁘
بنزین
شبانه روز
تا بیست ساعتِ همیشه مکرّر
در پشت دار های قالی
انگشت های استخوانی خود را
بالا می آورَد
پایین می آورَد
وَ می بُرد
وَ می بَرَد
بنزین
کبوتری است که هرصبح
بی هیچ امید بازگشت به خانه
وقتی که جوجه ها
گُرُسنه و تشنه
خوابیده اند و نمی فهمند
از شرم می پرد
⁘ ⁘ ⁘
بنزین
کبری است
در انتظار دار
بنزین، زنی است
مجرم به عشق
در زیر سنگ های شما:
گودال و سنگسار
⁘ ⁘ ⁘
بنزین
در شارع امیر نشینان شارجه
سرخاب بر گونه ها
(از خون خویش)
سرمه به چشم ها
(از آبی رگان برآماسیده)
در انتظار شیخ خریداری
(دِرهم به جیب)
چشمش
مانده به راه
یعنی به راه، نه
یعنی به چاه
⁘ ⁘ ⁘
بنزین
عروسکی است
که
در ابتدای کودکی خود
جر داده شد
شکست
فرو افتاد
بنزین
درد دلی است
بین دو عکس
عکس نم گرفته، تهِ صندوق
از روز های دورمانده ی شیرین
دیری ولی
رفته به باد
⁘ ⁘ ⁘
بنزین
نامش حسن
شغلش
کنف کِشی است
یک سال، بی حقوق
در کارخانه یی در رشت
با یک طناب بر حلق
و چارپایه یی
در زیر پا
و بعد:
با یک لگد به زندگی و فقر
آویخته
روی هوا
⁘ ⁘ ⁘
بنزین
زنی است از اهالی کرمانشاه
آتش به خود کشیده و در خویش سوخته
بنزین
نگاه های آخر خود را
از امتداد جرّ ثقیلی
تا آسمان صبح
بر خاک، دوخته
⁘ ⁘ ⁘
بنزین
کیفی که نیست است
دفترچه یی است
که هیچ وقت نخواهد بود
و خودنویس، وَ یا خودکار
در خواب های روشن سلطانعلی
در ظلمت هزار توی شبانه
در بستری
از سنگفرش های کوچه ی متروک
بنزین
رؤیای مدرسه است:
رؤیای پوک
⁘ ⁘ ⁘
بنزین
پیرزنی است
که خود را
بالا می آورد ـ
در سرفه های خشک
و گاهی
خونین و تر
بنزین
مردی است
چین و چروک خورده و پاره
با شانه های مرتعش و
با کودکی نحیف
بر دوش خود
در پشت در
⁘ ⁘ ⁘
بنزین
بذری است
در خاک سفت و خشک مانده و بی کار
بنزین
داسی است
دیری
بی هیچ حرکتی
چسبیده بر عبوس ِ کاهگل دیوار
⁘ ⁘ ⁘
بنزین
در کوره ها
فردای کودکان را
آجر برای سنگبنای
ارباب می کند
بنزین
در کوره ها
نقش هزار آرزوی پاک و ساده را
بر آب می کند
⁘ ⁘ ⁘
بنزین
آتش
خواهد کشید
بر کاخ هایتان
بر بود و بر نبود
و حتّی
بر جای پایتان!
محمد علی اصفهانی
۷ تیر ۱۳۸۶
Comments
آتش خواهد گرفت بنزین!<br>محمد علی اصفهانی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>